شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نوزدهم اونوقت بود که هرروز یه موضوع جدیدی پیش میومد و اوقات و زندگی رو برای ما تلخ میکردن به
#قسمت_بیستم
منم که همچنان فاز محبت داشتم گفتم الان میرم برات میخرم میام
بلند شدم و شال و کلاه کردم و راه افتادم رفتم خرید
رفت و برگشتم نیم ساعت زمان برده بود و اومدم با کلی بگو بخند پیراشکی هارو خوردیم و اون روز تموم شد و بعد از شام با شوهرش رفتن خونشون
ساعت حدودای ۱۱ شب بود که رفتم تو اتاق نازی دیدیم رو تختش خوابیده با عروسکش حرف میزنه و میگه یه وقت به مامانت نگی ها ؟
منم بهش گفتم چیو به مامانش نگه
یهو هینی کرد و دستشو گرفت جلو دهنش
گفتم نازی چیشده
دخترا همه حرفاشونو به مامانشون میزنن و خلاصه با هزار ترفند از زیر زبونش حرف کشیدم
نازی گفت مامان تو که رفتی پیراشکی بخری برای عمه،
عمه زودی رفت یه کاسه آب اورد ازتو کیفش یه چیزی دراورد ریخت توش و بعد تو خونمون میچرخید و اون آب و میپاچید به دیوارهای خونمون، مامان حتی تو توالت و حمام هم پاشید
اون شب یکم فکرم درگیر شد ولی صبح که از خواب بیدار شدم کلا فراموشم شده بود
یک هفته ای گذشته بود که یک شب خواب بودیم تو عالم خواب و بیداری یه حیوان درنده از تو آشپزخونه به سمت من حمله کرد
به قدری ترسیدم و جیغ کشیدم و پریدم، از ترس یقه زیرپوش رکابی محمد و گرفتم که بیچاره از خواب پرید و منو ساکت کرد ولی بعدش که حالم جا اومد دیدم بند زیر پوش گلوشو زخم کرده
اون شب شد اغاز روزهای نحس زندگی ما
از اون شب به بعد اون کابوس ها ادامه پیدا کرد
ماه های اول فقط تو شب اذیت میشدم و چیزهای میدیدم که تا مرز سکته پیش میرفتم و گاهی که آزار جسمی بهم میدادن تن و بدنم زخم یا کبود میشد و واقعا دیگه خوابیدن برام عذاب بود
از طرفی کارو بار محمد کساد شد به قدری تو مدت دو سه ماه اوضاع خراب شد که تک تک استاد کارها و شاگردها میدیدن درامد نیست تسویه حساب میکردن و میرفتن و محمد موند و یه کارگاه بدون درامد
سپاه و وزارت راه پیمانکاریشون رو فسخ کردن و محمد در حد درامد بخور و نمیری کار میکرد تو مغازه ش
منم که روز به روز بدتر و بدتر میشدم دیگه کار به جایی رسیده بود که چند روز چند روز با هیچ احدی حرف نمیزدم و شبها هم که با جیغ و داد و دیوانه بازی میگذشت .
تو این گیر دار محمد به خاطر اعتباری که چندین سال تو منطقه مون کسب کرده بود و دیگه سرشناس بود همه رو قول وحرفش قسم میخوردن
یه حاج محمد میگفتن ۱۰۰ تا از دهانشون میریخت .
تو همین روزا یکی از دوستاش از فرصت استفاده میکنه و چندتا چک میاره و میگه دنبال ضامن هستم که پشت چک هارو امضا کنه تا بتونم خرجشون کنم
هرجا میرم همه شون میگن ضامن معتبر و هیچکس معتبر تر از تو نیست .
محمدم جوگیر میشه و پشت ۱۷ چک مبلغ بالا رو امضا میکنه و حتی از خودش هم ۳ برگ چک مینویسه و به دوستش میده ....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام
من عقد کردم یک ماهه و خیلی از لحاظ روحی به شوهرم نیاز دارم.شرایط مالی همسرمم خوب نیست به خاطر کرونا و تعطیلی و ...
در ضمن هر دو بچه سن هستیم و ۱۷ سالمونه
من هر روز عصر ها میرفتم خونه مادر شوهرم و تا شب میموندیم ساعت ۱۲ یا یک و بعد منو میرسوند خونه
تا دیشب ک پدرم زنگ زد و گفت دیگه حق ندارم برم و فقط هفته ای یک بار اونم نیم ساعت میتونم برم پیشش و گفت اگه برنگردم در و قفل میکنه و کرد
ما سر اینکه بتونیم ازدواج کنیم خیلی حرف شنیدیم خیلی سختی کشیدیم همین پدرم کلی به همسرم فوحش داد و منو به حد مرگ کتک زد
من سه سال تو خونه زندانی بودم و الان که عقد کردیم این انصاف نیست...حال روحیم اصلا خوب نیست و دائم گریم میگیره.شرایط مستقل شدن نداریم و اطرافیان به جای کمک فقط دارن به اذیتاشون ادامه میدن...خونه مادر شوهرم کوچیکه و دلم نمیخواد اونجا برم برای زندگی
واقعا دوست پسر و دوست دختر ها و نامزد و هر چی...بیشتر از هفته ای یک بار همو میبینن
من یه روز شوهرمو ندیدم حالم بده
اون طفلکم با این سن افتاده دنبال کارایی که هیچ اینده ای ندارن و درامدش موقته
لطفا راهنمایی کنید😭🙏🏻
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
@azsargozashteha💚
#نظر_اعضا ❤️
سلام
میخواستم به اون خانوم 45 ساله که میخوان بچه دار بشن بگم که مادر من من رو 40 سالگی به دنیا اورد و الان من 15 سالمه و مادرم 55 و به نظرم چون سنش داره میره بالا دیگه حوصله ی سر و کله زدن با من رو نداره ینی دیگه اعصابش نمیکشه شماهم همین طور وقتی شما 60 سالتون میشه دختر یا پسری کع به دنیا اوردید تازه میشه اول نوجونی و سرکشی ش که که میخواد باید مد اون روزا همراه باشه و به روز باشه شما اگر تو 60 سالگی حال و حوصله بحث کردن با یه نوجوون رو دارید و میتونید خودتون رو به روز نگه دارید که مشکلی نیس ولی اگر ندارید انتخاب با خودتون چون من خودم این وضعیت رو درک میکنم مامانم از اونور حرص و جوش چهار تا بچه قبل من رو میخوره ( من بچه آخرم و تنها دهه هشتادی تو خونه✌️) به اونا هیچی نمیتونه بگه حرصش رو سر من خالی میکنه
درباره ی اختلاف سنی هم خیلی خوبه که زیاد نباشه چون من اختلافم با خواهر برادرام خیلیییی هست به طوری که خواهر بزرگم میتونس مادرم باشه😅 برا همین حس میکنم هیچ کدوم نمیتونن من رو درک کنن و انقد خودشون مشقله دارن که نمیتونن با من حرف بزنن و رفیق باشن😖
خلاصه اگر میتونین برا بچه تون رفیق باشین بیارین اگرنه که هیچی🙂
ببخشید زیاد شد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد خانمی که بچه ۵ساله داشتن.
وقتی پسرت چیزی می خواد و داد میزنه، آروم و باخونسردی بهش بگو وقتی داد میزنی و بلند صحبت میکنی نمیدونم چی میگی و چی میخوای.
پس آروم صحبت کن تا متوجه بشم
نکته دوم اینه که هرچیزی خواست رو بهش نده،مثلاوقتی مغازه میری بهش بگو زیاد پول ندارم فقط میتونی یه چیزی انتخاب کنی. شاید تا چندروز خیلی اذیت کنه اما تحمل کن و محلش نزار، وقتی ببینه با دادوبیداد خواسته اش برآورده نمیشه کم کم آروم تر میشه.
وقتی کتک هم زد، یه تنبیه روانی براش درنظر بگیر، مثلا بگو چون امروز مامان رو کتک زدی منم امروز نمیتونم باهات بازی کنم، توجه داشته باش هیچ وقت دربرابرش کتکش نزن تا یاد نگیره،
از همه مهمتر اینکه با وجود همه ی این اعصاب خوردی هایی که درست میکنه، آروم باشی و عصبانیتت رو بروز نده، چون خیلی از بچه ها لجوج هستن و وقتی ببینن چیزی اعصابت رو خورد میکنه بازم انجامش میدن.
@azsargozashteha❤️
#پرسش_اعضا ❤️
#دردو_دل
تروخدا کمکم کنید
من محاکمه یا دلداری نمیخوام
با اقایی به صورت مجازی صحبت میکنم
رابطه مون طولانی شد
و وابسته گی به وجود آمد
خانواده ها اطلاع نداشتن
جز خاله ی من
ایشون قصد داشتن بیان خاستگاری چون گفتن که گناه هست حتی چت کردن با من با اینکه حرفای اونشکلی نمیزنیم میگن نامحرمیم
حق دارن
گفتم هنوز زود هستش بزارین برین سر کار اون موقع تشریف بیارین برای خاستگاری
چند روز پیش خانواده ی ایشون پیام های من و اون رو روی گوشیش دیدن
و گوشیش رو گرفتن
ایشون خیلی کوتاه به من گفتن که *خانواده ام متوجه شدن و مادرم گفته نمیرسین به هم*
از طرفی اقایی خاستگار من هستن
و خانواده فشار آوردن که جواب مثبت بدم چون وضع مالی به شدت عالی دارن
و اخلاق هم نسبتا خوب هست
ولی اخه من دلبستم به اون
نمیتونم ولشون کنم
میترسم جواب مثبت بدم و آینده ی خودم و اون آقا رو خراب کنم
چیکار کنم؟
دل بستم به شدت
با اینکه خبر ندارم چه مشکلی پیش اومده خیلی خیلی حالم بده
همش گریه و نگرانی و بی قراری دارم
و نمیخوام با ماجرا کنار بیام ی پایان خوب میخوام
میشه لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم برگرده؟
میگم زنگ بزنم به گوشیشون
ولی دست مادرشون هست احتمال زیاد
خب خودم رو کم میارم
و حتی اگرم قبول کنن فکر میکنن من خیلی کم هستم و به دست آوردنم خیلی راحت به دست میام در حالی که خانواده ام خیلی روم حساسن
مغزم سوت میکشه
میترسم بیاد بگه باید جدا شیم
دستامو تیغ زدم
همش گریه میکنم
موهام داره میریزه
کمکم کنید تروخدا چیکار کنم خانواده شون راضی باشن و آبروریزی نشه فکر بد نکنن
ایشون خیلی خیلی کم رو هستن
این موضوع خیلی کارمو سخت کرده:)
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد 🙏🌹
#پرسش_اعضا ❤️
سلام من ۳۰ سالمه و خانومم ۲۷ سال. ما ۲ ساله ازدواج کردیم
وضع مالیمم خیلی خوبه
البته خانواده همسرمم وضع مالیشون خوبه
به تازگی صاحب بچه شدیم دو قلو
متاسفانه توی مدتی که همسرم باردار بود یکی از رقبای کاریم منشیم رو وادار میکنه بیاد سمتم و با رفتارای بد و زننده عکسای یواشکی ازم گرفته که من دارم انگار باهاش بگو بخند و شوخی میکنم و برای همسرم فرستاده
همسرمم از ماه هفتم بارداری دیگه باهام قهره
جلوی خانواده ها حفظ آبرو میکنه اما تو خلوتمون نمیذاره نزدیکش بشم و یه هزارتومن خرجش کنم
برای روز مادر براش سرویس طلا گرفتم که پسش داد و گفت نمیخوام
خودش گفت منتظرم بچه ها یکم بزرگ بشن و طلاق بگیرم
خواهش میکنم راه حل بدین
من یه تار از موهای زنمو به صدتا مثل اون منشی نمیدم
حتی نمیتونم به نبودش فکر کنم
چیکار کنم از طلاق دست بکشه
هرکاری تا الان کردم فایده نداشت
تو خونه هم کلا منو آدم حساب نمیکنه قبلا خیلی بهم محبت میکرد.
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
پاسخ اعضا در کانال دوممون👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
همگی عضو بشن لطفا این کانال داستان آشنایی و ازدواج اعضامونو میزاریم😍🙈
لطفا دوستان بزرگواری که زیر ۱۸سال هستن عضو نشن🙏
کانال ویژه ی #متاهلینمون هست❤️
اینو یه جایی ذخیره کنید و هر چند روز یکبار بخونید،،،،
😨 تئوریِ سوسک 😨
این داستان منسوب به "ساندار پیچای" است.
*ساندار پیچای* یک مهندس و مدیر اجرایی هندی تبار در حوزه فناوری اطلاعات است که آگوست ۲۰۱۵ به عنوان مدیر عامل اجرایی *شرکت گوگل* انتخاب شد.
این داستان را *ساندار* در سخنرانی خود در گوگل بیان کرده است....
"تئوری سوسک در توسعه شخصی"
در رستورانی، یک "سوسک"
ناگهان از جایی پر می زند و بر روی یک خانم می نشیند.آن خانم از روی ترس شروع به فریاد می کند.وحشت زده بلند می شود و سعی می کندباپریدن و تکان دادن دستهایش،"سوسک" را از خود دور کند.واکنش او مُسری بوده وافراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت زده می شوند.
بالاخره آن خانم موفق می شود، سوسک را از خود دور کند.
"سوسک" پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او می نشیند.
این بار نوبت او و افراد نزدیکش می شودکه همان حرکت ها را تکرار کنند !
"پیشخدمت" به سمت آنها میدود تاکمک کند.در اثر واکنش خانم دوم، این بار"سوسک" پر می زند و روی"پیشخدمت"
می نشیند.پیشخدمت محکم می ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند. در زمانی مطمئن "سوسک"را با انگشتانش می گیرد و به خارج رستوران پرت می کند ...
در حالیکه قهوهام را مزه مزه
می کردم، شاهد این جریانات بودم وذهنم درگیر این موضوع شد.
آیا "سوسک" باعث این رفتارِ
"هیستریک" شده بود؟اگر اینطور بود، چرا "پیشخدمت" دچار
این رفتار نشد؟
چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟
این "سوسک" نبود که باعث این
ناآرامی و ناراحتی خانم ها شده بود،بلکه عدم توانایی افراد در برخوردبا "سوسک" موجب ناراحتیشان شده بود.
من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من می شود، بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت می کند.
این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت می کند، این ناتوانی من در برخورد با این پدیده است که موجب ناراحتیم می شود.
من فهمیدم در زندگی نباید " *واکنش*" نشان داد،بلکه باید *"پاسخ"* داد .
آن خانمهابه اتفاق رخ داده
واکنش نشان دادند، در حالیکه *"پیشخدمت"،* *"پاسخ"* داد.
*”واکنش" ها همیشه غریزی هستنددر حالیکه "پاسخ" ها همراه با تفکرند!*
*«این مفهوم مهمی در فهم زندگیست،...»*
*آدمی که خوشحال است، به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است؛او به این خاطر خوشحال است که: *“دیدگاهش” و پاسخش نسبت به مسائل درست است....!!*
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #دردو_دل تروخدا کمکم کنید من محاکمه یا دلداری نمیخوام با اقایی به صورت مجازی صحبت م
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام به دوست عزیزی که علاقه مند شدن به اون آقایی که گوشیش رو مادرش گرفته دوست عزیز بهتره اون آقارو فراموش کنی کسی که با این سن مادرش گوشیشو بگیره حتما در آینده با شما به مشکل میخوره امروز رو نبین فردا همه چی برای شما تکراری وغیر قابل تحمل میشه اون وقت میخوای چه کار کنی الان وابستگی کمتره فراموش کردن راحتتر.موفق باشی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون خانمی که گفتن با اقایی تو مجازی اشنا شدن و رابطشون طولانی شده می خواستم بگم که باید پا رو دوست داشتنتون بزارید و باهاش ازدواج نکنید چون خانواده اون اقا راضی به ازدواج شما و پسرشون نیستن که گوشی پسرشون رو گرفتن به نظر من باید به حرف خانوادتون گوش بدین و با اون اقا که امدن خاستگاری جواب مثبت بدین پدر و مادر همیشه صلاح بچشون رو می خوان الان یکی از فامیل های ما مثل شما بود اون زمان گوشی نبود و با نامه باهم حرف می زدن حالا این فامیل ما یک خاستگاری داشته که پسر خوب و زحمت کش وضع مالیشون هم خیلی خوب بوده و مورد رضایت خانواده اما این فامیل ما با ایشون که امد خاستگاری ازدواج نمی کنه و با اون اقا ازدواج میکنه اویل زندگیشون خوب بود ولی دیگه بعدش دعوا و کتک کاری چون وقتی می دیدمش دستش یا صورتش کبود یکبار هم خودکشی کرده بود با چاقو دستش رو بریده بود الان هم بعد چند سال قرص اعصاب می خوره حالا خواهر من می خواستم بگم که دوستی در فضای مجازی یا اینطور اشنایی ها سرانجام خوبی نداره دارم اینو خواهرانه بهت می گم با اون اقا که امده خاستگاریت ازدواج کن که انشالله خوشبخت بشی و به فکر او اقا دربیا که فقط خودت بدبخت میشی اگه اون دوست داشت با شماره دیگه ای بهت رنگ می زد
برات دعا می کنم انشالله راه درست رو انتخاب کنی امیدت به خدا باشه .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد اون خانمی که گفتن با یک نفر مجازی اشنا شدن و گوشیه اون فردو خانوادش ازشون گرفتن واقعا دارم میگم عزیزم فراموشش کن بهترین راه همینه سخته ولی باید انجامش بدی ته راهه شما راهیه که خیلیا قبلا رفتن بنظرم فراموشش کنین اخه پسری که نمیتونه با خانوادش منطقی صحبت کنه چطور میتونه مرد زندگیه شما باشه؟ بعدشم ارزششو نداره که بخاطر همچین موضوعی دستتوون رو تیغ بندازین به خودتون اسیب نزنین لطفا🌷🌸
موضوع دیگه اینکه شما نباید کاری کنید که خانوادشون راضیشن ایشون باید ی حرکتی بزنن راضیشون کنن ولی اینو به عنوان ی ادمی که داره از خارج گود میبینه میگم باید فراموشش کنید ذهنتونو ازاد کنین بهش فکر نکنید بعدازمدتی فراموش میشن.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در مورد اون خانومی ک گفتن تو مجازی یکیو دوست دارن و ی خاستگار خوب هم دارن
میخواستم بگم منم عاشق کسی بودم ک حتی جواب پیامامم نمیداد . فامیل بود ولی فقط تو کوچه و خیابون همو میدیدیم ولی من دوسش داشتم . وقتی میدیدم جواب پیامامو نمیده و پسرداییم خاستگاری اومده بود . منم تصمیمو گزاشتم برا خانوادم . خانوادمم پسرداییمو قبول کردن و الان یک ماهی میشه عقد کردیم ولی من دارم دیوونه میشم . سخته دوری از عشقم . سخته همش فکر طلاق میاد تو ذهنم ولی میدونم خانوادم قبول نمیکنن . چون تو فامیلای ما میسوزن و میسازن و طلاق گرفتن زیادی نیس
عشقمم میدونم پشیمونع و دلش برام تنگ شده
ببین گلم اگه عشقتو واقعا از ته دلت دوست داری با ازدواج کردن با کسی دیگه زندگیتو خراب نکن . همینطور زندگی شوهرتو . چون من بعضی وقتا ناخواسته با شوهرم خیلی خیلی سرد بر خورد میکنم . و همش بفکر اینم ک یروزی من ب عشقم میرسم
ببخشید دراز شد . فقط خواستم بگم من درکت میکنم عزیزم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب دخترخانمی میگن مجازی اشناشدن الان خانواده پسره فهمیدن بگم که عشق مجازی عمرش کوتاه بعدم اینکه اون اقاهست پس خانوادش نمیتونن گوشیش بگیرن ایناهمش فیلم نبایدبه این زودی اعتمادکنن دل ببازن ازمن میشنون اگه اون اقاخاطرش میخواست به هرطریقی بهش پیام میدادازحالش باخبرمیشد ازکجامعلوم ایناهمش فیلم بوده تا بتونه ازش جدابشه. نبایدزوداعتمادکنه اگه خاستگارشون ازهمه لحاظ خوب منطقی هست جواب مثبت بده ایندش خراب نکنه اون اقافراموش کنه
🌹❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️
سلام
جواب دختر خانمی که گفتن رابطه مخفی داشتن با خواستگارشون
۱.پسری که گوشیشو مادرش میگیره وخبری ازش نمیشه یا خیلی وابسته به مادرشه که رو همچین مردی نمیشه به عنوان تکیه گاه حساب کرد یا اینکه میتونه خبر بده وگوشی داره که این یعنی اینا حرفه که مشکل پیش امده و بهونه کرده برای اتمام رابطه
یا اینکه خجالتیه که اگر واقعا به این حد هست باید فاتحه زندگی باهاشو خوند همچین موقعی که پای ابروی شما وسطه سکوت کرده
۲.شما اگه بری جوری به خانواده بگی بعدا مشکلات زیادی داری نه فقط از جانب خانواده حتی خود اقاپسر هم میگن خودت خواستی مگه من اومدم دنبالت ...به همین راحتی بی ارزش میشی
۳.در مورد خواستگار دیگه فورا نباید جواب مثبت بدی
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا ❤️ سلام به دوست عزیزی که علاقه مند شدن به اون آقایی که گوشیش رو مادرش گرفته دوست عزیز به
#ادامه
چون شما وابسته و دل بسته کسی هستی و این خواستگار جدید هرچی هم که خوب باشه شما با اونیکه وابستشی مقایسه میکنی و اکثر موارد اونی برنده میشه که نیست و چون این رابطه مجازی بوده شما کمتر بدی و سختی زندگی این طرفتو دیدی پس نسبت به زندگیت با اون فرد که حقیقی میشه و گاها مشکلاتی هست سرد میشی
پیشنهاد 👌
شما گوشیتوخاموش کن بزار کنار
سخته اما فراوشش کن فراموشی واقعی نه فقط ارتباط نداشتن
به این خواستگارت هم بگو باید بهت زمان بدن مثلا به خانواده بگو تا اخر امسال.پنج ماه خوبه
فایده اینکار👇
اول اینکه دیگه وابستگی نداری و میتونی با عقل و حساب کتاب تصمیم بگیری
دوم اینکه اگر اون اقا واقعا بخوادت در هر شرایطی باشه تو این مدت پیگیر میشه و اگر بخواد میاد خواستگاری
شوم اینکه هم پیش خانواده ایشون هم خودت سربلندی
چهارم اینکه اگر اون خواستگار جدیده مورد خوبی باشه با فراموش کردن موردی کهگفتی دلت اروممیشه و زندگی بدون نگر انی و مقایسه شروع میکنی
عزیزم میدونم سخته ...اصلنم اسون نیست ولی تنها راهت همینه بیست و یک روز گوشیتو بزار کنار بعدش گوشیتو بیار .
بگم به هیچ وجه حتی یه پیامک هم به اون اقا نده که همه چی میاد از اول مگر بیاد خواستگاری وجواب مثبت داده باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین عزیز ودوستان خوب کانال
خانم محترمی که تو فضای مجازی ارتباط گرفتی ودلبسته شدی بسیار کار اشتباهی کردی
هرگونه چت و گفتگو خارج از چهار چوب عرف وشرع حرام میباشد
این نظر خیلی از مراجع هست
وقتی میگن تو مجازی وارد ارتباط نشید همش به خاطر خودتونه
من خودم به خاطر این خانومای نا محترمی که تو مجازی با شوهرم ارتباط گرفتن زندگیم تلخ شده
نکنید این کارها رو
آه ونفرین خانواده ای پشت سرتون میمونه
@azsargozashteha💚