#پرسش_اعضا 💎💎
سلام،شب عالی بخیر،شرمنده عزیزان،سوال اولم اینه آیا دوستان در مورد تقویت شنوایی راه وچاهی ندارن که راهنمایی کنن،وسوال دوم در مورد خانمی که گفتن روغن رازیانه صورتو تپل میکنه،محبت کنن اگه براشون مقدوره دوباره نحوهاستفادشو توضیح بدن،بسیار سپاسگزارم از همهی اعضای گروه ومدیر محترمه.
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیز دخترم چند روزی سرما خورده بود دو س بار دکتر بردم داروهای مختلف موقت خوب میشدن،دیروز دیدم بغل گوشش ورم کرده جوری ک دست میزدم درد میگرفت امروز پیش ی دکتر حاذق بردم گفتن التهاب لوزه داره و آفکسیم صد دادن،چیکار کنم ک لوزه هاش خوب بشه،چون میگن اگر زیاد تکرار بشه ب جراحی میرسه دخترمم فوبیا دکتر رفتن داره امسال هم پیش دبستانیه،فقط شهریه دادم و نتونسته درست بره،الان دو هفته است،لطفا هرکسی تجربه داره لطف کنه در اختیارم بزارن،ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه دوستان عزیز.. میخواستم اگه میشه راهنماییم کنید حال زندگیم خوب نیست شوهرم مصرف کننده.. ماشینمون چند ماه تعمیرگاه وسی و خورده ای خرجش شده وما نداشتیم بدیم مکانیک هم گفته پول بیار ماشینو ببر شوهرم بیکار شده. آخه با ماشین کار میکرد مستاجریم صاحب خونه امونمو نو بریده دوتا بچه دارم براشون موندم نمیدونم چکار کنم شوهرم نمیذاره برم سر کار قرض داریم.. من آدم با اعتقادی هستم نمازام قضا نمیشه اهل نماز شبم گریه میکنم اشک میریزم خدا رو به ائمه قسمش میدم همیشه مواظب حق الناس هستم نکنه کسی ازم برنجه هر ذکر و دعایی که هم که تو گروه بود تو گروههای دیگه خوندم به خاطر یک تومن پول حسابم مسدود نمیدونم دیگه چکار کنم سالهاست رنگ آرامش به زندگیم نیومده برای خرید هر چیزی میمونم خسته و کلافه ام ممنونم که گوش کردین لطفا راهنماییم بکنین شاید فرجی بشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
ازنیشابوریا یه عزیز میخام دندانپزشک خوب معرفی کنندتونیشابور
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام .بیزحمت اگه کسی مشکل من داشته منو راهنمایی کنه.مشکل زخم وورم ومیکروب معده دارم داروهای دکترم میخورم باز درد دارم کسی بوده با داروی گیاهی مشکلش حل بشه.ممنون میشم راهنماییم کنید خیلی از درد زجر میکشم.
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام اگه میتونید منو راهنمایی کنید من 10سال که مربی پیش دبستانی تو روستا توی یه کلاس تو مدرسه هستم فقط به امید آینده موندم جدیدا خبرایی هست که میخوان آزمون بگیرین برا حق التدریسی کردن ما کسی میدونه چی بخونم بتونم قبول شم یه چیز کلی ومفید چون بچه کوچیک دارم خیلی وقت ندارم صبح ها هم باید برم مدرسه چندین بار هم آزمون های آموزش و پرورش امتحان دادم وقبول نشدم 10سال انتظار کشیدم تا بلاخره دولت این تصمیم گرفته اونم به شرط آزمون حالا اگه قبول نشم خیلی برام سخته خواهشاً کمکم کنید
#ایدی_ادمین 👇👇🌻🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطر جدی مصرف خودسرانه عرق نعنا!
✅ در این ویدیو با حضور دکتر غفارزاده در مورد عوارض مصرف بیش از حد نعنا و عرق نعنا که باعث کاهش میل جنسی و همچنین در گذشته به عنوان روشی برای جلوگیری از بارداری استفاده می کردند و با توجه به عوارض آن به عنوان شمشیر دو لبه برای درمان نفخ و سوءهاضمه استفاده می شود صحبت می کنیم.
این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💎💎 سلام،شب عالی بخیر،شرمنده عزیزان،سوال اولم اینه آیا دوستان در مورد تقویت شنوایی راه
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
آی وی اف و ناامیدی دوست عزیزم تنهای تنها و درانتظار بچه
دختری از دیار کریمان
عزیزم اول اینکه مگر دکتر خداست؟ که شما ناامید شدی و گریه میکنی دقیقا چندسال پیش دکتر منم همین حرفو زد که من نشستم پشت درب مطب دکتر یه دل سیر گریه کردم ودلمو خالی کردم بعد رفتم پیش شوهرم گفتم، دکتر آزمایش نوشته من قبول نکردم گفتم بیخیال خدا بزرگه میریم پیش دکتر دیگه ایی، اما گفتم خدایا خودت و فقط خودت من کسیو ندارم، میدونی چی شد، از حرف دکتر چندسال گذشت واما من 2 بار باردار شدم، دکتری که میگفت شما هرگز دیگه باردار نمیشی، همه ی این دردا از بی تحرکی هست ورزش کن روزی 3 ساعت شدید به طوری عرقت بزنه بیرون و هرماه وقت پریودی رازیانه پنج انگشت و تخم شوید بخور سردی کلآ حذف کن، و پیاز درمانی رو از نت سرچ کن بخور باور میکنی من بااین روش دوبار باردار شدم؟ فقط و فقط ورزش و رقص بچسپ که تعریق زیاد وتحرک باعث میشه هرچی کیست و فیبروم وغیره هست آب شه، شک نکن منم نازایی داشتم، بخدا قسم میخورم هم شما هم هرکی مشکل نارایی داره بااین روش ساده باردار میشین. من بعد 10 سال این شکلی باردار شدم. دکترا بیشترشون بخاطر جیب خودشون میگن آی وی اف، شما چقدر از خدا ناامیدین که باور کردین!! مگر اینکه خداینکرده مشکل از آقاتون باشه اونم من باطب سنتی درمان میکنم،با چندتا دستور ساده، من دوای هر مشکل بارداری رو میدونم جز اینکه بچه توشکم بمیره، 😔که درد خودمه درحالیکه آزمایش هامون مشکلی نداره جفتمون، التماس دعا دارم از همه
🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
تومور مغزی پدر پیرمرد که به یتیمی بزرگ شده و داغ دیده
دختری از دیار کریمان
خدا بزرگه شک نکن عزیزم، خداوندا من دخترکی یتیم و تنها و داغ دیده و اما امیدوار به بخشندگی خدا یک حمد شفا میخونم برای شفای پدر پیرم و هدیه میکنم به همه شهدایی که یتیم بودن و اونارو واسطه قرار میدم پیش باب الحوائج که پدرتون به طرز معجزه آسایی شفا بگیره، امید داشته باش، نزار بابات اشک چشمت ببینه که بدترین درد دیدن اشک چشم جگر گوشه آدمه پس قوی باشید، خدایا حکمتت رو شکر لطفا بزرگیتو نشون بده مثل همیشه
پایانی مثل پایان داستان عاطفه برات آرزو میکنم دوست عزیز، انشالله برا بابا شمام معجزه ای در راه هست شک نکن به بزرگی و بخشندگی خدا
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
بارداری
دختری از دیار کریمان
عزیزم دیدم خانمی فرمودن درجواب دوست عزیزی که اقدام به بارداری کردن و بچه زیبا و..... میخوان
که فرمودن میوه به، سیب و... بخور وشلغم نخور، باید بگم دوست عزیز استاد احسانیان از بزرگان طب سنتی فرمودن که زن و شوهری که قراره اقدام کنن برای فرزند هردوشون سه ماه قبل بارداری و اقدام شلغم بخورن، خیلی خیلی تأکید کردن به خوردن شلغم، خواستم بگم که دینی به گردنم نباشه و ذکات علم و دانسته هامون باشه انشالله، و درکل میوه سیب وبه رو باز توصیه کردن که همه ی ماها اعم از بچه و بزرگ و پیر وجوان کلآ به جای یک وعده غذایی قرار بدیم واینقدر بخوریم تا سیر شیم یعنی اینقدر مفیده که فرمودن کلآ به چشم یک وعده غذایی بهش نگاه کنید، گرچه خودم الان 2هفته اس یکی دو کیلو سیب و به خریدم متاسفانه حتی فرصت خوردنش رو پیدا نمیکنم، دراین حد این دنیا ما آدما رو پابند و گرفتار کرده، خدایا به همه اینقدر سلامتی و دارایی و دل خوش بده که نگران فرداشون نباشن
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
خانمی که با شوهرت دخترعمو پسر عمو هستین و مادراتون هم دخترعمو هستن، بااین مطلبی که شما فرمودین باید بگم حق با شوهرته. چه معنی داره شما خون به جیگر شوهر بیچاره تون کنید بخاطر مادرش؟! بخدا گناه کبیره اس، خون مادرو از فرزند میگیرن؟؟ بزار خودشون مشکل شون حل کنن، تیکه هاتو به قول خودت بپرون برا خانوادش اما با شوهرت گل و بلبل باش که اون دنیا در قبال رفتار بدت پاسخگو نباشی، گاهی اوقات باهاش دردودل بکن اما تندی نکن، مثلأ من میگم آقا ابجیت همچین حرفی زد عصابم خرد شد دلم شکست، از دستش یا همچنین زن داداشش و... درهمین حد وباهمین لحن آروم که هم اون عصابش خراب نمیشه و بینمون شکراب نمیشه هم اینکه من دردودل کردم وسبک شدم،خانواده شوهرتم بزن به در بیخیالی برات مهم نباشه گاهی سوتی هم دادی خودت بلندتر از اونا بخند و بگو خواستم آدمای بی جنبه اطرافمو بشناسم یا باجنبه نسبت به شرایط برخورد اونا حرفاتو بزن با خنده و شوخی و احترام جوابشونو بده
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
جمعى در كوفه خدمت على (ع ) رسيده گفتند: يا اميرالمؤ منين اين ماهى جرى را در بازارها مى فروشند.
گفت : پس على (ع ) تبسم كرد و فرمود: برخيزيد تا چيز عجيبى به شما بنمايم ، و درباره وصى (پيغمبر(ص )) خود چيزى جز خير و خوبى نگوييد.
برخاستند و همراهش كنار فرات رفتند، و آب دهان در فرات انداخت و
و كلماتى فرمود، ناگهان يك ماهى جرى با دهان باز سر از آب بيرون كرد، اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: واى بر تو و قومت تو كيستى ؟
گفت : ما اهل قريه اى نزديك دريا بوديم ، كه خدا در كتاب خود مى فرمايد: ((چون ماهيانشان روز شنبه كنار دريا مى آمدند. اعراف /64)) پس خدا ولايت و دوستى تو را بر ما عرضه كرد، و ما نپذيرفتيم ، و مسخمان كرد، و بعضى در خشكى هستيم و بعضى در دريا، اما اهل دريا پس ما جرى هاييم ، و اما اهل خشكى سوسمار و موش صحرايى است ، آن گاه اميرالمؤ منين (ع ) به ما نگاه كرد و فرمود: گفتار او را شنيدند؟
گفتيم : آرى .
فرمود: به آن كسى كه محمد را به پيغمبرى برانگيخت اينها مانند زنان شما حيض مى شوند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
جابر انصارى گفت : در صحرا با على (ع ) بودم ، ناگاه آن حضرت به بالاى سر آن حضرت نگاه كرد.
تبسم فرمود و خنديد و گفت : آفرين اى پرنده .
گفتم : اى مولاى من با كدام پرنده صحبت مى كنيد؟
فرمود: مرغى كه در هواست آيا خوش دارى آن را ببينى و كلامش را بشنوى ؟
عرض كردم : بلى اى مولاى من .
در اين هنگام آن حضرت كلماتى به صورت پنهانى فرمود، ناگاه پرنده اى به سوى زمين پايين آمد و بر دست على (ع ) نشست . آن حضرت دست مباركش را بر پشت او كشيد و فرمود: سخن بگو به اذن خدا منم على بن ابيطالب . آنگاه خداوند قوه نطقى به او عطا فرمود تا آن كه به زبان عربى آشكارا گفت : السلام عليك يا اميرالمؤ منين و رحمة الله و بركاته .
حضرت جواب سلام او را داد و فرمود: بگو كه از كجا آب و دانه مى خورى در اين صحراى خشك كه هيچ سبزى نمى رويد و آبى نيست ؟
گفت : اى مولاى من زمانى كه گرسنه شوم ولايت شما اهل بيت را به خاطر مى آورم . پس سير مى گردم و زمانى كه تشنه شوم از دشمنان شما، بيزارى مى جويم پس سيراب مى شوم . على (ع ) فرمود: بارك الله فيك پس آن مرغ پرواز كرد.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
رود فرات طغيان كرد به اندازه اى كه نزديك بود خانه هاى كوفه بر اثر طغيان آب ، منهدم شود، مردم از اين بلا به حضرت على (ع ) پناهده شدند، على (ع ) بر استر رسول خدا(ص ) سوار شده و مردم در ركاب او مى آمدند، چون به كنار رود فرات رسيد از مركب پايين آمد، وضو گرفت در گوشه اى كه مردم او را مى ديدند مشغول نماز شد و دعاهايى كه بيشتر مردم مى شنيدند قرائت فرمود، سپس به طرف فرات رفت چوبى كه در دست داشت بر آب زده فرمود: به خواست خدا كم شو، آب آن قدر فرو رفت كه ماهيان كف دريا ديده شدند، بسيارى از آنها به حضرت على (ع ) به عنوان اميرالمؤ منين سلام كردند و عده اى از آنها از قبيل جرى ، مارماهى ، زمار سخنى نگفتند، مردم متعجب شدند كه چرا بعضى سخن گفتند و برخى ساكت ماندند، فرمود: خداى متعال ماهيان حلال گوشت را به سلام بر من امر كرد و ماهيان حرام گوشت را از گفتگوى با من ممانعت فرمود و اين خبر مشهورى است و در شهرت به پايه گفتگوى گرگ با پيغمبر و تسبيح سنگ ريزه در كف دست آن حضرت و ناله درخت به آن جناب و سير كردن عده بسيارى را با غذاى اندك مى باشد و كسى كه بخواهد به چنين معجزه اى اعتراض كرده و طعنه بزند مساوى با آن است كه معجزات پيغمبر را قبول ننموده و اعتراض نمايد.
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
🌟بعضی شبا یه خوابایی میبینم که اصن روم نمیشه برا کسی تعریف کنم ولی دلم خیلی میخواد بدونم تعبیرشون چیه یه کانال پیدا کردم که خوابمو دقیق و درست تعبیر میکنه برام 😳👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام
من 30 سالمه و تقریبا 15 ساله که یه نوع التهاب روده گرفتم (IBD) هنوز درمان قطعی براش نیومده گر چه داروهای خیلی مناسبی براش وجود داره و علت بیماری هم تو دو سه سال اخیر کشف شده در خارج از کشور... اما رو زندگی بیمارا و کیفیت اون تاثیر زیادی میذاره که منم از این امر بی نصیب نبودم و مشکلات زیادی رو گذروندم. این یه توضیح کوتاه از بیماریم.
اما داستان من...
خیلی مفصله و میشه ازش یه کتاب نوشت. اما اینجا خیلی خیلی خلاصه میگم.
من و دوستان دیگه ای که مبتلا به این بیماری بودیم توی تالار گفتگویی که بیمارستان علوم پزشکی واسه تبادل تجربیات بچه ها درست کرده بود عضو بودیم. تو اون سایت با دختری آشنا شدم که دکترش با دکتر من یکی بود و ما از طریق ایمیل البته خیلی رسمی با هم در ارتباط بودیم. بعد مدتی با ابراز علاقه ایشون روبرو شدم. خیلی اصرار داشت باهم صحبت کنیم و شمارشو داد. منم خیلی تنهایی کشیده بودم واسه این بیماری نمیتونم بگم تمایلی به آشنایی باهاش نداشتم.
اما باهاش تماس نگرفتم تا اینکه یه بار واسه تزریق یه داروی جدید رفت بیمارستان و من بیخبر ازش از نگرانی حالش بهش زنگ زدم. ارتباط تلفنی دوستانه نه عاشقانه تا اینکه گفت بیا مطب دکتر همو ببینیم.
در ضمن بگم اون واسه شهر دیگه ای بود و واسه دکتر مجبور بود بیاد تهران و بره. بالاخره منو اون بعد حدود یکسال از آشناییمون همدیگه رو تو مطب دیدیم. نقطه مشترک من و اون این بیماری بود. اما از نظر اعتقاد و فرهنگ کاملا باهم تفاوت داشتیم.
اینو تو ملاقات اول متوجه شدم. من از یه خانواده مذهبی و فرهنگی متفاوت تو نوع ارتباطات با اونا. اما تنهایی و البته ناپختگی هر دومون باعث شده بود چشممون رو روی این حقایق ببندیم. ماجرا جدی تر شد بازم یه بار دیگه باهم ملاقات کردیم تا حرفامونو با هم بزنیم حضوری.
البته خانواده ها کاملا در جریان همه چیز بودن.خانواده من که اینجور ارتباطا و ملاقاتا براشون هضمش سخت بود و به خاطر شرایط روحی من خیلی مخالفت نمیکردن. وقتی بیشتر از نوع رابطه ها و فرهنگ و حجابشون مطلع شدم و خانوادم رو هم در جریان قرار دادم ، با مخالفت خانوادم مواجه شدم. اما اصرار داشتم بریم خواستگاریش.
قرار خواستگاریم گذاشتیم اما بعد سر یه موضوع اعتقادی با هم بحثمون شد و خواستگاری کنسل شد. تا چند ماه پیش رابطه بین من و اون چند ماه قطع بود و چند ماه وصل. دوست آشتی... تا اینکه حتی یه بار خواستگاریم رفتیم که خونواده من نظر منفیشون منفی تر شد و ... هی بکش پسکش...
تا اینکه خانواده تیر خلاصی رو بهم زد که اگه میخوای با اون ازدواج کنی دیگه رو خونوادت حساب نکن... شرایط من و اون جوری بود که حتما به حمایت خانواده هامون نیاز داشتیم. خانواده اونم خسته شده بودن مادرش بهم یه اس ام اس داد که تمومش کن این عشق دروغین رو و جوابشو نده. دلم شکست.
هیچ وقت نگفتم بهش که مادرت اینطور گفته. تمومش کردم... چند بار بهم ایمیل داد که جوابشو ندادم به خاطر حرف مادرش. خوب هم خانواده من هم اون از مشکلات پیش رو میترسیدن. خود بیماری و هزینه هاش و آینده نامعلوم... و هزار جور داستان دیگه... با اینکه اون به خاطر بیماری نمیتونست بچه دار بشه تشنج میکرد و خیلی ضعیف شده بود اما با همه اینها من خیلی دوسش داشتم و اصلا برام مهم نبود این چیزا... چون دردشو میفهمیدم.
تو هر بار کات کردنامون دلم میخواست بمیرم. دیدارهامون پاک بود و کوتاه. شاید 5 بار طی 5 سال. چون شهرامون فرق داشت. همش اینترنتی و تلفنی بود. اوج خلافمون این بود که دو تا انگشتر گرفتیم و دست کردیم و دست همو گرفتیم.
خیلی دلم براش تنگ میشه و هیچ وقت فراموشش نمیکنم. اونم خیلی دوسم داشت و مهربون و دلنازک بود. داروهای اعصاب میخورم اما بی فایده اس. میدونید دوستان دختر پسرای سالم رو میبینم که چطور وقتشونو با چند نفر میگذرونن داغون میشم. اونوقت من و اون به یه با هم بودن ساده محتاج بودیم. واقعا فقط همو میخواستیم.
حالا من صبح با تمام بی رغبتی میرم سرکار و شب میام خونه میرم میخوابم البته کلا 3 یا 4 ساعت اونم به زور چند تا قرص. بقیشو دارم فک میکنم همش. نمیدونم اون چیکار میکنه.نه اونو فراموش میتونم بکنم و نه دیگه امیدی به هیچ چیزی دارم.
میدونم ادامه دادن این ارتباطمون کار چندان درستی نبوده و هر دومون ضربه وحشتناکی خوردیم اما کی میدونه اگر به جای ما بود چی کار میکرد... نظراتونو بگید.
چه موافق چه مخالف راهنماییم کنید چون شما از بیرون به این قضیه نگاه میکنید و راه برون رفت از این وضعیت چیه؟ و آیا واقعا حاضرید با یه آدم مریض ازدواج کنید؟
حالا چه پسر چه دختر. فقط از روی ترحم نباشه صحبت تون لطفا...
متشکرم
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
تنهای تنها
دختری از دیار کریمان
عزیزم منو شمام خدایی داریم، اشکال نداره سن شما بالا رفته، خدای منو شما و مریم مقدس یکیه، خدای ما وزکریا که توسن پیری فرزند عطا کرد یکیه پس بگو خدایا شکرت،باغصه خوردن هیچی درست نمیشه روحیتو حفظ کن ورزش کن طوری که عرقت بزنه بیرون و لباست خیس بشه، حداقل 3ساعت ورزش کن، پنج انگشت و رازیانه بخور، بچسپ طب سنتی رو از دکترای مدرن چیزی عایدت نمیشه عزیز جان گرچه اونم حکمت خداست، دستور زاج و عسل روغن زیتون انجام بده خداشاهده خوب میشی وباردار میشی زندایی من اینقدر حال بد بود که دکتر میخواست رحمش دربیاره که خودم باهمین دستورات درستش کردم، گرچه طب سنتی الان اینارو داره تجویز میکنه اما مادربزرگ خدابیامرزم 20 سال پیش همچین چیزایی تجویز میکرد منم کاتبش بودم، خیلیا شفا گرفتن تو هم میگیری شک نکن
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
عزیز سرطان ریه گرفته و آب آورده
دختری از دیار کریمان
امشب شب شهادت مادرم فاطمه زهراست، ببرش و دستش رو بند کن به پهلوی شکسته مادرمون وبگو مادرم دل ماهم مثل پهلوی شما شکسته لطفا دست رد به سینه من نزن، اللهم صل علی محمد و آل محمد شفای عاجل نصیب بیمارمون بشه به حق فرق شکافته مولامون، البته برا همه ی بيماران انشالله
برای عزیزی که فرمودن حمد شفا خوندم، انشالله امشب هیچ کدوممون دست خالی برنگردیم از پیش مادرم، 🤲😔🤲
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
مادرشوهر
عزیز جان که مادرشوهرت ازدست دادین بهتون تسلیت میگم، خوب درک میکنم حال دلتو، برا شادی روحش هرروز قرآن بخون جای گریه کردن عزیرجان، که از گریه هات ناراحت میشه، چون روحش آزاده، اگر میخوایی غصه دارش کنی پس گریه کن. اشک چشم شما میشه سد راه اون خدابیامرز و اشک چشم شما شمع روشن راه مادر شوهرت توی اون دنیارو خاموش میکنه پس همینجور که دنیاشو روشن کردی، آخرتش هم روشن کن، جایی خوندم صلوات بینهایت برا اموات ثواب داره بیشتراز هرچیزی، حالا شما چون ایشون فوت شدن گریه میکنید، منکه مادر نداشتم گاهی به آینده ای که دوراز جون قراره مادرشوهرم فوت بشه گریه میکنم چون پناهی جز اون ندارم دوسش دارم، انشالله سایه سرم بمونه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
خانمی که 3 سال ازدواج کرده وهنوز باکره هستن
دختری از دیار کریمان
تجربه خودم
عزیزم منم یکسال و نیم ازدواج کرده بودم اما نمیتونستم قبول کنم .... یعنی میترسیدم، انگار که میخواست سرمو ازتنم جدا کنه، تااینکه بعد دوسال به یه دعانویس قرآنی مراجعه کردم، برا من برعکس شما بود، همش گریه میکردم و.... تهش نمیشد به هرروشی امتحان کردیم نشد، تااینکه خدا خیرش بده اون دعانویس قرآنی رو، دوتا تخم مرغ آیه قرآنی نوشت روشون و قبلش آبپز کرده بودم .... خلاصه ما هم بعد 2 سال زن و شوهر شدیم، خدا لعنت کنه اونایی که دشمنن و جادو میکنن، دوستان فراموش نکنید اون جادو ها هم گاهی آیات قرآنی هستن که در راه خلاف و دشمنی استفاده میکنن و چه زندگی هایی رو سیاه میکنن، یعنی منو نسبت به آقام بسته بودن، خدا لعنتشون کنه، گرچه همینم از طرف خداست وهیچ کار خدا بی حکمت نیست، چه شر و چه خوب، وگرنه خداوند جلوی همچین ابلیس هایی رو میگرفت که نتونن دعا درجهت شر بگیرن، جادو جمبل از زمان پیغمبر ما بوده وهست مثل چشم زخم پس دوستان منکرش نشید، منم قرآن میخوندم دعا میکردم نماز میخوندم اما تاحدودی خنثی میشه کامل ریشه کن نمیشه، نمیدونم شایدم تلقینه و ایمان ما ضعیف هست وگرنه اعتمادی بالاتر از اعتماد به خدا و ائمه نیست حالا دوست عزیزم شمام فقط بامادرت یا مادرشوهرت هرکدوم صلاح میدونی ومحرم راز زندگیت هستن درمیان بزار تا بتونن مشکلت حل کنن، اما لطفا جار نزن که همه بدونن وشخصیت مردت خرد بشه ومطمنم که شما بانوی فهمیده و باشخصیتی هستین چونکه 3 سال گذشته و کسی خبرنداره اما خوب شد اینجا گفتی تا بتونم راهنماییت کنم که منم روزی همچین بلایی سرم آوردن دشمنان واگذار کردم به خدا، انشالله به حق فرق شکافته مولامون مشکلت حل بشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 فرشته شاهین منصور رو هل داد و گفت : داری راجب زن من زر میزنی کثافتتتت باب
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
فرشته
با بغض لب زدم : شاهین
چشمای شاهین سرخ شده بود لب زد : جان شاهین
به سختی لبامو تکون دادم و گفتم : دوست دارم
خندید و گفت : منم دارم . مگه میشه دوست نداشته باشم
با انگشتاش اشکامو پاک کرد و گفت : کسی نباید اشکای ناموس شاهینو ببینه ها
دلتنگ بند به بند وجودش بودم . دستای سردم رو فشار داد
و گفت : فرشته کسی اذیتت نمیکنه که .
سرم رو تکون دادم که گفت : مامانم چطوره؟؟
با بغض گفتم : داغون
سرشو پایین انداخت . با صدایی که انگار از ته چاه میومد
گفتم : شاهین هر اتفاقی که افتاد بدون به جون خودت به جون بابا علی من عاشقتم
طاقتی برام نمونده بود . از جان بلند شدمو از اتاقبیرون رفتم
به صدا زدنای شاهین توجهی نکردم . اشکامدروی صوزتم می غلتیدند .
روی تخت نشسته بودم . دلم تنگ شاهین بود . و مغزم مشغول ناصر . موهام رو دور انگشتم میپیچوندم . یعنی
باید خون بس شدن رو قبول میکردم؟ راهی جز این برام نمونده بود . زنده موندن شاهین از کنار من بودنش خیلی مهم تره .
بدون صحبت با بقیه به ناصر زنگ زدم و خواستم که یه جا باهاش صحبت کنم .
توی ماشینش نشستم . بدون اینکه نگاهش کنم گفتم :
طلاقمو از شاهین بگیر بعد رضایت بده تا شاهین آزاد بشه
پوزخندی زد و گفت : با خون بس شدن آشنایی؟
گفتم : وقتی شاهین آزاد شد ، منم زنت میشم .
با کلی بحث ، قبول کرد وقرار شد وکیلش کارای طلاق منو آماده کنه .
بعد از یه هفته ، احضاریه طلاق غیابی برای عمو حسین
فرستاده شد . توی اتاق بودم که در اتاق باز شد و زنعمو
گفت : اخ فرشته تو دیگه جیکار میکنی طلاق چیه این وسط؟
آروم گفتم : اینجوری شاهین آزاد میشه .
عمو گفت : نمیزارم بیفتی زیر دست ناصر . شاهین اعدامم شد ، شد
با بغض رو به عمو گفتم : عمو چجوری این حرفو میزنید
شاهین همه عمر منه . نباشه نیستم . تنها راه موندنش هم اینه .
بابا هیچ حرفی نمیزد انگار در برابر این مشکلات کم اورده بود . با مخالفت های فراوان من از شاهین جدا شدم .
شبی ک طلاق گرفته بودیم ، شاهبن سکته کرده بود . و من تا صبح اشک ریختم . بخاطر بختم .
ناصر شاکی بهم زنگ زد و گفت: تا کی باید صبر کنم ک عقد بشی . امروز میام دنبالت برای صیغه
اینو گفت و قطع کرد . بغض سنگینی گلومو فشرد . اشکام نمیریختن . بغضم نمیشکست . سینم سنگین بود . اروم
لب زدم : اخه چرا من به دنیا اومدم .
ناصر رضایت داد و شاهین قرار بود بعد از ۴ ماه آزاد بشه .
بعد از اونجا ، منو برد محضر و یه مردی صیغه رو خوند .
نه بابایی کنارم بود نه مامانی . تک و تنها کنا مردی نشسته بودم که ازوجودش ، از اسمش ، از چهرش ،حتی از
نفسکشیدنش چندشم میشد .
نمیدونم کی به خودم اومدم یا کی بله دادم . وقتی به دورو برم نگاه کردم ، توی خونه ی عمه و ناصر نشسته بودم .
بغضم گلومو رها نمیکرد . حسمیکردم گلوم ورم کرده و الانه که بترکه .
در اتاق باز شد و ناصر روبه روم قرار گرفت . لیوان چای به
سمتم گرفت و گفت : خودتو اماده کن که برنامه ها داریم فرشتهههه .
اشکی از گوشه چشمم سر خورد . بی توجه بهم از اتاق بیرون رفت . گوشیم به صدا دراومد . نگاهی بهش انداختم
که اسم باباعلی روش خودنمایی میکرد . تماسرو قطع کردم که دوباره و سه باره زنگ زد . ناچار تماسو جواب دادم
که صدای فریاد عصبانیه بابا ، توی گوشم پیچید : کدوم گوری رفتی فرشته . کار خودتو کردی؟؟؟ دختر تو عقل نداری ؟ خودتو دستی دستی بدبخت کردی ؟
با بغض لب زدم : بابا ناصر رضایت داد . تا ۴ ماه دیگه
شاهین....
با بغض گفت : فرشته تو امانت محمدی . من اون دنیا چه جوابی بهش بدم؟ بگم دخترتو خون بسکردم ؟
بغضم شکست . میون گریه هام گفتم : بابا علی به شاهین بگو که دوسش دارم و مواظب خودش باش
گوشی رو خاموش کردم .
هوا تاریکشده بود و من همچنان با اون مانتو مشکی روی مبل نشسته بودم و بی صدا اشک میریختم . در اتاق باز
شد و ناصر وارد اتاق شد . . از ترس از جام بلند شدم و
روبه روش ایستادم . گفت مانتوتو عوض کن دلم گرفت
از اتاق رفت
همونطور نشستم . متوجه گذر ساعت نشدم که ناصر باز اومد و با عصبانیت داد زد : مگه کری دختر ؟ نشنیدی چی بهت گفتم ؟
با بغض و التماس گفتم : توروخدا اینکارو نکن من جای دخترتم
به سمتم اومدو گفت : خفه شو
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
فروش ملک اجاره داده شده🌸🍃
پرسش :فروش ملکی که مالک آن را اجاره داده است چیست؟
پاسخ :مالک مىتواند ملکى را که به دیگرى اجاره داده بفروشد و اجاره آن باطل نمىشود و استفاده از آن ملک در مدّت اجاره مال مستأجر است، امّا اگر خریدار نمىدانسته که آن ملک را اجاره دادهاند، یا گمان مىکرده مدّت اجاره کم است، پس از اطّلاع مىتواند معامله را فسخ کند.
چگونگی تحویل مال در معامله🌸🍃
پرسش :نحوه تحویل مال در معامله چگونه باید باشد؟
پاسخ :هرگاه جنسى را نقد بفروشند هر کدام از خریدار و فروشنده بعد از معامله مىتواند جنس یا پول خود را مطالبه کند و آن را تحویل بگیرد، تحویل دادن خانه و زمین و مانند اینها به این است که آن را طورى دراختیار خریدار بگذارند که بتواند در آن تصرّف کند و تحویل دادن اشیاء منقول مانند فرش و لباس به این است که آن را طورى در اختیار خریدار بگذارند که اگر بخواهد به جاى دیگرى ببرد مانعى نباشد.
خرید کالا با چک شخص دیگر🌸🍃
پرسش :مشترى چک هایى را به بایع مى پردازد، که صادر کننده آن شخص ثالثى است. در صورت عدم تبدیل چکها به وجه نقد (به لحاظ عدم موجودى) آیا بایع حقّ رجوع به مشترى را دارد، یا این که با قبول چک شخص ثالث، ذمّه مشترى برىء و ضمان به ذمّه صاحب چک (شخص ثالث) منتقل مى شود؟ آیا بین موردى که شخص ثالث چک مذکور را بابت بدهى خود به مشترى داده، و جایى که صرفاً به عنوان امانت، یا تضمین، تحویل او داده تفاوتى وجود دارد؟
پاسخ :چک حواله اى بیش نیست، و ذمّه خریدار تا چک وصول نشود، مدیون فروشنده است; مگر این که فروشنده در حین معامله بپذیرد که ذمّه ثالث را به جاى ذمّه خریدار قبول کند.
به سرقت رفتن کالای خریداری شده در حین معامله🌸🍃
پرسش :شخصی از مغازه ای یک کیسه برنج خریده، در حال پرداختن وجه معامله بود که دزدی وارد شده کیسه برنج خریداری شده را دزدیده و فرارمی کند حال سوال این است که آیا خریدار ضامن آن جنس می باشد یا نه؟
پاسخ :در صورتی که خریدار تحویل گرفته و دزد برده است خریدار ضامن است.
عمل نکردن به تعهد به جهت گران شدن جنس🌸🍃
پرسش :فروشنده ای متعهد شده دو تن قلع بفروشد که ۳۶۰ کیلو از آن را فروخته و فاکتور کرده است اما باقیمانده آن را بخاطر گران شدن قلع، نمی دهد. حکم این معامله ، نسبت به کل دو تن و نسبت به این ۳۶۰ کیلو که فاکتور نموده چیست؟
پاسخ :در صورتی که خریدار ، پول معامله را پرداخته و بیع انجام شده ، فروشنده موظف است جنس را تحویل دهد.
معامله ای که فروشنده ملک را تسلیم نمی کند🌸🍃
پرسش :معامله ای که ثمن آن پرداخت شده ولی تحویل آن سه ماه بعد بوده ولی بعد از سه سال فروشنده مورد معامله را تسلیم نکرده ، آیا فروشنده می تواند در حالی که در قرار داد شرط جریمه برای هر روز تاخیر لحاظ شده است ثمن آن را به قیمت روز دریافت کند یا معامله تمام است؟
پاسخ :در صورتی که معامله کامل شده و ثمن آن پرداخت شده، فروشنده باید به وظیفه خود عمل کند و الا خسارتها را باید بپردازد.
کوتاهی فروشنده در گرفتن پول 🌸🍃
پرسش :اگر فردی در حدود چندین سال پیش جنسی را برای کسی برده و پولش را نگرفته و حالا آمده و تقاضای پول به قیمت حالا نموده و دریافت کننده جنس فوت نموده وراث باید چکار کند؟
پاسخ :در صورتی که در گرفتن وجه خود کوتاهی کرده باشد باید همان مبلغ را بگیرد و اگر آنها کوتاهی کرده اند باید نرخ متوسط تورم را بپردازد.
تلف مبیع قبل از تحویل به مشتری 🌸🍃
پرسش : طبق قاعده «تلف المبیع قبل قبضه من مال بایعه» اگر مبیع قبل از قبض تلف شود، ثمن به مشترى باز مى گردد. برخى از حقوقدانان معتقدند این قاعده برخلاف اصل است. لطفاً بفرمایید اصل مذکور چیست؟
پاسخ :اصل آن است که بعد از اتمام معامله، مبیع منتقل به ملک مشترى مى شود، و اگر بایع در حفظ آن کوتاهى نکرده باشد، به عنوان امانت دار، مسؤول تلف آن نیست، و تلف از ملک مالک (یعنى مشترى) واقع خواهد شد. ولى شارع مقدّس در این جا اصل را شکسته، و بایع را ضامن شمرده است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام خدمت حبیبه خانم واعضای گروه
پسرم 17 سالش هست دچار عفونت روده شده هرکار میکنم دکتر میبرم خوب نمیشه روز به روزبدنش ضعیف تر میشه خدای نکرده کسی همچن مشکلی داشته که خوب شده باشه اینم بگم از بچگی عفونت روده داشته اما هر کار میکنم خوب نمیشه ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید
یلدا (تا عمر دارم دعاتون میکنم)
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
برای درمان کیست تخمدان واقعا خوب بشن چیکار کنیم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
برای کسی که شر داره وخیلی ازش میترسیم دشمنی میکنه خلاصه اینکه خیلی باهامون بده خیلی واضح حسودی میکنه چیکارکنیم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
ببخشید برای کسب درآمد درخانه چیکارکنیم که هیچ سرمایه ای نخواد وفقط درآمد داشته باشیم
بی زحمت حتما بزارید کانال برای کسب درآمد درخانه چه راهکاری دارن
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام هرکس توکارحقوقیه خواهشا جواب بده
شوهرمن به مدت۴سال یه مغازه رو اجاره کرده اول کارصاحب مغازه که یه خانم مسنه دوتاچک بابت پرداخت کرایه وتخلیه ازمابه عنوان ضمانت گرفت وپشت چک اصلا قیدنکردبه عنوان ضمانت وبرگ قولنامه ای هم بما نداد فقط براخودش نوشت بعداز۴سال بخاطریه سری بگومگومغازشومجبورشدیم خالی کنیم ودرمدت۴سال اصلا اصلا بدهی بایت اجاره نداشتیم قرارداد۲۵اردیبهشت تنظیم شده امااین خانم چکهای مارونمیده میگه شماهرسالدوماه اول روبه من بدهی هستین میگه من قراردادم رو اخراردیبهشت تنظیم کردم اماازاول برج ۱ مبلغی روکه هرساله به کرایه اضافه کردم میخام حساب کردوشد۱۴میلیون😔 ماهم نداریم بدیم اونم چکهارونمیده بجایی دستمون بندنیست خودش خیلی اهل حلال وحرومه اصلا کلاهبردارنیس اماخیلی اخلاقش تنده اجازه صحبت کردن به هیچکس نمیده حرف حرف خودشه چکهامون قدیمی وسفیدامضاست خواستم ببینم راهی هست یاچکهارو بگیریم که مطمئنم نمیده یامثلااگراعلام کنیم گم شده بعدااون خانم بره مبلغ بزاره بزاره اجرا رسوابشیم چون شماره چکهاروتوقولنامه نوشته ومدرک داره توروخدابگیدچکارکنم چکهامال شوهرخواهرمه بفهمه زندگی روبرامون تلخ میکنه توروامام حسین راه حل بدید
ببخشیدطولانی شد😔🙏
میترسم خدای نکرده شب ونیمه شبی بیفته بمیره چکهابیفتن دست وارثهاش توش مبلغ هنگفتی بزنن وبیچارمون کنن توروخدا راهنمایی کنیدشبا ازغصه وترس خواب ندارم دارم دیوونه میشم چکارکنم؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت همگی😍
خانمیکه گفتن برای دفع ترسشون دوستشون سوزن ونمک واب رو جوشونده میشه بیشترتوضیح بدین چجوری واینکه ایا ذکری هم بایدگفته بشه ایا ابهارو باید اطراف منزل بریزیم بایدچکارشون کنیم؟خداخیرتون بده دخترمنم۱۲سالشه ازهمه چی میترسه مثلامن اگریدفعه بیام توحیاط واونجاباشه شروع میکنه جیغ زدن ودست میزاره روقلبشووشروع به لرزیدن میکنه بسکه الکی میترسه😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوب هستیدمن رژیم گرفتم دانه چیاوپودرزنیان وزیرسبزم مبخورم امالاغرنشدم چیکارکنم دوست دارم برای عید۲۰کلیوکم کنم خواهش میکنم راهنمایی کنیدباتشکر
#ایدی_ادمین👇🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
پرسش
سلام به همه دوستان
من حدود ۷ ماهه با همکلاسیم که در مقطع ارشد همکلاس بودیم در ارتباطم برای آشنایی بیشتر و از ابتدا هدف هر دو ازدواج بود و با اومدن ایشون منزل ما و دیدارش با خانواده م، خواستگاری کردن من از خانوادم شروع شد.
خانواده م به خاطر اینکه ایشون از یک شهر دیگه هستن مخالف ازدواج ما هستن ولی ما به هم علاقه داریم و ایشون از من فرصت خواستن که شرایطی رو مهیا کنن که بیان شهر ما برای کار و زندگی و اون وقت دوباره بیاد خواستگاری.
چند ماه ایشون در تلاش بود که از من جواب بگیره تا بهش فرصت بدم و بی نهایت به من ابراز علاقه میکرد، بعد از چند ماه بالاخره من رضایتم رو اعلام کردم و یه رابطه با علاقه دو طرفه بین مون شروع شد، الان ۷ ماهه باهم هستیم، ولی من یه سری افکار آزار دهنده توی ذهنم دارم؛
مثلا چون یه شهر دیگه است نمبتونم خوب بشناسمش، دیر به دیر هم دیگه رو میبینیم، نمیدونم باید چطوری خوب بشناسمش؟!، و اینکه احساس میکنم مثل اوایل نیست، باهاش صحبت کردم توضبح داد که چه مسائل و گرفتاری هایی داره!، نمیدونم راست میگه یا نه، ازتون میخوام خواهرانه و برادرانه کمکم کنین و بهم راه حل بدین تا بشناسمش.
بهم بگین چی کار کنم وقتی ازش خبر ندارم؟، بهش پیام بدم؟، دعوا کنم؟، چی کار کنم؟، اینم بگم که وقتی میاد انقدر زبون میریزه و قربون صدقه م میره که همه چیز رو فراموش میکنم. رابطه خیلی عاشقانه ای هم داریم.
تو رو خدا کمکم کنین ممنونم، لطفا منه سردرگم رو راهنمایی کنید، خیلی به کمک احتیاج دارم.
❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓
سلام
راستش سوال که نه اما درد و دل
من همه چی دارم.. خدا رو دارم خونواده بینهایت خوب و حامی.. تحصیلات ، زیبایی ، کار ، پول ، تفریح و ... اما خب تو بد روزگار یه اتفاقی برام افتاد.. خدا همه چی رو به یکی نمی ده و من توی یه حادثه و خطای پزشکی نخاعم آسیب دید.. و ویلچر نشین شدم همه چی دارم همه چی.. خونواده خوب، دوست خوب همه چی ولی انگار هیچی ندارم.. ابهت زنانه ندارم خواستنی نیستم و خب خواستگارم ندارم..
دید آدما بده به اونایی که بیمارن یا ویلچرین..حق هم میدم..بعضی ها در موردم تو انکارن بعضی ها تمسخر و بیخیال بابا و بعضی ها هم تحقیر.. کسایی که باورشون نمیشه بیمارم و منو سالم میدونن و منتظر معجزه ن.. کسایی که بالا رفتن سنم و تنهایی هامو نادیده می گیرن و زمان میگذره و فقط بهم میگن بیخیال و کسایی که وقتی تو جمع نشستیم حتی تو مجردا حسابم نمی کنن مثلا از سه مجرد با من..میگن دو مجرد تو گروه مونده..میدونید خیلی درد داره.. در عین اینکه همه چی داری ببینی هیچی نداری..
ببینی کسایی که یک پنجم تو هم تلاش نکردن و اندوخته ی روحی ندارن خونه امن دارن همسر دارن بچه دارن.. قدر سلامتیتونو بدونید من سالهای ساله بعد از این مشکل که خودم رو با جون و دل کشیدم اما امروز.. امروز که 28 سالم شده و تنهام و خواستنی و یا شاید دست یافتنی نیستم حس غریبی دارم..حس ماه رو دارم ..
من همون ماهم که کسی یارای رسیدن بهشو نداره..دلتون شاد و خدایی و تنتون سالم و برای دل من هم دعا کنید که امیدم همیشه به خدای ماه و آسمان ها باشه
#ایدی_ادمین 👇👇🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
پس از رحلت پيغمبر حضرت على (ع ) در بابل تشريف داشت و مى خواست از فرات عبور كند، عده بسيارى از يارانش به عبور دادن مركب ها و توشه ها از آب فرات اشتغال داشتند، آن حضرت با گروهى از اصحاب نماز عصر را خواند و مردم هنوز از كار عبور از فرات فارغ نشده بودند كه خورشيد غروب كرد، در نتيجه نماز عصر عده بسيارى قضا شد و از نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند و در اين خصوص با آن جناب به گفتگو پرداختند.
على (ع ) كه اصحاب خود را اين گونه نگران ديد از خداى متعال درخواست كرد تا خورشيد را به محل اول خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خداى متعال دعاى او را اجابت كرد و در افق وقت عصر ظاهر شد و چون مردم از سلام نماز فارغ شدند، خورشيد غروب كرد و صداى عجيب هولناكى به گوش رسيد كه مردم ترسيدند و به تسبيح و تهليل و استغفار پرداختند و از خدا سپاسگزارى نمودند كه چنين نعمتى به آنها ارزانى داشت .
اين خبر در عالم منتشر شد و همه جا نقل مجالس بود. سيد حميرى در اين باره چنين سروده :
چون نماز عصر او قضا شد و آفتاب غروب كرد دوباره به حال اول برگشت و نور او هنگام عصر را نمودار ساخت و سپس چون ستاره اى كه سقوط كند غروب نمود و بار ديگر در بابل نيز همين قضيه اتفاق افتاد با اين كه چنين پيشامدى براى هيچ گوينده فصيحى پيش نيامده مگر براى يوشع بن نون و پس از آن براى على (ع ) و آرى رد شمس از امر عجيبى حكايت مى كند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
پيغمبر (ص ) فرمود: اى على ! خدا را به جلال محمد و آل پاكش - كه بعد از محمد تو بزرگ ايشانى - بخوان كه اين كوه ها را به هر چيز كه مى خواهى مبدل كند، پس على (ع ) خدا را خواند و كوه ها مبدل به نقره شد (و به اذن پروردگار به زبان آمده ) گفتند: يا على اى وصى رسول خدا! خداوند به ما دستور داده كه مطيع امر تو باشيم اگر مى خواهى از ما براى پيشبرد كارت انفاق دهى هر زمان كه بخواهى ما حاضريم و تو مى دانى حكم و دستور خود را درباره ما جارى سازى .
پس از آن مبدل به مشك و عنبر و ياقوت و ساير چيزهاى قيمتى شده به همين نحو به آن حضرت آمادگى خود را جهت فرمان آن بزرگوار اعلام داشتند. پس از آن رسول خدا (ص ) فرمود: خدا را به محمد و آل پاكش - كه بعد از محمد (ص ) تو بزرگ آنهايى - بخوان كه درخت هاى آن جا را به صورت مردانى مسلح و سنگ ها را به صورت شيران و پلنگ ها و افعى ها در آورد، على (ع ) به همان قسم خدا را خواند، تمامى كوه ها از مردان مسلح و شيران و پلنگ ها و افعى ها پر شده و هر كدام گفتند: يا على اى وصى رسول خدا(ص )، ما را خداوند مسخر فرمان تو قرار داده است .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🌟بعضی شبا یه خوابایی میبینم که اصن روم نمیشه برا کسی تعریف کنم ولی دلم خیلی میخواد بدونم تعبیرشون چیه یه کانال پیدا کردم که خوابمو دقیق و درست تعبیر میکنه برام 😳👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
🔴دشمن ریزش مو اینجاست
دیگه نذار موهات دونه دونه کم بشه
و پوست کف سرت دیده بشه
حیفه واقعا
اگه کم پشتی موهات کلافت کرده و با شونه کشیدن مشکل داری 😔
اگر همه جای خونه رو نگاه میکنی ومو میبینی 😭
دیگه پـولاتو هی اینور و اونور هدر نده
بیا اینجا یه راز مهمی رو بهت بگم👇
هیچ کاری نکن فقط بیا تو این کانال
10 تا پیام آخرشو بخون
@moshaver_moo1
☎️ 09010097353
اینم لینکش بزن روش 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/829096704Cb962f5550a
ببین این راز چیه☝️👆👆
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه دویست و هجده قرآن کریم
سوره مبارکه يونس
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-218.mp3
2.5M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه دویست و هجده قرآن کریم، سوره مبارکه يونس
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#رزق_روزی
♦️دعای شریفه ذیل برای افزایش و رونق در رزق و روزی و وفور نعمت و ثروتمندی و غنی شدن از مال دنیا میباشد و در برخی کتب ادعیه از علما این دعای شریف آورده شده، بخصوص که منقول است از امام صادق( ع )🔻
دستورالعمل انجام این دعای شریف بدین شرح است که باید همراه با نیت خالصانه و با تقرب به درگاه الهی و با طهارت و وضو پس از نمازهای واجب حداقل به مدت ٣ روز قرائت نماید دعای شریف ناد علی علیه السلام را و حاجت خود را بخواهد. این دعا ذیل را بخواند:
🌺ﻧﺎﺩ ﻋﻠﻴﺎ ﻣﻈﻬﺮ ﺍﻟﻌﺠﺎﺋﺐ ﺗﺠﺪﻩ ﻋﻮﻧﺎ ﻟﻚ ﻓﻰ ﺍﻟﻨﻮﺍﺋﺐ ﻛﻞ ﻫﻢ ﻭ ﻏﻢ ﺳﻴﻨﺠﻠﻰ ﺑﻮﻟﺎﻳﺘﻚ ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ🌺
🔻و سپس سه مرتبه در انتهای قرائت دعای زیر را بخواند 🔻
🎗ﻳﺎ ﺍﺑﺎ ﺍﻟﻐﻮﺙ ﺍﻏﺜﻨﻰ ﺍﺩﺭﻛﻨﻰ ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ﺍﺩﺭﻛﻨﻰ🎗
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #چهارشنبه ۲۱ آذر | قوس ۱۴۰۳
🗓 ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
🗓 11 دسامبر 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️11 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️20 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️21 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️23 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده، ای پاینده
❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
❇️ #ذکر روز #چهارشنبه به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز #زیارت این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه #موجب_عزت_دائمی میشود.
📚 #تعبیر_خواب شب #چهارشنبه : طبق آیه ی ۱۰ سوره #یونس میباشد.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰زمان #استخاره: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان پسندیده است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود زود پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن انجام شود.
🔹برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد، نیکوست.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت بلامانع است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود، سعادتمند خواهدشد، اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹امروز ناخن گرفتن خوب نیست.
🔹حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث درد اعضاء میشود.
🔹 امروز،سر تراشیدن، موجب درد است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « پشت » است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب میان شرق و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبَ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌹 #دعا_برای_کسب_رزق_و_روزی_حلال
🌹 از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که بعد از نماز صبح به جهت روزی حلال و دفع بلیات و آفات بخوانند :بسم الله الرحمن الرحيم يا رازق المُتَقين يا ذالقُوَة المَتين يا وَلي المومنين يا ديّان يوم الدين يا أرحَمَ الراحِمين يا راحِمَ المَساكين إغفِرلي و أرحَمني و أغنِني مِنَ الفَقر و صَلّي اللّهُ علي مُحَمَّد و آلهِ أجمَعين منبع : کافی ج 2 ص 550
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح05:34 طلوع آفتاب07:04
☜ #اذان ظهر11:58 اذان عصر14:33
☜ #غروب آفتاب16:51 اذان مغرب17:11
☜ #اذان عشاء18:02 نیمهشب شرعی23:13
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #چهارشنبه است.
⏰ ذات الکرسی #عمود ۵:۴۸ صبح
🤲 #دعا خواندن در زمان #ذات_الکرسی #مستجاب میشود.
اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم
به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم....
#شهید_امیر_حاج_امینی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام به دوستان گروه دلم گرفته گفته با دوستان گروه دردم را بگم ،شوهر من خیلی سرده اصلا به من توجه نمیکنه من دوتا پسر دارم ۲۰ و۹ ساله فقط با پسره دومیم خوبه بگو بخند ،شوخی، حرف میزنه ،پسر بزرگم اصلا یه شهر دیگه درس میخونه زیاد پیش ما نیست ،ولی شوهرم با من اصلا زیاد حرف نمیزنه ،به من اهمیت نمیده ،چیزی میگم بگیر اگه برا خودم باشه باید چند بار تکرار کنم تا بگیره ،ولی برا پسرم یا خودش میگیره ،اگه جایم درد بگیره اصلا نمیگه چته یا بعضی وقتها مسخره میکنه، نمیگه برو دکتر ،یا پول نمیده خودم برم ،الان دوماه دندونم درد میکنه میگم ببر تا دندونم را بکشم میگه تو که خوبی چیزیت نیست حالا بعضی شبهامیبینه از درد دندان خوابن نمیبره بهش میگم اهمیت نمیده،یا اگه بگم لباس میخوام اصلا نمیگیره سالی یا شده دوسالی یه مانتو یاشلوار بگیرم،بهش میگم میگه کجا میخوای بری ،هیچ جا مارا نمیبره همش تو خونه ام ،به خدا دیگه افسردگی گرفتم بهش میگم منم آدمم تو خونه خسته شدم تنهایی آخه پسر کوچیکمم میره مدرسه دیگه تنهام میگه کاش من جای توباشم تو خونه میخوری ومیخوابی ،میگم تو خودت را بزار جای من یک ساعت تو خونه نمی مونه همش یا سر کاره یا اگرم خونه باشه بیشتر با پسر کوچیکم بازی یا حرف میزنه با من زیاد صحبت نمیکنه دیگه خسته شدم از کاراش ،یا اخلاقش ما تو روستا زندگی میکنیم، با هیچ کس رابطه نداره چه با فامیلای خودش ،و فامیلهای من ،فقط دوست داره خودش وخودش باشه میگم بریم خونه پدرم نمیره اگرم بخوایم بریم باسروصدا ،خونه برادرام الان ۸ ساله اصلا نرفتم اونا میومدن ولی این بی احترامی میکرد و میگفتن شما نمیاد ما هم دیگه نمیآیم دیگه نمیان خونمون ،بهش میگم اصلا براش مهم نیست ،کلا با پدر مادر و برادرهای من خیلی بی احترامی میکنه چه بریم چه بیا خونمون باهاشون سرد برخورد میکنه مثل غریبه میشینه بالا خونه مهمون را میزاره پایین خونه میشینه بعد پیش اونا با پسر کوچیکم فقط بازی یا حرف میزنه یا سرش تو گوشی هست که نخواد با آنها حرف بزنه به خدا از کاراش خسته شدم خدا یه خواهر هم بهم نداد که باهاش دردودل کنم سبک بشم ،دیگه تو خونه موندم افسردگی گرفتم اصلا نمیزاره با همسایه ها هم رفت وآمد کنیم ،خیلی خیلی اخلاقش بده تورو خدا دوستان یکم دلداری یا راهنمایی کنید تا دلم آروم بگیره ،اصلا دوست ندارم حتی بیاد خونه
یادم رفت اینم بگم اصلا اهل خیانت یا مواد این چیزا نیست ولی خیلی خیلی مغرور دوست نداره کسی از خودش بالاتر باشه یا فقط منم منمش زیاده غرور داره فقط میگه من دیگران نه حتی شده خونه ایی که توروستا داریم را به رخ خیلیا بکشه که من خونه دارم شما مستاجر هستید ،درحالی که همچین وضع مالی نه خوب نه بد متوسط هستیم ،ببخشید طولانی شد
#ایدی_ادمین 👇👇🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯افراد #کمال_گرا همه چیز را عالی میخواهند.
🗯کمال گرایان باید شکست را بپذیرند.
#دکتر_سعید_عزیزی
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام خدمت حبیبه خانم واعضای گروه پسرم 17 سالش هست دچار عفونت روده شده هرکار میکنم د
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام در مورد اون دختر خانمی که پسر عموش بهش اس میده و قراره بیان خواستگاری . خواستم بهشون بگم اگه جوابت منفی هست قبلش تا نیومدن تو هم بهش پیام بده یا زنگ بزن بگو تو این حرفو زدی ولی من نگفتم جوابم مثبته گفتم هرجور قسمت باشه . ولی حالا که فکرامو کردم میبینم ما مناسب هم نیستیم یا قصد ازدواج ندارم و... و بگو تو خیلی خوبی و ...ولی من شرایط ازدواج با شمارو ندارم به نظرم اینجوری اونم دلش نمیشکنه و ناراحت نمیشه .
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
حلماجان
دختری از دیار کریمان
ممنونم از دعای قشنگت، انشالله به حاجت دلت برسی و حاج قاسم عزیزم رو زیارت کنی، باورت میشه منه همشهری حاج قاسم هنوز لیاقت نداشتم برم پابوس، بااینکه عاشقانه مبپرستمش اما خب دنیاست و مشغله های بیخودش، انشالله نصیب جفتمون بشه اول زیارت بعدم نینی، درضمن شما هیچ مشکلی ندارین فقط تنها مشکل شما استرس هست، بیخیال باش، رهاکن، فکرنکن، ورزش کن،، پیاده روی کن، موسیقی گوش کن، پنج انگشت و رازیانه وتخم شوید دم کن بخور، پریودی هرگز سردی نخور انشالله حامله میشی، یه ختم صلوات هم برای شهدای بی وارث بردار، ممنونم از دعای قشنگت، منم شمارو دوست دارم، اصلآ خدا منو آفریده برای دوست داشتن بقیه ☺️،
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
قارقور شکم
دختری از دیار کریمان
عزیزم سردیت شده، اول تا یک هفته دم نوش هل باد و زیره بخور هروعده بعد غذا و پیاده روی نیم ساعت بعد غذا واینکه تا یه مدت غذاهای سرد نخور اگرم خوردین حتما روش دم نوش دارچین زنجبیل و یا هرچیز گرمی که دوست دارین بخورین. حبوبات هم یه شب قبلتر خیس کن بعد بپز
🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
متهم شدم به نداشتن لیاقت، دختر تنها وتک و پدر ندارین وشهر غريب باشوهر مهندس
دختری از دیار کریمان
عزیزم شوهرت وقتی خودزنی میکنه بدون دلش پره، عصابش بابت یه چیزی خرابه که به ته خط رسیده! چرا اینو میگم چون خودم به همین نقطه رسیدم ازوقتی برادرام سرمایم کشیدن بالا ضرر زیادی کردم،پس بدن که ندادن ازوقتی که فهمیدم قرار نیست پولم پس بدن باکوچکترین حرفی بهم میریزم ودلم میخواد خودمو بزنم وحتی خودکشی کنم اما با نهایت فشاری که دارم خودمو کنترل میکنم اما اشکهام بی اختیار تاچند ساعت میریزه، این گفتم که بدونی شوهرت از چیزی به شدت ناراحته وبه نظر من حداقل یک ماه بی تفاوت باش به رفتار بقیه برات مهم نباشه فلانی جواب سلام نداد فلانی اخم کرد و... یکماه آزمایشی کلآ سکوت کن ببین چند درجه رفتار شوهرت تغییر میکنه، عصاب خودتم آرومه، اصلأ همه برن به درک، مهم شوهرته که باید جذبش کنی و کمکم آرومش کنی که ازخودزنی دست بکشه وتنها شما میتونی با سکوت ومحبت و بیخیالی به قولی یکماه زندگیتو بگذرون، ببین چی میشه، خدا بزرگه شاید درست شد، باهاش رفیق شو که باهات دردودل کنه شاید سبک شه، شاید اونم ازدست خانوادش به تنگه اما جلو شما مجبوره طرفداری کنه، والا، شمام بودین جلو شوهرتون آبروداری میکردین وطرف خانوادت میگرفتین که کم نیارین اگه بعداین مدت تغییری نکرد که انشاالله میکنه، برو مشاوره قبل بچه دارشدن تکلیف خودتو معلوم کن عزیز جان. غصه نخور هممون به یه دردی تواین دنیا گرفتاریم، دنیا همینه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
آقای 6 ماه عقد شده که برادر وخواهر خانمش بهش بی تفاوت هستن و پدرومادرش فوت شدن
دختری از دیار کریمان
برادر حالا که وجودشون برا شما وخانم تون مفید نیست، همون بهتر قطع رابطه کنید، بعدم برادرهاش اگر متاهل هستن مطمن باشید که خانم هاشون اجازه نمیدن خرج کنن درسته حق دارین حداقل یه تماس گرفتن ازکجاشون کم میاد شمام برا دل خودت و خانمت که بیش از این شرمنده نشه کلآ قطع رابطه کن یا درحد یه عصرونه برید ودر همین حد دعوت بدین، برا عروسی تونم همینجور درحد عصرونه دعوتشون کن حالا شمارو نمیخوان چرا غذای پرسی 400 به خوردشون بدین برادر، شمام فکرکن اونام مثل پدرومادر خانم فوت شدن، اما اگر خانمت دلش خواست ببیندشون جلوشو نگیر گناه داره اونم درحد میان وعده بزار بره گرچه فکرنکنم بخواد ببیندشون، والا برادر برا ماهم همینطوره، کلآ دنیا اینطور شده، شما فکرمیکنی برادرهای من خیلی به فکرم هستن منم مثل خانم شما یتیم هستم دوهفته پیش با شوهرم دعوام شد زنگ زدم گفتم برادر یه سر به من بزن کارت دارم، عمرا نیومد خدا بیکسی رو نصیب هیچ کس نکنه خیلی سخته، دوره ای شده نمیشه ازکسی توقع کرد، شمام خودتو عشقه زودتر ازدواج کنید برید زیر یه سقف که خانمت همینقدرم محتاج همچین آدمای نامردی نباشه، درضمن توقع کمک مالی تواین گرونی نباید داشته باشیم این روزا همه زیر بار کرایه خونه وقسط وام و... کمرشون تا شده، یااگرم داشته باشن هم نمیدن زورشون میاد بدن پس بهش فکرنکن براد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 فرشته با بغض لب زدم : شاهین چشمای شاهین سرخ شده بود لب زد : جان شاهین به
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
فرشته
. تو باید تقاص شاهینو بدی . میخوام
شاهین زجر کش بشه .
اشکام بی اختیار روی گونم میریختن . شالم رو از روی سرم کشید
خنده ای کرد که با جیغ و حرص روی صورتش چنگ
انداختم . دستامو گرفت و گفت : خفه شو دختره ی ...
. با جیغ اسم شاهین رو صدا زدم که
عصبانی شد و دوتا سیلی به صورتم زد .
من گریه میکردم و از ته دل زار میزدم و
کرد
مگه
بدبخت تر از منم بود؟ داشتم گریه میکردم که صداش بلند
شد : دیوونم کردی خفه شو دیگه
و به سمتم هجوم اورد و اونقدری کتکم زد که بی جون
گوشه زمین افتادم . تا صبح دندونام روی هم میلرزیدنو
اشکام روی صورتم سر میخوردن .
صبح با احساس درد زیادی توی سرم چشمام رو باز گردم
که دیدم ناصر موهام رو گرفته بود و میکشید . اشکام بی اختیار از روی درد جاری شدن . با جیغ گفتم: ولم کن
وحشیییی
ناصر بی توجه بهم فحشم میداد . کشون کشون بردم و توی
اشپزخونه انداختم . اونقدری کتکم زد که داشتم از حال
میرفتم . با شنیدن جمله ای که گفت : تف تو روح ننه بابات
با همه وجود نفرینش کردم . چند تا لگد بهم زد و از خونه
رفت و پشت سرشم در رو قفل کرد . با صدای بلند زدم زیر گریه . به زحمت خودمو جمع کردم . همه بدنم کبود بود
درد میکرد . زیر چشمم کبود شده بود . کف سرم خیلی درد میکرد . ولی با یاد اینکه حداقل شاهین زنده میمونه لبخند
کم جونی زدم .
چندماهی گذشت . کتکای هرروز ناصر شده بود یه وعده روزانه برام . دیگه زیر دستش گریه نمیکردم ولی اون عصبانی تر میشد و بدتر میزد . با هیچ کسی رفت و امدی
نداشتم فقط گاهی اوقات وقتی ناصر نبود به شیما زنگ میزدمو باهاش صحبت میکردم . از همه دردام براش
میگفتم و پا به پام اشک میریخت . صدای تلفن خونه بلند
شد . گوشی رو برداشتم و جواب دادم : بله؟!
صدای غمگین مردی توی گوشم پیچید : فرشته
با شنیدن صداش ته دلم خالی شد . بغض بزرگی گلوم رو گرفت : فرشته کجایی؟
حرفی نداشتم که بزنم : اخ فرشته شکستم ، فرشته چرا طلاق گرفتی؟؟ فرشته اون شب ک توی زندان فهمیدم
طلاق گرفتی ، همه وجودم سوخت . فرشته چه غلطی کرردییی
بغضم شکست . صداش بلند تر شد و گفت : گریه نکن لعنتی
صدای مامان زینبو زنعمو رو از پشت تلفن میشنیدم . دنیا روی سرم خراب شد وقتی صدای گریه شاهین رو شنیدم .
تلفن رو قطع کردم و از ته دلم زار زدم .
چند روزی گذشت که صدای تلفن رو شنیدم . جواب دادم:
بله؟؟
صدای بابا علی توی گوشم پیچید : فرشته از خونه برو بیرون . فرشته سریع باش
با تعجب گفتم : چرا بابا؟؟
داد گفت : شاهین داره میاد اونجا فقط از خونه بیرون برو
فرشتهههه
با هول از خونه بیرون زدم . ماشین عمو حسین توی کوچه پیچید . شاهین از ماشین پیاده شد و با یه بطری که
حدس زدم بنزین باشه ، به سمتم اومد . متعجب بهش زل زده بودم . که جلوی روم وایساد . با چشمای سرخ و رگ
پیشونیش که متورم شده بود داد زد : به به فرشته خانم
با تعجب نگاهی به بنزین و بعد به شاهین انداختم . زبونم توی دهنم نمیچرخید .
در حیاط رو نبسته بودم که منو به سمت حیاط هل داد و خودش هم وارد حیاط خونه شد
در بطری رو باز کرد و بنزین رو روی خودش خالی کرد . بقیه بنزین رو هم روی من خالی کرد . از ترس کاری که داشت انجام میداد ، زبونم بند اومده بود لب زد : فرشته دارم دق میکنم فرشته بی غیرتیم توی محله ورد زبون مردمه . چرا اینکارو کردی؟؟؟؟
من میمردم بهتر بود . لااقل یه ..... رو کشته بودم
تا اینجا رو از روی دفترچه خاطرات فرشته و چیزایی که برای شیما گفته بود نوشتم
از اینجا ب بعداز زبان شیما : نفس زنان جلوی اقاجون وارد حیاط خونه ناصر شدم . با دیدن لباسای خیس شاهین و فرشته خشکم زد . شاهین با بغضی که توی صداش بود داد زد : خودمو خودتو راحت میکنم فرشته
شاهین فندک زد و به سمت فرشته گرفتش . فرشته خشک
شده نگاهش میکرد و لبخند نحیفی روی لباش بود با جیغ به سمتش رفتم که مانعش بشم اما دیر شد و
لباسای فرشته شعله ور شد
داشتم جیغ میزدم که شاهین خودش رو هم اتش زد . به سمت شلنگ اب رفتم و به سمتشون اب ریختم اما نه تنها
درست نشد بلکه بدترم شد . اقاجون روی زمین افتاده بود و دستش روی قلبش بود . اونقدری جیغ زدم که همسایه
ها توی حیاط ریخت . من فقط ۱۵ سالم بود و نمیدونستم
که باید چیکار کنم . مثل دیوونه ها فقط جیغ میزدم و به جسم فرشته و شاهینی که سوخته بودن زل زده بودم .
اون روز فرشته رو از دست دادیم . شاهین هم به کما رفت و بعد از دوهفته فوت کرد . دردشون شد عین یه غده توی دلم . اقاجون سکته کرد و از اون روز به بعد هیچکدوممون صداش رو نشنیدیم .
ناصر وقتی اون روز جریان رو فهمید ، پوزخندی به اقا جون زد و گفت : برادرمو گرفتین ، خدا حقمو ازتون گرفت و دوتا
جوونتونو ازتون گرفت .