eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۱۰🌹 @azsargozashteha💚
s110.mp3
1.21M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۱۰🌹 @azsargozashteha💚
اینو یه جایی ذخیره کنید و هر چند روز یکبار بخونید،،،، 😨 تئوریِ سوسک 😨 این داستان منسوب به "ساندار پیچای" است. *ساندار پیچای* یک مهندس و مدیر اجرایی هندی تبار در حوزه فناوری اطلاعات است که آگوست ۲۰۱۵ به عنوان مدیر عامل اجرایی *شرکت گوگل* انتخاب شد. این داستان را *ساندار* در سخنرانی خود در گوگل بیان کرده است.... "تئوری سوسک در توسعه شخصی" در رستورانی، یک "سوسک" ناگهان از جایی پر می زند و بر روی یک خانم می نشیند.آن خانم از روی ترس شروع به فریاد می کند.وحشت زده بلند می شود و سعی ‌می کندباپریدن و تکان دادن دستهایش،"سوسک" را از خود دور کند.واکنش او مُسری بوده وافراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت زده می شوند. بالاخره آن خانم موفق می شود، سوسک را از خود دور کند. "سوسک" پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او می نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش می شودکه همان حرکت ها را تکرار کنند ! "پیشخدمت" به سمت آنها می‌دود تاکمک کند.در اثر واکنش خانم دوم، این بار"سوسک" پر می زند و روی"پیشخدمت" می نشیند.پیشخدمت محکم می ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند. در زمانی مطمئن "سوسک"را با انگشتانش می گیرد و به خارج رستوران پرت می کند ... در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه می کردم، شاهد این جریانات بودم وذهنم درگیر این موضوع شد. آیا "سوسک" باعث این رفتارِ "هیستریک" شده بود؟اگر اینطور بود، چرا "پیشخدمت" دچار این رفتار نشد؟ چرا او تقریباً به شکل ایده آلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟ این "سوسک" نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم ها شده بود،بلکه عدم توانایی افراد در برخوردبا "سوسک" موجب ناراحتیشان شده بود. من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من می شود، بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت می کند. این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت می کند، این ناتوانی من در برخورد با این پدیده ‌است که موجب ناراحتیم می شود. من فهمیدم در زندگی نباید " *واکنش*" نشان داد،بلکه باید *"پاسخ"* داد . آن خانم‌هابه اتفاق رخ داده واکنش نشان دادند، در حالیکه *"پیشخدمت"،* *"پاسخ"* داد. *”واکنش" ها همیشه غریزی هستنددر حالی‌که "پاسخ" ها همراه با تفکرند!* *«این مفهوم مهمی در فهم زندگیست،...»* *آدمی که خوشحال است، به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است؛او به این خاطر خوشحال است که: *“دیدگاهش” و پاسخش نسبت به مسائل درست است....!!* @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #دردو_دل تروخدا کمکم کنید من محاکمه یا دلداری نمیخوام با اقایی به صورت مجازی صحبت م
❤️ سلام به دوست عزیزی که علاقه مند شدن به اون آقایی که گوشیش رو مادرش گرفته دوست عزیز بهتره اون آقارو فراموش کنی کسی که با این سن مادرش گوشیشو بگیره حتما در آینده با شما به مشکل میخوره امروز رو نبین فردا همه چی برای شما تکراری وغیر قابل تحمل میشه اون وقت میخوای چه کار کنی الان وابستگی کمتره فراموش کردن راحتتر.موفق باشی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد اون خانمی که گفتن با اقایی تو مجازی اشنا شدن و رابطشون طولانی شده می خواستم بگم که باید پا رو دوست داشتنتون بزارید و باهاش ازدواج نکنید چون خانواده اون اقا راضی به ازدواج شما و پسرشون نیستن که گوشی پسرشون رو گرفتن به نظر من باید به حرف خانوادتون گوش بدین و با اون اقا که امدن خاستگاری جواب مثبت بدین پدر و مادر همیشه صلاح بچشون رو می خوان الان یکی از فامیل های ما مثل شما بود اون زمان گوشی نبود و با نامه باهم حرف می زدن حالا این فامیل ما یک خاستگاری داشته که پسر خوب و زحمت کش وضع مالیشون هم خیلی خوب بوده و مورد رضایت خانواده اما این فامیل ما با ایشون که امد خاستگاری ازدواج نمی کنه و با اون اقا ازدواج میکنه اویل زندگیشون خوب بود ولی دیگه بعدش دعوا و کتک کاری چون وقتی می دیدمش دستش یا صورتش کبود یکبار هم خودکشی کرده بود با چاقو دستش رو بریده بود الان هم بعد چند سال قرص اعصاب می خوره حالا خواهر من می خواستم بگم که دوستی در فضای مجازی یا اینطور اشنایی ها سرانجام خوبی نداره دارم اینو خواهرانه بهت می گم با اون اقا که امده خاستگاریت ازدواج کن که انشالله خوشبخت بشی و به فکر او اقا دربیا که فقط خودت بدبخت میشی اگه اون دوست داشت با شماره دیگه ای بهت رنگ می زد برات دعا می کنم انشالله راه درست رو انتخاب کنی امیدت به خدا باشه . ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در مورد اون خانمی که گفتن با یک نفر مجازی اشنا شدن و گوشیه اون فردو خانوادش ازشون گرفتن واقعا دارم میگم عزیزم فراموشش کن بهترین راه همینه سخته ولی باید انجامش بدی ته راهه شما راهیه که خیلیا قبلا رفتن بنظرم فراموشش کنین اخه پسری که نمیتونه با خانوادش منطقی صحبت کنه چطور میتونه مرد زندگیه شما باشه؟ بعدشم ارزششو نداره که بخاطر همچین موضوعی دستتوون رو تیغ بندازین به خودتون اسیب نزنین لطفا🌷🌸 موضوع دیگه اینکه شما نباید کاری کنید که خانوادشون راضیشن ایشون باید ی حرکتی بزنن راضیشون کنن ولی اینو به عنوان ی ادمی که داره از خارج گود میبینه میگم باید فراموشش کنید ذهنتونو ازاد کنین بهش فکر نکنید بعدازمدتی فراموش میشن. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد اون خانومی ک گفتن تو مجازی یکیو دوست دارن و ی خاستگار خوب هم دارن میخواستم بگم منم عاشق کسی بودم ک حتی جواب پیامامم نمیداد . فامیل بود ولی فقط تو کوچه و خیابون همو میدیدیم ولی من دوسش داشتم . وقتی میدیدم جواب پیامامو نمیده و پسرداییم خاستگاری اومده بود . منم تصمیمو گزاشتم برا خانوادم . خانوادمم پسرداییمو قبول کردن و الان یک ماهی میشه عقد کردیم ولی من دارم دیوونه میشم . سخته دوری از عشقم . سخته همش فکر طلاق میاد تو ذهنم ولی میدونم خانوادم قبول نمیکنن . چون تو فامیلای ما میسوزن و میسازن و طلاق گرفتن زیادی نیس عشقمم میدونم پشیمونع و دلش برام تنگ شده ببین گلم اگه عشقتو واقعا از ته دلت دوست داری با ازدواج کردن با کسی دیگه زندگیتو خراب نکن . همینطور زندگی شوهرتو . چون من بعضی وقتا ناخواسته با شوهرم خیلی خیلی سرد بر خورد میکنم . و همش بفکر اینم ک یروزی من ب عشقم میرسم ببخشید دراز شد . فقط خواستم بگم من درکت میکنم عزیزم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درجواب دخترخانمی میگن مجازی اشناشدن الان خانواده پسره فهمیدن بگم که عشق مجازی عمرش کوتاه بعدم اینکه اون اقاهست پس خانوادش نمیتونن گوشیش بگیرن ایناهمش فیلم نبایدبه این زودی اعتمادکنن دل ببازن ازمن میشنون اگه اون اقاخاطرش میخواست به هرطریقی بهش پیام میدادازحالش باخبرمیشد ازکجامعلوم ایناهمش فیلم بوده تا بتونه ازش جدابشه. نبایدزوداعتمادکنه اگه خاستگارشون ازهمه لحاظ خوب منطقی هست جواب مثبت بده ایندش خراب نکنه اون اقافراموش کنه 🌹❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️ سلام جواب دختر خانمی که گفتن رابطه مخفی داشتن با خواستگارشون ۱.پسری که گوشیشو مادرش میگیره و‌خبری ازش نمیشه یا خیلی وابسته به مادرشه که رو همچین مردی نمیشه به عنوان تکیه گاه حساب کرد یا اینکه میتونه خبر بده و‌گوشی داره که این یعنی اینا حرفه که مشکل پیش امده و بهونه کرده برای اتمام رابطه یا اینکه خجالتیه که اگر واقعا به این حد هست باید فاتحه زندگی باهاشو خوند همچین موقعی که پای ابروی شما وسطه سکوت کرده ۲.شما اگه بری جوری به خانواده بگی بعدا مشکلات زیادی داری نه فقط از جانب خانواده حتی خود اقاپسر هم میگن خودت خواستی مگه من اومدم دنبالت ...به همین راحتی بی ارزش میشی ۳.در مورد خواستگار دیگه فورا نباید جواب مثبت بدی
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا ❤️ سلام به دوست عزیزی که علاقه مند شدن به اون آقایی که گوشیش رو مادرش گرفته دوست عزیز به
چون شما وابسته و دل بسته کسی هستی و این خواستگار جدید هرچی هم که خوب باشه شما با اونیکه وابستشی مقایسه میکنی و اکثر موارد اونی برنده میشه که نیست و چون این رابطه مجازی بوده شما کمتر بدی و سختی زندگی این طرفتو دیدی پس نسبت به زندگیت با اون فرد که حقیقی میشه و گاها مشکلاتی هست سرد میشی پیشنهاد 👌 شما گوشیتو‌خاموش کن بزار کنار سخته اما فراوشش کن فراموشی واقعی نه فقط ارتباط نداشتن به این خواستگارت هم بگو باید بهت زمان بدن مثلا به خانواده بگو تا اخر امسال.پنج ماه خوبه فایده اینکار👇 اول اینکه دیگه وابستگی نداری و میتونی با عقل و حساب کتاب تصمیم بگیری دوم اینکه اگر اون اقا واقعا بخوادت در هر شرایطی باشه تو این مدت پیگیر میشه و اگر بخواد میاد خواستگاری شوم اینکه هم پیش خانواده ایشون هم خودت سربلندی چهارم اینکه اگر اون خواستگار جدیده مورد خوبی باشه با فراموش کردن موردی که‌گفتی دلت اروم‌میشه و زندگی بدون نگر انی و مقایسه شروع میکنی عزیزم میدونم سخته ...اصلنم اسون نیست ولی تنها راهت همینه بیست و یک روز گوشیتو بزار کنار بعدش گوشیتو بیار . بگم به هیچ وجه حتی یه پیامک هم به اون اقا نده که همه چی میاد از اول مگر بیاد خواستگاری و‌جواب مثبت داده باشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین عزیز ودوستان خوب کانال خانم محترمی که تو فضای مجازی ارتباط گرفتی ودلبسته شدی بسیار کار اشتباهی کردی هرگونه چت و گفتگو خارج از چهار چوب عرف وشرع حرام می‌باشد این نظر خیلی از مراجع هست وقتی میگن تو مجازی وارد ارتباط نشید همش به خاطر خودتونه من خودم به خاطر این خانومای نا محترمی که تو مجازی با شوهرم ارتباط گرفتن زندگیم تلخ شده نکنید این کارها رو آه ونفرین خانواده ای پشت سرتون میمونه @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستم منم که همچنان فاز محبت داشتم گفتم الان میرم برات میخرم میام بلند شدم و شال و کلاه کردم
وقتی قضیه ۳تا چک رو شنیدم واقعا شاخ درآوردم... چون به هیچ عنوان به هیچ احدی چک امانت نمیداد! یه روز که من تو همون حال و هوای افسردگی بودم و گوشه اتاق نشسته بودم تلفن خونه زنگ خورد چون بچه ها مدرسه بودن به اجبار خودم رفتم گوشی رو برداشتم که یه اقای گفت از بانک زنگ میزنه و یه چک مبلغ سنگین از محمد رفته بانک ولی موجودیش کمتره و چون مشتری خوش حساب بانک هستن گفتیم اول تماس بگیریم ببینیم با چک چکار کنیم گفتم من بی اطلاعم و به شوهرم زنگ میزنم تا ۱۰ دقیقه دیگه بیاد بانک وقتی زنگ زدم و رفته بود متوجه میشه رفیقش سرش کلاه گذاشته و از اون روز شروع شد ۳تا چک خودش که با مبلغ های بالا برگشت خورد...! اون ۱۷ تا چک هم برده بود داده بود به شرخر و نصفه پول گرفته بود و اوناها افتاده بودن دنبال محمد که پشت چک هارو امضا کرده..! ظرف مدت چند ماه من یه روانی تمام عیار بودم و محمدم یه فراری از دست شرخر ها اعتبار و ابروش تو این مدت کوتاه رفته بود و یه زن مریض مونده بود رو دستش با دیدن این وضعیت مجبور شد چوب حراج به مال و ملاکش بزنه اول یه باغچه ۱۰۰۰ متری داشتیم اونو فروخت و دهن چندتا شون رو بست دوباره ماشین خودشو فروخت ولی تمومی نداشت مبلغ بدهی خیلی بالا بود حدود ۲۰۰ میلیون پولی که تو حساباش بود و داده بود تمام طلاهای منو نازی که حدود ۹۰ میلیون میشد و فروخت ولی تمومی نداشت حتی مجبور شد ۲۰۶ منم بفروشه و موندیم با پای پیاده تقریبا بدهی ها صاف شده بود ولی حال و روز من هرروز بدتر میشد که هر دوست اشنایی مارو میدید به محمد میگفت این دختر جنی شده ببرش پیش دعا نویسی جن گیری چیزی تا یه فکری براش بکنن اینقدر گفتن و گفتن تا قبول کردیم که بریم سراغ دعا نویس ولی تصمیم جدی نگرفته بودیم ، برای اولین بار توروز داخل رختخواب بودم که دیدم یکی داره میاد طرفم تا اومدم جیغ بکشم دستشو گرفت جلو دهنم و با اون یکی دستش زیر گلومو فشار داد اینقدر فشار داده بود و من تقلا کرده بودم که تا وسط حال رسیده بودم ولی بیهوش شدم بچه ها که میان میبینن من وسط حال افتادم زنگ میزنن به محمد که بابا بدو بیا مامان مرده نمیدونم چقدر زمان گذشته بود که با سیلی های که محمد تو صورتم میزد بهوش اومدم این اتفاق چند باری تو زمان های مختلف می افتاد شب ها که همش کابوس و اذیت بود حالا دیگه روز هم بهش اضافه شده بود یک شب نیمه های شب بلند شدم و رفتم دستشویی وقتی که خواستم برگردم و داشتم دستمو میشستم تا نگاه هم افتاد تو آینه دیدم که اون موجود وحشتناک پشت سرم واستاده تا اومدم فرار کنم یقه لباسمو از پشت گرفت که دیگه هیچی نفهمیدم.... @azsargozashteha💚
❤️ دختری خانمی با اقاپسری از اهل سنت اشنا میشن بعدا از یک سال این اقا پسر خودشونو معرفی میکنن و ابراز علاقه با توجه به اینکه اول این خانم نمیدونستن ایشون اهل سنت هستن قبول میکنن برای اشنایی بیشتر بعد از دوسال معلوم میشه این اقا اهل سنت وزن وپسر دارن واینکه ایشون از سیستان وبلوچستان هستن واین اقا تصمیم دارن با این خانم ازدواج کنن و به عنوان همسر دوم الان بعد از دوسال هم این دختر خانم علاقه مند شده به این اقا وهم اینکه این اقا به هیچ عنوان نمیخوان دست از سر این خانم بردارن این خانم تازه ۲۱ ساله واقا ۳۰ سالشون هست لطفا لطفا راهنمایی بکنیدبدون هیچ سرزنش وقضاوت کردن چون نه دختر خانم دختری بدی هستن ونه خانواده بدی دارن ممنون از نظرات خوبتون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️ سلام ممنون از کانال خوبتون ❤️🌺 راستش من17 سالمه و خودم حس میکنم میتونم و زمانش رسیده که ازدواج کنم و محبتم رو به پایه کسی خرج کنم البته از راه حلال راستش من به ازدواج زیاد فکر میکنم ولی نمیتونم به مامانم بگم که زمانش رسیده و یه جورایی حیایی که دارم جلوم رو میگره و مادر من هم فکر میکنن خودم هم نمیخوام البته تصور منه و اینکه مامان من دوست ندارن من رو زود عروس کنن چون خودشون زود ازدواج کردن برای همین نمیخوان من زود ازدواج کنم منم نمیتونم این موضوع رو به مامانم بگم وما دختر های خانوادمون اونایی که بامن صمیمی بودن و همسن سال من بودن ازدواج کردن اما مامان من میگن اینا هنوز بچن وقتی بزرگ شن میفهمن چه اشتباهی کردن و مامان بزگم یعنی مامان مامانم. هم میگن خدا تو شکر کن که خانوادت تو رو زود عروس نمیکنن من خودم دوتا دخترام رو زود عروس کردم الانم پشیمون و حس میکنم تصورشون اینکه اگر دیر تر ازدواج میکردن شاید کسه بهتری میومد و اونا هم متونستن بیشتر درس بخونن تا اون موقع ومدرک کاری رو بگیرن (مامانم و خالم هم همین تصور رو دارن) من حس میکنم واقعا نیاز دارم به یه هم دم یه کسی که بهش تکیه کنم مراقبم باشه و اینه که میگم واقعا سر افکار بچه گانه مقل لباس عروس و اینجور چیزا نیست و اینکه سر همین قضیه یه جورایی ناراحتم و میترسم خدای نکرده پام به گناه باز بشه ازتون میخوام کمکم کنید و بگید چیکار کنم و اینکه ایا کسایی که زود ازدواج کردن بنظرشون زود ازدواج کردن خوب نیست ؟و چطوری این رو به مادرم برسونم البته خودم نمیتونم و نمیدونم بکی بگم ازتون میخوام خواهرانه با حرف ها و راهنمایاتون کمکم کنید🙏 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد 🙏🌹
گروه پرسش و پاسخ متاهلین👇❤️ https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df لطفا فقط متاهلین و بالای هجده سال عضو شوند🙏🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️ داستان های ارسالی اعضا 👇🌹 https://eitaa.com/joinchat/2188509274C9b8b76b961 لطفا همگی عضو شید دوستان🙏🌹✅
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ دختری خانمی با اقاپسری از اهل سنت اشنا میشن بعدا از یک سال این اقا پسر خودشونو معر
❤️ سلام خسته نباشید من خواستم به شما راهنمایی کنم اگه نطرمنو بخوایین اگه میشه قانونی اقدام کنیدو گرنه بدرد ش نمیخوره اون اقا چون خودم زن دومم واصلا خوب نیست جزدوری از اقا نمیشنوی خواهشآ اجازه ندید..ممنون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام متآسفانه این مدل آشنایی ها که تو فضای مجازی اتفاق می‌افته رواج پیدا کرده چه جور از هر نوعیش و غیر از این بی خانواده بی خانواده پیر جوان مجرد متآهل ریختن .والا ما که حقیقی بود چی شد اونا که دیگه بماند اونا که میان تو فضای مجازی دنبال ی نفر میگردن واقعا نیازمندند یا مریضن یا تنوع طلبن .اصلا عشقی وجود نداره. لطفاً توجه کنید برا این وارد این فضا پیشین که دنبال ی نفر بگردین تنهایی تو خلوت باهاش بدون درد سر ارتباط بگیرین تو این همه آدم .ببین خیلی سایت نیتت گشتنه .اون وقت به نظرتون فکر نمیکنید آیا عقلتونا به کار نمیندازین .ینی انقد احساس میچربه به منطق؟واقعا جا تعجبه.شما خودت داری میگی بعد ها متوجه شدین سنی و زن و بچه داره پس داشته اول ببخشید شما رو رام می‌کرده و عقلتونا میدزریده .بعدم ببخشید نگین لطفاً هر دو از خانواده خوبین .خوب بودن از همین چیزای به ظاهر کوچیک پیدا میشه که آدم سمتش نره .پای وای وای از دست این فضای مجازی و اه و ناله های خانواده ها ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی که تو فیس بوک اشنا شده و پسره اهل سنتِ... بابا شما چرا اینجوری هسین خب معلومه کاملا اشتباهه طرف زن و بچه داره شما میخوای بری تو زندگی یکی دیگه؟؟!! از اینکه اهل سنت و اقوام ریگی هستم که بگذریم خییییلی کارتون اشتباهه. خودتون بذارید جای او خانم اگر یه خانمی وارد زندگیتون بشه چکار میکنید. ما زنها خودمون به خودمون رحم نمیکنیم که مردها اجازه ی هرکاری به خودشون میدن. یعنی چی علاقه مند شدم. شدی که شدی دوماه دیگه یادت میره. وااااقعا متاسفم اگر ما قبول نمیکردیم زن دوم باشیم ایقد جدایی و طلاق زیاد نمیشد. ببخشید طولانی شد خیلی ناراحت شدم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹 سلام برای دختر خانمی که با فیس بوک با یه آقایی آشنا شدن و اون آقا زن و بچه داره دوست عزیزم وقتی شما با این آقا ازدواج کنید زندگی یک خانواده ازهم می پاشه و اگه خانم اول شمارو نفرین کنه میدونی چقدر به زندگیت ضربه میخوره؟ و خدا از شما هم ناراحت میشه که این کارو کردی بعد شاید آقایی که از زن و بچش میگذره میتونه از زن دومش هم بگذره شما دختر هستی و خانواده خوبی هم داری میتونی با آقایی که مناسب تو هست ازدواج کنی و زندگی خوبی داشته باشی برایت آرزوی خوشبختی میکنم🌸🌸 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خواهر جان اگه نظر ما برات مهمه نزار اوشون یا اون اقا ازدواج کنن اول اینکه اون اقا اهل سنت هست و عقایدش فرق میکنه ولی اینکه مهم تره از فامیل های ریگی هستن مطمئنا شبی که ماه کامل شد رو دیدن نظر منو میخواین نزارین اون خانم با اون اقا ازدواج کنن اونم زن دوم حالا اول بود ی چیزی اون خانم هنوز خیلی جوونه فرصتای بیشتری داره امید وارم هرچی خیره پیش بیاد و من الله توفیق ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در پاسخ به کسی که از طریق فیس بوک با کسی آشنا شدن ... من اصلا به اینکه دوستی مجازی بوده و این کار درست نیست ...! به اینکه تازه بعد یه سال آقا پسر افتخار داده و خودش رو معرفی کرده ...! به اینکه طرف روراست نبوده و بعد دو سال مشخص شده اهل سنت هستن ...! به اینکه از اقوام ریگی هستن ...! به تفاوت سنی زیاد شون هم هییییییییچ کاری ندارم !! حرف من الان اینه دوستی با کسی که زن و بچه داره درسته ؟؟🙄 احیانا دختر خانوم که اتفاقا خوب تشریف دارن و از خانواده ی خوبی هم هستند با این موضوع که وارد یه زندگی دیگه بشن و زندگی رو واسه یه خانوم دیگه زهر کنن مشکل ندارند؟؟؟ اینکه می‌خوان هووی یه از همه جا بی‌خبر بشن؟؟؟ به آینده ی بچه های زن اول فکر کردن واقعا؟؟؟ از این موضوع حسرت میخورم که خانومای عزیز موقع خیانت و زن دوم ایناها اولین چیزی که میگن اینه خدا مَرده رو لعنت کنه که رفته خیانت کرده ... خانومی شماها دارین از همجنس خودتون صدمه می‌بیند ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب اون خانمی که گفتن با یه اهل سنت آشنا شدن... از شنیدن این داستان خیلی تعجب کردم... آخه چه نکته ی مثبتی تو اون آقا دیدن که میخوان باهاشون ازدواج کنن... یه دختر جوون که تا حالا ازدواج نکرده چرا باید بره بایه مردی که زن و بچه داره و شیعه نیست؟؟ چرا دو سال رابطه رو کش داد؟؟اصلا تا حالا از اون آقا پرسیده چرا میخواد زن دوم بگیره؟مشکل زن اولش چیه؟ اینارو حتما بهش گوشزد کنید. در مورد راه حل هم باید بگم اول باید با اون دختر خانم صحبت کنید.اگه تونستین متقاعدش کنید که هیچی اگه نتونستین هم دو راه داره.یا به اجبار نزارید باهاش ازدواج کنه در این صورت اون دختر حتی اگه تا آخر عمرش در حسرت اون آقا باشه بهتر از اینه که با اون آقا ازدواج کنه و بعد ازدواج روزی
هزار بار ارزویمرگ کنه واسه ازار و اذیتاش...توجه کنید نقاط مشترک این دختر و پسر خیلی کمه و با این ویژگی هایی هم که گفتین اعتماد کردن به اون آقا خیلی ریسک بزرگیه...راه دومم اینه که اگه اصرار اون دختر خانم خیلی زیاد بود ولش کنید...بزارید ازدواج کنه اگه شانس بیاره خوش بخت میشه اگه هم بر عکس شد میدونه که همه ی این اتفاقا تقصیر خودشه،به کسی نمیتونه اعتراض کنه و البته سختی هایی که احتمالا میکشه پخته و عاقل ترش میکنه و حداقل ازدواج دومش موفق میشه... در این صورت دیگه حسرت اون آقا رو نمیخوره و بقیه ی زندگیش تو آرامشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام: سلام: وهابی که هستند این افراداکثرا چون با اعمال ریگی موافق هستند بسیار بد بین وخشک هستند شیعیان وباقی اهل تسنن را قبول ندارند واحتمال زیاد این اقا خودش هم همین عقیده را دارد این شگردشان است ببینید بعد از دو سال شما متوجه شدید وای چه کار خطر ناکی همه خانواده در گیر می شوند حتما با مشاور خوب صحبت کنید از این ورطه بیرون بیایید زودتر اقدام کنید دیر شده ٫ چرا خانواده را در جریان نکذاشتید ؟ دعا وتوسل فراموش نکنید این دوستی سرابی بیش نیست ٫ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ با سلام.در پاسخ به خانمی که از طریق مجازی با فرد اهل سنتی که گفته آشنا شدن؛ محبت به یک شخص به زمان و رابطه مستمر وابسته هست فقط اگر این رابطه را با زمان کمرنگ کنیم به مرور از بین خواهد رفت، رابطه محبتتون را از بین ببرید اگر خودتون و آسندتون را دوست دارید و یک نگاه هم به فیلم شبی که ماه کامل شد بیندازید که بر اساس واقعیت ساخته شده و قصه زندگی یک دختر شیعه زیبارو و یک اهل سنت مجرد هست ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_یک وقتی قضیه ۳تا چک رو شنیدم واقعا شاخ درآوردم... چون به هیچ عنوان به هیچ احدی چک امانت
نمیدونم چقدر زمان گذشت که با صدای یا ابالفضل گفتن و سیلی هایی که محمد توصورتم میزد به هوش اومدم وقتی به هوش اومدم گفت چرا اینجا افتادی..؟ نگاه کردم دیدم وسط پذیرایی جلوی میز تلوزیون افتادم روی زمین! محمد از خواب بیدار میشه میبینه من نیستم بلند میشه ببینه کجام که منو با اون حال تو پذیرایی پیدام میکنه نزدیک های اذان صبح بود، محمد وضو گرفت نمازشو خوند و دیگه هم نخوابید تا هوا کاملا روشن شد بهم گفت پاشو وسایلتو جمع کن بریم خونه مادرت دیگه نمیشه اینجا تنها بمونی‌.. یک ماهی به اون وضع گذشت، خونه مادرم که میرفتم حال و روزم خوب بود ولی همین که وارد خونه خودمون میشدم کلا سیستمم بهم میخورد گریه میکردم داد و بیداد میکردم. چرت و پرت تعریف میکردم چند باری دکتر بردنم و قرصای مختلف میخوردم ولی فایده نداشت دیگه فاز خودکشی گرفته بودم، همش میگفتم خودمو میکشم و دکتر تاکید کرده بود به هیچ عنوان تنهاش نزارید اوضاعش خیلی خرابه و اگر اینجور پیش بره باید بستری بشه ‌یک روز که حالم خیلی بد بود، چند شبانه روز بود که نخوابیده بودم بلند شدم برم داروخانه قرص خواب بگیرم تو پارکینگ پسرمو دیدم که از مدرسه میومد گفت مامان کجا میری گفتم هیچ جا مامان میرم سرکوچه قرص بگیرم الان میام رفتم و برگشتم و چون حالم خیلی بد بود ۲تا قرص باهم خوردم و رفتم تو اتاق نازی رو تختش خوابیدم (اتاق دنج و تاریکی بود جون میداد برای خوابیدن) بالاخره قرصا اثر کرده بود و من خواب رفته بودم اون شب جشن تولد پسر خالم دعوت بودیم ولی من دیگه چند وقت بود هیچ جا نمیرفتم، اصلا از ادمها وحشت داشتم محمد هم بخاطر وضعیتم بهم زنگ میزنه ببینه اگر میخوام برم جشن زودتر بیاد که اماده بشه ولی چون موبایلم رو جواب نمیدم زنگ میزنه به خط خونه که پسرم گوشی و برمیداره وقتی سوال میکنه مامانت کجاست ؟ پسرم درجوابش میگه ظهر رفت داروخانه قرص گرفت خورد خوابید محمد بیچاره هم فکر میکنه که من خودکشی کردم زنگ میزنه به مادرم که زود بیاید شهره بلاخره کار خودشو کرد و قرص خورده خودش که وسیله نداشت با تاکسی خودشو میرسونه خونه وقتی وارد اتاق شد پرید سمت من از خواب پریدم چون خیلی ترسیده بودم شروع کردم گریه کردن دیگه این گریه کردنا برای خودمم عجیب بود که محمد سرمو تو بغلش گرفته بود هی قربون صدقم میرفت و میگفت بگو آخه چته ؟ چرا گریه میکنی؟ منم با تو گریه کنم؟ ولی واقعا نمیدونستم چرا گریه میکنم... جوابی نداشتم که بدم و فقط زار زار با صدای بلند گریه میکردم همون موقع زنگ زدن و مادرم و دوتا خواهرم و شوهراشون هراسون رسیدن تو خونه و وقتی حال و روز منو دیدن پا به پای من گریه میکردن ولی هیچ تاثیری تو حال من نداشت.... @azsargozashteha💚