eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 سلام من 30 سالمه و تقریبا 15 ساله که یه نوع التهاب روده گرفتم (IBD) هنوز درمان قطعی براش نیومده گر چه داروهای خیلی مناسبی براش وجود داره و علت بیماری هم تو دو سه سال اخیر کشف شده در خارج از کشور... اما رو زندگی بیمارا و کیفیت اون تاثیر زیادی میذاره که منم از این امر بی نصیب نبودم و مشکلات زیادی رو گذروندم. این یه توضیح کوتاه از بیماریم. اما داستان من... خیلی مفصله و میشه ازش یه کتاب نوشت. اما اینجا خیلی خیلی خلاصه میگم. من و دوستان دیگه ای که مبتلا به این بیماری بودیم توی تالار گفتگویی که بیمارستان علوم پزشکی واسه تبادل تجربیات بچه ها درست کرده بود عضو بودیم. تو اون سایت با دختری آشنا شدم که دکترش با دکتر من یکی بود و ما از طریق ایمیل البته خیلی رسمی با هم در ارتباط بودیم. بعد مدتی با ابراز علاقه ایشون روبرو شدم. خیلی اصرار داشت باهم صحبت کنیم و شمارشو داد. منم خیلی تنهایی کشیده بودم واسه این بیماری نمیتونم بگم تمایلی به آشنایی باهاش نداشتم. اما باهاش تماس نگرفتم تا اینکه یه بار واسه تزریق یه داروی جدید رفت بیمارستان و من بیخبر ازش از نگرانی حالش بهش زنگ زدم. ارتباط تلفنی دوستانه نه عاشقانه تا اینکه گفت بیا مطب دکتر همو ببینیم. در ضمن بگم اون واسه شهر دیگه ای بود و واسه دکتر مجبور بود بیاد تهران و بره. بالاخره منو اون بعد حدود یکسال از آشناییمون همدیگه رو تو مطب دیدیم. نقطه مشترک من و اون این بیماری بود. اما از نظر اعتقاد و فرهنگ کاملا باهم تفاوت داشتیم. اینو تو ملاقات اول متوجه شدم. من از یه خانواده مذهبی و فرهنگی متفاوت تو نوع ارتباطات با اونا. اما تنهایی و البته ناپختگی هر دومون باعث شده بود چشممون رو روی این حقایق ببندیم. ماجرا جدی تر شد بازم یه بار دیگه باهم ملاقات کردیم تا حرفامونو با هم بزنیم حضوری. البته خانواده ها کاملا در جریان همه چیز بودن.خانواده من که اینجور ارتباطا و ملاقاتا براشون هضمش سخت بود و به خاطر شرایط روحی من خیلی مخالفت نمیکردن. وقتی بیشتر از نوع رابطه ها و فرهنگ و حجابشون مطلع شدم و خانوادم رو هم در جریان قرار دادم ، با مخالفت خانوادم مواجه شدم. اما اصرار داشتم بریم خواستگاریش. قرار خواستگاریم گذاشتیم اما بعد سر یه موضوع اعتقادی با هم بحثمون شد و خواستگاری کنسل شد. تا چند ماه پیش رابطه بین من و اون چند ماه قطع بود و چند ماه وصل. دوست آشتی... تا اینکه حتی یه بار خواستگاریم رفتیم که خونواده من نظر منفیشون منفی تر شد و ... هی بکش پسکش... تا اینکه خانواده تیر خلاصی رو بهم زد که اگه میخوای با اون ازدواج کنی دیگه رو خونوادت حساب نکن... شرایط من و اون جوری بود که حتما به حمایت خانواده هامون نیاز داشتیم. خانواده اونم خسته شده بودن مادرش بهم یه اس ام اس داد که تمومش کن این عشق دروغین رو و جوابشو نده. دلم شکست. هیچ وقت نگفتم بهش که مادرت اینطور گفته. تمومش کردم... چند بار بهم ایمیل داد که جوابشو ندادم به خاطر حرف مادرش. خوب هم خانواده من هم اون از مشکلات پیش رو میترسیدن. خود بیماری و هزینه هاش و آینده نامعلوم... و هزار جور داستان دیگه... با اینکه اون به خاطر بیماری نمیتونست بچه دار بشه تشنج میکرد و خیلی ضعیف شده بود اما با همه اینها من خیلی دوسش داشتم و اصلا برام مهم نبود این چیزا... چون دردشو میفهمیدم. تو هر بار کات کردنامون دلم میخواست بمیرم. دیدارهامون پاک بود و کوتاه. شاید 5 بار طی 5  سال. چون شهرامون فرق داشت. همش اینترنتی و تلفنی بود. اوج خلافمون این بود که دو تا انگشتر گرفتیم و دست کردیم و دست همو گرفتیم. خیلی دلم براش تنگ میشه و هیچ وقت فراموشش نمیکنم. اونم خیلی دوسم داشت و مهربون و دلنازک بود. داروهای اعصاب میخورم اما بی فایده اس. میدونید دوستان دختر پسرای سالم رو میبینم که چطور وقتشونو با چند نفر میگذرونن داغون میشم. اونوقت من و اون به یه با هم بودن ساده محتاج بودیم. واقعا فقط همو میخواستیم. حالا من صبح با تمام بی رغبتی میرم سرکار و شب میام خونه میرم میخوابم البته کلا 3 یا 4 ساعت اونم به زور چند تا قرص. بقیشو دارم فک میکنم همش. نمیدونم اون چیکار میکنه.نه اونو فراموش میتونم بکنم و نه دیگه امیدی به هیچ چیزی دارم. میدونم ادامه دادن این ارتباطمون کار چندان درستی نبوده و هر دومون ضربه وحشتناکی خوردیم اما کی میدونه اگر به جای ما بود چی کار میکرد... نظراتونو بگید. چه موافق چه مخالف راهنماییم کنید چون شما از بیرون به این قضیه نگاه میکنید و راه برون رفت از این وضعیت چیه؟ و آیا واقعا حاضرید با یه آدم مریض ازدواج کنید؟ حالا چه پسر چه دختر. فقط از روی ترحم نباشه صحبت تون لطفا... متشکرم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 تنهای تنها دختری از دیار کریمان عزیزم منو شمام خدایی داریم، اشکال نداره سن شما بالا رفته، خدای منو شما و مریم مقدس یکیه، خدای ما وزکریا که توسن پیری فرزند عطا کرد یکیه پس بگو خدایا شکرت،باغصه خوردن هیچی درست نمیشه روحیتو حفظ کن ورزش کن طوری که عرقت بزنه بیرون و لباست خیس بشه، حداقل 3ساعت ورزش کن، پنج انگشت و رازیانه بخور، بچسپ طب سنتی رو از دکترای مدرن چیزی عایدت نمیشه عزیز جان گرچه اونم حکمت خداست، دستور زاج و عسل روغن زیتون انجام بده خداشاهده خوب میشی وباردار میشی زندایی من اینقدر حال بد بود که دکتر میخواست رحمش دربیاره که خودم باهمین دستورات درستش کردم، گرچه طب سنتی الان اینارو داره تجویز میکنه اما مادربزرگ خدابیامرزم 20 سال پیش همچین چیزایی تجویز می‌کرد منم کاتبش بودم، خیلیا شفا گرفتن تو هم میگیری شک نکن 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 عزیز سرطان ریه گرفته و آب آورده دختری از دیار کریمان امشب شب شهادت مادرم فاطمه زهراست، ببرش و دستش رو بند کن به پهلوی شکسته مادرمون وبگو مادرم دل ماهم مثل پهلوی شما شکسته لطفا دست رد به سینه من نزن، اللهم صل علی محمد و آل محمد شفای عاجل نصیب بیمارمون بشه به حق فرق شکافته مولامون، البته برا همه ی بيماران انشالله برای عزیزی که فرمودن حمد شفا خوندم، انشالله امشب هیچ کدوممون دست خالی برنگردیم از پیش مادرم، 🤲😔🤲 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 مادرشوهر عزیز جان که مادرشوهرت ازدست دادین بهتون تسلیت میگم، خوب درک میکنم حال دلتو، برا شادی روحش هرروز قرآن بخون جای گریه کردن عزیرجان، که از گریه هات ناراحت میشه، چون روحش آزاده، اگر میخوایی غصه دارش کنی پس گریه کن. اشک چشم شما میشه سد راه اون خدابیامرز و اشک چشم شما شمع روشن راه مادر شوهرت توی اون دنیارو خاموش میکنه پس همینجور که دنیاشو روشن کردی، آخرتش هم روشن کن، جایی خوندم صلوات بینهایت برا اموات ثواب داره بیشتراز هرچیزی، حالا شما چون ایشون فوت شدن گریه میکنید، منکه مادر نداشتم گاهی به آینده ای که دوراز جون قراره مادرشوهرم فوت بشه گریه میکنم چون پناهی جز اون ندارم دوسش دارم، انشالله سایه سرم بمونه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 خانمی که 3 سال ازدواج کرده وهنوز باکره هستن دختری از دیار کریمان تجربه خودم عزیزم منم یکسال و نیم ازدواج کرده بودم اما نمیتونستم قبول کنم .... یعنی میترسیدم، انگار که می‌خواست سرمو ازتنم جدا کنه، تااینکه بعد دوسال به یه دعانویس قرآنی مراجعه کردم، برا من برعکس شما بود، همش گریه میکردم و.... تهش نمیشد به هرروشی امتحان کردیم نشد، تااینکه خدا خیرش بده اون دعانویس قرآنی رو، دوتا تخم مرغ آیه قرآنی نوشت روشون و قبلش آب‌پز کرده بودم .... خلاصه ما هم بعد 2 سال زن و شوهر شدیم، خدا لعنت کنه اونایی که دشمنن و جادو میکنن، دوستان فراموش نکنید اون جادو ها هم گاهی آیات قرآنی هستن که در راه خلاف و دشمنی استفاده میکنن و چه زندگی هایی رو سیاه میکنن، یعنی منو نسبت به آقام بسته بودن، خدا لعنتشون کنه، گرچه همینم از طرف خداست وهیچ کار خدا بی حکمت نیست، چه شر و چه خوب، وگرنه خداوند جلوی همچین ابلیس هایی رو می‌گرفت که نتونن دعا درجهت شر بگیرن، جادو جمبل از زمان پیغمبر ما بوده وهست مثل چشم زخم پس دوستان منکرش نشید، منم قرآن میخوندم دعا میکردم نماز میخوندم اما تاحدودی خنثی میشه کامل ریشه کن نمیشه، نمیدونم شایدم تلقینه و ایمان ما ضعیف هست وگرنه اعتمادی بالاتر از اعتماد به خدا و ائمه نیست حالا دوست عزیزم شمام فقط بامادرت یا مادرشوهرت هرکدوم صلاح میدونی ومحرم راز زندگیت هستن درمیان بزار تا بتونن مشکلت حل کنن، اما لطفا جار نزن که همه بدونن وشخصیت مردت خرد بشه ومطمنم که شما بانوی فهمیده و باشخصیتی هستین چونکه 3 سال گذشته و کسی خبرنداره اما خوب شد اینجا گفتی تا بتونم راهنماییت کنم که منم روزی همچین بلایی سرم آوردن دشمنان واگذار کردم به خدا، انشالله به حق فرق شکافته مولامون مشکلت حل بشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 فرشته شاهین منصور رو هل داد و گفت : داری راجب زن من زر میزنی کثافتتتت باب
❤️🍃 فرشته با بغض لب زدم : شاهین چشمای شاهین سرخ شده بود لب زد : جان شاهین به سختی لبامو تکون دادم و گفتم : دوست دارم خندید و گفت : منم دارم . مگه میشه دوست نداشته باشم با انگشتاش اشکامو پاک کرد و گفت : کسی نباید اشکای ناموس شاهینو ببینه ها دلتنگ بند به بند وجودش بودم . دستای سردم رو فشار داد  و گفت : فرشته کسی اذیتت نمیکنه که . سرم رو تکون دادم که گفت : مامانم چطوره؟؟  با بغض گفتم : داغون سرشو پایین انداخت . با صدایی که انگار از ته چاه میومد  گفتم : شاهین هر اتفاقی که افتاد بدون به جون خودت به جون بابا علی من عاشقتم  طاقتی برام نمونده بود . از جان بلند شدمو از اتاقبیرون رفتم  به صدا زدنای شاهین توجهی نکردم . اشکامدروی صوزتم می غلتیدند .  روی تخت نشسته بودم . دلم تنگ شاهین بود . و مغزم مشغول ناصر . موهام رو دور انگشتم میپیچوندم . یعنی باید خون بس شدن رو قبول میکردم؟ راهی جز این برام نمونده بود . زنده موندن شاهین از کنار من بودنش خیلی مهم تره . بدون صحبت با بقیه به ناصر زنگ زدم و خواستم که یه جا باهاش صحبت کنم .  توی ماشینش نشستم . بدون اینکه نگاهش کنم گفتم :  طلاقمو از شاهین بگیر بعد رضایت بده تا شاهین آزاد بشه پوزخندی زد و گفت : با خون بس شدن آشنایی؟ گفتم : وقتی شاهین آزاد شد ، منم زنت میشم . با کلی بحث ، قبول کرد وقرار شد وکیلش کارای طلاق منو آماده کنه . بعد از یه هفته ، احضاریه طلاق غیابی برای عمو حسین  فرستاده شد . توی اتاق بودم که در اتاق باز شد و زنعمو گفت : اخ فرشته تو دیگه جیکار میکنی طلاق چیه این وسط؟ آروم گفتم : اینجوری شاهین آزاد میشه . عمو گفت : نمیزارم بیفتی زیر دست ناصر . شاهین اعدامم شد ، شد  با بغض رو به عمو گفتم : عمو چجوری این حرفو میزنید  شاهین همه عمر منه . نباشه نیستم . تنها راه موندنش هم اینه .  بابا هیچ حرفی نمیزد انگار در برابر این مشکلات کم اورده بود . با مخالفت های فراوان من از شاهین جدا شدم .  شبی ک طلاق گرفته بودیم ، شاهبن سکته کرده بود . و من تا صبح اشک ریختم . بخاطر بختم .  ناصر شاکی بهم زنگ زد و گفت: تا کی باید صبر کنم ک عقد بشی . امروز میام دنبالت برای صیغه اینو گفت و قطع کرد . بغض سنگینی گلومو فشرد . اشکام نمیریختن . بغضم نمیشکست . سینم سنگین بود . اروم  لب زدم : اخه چرا من به دنیا اومدم . ناصر رضایت داد و شاهین قرار بود بعد از ۴ ماه آزاد بشه .  بعد از اونجا ، منو برد محضر و یه مردی صیغه رو خوند .  نه بابایی کنارم بود نه مامانی . تک و تنها کنا ‌مردی نشسته بودم که از‌وجودش ، از اسمش ، از چهرش ،حتی از  نفس‌کشیدنش چندشم میشد . نمیدونم کی به خودم اومدم یا کی بله دادم . وقتی به دورو برم نگاه کردم ، توی خونه ی عمه و ناصر نشسته بودم .  بغضم گلومو رها نمیکرد . حس‌میکردم گلوم ورم کرده و الانه که بترکه .  در اتاق باز شد و ناصر روبه روم قرار گرفت . لیوان چای به سمتم گرفت و گفت : خودتو اماده کن که برنامه ها داریم فرشتهههه . اشکی از گوشه چشمم سر خورد . بی توجه بهم از اتاق بیرون رفت . گوشیم به صدا دراومد . نگاهی بهش انداختم  که اسم باباعلی روش خودنمایی میکرد . تماس‌رو قطع کردم که دوباره و سه باره زنگ زد . ناچار تماسو جواب دادم  که صدای فریاد عصبانیه بابا ، توی گوشم پیچید : کدوم گوری رفتی فرشته . کار خودتو کردی؟؟؟ دختر تو عقل نداری ؟ خودتو دستی دستی بدبخت کردی ؟  با بغض لب زدم : بابا ناصر رضایت داد . تا ۴ ماه دیگه  شاهین.... با بغض گفت : فرشته تو امانت محمدی . من اون دنیا چه جوابی بهش بدم؟ بگم دخترتو خون بس‌کردم ؟  بغضم شکست . میون گریه هام گفتم : بابا علی به شاهین بگو که دوسش دارم و مواظب خودش باش گوشی رو خاموش کردم .  هوا تاریک‌شده بود و من همچنان با اون مانتو مشکی روی مبل نشسته بودم و بی صدا اشک میریختم . در اتاق باز  شد و ناصر وارد اتاق شد . . از ترس از جام بلند شدم و  روبه روش ایستادم . گفت مانتوتو عوض کن دلم گرفت از اتاق رفت همونطور نشستم . متوجه گذر ساعت نشدم که ناصر باز اومد و با عصبانیت داد زد : مگه کری دختر ؟ نشنیدی چی بهت گفتم ؟ با بغض و التماس گفتم : توروخدا اینکارو نکن من جای دخترتم به سمتم اومدو گفت : خفه شو ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 فروش ملک اجاره داده شده🌸🍃 پرسش :فروش ملکی که مالک آن را اجاره داده است چیست؟ پاسخ :مالک مى‏تواند ملکى را که به دیگرى اجاره داده بفروشد و اجاره آن باطل نمى‏شود و استفاده از آن ملک در مدّت اجاره مال مستأجر است، امّا اگر خریدار نمى‏دانسته که آن ملک را اجاره داده‏اند، یا گمان مى‏کرده مدّت اجاره کم است، پس از اطّلاع مى‏تواند معامله را فسخ کند. چگونگی تحویل مال در معامله🌸🍃 پرسش :نحوه تحویل مال در معامله چگونه باید باشد؟ پاسخ :هرگاه جنسى را نقد بفروشند هر کدام از خریدار و فروشنده بعد از معامله مى‏تواند جنس یا پول خود را مطالبه کند و آن را تحویل بگیرد، تحویل دادن خانه و زمین و مانند اینها به این است که آن را طورى دراختیار خریدار بگذارند که بتواند در آن تصرّف کند و تحویل دادن اشیاء منقول مانند فرش و لباس به این است که آن را طورى در اختیار خریدار بگذارند که اگر بخواهد به جاى دیگرى ببرد مانعى نباشد. خرید کالا با چک شخص دیگر🌸🍃 پرسش :مشترى چک هایى را به بایع مى پردازد، که صادر کننده آن شخص ثالثى است. در صورت عدم تبدیل چکها به وجه نقد (به لحاظ عدم موجودى) آیا بایع حقّ رجوع به مشترى را دارد، یا این که با قبول چک شخص ثالث، ذمّه مشترى برىء و ضمان به ذمّه صاحب چک (شخص ثالث) منتقل مى شود؟ آیا بین موردى که شخص ثالث چک مذکور را بابت بدهى خود به مشترى داده، و جایى که صرفاً به عنوان امانت، یا تضمین، تحویل او داده تفاوتى وجود دارد؟ پاسخ :چک حواله اى بیش نیست، و ذمّه خریدار تا چک وصول نشود، مدیون فروشنده است; مگر این که فروشنده در حین معامله بپذیرد که ذمّه ثالث را به جاى ذمّه خریدار قبول کند. به سرقت رفتن کالای خریداری شده در حین معامله🌸🍃 پرسش :شخصی از مغازه ای یک کیسه برنج خریده، در حال پرداختن وجه معامله بود که دزدی وارد شده کیسه برنج خریداری شده را دزدیده و فرارمی کند حال سوال این است که آیا خریدار ضامن آن جنس می باشد یا نه؟ پاسخ :در صورتی که خریدار تحویل گرفته و دزد برده است خریدار ضامن است. عمل نکردن به تعهد به جهت گران شدن جنس🌸🍃 پرسش :فروشنده ای متعهد شده دو تن قلع بفروشد که ۳۶۰ کیلو از آن را فروخته و فاکتور کرده است اما باقیمانده آن را بخاطر گران شدن قلع، نمی دهد. حکم این معامله ، نسبت به کل دو تن و نسبت به این ۳۶۰ کیلو که فاکتور نموده چیست؟ پاسخ :در صورتی که خریدار ، پول معامله را پرداخته و بیع انجام شده ، فروشنده موظف است جنس را تحویل دهد. معامله ای که فروشنده ملک را تسلیم نمی کند🌸🍃 پرسش :معامله ای که ثمن آن پرداخت شده ولی تحویل آن سه ماه بعد بوده ولی بعد از سه سال فروشنده مورد معامله را تسلیم نکرده ، آیا فروشنده می تواند در حالی که در قرار داد شرط جریمه برای هر روز تاخیر لحاظ شده است ثمن آن را به قیمت روز دریافت کند یا معامله تمام است؟ پاسخ :در صورتی که معامله کامل شده و ثمن آن پرداخت شده، فروشنده باید به وظیفه خود عمل کند و الا خسارتها را باید بپردازد. کوتاهی فروشنده در گرفتن پول 🌸🍃 پرسش :اگر فردی در حدود چندین سال پیش جنسی را برای کسی برده و پولش را نگرفته و حالا آمده و تقاضای پول به قیمت حالا نموده و دریافت کننده جنس فوت نموده وراث باید چکار کند؟ پاسخ :در صورتی که در گرفتن وجه خود کوتاهی کرده باشد باید همان مبلغ را بگیرد و اگر آنها کوتاهی کرده اند باید نرخ متوسط تورم را بپردازد. تلف مبیع قبل از تحویل به مشتری 🌸🍃 پرسش : طبق قاعده «تلف المبیع قبل قبضه من مال بایعه» اگر مبیع قبل از قبض تلف شود، ثمن به مشترى باز مى گردد. برخى از حقوقدانان معتقدند این قاعده برخلاف اصل است. لطفاً بفرمایید اصل مذکور چیست؟ پاسخ :اصل آن است که بعد از اتمام معامله، مبیع منتقل به ملک مشترى مى شود، و اگر بایع در حفظ آن کوتاهى نکرده باشد، به عنوان امانت دار، مسؤول تلف آن نیست، و تلف از ملک مالک (یعنى مشترى) واقع خواهد شد. ولى شارع مقدّس در این جا اصل را شکسته، و بایع را ضامن شمرده است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 سلام خدمت حبیبه خانم واعضای گروه پسرم 17 سالش هست دچار عفونت روده شده هرکار میکنم دکتر میبرم خوب نمیشه روز به روزبدنش ضعیف تر میشه خدای نکرده کسی همچن مشکلی داشته که خوب شده باشه اینم بگم از بچگی عفونت روده داشته اما هر کار میکنم خوب نمیشه ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید یلدا (تا عمر دارم دعاتون میکنم) ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ برای درمان کیست تخمدان واقعا خوب بشن چیکار کنیم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ برای کسی که شر داره وخیلی ازش می‌ترسیم دشمنی میکنه خلاصه اینکه خیلی باهامون بده خیلی واضح حسودی میکنه چیکارکنیم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ ببخشید برای کسب درآمد درخانه چیکارکنیم که هیچ سرمایه ای نخواد وفقط درآمد داشته باشیم بی زحمت حتما بزارید کانال برای کسب درآمد درخانه چه راهکاری دارن ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام هرکس توکارحقوقیه خواهشا جواب بده شوهرمن به مدت۴سال یه مغازه رو اجاره کرده اول کارصاحب مغازه که یه خانم مسنه دوتاچک بابت پرداخت کرایه وتخلیه ازمابه عنوان ضمانت گرفت وپشت چک اصلا قیدنکردبه عنوان ضمانت وبرگ قولنامه ای هم بما نداد فقط براخودش نوشت بعداز۴سال بخاطریه سری بگومگومغازشومجبورشدیم خالی کنیم ودرمدت۴سال اصلا اصلا بدهی بایت اجاره نداشتیم قرارداد۲۵اردیبهشت تنظیم شده امااین خانم چکهای مارونمیده میگه شماهرسالدوماه اول روبه من بدهی هستین میگه من قراردادم رو اخراردیبهشت تنظیم کردم اماازاول برج ۱ مبلغی روکه هرساله به کرایه اضافه کردم میخام حساب کردوشد۱۴میلیون😔 ماهم نداریم بدیم اونم چکهارونمیده بجایی دستمون بندنیست خودش خیلی اهل حلال وحرومه اصلا کلاهبردارنیس اماخیلی اخلاقش تنده اجازه صحبت کردن به هیچکس نمیده حرف حرف خودشه چکهامون قدیمی وسفیدامضاست خواستم ببینم راهی هست یاچکهارو بگیریم که مطمئنم نمیده یامثلااگراعلام کنیم گم شده بعدااون خانم بره مبلغ بزاره بزاره اجرا رسوابشیم چون شماره چکهاروتوقولنامه نوشته ومدرک داره توروخدابگیدچکارکنم چکهامال شوهرخواهرمه بفهمه زندگی روبرامون تلخ میکنه توروامام حسین راه حل بدید ببخشیدطولانی شد😔🙏 میترسم خدای نکرده شب ونیمه شبی بیفته بمیره چکهابیفتن دست وارثهاش توش مبلغ هنگفتی بزنن وبیچارمون کنن توروخدا راهنمایی کنیدشبا ازغصه وترس خواب ندارم دارم دیوونه میشم چکارکنم؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت همگی😍 خانمیکه گفتن برای دفع ترسشون دوستشون سوزن ونمک واب رو جوشونده میشه بیشترتوضیح بدین چجوری واینکه ایا ذکری هم بایدگفته بشه ایا ابهارو باید اطراف منزل بریزیم بایدچکارشون کنیم؟خداخیرتون بده دخترمنم۱۲سالشه ازهمه چی میترسه مثلامن اگریدفعه بیام توحیاط واونجاباشه شروع میکنه جیغ زدن ودست میزاره روقلبشووشروع به لرزیدن میکنه بسکه الکی میترسه😔 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خوب هستیدمن رژیم گرفتم دانه چیاوپودرزنیان وزیرسبزم مبخورم امالاغرنشدم چیکارکنم دوست دارم برای عید۲۰کلیوکم کنم خواهش میکنم راهنمایی کنیدباتشکر 👇🌻🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 پرسش سلام به همه دوستان من حدود ۷ ماهه با همکلاسیم که در مقطع ارشد همکلاس بودیم در ارتباطم برای آشنایی بیشتر و از ابتدا هدف هر دو ازدواج بود و با اومدن ایشون منزل ما و دیدارش با خانواده م، خواستگاری کردن من از خانوادم شروع شد. خانواده م به خاطر اینکه ایشون از یک شهر دیگه هستن مخالف ازدواج ما هستن ولی ما به هم علاقه داریم و ایشون از من فرصت خواستن که شرایطی رو مهیا کنن که بیان شهر ما برای کار و زندگی و اون وقت دوباره بیاد خواستگاری. چند ماه ایشون در تلاش بود که از من جواب بگیره تا بهش فرصت بدم و بی نهایت به من ابراز علاقه میکرد، بعد از چند ماه بالاخره من رضایتم رو اعلام کردم و یه رابطه با علاقه دو طرفه بین مون شروع شد، الان ۷ ماهه باهم هستیم، ولی من یه سری افکار آزار دهنده توی ذهنم دارم؛ مثلا چون یه شهر دیگه است نمبتونم خوب بشناسمش، دیر به دیر هم دیگه رو میبینیم، نمیدونم باید چطوری خوب بشناسمش؟!، و اینکه احساس میکنم مثل اوایل نیست، باهاش صحبت کردم توضبح داد که چه مسائل و گرفتاری هایی داره!، نمیدونم راست میگه یا نه، ازتون میخوام خواهرانه و برادرانه کمکم کنین و بهم راه حل بدین تا بشناسمش. بهم  بگین چی کار کنم وقتی ازش خبر ندارم؟، بهش پیام بدم؟، دعوا کنم؟، چی کار کنم؟، اینم بگم که وقتی میاد انقدر زبون میریزه و قربون صدقه م میره که همه چیز رو فراموش میکنم. رابطه خیلی عاشقانه ای هم داریم. تو رو خدا کمکم کنین ممنونم، لطفا منه سردرگم رو راهنمایی کنید، خیلی به کمک احتیاج دارم. ❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓❤️❓ سلام راستش سوال که نه اما درد و دل من همه چی دارم.. خدا رو دارم خونواده بینهایت خوب و حامی.. تحصیلات ، زیبایی ، کار ، پول ، تفریح و ... اما خب تو بد روزگار یه اتفاقی برام افتاد.. خدا همه چی رو به یکی نمی ده و من توی یه حادثه و خطای پزشکی نخاعم آسیب دید.. و ویلچر نشین شدم همه چی دارم همه چی.. خونواده خوب، دوست خوب همه چی ولی انگار هیچی ندارم.. ابهت زنانه ندارم خواستنی نیستم و خب خواستگارم ندارم.. دید آدما بده به اونایی که بیمارن یا ویلچرین..حق هم میدم..بعضی ها در موردم تو انکارن بعضی ها تمسخر و بیخیال بابا و بعضی ها هم تحقیر.. کسایی که باورشون نمیشه بیمارم  و منو سالم میدونن و منتظر معجزه ن.. کسایی که بالا رفتن سنم و تنهایی هامو نادیده می گیرن و زمان میگذره و فقط بهم میگن بیخیال و کسایی که وقتی تو جمع نشستیم حتی تو مجردا حسابم نمی کنن مثلا از سه مجرد با من..میگن دو مجرد تو گروه مونده..میدونید خیلی درد داره.. در عین اینکه همه چی داری ببینی هیچی نداری.. ببینی کسایی که یک پنجم تو هم تلاش نکردن و اندوخته ی روحی ندارن خونه امن دارن همسر دارن بچه دارن.. قدر سلامتیتونو بدونید من سالهای ساله بعد از این مشکل که خودم رو با جون و دل کشیدم اما امروز.. امروز که 28 سالم شده و تنهام و خواستنی و یا شاید دست یافتنی نیستم حس غریبی دارم..حس ماه رو دارم .. من همون ماهم که کسی یارای رسیدن بهشو نداره..دلتون شاد و خدایی و تنتون سالم و برای دل من هم دعا کنید که امیدم همیشه به خدای ماه و آسمان ها باشه 👇👇🌻🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ پس از رحلت پيغمبر حضرت على (ع ) در بابل تشريف داشت و مى خواست از فرات عبور كند، عده بسيارى از يارانش به عبور دادن مركب ها و توشه ها از آب فرات اشتغال داشتند، آن حضرت با گروهى از اصحاب نماز عصر را خواند و مردم هنوز از كار عبور از فرات فارغ نشده بودند كه خورشيد غروب كرد، در نتيجه نماز عصر عده بسيارى قضا شد و از نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند و در اين خصوص با آن جناب به گفتگو پرداختند. على (ع ) كه اصحاب خود را اين گونه نگران ديد از خداى متعال درخواست كرد تا خورشيد را به محل اول خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خداى متعال دعاى او را اجابت كرد و در افق وقت عصر ظاهر شد و چون مردم از سلام نماز فارغ شدند، خورشيد غروب كرد و صداى عجيب هولناكى به گوش رسيد كه مردم ترسيدند و به تسبيح و تهليل و استغفار پرداختند و از خدا سپاسگزارى نمودند كه چنين نعمتى به آنها ارزانى داشت . اين خبر در عالم منتشر شد و همه جا نقل مجالس بود. سيد حميرى در اين باره چنين سروده : چون نماز عصر او قضا شد و آفتاب غروب كرد دوباره به حال اول برگشت و نور او هنگام عصر را نمودار ساخت و سپس چون ستاره اى كه سقوط كند غروب نمود و بار ديگر در بابل نيز همين قضيه اتفاق افتاد با اين كه چنين پيشامدى براى هيچ گوينده فصيحى پيش نيامده مگر براى يوشع بن نون و پس از آن براى على (ع ) و آرى رد شمس از امر عجيبى حكايت مى كند. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ پيغمبر (ص ) فرمود: اى على ! خدا را به جلال محمد و آل پاكش - كه بعد از محمد تو بزرگ ايشانى - بخوان كه اين كوه ها را به هر چيز كه مى خواهى مبدل كند، پس على (ع ) خدا را خواند و كوه ها مبدل به نقره شد (و به اذن پروردگار به زبان آمده ) گفتند: يا على اى وصى رسول خدا! خداوند به ما دستور داده كه مطيع امر تو باشيم اگر مى خواهى از ما براى پيشبرد كارت انفاق دهى هر زمان كه بخواهى ما حاضريم و تو مى دانى حكم و دستور خود را درباره ما جارى سازى . پس از آن مبدل به مشك و عنبر و ياقوت و ساير چيزهاى قيمتى شده به همين نحو به آن حضرت آمادگى خود را جهت فرمان آن بزرگوار اعلام داشتند. پس از آن رسول خدا (ص ) فرمود: خدا را به محمد و آل پاكش - كه بعد از محمد (ص ) تو بزرگ آنهايى - بخوان كه درخت هاى آن جا را به صورت مردانى مسلح و سنگ ها را به صورت شيران و پلنگ ها و افعى ها در آورد، على (ع ) به همان قسم خدا را خواند، تمامى كوه ها از مردان مسلح و شيران و پلنگ ها و افعى ها پر شده و هر كدام گفتند: يا على اى وصى رسول خدا(ص )، ما را خداوند مسخر فرمان تو قرار داده است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌟بعضی شبا یه خوابایی میبینم که اصن روم نمیشه برا کسی تعریف کنم ولی دلم خیلی میخواد بدونم تعبیرشون چیه یه کانال پیدا کردم که خوابمو دقیق و درست تعبیر میکنه برام 😳👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
🔴دشمن ریزش مو اینجاست دیگه نذار موهات دونه دونه کم بشه و پوست کف سرت دیده بشه حیفه واقعا اگه کم پشتی موهات کلافت کرده و با شونه کشیدن مشکل داری 😔 اگر همه جای خونه رو نگاه میکنی ومو می‌بینی 😭 دیگه پـولاتو هی اینور و اونور هدر نده بیا اینجا یه راز مهمی رو بهت بگم👇 هیچ کاری نکن فقط بیا تو این کانال 10 تا پیام آخرشو بخون @moshaver_moo1 ☎️ 09010097353 اینم لینکش بزن روش 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/829096704Cb962f5550a ببین این راز چیه☝️👆👆
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و هجده قرآن کریم سوره مبارکه يونس ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Quran-page-218.mp3
2.5M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه دویست و هجده قرآن کریم، سوره مبارکه يونس با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید