eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.6هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ سلام خواستم ی حرف کوچیک ب همه دخترای گروه بگم منم کوچیک بودم پدرومادرم بین ما دخترا و تنها برادرم زیاااد فرق میزاشتن ی نمونه سه ماه ی بار کفش میخریدن براش ما سالی ی بار.و....... ما بزرگ شدیم بابام و خواهر و مادرم تصادف کردن ..ب دلایلی فامیل ما رو ترد کردن و هیچ کس تا یک ماه بهمون سر نمیزد بجز دوسه نفر..شبش کتصادف شد به همه پیام کمک دادم ک ب دادمون برسین ما بی چاره شدیم.ب داداشم زنگ زدم گفتم دانشگاه رو ول کن بیا مامان داره میمیره گفت فردا امتحان دارم فعلا نمیام...ب ادمایی اون شب آمدن ک اصلا فکرشو نمیکردم...سرمو رو پای غریبه ها گزاشتم و زار میزدم ......خلاصه من بودم ی دنیا کار مادر وپدرم بیمارستان بودن خاهرام خونه صبح میرفتم بیمارستان شب خسته میومدم خونه..از بیمارستان امدن منو ابجی کوچیکم با ویلچر میبردیم فیز یوتراپی 😭😭😭😭😭 اون روزا گزشت حالا پدرم میگه دختر ک ب درد پدر ومادر میخوره....❤️😍 از این ک الان مادر سه تا بچه نازم حس خیلی خوبی دارم و خوشحالم از زن بودنم ب خودم میبالم ک خدا من رو انتخاب کرد تا ب پدر مادرم کمک کنم و تلاشمو میکنم بین بچه هام فرق نزارم..و با تمام وجودم دخترامو دوست دارم و تنها پسرمو جوری بار میارم ک حامی خواهراش باشه نه نگهبان ... دوستون دارم دخترای گروه❤️❤️ قوی باشین ما خانوما خیلی مهمتر و قوی تر از اون چیزی هستیم ک فکرشو میکنیم💋💋💋💋💋💋💋💋💋 خدا ما رو زن افرید تا تو خلقت شریک باشیم ماییم ک در وجودمون موجودی زیبا خلق میشه😍😍 @azsargozashteha💚
❤️ سلام لطفا مشکلمو بزار من یه دختر ۲۵ ساله م که خواستگاری داشتم ۳۰ ساله حدودا ۱۰ جلسه میشه که همو دیدیم رفت و آمد کردیم الان قراره بعد عید عقد کنیم یه مشکل اساسی این وسط پیش اومده مامان این آقا یعنی مادرشوهر آیندم گفته یه روز باید بری حموم دربیای من ببینمت ارایش و اینا نداشته باشی رنگ و روی خودتو ببینم چه شکلیه انقدر بهم برخورده که میخوام همه چیو بهم بزنم به اون آقا گفتم میگه مادرم خیلی حساسه حق داره مگه چه اشکالی داره خود واقعیتو ببینه واقعا موندم الان بعد این همه وقت که میخوایم رسمی شیم همچین درخواستی یعنی چی؟ به نظرتون قبول کنم؟ ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹 @azsargozashteha💚
❤️ سلام ادمین جان درد و دل منم بذار لطفا. من و همسرم ۴ ساله ازدواج کردیم و من یک ساله مادر شدم از وقتی بچه به دنیا اومده شوهرم به زور میخواد تو همه ی کارا کمک کنه هر چی میگم کمک نمیخوام میگه نه من دلم نمیاد تو دست تنها بمونی و با دست و پا چلفتی بودنش تو کار آخرش همه چیزو به فنا میده و نابود میکنه بچه رو میدم نگهداره من کار کنم میبینم بچه داره گریه میکنه اونم بلد نیست نگهداری کنه تو این هفته توی این کمک ها تمام سرویس چینی جهازم به فنا رفت منم باهاش قهر کردم اومدم خونه ی مامانم، مادر اونم زنگ زده که دخترت لیاقت کمک نداره بچه ی مارو بیارید بدید خودمون بزرگ میکنیم البته خود شوهرم چندبار اومده دنبالم کلی هم پیام داده که ببخشید دیگه به وسایلت دست نمیزنم ولی من از دستش خیلی عصبی ام به نظرتون حق با من نیست؟ مثل زنا میوفته به جون خونه من از یه طرف استرس بچه داری از یه طرف استرس اینو دارم که نکنه آقا دوباره بزنه وسایلو نابود کنه اینم بگم دستپختش خیلی خوبه راضیم ولی از کار خونه اش راضی نیستم نمیدونم چیکار کنم برگردم یا فعلا بمونم تا یکم ادب بشه لطفا توهین نکنید منو مثل خواهر خودتون راهنمایی کنید. دوستان عزیز به این سوال خواهر گلمون در کانال دوممون پاسخ بدید لطفا👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df بقیه سوال ها و داستان هیجان انگیز زندگی هم اینجاست👆😍
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین جان درد و دل منم بذار لطفا. من و همسرم ۴ ساله ازدواج کردیم و من یک ساله
دوستان اینم کانال دوم خودمونه لطفاااا همگی عضو شید این طرفم مطالبو بزاریم کانال اصلی محدودیت داره🙏❤️❤️✅✅✅
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۰۶🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052533.mp3
957.3K
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۰۶🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام لطفا مشکلمو بزار من یه دختر ۲۵ ساله م که خواستگاری داشتم ۳۰ ساله حدودا ۱۰ جلسه
❤️ به نام خدا در مورد خواهری که مادر شوهرش گفته خود واقعیش رو میخواد ببینه خواهرم نگران نباش و اجازه این کار را بده قدیم ها هم همینطور بود اما خیلی بدتر نمیگم شما بد هستید زمانه بد شده و اعتماد ها کم شده دختر ها گاهی آنقدر آرایش می کنند که ۳۶۰ درجه چهره شان فرق می کند شما ناراحت نباش جنگ اول به از صلح آخر موفق باشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درجواب این خانوم میخواستم بگم ک من الان۲۰سالمه...سه ساله ازدواج کردم با یه بچه هنوزم شوهرم گوشش ب دهن مادرشه از نظر من اگ مرد ب زنش علاقه داشته باشه حتی اگ مادرشم حرفی بزنه حداقل برای حفظ زندگیش طرف زنشو میگیره..از طرفی هم شاید پیشنهاد خودشه روش نشده بگه مادرش بیانش کرده ..اگرم نظر مادرشوهرته ک باید بگم قرار نیس با مادرشوهرت زندگی کنی ک .....حالا شما ک هنوز رسمیشم نکردید برای تعارف و ب دست آوردن دل شما هم ک شده بهتربود طرف شمارو میگرفت ...الان ک اول کاری اینه بعدا میخوای چ کنی ...ب نڟرم هنوز فرصت های بهتر برات جور میشه ان شالله ... یا برین مشاوره تا درصد تفاهم بهتون بگه بدونین ک چ راهی بهتره ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب این خانومی که گفت مادر خواستگارش گفته باید بعد از حموم بدون هیچ آرایشی ببینمت به نظر من این کار اصلا و به هیچ وجه درست نیست و به نظر من خواستگار تو هم نباید کار مادرشو تایید میکرد شاید شما دلتون نباشه پس به نظر من این خواستگار شما به حرف مادرش خیلی توجه می‌کنه خواهرم روی این نکته توجه کن چون تو ایندت ممکنه به مشکل بربخوری به نظرم یه کاری بکن اینکه به خواستگارت بگو من نمیخوام اگر گفت باید این کار رو بکنی به نظرم شاید این ازدواج بد باشه چون همین بلا سر خاله خودمم اومده همیشه شوهرش طبق فرمایشه مامانش همه کار هارو انجام میده 😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام عزیزم.درمورد اون خانومی که مادرشوهرتون خواسته برید حموم...به نظرم مشکلی نداره بعضی ها حساس میشن اگه انقدر براشون مهمه انجام بدین حتما اونقدرزیبایی دارین که با حموم رفتن هم زیباهستین.به نظرم اگه توهمه چیز تفاهم دارین این یه قلم قابل چشم پوشیه... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد خانومی که مادرشوهرایندشون گفتند میخواند ازحموم دراومده ببینتش میخواستم بگم که دراسلام هست که اگه شوهر اینده یه لحظه دختر روبدون حجاب ببینه مشگلی نیست ولی نه اینکه مادرداماد اونم برهنه. به نظرمن هیچ ربطی به مادراون اقا نداره .واین حساسیت بی موردیه. وقتی این مادر الان همچین موضوعی رو مطرح کرده مطمینا بعدازازدواجم درمسایل مهمتری میخوان دخالت کنند ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد خانمی که گفتن مادرشوهر اینده ام میخواد برم حموم و بدون ارایش منو ببینه ببین دوست عزیز من به شما حق میدم که ناراحت بشید هرکس جای شما بود ناراحت میشد ولی به نظر من اگر خودتون مشکلی ندارید به حرف مادرشوهر اینده اتون گوش کنید اگر شما رو دید و پسندید خوب خیلی خوبه ولی اگه نپسندید و خدایی نکرده مراسم بهم خورد که چه بهتر شما اون خانواده رو شناختید و بهتر میتونید برای زندگیتون تصمیم بگیرید. انشاالله که خدا مشکل همه رو حل کنه یا علی ❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین جان. در موردخانمی که خواستگار دارن و مادرشوهرشون میخوان ببیننشون عزیزم انقدر دخترها هزاران رنگ به سر و صورتشون میمالن که قیافه واقعیشون معلوم نیست و مادرشوهرتون حق داره ببینه عروسی که انتخاب میکنه خود واقعیش چه شکلیه بالاخره صحبت یک عمر زندگیه من یکی از دوستام برای پسرش زن گرفته بود بعد نامزدی میگه تازه متوجه شدم خیلی جاهاش رو عمل کرده حالش خیلی بد شده بود و میگفت اونقدر ارایش میکرد که وقتی یک رو ز خونه ما بود از حموم اومد خشکم زد زمین تا اسمان با خودش فرق میکرد میگفت اونقدر قشنگ بود که فکر میکردم همینطوریه اخرم بعد یکی دو ماه گفته من کسی دیگه رو دوست دارم بابای منم میگفت قدیما که رفته بودم خواستگاری دو تا ده نزدیک هم بود به دختره گفتم کلا لخت شو ببینمت مشکلی نداری 😂خوب قدیما خیلی بد بود میگفت وقتی خانوادش فهمیدن تا دهمون دنبالم کردن😂 امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم 🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در جواب خانمی که مادر خواستگارشون گفت برو حموم خودتو ببینم😂 گلم اینطور که پیداست شما خیلی آرایش میکنی خب حق داره میخواد ببینه بی آرایش چطوری هستی😂 شرمنده بخدا خیلی خندم گرفت🤦‍♀😅 یه ضرب‌المثلی داریم به زبان خودمون که میگه ( سرخ و سفیدو مونه زیبا ایکنه ، یه روز نزیدوم مونه رسوا ایکنه😅) آرایش زیبا میکنه ولی اونوقت اگه یه روز نزدی رسوا میشی ، امیدوارم در این حد آرایش نکنید ولی یه روز آرایشت رو پاک کن ببینه چه اشکالی داره🙃 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ این اقامردزندگی نیست مامان ذلیله به مادرش چه ربطی داره اخه ازالان اینجوری دخالت کنه تااخرش همینه ببخشیدا رک میگم این مادرشوهر به کار شبتونم میخواد رسیدگی کنه به نظر
❤️❤️❤️❤️ سلام درباره اون خانمی که مادر شوهرشون گفتن باید یه روز از حموم بیای بیرون من رنگ و روی واقعیتو ببینم ، میخواستم بگم که اول این موضوع رو با خانوادتون مطرح کنید و بگید که ایشون اینجور گفتن و سریعا با یک مشاور ارتباط بگیرین و موضوعو براشون توضیح بدید و نظرشونو بپرسین ، اما اگر من بجای شما بودم همونجا میزدم زیر همه چی . چون شما قرار نیست زن ایشون بشید و یا با ایشون برید زیر یه سقف زندگی کنید و اینکه شوهرتون گفتن ایراد نداره یعنی اگر در اینده مادرشون خدایی نکرده بزنه تو گوشتون میخواد بگه که حقته حتما یه کاری کردی دیگه . در اخر حتما با چند نفر صحبت کنید و نظرشونو بپرسین . موفق باشید . ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد پرسش اعضا خانم ۲۵ ساله..... نه چون ایشون رو ک برای بدنش نباید بخاد که
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_دوازدهم نمیخوام زیاد داستان زندگیمو طولانی کنم که خسته کننده بشه . تو این زندگی من و محمد لحظ
دیدیم وا مصیبتا حتی باباش به خودش زحمت نداده یه خونه پیدا کنه!! ماشین اساس و یک روز نگه داشتیم و کرایه رو دوبل کردیم تا یه خونه پیدا کردن و ۶ ماهه قرار داد نوشتن تا سر سال بشه و خونه خودشون تخلیه بشه اساس ها جابجا شد و ما راهی تهران شدیم . دوباره بازی های جدید مادرش شروع شد و هردقیقه یه جوری بهونه میکرد یه چیزی میخواست حالا دیگه سر سال شده بود و خونشون میشد تخلیه کرد با محمد رفتیم شهرستان و سراغ خونه که چشمتون روز بد نبینه چون موقع اومدن باعجله اومده بودن خونه رو به یه خانواده افغانی اجاره داده بودن که گفته بودن ۵ نفرن ولی انگار ۱۵ نفر و دو خانواده بودن اصلا چیزی به اسم خونه نمیشد رو اون خرابه بزاری..! من که وقتی وارد شدم از بوی بدی که میداد خونه حالت تهوع گرفتم حالم خراب شد بعد از تخلیه دوباره اول کار ما بود بازسازی وتعمیرات خونه و دوباره هرچی پس انداز داشتیم بر باد رفت ما مونده بودیم و یه جیب خالی که راهی تهران شدیم دیگه ۴ سال گذشته بود و حتی غریبه ها هم صداشون دراومده بود که پس کی میخواید عروسی کنید خبر از دل پر درد ما نداشتن و دائم متلک و زخم زبون میزدن چند ماهی گذشت و یکم مصالح خریدیم و کم کم میخواستیم دست به کار بشیم که محمد گفت بریم یک سر به خانوادم بزنیم راهی شدیم و ساعت ۴ صبح رسیدیم شهرستان بعد از سلام و احوال پرسی داستان جدید شروع شد یه برادر شوهر داشتم که پسر سوم بود و زمانی هم که مادرشوهرم اینا اومدن تهران باهاشون نیومد و خونه مادربزرگشون موند گفت من خودمو آواره این شهر اون شهر نمیکنم این بار داستان برای اون بود انگار تو مدت ۶ ماهی که نبودن یکم به راه های خلاف کشیده شده بود و مواد مصرف میکرد که مادرشوهرم همون ۴ صبح گیر داد به محمد که باید براش زن بگیری که جمعش کنه تا کنار جوی نمرده اینقدر گفت و گفت و گفت تا محمد و مجبور کرد نمیدونم این زن چه نفوذی رو محمد داشت که هرچی میخواست باید انجام میشد فردای اون روز دوست زمان بچگی محمد مارو نهار دعوت کرد خونشون و خانمش رفت آلبوم آورد یاد گذشته بکنن که یهو محمد چشمش خورد به عکس خواهر دوستش و گفت مجرده؟ و شد سبب ازدواج داداشش! ظرف کمتر از ۲۴ ساعت برادرشوهرم عقد شد با جیب خالی و بیکار و طبق معمول تمام هزینه ها با محمد...! اینقدر دیگه این چرخه ادامه پیدا کرده بود که داشتم کم کم به این وضع آلرژی میگرفتم یادمه فردای اونروز صبح رفتیم خرید برای عروس محمد از هرچیز بهترین شو برای زنداداشش میخرید، ازچادر رنگی و مجلسی و مشکی و چادر سفید عروس بگیر تا انگشتر و آینه شعمدون نقره تو بازار به قدری حالم خراب شده بود که نمیتونستم روی پام وایستم.... @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام ❤️ به درخواست اعضا و برای عوض شدن حال و هوای کانال تصمیم گرفتیم روزهای پنجشنبه چال
❤️😅 سلام ادمین جان در مورد چالش میخوام بگم شب عروسی خودم همسرم فراموش کرده بود برام دست گل بخره بیاره آخه ما رسم داریم شب عروسی و عروس کشون که خانواده داماد میان دنبال عروس یه دسته گل خوب میگیرین. همسرم وقتی میرسن دم خونه ما تازه یادش میاد که ای دل غافل دسته گل نخریده حالا تموم فامیل داماد پشت در منتظر که آقا داماد زنگ خونه عروس رو بزنه اونم دسته گل رو ماشینش رو می‌کنه و بعنوان دسته گل عروس میاره واسه من😂😂😂 اونم با اسفنج که به ماشین چسبونده بودن😅 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ رفته بودیم مراسم ترحیم یکی از اقوام. همه داشتن گریه میکردن که بابابزرگم یهو بلند گفت یه صلوات برای اون عزیزایی که چایی جفت میکنن و کفشارو پخش میکنن بفرستید...(برعکس گفت) خلاصه همه خنده و گریه شون قرو قاطی شد😂😭😂😭😂😂😂 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوباره به ادمین عزیز. یه بار مراسم عروسی فامیل دور رفته بودیم. عروس و داماد اومدن وسط تا برقصن عروسم هی ناز و عشوه میومد که یهو با کمر محکمممم خورد زمین😂 نگو موقع عشوه موز زیر پاش بوده نقش زمین شده خلاصه تالار رفت رو هوا خود عروسم از همه بدتر غش کرده بود😂😂 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ یه خاطره از عقد خواهر شوهرم می خوام بگم همین فروردین ماه عقد خواهر شوهرم بود مراسم توی خونه گرفتن .وقتی عاقد خطبه عقد می خوند من کنار عروس بودم همه هم ساکت بار اول خوند خانم هاگفتن عروس رفته گل بیار بار دوم خوند باز خانم ها گفتن عروس رفته گلاب بیاره( 😒😒.خیلی لفت میدادن منم واقعا حوصله این مس مس کرده نداشتم بعد هر بار که خانم ها میگفتن عروس رفته گل بیار گلاب بیاره کلی حرف وخنده میشد باور کنید ۲۰ دقیقه طول میکشید حرف وخنده هاشون) اینم بگم از دست مادر شوهرم اعصبانی بودم.😡 برای بار سوم که خودن همه هم ساکت ساکت بودن نمی دونم چی شود که من با صدای بلند جواب دادم بله همه از جمله عروس وداماد ومادر شوهرم ای جوری😳😳 شدن یه ان به خودم اومدم که چکار کردم گوشیم دستم بود فوری گذاشتم روی گوشم گفتم بله بله ببخشید صداتون قطع وصل میشه اجازه بدید برم بیرون و زود رفتم بیرون از اتاق .خودم از خنده دیگه نمی تونستم سر پا وایسم 😂😂.اینم بگم چون نیم رخم به سمت مهمون ها بود هیچ گس متوجه سوتی من نشد وهمه فکر کردن من واقعا باگوشی صحبت میگردم بعد چنددقیقه همسرم اومد گفت کی بودبهت زنگ زد .وقتی جریانو براش تعریف کردم دو تا کلی خندیدیم .😜😂😂روز خوش. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خنده دارترین اتفاقی که درمراسم ترحیم دیدم،مادرم ۱۸سال پیش فوت شده بودن😭اون زمان دوتاخاله داشتم ازروستااومده بودن برامراسم مادرم(خدارحمتشون کنه)دوتاشون فوت کردن،ماگردوگذاشته بودیم وسط خرمابراخیرات خاله بزرگم خیلی گریه میکردومیخوندوسط گریه هاش گویابچه هاش که اومده بودن خرمابرداشته بودن،درحال خوردن خالم باهمون حالتی که آوازمیخوندبه بچه هاش میگفت:"اینها هسته نیستن،گردون بخورینشون" خلاصه ماوقتی شنیدیم خندمون گرفته بود ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @azsargozashteha💚
❤️ سلام ادمین جان خوب هستین؟ خدا قوت من یه مشکل دارم که خاهشا فوری بزار چون خیلی مهمه و ابروم درخطره راستش من چند سال پیش یه اقا پسری اومدن پیوی من و گفتن که میخوان مسلمان بشن و مسیحی بودن و... منم خیلی گفتم که برید از مشاور های اقا کمک بگیرید اما اصرار داشتن من کمک کنم و منم مجبورا به طور مختصر به جوابایی بهشون دادم و تموم شد ولی او اقا هی با سوالای الکی بیشتر ازم میپرسید که منم یا جواب نمیدادم یا خیلی مختصر یکم گذشت و ایشون گفتن منو دوست دارن و من کلا مخالفت کردم و بلاکشون کردم اما با اکانت های متفاوت هی پیام میدادن و در اخر طوری شد که متاسفانه شماره من افتاد دستشون من حتی بعد از اون ماجرا شمارمو عوض کردم اما دوباره از یه طریق شمارمو پیدا کرد و دوباره مزاحم میشه و تهدید هم میکنه و حتی تو روابط من هم دخالت میکنه و... هرچقدر هم بلاک میکنم دلت اکانت میزنن و دوباره پیام میدن نمیدونم چیکار کنم از کسی نمیتونم کمک بگیرم ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🌹🙏
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام ❤️ به درخواست اعضا و برای عوض شدن حال و هوای کانال تصمیم گرفتیم روزهای پنجشنبه چال
❤️ سلام روز بخیر .😊 یه خاطره از مراسم ختم یکی از بستگان بگم خالی از لطف نیست .😊 یه پیر مرد وپیر زنی از بستگاه بودن که از دار دنیا فقط یه پسر داشتن این پسره هم بعد زن گرفتن بچه دار شدن از پدر ومادرش روز به روز بیشتر دور شد تا جای که فقط سالی یک بار عید میرفت یه نیم ساعتی سر میزدبهشون .این پیر مرد وپیر زن یه خونه ویلای بزرگ وچند تا باغ داشتن همسایگاه وبستگاه گاهی در کار ها کمکشون میکردن از فرزند خودشون هیچ ابی برای این بندگان خدا گرم نمی شد .تا زدو پیره مرده فوت کرد😔 وقتی می خواستن دفنش کن پسر یه هوچی بازی در می اورد که بیا وببین خودشو میزد داد وبیداد وای پدرم دنیا بعد از پدرم دیگه جای زندگی نیست از این حرفها همه فامیل هم می دونستن داره فیلم بازی میکنه فقط به خاطره دارای پدره اومده .خلاصه این پسره با این هوچی بازی هاش کل قبرستان گذاشته بود روی سرش😒 .هی خوشو میزد رفت سمت قبر باباش گفت نه من نمیزارم بابامو دفن کنید منو هم با بابام بزارید توی قبر همین که این حرف زدپاش سر خورد وافتاد توی قبر بغلی که خالی هم بود وکمی هم خاک های کنار قبر ریخت روش😏 .باورتون نمیشه به قدری ترسیده بود که نمیتونست از جاش بلند بشه وفقط داد میزد کمک غلط کردم دروغ گفتم .همه ادمای که اونجا بودن می خندیدن چون میدونست چه ادم بی مصرفیه .خلاصه با کمک چندتا از بستگان بیرون اوردنش اماباورتون میشه از ترس خودشو خیس کرده بود .وقتی اوردنش بیرون از خیسی شلوارش همه بازم خندیدن😂..جالب ترش اینجا بود پدرش همه اموالش قبل از مرگش وقف کرده بود وهیچی جز یه باغ کوچیک بهش نرسید😂😂روح همه رفتگان شاد .@azsargozashteha💚