شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز کنار خونه باز بود و به بیابون پشت خونه راه داشت که رو به روش خونه ط
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
اومدم دهنمو باز کنم و همه چیو بگم که یکی در اتاقو زد، رجب از اتاق رفت بیرون ، اومدنش خیلی طول کشید و وقتی برگشت تو اتاق صورتش خیلی گرفته بود، فک کردم به خاطر طلعته، گفتم چیه؟ چرا اینشکلی شدی؟! اومد نزدیکم، دستمو گرفت و چیزی نیست، لباساتو بپوش باید بریم شهر، قلبم ریخت... تو شهر من جز بیبی کی رو داشتم، گفتم بیبی چیزیش شده، گفت نه یکم حالش بده...
نفهمیدم چه جوری لباس پوشیدم، فقط دلم میخواست زودتر برسم به بیبی..
فاصله بین روستا تا شهر برام اندازه یک سال طول کشید...رجب تو راه همش بهم میگفت، آروم باش،آخر یه بلایی سر بچه میاری، و بعدم راجع به نبودن مادرش برام حرف زد، انگار میخواست منو آماده کنه...
رسیدیم جلوی در خونه گلبهار،...دستم رفت رو گلوم، داشتم خفه میشدم... درو زدم و گلبهار درو باز کرد،گفتم بیبی کو، طلبکار نگام کرد، هلش دادم و رفتم تو... توقع داشتم بیبی رو همونجای قبلی ببینم اما نبود... همه جارو گشتم، جیغ میزدم بیبی، بیبی کجایی... بچه های گلبهار ترسیده بودن، رجب سعی میکرد دستامو بگیره، برگشتم طرف گلبهار، گفتم بیبی کجاست، هان؟!
پوزخند زدو گفت دیر اومدی...
نمیفهمیدم چی میگه، گیج به رجب نگاه کردم... رجب با اخم به گلبهار نگاه کرد، برگشتم طرف گلبهار و گفتم چی میگی؟! رجب دستمو گرفت و منو کشید یه گوشه، دخترم محکم لگ میزد به شکممو میدونستم حال خراب منو میفهمه...
رجب روبه روم وایستاد و گفت، ببین گلی مریضی بیبی شدید بوده، اعصابم داشت بهم میریخت، گفتم رجب چی شده؟؟ الان که فکر میکنم میبینم اون موقع میدونستم اما نمیخواستم باور کنم...
رجب گفت، بیبی سه روزه که فوت کرده...
خنده م گرفت، بلند بلند خندیدم، گفتم چی میگی، تو خودت گفتی بیبی حالش بده.. چرا منو اذیت میکنی
دستامو گرفت و گفت بیبی الان تو بهشته، آرومه حالش خوبه، تورو اینجوری ببینه ناراحت میشه، تورو خدا به خاطر این بچه آروم باش
رجب و هل دادم و رفتم طرف گلبهار، دستامو کوبیدم وسط سینه ش و چند قدم رفت عقب، جیغ زدم چه بلایی سر بیبی آوردی، تو از اولم مارو دوست نداشتی، بیبیم کجاست...
اومد طرفم ولی رجب مانعش شد، داد زد چی میگی تو، اینهمه وقت انداختیش اینجا نگفتی پول غذا و ابشو شوهر بدبخت من میده، حالا واست عزیز شده... برق از سرم پرید...با دهن باز نگاش کردم، آروم گفتم بی انصاف مادرته... یه لحظه نشستم رو زمین، بعد دوباره بلندشدم و گفتم بیبی، بیبی کجایی.... بیبی بیا بریم خونه، بیبی غلط کردم آوردمت اینجا، بیبی تا آخر عمر هرکاری بگی میکنم، با ناله گفتم بیبی... صورتم خیس شده بود، گوشه دیوار نشستم رو زمین، گلبهار رفت تو اتاق و رجب اومد طرفم تا دستمو بگیره، گفت پاشو بریم خونه... دستمو کشیدم از دستشو گفتم میخوام برم پیش بیبی...هق هق میکردم، تورو خدا برو بپرس ازش بیبی کجاست.. رجب گلبهار صدام کرد، گلبهار اومد بیرون، رجب گفت کجا خاکش کردین... گفت قبرستون... رجب گفت خودم میدونم، کجاش؟! گلبهار گفت نمیدونم یادم نمیاد... دیگه نتونستم تحمل کنم بلند شدم حمله کردم بهش، شکمم خیلی درد میکرد، ناخنم رو کشیدم رو صورتش.... جیغ زد و موهامو گرفت، رجب هرکاری میکرد نمیتونست حریفم بشه...
صدای داد شوهر گلبهار اومد و بعدم زنش رو کشیدو برد عقب... جیغ زدم بیبی رو چیکارش کردی عوضی... زد زیر خنده، گفت بمیری هم نمیفهمی قبرش کجاست، تا آخر عمرت حسرت بخور... جیگرم داشت میسوخت، حتی قبر مادرم رو هم نداشتم که برم پیشش... احساس کردم بین پاهام خیس شده و دیگه چیزی نفهمیدم...
چشمامو که باز کردم تو مریض خونه بودم، سرم خیلی گیج میرفت، هیچکس کنارم نبود، یکم گذشت تا یادم بیاد چی شده، فوری دستم رفت روشکمم و وقتی خیالم از بابت بودنش راحت شد از جام بلند شدم...
(وقتی یکی از عزیزانت فوت میکنه، اگه جنازهاش رو نبینی، اگه قبرشو نبینی، نمیتونی باور کنی که اون نیست، به خاطر همین برخورد گلی عادیه چون باور نکرده)
رجب تو حیاط بود، رفتم کنارش، گفتم من میخوام برم پیش بیبی...رجب اخماش رفت تو هم، گفت گلبهار حرف نمیزنه، میگه شبونه خاکش کردیم یادم نمیاد کجاست، شوهرشم اصلا اینجا نبوده، امروز اومده... دوباره گفتم من میخوام برم پیش بیبیم. دلم تنگ شده براش، رجب گفت بسه گلی، منو ببین،منم هیچی از مادرم برام نموده، خودشو آتیش زد و دو سه تا تیکه استخون گذاشت برامون... ولی حالا چی شد؟! آسمون به زمین اومد؟! نه، همه دارن زندگیشونو میکنن... مجبوریم ، میفهمی، باید زندگی کنیم... خنده م گرفته بود، گفتم تو خودتو با من یکی میکنی؟ من باید بیبی رو ببینم، اون داره دروغ میگه من میدونم، یه بلایی سر بیبی آورده... بیبیم حتما یه جا منتظره من برم کمکش کنم... تورو خدا رجب... رجب گفت من از همسایه پرسیدم، یکیشون لحظه آخر اونجا بوده، ولی موقع بردن گلبهار نذاشته کسی باهاش بره...
این شهر یه قبرستون بیشتر نداره، باید بریم اونجا، با رجب رفتیم روستای زیارت که نزدیک شهر بود و قبرستون اون شهر محسوب میشد، اونجا پر از قبرهای تازه بود، یکی یکی میرفتم بالا سرشون شاید بیبی رو حس کنم، ولی نبود به خدا بیبی من اونجا نبود.. عصر بود که به زور رجب برگشتیم.... رفتیم دَم خونه گلبهار، در زدمو شوهرش درو باز کرد، همونجا جلوی در نشستم جلوی پاش، رجب اومد طرفم ولی بلند نشدم، گفتم تورو خدا، التماست میکنم بگو بیبیم کجاست، اون بیچاره هم اشکش در اومده بود، نشست رو به روم و گفت به خدا قسم مو نمیدونم، هر کاری میکنم این زن حرف نمیزنه
رجب دستمو گرفت و بلندم کرد،جیغ زدم ،گلبهار بیبی گناه داره، تورو خدا بگو کجاست، تورو خدا یه چیزی بگو، من دیگه هیچکسو ندارم، تو فقط موندی، تورو خدا اذیتم نکن، اومد بیرونو زل زد تو چشمام و گفت، من هیچ صنمی با تو ندارم،برو از اینجا، این تقاص کاریِ که مادرت با مادر من کرد، نمیفهمیدم چی میگه، گیج نگاش کردم و اون برگشت تو خونه... به رجب گفتم، چی میگه این ؟! رجب یکم این پا و و اون پا کرد و گفت، گلبهار دختر زن اول اقاته، اقات زنشو ول میکنه و با گلبهار که بچه بود از یه روستای دیگه میاد روستای شما و با بیبی ازدواج میکنه،زن اول اقات هم خودکشی میکنه.
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
باسلام خدمت دوستان مجازی گلم انشاءالله همگی سالم باشیدخواهش میکنم پیام مراحتمابگذاریدسخت بیمارم ثواب بزرگی می کنیدخانمی فرمودن دکترحیدرسعادتی واسه دیسک کمررفتن خوب شدن توگوگل زدم همینی زده متخصص فیزوتراپ هست؟من شهرستانی هستم دیسک کمرلیزری عمل کردم خوب نشدم اگرواقعامطمئن بشم نتیجه میده پیشش میخواهم نوبت بگیرم برم اماتهران کسی راندارم خواهشابفرماییدچندروزتهران بایدبمانم تادرمان بشم؟ببینم امکانش اگر برام هست برم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوبید؟ من چندین ساله اختلال دو قطبی دارم تحت نظر متخصصم و دارو میخورم تا وقتی دارو میخورم حالم عالیه ولی وقتی دکتر میگه میخام کم کم کمشون کنم تا قط کنم حالم بشدت خراب میشه دچار توهم پرخاشگری و بی خوابی و.......میشم حالا دکتر گفته باید تا اخر عمرت قرص بخوری.....میخا ببینم از دوستان میدونن ایا طب سنتی این بیماری رو به طور قطعی درمان و ریشه کن میکنه؟
و اینکه بنده مجردم ایا با این بیماری میتونم ازدواج کنم و با وجود مصرف قرصها میتونم باردار بشم و مشکلی برا خودم یا بچه پیش نیاد.....لطفا دوستان هر کی جواب سوالاتم میدونه جواب بده ممنونم از پاسخگوییتون🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید به ادمین ودوستان عزیز می خواستم دوست عزیزی که فرمودند برای شاگرد حسن زاده آملی توروخدا اگه شماره یا آدرسی داریدبزارید توگروه تاگره ازمشکل من هم برآورده شوداز همگی التماس دعا دارم برای سلامتی وظهور اقاجانمان صلوات ❤️❤️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با سلام
کمتر از ده سال پیش با عشق ازدواج کردیم و برای زندگی به شهری دور افتاده امدیم. اما با گذشت سالها عواملی چون شرایط سخت اب و هوایی و فرهنگ و گویش متفاوت و نبود موقعیت شغلی مناسب برای بنده در کنار بعد مسافت زیاد و دوری از خانواده و تنهایی و نبود امکانات ... زندگی در اینجا رو برام سخت کرد.
همسرم مرد خوبی ست و من هم در این مدت سعی کردم همسر خوبی باشم اما با وجود علاقه زیاد از لحاظ شخصیت و طرز تفکر متفاوتیم. در زمان خواستگاری ایشون به من گفت که اصلا حاضر به تغییر محل زندگیشون نیستن و من در اون زمان از روی علاقه و نداشتن درک درست از اون شهر پذیرفتم اما حالا میدونم که نمیخواهم و نمیتونم در اینجا باقی عمرم رو بگذرونم .
پس با رنج فراوان به او گفتم یا نقل مکان کنیم و یا جدا شویم که شوهرم هم جدایی رو قبول کرد من هم تصمیم گرفتم مهریه ام رو ببخشم چون خودم رو مقصر میدونم و اگر از اول درست تصمیم گرفته بودم الان هیچکدوم در چنین موقعیتی نبودیم و رفیق نیمه راه شدم (این رو هم بگم که بعدا پشیمون شدم و گفتم فعلا تا بتونم تحمل میکنم بشرطی که اون اجازه بده در هنگام سفر مدت بیشتری در شهر خودم بمونم و از امکانات اونجا استفاده کنم اما اون شرط رو نپذیرفت و گفت دیگه بهم اعتماد نداره و ممکنه چند سال بعد دوباره جدایی رو مطرح کنم پس بهتره الان باشه ) حالا تردید دارم که ایا در حقش ظلم میکنم و باصطلاح گرفتار عذاب وجدان شدید شدم نظر شما چیه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت دوستان و همراهان
من یه دختر بخت برگشته ی زیر 25 سالم که دو سال پیش عقد کردم و بعد از یکسال عقد بنا به هزاران مشکل و دلیل تصمیم به جدایی گرفتم...
البته همون ماه اول خواستم عقد و بهم بزنم که دخالت و پا درمیونی بزرگای فامیل مجبورم کرد که صبر کنم. ولی بالاخره تصمیممو گرفتم چون نمیخواستم ادامه بدم! مشکل از اون بود و من مقصر نبودم و بخاطر خیانتش ازش متنفر شده بودم.
از اونجایی که هیچی هم از طرفم نخواستم فقط گفتم توافقی جدا بشیم هیچی ازت نمیخوام ولی اون قبول نکرد و لج کرد و گفت تا بمیرم طلاقت نمیدم! منم مهریمو اجرا گذاشتم و دادخواست طلاق دادم.
اما اون دادگاه نمیاد. دو جلسه از دادگاه رفته ولی فقط من میرم و قاضی هم میگه چون طرفت نیومده موکول میشه جلسه بعدی!
حتی معلوم نیست نامه های دادگاه میرسه دستش یا نه! چون تو یه شهر دیگه زندگی میکنن... از تمام کارمندای دادگاه پرسیدم میگن فعلا دادگاه اون شهر به ما نگفته که تکلیف نامه ها چی شده! اون تحویل گرفته یا نگرفته یا هر چیز دیگه... کلافه شدم جواب درست و حسابی بهم نمیدن!
7 ماهه تکلیفم معلوم نیست! فقط میگن معلوم نیست باید صبر کنی تا دادگاه اون شهر جواب بدن!
حالا تکلیف من چیه!؟؟ دوستانی که اطلاعات حقوقی دارن میشه کمک کنن و آگاهم کنن که این وضعیت به نفع منه یا به ضررمه! و باید چیکار کنم!!؟
وضع مالیم خوب نیست و وکیل نگرفتم و نمیتونم بگیرم! ممنون از راهنماییاتون.
برام دعا کنین محتاجم به دعاتون
#ایدی_ادمین👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
احکام شرعی مرتبط با مرگ مغزی 🌸🍃
پرسش :درباره مرگ مغزى کراراً سوالى کردهایم و جواب فرمودید. اجازه دهید آن را به صورت کلّىتر مطرح کنیم: در مورد مرگ مغزى، که مغز از کار افتاده، و تنها دستگاههاى حیاتى نباتى کار مىکند، و هیچ امیدى به بازگشت چنین کسى به حیات حیوانى و انسانى نیست، احکام مختلفى در زمینه مسائل گوناگون حقوقى و مالى و پزشکى تصوّر مىشود. لطفاً شرح جامعى درباره تمام این مسائل هرچند به صورت فشرده بیان فرمایید.
پاسخ :
با توجّه به اینکه پزشکان تصریح مىکنند این گونه افراد مانند شخصى هستند که مغز او بکلّى متلاشى شده، و یا سر از تن او جدا کردهاند، که با کمک وسایل تنفّس مصنوعى و تغذیه، ممکن است تا مدّتى به حیات نباتى او ادامه داد، یک انسان زنده محسوب نمىشوند، در عین حال یک انسان کاملاً مرده هم نیستند. بنابراین، در احکام مربوط به حیات و مرگ باید تفصیل داده شود. مثلاً احکام مسّ میّت، غسل و نماز میّت، و کفن و دفن درباره آنها جارى نیست، تا قلب از کار بیفتد و بدن سرد شود. اموال آنها را نمىتوان در میان ورثه تقسیم کرد، و همسر آنها عدّه وفات نگه نمىدارد، تا این مقدار حیات آنان نیز پایان پذیرد. ولى وکلاى آنها از وکالت ساقط مىشوند، و حقّ خرید و فروش یا ازدواج براى آنها، یا طلاق همسر از طرف آنان ندارند، و ادامه معالجات در مورد آنها واجب نیست، و برداشتن بعضى از اعضاى بدن آنها، در صورتى که حفظ جان مسلمانى متوقّف بر آن باشد مانعى ندارد; ولى باید توجّه داشت که اینها همه در صورتى است که مرگ مغزى به طور کامل و به صورت قطعى ثابت گردد، و احتمال بازگشت مطلقاً وجود نداشته باشد.
ادامه معالجه بیماران مرگ مغزی🌸🍃
پرسش :بیماران مرگ مغزى در علم پزشکى اشخاصى هستند که دچار توقّف تمامى فعّالیّتهاى شناخته شده مغزى شده، ولى قلب و بعضى از اعضاى دیگر بدن آنها به کار خود ادامه مىدهد. تنفّس در این بیماران متوقّف شده، و با استفاده از دستگاه تنفّس دهنده (اسپیراتور) مىتوان تنفّس را برقرار کرد. این گونه بیماران در فواصل زمانى چند ساعت یا بیشتر نهایتاً دچار ایست قلبى و مرگ خواهند شد، آیا مىتوان با توجّه به فروض ذیل این گونه بیماران را از دستگاه تنفّس دهنده جدا نمود: الف) هزینه سنگین دستگاههاى تنفس دهنده. ب) استهلاک این دستگاهها در حدّى که در موارد ضرورىتر کارآیى کافى را نخواهد داشت. ج) تحمّل اضطراب و انتظار طولانى خانواده بیمار، در حالى که بیمار آنها بهبود نخواهد یافت. د) وجود بیمارى که شانس بهبودى بیشترى داشته، و همزمان محدودیّت در تعداد دستگاههاى تنفّس دهنده وجود دارد. نظر شما چیست؟
پاسخ :
در فرض مسأله اگر به امور مزبور یقین حاصل شود در تمام موارد ادامه معالجه واجب نیست.
تجدید نکردن اکسیژن برای مرگ مغزی 🌸🍃
پرسش :شخصی دچار مرگ مغزی شده است هرگز به هوش نمی آید و فقط با دستگاه اکسیژن زنده است. دکترها می گویند اگر این دستگاه اکسیژنش تمام شود مرگ کامل برای او حاصل می شود. آیا اگر دستگاه اکسیژن را تجدید نکنیم اشکال دارد؟
پاسخ :
در صورتیکه یقیناً مرگ مغزی او ثابت شود تجدید دستگاهها لازم نیست.
ترک معالجه بیماران سرطانی 🌸🍃
پرسش :شخصى از یک بیمارى لاعلاج مانند سرطان رنج مىبرد، و پزشکان هم از معالجه وى ناامید شدهاند، حال اگر پزشکى از روى ترحّم و دلسوزى از معالجه وى که منتهى به ادامه زندگى شخص بیمار در مدّت کوتاهى مىشود خوددارى نماید و بیمار زودتر بمیرد، آیا از نظر فقهى چنین کارى جرم است؟ لطفاً به دلیل آن اجمالاً اشاره کنید.
پاسخ :
قتل انسان مطلقاً جایز نیست، حتى از روى ترحّم، و حتّى با اجازه خود مریض. دلیل اصلى این مسأله اطلاقات ادلّه حرمت قتل از آیات و روایات است، و همچنین ادلّه وجوب حفظ نفس. و ممکن است فلسفه آن این باشد که چنین اجازهاى سبب سوء استفادههاى فراوان مىشود، و قتل از روى ترحّم به بهانههاى واهى صورت مىگیرد، یا افرادى به قصد انتحار و خودکشى از این راه وارد مىگردند. به علاوه مسائل پزشکى غالباً یقین آور نیست، و اى بسا افرادى که از حیات آنها مأیوس بودهاند، و به طور عجیبى از مرگ رهایى یافتهاند.
قطع درمان به خاطر ناامیدی از بهبودی یا عدم تحمل مشقت درمان🌸🍃
پرسش : اینجانب پزشک متخصّص جرّاحى عمومى هستم. فرض بفرمایید بیمارى با سرطان پیشرفته معده مراجعه کرده و از بنده مىپرسد آیا درمان شما مرا علاج مىکند؟ و من پاسخ مىدهم خیر. فقط کمى به طول عمرتان اضافه مىشود. دوباره مىپرسد: آیا اجبار دارم تن به درمان بدهم، در صورتى که بار مالى آن را نمىتوانم تحمل کنم و آزار و اذیت ناشى از جراحى و شیمى درمانى را هم به صرفه نمىدانیم؟ از طرف دیگر گاهى خود ما پزشکان مىدانیم آزار واذیت عمل جراحى و شیمى درمانى در سنین بالا و بیمار ضعیف واقعاً به سختى تحمل مىشود.
اگر بیمار این را بداند آیا حق دارد، درمان یا عدم درمان را انتخاب کند؟ خیلى از همکاران متعهد من قبل از شروع این راه و آمدن خدمت شما این توصیه را کردند که این راه را نروم چون به جایى ختم نمىشود و حضرات عموماً این مسأله را تلقى بر صدور مجوز مرگ قبل از وقوع مرگ مىکنند و از ابتدا مخالفت مىشود. در صورتى که چنین قصدى نیست، بلکه فقط باید بدانیم تا چه موقع حق داریم براى بیمارى که به مراحل آخر بیمارى رسیده کارهایى انجام دهیم که سرمایه و جسم و روح و روان او را دستخوش تغییرات وسیعى قرار مىدهد و مطمئناً به جایى نمىرسد. لطفاً به سؤالات زیر پاسخ دهید : الف) آیا باید انسان آزمایشگاهى باشد که داروها روى او امتحان شود و از مجموع قضایا به نتیجه رسید؟ ب) آیا مقرّرات الهى این بنده اقتضا مىکند که حتماً پول و جانش را در اختیار ما قرار دهد و زجر آن را هم بکشد؟ ج) آیا حق دارد در فرصت نامعلوم باقیمانده به اعمال و زیارات بر جاى مانده خود برسد و در یک کلام مرگ راحتترى را براى خود انتخاب کند؟
پاسخ :
در این گونه موارد که به طور قطع یا به اطمینان بیمار مدّت کوتاهى با تحمّل درمانهاى شکنجهآور زنده مىماند دلیلى بر ادامه درمان ندارد؛ مخصوصاً اگر بار مالى سنگین داشته باشد و به ویژه اگر بیمار مجبور به وام گرفتن یا فروختن خانه خود گردد. در این گونه موارد مىتوان بیمار را به حال خود رها کرد و اگر مشورت کند مىتوان به او مشورت داد که اگر تحمّل ناراحتىها را دارى درمان کن و چند صباحى بمان و اگر ندارى مىتوانى درمان را قطع کنى به خصوص اگر بیمار در سنین بالا باشد. فکر مىکنیم بر خلاف آنچه دوستانتان گفتند جواب صریح و شفافى دادیم.
پایان دادن به زندگی بیمارانی که سال ها بیهوش هستند 🌸🍃
پرسش :شخصى دوازده سال است که بر اثر تصادف بیهوش است، یا بیمارى که مدّت طولانى است که پس از عمل جرّاحى به هوش نیامده است، آیا در چنین مواردى مىتوان با تزریق آمپول به زندگى آنها پایان داد؟
پاسخ :
این کار جایز نیست; ولى اگر بازگشت به حال طبیعى عادتاً امکان نداشته باشد، مىتوان از ادامه معالجه خوددارى کرد.
اجازه قتل توسط بیمار 🌸🍃
پرسش : آیا انسان مىتواند به دیگرى اجازه قتل خویش را بدهد؟ اگر مانند مریض در حال مرگ باشد، که به پزشک اذن تزریق آمپول مرگ آور بدهد چطور؟ آیا در صورت عملی شدن حکم خودکشی را دارد ؟
پاسخ :
اجازه چنین چیزى جایز نیست، و اگر اجازه بدهد و راضى باشد سبب جواز نمىشود. و در صورت عملی شدن حکم قتل را دارد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام
من یه دخترم 24 سالمه یه ساله عقد کردم و الانم 6 ماهه که هیچ رابطه ای با نامزدم ندارم و کلا همه چیو تموم کردم. ولی اون حاضر به طلاق نیست نه توافقی و نه هیچجور دیگه ...
خیلی بهم دروغ میگفت کلا هیچیش درست نبود. روز خاستگاری مامانش بهم گفت خونه داره! و مهندس نفته.
ولی بعد از چند ماه که سراغ خونه رو ازش گرفتم با کمال پررویی گفت من که نگفتم خونه دارم مامانم گفت! برو از خودش بگیر... یه جورایی گفت هری! و بعد از دیدن مدرکش فهمیدم کاردانی حسابداری داره!
تمام مدارکمو ازم گرفت که برام دفترچه بیمه به اسم خودش بگیره ولی بدون اطلاع من یارانمو برده بود رو حساب خودش! که بعدا وقتی یارانم قطع شد فهمیدم! اگه شمال بره میگه جنوب بودم. اگه راست بره میگه چپ رفتم...
همه چیزشو از من پنهون میکنه و من از میون حرفای بقیه میفهمم چه خبره و جریان چیه... خیلی خسیس و بد جنسه و هیچ خرجی تو این یکسال که عقدش بودم بهم نداده خیلی آب زیرکاهه دیگه جونمو به لبم رسونده.
تو همه چیزش بهم دروغ گفته و میگه دیگه از دروغاش خسته شدم. هر کاری میکنم 6 ماهه به طلاق توافقی راضی نمیشه منم رفتم مهریه مو گذاشتم اجرا که تحت فشار بذارمش... وضع مالی خونوادم خوب نیست که وکیل بگیرم و خودمم هیچ طلا و پس اندازی ندارم!
اونم لج کرده و میگه تا زندم طلاقت نمیدم فقط مهریتو میدم و میذارم همینجور معطل بمونی. کلا خونوادگی لجبازن و میدونم اذیت میشم.
حالا سوالم اینه که از چه راهی برم که بتونم ازش طلاق بگیرم ؟ به قاضی چی بگم که زودتر خلاص بشم ؟
تو رو خدا کمکم کنید هیچ پشتوانه ای ندارم ! اگه کسیو سراغ دارین که خدای نکرده مشکل منو داشته راهنماییم کنین چطوری زودتر خلاص بشم... ؟
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
سلام دوستان
میخوام باهاتون درد و دلی بکنم دلم خیلی گرفته ، آخه چرا بعضی از آدما با آدم اینجوری رفتار میکنن چرا انقدر به دیده ی حقارت به آدم نگاه میکنن ، بابا گناه بچه هایی مثل من که ننه بابامون طلاق گرفتن چیه که انقد تحقیرمون میکنن؟
چرا فکر میکنین ماها به درد زندگی نمیخوریم بابا مام آدمیم شخصیت داریم . والا جدای از طعنه ها و نگاهای تحقیر آمیزی که چند وقته دارم تحمل میکنم ، دوست چندین و چند سالم که تو دانشگاهم باهمیم و خودش ازدواج کرده و سر و سامون گرفته هی به اسم شوخی یه آقاهه هس تو دانشگامون کار میکنه همش اونو بهم نسبت میده حالا فرض کنین طرف چه جور آدمیه ؟ یه مرد حدودا پنجاه ساله ی زن و بچه دار هیز که تو دانشگاه به چش چرونی معروفه.
این دوستم دم به دقیقه (مخصوصا از زمان طلاق مامانم اینا ) هی به شوخی بهم میگه :صیغه ش شو ... . شاید قصد بدی نداره و داره شوخی میکنه اما نمیدونه چقدر دل من میشکنه با این ، حرفا یعنی من انقدر بدبخت و بی ارزشم که باید تن به رابطه با همچین آدمی بدم . چرا؟
چون بچه ی طلاقم؟ جالب اینجاست که هر وقت حرف ازدواج یه جوون دیگه یا برادر شوهرای مجردش که میشه خودشو کاملا به کوچه علی چپ میزنه و اصلا در مورد اونا باهام شوخی نمیکنه چرا ؟ چون اونا بر خلاف اون یارو با شخصیت و سالمن ( البته من چشمم دنبالشون نیست به عنوان مثال میگم ) بخدا دلم بدجوری میشکنه و تو خلوت خودم بخاطر این رفتارا گریه میکنم .
من همیشه با عفت و حیا زندگی کردم و والدینم با اینکه طلاق گرفتن ولی خانواده ی بی آبرویی نبودیم .چرا باید بخاطر چیزی که به من ربطی نداره انقدر تحقیر بشم ؟ گناه من و بچه هایی عین من چیه؟ بخدا مام انسانیم .الان اشکم در اومده چرا باهامون اینجوری رفتار میکنین . باشه بابا اصلا ما بد ، به درد زندگی نمیخوریم با ما ازدواج نکنید ولی حداقل به شخصیتمون احترام بذارین .
شاید از نظر بنده های خدا ( مثل دوستم ) ما بی ارزشیم و حق خوشبختی نداریم اما پیش خدا اندازه ی خودمون ارزش داریم .
هیچوقت به دیده ی حقارت به کسی نگاه نکنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 باسلام خدمت دوستان مجازی گلم انشاءالله همگی سالم باشیدخواهش میکنم پیام مراحتمابگذا
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام
خانمی که دکتر هستید و شوهرتون قدش کوتاه هست.واقعا ادم دلش میخواد از خودخواهی و( معذرت میخوام) حماقت بعضی ازمادران جیغ بزنه.ادمی که اینقدر خوب ومهربونه چرا مادرتون باید بخاطر قدش که خیلی هم کوتاه نیست چنین پیشنهادی بده.من خودمکارمندم ولی اقام خیر.بعد عقد مادرم میگفت اصلا این مرد به قیافه وشغل تو نمیخوره و.....
یه روز عصبانی شدمکفتم دیگه این حرف رو به من نزن خوب بود که معتاد بود و......ولی قیافه داشت:؟مگه من خودم کی هستم فقط درس خودم و بس.و من دوستش دارم و این حرف رو تکرار نکن و خداروشکر تمام شد.اخه ادم عاقل، شما چطور از خدانمیترسید که بخاطر یه چیز پیش پاافتاده مراحل سخت طلاق رو پیش بریدوازکجا مطمئنیدکه همسربعدی همه چیز تمام باشه.و خدا تقاص نگیره.شماتحصیلکرده ای اصلا نیاز نیست حتی مشورت بگیری محکم و قاطع پای زندگیت وایسا و خداروشکر کن که چنین همسری داری.ببخشید که از دست مادرتون شدیدا عصبانی شدم خدا ببخششون.احساس میکنم نسبت به شماکه دکتریددچار شیفتگی زیادی شدند.خوشبخت باشید
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام به دختر عزیزم ،دکتر جسم رو درمان میکنه ویک روحانی وعالم روح ،اگر روحی آلوده بود آیا جسم سالم داشتن براش بهره وثمری برا آخرتش داره ،معلومه که نه،پسری که شما عاشقش هستید ،در کنار درماندجسم ،درمان روح روهم میتونه انشاالله در آینده تزدیک داشته باشه این باعث افتخار هست که همسری این توانایی رو پیدا کنه ،نگران نباش ،البته یک روحانی همیشه ملبس نباید باشه من خودم کسانی رو میشناسم که بیشتر اوقات لباس شخصی پوشیدن ،این بنده خدا که دکتر هم هستن بیشتر وقت روپوش دکتری تنشون خواهد بود ،انشاالله مبارکه ،وجود شما کنار ایشون باعث دلگرمی واعتماد بنفس میشه ،مطمئن هستم روزی به انتخابت افتخار میکنی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
دختر خانمیکه 23 سالشه و با آقایی که از نظر پوشش اختلاف دارین عزیزم 🌹 سخته واقعا اما برو مشاوره اون همه ی جوانب رو در نظر میگیره و بعد تصمیم میگیره.بعضیا سختشونه تغییر کنن. گاهنن هم چون پیشت نیست شاید اونقد سوال کنه. اما شکاک که نیست.کانال همسرانه برو فایل دکتر پور احمد شرایط قبل ازدواج رو گوش بده
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
باسلام به هم کانالی های عزیز
اون خانمی که شوهرش سرده و نیاز به محبت داره. عزیزم منم بدتر تو هستم با این تفاوت تو اوایل اینجوری نبود من از اول اینجوری بود چون من زن دومش هستم قبلا زن داشت طلاق گرفت، بقول گفتنی تموم شده اما از نظر رابطه گرمه و وقتی رابطه بخواد اخلاقش خوب میشه بعدش همون خصوصیاتی که گفتین. 11 ساله ازدواج کردم خسته شدم دیگه درست گفتی حسرت میخورم تازه عروسا رو میبینم یا خیلی از اطرافیانم ما حتی صحبت دیگه نمیکنم چون اعصابم خورد میشه و از بس ناراحت و عصبی شدم مهره ی کمرم لق شد و باید مواظب باشم وگرنه عمل میشم. ول کردم چون خسته شدم به معنایی واقعی کلمه خسته شدم. همین.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانمی که 25 سالته وکه قد شوهرت 162و 165.عزیزم خداروشکر کن اول بعدش اینجایی خدارو شکر سواد هم داری و زندگی داغون خیلی هارو میبینی و میخونی خدارو شکر پزشک هم هستی واقعا خجالت نمیکشی واسه خاطر 3 سانت حرف مادرتون رو گوش میدی و میگه جدا شو و تزلزل در شما به وجود میاد و میگی جدا شم. خدایی میری دادگاه چی میگی میگی واسه 3 سانت. زندگیت آرومه، خوبه، مهربون دیگه چی میخوایی خدایی. دنبال چی هستی.. یه بار محکم جواب مادرت رو بده کفر نعمت نکن بگو دوستش داری واین 3سانت اصلا من نمیبینمش حتما خوندی شهید مصطفی چمران از بس زنش دوستش داشت مرد خوبی بود میگه چندسال بعد ازدواج فهمیدم کچله. خداروشکر کن تو رو خداکفر نکن یه بار فکر کن جای بقیه هستی تا بفهمی چی میگم. خیلیا هستن که شوهره 10 سانت کوتاهترن یا بیشتر اما حرفای دیگرون براشون مهم نبوده و خود مردشون مهم بوده.بازم میگم کفر نگو این دوره زمونه مرد خوب کم گیر میاد. خوبه مادرش هم بگه بخاطر 3 سانت ازش جدا شو. فکر کن مشاوره ی که رفتی هم نتونستن درست مشاوره بده کانال همسرانه برو و نوبت بگیر ازشون باینکه دلیلی نمیبینم شما فقط دهن بینی نکن و زندگیت رو بکن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام جواب سوال کسی ک دکتراورولوژی تهران میخواستن...دکترمحمدرضانوروزی...خیلی خوب هستن بیمارستان امام هم فعالیت دارن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خواستم به دختر خانمی که شیعه هستن و به پسری اهل سنت علاقه دارن و خانوادشون رضایت نمیدن؛ بگم که به نظر من به علاقه و خواسته خودت پافشاری کن تو هم بگو من فقط میخوام با این آقا ازدواج کنم حتی اگه از خونه بندازیتم بیرون .وقتی که مرد خوبیه و درکت میکنه و موقعیت شغلی خوبی داره و دوستت داره چه اشکالی داره حالا شیعه نباشه .بگو توی هر دین و مذهبی هم آدم خوب هست هم بد از کجا معلوم با یک شیعه ازدواج کنی و اون بلایی سر خودت و خانوادت نیاره ؟ بعضی ها مسلمونن و
با مسیحی ازدواج
میکنن مگه چه عیبی داره حالا این خوبه مسلمونه فقط شیعه نیست. به امید خوشبختی شما و همه جوونای سرزمینم💐
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام وقت همگی بخیر خواستم بگم برای کسانی که تنگی کانال دارند میتونن برن پیش دکتر طب ایرانی تا با دارو و نرمش و .. بهتر بشن .حتما نیازی به عمل جراحی نیست . ممنون از کانال خوبتون
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🕊 کمک #فوری برای پیوند کلیه کودک بیمار
🏮این دختر بچه 4 ساله مبتلا به بیماری کلیوی است و سریعا باید پیوند کلیه بشود پدرشان کارگر و توان تامین هزینه های فرزندشان را ندارد.
🍃 برای تامین هزینه درمانی این کودک معصوم، با هر مبلغی که #توان دارید سهیم باشید؛
🔹شماره کارت #رسمی و قانونی به نام گروه جهادی حضرت زین العابدین ( ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
●
6037997750014749●IR
840690082101102230186001کد دستوری👈
*6655*1*60#🏮لینک کانال 👈 @charityi313 🔶 ارتباط با ادمین و ارسال فیش واریزی @charity12
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
در عیون اخبارالرضا از بزنطی نقل میكند كه گفت از حضرت رضا علیه السلام شنیدم فرمود مردی از بنی اسرائیل یكی از بستگان خود را كشت و كشته او رابر سر راه مردی از بهترین بازماندگان یعقوب (اسباط بنی اسرائیل ) گذاشت بعد مطالبه خون او را كرد حضرت موسی علیه السلام گفت گاوی بیاورید تا كشف حقیقت كنم حضرت رضا علیه السلام فرمود هر نوع گاوی می آوردند كافی در اطاعت و پیروی امر بود ولی سخت گفتند چون توضیح خواستند خداوند هم بر آنها سخت گرفت پرسیدند چگونه گاوی باشد؟ گفت : (بقره لافارض ولابكر عوان بین ذلك ) نه كوچك و نه بزرگ بلكه ما بین این دو باشد. باز پرسیدند چه رنگ داشته باشد؟ حضرت موسی گفت : (صفراء فاقع لونها تسر الناظرین ) زرد رنگ نه مایل بسفیدی و نه پر رنگ مایل بسیاهی باز بر خود دشوار گرفتند خداوند هم بر آنها سخت گرفت گفتند ای موسی گاو بر ما مشتبه شده واضح تر از این توصیف كن موسی گفت (لا ذلول تثیر الارض ولاتسقی الحرث مسلمه لاشیه فیها) گاوی كه بشخم زدن آرام و نرم شده و برای زراعت آبكشی نكرده باشد بدون عیب و غیر از رنگ اصلیش رنگ دیگری در آن وجود نداشته باشد بالاخره آن گاو منحصر شد بیكی و آن هم در نزد جوانی از بنی اسرائیل بود وقتی كه برای خرید باو مراجعه كردند گفت نمیفروشم مگر اینكه پوست این گاو را پر از طلا نمائید! بحضرت موسی اطلاع دادند گفت چاره ای نیست باید بخرد. بهمان قیمت خریدند و آن را كشتند. دم گاو را بر مرد مقتول زدند زنده شد و گفت یا رسول الله پسر عمویم مرا كشته نه آنكسی كه بر او دعا میكنند: بدین وسیله بنی اسرائیل قاتل را شناختند. یكی از پیروان و اصحاب موسی گفت یا نبی الله این گاو را قصه شیرینی است حضرت فرمود آن قصه چیست ؟ مرد گفت جوانیكه صاحب این گاو بود خیلی نسبت بپدر خویش مهربانی میكرد. روزی آن جوان جنسی خرید و برای پرداختن پول پیش پدر آمد، او را در خواب یافت و كلیدها را در زیر سرش چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار كند. لذا از معامله صرفنظر كرد هنگامیكه پدرش بیدار شد جریان را باو عرضكرد پدر گفت نیكوكاری كردی این گاو را بجای سود آنمعامله بتو بخشیدم حضرت موسی گفت نگاه كنید نیكی بپدر و مادر چه فوائدی دارد.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
عبید زاكانی در تاریخ ایران معروف است ، و این معروفیت او از كار شاعری و طنزگوئی و شوخ طبعی او به وجود آمد، او در سال 690 قمری در روستای زاكان (پانزده كیلومتری شمال غربی قزوین ) به دنیا آمد و در سن 82 سالگی در سال 772 درگذشت . عبید كه از علمای عصر شاه طهماسب بود، هنر شاعری را در 23 سالگی آغاز كرد و در 26 سالگی از چهره های سرشناس شعر زمان خود به شمار می آمد، از معروفترین شوخیهای او وصیت عجیب او است به این ترتیب : او در سالهای پیری با اینكه چهار پسر داشت ، تنها بود و پسرهای او هزینه زندگی او را تاءمین نمی كردند، او در این مورد چاره ای اندیشید و آن اینكه هر یك از پسرانش را جداگانه به حضور طلبید و به او گفت : علاقه مخصوصی به تو دارم و فقط به تو می گویم به برادرهایت نگو، عمری را تلاش كرده ام و اندوخته ای به دست آورده ام و متاءسفانه هیچكدام از پسرانم غیر از تو لیاقت ارث بردن از آن را ندارد، و آن را به صورت پول در خمره ای گذاشته ام و در فلان جا دفن كرده ام ، پس از مرگ من تو مجاز هستی كه آن را برای خود برداری . این وصیت جداگانه باعث شد كه از آن پس ، پسرها رسیدگی و محبت سرشاری به پدر می كردند، و بخصوص دور از چشم یكدیگر این كار را می نمودند تا دیگران پی به ((راز)) نبرند، به این ترتیب ، عبید آخر عمرش را با خوشی زندگی گذراند تا از دنیا رفت . پسران هر كدام در پی فرصتی بودند تا به آن گنج دست یابند، كنجكاوی آنها در مخفی نگهداشتن گنج ، باعث شد كه هر چهار پسر به اصل جریان پی بردند و فهمیدند كه به هر چهار نفر این وصیت شده ، با هم تصمیم گرفتند در ساعت تعیین شده سراغ آن خمره پر پول بروند. با شادی و هزار حسرت به آن محل رفته و آنجا را كندند تا سر و كله خمره پیدا شد، همه در شوق و ذوق غرق بودند، و هر چه به وصل آن پول نزدیك می شدند آتش عشقشان شعله ورتر می گردید. وقتی كاملا دور خمره را خالی كردند و سر خمره را باز نمودند، ناگهان دیدند، درون خمره خالی است ، تنها برگ كاغذی یافتند كه روی آن شعر نوشته بود:
خدای داند و من دانم و تو هم دانی كه یك فلوس ندارد عبید زاكانی
داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💁♀خانمایی که موی پرپشت میخوان💁♀
♦️داشتن موی جــــــــــذاب و بلند برای
یه خانم از واجباته👌
منم قبلا موهام کم پشت بود و
ریزش داشت هرجا میرفتم روم نمیشد
روسریمو از سرم دربیارم😢
♻️اما الان جوری موهام خوشگل شده که
همه ازم میپرسن چیکار کردی؟ 🧐
منم آدرس کانال این طبیب رو میدم
بهشون، خودت بیا ببین👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2027553600C61d217c947
تا دیرنشده توام بیا موهاتو نجات بده👆😳
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه