پاسخ اعضا 🌙🌸 ‌ سلام و خداقوت دوست عزیزی که پرسیدند برای سر دردهای ضربان دار و میگرنی دوست خوبم هر روز صبح ناشتا یه قاشق چایخوری عسل طبیعی میل بفرمایید بعدم سعی کنید ساعتهایی که نور مستقیم به چشم میتابه مثلا ساعت 9تا11 و بعداز ظهرها ساعت 3تا5 در معرض نور خورشید قرار نگیرید منم باشم دریا 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 درپااسخ خانم عزیز ی که عکس پاشون رو گذاشتند قرمز شده گلم اگه دکتر پماد کلوتریمازول داده تشخیص قارچ دادند یه پیشنهاد اولا موادی رو که میگویم کم یا اصلا مصرف نکنید زیره. زنجبیل. سیر. کلم بروکلی گلاب دمنوش گل محمدی چون اینها باعث رقیق شدن خون می‌شوند در مرحله بعدی بعداز دوش کرفتن حنارو خمیر کنید و به بدنتون بمالید هم برا قارچ خوبه هم پوستتونو تقویت می کند بع هم شبها موقع خواب مقداری روغن زیتون به پاتون به ارومی بمالید پاینده و سلامت باشید 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خانمی که دختر 12 ساله دارید که دیر به دیر گریود میشوند و تخمدان پلی کیستیک دارند منم دقیقا همینطور بودم دکترا میگفتند بچه دارهم نمیشوی الان خدارو شکر سه تا بچه گل دارم قبلا به قرصهای جلو گیری میدادند درمان جدید رو من نمیدونم چی هست برای درمان کم خونیشون به جای اینکه داروهای شیمیایی بدین بهتره هر روز یه تکه گوشت رو ورقه ورقه های نازک برش بدهید کف تابه که گرم شد اونطرفش رو هم بگذارید پخته بشه بعد روشون نمک بپااسید دراخر هم که خواستید خاموش کنید نصف قاشق روغن اضافه کنید و خالی خالی بدون نون یا چیز دیگه خورده شود فقط اگه خواستید چند قطره اب لیموی تازه اضافه کنید اگه این مدلی دوست نداشتند دو سه روز یکبار گوشت نارگیل براشون درست کنید مواد لازم گوشت چرخ کرده پیاز نارگیل نمک با هم مخلوط کرده بعداز اینکه روغن توی تابه ریختید کمی هم زرچوبه اضافه کنید بوی خوشمزه زر چوبه بلند شد گوشتهارو مثل کتلت دو طرف شون رو سرخ کنید بخورند ان شاء الله خوب میشون هیچ ماده غذایی مثل گوشت اهن نداره فقط باید بدون نون مصرف بشه نون مانع جذب اهن گوشت میشود 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خانوم گلی که گفید گوش و چشمتون مشگل پیدا کرده اول پیش یه پزشگ عمومی برید فشارتونو چک کنید گاها بالا رفتن فشار باعث تاری دید و کاهش شنوایی میشه اگه فشارتون بالا نبود اونوقت باید برید پیش چشم پزشگ شاید فشار خود چشمتون بالا رفته اما گوشها ممکنه جرم گرفته باشه شما به شتشوی گوش نیاز دارید جرم گوش تخلیه بشه ان شاء شنواییتون خوب میشه دریا 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام به خانمی که پسر 10 ساله شون میترسند این تجربه منه حالا شما ببینید چطور میتونید برداشت کنید و استفاده کنید مثلا از حمام میترسه چه عیب داره لباستون تنتون باشه باهاش برید حمام حتی شبها ساعتی. رو کنارش رو تختش بخوابید نوارشش کنید یه مدت هیچ وقت تنها ش نگذارید داستانهای شیرین و امزنده براش بگید گاه با باباش بفرستیدش بیرون و بگید من میخام تو خونه تنها باشم احتمالا تو مدرسه یا جایی بچه ها تر سوندنش مثلا بچه من رو تو مهد کودک یکی از بچه ها ترسونده بودش 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام مادر شوهر عزیزی که اینقدر تغریف عروستون رو کردید نمیدونم چی بگم نمیتونم قضاوت کنم یعنی فکر نمکنم کسی این همه بدی رو باهم داشته باشه اولا گلم نفرین نکن که صد در صد به خودت بر میگرده دوما عینک بدبینیتون رو در بیارید ببینید چقدر عروس نازی دارید سوما اون بده خیلی هم بده شما که خوبید بامحبت همطور که با دخترتون رفتار میکنید با ایشون هم رفتار کنید ببینید چقدر اخلاقش فرق میکنه و بهتر میشهاینکه شما میگید وقتی میاد به روش نمیارم به روش نمیارید و ناخودآگاه شما قلقلکتون میده و یه حرکاتی میکنه که عروس خانوم متوجه می شود از امروز فکر کنید این خانوم دخترتونه ببینید چقدر فرق میکنه از من به شما نصیحت مطمئن باشید حرفهایی که میزنید رفتار نسنجید ه ای که انجام میدهید قطع به یقین به خودتون بر میگرده مادر شوهر نازنینم حرف نزده تهمتهای ناروا که من روحمم خبر نداشت برا من گفت خدا گواهه همه رو دخترش دید و شنیداونوقت با گریه برا من درد دل میکردندگفتم خدایا قربونت برم حتی اونهاش رو هم که من یادم رفته شما یادت نرفته نکن عزیزم نکن بد میبینی دودشتو چشم خودت میره مادر خدا بیامرزم هر وقت براش درد دل میکردم میگفت ننه اینا خیلی خوبند اینقدر بدتر از اینا هست مادر شوهر عزیز خانم گرامی وقتی پسرتو ناگاه هستند که شما هی همچین دل خوشی از دست عروستون ندارید و با عروستون کج خلقی میکنند حق الناس به گردنتون میاد از عقوبت این خبط و خطا بترسید عذر خواهی مرا بابت اطاله کلام پذیرا باشید مهرتان را سپاس 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#داستان_زندگی 🌸🍃 سارا بعد از یه مدت که شکاک هاش بیشتر شد، یه روز بیرون بودیم از تماس یکی از اعضای خانوادش متوجه شدم اونم تو یه نامزدی رسمی بوده فقط بدون عقد دقیقا همزمان با شروع رابطمون اون نامزدی بهم خورده بوده و اونم مثل من زمانی بین رابطه ی اولش تا رابطه ی خودمون نداشته من کاملا از این موضوع بی خبر بودم و شوکه شدم وقتی شنیدم اونم که نتونست قضیه رو جمع کنه گفت چیزی نبوده دختره بهم وابسته شده بود و ول کن نیست الان برگشته و داره از طریق خانوادم بهم فشار میاره که برگردم حتی پیام هاشو نشونم داد و بهم اطمینان داد در طول رابطه با من هیچ ارتباطی بینشون نبوده و فقط اون پیام میداده و انگار من متوجه شدم چرا اون همه اصرار میکرد که تو هم برگرد سر زندگیت هر بار که اون دختر اصرار میکرد و پیام میداد اینم عذاب وجدان میگرفت میگفت آهش میگیره دامنمون رو میگفت دلش پاکه میگفت مجبورم برگردم به اون رابطه ولی دلم‌باتوعه منم سفت و سخت واستادم گفتم‌اگه دلت با منه بهم‌ثابت کن و اون دختر از زندگیت حذف کن وگرنه میفهمم تمام این مدت منو بازی دادی خلاصه یه روز اون افسردگی میگرفت و میگفت تو هم برگرد منم‌برگردم یه روز من قاطعانه میگفتم‌اصلا برو یه روز خواهش و التماسشو میکردم یه روز اون گریه و زاری میکرد که عشق رو با من تجربه کرده و... چشم باز کردیم دیدیم یه ساله باهمیم و تقریبا طرفینمون هم بی خیال شدن تا اومدیم باهم اوکی بشیم دیدم خیلی شکاک شده به حدی که، حرفای عجیبی میگه مثلا سرکار بودم زنگ میزد میگفت سرکار نرفتی امروز کجایی؟ یا میگفت تو خیابون به فلانی نگاه کردی شاید من نگاهم افتاده بود ولی من که آدم هیزی نیستم مثلا میگفت چرا گوشیت سایلنته چرا فلانی زنگ‌زد جواب ندادی پیش من چرا و چرا.... بعد از یه مدت شک هاش شد یقین و گفت اصلا جایی نرو ببینید من شاغلم، ماموریت پیش میومد میگفت نرو من تن و بدنم میلرزید شغلم آزاد نیست که بگم خب نمیرم حق ماموریت نمیخوام به ... اگه به معاونمون میگفتم‌نمیرم برام دردسر میشد هر چقدر باهاش حرف میزدم که بخدا سرکارم برام بد میشه اگه ماموریت ها رو نرم بدتر لج میکرد میگفت چرا انقدر برات مهمه که حتما بری یه بار من مرخصی داشتم واسه اینکه برم یه شعبه ی دیگه برای ماموریت گفت نرو من کل اون ماه رو ترس و لرز داشتم که کسی نفهمه و البته خداروشکر کسی هم متوجه نشد نرفتم چون همایش بود و شلوغ بود خلاصه گذشت تا گفت اگه برات مشکلی هم پیش میاد بگو من ببرمت قبلش بگو مرخصی بگیرم ببرمت و بیارمت این بین روزهای خوبمونم خیلی زیاد بود فقط شک ها و ... زیاد شده بود من کم کم تصمیم گرفتم بعضی چیزا رو نگم بهش مثلا اگه جایی باید میرفتم نمیگفتم و زود برمیگشتم میخواستم مشاوره بگیرم بهش نمیگفتم  چون مشاوره رو هم قبول نمیکرد تو این حالت شکاک بودنش این دوتا چیز کوچیک هم متوجه شد مشاوره رو که خودم بهش گفتم و ازش خواستم دو نفره ادامه بدیم بیرون رفتنمم یه بار خودش دید(با بابام و مامانم رفته بودم تا خونه عموم) ولی اون کاری به موجه بودن بیرون رفتنم با خانواده نداشت میگفت چرا بهم نگفتی و خودم دیدم که از خونه دراومدید رفتید بیرون چون یکی از مشاور هایی که باهاشون صحبت کرده بودم مرد بود یه مرد حدودا ۴۰ یا ۴۵ ساله یا بیشتر حتی بهم‌چه تهمت ها که نزد(من با اون مشاور فقط راجع به اینکه چقدر به این اقا علاقه دارم حرف میزدم و ایشون یک کلمه ی نامربوط هم به من نگفت خداشاهده) وای وحشتناک بود میگفت بهم خیانت کردی یه هفته از دستش گریه میکردم و میلرزیدم و وقتی از اون مشاور آقا دفاع میکردم داد میزد ازش دفاع نکنننننن ازش تعریف نکنننننن روزی که این موضوع رو متوجه شد مرخصی گرفت و منو برد بیرون و حتی دستش هم روم بلند شد سر این داستان گریه میکرد و داد میزد تو بهم خیانت کردی تو به عشق من خیانت کردی دیدی بیخودی شک نداشتم دیدی مریض نبودم من دوستت داشتم من همه جوره پات واستادم از من محبت ندیدی مگه و... تا دیروقت منو نگه داشت پیش خودش و آخراش دیگه آروم شده بود باور کرده بود انگار چیزی نبوده و دلش نمیومد پیادم کنه چون میدونست برم دیگه برنمیگردم دیدم بهم پیام داد لحنش و... تغییر کرده بود چون اولین بار بود که من میگفتم تموم کنیم این درخواست همیشه از طرف اون بود که تموم کنیم و... اول بابت توهین هاش عذرخواهی کرد گفت به والله قسم‌اگه اون موقع کنترل خودمو داشتم و از این صحبت ها بعد هم گفت بعد اون حرف هام میخوام بمیرم هر کاری میکنم حلالم‌کنی بهم گفت انقدر دوستم داره با وجود تمام بی مهری ها که ازم دیده که هنوزم حاضره جونشو برام بده بهم گفت نداشتنم براش مرگه این مدت که نبودم مرگشو جلو چشماش دیده بهم گفت گوشی قبلیشو اورده و تمام پیام ها و چت هامونو از اول خونده و گریه کرده و... #ادامه_دارد

#نکات_سلامتی 🍎 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 برای آلزایمر به روش طب سنتی ۱-نخوداب یا فلافل آب دار ( اندکی گوشت با یک سوم ق چ پودرزنیان با دوپیاز ) هرروز ۲-ترک چای سیاه و سبز ۳- روزی فقط دوالی سه دانه شلغم پخته میل شود ۴- پنیربا سیاهدانه ، پنیرجدا مطلقا ممنوع ۵- مربای هویج و شقاقل ۶- روی ابروها سرمه اثمدیا روغن سیاهدانه روزی یک قطره ۷-هفته ای یکبار یک قاشق چایخوری پودرنارگیل ۸- استشمام عطرهای طبیعی مثل گلاب یا بهارنارنج یا یاس یا گلمحمدی ۹-اگربیخوابی رخ داده یعنی درعروق مغز خشکی هست مالیدن روغن بنفشه فقط باپایه زیتون به کل سر ۱۰- شانه کردن پی درپی موها حتی طاس ها ۱۱- دمنوش گلپر و دمنوش زعفران یا دمنوش رزماری یا دمنوش مریم گلی ویا دمنوش بهارنارنج یا دمنوش هل یا دمنوش اسطوخدوس یا دمنوش بادرنجبویه و... ۱۲- خوردن لوبیای چشم بلبلی ۱۳-خوردن شیرشتر روزی نصف استکان عالیست ۱۴- بادمجان هفته ای یکباربه روش کبابی تنوری ۱۵- خشکباربادام زمینی و مغزبادام شیرین ایرانی و خاصه خوردن تخمه چلغوز و خوردن تخمه کدوی بدون نمک درهرروز ۱۶- توت سفید به هرروش خوردن ۱۷- دستوراهل بیت ع خوردن خردل و زنجبیل و عسل و مویزشانی گوشتی خوردن ۱۸- پشت گوشها را روغن کرچک با بادام تلخ روزی یک قطره بمالید تا چهل روز ۱۹- خوردن سیب درختی ناشتا یک دانه تا چندماه + و یا خوردن کمپوت سیب درختی ۲۰- مالیدن روغن گلسرخ غلیظ یا مرزنجوش یا نعناع برروی پیشانی روزی چندقطره ۲۱- ممنوعیت مصرف چربی ها با ترانس بالا بالاخص روغن نباتی و روغن مایع ۲۲- ممنوعیت موادنشاسته ای مثل برنج و ماکارونی و سیب زمینی ۲۳- استفاده از چوب ارک مکه برای مسواک زدن و دردهان گذاشتن ۲۴- ممنوعیت سشورزدن به سر ۲۵- ترکیبات کندر خوراکی ۵۰ گ بامقل ارزق ۳۰ گ و سعدکوفی ۲۰ گ باهم مخلوط و پودرپودر شوند و با دویست گرم عسل مخلوط و صبحها ناشتا یک قاشق چایخوری میل شود تا چهل روز( دیابتی ها عسل را نخورند) واندن قرآن مجید هرروز ۲۶-خواندن آیت الکرسی مستمر حداقل روزی چهاربار ۲۷-گذاشتن تربت امام حسین ع در سر ( البته بستگی به اعتقادات خاص به این خاندان دارد ) ۲۸-مداومت بر خواندن دعای اللهم أخرجنی من ظلمات الوهم(پروردگارا، ذهن مرا از پریشانی ها و تاریکی های وهم خارج کن) و أکرمنی بنور الفهم( و به نور فهم مرا گرامی بدار و در درک و فهمیدن مطالب یاری ام کن) اللهم افتح علینا أبواب رحمتک(پروردگارا، درب های رحمتت را به روی ما بگشای)و انشر علینا خزائن علومک(و از علومی که نزد توست ما را نیز بهره مند سازو گنج های دانشت را بر ما بگستران)برحمتک یا أرحم الراحمین (به امید رحمت تو ای مهربان ترین مهربانان)در مفاتیح الجنان باب تعقیب نمازصبح ۲۹-بوئیدن روزانه گل نرگس بسیارعالیست ۳۰- پرهیزمطلق از فست فود و یخ و تغذیه فریزری ۳۱- مکیدن میخک روزی سه پوش ۳۲- ژل رویال زنبورعسل روزی به اندازه سه گرم فوق العاده عالیست ۳۳- خوردن مغزگردو با پنیر درشبها ۳۴- گرم نگه داشتن سرش با پوشیدن روسرپشمی یا کلاه ۳۵- نوشتن سوره های حمد و حشر با آب های خاص مثل نیسان و یا زمزم و یا باران و نوشیدن تدریجی آن و یا آب تربت امام حسین ع 📚محقق طب سنتی و طب اسلامی حسین معارفی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

🔰۵ راه‌حل برای در امان ماندن از دعا و طلسم! 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#عاشقانه_با_شهدا ❤️ شهید محمد کامران 💜 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

زندگینامه شهید محمد کامران شهید محمد کامران در 9 اردیبهشت ماه 1367 در خانواده ای مذهبی و ولایتمدار در روستای دستجرد جرقویه از توابع استان اصفهان چشم به جهان گشود. مادر شهید علت انتخاب نام زیبای او را چنین بیان می کند: هنگام تولد محمد، پدرم گفت نام او را خداوند دو سال قبل از تولدش انتخاب کرده است؛ چرا که دو سال قبل از تولد محمد یعنی در سال 65 دایی اش (شهید محمد خدامی) در جبهه دفاع مقدس در منطقه عملیاتی مریوان به فیض شهادت رسیده بود. به همین خاطر بنا به سفارش پدر بزرگش نام زیبای محمد را بر وی نهادیم. محمد در دوران کودکی پسری شجاع، پر انرژی، و دوست داشتنی بود و از همان کودکی تلاش می کرد تا راه دایی شهیدش را ادامه دهد. محمد تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی (تا دوم) را در همان روستا گذراند. و از سال 1378 به همراه خانواده برای ادامه زندگی به استان تهران آمد و تحصیلاتش را در این استان ادامه داد. در بدو ورود به استان تهران جذب پایگاه مقاومت بسیج محله شد و با شور و شوق فراوانی در برنامه های بسیج شرکت می کرد و کم کم خودش مسئولیت هایی را در بسیج برعهده گرفت. محمد در ایام فتنه 88 نیز ادای دین به انقلاب و رهبری عزیز کرد و تلاش شبانه روزی در دفع آن فتنه شوم داشت. محمد تحصیلات خود را در دوره متوسطه در رشته علوم تجربی ادامه داد و بعد از اخذ مدرک پیش دانشگاهی وارد شغل مقدس سپاه پاسداران شد. او علی رغم برخی مخالفت ها مصر بر ورود به این شغل مقدس شد و در سال 1386 موفق به ورود به دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) گردید و در آن دانشگاه که مهد پرورش جوانان انقلابی و ولایی است به تحصیل انواع فنون نظامی پرداخت و در سال 1389 دانش آموخته آن دانشگاه شد و بعد از آن به تربیت و آموزش جوانان انقلابی پرداخت. محمد آن چنان عاشق این شغل مقدس بود که بنا به گفته برخی همکارانش هنگام خواب نیز با همان لباس مقدس به خواب می رفت و علت این کار خود را نیز چنین بیان می داشت: من با نذر و نیازهای فراوانی توانسته ام به این شغل مقدس وارد شوم، از آن می ترسم که هنگام خواب عزرائیل جانم را بستاند و این لباس مقدس بر تنم نباشد. محمد بر سر مسائل فقهی و حلال و حرام به ویژه مسئله خمس حساس بود تا آنجا که غذای هر مجلسی را استفاده نمی کرد تا آن که مطمئن شود که خمس آن داده شده است. محمد از آنجایی که علاقه زیادی به مادر سادات حضرت زهرای مرضیه (س) و خانواده سادات داشت از خانواده خود درخواست داشت تا از خانواده سادات همسری برای او انتخاب کنند. او در مهرماه 1392 با همسری فاضله از خانواده سادات ازدواج کرد. همزمان با ظهور داعش و نا امنی اطراف حرم عمه سادات (س) از آنجایی که عشق وصف ناشدنی به حضرت زینب (س) داشت، عاشق دفاع از حریم عمه سادات (س) شد. و مکرراً عازم آن مکان مقدس جهت دفاع از حرم گردید. محمد آن چنان عاشق شهادت بود که مکرراً از پدر و مادر و همسرش درخواست می کرد که برای شهادتش دعا کنند و می گفت دعا کنید تا من نیز شهید شوم تا اینکه از رفیقانم جا نمانم. محمد با دفاع از حرم عمه سادات (س) و همچنین سامرا (حرم امامین عسکریین) عشق خود را به اهل بیت (ع) نشان داد. آخرین اعزام او در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در آذر ماه 1394 بود، سرانجام در روز چهارشنبه 23 دی ماه 1394 قبل از اذان ظهر در منطقه خان طومان حلب بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه شاهرگ و پهلو به آرزوی دیرینه اش رسید و به دایی شهیدش ملحق شد و در روز جمعه 25 دی ماه 1394 در بهشت زهرا قطعه 50 (مدافعان حرم) ردیف 115 شماره 18 به خاک سپرده شد. محمد با جانفشانی اش اثبات کرد که چه زیبا از قدیم گفته اند: حلال زاده به دایی اش می رود چرا که حتی این دو شهید از یک ناحیه نیز به فیض شهادت رسیده اند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام عزیزم پسرم خیلی رفیق بازه خستم کرده هر روز با ی ادم جدید دوست میشه ی ذکری دعایی سوره ای یادم بدید که از این دوستاش جدا بشه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت حبیبه خانم عزیز و هم گروهی های عزیز میخاستم بپرسم کسی میدونه چطور میشه با بچه هام بریم مشهد هزینه کمی بیفته هم واسه جای خواب هم غذا چون واقعا هم ندارم هم خیلی دلم میخاد برم مشهد تا حالا نرفتم ممنون از عزیزان ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ادمین عزیز ممنون از زحمات شما وهم گروهی ها ب عزیز لطف کنید حتما این پیام منو داخل کانال تون بگذارید خواهش میکنم🙏🙏🙏من ۳۶سالمه خانه دار .چند ساله که همه چیز را فراموش میکنم حتی خرید ی که کردم جا میگذارم ومیام خونه وبعد یادم مییفته که خریدم رو جا گذاشتم حتی کارت بانکی کارت ملی وچیزای دیگه هم جا می‌زاریم کلید در را گم میکنم 😞😞😞پیش خانواده شوهرم خیلی خجالت میکشم همشون میگن تو گیجی .و....شرایط دکتر رفتن ندارم ولی می‌دونم که شاید ایزایمر گرفتم تو این سن 😐میشه راهنماییم کنید که باید چکار کنم .ی سوال دیگه اینکه ما داخل غذاهامون از گوشت مرغ استفاده میکنیم دخترم مرغ بیشتر از گوشت میخوره حتی کتف وبالش را هم کباب میکنم میدم ب دخترم ولی میترسم مشکلی پیش بیاد چون مرغ هورمونیه .میشه در این زمینه راهنمایی کنید که اگه صلاحه کلا مرغ را از لیست غذامون حذف کنیم یا نه 🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان میشه ی دکتر ارتوپد در تهران که عمل تنگی نخاع را بالیزر انجام بده معرفی کنین ممنون🌺 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام عزیزان دلم نمیدونم چجوری بگم ازکجاشروع کنم خیلی سختی توزندگیم کشیدم چهارتاخواهریم دوتابرادردوتاخواهرم ازم ۳سال کوچکترن اون یکی ۶سال بزرگتر۸سالم بودمادرم همیشه میگفت دخترمن خجالتی هسته بیرون نمیره باکسی حرف نمیزنه این شودمن دیگه باهمه قعط رابطه کردم مادرم فقط ازخواهرم اسم منومیبردهیچ وقت نذاشت ازخودم دفاع کنم دایی عموعمه کسی میومدمیگفت دخترم خجالتی هسته تااینکه خواستگاراومدبرام بازم سرسفره عقدخجالت میکشیدم حرفای مادرم توگوشم بودمیگفت خجالت میکشه برادرم گفت میگه بله گفت بله من ۱۳سالم بودعقدم کرد۲۶سالم شود۳تابچه داشتم این چندسال نه جای میرم نه مجلسی نه عروسی حتی خونه مادرشوهرم به زورمیرم استرس میگیرم خجالت میکشم یاخواهرشوهرام حرفی بزنن تودلم حرف میزنم نمیتونم جواب بدم میترسم خجالت میکشم خونه که میام بخداباورکنین مریض میشم ازغصه گریه میکنم پسرمم مثل خودم شوده ولی دوتادخترم نه ازخودشون دفاع میکنن پسرم ۱۲سالش خجالتی بخاطرخجالتی بخداچندسال دادگاه پاسگاه میخواستیم طلاق بگیریم ازبس همه بجای من حرف میزدن من همه شمای که کمکم میکنیدمیخونم عکس میگیرم روزی چندبارتکرارمیکنم پول مشاوره هم ندارم برم توروستابخدازندگی میکنم شماروبه امام حسین کمکم کنیدحالم بده من حتی عزاداری امام حسین به زورمیرفتم میترسیدم کسی حرفی بزنه اون شب تاصبح خوابم نمیبرد😔تروخداکمکم کنیدمن پیش خداالتماس کردم یه دفعه این گروه دیدم همرومیخوندم خیلی چیزایادگرفتم کمکم کنیدسرنمازبرای تک تک تون دعامیکنم حالم خوب نیست ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنونم از اینکه این کانال رو ایجاد کردید خدا خیرتون بده🌹 ممکنه لطف کنید این پیام منو بگذارید تو گروه مدتیه کمرم درد میکنه علائم دیسک کمره زیاد درد دارم ممکنه لطف کنید راهنمایی کنید چجوری درمان کنم که آسیب نبینم و متحمل هزینه نشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر ..ممنون از کانال خوبی که دارین خدا خیرتون بده ...یه سوال دارم اگه میشه زودتر بزارین خیلی اذیت میشم 😭😭😭من تکرر ادار گرفتم دوبار سنو و ازمایش دادم متاسفانه هیچی مشخص نشد 😔الانم به شدت نشتی ادرار دارم داره ازم میریزه خاستم بدونم ایا این مشکل برای دوستان افتاده که با دارویی چیزی حل شده باشه ممنون میشم بگین 🙏🙏اینکه اصلا درد هیچی ندارم فقط نشتی ادرار و یه کمی زیر شکمم موقع دراز کشیدن درد کوچلو حس میکنم ...ولی همین نشی ادرار و لباس عوض کردن منو کلافه کرده خواهش میکنم راهنمایی کنین تشکر ..😔😔نا گفته نماند خانمی چهل ساله هستم ممنونم 🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام روز بخیر پسرم ۵سالشه دوتا از دندوناش آبسه کرده بردم دکتر دارو داد دوره داروها تموم شد بردم دندونپزشکی گفتن دندان آسیابش رو عصب کشی میکنند اما دندان کناری باید کشیده بشه بعد فضا نگهدار گذاشته بشه،بااینکه دندونش ی لک کوچیک داره،الان نمی‌دونم دندونش روبکشم یا بیخیالش بشم هروقت درد گرفت بکشمش لطفاً راهنمایی می‌فرمایید #ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

پاسخ اعضا 🌸🌙 ‌ سلام و عرض ادب خدمت همه ی دوستان عزیز خطاب به دختر بختیاری عزیز که فرمودن ما رسم داریم عروس تنها نباشه و... باید بگم منم بختیاری هستم و ۱۵ ساله عروس عمو شدم تهران زندگی میکنم و شاید سالی دو یا سه بار برم پیششون باور کنید از ثانیه ای که میرسم لشکر شکست خورده برادر شوهر و خواهر شوهر میریزن تو سرم تا زمانی که بخوام گورم رو گم کنم هنوز یک دفعه از دلخوش نرفتم یعنی واقعا درک و شعور صفر صفر(البته در کل مشکل زیاده این جمع همیشه پر از حسادت و رقابت و پشت هم حرف زدنه.‌‌..)اگرم من یا شوهرم بگیم سخته مونه اینا چی میخوان؟ چرا نمیرن بهمون میگن خوب تو ناراحتی برو اینا نمیشه نیان 😂 حالا هم به لطف خدا همه شون رو بلاک کردم که نه بیان نه برن ...این قدر هم که شما میفرمایید نمیشه مثبت فکر کرد نمیشه هر وعده با ۳۰ نفر بزرگ و کوچیک سر یک سفره نشست...دلم برای شوهرم میسوزه ۱۵ ساله دلش میخواد یک ساعت بی سره خر پیش پدر و مادرش بشینه باهاشون حرف بزنه ولی نمیتونه و دیگه ولشون کرده به خدا هر چی حدی داره چند ساله افسرده شده و زندگی برامون سخت شده و من مطمئنم که پای کاراشون رو میخورن چون زندگی شوهرم چند سال جهنم بود پس خواهر گلم هر چی که رسم حتما خوب نیست شاید این رسم به مزاج یک نفر خوش نیاد شاید یکی این نظر و سلیقه زو نداشته باشه وقتی هم با خوبی میگی نمی‌فهمن بعضی جاها تنها راه باقی مونده حذف کردن آدمیه که هیچ درکی از شرایط و موقعیت تو نداره 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام ...خدمت خانمی که میخاد بره کربلا انگشت پاهاش درد میکنه حنا بزارید به پاهاتون پوست پاتون سفت میشه وخوب میشه التماس دعا 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 #پاسخ_ها 1️⃣سلام به اون زنداداش مهربون ک بچه خواهرشوهر رو میاره بهش میرسه عزیزم به خود بچه بگو وقتی جلو خونه ما پیاده شدی بگو فقط میام خونه این دایی و هرکی اومد طرفت بگو نه باهاتون نمیام 2⃣خانمی ک پیام دادن طبع بدن دوستشون به هم ریخته و گرمی میخورن دچار خارش میشن خواهرشوهر منم اینطوری بود با ازمایش خون معلوم شد ک قند خونش بالاس حتما یه ازمایش قندخون ناشتا بدید 3⃣عزیزی ک شب ها دچار خارش میشی یا به چیزی حساسیت دارید یا انزیم های کبدتون نرمال نیست باید با ازمایش متوجه بشید 4️⃣مادر عزیزی ک کودکت میخواد دندون دربیاره شیره بادام به بچه بده خیلی اثر داره بادام رو بریز تو ابجوش پوستشو بکن حالا بادام های پوست کنده رو با یه لیوان اب سرد بریز تو میکسر و یه کوچولو عسل بزن و بده بخوره 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام برای اون خانمی که گفتن زایمان راحت داشته باشن اول از همه اینکه میگن سخت زایمان میکنن لگنشون کوچیک هست پس باید پر تحرک باشن و پیاده روی کنن ورزش هایی هست که حتی بهداشت هم میده میتونن انجام بدن بعد با هزینه خیلی خیلی کم میتونن ماما همراه بگیرن من خودم بشخصه پیاده روی فراوان داشتم ورزش کردم استخر رفتم جوری که ۷ ماهگی میخواستم بچمو بدنیا بیارم که دکتر ممنوع کرد از تحرک منو و اینکه بچه اولم بود باز با اون حال خیلی درد داشتم ساعت ۹ شب شروع شد مامای بیمارستان گفتن ۸ صبح بچه اش بدنیا میاد با این وضع ولی ساعت ۱۲ شب زنگ زدم به ماما همراهم اومد و با کمک ایشون ۱و ۴۵ دیقه بعد بچم بدنیا اومد بجای ۱۱ ساعت درد با ۵ ساعت درد بچم بدنیا اومد😍 تازه بالاسرتون وایمیسته حین بدنیا اومدن بچه بهتون میرسن خرما میدن فشارتون نیفته بعد گوشی همراه دارن میتونین با خانواده در ارتباط باشین سال ۱۴۰۱ با ۷۰۰ تومن ماما همراه گرفتم 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام عزیزی که برادر شوهر مجرد چن شب یبار میاد خونتون.عزیزم سخت نگیر برادر شوهره لازم نیس همش سرپا واسه یک نفر اونم برادر شوهر که خودی هست وایستی.اسون بگیر هرچی خودتون میخورین برا اونم همونو در نظر بگیر.منم یه برادرشوهر مجرد داشتم همش احترام مهربانی .تا جایی که کلید خونه خودم دستش بود.هرچند که کارام گم شد دیده نمیشه الان.ولی من برای رضای پرودگارم انجام دادم. ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#داستان_یک_اشتباه ❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌

دوستم پوستش سفید و بدون هیچ لکی بود همیشه بهش حسودیم میشد ! تا اینکه اینو تو کیفش پیدا کردم اعتراف کرد ازاین کرم میزنه گفت به هیشکی نگو🤫 پرسیدم از کجا میخری ؟گفت ازاینجا👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 همشون ضمانت کیفیت دارن😍👆

#ارسالی_اعضا ❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍

#دردو_دل_اعضا ❤️🍃 سلام به دوستای خوب مجازیم ممنون میشم درموردمشکل منم نظربدیدوراهنماییم کنید ۳ماه پیش قسمت شدرفتیم کربلا انشالله قسمت همتون بشه بعدازاومدن ازکربلاهمسرم پیشنهاددادن خواهروبرادرای منودعوت کنیم رستوران البته خانواده خودشون ازمادورن ویه شهردیگه ان ولی من پیش خانواده ی خودمم خلاصه من خوشحال شدم واستقبال کردم زنگ زدم به خواهرام حتی ازشون نظرخواستم بچه هاشون چی دوست دارن همونوسفارش بدیم شب شدهمه اومدن رستوران دامادکوچیکه ازاول که اومده بودهمه اش دنبال ایرادبودیه بارمیگفت سرده غذایه بارمیگفت کیفیت نداره منم شنیدم ناراحت شدم ولی به روم نیاوردم که مبادا همسرم بفهمه ناراحت بشه درحالیکه غذامشکلی نداشت وخیلی هم عالی بودواین درحالیکه ماچندین سال ازاونجاغذامیگیریم به هرحال من خودمموبه نشنیدن زدم انگارنه دیدم نه شنیدم دیگه ازرستوران اومدیم خونه میوه وشیرینی هم پذیرایی شدن رفتن خونشون فرداصبح مامانم زنگ زدن وهمون حرفایی که دامادمون گفته بودتاییدکردن منم ناراحت شدم گفتم شما نبایدحرف اونوتاییدکنیدبهش میگفتی چراارزش کاریکی رومیاری پایین غذامشکلی نداشت نه اینکه تاییدکنی گذشت من دیگه پیگیرنشدم تااینکه یه روزرفتم خونه ی مامانم خواهرم هم اونجا بوددوباره سرحرفوبازکردن غذاتون خوب نبودکاش خودت درست میکردی وطرفداری ازشوهرش که میخواست بره پیش گارسون ولی بازم نرفته من ناراحت شدم گفتم چه طوری روتون میشه اینارومیگیدکاش یکی هم مارودعوت میکردرستوران میرفتیم به خدانه ایرادمیگرفتیم نه چیزی تشکرم میکردیم حالا بعداون قضییه من یکم باخواهرم سرسنگین شدم یعنی یه جوری دلم شکسته مامانم فقط طرفداراوناس منم ازشون ناراحتم من شوهرم خانواده اش اینجا نیستن بازبه خانواده من احترام گذاشته دعوت کرده یه کربلا رفتم ازدماغم درآوردن الان ۳ماه میگذره اومدم هنوزبحث هست من گناهی نکردم فقط دعوتشون کردم دوستان شما جای من بودیدچه برخوردی میکردین اونقدردلم ازشون شکسته این درحالیکه هیچوقت نه دلشون شکستم نه بدی درحقشون کردم تااون جایی هم که تونستم وازدستم براومده خوبی کردم خیلی وقتاتوخیلی چیزاحرف وحدیث هاکوتاه اومدم وبه روم نیاوردم تا زندگیشون بهم نخوره #ایدی_ادمین 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽