شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
🕊 پویش هر نفر اطعام یک #زائر_اربعین امام حسین امام صادق(ع): برای هر درهمى که شخصی برای امام حسین(ع)
این فرصت خدمت و نوکری رو از دست ندید و شما هم میزان زائر حسین ع باشید
گروه جهادی مورد تایید می باشد با خیال راحت شما در این عشق به حسین،سهیم باشید ✅✅
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه نود و سه قرآن کریم
سوره مبارکه النساء
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-093.mp3
2.65M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه نود و سه قرآن کریم، سوره مبارکه النساء
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#ذکر #بچه_دار شدن
امام زین العابدین علیه السلام به اصحاب خود و کسانی که فرزندی نداشتند فرمود: برای این که خداوند فرزندی نصیب و روزیت کند هفتاد مرتبه این ذکر را بگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً يَبَرُّ بِي فِي حَيَاتِي وَ يَسْتَغْفِرُ لِي بَعْدَ وَفَاتِي وَ اجْعَلْهُ خَلْقاً سَوِيّاً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ شِرْكاً وَ لَا نَصِيباً اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
امام سجاد در ادامه حدیث فوق فرمود: هر کس این دعا را زیاد بخواند هر چه #آرزو دارد از #مال و #فرزند و از خیر دنیا و آخرت خداوند به او خواهد داد ان شاءالله
🌿🌺🌿
#رفع_جنگ_دعواهای_همیشگی_در_خانه
♦️ بمدت هفت روز و هر روز بر روی ظرف آبی که نزدیک دهان کرده اید این دعا را بخوانید و به آب فوت کنید ( ضمنا دست راست شما موقع خواندن در آب باشد ) و در همه جای منزل مخصوصا دم در اتاقها و منزل و گوشه ها بپاشید ابتدا سه مرتبه این دعا را بخوانید🔻
💠 بسم الله الرحمن الرحیم💠 یا مَعْشَرَ الجِنِّ اُناشِدْکُمْ بالعَهدِ الذی اَخَذَهُ عَلَیکُم سُلَیْمانِ بْنِ داوود اَنْ لاتُؤذُونا و لاتَظْهَروا لَنا 💠
♦️و حالا در ادامه این را بخوانید 🔻
💠 بسم اللهِ اَمْسَیْنا بالله الذی لَیْسَ مِنْهُ شَیءٌ مُمْتَنع و بِعِزَّة الله الَّتی لاتُضام و بِسُلطانِ الله ِالمَنیع نَحْتَجِبُ و باَسمائِهِ الحُسنیٰ کُلُّها عائِذٌ من الاَبالِسة و مِنْ شَرِّ شَیاطینَ الانسِ و الجِنّ و مِنْ شَرِّ کُلِّ مُعْلِنٍ و مُسِر و مِنْ شُرِّ ما یُخْرِجُ باللَّیلِ و یَکْمُنُ بالنَّهارِ و یَکْمُنُ باللَّیلِ و یَخْرُجُ بالنَّهارِو مِنْ شُرِّ ما خَلَقَ و ذَرَأَ و بَرَأَ و مِنْ شَرِّ اِبلیسَ و جُنودِهِ و مِنْ شَرِّ کُلِّ دابَّةٍ اَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّی علیٰ صِراطٍ مُستقیم اعوذُ بالله ِ بِما اسْتَعاذَ بِهِ موسی و عیسی و ابراهیم الَّذی وَفّیٰ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ و ذَرَأَ و بَرَأَ و مِنْ شَرِّ اِبلیسَ و جُنودِهِ و مِنْ شَرِّ ما یَبغیٰ اَعوذُ باللهِ السَّمیعِ العَلیم مِنَ الشَّیطان ِ الرجیم + سوره حمد و فلق و ناس و زلزال💠
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🗓 #تقویم_روز
🗓 #جمعه ۱۹ مرداد | اسد ۱۴۰۳
🗓 ۴ صفر ۱۴۴۶
🗓 9 اوت 2024
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️16 روز تا اربعین حسینی
▪️24 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️26 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️31 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🤲 #ذکر روز #جمعه ۱۰۰ مرتبه: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما.
🤲 #ذکر روز #جمعه به اسم #امام_زمان است و در کنار این ذکر میتوانید در روز #جمعه #زیارت_امام_زمان را نیز بخوانید. خواندن ذکر روز #جمعه #باعث_عزیزتر شدن میشود.
🤲 #ذکر (یا #نور) ۲۵۶ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #عزیز_شدن در #چشم_خلایق میشود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📚 #تعبیر_خواب شب #جمعه : طبق ایه ی ۵ سوره #مائده میباشد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره : از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹امروز روز مناسبی است.
🔹امروز براے شروع کارها روز خوبے است.
🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان نیکو است.
🔹کسے که در این روز بیمار شود خیلے زود خوب میشود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸کسے که امروز گم شود، زود پیدا میشود. ان شاء الله.
🔸قرض دادن و قرض گرفتن پسندیده است.
🔸این روز براے برگزارے مجالس عروسے و جارے ساختن صیغه ے عقد، با توکل بر خداوند انجام شود.
🔸کشاورزے و باغبانے وآبیارے و خرید و فروش محصولات زراعے خوب است.
🔸خرید و فروش و تجارت، با سود همراه باشد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹میانجیگیرے براے اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسے که در این روز متولد شود، خوش روے خواهد بود.
🔹رسیدگے به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔹صدقه دادن خوب است.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸رَڪ اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در《 ساق پاها 》 است. 👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبے نرسد : مسیر رجال الغیب از سمت جنوب میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانے که حاجتے دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یارے بطلبید. چون کسے در نزد شروع در شغلے و سفرے روے خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانے که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 03:45 اذان ظهر 12:10
☜ اذان مغرب 19:20 طلوع آفتاب 05:19
☜ غروب آفتاب 19:01 نیمه شب 00:23
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌹 #دعا_برای_کسب_رزق_و_روزی_حلال
🌹 از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که بعد از نماز صبح به جهت روزی حلال و دفع بلیات و آفات بخوانند : بسم الله الرحمن الرحيم يا رازق المُتَقين يا ذالقُوَة المَتين يا وَلي المومنين يا ديّان يوم الدين يا أرحَمَ الراحِمين يا راحِمَ المَساكين إغفِرلي و أرحَمني و أغنِني مِنَ الفَقر و صَلّي اللّهُ علي مُحَمَّد و آلهِ أجمَعين : منبع : کافی ج 2 ص 550
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #جمعه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۸:۲۲
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
16.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پرسید من توبه کردم خدا منو میبخشه؟… گفت تو با پای خودت اومدی, خدا دنبال فرار کردهها فرستاده…
◾️روایتی شنیدنی از مرحوم استاد فاطمینیا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
من مدتیه که با این کانال آشنا شدم . مطالب خیلی خوب و پر ارزشی رو از این کانال و دوستان و اعضا یاد گرفتم .
من در یکی از شهرهای جنوبی کشور زندگی میکنم در منطقه ما سن ازدواج نسبت به شهرهای بزرگتر پایینه ، اکثر دخترا قبل از بیست و پسرا قبل از بیست پنج ازدواج میکنن . اینجا اکثر پسرها کار رو به تحصیل ترجیح میدن و بعد از دیپلم و یا حتی زودتر ترک تحصیل میکنن و میرن خدمت و بعدش در داخل استان خودمون و یا معمولا در یکی از کشور های عربی خلیج (فارس) مشغول میشن .
اما من تصمیم گرفتم برم دانشگاه و درسامو ادامه بدم و همین کار رو کردم . رفتم دانشگاه و بعد کارشناسی رفتم خدمت و بعد از خدمت ارشد خوندم . تو تمام این سال هایی که داشتم درس میخوندم اکثر همکلاسی های دبیرستانم داشتن کار میکردن و پول در می آوردن طبیعتا خیلی زود هم ازدواج میکردن و خیلیاشون الان بچه دارن . اما من نه کار داشتم و نه به فکر ازدواج بودم .
نتیجه این بود که بعد از کارشناسی ارشد متوجه شدم که ای دل غافل چقدر عقب افتادم . نه کار داشتم نه سرمایه نه ازدواج کردم . بعد مدتها بیکاری بالاخره یه جایی تونستم استخدام بشم و شروع به کار کنم . اما الان در آستانه 27 سالگی وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم تو انتخاب بعضی راهها اشتباه کردم . من میتونستم هم درس بخونم و هم کار کنم . من میتونستم بعد از کارشناسی و خدمت دیگه ارشد رو نخونم و با کارشناسی پیگیر کار بشم .
الان من برای ازدواج به مشکل خوردم تو شهر ما دخترا تا 19 سالگی ازدواج میکنن و اون جایی که به بیست میرسن یا خونواده خوبی ندارن و یا یه مشکلی دارن به هر حال . پس من دو تا انتخاب دارم ؛
اینکه با یه دختر 18 19 ساله ازدواج کنم که من اصلا راضی نیستم به خاطر اختلاف سنی ،یا این که با یه دختر هم سن خودم ازدواج کنم .
در صورتی که هر چی دختر خوب بود زمانی که من 21 یا 22 سالم بود توسط همکلاسی هام و همسنام انتخاب شدن اونم با اختلاف سنی مناسب . نه از ازدواج شانس آوردم نه از زندگی و جوونی . همه جوونی به درس خوندن گذشت😔
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
سلام
دختری ۲۵ ساله ام چند ماهی هست ازدواج کردم . ۱۷ سالم بود که فریب دوستامو خوردم و همینطورم با کنجکاوی ها و سادگی خودم با مردی دوست شدم . اما فقط تلفنی این اقا تو پیامهاش خیلی حرفای بدی میزد و مدام از من میخواست که به خونه اش برم .
من با اینکه هیچی از این چیزا نمیدونستم اما یک ترس غریزی مانعم میشد که حرفشو گوش کنم بنابراین پیشنهادشو رد کردم و رابطه ما بهم خورد من بخاطر این موضوع چندماه افسرده بودم که خب اونم میشه گفت بخاطر ابراز علاقه های هر چند الکی یک پسر به من بود چون اولین بار بود که یکی بهم ابراز علاقه میکرد .
این موضوع گذشت که باز هم من تو دام این جور دوستی ها افتادم که البته همشم خودم مقصر بودم متاسفانه به گناه هم کشیده شدم ولی انقدر نماز خوندم و توبه کردم که خدا هم فکر کنم منو بخشید ولی از اون به بعد من هر بار نماز خوندم خدا همیشه دعاهای منو برعکس جواب میداد که البته الان فهمیدم به نفعم بوده ولی اون موقع که خیلی خام و احمق بودم سر این موضوع با خدای خودم قهر کردم!
یعنی نماز نمیخوندم و مدام افکار عجیب غریب به سرم میزد مثل خودکشی یا خدا منو بکشه شیطان پرستی و یا اگر میخواستم برم بیرون تیپ های عجیب غریب میزدم!!
واقعا نادون بودم و الان میفهمم که خدا چقدر مهربون و بخشنده س البته تو این مدت از وقتی که توبه کرده بودم هیچ گناهی نکردم حتی با کسی هم دیگه دوست نشدم فقط افکارش به ذهنم میاومد از درس و خورد و خوراکم افتادم خونه نشین شدم و دیگه اونقدرا هم بیرون نمیرفتم فقط سرم گرم برنامه های اجتماعی؛فیلم و اهنگ بود .
تا اینکه دو سال پیش فهمیدم چقدر اشتباه میکردم و عاقل تر شدم و رو به خدا اوردم و توبه کردم اشک ریختم و از خدا خواستم منو ببخشه که خدا هم اینکارو با اوردن همسرم تو زندگیم نشون داد واقعا خدا رو شاکرم که پاداش توبه هامو اینجوری داد چون همسرم مرد خوبیه من چون اهل دروغگویی نیستم بخشی از گذشته ام رو که مربوط به دوست شدن های تلفنیم بود رو بهش گفتم و اونم خودش اعتراف کرد که دوست داشته ولی مال گذشته اش بوده من مشکلی با این قضیه ندارم .
حتی اگر گناهم کرده باشه و من ندونم بازم بهش حق میدم چون همسر خودشم ادم گناهکاری بوده ولی حالا من یک ترسی به جونم افتاده که مبادا همسرم متوجه گناهان گذشته ام بشه .
میترسم سر نمازم از خدا بخوام نذاره این اتفاق بیفته ولی میترسم مثل گذشته خدا دعاهامو برعکس جواب بده تو رو خدا کمکم کنید من از این تردید و دودلی ها نجات پیدا کنم .
باور کنید من روزی هزار مرتبه از گناهان گذشته ام توبه میکنم و از صمیم قلبم پشیمونم پس شما دیگه سرزنشم نکنید.. فقط ازتون میخوام راهنماییم کنید .
#نکات_سلامتی 🍎
🌹🌹🌹🗣🗣🗣بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
سوال اول:فاصله دو بارداری چقدر باشد مناسب است؟
فاصله مناسب برای دو بارداری دو الی سه سال هست، اگر بیشتر شود مشکلی ندارد ولی همین مقدار مناسب است
سوال دوم:مادری که سابقه استراحت مطلق دارد چه کار کند در بارداری های بعدی مشکلی پیدا نکند؟
برای بالا رفتن توان بدن مادر و حفظ جنین در رحم مادر باید:
☘شما باید از یکسال جلوتر یا حداقل 6ماه جلوتر تمام هم و غمتان، َاین باشد که کبد را در تعادل نگه دارید و اصلا گرمی نخورید. اگر کبد گرم شود عضلات شل میشوند. اگر عضلات قلب باشه باعث شلی دریچه های قلب میشه، اگر عضلات کمر باشد باعث دیسک کمر میشود اگر عضلات زانو باشد باعث آرتروز زانو میشود و حتی توی لثه ها، وقتی کبد گرم میشه دندان زودتر فاسد میشود و از بین میرود
هرچقدر میتوانید از سبزیجات و از میوه ها فقط سیب درختی با پوست و به استفاده کنید و سبوس و جوانه...
سبوس گندم را به جد وارد برنامتان کنید
جوانه گندم جوانه جو جوانه ماش، عدس، همه خوب است برای شما
حبوباتی که مصرف میکنید را بگذارید جوانه بزند و مصرف کنید
تمام سقط های جنین و مشکلاتی که بچه ها پیدا میکنند بخاطر گرمی زیاد است
سوال سوم: برای افزایش و تقویت سیستم ایمنی بچه در فصول سرد سال؟
اول اینکه جوانه گندم را وارد برنامه غذایی شان کنید، بسیار عالی است. یه وعده اش را به یک کف دست نان تبدیل کنید با شیرش بخورد یک وعده حلوا کنید یکم گلاب یا بهارنارنج یا بیدمشک بزنید با کمی شیره سیب یا سیب بخارپز برای شیرینی اش، یک وعده داخل سوپ بریزید
دوم هر روز به بچه ها لیمو شیرین بدهید. میتوانید آبش را با آب سیب یا خیار یا نارنگی یا پرتقال یا هویج مخلوط کنید مثل سرم صبح امروز و ظهر و شب به بچه داده شود، دیگر سرما نمیخورد یا آنقدر خفیف است که مثل پشه گزیدگیست
سبوس برنج هم همیشه داشته باشید. خورش بچه یا سوپ او را میکشید تو قاشق آب سبوس برنج را داخلش بریزید. موقع دم کردن برنج دو قاشق سبوس داخل برنجش بریزید دم بکشد. داخل ماکارونی اش هم
نکته آخر شیب گرما و سرما
شیب گرما و سرمای بدن باید حفظ شود وگرنه مریض میشود حتی در زمستان سال داخل خانه نباید از بیست الی بیست و دو درجه گرمتر بشود بلکه باید لباس زمستانی پوشید، وقتی هوای داخل خانه گرم است خصوصا در و مهمانی ها و دورهمی ها و کلاسهای مدرسه، به محض بیرون رفتن سینوس او سرماخورده. بچه اول از همه از راه تنفس و چشم سرما میخورد و بعد گوشو مغز و دهان(لوزه ها) و بعد سر انگشتان دست و پا
تا در را باز میکند هوای سرد داخل سینوس ها میرود در حالیکه دمای داخل خانه سی یا بیست و هشت درجه بوده و ناگهان یک مرتبه با کاهش دمای 14 یا کمتر مواجه میشود و هرچه رطوبت در سینوسها هست با این شوک ناگهانی تبدیل به خلط فاسد میشود..
در پناه خدا باشید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🔴مرحوم آیت الله مجتهدی : دو چیز است که گناهان را نابود می کند :
۱- مریضی :
حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به
یکی از اصحابشان که مریض شده بود موعظه
کردند و فرمودند:
خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.
آدمی که تب می کند کفاره گناهانش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید ، شکوه نکنید ، فایده مریض شدن این است که گناهان را نابود می کند.
با شکوه و گلایه کردن اجر وثواب آن را از بین می برید .
۲- سجده :
در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند.
حدیث است که سجده گناهان را می ریزد ، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را می ریزاند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سوال خودم هم اینه پوستم سفیده کرم شب استفاده میکنم سفیده قطع میشه صورتم سبزه میش
پاسخ _اعضا🌙🌺
سلام برای خانمی که بدنش کبود شده حتما برو آزمایش پلاکت خون شما به احتمال زیاد پایین هست
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام وخداقوت ب ادمین عزیز وبقیه دوستان...
جواب خانمی ک پسرشون بادختری ازاقوام بله برون کردن واز استان دیگه ان،،من نظرشخصی خودم روعرض می کنم امیدوارم راه گشاباشه حالانظربقیه دوستان روهم ملاحضه کنیدحتمامفیدخواهدبود،اینکه از روزاول خانواده دختربااینکه ازاقوامتون هم بودن واین مسئله به این مهمی را همین اول ازشمامخفی نگهداشتن ب نظریه جورفرصت طلبی و زرنگی بحساب میاد...ثانیاًچه تضمینی وجود داره ک پسرشمابااین خانم زیریک سقف برن وبعد بازاین پسره براشون دردسردرست نکنه وهمین دخترخانم هرگاه توزندگی دچارمشکل شدبازیادگذشته وخاطراتش باخواستگارقبلی نکنه،ب هرحال هیچ تضمینی برای دوام وقوام همچین آینده ای وجودنداره من کاملاًاحساس شمارودرک می کنم بهتره ازسیاست های مادرانه خود استفاده کرده وهرچه سریع ترآقاپسرتون رو توجیح کنید ک انشاالله درست ترین تصمیم روبگیرن🙏
سلامتی وعاقبت بخیری همه ی جووناصلوات💚🌹(پری)
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام خسته نباشید اون عزیزی که گفتن برای سوسک خمیر و پودر زدن فایده نداشتن عزیزم شما برو داروخانه دام پزشکی بگو خمیرسوسک کش برسودا میخوام فوق العاده عالیه بزن جلوی درب ورودی خونه اندازه نخود بزن به هر قسمت که سوسک هست با همون یکبار زدن نابود میشن اگه مشکلتون حل شد واسه عاقبت بخیری منم دعا کنید پریسا هستم از تهران
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام ادمین جان بی زحمت این پیام رو در جواب اون خانمی ک گفتن یک تیکه نبات به رحم بزنید بدین ب همسرتون واقعا این کارت و حرف تون کثیف و چِندِش هست یعنی چی خانم واقعا چطوری دلتون میاد این کار کثیف بکنید محبت ک میخواد به این شکل باشه بهتر ک نباشه خودتون مدیون خانواده همسر و خود همسرتون میکنید یک جوری حق الناس هست باید جواب پس بدید ببخشید تند حرف زدم ولی نتونستم جلو خشم رو بگیرم
و در جواب اون خانمی ک برای پیدا کردن دعانویس التماس و اون خانم میکرد و به این ماه قسم میداد ک برای حل مشکلش آدرس اون دعا نویس بده بهش این بگم خواهرعزیز شما نه امام حسین میشناسی نه حرمت این ماه رو فقط یاد گرفتین آدمها رو برای جلب رضایت کارهاتون قسم بدین وگرنه برای حل مشکلتون امام حسین به برکت این ماه قسم میدادین مشکل تون حل کنه نه ک برین التماس بنده خدا رو بکنید تا دعا نویسی ک عرضه نداره زندگی خودش سر سامان بده بیاد مشکل شما رو حل کنه بیدار بشین ازاین خواب غفلت من به عنوان یک خواهر بهتون میگم تا زمانی ک از خدا نخواین وضعیت تون همینه
مامان عسل
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
💫تصمیم عجولانه برای ازدواج ممنوع!
👈اگر حتی در یکی از شرایط زیر قرار دارید، در مورد ازدواج احتیاط کنید:
شیفتگی و دلدادگی بیش از حد
👈 تن دادن به ازدواج برای راضی کردن دیگران
👈 ازدواج پیش از کسب شناخت
👈 آماده نبودن برای تعهد طولانی مدت
👈 عدم تناسب در اعتقادات دینی
👈 نارضایتی والدین هر یک از طرفین
👈 انتخاب کسی که نیازمند تغییر است
👈 تن دادن به ازدواجی جدید درحالیکه زخم ازدواج پیشین بهبود نیافته
👈 انکار یا نادیده گرفتن شواهدی دال بر ویژگیهای نامناسب رفتاری و شخصیتی طرف مقابل
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام وقت بخیر به همه ب دوستان گلم
درمورد جوش چانه عزیزی که پرسیدن منم مثل شما بودم خیلی دکتر رفتم اخرش رفتم پیش دکتر زنان ایشون با نگاه متوجه مشکل من شدن
گفتن جوش چانه از پلی کیستیک تخمدانه برام سونو انجام داد و دارو نوشت نزدیکه چهار ماهه من اصلا جوش نمیزنم
البته پرولاکتینمم بالا بود
دکترت و عوض کن باید برا تنظیم پرولاکتین دارو میداد
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام عزیزم درجواب خانمی که عکس دستشون کبوده،عزیزم مطمئنی بچه شماروگازنگرفته،آخه من پسرم که عصبی بشه منوگازبگیره اینجورکبودمیشه،یامثلاببخشیدتوی رابطه...،حتماکه این کبودیهای پوست بخاطرضرب دیدگی نیست،یه کم دقت کن بچه ای دوربرشمانیست گازبگیره؟!یااثرش دررابطه نیست؟!
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام وقت بخیر
می خواستم از اون خواهر گرامی سوال کنم که گفته بودن برا یائسگی و خونریزی مومیایی مکه بخوریم چه زمانی بخوریم یعنی همون زمان که خونریزی داریم یا بعد اینکه پاک شدیم بخوریم بعدش صبح ناشتا باشه یا هر وقت که شد بخوریم؟
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرمول استراحت کودکان
👈بعد از درس خواندن، موبایل دیدن و فیلم دیدن ممنوع⛔️
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃
شهید هادی شجاع 💜
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید هادی شجاع
شهید شجاع در روز ۲۳ آبان ۱۳۶۸ در تهران متولد شد و سرنوشت برای او به گونهای رقم خورد که ۲۶ سال بعد در سال ۹۴ در منطقه «عِبتین» باغ زیتون سوریه و در مسیر دفاع از حریم اهل بیت (ع) به شهادت رسید. شهید هادی شجاع، با وجود علاقه عجیبی که به همسرش داشت تنها بعد از ۱۰ روز که از ازدواجشان گذشته بود، با اصرار عازم سوریه میشود و پس از گذشت کمتر از یک ماه به شهادت میرسد. این نحوه شهادت ایشان تداعیکننده شهادت «وهب» از یاران اباعبدالله الحسین (ع) در واقعه کربلاست. هادی یکی از علاقمندان خاص به حضرت اباالفضل العباس (ع) بود و روزگار شرایط را برای او به گونهای رقم زد که پیکرش در روز تاسوعای حسینی در گلزار شهدای امامزاده عباس چهاردانگه تهران دفن است. هادی قبل از اینکه وارد سپاه شود، در «بسیج ویژه» مشغول فعالیت بود و پس از ورود به سپاه نیز دوره آموزش تخصصی نظامی را زیر نظر شهید «محمودرضا بیضایی» گذراند. «مجید طاهری» یکی از دوستان شهید هادی شجاع نقل میکند: در ایست بازرسیهایی که برگزار میکردیم خیلی خوش رو، خوش خنده و مهربان بود از هر کدام از رفقایش بپرسید اولین نکتهای که از این شهید به یادشان میآید لبخندی بود که همیشه بر صورتش حک شده بود و رنگ و بوی شهدا را داشت. در برنامههای ایست و بازرسیای که در اسلامشهر میگذاشتیم وقتی مجرم یا متهمی را دستگیر میکردیم به هیچ وجه اهانت نمیکرد و میگفت وظیفه ماست با برخورد مناسب اینها را اصلاح کنیم. وقتی خبر شهادتش را شنیدم رفتم منزلشان و مادرش را دیدم و عکس شهید بیضایی بر دیوار اتاق نصب بود به مادر شهید شجاع گفتم هادی میگفت میخواهم انتقام شهید بیضایی را بگیرم. مادرش همینطور که اشک میریخت گفت وقتی آقای بیضایی به شهادت رسید عکس را روی دیوار اتاق زد و سفارش کرد این عکس را برای همیشه نگه دار مادر، شهید بیضایی به گردن من خیلی حق داشته است. کتاب «وهب زمان» به قلم عارفه مرادی که سال گذشته از سوی انتشارات شهود روانه بازار شد، حکایت زندگی و زمانه شهید هادی شجاع از زبان پدر، مادر، برادر، خواهر و دایی، دوستانِ همدانشگاهی، دوستان بسیج، همکاران و همرزمان اوست.
#خاطرات 👇🌸
باید انتقام شهید بیضایی رااز تکفیری ها بگیرم ( از خاطرات شهید هادی شجاع )🌸🍃
هادی قبل از اینکه جذب سپاه شود و در بسیج ویژه شروع به فعالیت کند، خیلی مشتاق بود که به سوریه برود،
شهید شجاع توسط شهید محمود رضا بیضایی که از بچه های اسلامشهر بود
و 2 سال پیش در سوریه به شهادت رسید آموزش نظامی دید و ارادت ویژه ای به این شهید داشت.
وقتی خبر شهادت محمود رضا را شنید بغض عجیبی گلویش را گرفته بود،
سپس گفت باید انتقام شهید بیضایی را از این تکفیری ها بگیرم.
وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم ( از خاطرات شهیدهادی شجاع )🌸🍃
در ایست بازرسیهایی که برگزار میکردیم خیلی خوش رو، خوش خنده و مهربان بود
از هر کدام از رفقایش بپرسید اولین نکته ای که از این شهید به یادشان می آید
لبخندی بود که همیشه بر صورتش حک شده بود و رنگ و بوی شهدا را داشت.
در برنامه های ایست و بازرسی ای که در اسلامشهر می گذاشتیم وقتی مجرم یا متهمی را دستگیر می کردیم
به هیچ وجه اهانت نمیکرد و میگفت وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم.
بفرمایید تا زمان عروسی را عقب تر بیاندازم ( از خاطرات شهید هادی شجاع )🌸🍃
در بسیاری از رزمایش ها با هم بودیم آنقدر جهاد را دوست داشت که به سردار نصیری گفته بود
اگر بحث ازدواجم مانع اعزامم به سوریه است بفرمایید تا زمان عروسی را عقب تر بیاندازم.
قبل از شهادت 3 بار به سوریه سفر کرده بود و خانواده اش از این موضوع بی خبر بودند.
دلم نمی خواست راه تمام شود ( از خاطرات شهید هادی شجاع )❤️🍃
تازه نامزد کرده بود و زنگ زد گفت ماشینم خراب شده اگر می توانی بیا ماشین را به تعمیرگاه ببریم
با یک وانت رفتم پیشش و ماشین را با یک طناب بستیم و مسیر 20 دقیقه ای را 2 ساعته طی کردیم
در راه به قدری شوخی کرد و آنقدر ماشین بیچاره اش را مسخره کرد
کلی خندیدیم و خوش گذشت دلم نمی خواست راه تمام شود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
ما عقد کردیم وبه خونه محمد رفتم که یه اتاق از سه اتاق خونه پدریشو به ما دادن که از همه بزرگتر بود
#داستان_زندگی 🌸🍃
دختری از دیار غریب
ومرحله جدیدی از زندگیم شروع شد اما چی فکر می کردیم چی شد مادرم همیشه می گفت عروس تا سه روز از اتاق بیرون نمی یاد بعد از سه روز در حد کار کردن روز مره بیرون بیا تا خودشون صدات کنن ولی فردای روز عروسیم مرا صدا زد وجارو به دستم داد وگفت همه جارا جارو کن وظرف ها بشور محمد سه تا برادر ودو خواهر دیگه هم داشت برادرانش هم یک سال فاصله سنی شون بود وقتی خواهرم با غذا که زرشک پلو با مرغ برام ویه چیز مغزی جات وشیرین فکر کنم همه جا اسمش فرق کنه اینجا بهش میگن برشتوک که رسمه روز دوم عروسی برای عروس وداماد ببرن آورده بودن اما وقتی منو توی آشپزخانه دیدن خیلی ناراحت شدن ولی به روی خودشون نیاوردن پدر شوهرم مرد ساده بود از نظر عقلی کم داشت وهمه کاره خونه، مادرشوهرم بود خواهرام برگشتن خونه اما با ناراحتی که چرا زودی خواهرم از اتاق در آورده بود ومن که خونه مادرم با اینکه پدر نداشتم ومادر بازحمت خیاطی خرج منا درمی آورد هرگز غذای شب مونده نمی خوردم ولی خونه مادر شوهرم تا ده روز اضافه غذا ی عروسی می آورد ومی خوردیم خودشون تلوزیون سیاه سفید داشتن ولی تلویزیون من رنگی بود شبها تا ساعت ۲ نصف شب خودش با شوهرش وسه تا پسراش کلا همه شون توی اتاق من پای تلوزیون بودن عین خیالش نبود من تازه عروسم وحتی من تا هر ساعتی که اونها بیدار بودن اجازه این که پاهامو دراز کنم نداشتم باید حالت چها رزانو بودم تا از اتاق بیرون می رفتن خیلی اذیتم می کردن
.وقتی تنها می شدیم محمد گفت چرا مادرم این کار را می کنه فکر نمی کنه الان دوماه نشده که ازدواج کردیم احتیاج داریم که تنها باشیم منم فقط سکوت می کردم مادر شوهرم هر روز با پدر شوهرم دعوا می کرد .جیغ دادشون بالا می رفت پدر شوهرم هم زد تلوزیون خودشون شکست ومن از ترس از اتاق بیرون نمی آمدم هر روز مادرشوهرم دعوا راه می انداخت وول میکرد می رفت خونه پدرش وشب شوهرم که از سرزمین بر میگشت بهش می گفتم برو دنبال مادرت ورش دار بیارش واونم می رفت ولی مادر ش همه کاسه کوزه ها را سرمن می شکست که چرا نیامد دخالت کند باید اونم دوتا چوب از پدرت می خورد مگر من چه گناهی کردم ومحمدو پر می کرد واونم باهام قهر می کرد همیشه با پدر شوهرم دعوا می کرد آخرش سر من خالی می کرد خاله محمد وقتی ده میآمد با این که چند تا اتاق ویه حال بزرگ داشت بهش می گفت برو توی اتاق ما بخوابه وخودشو شوهرش توی اتاق می خوابیدن تا یه شب که خاله اش رفته بود مهمونی وقرار بود شب برگرده خونه مادرشوهرم . مادر شوهرم بهم گفت در را قفل نکن خواهرم هر موقع آمد بیاد توی اتاق شما بخوابه وای نمی دونید توی اون لحظه چقدر می شکستم بی صدا فریادم را فقط خدا می فهمید نشستم سر جام تا ببینم خواهرش کی میاد دیدم صدای در آمد وقتی خاله اش وارد خونه شد مادرشوهرم بهش گفت برو توی اتاق محمد بخواب خاله هم گفت وای من خجالت می کشم تازه عروس داماد ن من توی یه اتاق دیگه می خوابم این همه جا ومن یه نفسی تازه کردم ورفتم خوابیدم 😞😞😞
..تقریبا سه ماه از ازدواجم گذشته بود که حامله شدم وسختی های زندگیم بیشتر شد تمام کار های خونه را انجام می دادم حتی مادرشوهرم هم رفتارهاش باهام بد تر شد فقط به فکر پچه های خودش بود مهم نبود براش که من ویار دارم یا چیزی که باب میل من باشه درست کنه برام در حقیقت بیشتر وقت ها گشنه بودم مادرم هر از گاهی برام غذا ومیوه میآورد ولی وقتی مادرشوهرم می فهمید اون مواد غذایی راهم ازم می گرفت ومی خورد وگاهی هم خونه مادرم می رفتم وهمه جوره مادرم بهم می رسید تا چهار ماهگی که رفتم سونوگرافی وفهمیدم بچم دختره و مادرشوهرم تا یک هفته باهام قهر کرده بود اون غذا یی هم که برام جیره بندی کرده بود بهم با نفرین می داد همش پشت سرم بد منا به محمد می گفت که زنت دختر زاه دختر خوب نیست کاری کرد که محمد دیگه پچه به دنیا نیومده دوست نداشت واونم دیگه بهم محبت نمی کرد یادمه مادرم بهم زنگ زد گفت جنسیت بچه چیه تا براش سیسمونی آمده کنم ومن باگریه جواب دادم دختره وبه خاطر این همه خانواده محمد باهام قهر مادرم خیلی غصه خورد وگفت مگر دست تویه بعد هم خدا ی که دختر داده پسر هم می ده ولی خانواده محمد که حالیشون نبود هر روز مادرشوهرم با شوهرش جنگ دعوا داشت اگر دخالت می کردم می گفت ما زن شوهریم تو دخالت نکن اگر هم دخالت نمی کردم می گفت تو چرا نیامدی وساطت کنی و انگار نه انگار که من حامله بودم وهمیشه پیش محمد چوقولیه منا می کرد توی حامله گیم بیشتر موقع ها با گریه می خوابیدم تا توی نه ماهگی دوروز درد داشتم محمد هم رفته بود سفر اون روز ها هم موبایل گران بود بیشتر مردم نمی تونستن بخرن ومحمد هم نداشت تا روز سوم که اونم مادرم به دادم رسید آمد بردم خونه خودشون از اونجا بردم درمانگاه یه ماما مهربان خودش تنها
بودتا که وضعیت منا دید همون روز بردم اتاق زایمان ومادر عزیزم پشت در بود گریه می کرد وبه در می کوبید ومن توی درمانگاه ساده روستا فارق شدم اما اون مامای مهربون که انشاالله هر کجا هست خدا براش خوش بخاد با حوصله کارای منا انجام داد ودخترم به دنیا آمد
وماما رفت وبه مادرم اطلاع داد که دخترتون فارغ شده ولباس های بچه بیارید تا تنش کنم ومادرم که فکر نمی کرد الان موقع زایمانم باشه ومنا برای معاینه آورد بود مادر عزیزم با گریه رفت وتوی خیابون پسر عموی محمد دید وگفت بره لباس های بچه بیاره وقتی لباس هارا آوردن مادرشوهرم لطف کرد باهاشون آمد ومنو بردن خانه
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام
جوشای قرمز رنگ که به سینه مردا میزنه نشانه چیست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام علیکم عزیزان گروه امیدوارم همیشه خوب و خوش باشید عزیزان اول بگم به امید خداوند میخوام برای اربعین برم کربلا دعا کنید مشکلم حل شه
عزیزان من من یه ۲۰روزیه که انگشتان پام خیلی درد میکنه بخاطر اینکه یه دوسالی بود کفش راحتی میپوشیدم و خیلی برام گشاد شده بود
وبعد از آن یه کفش تنگ پوشیدم از آن بهبعد انگشتان پام خیلی درد میکنه خواهش میکنم هرکس تجربه داره راهنمایم کنه چون میخوام برم کربلا انشاالله دعا گویتان هستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر دخترم۲۱سالشه
کیست تخمدان داره اما الان۴ماهه پریود نشده لطفا راهنماییم کنید
قرص ال دی.دوفاستون.عروس پشت پرده هم استفاده کرده اما تاثیر نداشته
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام.
لطفا ادرس دکتر طب سنتی،برا حمله پانیک رو بزارین تو گروه
ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت همگی
خانمی که گفتن پسرشون جن گیر شدن
چهار قل رو هر روز صبح وشب به نیتشون بخونید
خودشون هم که بخونه اثرش بیشتره
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم خوبین خداقوت ممنونم بابت کانال خوبتان🌷🌷
از اعضای کانال سوالی دارم هرکسی میدونه جواب بده ممنون میشچون خیلی ذهنم مشغوله😢😢
چند مدت پیش طرفای غروب بود داشتم می رفتم بیرون سرکوچه ما دیدم یه گربه ماده اس . تا منو دید میو میو کرد دنبال غذا می گشت
منم از راه دور نازش دادم گفتم گرسنته بیا بریم خونه بهت غذا بدم. اینو گفتم راهمو به سمت خونه برگردوندم. این گربه هم باهام اومد
بهش غذا دادم رفتم نانوایی ازون وقت خونه مو یاد گرفته. گاهی روزی دوبار گاهی روزی یکبار گاهی هم یه روز نمیاد
حالا اینا هیچی.
اما خواهرم حرفی بهم زد دلم گرفت.
گفت یه جا خوندم کسانی که گربه به سمتشون میاد انژری منفی دارن که گربه ها جذبشون میشه
ازون وقت ناراحتم.
عکس گربه رو میدم ببینین
اخه مشکل من اینه من سگهای ولگرد یا گربه هارو بیرون می بینم دنبال غذا هستن دلم به درد میاد باور می کنین اشکهام می ریزه یا باخداحرف می زنم خدایا کمکشون کن 🤲🤲
ببخشید پیامم طولانی شده
مادری از شهر باران
🌷🌷🌷🌷🌷
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم خوبین؟
خسته نباشین
میشه لطف کنین از دوستان داخل کانال سوالمو بپرسین ممنون میشم 🌷🌷
خانمی 40 ساله هستم
مدتیه گوشام درد می کنه حس می کنم شنواییم کم شده
دکتر عمومی رفتم گفت التهاب داری اما دارویی نداد خودم شخصاگفتم گوشمو شستشو بده که اشتباه کردم چون نمیدونستم با آب شستشو میدن اما
بازم همونه
الان از دوستان میخوام راهکار مفید خانگی بدن شاید عفونت یا چیزیه برطرف بشه
از لطف شما متشکرم
مادری از شهرباران
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
❌❌❌دوستان سلام.این عکس پشت پای دختر۱۴سالمه.حدودیک ماهه این لک وداره باکمی دون دون اطرافش.هیچ دردیاسوزش وخارشی هم نداره.خودم فکرکردم شاید.کفشش پشت پاش وزده.ولی زخم نیست.بیشتر حالت لک ِ. نمیدونیدچیه راهنمایی کنید.چکارش کنم که ازبین بره.فقط هم پای چپشه.
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام جوشای قرمز رنگ که به سینه مردا میزنه نشانه چیست ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام علیکم عزیزا
پاسخ _اعضا 🌙🌸
سلام درمورد سوالی که دوست عزیزمون پرسیده بودن که چرا هرجامیرن برادادششون خاستگاری جورنمیشه داداش منم دقیقا اینجوری بود هرجامیرفتیم خاستگاری میگفتن امشب یا فردا برا دخترمون خاستگارمیاد که صبت کنن وقول وقرار بزاریم یا میگفتن دیشب مهر بریدیم شاید۲۰جابیشتر رفتیم همه همین جوابو میدادن آخرش بابام خسته شد گف چرا اینجوری میشه وهیچ کدوم سرنمیگیره رفت پیش یکی از طلبه ها که سرشناس بودن و دعا میدادن گفت بخت پسرتونو سنگین کردن که ازدواج کنه دعا داد بعد که رفتبم خاستگاری همون جا جواب بله رو دادن و اعصاب ماهم آروم شد😅😂چون خداییش برادرم نه اهل دود و سیگارو رفیق بود نه بداخلاق بود سرکارشم میرفت همه قبولش داشتن چیزی نبود که بگیم مشکلی هست از جانب پسرمون
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام٠آدرس طب سنتی تو تبریز برای پانیک شهرک باغمیشه، میدان اطلس، میدان ونک، طب سنتی طوبی ،استاد کلاهی
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خدمت خانم ۲۳ ساله یی که ۶ ماهه عقد کردن و نامزدشون میگه دوست ندارم وارد حریم خصوصی من بشی ،،،عزیزم احساس میکنم که شوهرتون سختشه که دل از مجردی بکنه و وارد دنیای متاهلی بشه وعلتش هم اینه که خیلی زود وارد رابطه ی جدی شده و مجردی نکرده و حتما حتما باید زیر نظر یک مشاور کاربلد مشکلتون حل کنید قبل از اینکه زیر یک سقف برید
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام ادمین جان .خواهش میکنم این پیام منوبزارین گروه. من نفرین کنم شماهابگین امین. خدایا خداوندا هرچی مادرشورشیطان صفت تودنیاداری محتاج عروس بکن تاعروس های بی گناه انتقام بگیرند بگین آمین😭 ۲۰سال ازدواج کردم شوهرم تک فرزنده مادرشوهرم خیلی بی حیا و خیلی بی آبرو هست.تویک خونه زندگی میکنیم پدرشوهرم فرشته بود که زنش انقد اونوکتک زدانقدبخاطرمن اونو اذیت کرد تا اون بیچاره دق کردومرد.حالاهم میخواد منوبکشه .خیلی حسوده همش چشمش دنبال منوشوهرمه. میگه چرا زودخوابیدین.چرادیربیدارشدین چرااین لباس پوشیدی چرا ب خودت میرسی چرازیادخوردی چرادیرازخونه مادرت اومدی. خلاصه بخوام بنویسم حرفاشو تمومی نداره زندگی رابرامون جهنم کرده شوهرم بخوادطرف منوبگیره خون ب پامیکنه چشم دیدن خوشی منوپسرشونداره. منم صبر کردم بخاطربچم منتظرروزی هستم اون ازتخت بیفته وهمه چی بیفته دست من دلم میخواد لال بشه ونتونه حرف بزنه هرروز کتکش بزنم بزنم ونتونه جای آزمن بگه به امید اون روزانشالا
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام به همگروهی های عزیز ودوست داشتنی.جواب دوستی که فرزندش از ۲۰ روزگیش قرص تیروئید مصرف میکنه. پسر منم از وقتی که بدنیا آمد از پاشنه پاش فهمیدن که تیروئید داره وقرص تیروئید رو شروع کردن ..الان به لطف خدا دیگه یک سالی هست که دیگه خوب شده وقرص مصرف نمیکنه..من لاهیجان پیش فوق تخصص خانوم دکترسایه علیزاد بردم .
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام وقت بخیر در جواب آن خانمی کگفتن برادرشون معتاد شده و چندین بار بردن کمپ ترک کنه اما مجدد شروع کرده باید بگم برادر من هم همین مشکل رو داره سالی سه بار بابام بردش کمپ ترک کنه می اومد خونه فرداش مواد مصرف میکرد آنقدر این کارو و کرد از غصه اش مامان. بابام سرطان گرفتن و برادرم هم ب کارا ش همچنان ادامه داد مامان بابام پیر شدن از غصه اش ،اینم بگم مامانم چقدر واسش نذر و نیاز کرد ، چند روز پیش کارت بانکی بابام رو برمیداره و از خونه میره بیرون دو روز ازش بی خبر بودیم تو کارت سه میلیون پول داشته اونم نامردی نمیکنه همرو میده کراک میخره موقع خرید ماموران نیرو انتظامی میریزن اونجا میگیرنش و میبرنش. زندان چند رو ز پیش از آنجا زنگ زده و خبر داده ک گرفتنش و گفته پول واسم کارت بکارت کنید اینجا میخام خوراکی و سیگار بخرم پول ندارم خاستم ب ااون خانم بگم ک اعتیاد ترک ندارع مگر با مرگ😔 البته خیلیها بودن ک من میشناسمشون ترک کردن اما اینم اراده آهنین میخاد کسی ک سست اراده باشه هیچ وقت نمیتونه اعتیاد رو کنار بزاره انشاالله خدا ب همه ی جوانها رحم کنه 😔🤲
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴درمان واریس
و ضعف ماهیچه پا ها
در طب سنتی
در این ویدیو با حضور دکتر تن ساز در مورد اینکه برای درمان واریس پا چه راهکارهایی وجود دارد
و همچنین توجه به این نکته که جوراب واریس نباید در ابتدای کار قبل از پاکسازی استفاده شود صحبت می کنیم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
چه صبری داری خدا😭👆
خواب زیاد میبینی و توی پیدا کردن تعبیر دقیق و درستش سردرگم میشی؟؟؟😥
خیلی از تعبیرا درست نیست و باعث دلهره و نگرانی میشه😓
این کانال تعبیر خواب های دقیق و صحیح از 👇
#یوسف_پیامبر
#ابن_سیرین
#امام_صادق داره که کمکتون میکنه به جواب درست برسید👌
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
تعبیر خواب رایگان هم براتون انجام میشه👆✅
#تجربه_اعضا ❤️🍃
2 سال پیش ازدواج کردم اون موقع شوهرم 20 سالش بود و من 23. خانواده فرهنگی و تحصیل کرده ای بودیم. خواستگار زیاد داشتم. یه شب که برام خواستگار اومده بود خانواده ی شوهرم که اسمش رو میذارم رضا، سر زده اومدن خونه ما. مادرش با مادرم فامیل بود. وقتی دیدن واسه من خواستگار اومده خیلی ناراحت شدن. اینو بگم که من رضا رو که کلاس 5 ابتدایی بود دیدم و بعد اون تا اون شب ندیدم. یعنی رفت و آمد داشتن خانواده هامون اما قسمت نبود ما همدیگه رو ببینیم.
من لیسانسم رو تازه گرفته بودم و تازه رفته بودم سرکار و اون سربازیش رو تموم کرده بود و سیکل داشت و تو یه مغازه شاگردی میکرد. وقتی همدیگه رو اون شب دیدیم من مهرش به دلم افتاد و خواستگارم رو رد کردم اما به کسی دلیلش رو نگفتم. فردا شب اونم خانواده ش رو راضی کرد و اومدن خواستگاریم. پدر مادرم سر سخت مخالف بودن و ما هر دو تا مون راضی. حتی من از سن و تحصیلات و هزار بهونه دیگه آوردم اما اون گفت یا باید مال من بشی یا هرگز زن نمیگیرم. بعد از 6 بار خواستگاری تو دو ماه مراسم عروسی مون گرفته شد و یه هفته ای رفتیم سرخونه زندگی مون.
بعد از مدتی پچ پچ های فامیل شوهرم شروع شد که زنش پیره به درد نمیخوره و این حرف ها. رضا درآمد آنچنانی نداشت. مادرش از خونه بیرون مون کرد، پدرم با این شرط رضایت به ازدواج داد که دیگه برنگردم خونه اش. من تو یه شهر دیگه کار میکردم. طلا هام رو فروختم یه کمی از بدهی های عروسی مون رو باهاش دادیم. یه رنو خریدیم. تو اون شهر یه واحد با دو میلیون اجاره کردیم و ماهی 250 کرایه میدادیم. مادرم و مادر رضا چند تا اسباب کهنه بهمون دادن. یه موکت داشتیم با یه دست رخت خواب یه تلویزیون کوچیک قدیمی و یخچال دست دوم و چند تا ظرف کهنه و قدیمی.
اون موقعی که از خونه بیرون مون کردن شوهرم اشک تو چشاش جمع شد و گفت ببخش بدبختت کردم، لیاقتت بهتر از اینا بود، گفتم مرد زندگیم تویی جز تو کسی به چشمم نمیاد. یه مدت بگذره همه چی خوب میشه. اون شب تو خونه خالی و سرد تو بغل همدیگه هر دوتامون گریه کردیم.
تا 3 ماه همه چی خوب بود اما حرف های فامیل های رضا و مادرش هواییش کرد. شروع کرد به ایراد گرفتن، فحش دادن، رفیق بازی، دختر بازی، شب ها جدا ازم میخوابید، ماه به ماه بهم دست نمیزد. آزارم میداد، میگفت من پیرزن گرفتم، تو خیابون که زن های بی حجاب رو میدید میگفت اون رو نگاه جووووووون چه بدنی داره الان نداشته باشیش ...، منم فقط خود خوری میکردم. تا عصر سرکار بود من تو خونه هم دلخوشی نداشتم. زیر پاش نشستن که طلاقم بده . گفت من زن جوون میخوام .
با حقوقی که میگرفتم تیکه تیکه واسه خونه وسایل خریدم. 3 ماه رفت خونه مامانش شهرمون و منو تنها گذاشت. خبردار شدم اونجا رفتن واسش خواستگاری. جلسه خواستگاری دختره بهش گفته لاغری بچه ای آس و پاس و علاف و بی کاره ای. من خونه میخوام به اسمم بکنی باید ماشین واسم بخری ... سکه مهرم کنی و نزدیک 12 میلیونی خرج رو دستش گذاشته بودن و آخرش دختره رو بهش ندادن.
بعد 6 ماه از اون قضیه برگشت. وقتی اومد خونه همه چی تغییر کرده بود. یه زندگی ساخته بودم که تو رویاهام هم خودم باورم نمیشد. همه وسایل خونه رو نو کرده بودم. اونم هر چی پس انداز داشت و حقوق گرفته بود خرج علافی کرده بود.
3 ماه دیگه تو خونه مثل دو تا غریبه باهام رفتار میکرد. دریغ از یه نگاه با محبت. من هر روز با نوازش بیدارش میکردم. شب ها از پشت بغلش میکردم تا بخوابم. از بیرون که می اومد براش نوشیدنی میاوردم. حتی جوراب هاش رو مجبورم میکرد از پاش در بیارم و تو لگن وسط هال آب بیارم و پاهاش رو بشورم.
همیشه بهش میگفتم مرد زندگیم، شیر مرد پرقدرتم، نفسم، عشقم، همه کسم. یه شب ناراحت از بیرون اومد یه دعوای حسابی باهام کرد. 2 ماه دیگه گذشت و من ماشین مون رو عوض کردم و یه پراید گرفتم. واسه خودمم طلا هندی خریدم.
به وضع خودم جلوش میرسیدم. یه روز بیرون یه خانوم مسن پیش شوهرم منو واسه پسرش خواستگاری کرد، شوهرم غیرتی شده بود باور نمیکرد. بهش گفتم من تو رو همه جوره دوست دارم. همین که روم غیرت داری و سایه ی سرمی واسم دنیاییه.
تو بغلش گریه کردم. همش پیشونیم رو میبوسید و ازم معذرت خواهی میکرد. فرداش حالم بد بود. نمیتونستم بلندشم. دست چپم درد میکرد. منو بغل کرد و رسوند دکتر گفتن مال فشار عصبیه همون جا هم معلوم شد باردارم. باهام رفتارش عوض شد. تو کارهای خونه کمکم میکرد. جلو دیگران مثل گذشته طرفداریم رو میکرد، میگفت تو جوجه ی ناز و تپل منی منم شیر پر قدرتتم.
میذارمت رو سرم و تو جنگل راه میرم و بهت افتخار میکنم. یه روز بی خبر پدرم که منو طرد کرده بود اومد شهری که ما بودیم با مادر شوهرم و مادرم. همه شون به زندگی مون غبطه میخوردن. پدرم شب عروسی که من از خونه ش رفتم حتی رو سرم دست نکشید اما اون روز مثل یه بچه بغلم کرد بوسم کرد گفت رو سپیدم کردی.
شوهرم الان چشم پاک شده، کاری شده، جونش رو واسم میده. یه تو راهی داریم و خدا رو شکر از زندگیم خیلی راضیم. شوهرم واقعا عاشقمه درست مثل روزهای شیرین اول ازدواج مون.
شوهرم میگه همون دفعه اول که دیدمت واقعا عاشق خوشگلیت شدم اما الان بیشتر از اون عاشق وفاداریت شدم.
هر کی هم بعد این حرفی بزنه خودم جوابش رو میدم، تو جوجه ی ناز خودمی، الانم شوهری مهربونم نشسته داره نگام میکنه. باید برم پیشش.خدایا واسه همه چی شکرت .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام جوشای قرمز رنگ که به سینه مردا میزنه نشانه چیست ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام علیکم عزیزا
پاسخ اعضا 🌙🌸
سلام خدمت ادمین عزیز و مهربون و دوستان گل ..در جواب دوست عزیزی که برادرشون اعتیاد پیدا کرده و خیلی نگران بودن میخوام بگم آه از اعتیاد خواهر جان اگر من میتونستم چیزی رو از دنیا حذف کنم اون این مرض بود..به نظر به جای فرسوده کردن خودتون و حرص خوردن صبر کنید که این جوری فقط نابود میشید تا خودش نخواد هیچ فایده ای نداره...ما ۱۵ ساله که درگیر این مشکلیم برادر عمر و جونی مارو گرفت و هر لحظه به پرتگاه نزدیک تر میشه متاسفانه پسر های با هوش و کنجکاو بیشتر تو این دام میوفتن هزار بارم بخوابانید و خرج کنید فایده نداره باید خودش بخواد ولی امیدتون رو از دست ندید من خیلی ها رو دیدم که خواستن و واقعا موفق شدن پس صبر کنید تا به اون نقطه برسه غیر از دعا و خویشتن داری کاری ازتون برنمیاد که همه کارا بی فایده است...به کنگره ۶۰ مراجعه کنید ببریدش اونجا مشاوره شاید با روش اونا بتونه برادر من یک سال اونجا پاک بود ولی بعد تحت شرایطی دو باره😭..هزینه هم نمیگیرن باید سرچ کنید نزدیک ترین شعبه تو محل خودتون رو معرفی میکنن..برای ما هم دعا کنید..کاش من میمردم و یه همچین روزایی رو نمیدیدم شرمنده زن و بچشم خدایا منو بکش و اونو رها کن...دوستان عزیز برای رفع مشکل من و این دوستمون یک صلوات ختم کنید ..تشکر🌺
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام برای خانمی ک دوتا بچه خودشون دارن و از پدرومادر بودن انتقاد داشتن.کاملا حرفاشون درست و بجا هست گرچه توپشون پر بود.ولی حرف حق جواب نداره.ولی در کنار تمام صحبت هاشون ک بخق بود ،تنها جنبه پدر و مادری رو در نظر گرفتن من هم مادر دوتا بچه هستم و درک میکنم چون الان بچه ها ب اون نقشی ک باید تو زندگیم برسن نرسیدن.یعنی در این بعد زمان ک قرار دارید حرفتون درسته.کاش میتونستیم وقتی پیر شدیم و ب بچه هامون نیاز پیدا کردیم رو هم پیشاپیش میدیدیم.امیدواریم منه نوعی ب عروس و داماد و فرزندم نیاز پیدا نکنم ولی دنیا چیزی رو نشون نمیده.من خودم سعی میکنم عشقی ک از مادرم گرفتم رو بتونم در زمان نیازش برگردونم.این انسانیته ن فقط در قبال پدر و مادر در قبال هر آدمی ک بهمون خوبی میکنه پدر و مادر هم جای خود داره.اره شما درست میگید من بچه رو بدون انتخابش بدنیا اوردم.ولی من وسیله و راهی بودم ک خدا توسط من روح ب اون بچه دمید.و من با کمک خدا بچه رو زندگی بخشیدم از همه چیز خودم گذشتم تا روزی بچه ی من هم لذت پدر و مادر شدن رو بچشه.این قدر دانی رو در کنار امکانات زندگی ک در اختیار بچم گذاشتم رو باید بهش آموزش بدم.ن اینکه فقط از بعد مادی بفرزندم نگاه کنم تربیت معنوی بچه رو هم مسئولم.پدر و مادر ها اونقدر گذشت دارن ک از حقشون بگذرن ولی اگر بچه رو درست تربیت کنیم بچه هم لطف و مهربونی وعشق بلاعوض رو یاد میگیره.حالا بگذریم ک ی عده ی معدودی از پدرومادرها توقعاتشون بالاست.اون دیگه ب ذات انسانیت مربوط میشه.پس ما هم سعی کنیم پدر و مادرهای آینده رو کم توقع بار بیاریم.ولی گذشت کلمه ای هست ک روح بلندی میخواد.شرمنده طولانی شد.ولی وظیفه خودم دونستم ک اینو عرض کنم تا چ حد درسته نمیدونم.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام
برای خانمی ک وسیله زیاد میخرن و بعدش ب جای خوشحالی اعصاب خودشونو و شوهرشون رو بهم میریزن.من خودم قبلا این شکلی بودم ولی ن ب شدت شما.این مساله نشات گرفته از بدبینی و زمینه افسردگیه.اگه ریشه یابی کنید میبینید ترس ها تون زیاده ترس از اینکه فلانی کلاهمو برداشته.فلانی راجع ب مارکش دروغ گفته،فلانی بهم گرون فروخته،دوم ترس از تایید نشدن دارید و میخوایید تایید همه رو بگیرید و این خیلی خصلت بدیه.شما وسیله رو برای دل خودتون و کاربردش میخرید.وقتی بعد تحقیقتون نتیجه گیری کردید و خرید انجام شد بگید کار تمومه دیگه مثلا میشه چیکار کرد و ب خودتون بگید وسیله مدت زمان داره بعد از دوره مصرفش بهترش رو میخرم.خانما من حتی بعضی وقتا از لباسشوییم جارو برقی مثل آدم تشکر میکنم.مثلا میگم لباسشویی عزیزم مرسی ک دارمت و گرنه با این مشغله چطور من لباس بشورم.وقتی ب وسایلتون هم حس قدر دانی داشته باشید امثال این خانم دچار وسواس فکری نمیشید.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام لطفا لطفا اینو داخل گروه بذارید امیدوارم اون خانمی ک انتقاد کردن ببینن.راجع ب گل سر نذری.عزیزم از قدیم گفتن پرسیدن عیب نیست ندانستن عیبه.چرا انقدر عصبانی.خوب ندیده بودم تا حالا جرمه.پرسیدم با خیال راحت استفاده کنم یا کار دیگه ای باید باهاش انجام بدم.چون چند نوع نذر دیدم ک وقتی بگیریم میتونیم نیت کنیم و مشابه اش رو پخش کنیم.بنده مسئول برداشت اشتباه شما و ترس بی موردتون نیستم.چرا اعصاب ندارید.😜من باید از برداشت اشتباه شما شاکی بشم😁
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵امربه معروف یعنی هرکس به اندازه خودش ، جلوی گناه رو بگیره ...
#دکتر_علی_تقوی
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
بودتا که وضعیت منا دید همون روز بردم اتاق زایمان ومادر عزیزم پشت در بود گریه می کرد وبه در می کوبی
#داستان_زندگی 🌸🍃
دختری از دیار غریب
.............................من بعداز فارق شدنم به خونمون رفتم ولی از محمد خبری نبود اون بادوستش رفته بود مسافرت پی خوش گذرانی خودش بود وخبری هم ازش نداشتم چون اون موقع آدم های پول دار گوشی موبایل داشتن وماهم جزع پول دار هانبودیم مادرم هم صبح می آمد کمک حالم وموقع نهار می رفت وبعد از ظهر باز برمی گشت وباز برای شام می رفت وباز آخر شب باز می گشت تا صبح کمکم باشه وقتی دخترم به خانه بهداشت بردم خانمی که مسئوله آنجابود گفت دخترتون خیلی خیلی کم وزنه وفکر نکنم البته دور از جونش زنده بمونه ومن هم چنان گریه می کردم ولی مادرم دلداریم می داد تا بعد از سه روز محمد برگشت ودخترشو دید خوش حال شد وگفت باز جای دیگه خواستن برن ولی به دل شوره افتاده بود برگشت خونه اون موقع زایمان من با تمام هزینه وخدمات که انجام داد بود ۳۰۰۰ تومان شده بود که مادر عزیزم خودش داد ومادر شوهرم به روی خودش نیاورد ولی محمد بعد از برگشتن به مادرم برگردوند . تمام ز حمت من وبچه ام رو مادرم کشید ولی اسمشو مادر شوهرم گذاشت بهار. باز گفتم اشکال نداره خلاصه بگم بهار ۱۸ روزه بود که داییم مادرم را به زور شوهر داد ومادرم زن یه حاجی که ۲۰ سال از خودش بزرگ شد وزندگی برای من که جز مادرم کسی نداشتم مشکل ومشکل تر شد یادمه همان روز که مادرم ازدواج کرد من از غصه از هوش رفتم وبعد از دکتر بردن وخواهر هام منا خونه یکی از خواهرم آوردن تاچند روز ازم مواظبت کردن تا سر پاشدم وبرگشتم مادر شوهرم اجازه نمی داد حمام کنم ویا لباس های بچه را اون جا بشورم یادمه توی سرمای زمستان وقتی برف ها از سر خونه مون با نور آفتاب اب می شدن از یه لوله پایین میریختن من یه سطل گذاشتم وکهنه های بچه توی آب یخ زده می شستم که از سرمای زیاد آب دستام قرمز می شد ویخ می زد ومادرش هم با خوشحالی ولذت نگاهم می کرد ومن با گریه کهنه های بچه را که زیاد هم تمیز نشده بودن سر بند می زاشتم ولی مادر شوهرم آمد بند لباس را ورمی داشت ولی الان وقتی دخترش پیشم درد دل می کنه یاد گذشته خودم میفتم
رفتارمادرشوهرم باهام بد بود اجازه نمی داد محمد چیزی برام بخره مثلامحمد عیدنوروز برای همه لباس می گرفت ولی اجازه نداشت برای من ودختر چیزی بگیره اما باز مادرم به دادم می رسید من این خاطره هارا با گریه می نویسم وقتی یاد مادم ومهربونیاش میفتم زبانم کم میاره از عشق مادر عزیزم که چیزی بگم اگر کفش نداشتم مادرم برام می خرید اگر دخترم لباس نداشت مادرم برام تهیه میکرد ومحمد هم کاری به بی رحمی مادرش نداشت و گاهی وقت هابرای همه خانوادشون که لباس می گرفت البته به جز من یه شلوار ویا پیراهن هم برای دخترم می آورد ومی گفت بهخاطر این که لباس زیاد گرفتم اینا به جای تخفیف بهم دادن ومن با حسرت تماشا چی بودم واز درون با خدا حرف می زدم .
گذشت دخترم ۲ساله شد و رفتار های مشکوک از محمد دیدم خدایا یعنی داره به من خیانت می کنه یه روز که رفتم پیش خواهرم وقتی برگشتم به مادر شوهرم گفتم محمد کجاست اونم گفت توی اتاق مهمان گوشی تلفن برده کلی حرف زده الانم خوابه رفتم در زدم گفتم محمد . الکی گفتم کلید اتاق را خونه خواهرم گم کردم گوشی تلفن بده می خام زنگ بزنم اونم گوشی بهم داد آخرین شماره که محمد گرفته بود گرفتم یعنی زدم سر تکرار واییییییییییی دنیا به سرم خراب شد دوستم بود که حتی از هر نظری بگی من ازش سر بودم محمد فهمید ومنا زد وبه مادر م توهین کردن
نمی دونم چی شد که یهو سر از زیر زمین در آوردم وشیشه سم توی دستم سر کشیدم واییییییییییی چشمام سیاهی رفت بالا آوردم ولی فایده ای نداشت مادر شوهرم همسایه هارا خبر کرد ومن را به درمانگاه واز آنجا با آمبولانس به بیمارستان بردن توی بیمارستان معده من را شست وشو دادن سه روز توی بیمارستان بودم بعد از سه روز کلا دیگه نه می تونستم حرف بزنم ونه حرکت کنم دکتر ها گفتن از نظر ما معده خوب شست وشو دادیم دیگه سمی توی بدنش نیست وباید منتقل بشه به شهر بزرگ تر که بیمارستان روان درمانی داره ومادرم آمده بود بالای سرم دکتر بهش گفته بود که افسردگی شدید داره منو بازحمت سوار ماشین کردن وبه بیمارستان روانی هابردن من نه حرف می زدم نه حرکت می کردم هر دو دستم مثل چوب خشک شده بودن منو بستری کردن وتا ۱۵ روز بستری بودم
توی اون ۱۵ روز که بستری بودم مادرم وخواهرم همراهم بودن کسایی که به ملاقات من می آمدن هر کدام حرفی می زدن ودر مورد من قضاوت نابه جا می کردن ومن فقط می شنیدم ولی نه واکنشی ونه صدایی فقط چشم وگوشم فعال بود مثل مرده ای که نمی توانست در مورد قضاوت های مردم از خود دفاع کنم یه روز بعد از ملاقات محمد به بالینم آمد هیچ کس توی اتاق نبود وبا گریه گفت من اشتباه کردم تو منم ببخش قول می دم تکرار نکنم توفقط خوب شو دخترمون بی تابیتو می کنه زود تر خوب شو پیشمون برگرد
خودش می دونست که مقصره مادرم دست به دعا برداشت ومثل همیشه دست به دامان خدا شد دکتر ها گفتن اگر تا فردا عصر واکنشی نشان نداد زیر شوک می بریم چند تا از زنهاکه هم اتاقی من بودن وقتی مادرم در اون حال ديدن که دم ودقیقا التماس خدا می کرد اونها هم غم خودشون فراموش کردن وبا مادرهمراه شدن ودسته دعا برداشتن وتا صبح بالای سرم قرآن خوندن مادرم سواد نداشت ولی با خدا ارتباط دلی داشت تا اذان صبح که یهو مادرم صدا زدم مادرم باخوشحالی آمد وگفت جانم داری حرف می زنی وگفتم گرسنه ام مادر م برام میوه آورد ولی هنوز نمی تونستم درست حسابی صحبت کنم ویا دست پامو تکان بدم دستام خشک بود مثل شاخه خشکیده درخت بینایی چشمم هم کم شده بود واین بیماری تا ۱۵ روز منپ توی بیمارستان نگه داشت
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽