شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا ❤️ سلام به دوست عزیزی که علاقه مند شدن به اون آقایی که گوشیش رو مادرش گرفته دوست عزیز به
#ادامه
چون شما وابسته و دل بسته کسی هستی و این خواستگار جدید هرچی هم که خوب باشه شما با اونیکه وابستشی مقایسه میکنی و اکثر موارد اونی برنده میشه که نیست و چون این رابطه مجازی بوده شما کمتر بدی و سختی زندگی این طرفتو دیدی پس نسبت به زندگیت با اون فرد که حقیقی میشه و گاها مشکلاتی هست سرد میشی
پیشنهاد 👌
شما گوشیتوخاموش کن بزار کنار
سخته اما فراوشش کن فراموشی واقعی نه فقط ارتباط نداشتن
به این خواستگارت هم بگو باید بهت زمان بدن مثلا به خانواده بگو تا اخر امسال.پنج ماه خوبه
فایده اینکار👇
اول اینکه دیگه وابستگی نداری و میتونی با عقل و حساب کتاب تصمیم بگیری
دوم اینکه اگر اون اقا واقعا بخوادت در هر شرایطی باشه تو این مدت پیگیر میشه و اگر بخواد میاد خواستگاری
شوم اینکه هم پیش خانواده ایشون هم خودت سربلندی
چهارم اینکه اگر اون خواستگار جدیده مورد خوبی باشه با فراموش کردن موردی کهگفتی دلت اروممیشه و زندگی بدون نگر انی و مقایسه شروع میکنی
عزیزم میدونم سخته ...اصلنم اسون نیست ولی تنها راهت همینه بیست و یک روز گوشیتو بزار کنار بعدش گوشیتو بیار .
بگم به هیچ وجه حتی یه پیامک هم به اون اقا نده که همه چی میاد از اول مگر بیاد خواستگاری وجواب مثبت داده باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین عزیز ودوستان خوب کانال
خانم محترمی که تو فضای مجازی ارتباط گرفتی ودلبسته شدی بسیار کار اشتباهی کردی
هرگونه چت و گفتگو خارج از چهار چوب عرف وشرع حرام میباشد
این نظر خیلی از مراجع هست
وقتی میگن تو مجازی وارد ارتباط نشید همش به خاطر خودتونه
من خودم به خاطر این خانومای نا محترمی که تو مجازی با شوهرم ارتباط گرفتن زندگیم تلخ شده
نکنید این کارها رو
آه ونفرین خانواده ای پشت سرتون میمونه
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستم منم که همچنان فاز محبت داشتم گفتم الان میرم برات میخرم میام بلند شدم و شال و کلاه کردم
#قسمت_بیستو_یک
وقتی قضیه ۳تا چک رو شنیدم واقعا شاخ درآوردم... چون به هیچ عنوان به هیچ احدی چک امانت نمیداد!
یه روز که من تو همون حال و هوای افسردگی بودم و گوشه اتاق نشسته بودم تلفن خونه زنگ خورد
چون بچه ها مدرسه بودن
به اجبار خودم رفتم گوشی رو برداشتم که یه اقای گفت از بانک زنگ میزنه و یه چک مبلغ سنگین از محمد رفته بانک ولی موجودیش کمتره
و چون مشتری خوش حساب بانک هستن گفتیم اول تماس بگیریم ببینیم با چک چکار کنیم
گفتم من بی اطلاعم و به شوهرم زنگ میزنم تا ۱۰ دقیقه دیگه بیاد بانک
وقتی زنگ زدم و رفته بود متوجه میشه رفیقش سرش کلاه گذاشته و از اون روز شروع شد ۳تا چک خودش که با مبلغ های بالا برگشت خورد...!
اون ۱۷ تا چک هم برده بود داده بود به شرخر و نصفه پول گرفته بود و اوناها افتاده بودن دنبال محمد که پشت چک هارو امضا کرده..!
ظرف مدت چند ماه من یه روانی تمام عیار بودم و محمدم یه فراری از دست شرخر ها
اعتبار و ابروش تو این مدت کوتاه رفته بود و یه زن مریض مونده بود رو دستش
با دیدن این وضعیت مجبور شد چوب حراج به مال و ملاکش بزنه
اول یه باغچه ۱۰۰۰ متری داشتیم اونو فروخت و دهن چندتا شون رو بست
دوباره ماشین خودشو فروخت
ولی تمومی نداشت مبلغ بدهی خیلی بالا بود
حدود ۲۰۰ میلیون پولی که تو حساباش بود و داده بود
تمام طلاهای منو نازی که حدود ۹۰ میلیون میشد و فروخت
ولی تمومی نداشت حتی مجبور شد ۲۰۶ منم بفروشه و موندیم با پای پیاده
تقریبا بدهی ها صاف شده بود ولی حال و روز من هرروز بدتر میشد که هر دوست اشنایی مارو میدید به محمد میگفت این دختر جنی شده ببرش پیش دعا نویسی جن گیری چیزی تا یه فکری براش بکنن
اینقدر گفتن و گفتن تا قبول کردیم که بریم سراغ دعا نویس ولی تصمیم جدی نگرفته بودیم ،
برای اولین بار توروز داخل رختخواب بودم که دیدم یکی داره میاد طرفم تا اومدم جیغ بکشم دستشو گرفت جلو دهنم و با اون یکی دستش زیر گلومو فشار داد اینقدر فشار داده بود و من تقلا کرده بودم که تا وسط حال رسیده بودم ولی بیهوش شدم
بچه ها که میان میبینن من وسط حال افتادم زنگ میزنن به محمد که بابا بدو بیا مامان مرده
نمیدونم چقدر زمان گذشته بود که با سیلی های که محمد تو صورتم میزد بهوش اومدم
این اتفاق چند باری تو زمان های مختلف می افتاد
شب ها که همش کابوس و اذیت بود حالا دیگه روز هم بهش اضافه شده بود
یک شب نیمه های شب بلند شدم و رفتم دستشویی وقتی که خواستم برگردم و داشتم دستمو میشستم تا نگاه هم افتاد تو آینه
دیدم که اون موجود وحشتناک پشت سرم واستاده تا اومدم فرار کنم یقه لباسمو از پشت گرفت که دیگه هیچی نفهمیدم....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
دختری خانمی با اقاپسری از اهل سنت اشنا میشن
بعدا از یک سال این اقا پسر خودشونو معرفی میکنن و ابراز علاقه
با توجه به اینکه اول این خانم نمیدونستن ایشون اهل سنت هستن
قبول میکنن برای اشنایی بیشتر
بعد از دوسال معلوم میشه این اقا اهل سنت وزن وپسر دارن
واینکه ایشون از سیستان وبلوچستان هستن
واین اقا تصمیم دارن با این خانم ازدواج کنن و به عنوان همسر دوم
الان بعد از دوسال هم این دختر خانم علاقه مند شده به این اقا
وهم اینکه این اقا به هیچ عنوان نمیخوان دست از سر این خانم بردارن
این خانم تازه ۲۱ ساله واقا ۳۰ سالشون هست
لطفا لطفا راهنمایی بکنیدبدون هیچ سرزنش وقضاوت کردن
چون نه دختر خانم دختری بدی هستن ونه خانواده بدی دارن
ممنون از نظرات خوبتون
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️
سلام ممنون از کانال خوبتون ❤️🌺
راستش من17 سالمه و خودم حس میکنم میتونم و زمانش رسیده که ازدواج کنم و محبتم رو به پایه کسی خرج کنم البته از راه حلال راستش من به ازدواج زیاد فکر میکنم ولی نمیتونم به مامانم بگم که زمانش رسیده و یه جورایی حیایی که دارم جلوم رو میگره و مادر من هم فکر میکنن خودم هم نمیخوام البته تصور منه و اینکه مامان من دوست ندارن من رو زود عروس کنن چون خودشون زود ازدواج کردن برای همین نمیخوان من زود ازدواج کنم منم نمیتونم این موضوع رو به مامانم بگم
وما دختر های خانوادمون اونایی که بامن صمیمی بودن و همسن سال من بودن ازدواج کردن اما مامان من میگن اینا هنوز بچن وقتی بزرگ شن میفهمن چه اشتباهی کردن و مامان بزگم یعنی مامان مامانم. هم میگن خدا تو شکر کن که خانوادت تو رو زود عروس نمیکنن من خودم دوتا دخترام رو زود عروس کردم الانم پشیمون و حس میکنم تصورشون اینکه اگر دیر تر ازدواج میکردن شاید کسه بهتری میومد و اونا هم متونستن بیشتر درس بخونن تا اون موقع ومدرک کاری رو بگیرن (مامانم و خالم هم همین تصور رو دارن)
من حس میکنم واقعا نیاز دارم به یه هم دم یه کسی که بهش تکیه کنم مراقبم باشه و اینه که میگم واقعا سر افکار بچه گانه مقل لباس عروس و اینجور چیزا نیست و اینکه سر همین قضیه یه جورایی ناراحتم و میترسم خدای نکرده پام به گناه باز بشه
ازتون میخوام کمکم کنید و بگید چیکار کنم و اینکه ایا کسایی که زود ازدواج کردن بنظرشون زود ازدواج کردن خوب نیست ؟و چطوری این رو به مادرم برسونم البته خودم نمیتونم و نمیدونم بکی بگم
ازتون میخوام خواهرانه با حرف ها و راهنمایاتون کمکم کنید🙏
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد 🙏🌹
گروه پرسش و پاسخ متاهلین👇❤️
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
لطفا فقط متاهلین و بالای هجده سال عضو شوند🙏🙏
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️
داستان های ارسالی اعضا 👇🌹
https://eitaa.com/joinchat/2188509274C9b8b76b961
لطفا همگی عضو شید دوستان🙏🌹✅
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ دختری خانمی با اقاپسری از اهل سنت اشنا میشن بعدا از یک سال این اقا پسر خودشونو معر
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام خسته نباشید من خواستم به شما راهنمایی کنم اگه نطرمنو بخوایین اگه میشه قانونی اقدام کنیدو گرنه بدرد ش نمیخوره اون اقا چون خودم زن دومم واصلا خوب نیست جزدوری از اقا نمیشنوی خواهشآ اجازه ندید..ممنون
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام متآسفانه این مدل آشنایی ها که تو فضای مجازی اتفاق میافته رواج پیدا کرده چه جور از هر نوعیش و غیر از این بی خانواده بی خانواده پیر جوان مجرد متآهل ریختن .والا ما که حقیقی بود چی شد اونا که دیگه بماند اونا که میان تو فضای مجازی دنبال ی نفر میگردن واقعا نیازمندند یا مریضن یا تنوع طلبن .اصلا عشقی وجود نداره. لطفاً توجه کنید برا این وارد این فضا پیشین که دنبال ی نفر بگردین تنهایی تو خلوت باهاش بدون درد سر ارتباط بگیرین تو این همه آدم .ببین خیلی سایت نیتت گشتنه .اون وقت به نظرتون فکر نمیکنید آیا عقلتونا به کار نمیندازین .ینی انقد احساس میچربه به منطق؟واقعا جا تعجبه.شما خودت داری میگی بعد ها متوجه شدین سنی و زن و بچه داره پس داشته اول ببخشید شما رو رام میکرده و عقلتونا میدزریده .بعدم ببخشید نگین لطفاً هر دو از خانواده خوبین .خوب بودن از همین چیزای به ظاهر کوچیک پیدا میشه که آدم سمتش نره .پای وای وای از دست این فضای مجازی و اه و ناله های خانواده ها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خانمی که تو فیس بوک اشنا شده و پسره اهل سنتِ...
بابا شما چرا اینجوری هسین
خب معلومه کاملا اشتباهه
طرف زن و بچه داره
شما میخوای بری تو زندگی یکی دیگه؟؟!!
از اینکه اهل سنت و اقوام ریگی هستم که بگذریم
خییییلی کارتون اشتباهه.
خودتون بذارید جای او خانم اگر یه خانمی وارد زندگیتون بشه چکار میکنید.
ما زنها خودمون به خودمون رحم نمیکنیم
که مردها اجازه ی هرکاری به خودشون میدن.
یعنی چی علاقه مند شدم.
شدی که شدی دوماه دیگه یادت میره.
وااااقعا متاسفم اگر ما قبول نمیکردیم زن دوم باشیم
ایقد جدایی و طلاق زیاد نمیشد.
ببخشید طولانی شد خیلی ناراحت شدم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹
سلام برای دختر خانمی که با فیس بوک با یه آقایی آشنا شدن و اون آقا زن و بچه داره
دوست عزیزم وقتی شما با این آقا ازدواج کنید زندگی یک خانواده ازهم می پاشه
و اگه خانم اول شمارو نفرین کنه میدونی چقدر به زندگیت ضربه میخوره؟ و خدا از شما هم ناراحت میشه که این کارو کردی
بعد شاید آقایی که از زن و بچش میگذره میتونه از زن دومش هم بگذره
شما دختر هستی و خانواده خوبی هم داری میتونی با آقایی که مناسب تو هست ازدواج کنی و زندگی خوبی داشته باشی
برایت آرزوی خوشبختی میکنم🌸🌸
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خواهر جان
اگه نظر ما برات مهمه
نزار اوشون یا اون اقا ازدواج کنن
اول اینکه اون اقا اهل سنت هست
و عقایدش فرق میکنه
ولی اینکه مهم تره از فامیل های ریگی هستن
مطمئنا شبی که ماه کامل شد رو دیدن
نظر منو میخواین نزارین اون خانم با اون اقا ازدواج کنن
اونم زن دوم
حالا اول بود ی چیزی
اون خانم هنوز خیلی جوونه
فرصتای بیشتری داره
امید وارم هرچی خیره پیش بیاد
و من الله توفیق
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در پاسخ به کسی که از طریق فیس بوک با کسی آشنا شدن ...
من اصلا به اینکه دوستی مجازی بوده و این کار درست نیست ...!
به اینکه تازه بعد یه سال آقا پسر افتخار داده و خودش رو معرفی کرده ...!
به اینکه طرف روراست نبوده و بعد دو سال مشخص شده اهل سنت هستن ...!
به اینکه از اقوام ریگی هستن ...!
به تفاوت سنی زیاد شون هم
هییییییییچ کاری ندارم !!
حرف من الان اینه دوستی با کسی که زن و بچه داره درسته ؟؟🙄
احیانا دختر خانوم که اتفاقا خوب تشریف دارن و از خانواده ی خوبی هم هستند با این موضوع که وارد یه زندگی دیگه بشن و زندگی رو واسه یه خانوم دیگه زهر کنن مشکل ندارند؟؟؟ اینکه میخوان هووی یه از همه جا بیخبر بشن؟؟؟ به آینده ی بچه های زن اول فکر کردن واقعا؟؟؟
از این موضوع حسرت میخورم که خانومای عزیز موقع خیانت و زن دوم ایناها اولین چیزی که میگن اینه خدا مَرده رو لعنت کنه که رفته خیانت کرده ... خانومی شماها دارین از همجنس خودتون صدمه میبیند ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که گفتن با یه اهل سنت آشنا شدن...
از شنیدن این داستان خیلی تعجب کردم... آخه چه نکته ی مثبتی تو اون آقا دیدن که میخوان باهاشون ازدواج کنن... یه دختر جوون که تا حالا ازدواج نکرده چرا باید بره بایه مردی که زن و بچه داره و شیعه نیست؟؟ چرا دو سال رابطه رو کش داد؟؟اصلا تا حالا از اون آقا پرسیده چرا میخواد زن دوم بگیره؟مشکل زن اولش چیه؟ اینارو حتما بهش گوشزد کنید.
در مورد راه حل هم باید بگم اول باید با اون دختر خانم صحبت کنید.اگه تونستین متقاعدش کنید که هیچی اگه نتونستین هم دو راه داره.یا به اجبار نزارید باهاش ازدواج کنه در این صورت اون دختر حتی اگه تا آخر عمرش در حسرت اون آقا باشه بهتر از اینه که با اون آقا ازدواج کنه و بعد ازدواج روزی
هزار بار ارزویمرگ کنه واسه ازار و اذیتاش...توجه کنید نقاط مشترک این دختر و پسر خیلی کمه و با این ویژگی هایی هم که گفتین اعتماد کردن به اون آقا خیلی ریسک بزرگیه...راه دومم اینه که اگه اصرار اون دختر خانم خیلی زیاد بود ولش کنید...بزارید ازدواج کنه اگه شانس بیاره خوش بخت میشه اگه هم بر عکس شد میدونه که همه ی این اتفاقا تقصیر خودشه،به کسی نمیتونه اعتراض کنه و البته سختی هایی که احتمالا میکشه پخته و عاقل ترش میکنه و حداقل ازدواج دومش موفق میشه...
در این صورت دیگه حسرت اون آقا رو نمیخوره و بقیه ی زندگیش تو آرامشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام:
سلام:
وهابی که هستند این افراداکثرا چون با اعمال ریگی موافق هستند بسیار بد بین وخشک هستند شیعیان وباقی اهل تسنن را قبول ندارند واحتمال زیاد این اقا خودش هم همین عقیده را دارد این شگردشان است ببینید بعد از دو سال شما متوجه شدید
وای چه کار خطر ناکی همه خانواده در گیر می شوند حتما با مشاور خوب صحبت کنید از این ورطه بیرون بیایید زودتر اقدام کنید دیر شده ٫ چرا خانواده را در جریان نکذاشتید ؟ دعا وتوسل فراموش نکنید این دوستی سرابی بیش نیست ٫
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
با سلام.در پاسخ به خانمی که از طریق مجازی با فرد اهل سنتی که گفته آشنا شدن؛
محبت به یک شخص به زمان و رابطه مستمر وابسته هست فقط اگر این رابطه را با زمان کمرنگ کنیم به مرور از بین خواهد رفت، رابطه محبتتون را از بین ببرید اگر خودتون و آسندتون را دوست دارید و یک نگاه هم به فیلم شبی که ماه کامل شد بیندازید که بر اساس واقعیت ساخته شده و قصه زندگی یک دختر شیعه زیبارو و یک اهل سنت مجرد هست
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_یک وقتی قضیه ۳تا چک رو شنیدم واقعا شاخ درآوردم... چون به هیچ عنوان به هیچ احدی چک امانت
#قسمت_بیستو_دو
نمیدونم چقدر زمان گذشت که با صدای یا ابالفضل گفتن و سیلی هایی که محمد توصورتم میزد به هوش اومدم
وقتی به هوش اومدم گفت چرا اینجا افتادی..؟
نگاه کردم دیدم وسط پذیرایی جلوی میز تلوزیون افتادم روی زمین!
محمد از خواب بیدار میشه میبینه من نیستم بلند میشه ببینه کجام که منو با اون حال تو پذیرایی پیدام میکنه
نزدیک های اذان صبح بود، محمد وضو گرفت نمازشو خوند و دیگه هم نخوابید تا هوا کاملا روشن شد
بهم گفت پاشو وسایلتو جمع کن بریم خونه مادرت
دیگه نمیشه اینجا تنها بمونی..
یک ماهی به اون وضع گذشت، خونه مادرم که میرفتم حال و روزم خوب بود ولی همین که وارد خونه خودمون میشدم کلا سیستمم بهم میخورد
گریه میکردم داد و بیداد میکردم.
چرت و پرت تعریف میکردم
چند باری دکتر بردنم و قرصای مختلف میخوردم ولی فایده نداشت
دیگه فاز خودکشی گرفته بودم،
همش میگفتم خودمو میکشم
و دکتر تاکید کرده بود به هیچ عنوان تنهاش نزارید اوضاعش خیلی خرابه و اگر اینجور پیش بره باید بستری بشه
یک روز که حالم خیلی بد بود، چند شبانه روز بود که نخوابیده بودم بلند شدم برم داروخانه قرص خواب بگیرم تو پارکینگ پسرمو دیدم که از مدرسه میومد
گفت مامان کجا میری گفتم هیچ جا مامان میرم سرکوچه قرص بگیرم الان میام
رفتم و برگشتم و چون حالم خیلی بد بود ۲تا قرص باهم خوردم و رفتم تو اتاق نازی رو تختش خوابیدم
(اتاق دنج و تاریکی بود جون میداد برای خوابیدن)
بالاخره قرصا اثر کرده بود و من خواب رفته بودم
اون شب جشن تولد پسر خالم دعوت بودیم ولی من دیگه چند وقت بود هیچ جا نمیرفتم، اصلا از ادمها وحشت داشتم
محمد هم بخاطر وضعیتم بهم زنگ میزنه ببینه اگر میخوام برم جشن زودتر بیاد که اماده بشه ولی چون موبایلم رو جواب نمیدم زنگ میزنه به خط خونه که پسرم گوشی و برمیداره
وقتی سوال میکنه مامانت کجاست ؟ پسرم درجوابش میگه ظهر رفت داروخانه قرص گرفت خورد خوابید
محمد بیچاره هم فکر میکنه که من خودکشی کردم
زنگ میزنه به مادرم که زود بیاید شهره بلاخره کار خودشو کرد و قرص خورده
خودش که وسیله نداشت با تاکسی خودشو میرسونه خونه وقتی وارد اتاق شد پرید سمت من از خواب پریدم چون خیلی ترسیده بودم شروع کردم گریه کردن
دیگه این گریه کردنا برای خودمم عجیب بود
که محمد سرمو تو بغلش گرفته بود هی قربون صدقم میرفت و میگفت بگو آخه چته ؟
چرا گریه میکنی؟ منم با تو گریه کنم؟
ولی واقعا نمیدونستم چرا گریه میکنم... جوابی نداشتم که بدم و فقط زار زار با صدای بلند گریه میکردم
همون موقع زنگ زدن و مادرم و دوتا خواهرم و شوهراشون هراسون رسیدن تو خونه و وقتی حال و روز منو دیدن پا به پای من گریه میکردن ولی هیچ تاثیری تو حال من نداشت....
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ دختری خانمی با اقاپسری از اهل سنت اشنا میشن بعدا از یک سال این اقا پسر خودشونو معر
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام راجب اون دختر خانم ۱۷ ساله ای که میگن میخوام عروس بشم
ببین عزیزم ازدواج توی سن پایین بد نیست
من دوستم ۱۸ سالشه و چند روز پیش عقد کرده
متاسفانه این افکار قدیمی توی ذهن هنه مامان بزرگا هست که میگن اگه صبر میکردیم خواستگار بهتر میومد و درس میخوندن و...
شما سال دوازدهم رو رد کن حداقل دیپلم بگیری
اگه هم خواستگار داری و مامانت اجازه نمیده بیان خونتون،بهش بگو اگه همش جواب منفی به خواستگارا دادیم،دیگه کسی نمیاد خواستگاریم و....
بهش بگو دیگه به مرحله سنی رسیدی که خودت بخوای روی پای خودت وایسی
اما به نظرم یکم صبر کن و ۱۸ سال رو رد کن
دختر تحصیل کرده،اعتبارش پیش خانواده شوهرش خیلی بیشتره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در جواب دختر گلی که 17ساله ست و احساس میکنه زمان ازدواجش رسیده،
عزیزم من یه مادرم که توی سن شما ازدواج کردم و همیشه از این موضوع راضی و خوشحال بودم..
با اینکه نتونستم به درسم ادامه بدم و خیییلی زود بچه دار شدم و در نتیجه خیلی از تفریحات و خوشگذرانی ها را نداشتم،،
ولی باز هم خوشحالم که زود ازدواج کردم و بچه دار شدم،،
و اتفاقا دخترم را هم حول و حوش همین سن ازدواج دادم،،
با این تفاوت که ازش حمایت کردم تا ادامه تحصیل بده،،و مزه شیرین تحصیل و همسرداری را همزمان بچشه..
عزیزم،به نظرم با کسی که کاملا مورد اعتماد خودت هست درددل کن و ازش بخواه مادرت را متوجه نیاز شما کنه..
ضمن اینکه با چشمان کاملا باز انتخاب کن تا زندگی سرشار از خوشبختی داشته باشی..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دخترم منم اون زمان که دوست داشتم ازدواج کنم مادرم خیلی از خواستگارارو رد میکرد دوست نداش شوهر کنم تا این که ی دوستام ی نفر و معرفی کرد منم به مادرم گفتم از دوستم خجالت میکشم بذار بیان بعد ما میگیم نه که زد و قسمت هم بودیم نا گفته نماند منم چون شرایط منزل پدریم بد بود و همش دعوا بود خیلی دعا کردم خدا هم صدامو شنید و زود قسمت در خونه رو زد آبجی اول شما بسیار دعا کن بعد به مادرتم نیاز نیست چیزی بگی از این دعا ها که برا بخت گشایی دختراسو میتونی توی نت بزنی و انجام بدی یا مغازه های قرآن و عترتی بخری دعا ها رو .بعدم خوش بخت شدن و بد بخت شدن کار به دیر و زود ازدواج کردن ندار. بلکه باید اول از خودت شناخت داشته باشی و بر اساسی که روحیات خودتون هست جفتتونا انتخاب کنید . هم باید نسبت به روز آگاهی داشته باشی از مسایل و مشکلات جوانان.مثلا بیماریها جنسی رو بدونی بیماریها روحی رو بدونی غلبه مزاجو بدونی .خودت چه جوری چه کیسی بدردت میخوره .اگه نه ۴۰ساله هم باشی و شوهر کنی وقتی دانایی نداشته باشی میفتی تو چاه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورددخترخانمی که دوست داره ازدواج کنه عزیزم خیلی خوبه که فکرمیکنی میتونی یه زندگی رواداره کنی منم بااین که یه دختر بودم توسن 14سالگی ازدواج کردم و16سالگی پسراولم دنیاامدو18سالگی پسردوم الان هم خیلی خوشحالم که پدرمادرم راضی به ازدواج من توسن کم شدن چون انقدربابچه هام دوستیم که حدنداره بچه هام هم توسن 22سالگی ازدواج کردن خداروشکر اززندگیشون هم راضی هستن انقدربانوه هام بازی میکنم فکرمیکنم خدا همه لطفش رودرموردمن تموم کرده پسرام خوشحالن که بچه هاشون یه مامان جون سرحال دارن درضمن من یه پسردیگه دارم 24ساله که ازازدواج فراریه تاحالاحریفش نشدم برای ازدواج شما هم دخترم باخاله یادخترخاله کسی که راحتی صحبت کن تابامامانت صحبت کنه که ازدواج کنی انشاالله خوشبخت بشی درضمن ماباپسرام تویه خانه چهار واحدی زندگی میکنیم همه هم راضی هستیم مثل پدرسالار😅😅😅😜😜
@azsargozashteha💚
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
سلام خسته نباشید لطفا مشکل منم بذارید جونم داره به لبم میرسه
من یه دونه برادر دارم حاضرم جونمم براش بدم
این برادر من تازه نامزد کرده بود اومد به من گفت ۲۵ میلیون پول لازم دارم برای زنم کادوی نامزدی بگیرم ،داداشمم گفت بده ۷ ماهه پست میدم
هفت ماه شد یه سال، دخترم به داداشم گفت باید پولمو پس بدی خودم لازمش دارم
منم که دیدم برادرم ناراحت شده بخدا از دهنم در رفت گفتم حق شیری که تو بچگی بهت دادمو حساب کن
دختر من با بغض نگام کرد و رفت
چند روز بعد پیامک بانک اومد ۱۲ میلیون واریزی داشتم دخترم ریخته بود بعدش بهم پیام داد و گفت ....👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
#پرسش_اعضا ❤️
سلام به دوستان
می خواستم سرگذشتم رو بزارم من وقتی ازدواج کردم شوهرم هیچی نداشت حتی در خرج عروسی وتهیه ی لوازم از او خیلی جزئی گرفتیم چون یه کار شروع کرده بود که تازه بود و شاگرد پدرم خدابیامرز گفت من انگار هم پسر داماد کردم هم دختر کلی جهاز .خرج عروسی با خودم .کلی طلا از خونه ی بابام بردم خدا به ما در عرض 5 سال 3 بچه داد و من همچنان از خونه ی بابام به شوهرم کمک می کردم کل طلا هام رو فروخت پول تو بانک داشتم از من گرفت من چون تجربه نداشتم تا زمانی که 3 تا بچه ام نیامده بود به او نمی گفتم پول بده لباس ازخونه بابا عیدی هیچی برا من نمیخرید
من اونجا کم کم شروع کردم که چیزی بخره که اوهم گاهی گوش میداد گاهی نه تا جایی پیش رفت که خانه های مستاجری خیلی بد می برد غذا در حد بخور ونمیر ولباس شاید سال یک دفعه
میخرید اینقد به من سختی داد که من یه خونه از زمان مجردی و مال بابام بود رو آوردم ورفتیم توش که آقا از مستاجری دربیاد و خجالت بکشه به بچه هاش ومن برسه شغلش رو عوض کنه به من هیچ پولی نمی داد تازه تو دعواهام هم می گفت می خواستی نده هر کار می خوای بکن
حالامن افسرده شدم حالم بده اسبابای خونم شکسته وخراب شده نه وسیله میخره یه جای خونه هم نیاز به تعمیرات داره می گه خونه ی توعه بعد که گاهی انجام میده می گه بنویس.
من با این شوهر پر رو چه کنم ؟ لطفا راهنمایی بنویسید
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام من عقد کردم یک ماهه و خیلی از لحاظ روحی به شوهرم نیاز دارم.شرایط مالی همسرمم خو
دوستان عزیز این پرسش بی پاسخ مونده عنایت بفرمایید ❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ دختری خانمی با اقاپسری از اهل سنت اشنا میشن بعدا از یک سال این اقا پسر خودشونو معر
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در جواب اون خانمی که میخوان زود ازدواج کنن..بنده اگه زمان به عقب برگرده تا درسمو تموم نکنم وسرکار نرم ازدواج نمیکنم.شما از بیرون زندگی میبینی ولی از داخل یه چیز دیگست.البته اینو بگم من تا مامانم خوب بود پشتم بود ودرس تا دیپلم خوندم بعد مادرم مریض شد والزایمر گرفت و من پشت وپناهم ازدست دادم وبه زور ازدواج کردم .کاش زمان به عقب برمیگشت من درسم. ادامه میدادم.نزار این فرصت طلایی از دستت بره.کاش من جای شما بودم.ای کاش ای کاش قدر این فرصت و میدونستید اینو خواهرانه گفتم.زندگی از داخل یه چیز دیگست.مطمئن باش پشیمون میشی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹
سلام
درمورد خانمی که دوست دارن ازدواج کنن..
عزیزم مادرتون یجورایی راست میگن
من دختر خالم زود ازدواج کردن
همین چند روز پیش خیلی ناراحت بود
میگفت جوونی نکردم.
گرفتار بچه شدم.نه حوصله دارم نه اعصاب.
اون حسی م که میگی دارم درمورد اینکه یکی باشه بهش تکیه کنمو...
این طبیعیه چون همه تو این سن اینو تجربه میکنن.هورمونیه بیشتر.
یکم که بگذره درست میشه.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با این خواهر عزیزمون
خواهری من تجربه ایی ندارم اما خواهره من 17 بود عقد کرد 18 عروسی و الان 19 سالشه راضیه البته خواهر من ازدواجش همراه با عشق بود... شما خواهر ندارین یا کسی ک خیلی باهاش راحت باشین??!!!! خواهرم با من و خالم و دختر داییم و دوتا دوست های صمیمیش راااحت بود خیلی😊❤️ امیدوارم خیلی زود به خواستت برسی اما از راه حلال حالا یکمم هم صبر کن اگر مورده خوبی پیدا شد مورده قبول خانوادتون هم بود قبول کنین ان شا الله هرچی خیره پیش میاد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد اون دختر خانمی که گفتن ۱۷ سالشون هست عزیزم شاید به سن خودت اینجور فکر کنی ولی من یه مادرم واقعاً ما پدر ومادر ها تو زندگی سختی های زیادی کشیدیدم وهر چه باشه به قول قدیمی ها یه پیرهن بیشتر پاره کردیم بزرگترهاتون راست میگن منم چون خودم زود ازدواج کردم عقیدم اینه که هر چه سن ادم بالاتر میره خوشبخت تر میشه مورد بهتری پیدا میشه من یه دختر ۲۲ ساله دارم همه هم دوره هاش ازدواج کردن ولی عقیده دختر منم همین میگه واصلاً هم قصد ازدواج ندارخ داره درسش میخونه وفکر اینده ش هست که دستش تو جیب خودش باشه شما بهتره به فکر درس باشی یه دختر تا ۲۵ سالگی وقت هست برای ازدواجش خودت در گیر زنگی نکن وتوکل کن به خدا
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹
سلام درمورد دختر خانمی که فکر میکنن زمان ازدواجشون رسیده ولی به خانواده نمیگن به نظرم اگه مورد مناسبی پیدا بشه با ایشون نامزد کنید ولی 18 سالگی به بعد ازدواج کنید به نظرم برای ازدواج بهتره 18 سال داشته باشید اگه نمیتونید به خانواده بگید یجور غیر مستقیم بگید یا اینکه از کسی بخواید بهشون بگه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام آفرین به شما خواهرگلم که انقدر عاقل هستی و به فکر ارضای احساسات ازراه حلال هستی خجالت نداره که اگه درجریان خواستگارات هستی و ایندفعه اگه موردی پیش اومد که مورد قبولت بود به مادرت بگو که آمادگی ازدواج و تشکیل زندگی رو داری و درکنارش میتونی درس هم بخونی من خودم 15 سالم بود و همسرم 20سالشون بودکه ازدواج کردیم و الان هم 25 سالمه و خیلی هم راضی هستم و باازدواج تو سن پایین چیزایی رو تجربه میکنی که شاید تو سن بالاتر تجربه نکنی شاید حوصله شو نداشته باشی امیدوارم خدا کمکت بکنه و انشاءالله بهترین ها برات رقم بخوره تو این ماه عزیز
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام من عقد کردم یک ماهه و خیلی از لحاظ روحی به شوهرم نیاز دارم.شرایط مالی همسرمم خو
#پاسخ_اعضا ❤️
در مورد دختر خانمی که یک ماهه عقد کرده میخواستم بگم.اول اینکه مطمئنی پدرتون با ازدواج شما موافق بوده؟؟ به نظرمن چون دوتایی هم سن هستین و بچه سال پدرتون موافق این ازدواج نبوده و اولاش داغ بوده و بهتون گیر نمیداده.چون هیچکس از دامادش که هنوز ۱۷ سالشه و یکماهه تازه عقد کرده نمیخواد که مستقل بشه.
به نظرم با یکی که مورد اعتماد پدرته صحبت کن و از ایشون بخواه تا پدرتو قانع کنه مثلا پدربزرگت یعنی پدر پدرت.
در ضمن شما الان نباید خودتو ناراحت نشون بدی درسته ناراحتی به خاطر اینکه شوهرتو نمیبینی و .....
اما خودتو بی تفاوت نشون بده جلوی پدرت. بزار فکر کنه واست مهم نیست شوهرتو نبینی.غم و ناراحتی و گریه رو بزار واسه تنهایی خودت.بازم جستجو کن به نظرم پدرت با ازدواجت موافق نبوده بخاطر همین الان اینجوری شده.نگران نباش بالاسری درستش میکنه خواهرم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب اون دختر خانمی که میگه ازدواج کردم و 17 سالشونه، اول این که خیلی زود ازدواج کردین ولی حالا که شده بهتره به حرف بزرگترا تون گوش بدین که حمایت شونا ازتون نگیرن چون تو این سن کم واقعا بدون کمک والدیتون خیلی سخت میشه حالا اگه شوهرت سنش بیشتر بود خیلی بهتر بود سعی کنید یه مدت با دل پدرو مادرت راه بیایین تا اونام بتونن بهتون اعتماد کنن حالا طوری نمیشه هفته ای یه بار همو ببینید عوضش حمایت بزرگترا تونا داشته باشین
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
به نام خدا و با سلام در مورد این خانم شانزده هفده ساله خواهر عزیز پدر شما چون می خواسته شما هرچه زودتر به سر خانه و زندگی تان بروید اینگونه به شما سخت گرفته که این سخت گیری درست نیست و یقیناً فامیل و اطرافیان گوشه کنایه هایی هم به او زده اند او اینگونه سخت گیری کرده است و نامزد از را تحت فشار قرار داده تا هرچه زودتر یک تصمیم عاقلانه و خوب برای زندگی اش بگیرد زندگی بالا و پایین دارند و سختی دارد و مطمئن باش روزی میاد این روزها می افتی و خنده ات میگیرد اما شما خواهر عزیز باید شوهرش را مجاب نمایی تا یک شغل و درآمد به دست بیاورند تا بتواند شما را زیر یک سقف ببرد به خدا توکل کنید مطمئن باشید که درست می شود آخر شما سنی ندارید که انقدر خودتان را سرزنش می کنید انشالله درست میشود حق یارتان
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب اون دختری که یکماهه عقدکرده وباباش نمیزاره همدیگه رو ببین
به نظرم کلا ازدواجشون درست نبوده البته من از روی حرفای خودشون این دستگیرم شد به اجبار پدرشونو راضی کردن فک کنم پدرشون زیاد به آینده این ازدواج خوش بین نیستن وبه همین دلیل مانع رفت وآمد زیاد اینا میشن که خدای نکرده از روی احساسات و جوونی دخترشون اتفاقی براش نیفته که بعدا براش گرون تموم بشه
من تو اطرافیانم دیدم دختر خواهر خودم ۱۳ساله عقد یه پسری شد کلا ازدواج اشتباهی بود ما گفتیم زیاد باهم نباشن که اتفاقی نیفته وبعد یه مدت هم از هم جداشدن خداروشکر که باکره بود وبعدا میتونه راحتتر ازدواج کنه
این دختر خانم الان احساساتیه کلا از ۱۴ سالگیشون با این پسر همدیگه رو میخواستن
دخترم من جای مادرت بیشتر فکر کن پدرومادرت بیش از هرکسی خیرو صلاحتو میخوان
به فکر اینکه بری خونه مادرشوهر زندگی کنی با اون شرایط که گفتی نباش که حتما پشیمون میشی شاید الان به خاطر علاقه ای که داری کوتاه بیای ولی بدون که خیلی مشکلات سرراهته
اگرواقعا همو دوست دارین باید صبوری کنین تا شوهرت کار درست وحسابی گیرش بیاد و بتونید مستقل بشین
پدرت حق داره که مخالفت کنه سعی کن خودتو وفق بدی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ دختری خانمی با اقاپسری از اهل سنت اشنا میشن بعدا از یک سال این اقا پسر خودشونو معر
#نظر_اعضا ❤️
سلام توراخدااینوبرای دختری که می خوان باآقای سنی ازدواج کنن بذارید
اول ازهمه من نمی دونم شماازنظراعتقادی چه جورآدمی هستیدولی بایدبگم این ازدواج یه ازدواج هوشمندوباهدف ازطرف وهابیت هست وباسندومدرک حاضرم بیان کنم که این افرادوحتی همسرانشون به خاطرپشتیبانی مالی شدیدی که می شن حاضرن بادختران شیعه ازدواج کنن واوناروبه زیرسلطه خودشون دربیارن عزیزم این ازدواج هیچ راه برگشتی نداره یعنی مطمئن باش شماجزخودکشی نمی تونی ازخونه ی این مردخارج بشی حتی اگه حق طلاق داشته باشی
دوم اینکه شمااهل کدوم یکی ازاستان هاهستی تابه حال به سیستان رفتی؟مطمئنی می تونی توی ناامنی واختلافات وکمبودامکانات اونجاباهووتوی یه خونه یک عممممممربگذرونی؟
به فرض که این آقاازدشمنان نقشه کش ساپرت نشه آیاشماازفرهنگ وآداب رسوم سنی هاخبرداری؟شمامی دونستی ایناازدواج سوم وچهارم هم براشون یه نوع رسمه ومطمئن باش که خودت بایدبراش بری خواستگاری وهرسال یه فرزندتوشرایط نابسامان اونجابراش بیاری؟چون عزت مردوبه این چیزامی دونن!تازه این درشرایطی هست که پولدارباشه اگه پولدارنباشه که هیچی😏طایفه ریگی هاتوسیستان خیلی معروف هستن وهمه اونابدونامردنیستن ولی اینافرهنگ اوناست شماببین می تونی مثل اونانمازبخونی روزه بگیری تولدوشهادت اهل بیت بی تفاووت ودرسکوت بگذرونی؟اصلاواقعاامام حسینومی تونی کناربذاری؟
به دلت مراجعه کن ببین اهل بیت برات عزیزترن یاازدواج بادوستاران دشمنان اهل بیت
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_دو نمیدونم چقدر زمان گذشت که با صدای یا ابالفضل گفتن و سیلی هایی که محمد توصورتم میزد ب
#قسمت_بیستو_سه
خلاصه اونشب محمد و راضی کردن که بریم سراغ دعا نویس...
تو این مدت چند جا رو بهمون ادرس داده بودن
فردای اون روز راه افتادیم رفتیم سراغ اولین ادرس که یه سالن بزرگ بود و کلی ادم
همه هم مشکلهای بزرگی داشتن و خیلی از اون اقا تعریف میکردن
بلاخره بعد از ۶ ساعت نوبت ما شد و رفتیم تو اتاق
یه پیرمرد اونجا نشسته بود پشت میز و داشت با صدا چای کم رنگشو هورت میکشید
چند دقیقه ای معطلمون کرد و بعد گفت بفرمایید.. مشکل چیه؟
محمد گفت خانمم یکم حالش بده میخوام براش یه سرکتاب باز کنید
اسمم و اسم مادرمو پرسید و دست به کار شد
یه خورده خط و خطوط رو کاغذ کشید بعد رفت سراغ یه کتاب و خوند و بعد زل زد به من و محمد گفت با هم زندگی میکنید ؟
محمد گفت بله خانمم هستش
گفت میدونم خانمت هست ولی با چیزی که من میبینم الان دیگه نباید باهم زندگی کنید... برام عجیبه که میگی با هم زندگی میکنید..!
محمد که از حرفش تعجب کرده بود پرسید مگه چی میبینید؟
گفت اسم و اسم مادرتو بگو
محمد گفت چرا من ؟
باتحکم گفت بگو
محمد گفت و باز همون خطا رو کشید و این بار رفت سراغ یه کتاب دیگه و باز کرد و چند خطی خوند و یهو شروع کرد به گفتن
تمام اتفاق های که این چند ماهه گذشته افتاده بود و گفت!!
انگار که تو این مدت با ما زندگی میکرده که از همه چیز باخبر بود
از دخل وخرج محمد و بیکاریش
تا ضمانت و برباد رفتن کلی از دارایش و بی ابرویش بگیر تا حال و روز من
بعداز همه اینها یه تاریخی رو گفت که مصادف میشد باهمون روزی که برای خواهرشوهرم پیراشکی خریده بودم
وقتی همه اینهارو گفت محمد بهش گفت خب چرا اینجور شده
گفت براتون طلسم کردن....
طلسم سیاه....
برای نابودی زندگیتون و حتی مردن خانمت...!
با این چیزی که من میبینم دو راه حل داری..
اولیش اینه که خیلی زود خونه رو بفروشی و زنت رو نجات بدی
دومیش هم اینه بشینی و تماشا کنی، کمتر از دوماه دیگه خانمت عمرش بدنیاس اگر توی اون خونه باشه و اونی که اذیتش میکنه هربار به دلیلی نتونسته کارشو تموم کنه ولی معلوم نیست کی موفق بشه اما کمتر از دوماه طول میکشه...
وقتی این حرفا رو میشنیدم لال شده بودم
فقط به این فکر میکردم اخه کی باید بیکار باشه که بخواد برای ما جادو کنه و طلسم بگیره ولی به نتیجه نمیرسیدیم
همون لحظه به خودم اومدم و گفتم بزار بپرسم
گفتم اقا کی برامون جادو کرده میدونید؟
گفت من میدونم ولی نمیتونم بگم
شما هم نخواه که بدونی
ولی وقتی اصرار منو دید و دید محمد بهم تشر زد که بسه دیگه
باخشم به محمد گفت چرا به زنت تشر میزنی
این تشرو به خانوادت بزن...
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خوب هستین میشه مشکل منو توکانالتون بزارید
من یه دختر 16 ساله هستم پارسال برام یه خاستگاراومد پسر عمه مامانم بود ولی چون ازش خوشم نمیومد واینکه سیگاری بود ردش کردم تازه سنش خیلی بزرگتر ازمن بود . الان برادر همون آقا میخان از من خاستگاری کنن یعنی به همه گفتن که منو دوس دارن ومیخان بیان خاستگاری وبه مامان بابامم گفتن واونام گفتم که نظر من مهم تر از همه چیزه. بعد همه از این آقا تعریف میکنن که بهترین اخلاقو داره واز نظر قیافه وهیکل هم خیلی خوبه واینکه درمورد درسم گفت که حتی تا پنج سال صبر میکنه تا من درسم تموم شه واگه بتونه بهم کمکم میکنه واینکه ازنظر شغلیم کار پر درامدی داره . ولی گفتن بیان خاستگاری بعد دوسه سال عروسی کنیم ومن میترسم بعد دوسه سال ازم خسته بشه وترکم کنه آخه این اتفاق برای دختر خاله مامانم رخ داد. دوسه سال با پسر عموش نامزد بودن ولی در آخر ولش کردم ودختر خاله مامانم خیلی آسیب دید ولی الان با داییم ازدواج کرده ویه بچه یه ساله هم داره. من خودم از این آقا بدی ندیدم وواقعا آدم خوبیه ولی نگران آیندم میشه راهنماییم کنی بخدا دوسه روزه خیلی فکرمو مشغول کرده 😭😭
❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان
لطفا مشکل منم بزارید من یک مشکلی برام پیش اومده تازگیها که تو کانالهای مختلف هستم و زیاد از موجودات ماورایی میشنوم و به دعا که زندگیها رو از هم میپاشه ولی زندگینامه ها رو که خوندم باورم شد که هستند من قبلا بچه ها و همسرم خونه نبودند از تنهایی لذت میبردم که یکمی هم وقت برای خودم میزارم و سکوت میشه ولی الان خیلی میترسم چند روزی هست که زمانهایی که بچه ها نیستد نماز میخونم یا کاری انجام میدم احساس میکنم کسی کنارمه و از ترس میخوام نمازم رو قطع کنم دیگه تنهایی رو دوست ندارم از یک طرف به این ماجراها علاقه دارم از یک طرف ترسام خیلی زیاد شده به همسرم یک وقتایی تعریف میکنم میگه همیشه دنبال ماجرا جویی هستی😂این چیزها رو دنبال نکن به نظرتون با این ترسم چیکار کنم من جدیدا خیلی از این چیزها میشنوم اوایل میگفتم نمیترسم و نمیترسیدم اما جدیدا واقعا میترسم لطفا راهنماییم کنید🙏
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا به هر دو سوال پاسخ بدید🙏🌹
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام میخواستم به مادرا بگم کاری که من کردم شما نکنین
همکلاسی دخترم می اومد خونمون
من دیدمش و ازش خوشم اومد و به پسرم گفتم دختره خوبیه
پسرم گفت کسی که میخواد اونو بگیره باید با مادرش بگیره چون مادرش زن خوبی نبود
پسرم سرباز بود سربازیش که تموم شد این دختره هرروز میومد خونه ما
من مثل مادر مراقبش بودم
نمیدونم چیکار کرد پسرم عاشقش شد
من فهمیدم مادر پدرش طلاق گرفتن با مادرش زندگی میکرد
مادرش براش مهم نبود کجاس همیشه درحال گردش بود
من به این دختره پناه دادم
هیچی نداشتن مستاجر بودن دختره حتی یه گوشواره نداشت تو گوشش
خلاصه با سختی اینا عقد کردن
الان شده بلای جونم سه ساله پسرم هرچی داشت و حتی از من گرفت خرج اینا کرده
اومده اینجا انتظارهای آنچنانی داره
پسرمو پر میکنه پسرم هم آدم عصبی هر روز خونه دعوا داریم
موقعی که عقد کردن یه اتاق جدا دادم بهشون از وقتی میاد خونمون تو اتاقه تا موقع ناهار یا شام حتی موقعی که شوهرش خونه نیست بازم تو اتاقه به من اصلا کمک نمیکنه انتظار ندارم برام هر روز غذا درست کنه یا جارو بکشه ولی میتونم انتظار اینو داشته باشم که حداقل ظرف غذای خودشو از زمین برداره
با دخترم دوست صمیمی بودن انقدر پشت سر دخترم پیش برادرش حرف زد که الان خواهر برادر مثل موش و گربه ان و همیشه دعوا دارن
هیچ وقت نمیگم بیا کمکم کن چند روز پیش من از صبح کار میکردم صبحانه دادم نهار دادم دخترم نبود بهش گفتم تو شام درست کن من کارامو تموم کنم رفت تا ساعت ۱۱ شب خوابید ۱۱ اومده به من میگه شام نخوریم من به روش نیاوردم گفتم شام آمادس برین بخورین من خیلی خسته بودم گرفتم خوابیدم صبح که بیدار شدم دیدم ظرفها پره تو ظرفشویی همش خشک شده بود بازم چیزی نگفتم
پسرم ۲۴ سالشه و تازه چند روزه میره سرکار
دیروز عروسمو بردم خرید از صبح تا ۵ بعدازظهر داشتیم میگشتیم که انتخاب کنه بخره
خریدو اومدیم خونه
به پسرم پیام داده بود مامانت گیر میداد نذاشت اون چیزی که دلم میخواد رو بخرم از خریدام خوشم نیومد به زور خریدم
و پسرم هم سرکار بود زنگ زد به من بجای اینکه تشکر کنه هرچی از دهنش دراومد بهم گفت
من همسرم کارمنده کلا ۲۶۰۰ بهش عیدی دادن اونم همشو برای عروسم دیروز کادو خریدیم بازم یه چیزی گذاشتیم روش که اینجوری جوابمونو بده
بعد همسرم ازش پرسید چرا رفتی بهش گفتی دوست نداشتی مگه خودت انتخاب نکردی؟
در جواب گفت نه من چیزی بهش نگفتم
امروز که حموم بود دخترم اتفاقی گوشی عروسم و چت هاش با پسرم که مربوط به دیروز بود رو خونده بود که قشنگ پرش کرده بود
در نهایت براش نوشته بود چرا به مامانت زنگ زدی الان اونا فکر میکنن من عروس فتنه هستم و تورو پر میکنم
فقط میخواستم به ممبرا بگم که گول ظاهر آدما رو نخورید فکر نکنید طرف سادست
من فکر میکردم این خیلی سادست بیچاره اذیت میشه زن پسرم بشه نگو خودش از اون بدتره
البته همه اینارو مادرش بهش یاد میده
من خودم دخترم عقد کرده است سر خریدش که مادرشوهرش برد خیلی چیزا نخرید خیلی چیزا رو ارزون قیمتاشو خرید یعنی انقدر بازارو گشته که یه چیز ارزون پیدا کنه
حتی به مادرشوهرش گفت مامان بخدا راضی نیستم برام مرغ و گوشت و برنج و از این چیزایی که برای عروس میارن بیارید
دخترم خوبه مادرشوهر و پدرشوهرش خیلی هواشو دارن
من برای کادو عقد برای عروسم النگو خریدم پسرمو پر کرد که چرا براش النگو خریدی چرا دستبند نخریدی؟
درحالی که نباید نظر میداد کادو بوده
در نهایت النگوهارو ازش گرفتم بهشون پول دادم برن دستبند بخرن رفتن النگو خریدن
آیا این بی احترامی نیست به من؟
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خوب هستین میشه مشکل منو توکانالتون بزارید من یه دختر 16 ساله هستم پارسال برام ی
#پاسخ_اعضا ❤️
در جواب دختر خانوم 16 ساله میخاستم بگم منم هم سن توام😂 ی خاستگار دارم از پارسال منتظر جواب منه ولی من هر بار بهش جواب منفی میدم ولی بازم میگ یا تو یا هیشکی
این خاستگارم برادر شوهر خواهرمه و 27 سالشه یکی میخاد منو راهنمایی کنه که من این وسط چیکار کنم😂میگف من استخاره کردم و زندگی خوبی داریم و انقد دوست دارم که هرچی بگی قبول میکنم گفت با درستم مشکل ندارم میگف اگ تو خودت هم نخونی من مجبورت میکنم تا بخونی😐گفتم سنم کمه میگ 3 سال نامزد بمونیم وقتی که 18 سالت شد عروسی میکنیم از نظر مالی هم خیلی خوبه و چون همسایمون هم هس ی وقتایی چشم تو چشم میشیم😐میگف دوساله به فکر توام اگ با من ازدواج نکنی دیگ من هیشکی رو نمیخام منم مشکلم فقط اینه که سنم کمه خودم همینجوری موندم نمیدونم جوابشو چی بدم چون همچین کسی که انقد دوست داره تو این دوره زمونه کم پیدا میشه بعد عروسی داداشم میخاد بیاد خاستگاریم فقط تلفنی از طریق خواهرم از خود من خواستگاری کرده خودمو سپردم به خدا واقعا دیگ اصلا نمیتونم فکر کنم اولین باری که ازم خواستگاری کرد انقد فکر کرده بودم ی ماه من افسرده شدم.هرچی خدا بخاد من هرچی فکر میکنم به نتیجه ای نمیرسم از ی طرف میگم منفی از ی طرف هم میگم مثبت خودمو سپردم به خدا😂
حالا تو هم بخای با بردار اون خواستگارت ازدواج کنی شاید بعدا به مشکل بخورین چون ممکنه با اون چشم تو چشم بشین و این قضیه موجب میشه که همسرت ناراحت بشه و مشکل در بیاد اگرم بهت گفته که دو سه سال بعد عروسی میکنیم از نظر من هیچ مشکلی نیس چون من خیلیا رو دیدم که بعد چهار سال عروسی کردن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_بیستو_سه خلاصه اونشب محمد و راضی کردن که بریم سراغ دعا نویس... تو این مدت چند جا رو بهمون ادر
#قسمت_بیستو_چهار
وقتی از خونه اون اقا اومدیم بیرون انگار محمد نمیخواست قبول کنه خانوادش تا این حد پست هستن و شروع کرد بهش بد و بیراه گفتن که از خودش حرف زده و شانسش حرفاش درست درمیومده و از این چیزا...
اون روز منو مستقیم برد خونه مامانم و یکی دو روز اونجا موندم حالم خوب بود تقریبا
محمد گفت حالا که خوبی بریم خونه خودمون
اخر شب بعد از شام برگشتیم خونمون وقتی وارد خونه میشدم احساس تنگی نفس گرفتم... هی داشت حالم بدتر میشد.. با هزار جور مصیبت شب و صبح کردیم
فردا عصرش محمد سرزده اومد خونه و گفت حاضرشو بریم..
گفتم کجا ؟
گفت یه ادرس گرفتم بریم ببینیم چی میشه
خلاصه رفتیم و یه جا سمت کرج بود، یه اقای حدود ۴۰ ساله بود و سرکتاب باز کرد و یه چیزای گفت ولی نه به اندازه ی اون دقیق
و در اخر به محمد گفت جون زنتو نجات بده..!
محمد گفت هر چقدر پول بخوای بهت میدم فقط بگو کار کیه ؟
گفت نمیتونم بگم کار کیه ولی نشونی میدم باهوش باشی خودت میفهمی...
یه چندتا نشونه داد که همش نشونه های خواهرش بود
ولی مگه میشد؟ مگه امکان داشت؟
چرا اخه باید با زندگی برادرش اینکارو میکرد
محمد به اسم برادرشون بود ولی حق پدری گردن تمام خواهر و برادراش داشت
چرا باید باهاش اینکارو میکرد
اون روزم فکرم درگیر شد و کاری نتونستیم بکنیم
نزدیکای عید بود، منم که حالم تو خونه فقط خراب بود وقتی تو اون خونه نبودم خیلی بهتر بودم و فقط اونهمه شیطنت قبل و نداشتم و ساکت یک گوشه می نشستم
بخاطر همینم محمد تصمیم گرفت منو از خونمون دور کنه
داخل یکی از شهرهای شمال کشور یه ویلا خیلی خوشگل داشتیم که سال قبلش محمد کادوی تولد زمینش رو برای من خریده بود و تو مدت کمتر از ۳ماه ساخت و تکمیلش کرد
بهم گفت میخوای بری چند روز شمال منم تا قبل از تحویل سال میام پیشتون
منم که دیدم فکر بدی نیست قبول کردم
ولی محمد انگار دلش آروم نبود منو بچه ها رو تنها بفرسته
به داماد عباس برادرش گفت خاله و بچه ها رو بردارید برید شمال منم چند روز دیگه میام
دختر خواهرم یا دختر همون عباس نامزد بودن، چند ماهی از نامزدیشون میگذشت
بارو بندیل رو بستیم و راه افتادیم سمت شمال
تمام راه فکرم درگیر حرفایی بود که اون دوتا دعا نویس زده بودن
اخه مگه میشد
که یک لحظه یاد حرفای نازی افتادم گفت عمه یه چیز میریخت تو خونمون بعدم به من گفت به مامانت نگی ها
وای مغزم داشت منفجر میشد
نمیتونستم باور کنم
کم در حق این دختر لطف نکرده بودم تو این همه سال
تو همین فکرو خیالات بودم که رسیدیم دم ویلا و رفتیم داخل
انگار واقعا اونجا حالم خیلی خوب بود
هیچ اثری از فکرو خیال های بد نبود و واقعا خوش میگذشت،
۳ روز مونده بود به عید....
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خوب هستین میشه مشکل منو توکانالتون بزارید من یه دختر 16 ساله هستم پارسال برام ی
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در جواب خانومی ک گفتن تو تنهای احساس میکنن ک کسی کنارشونه
خب اجی وقتی این چیزا رو میخونی اینا طبیعه چون توی ذهنت تاثیر گذاشته روت تاثیر گذاشته وقتی ک این متن ها رو میخونی یا فیلمای اینجوری میبینی ناخوداگاه روت تاثیر میزاره
من خودمم یه چند وقت متن های ترسناک میخودم همش میترسیدم حتی یه روز ک بیرون بودم هوا تقریبا تاریک بود اون دورترها یه سیاهی میدیم همش ولی چون این متن هارو خونده بودم توی ذهنم انگار جن بود و میترسیدم بعدشم دیگ اونارو نخوندم و الان عادیه حالم
منم عاشق تنهاییم منتظر یه موقعیت خوب هستم تا تنها باشم و سکوت باشه
از نظر من اجی دیگ دنبال این چیزا نرو مطمئن باش خوب میشی❤
❤️❤️🌹❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در مورد خانمی که از موجودات ماورایی میترسن.
می خواستم بگم.منم دقیقا همین کار شما را انجام دادم.
با دو تا داستان که تو این کانال خوندم.دیگه ترسم کامل شد.
تازه یه بار بختک افتاده بود روم داشت منو خفه می کرد😉😉😉😂😂😂😂
الان میخوام فیلم احضار شبکه یک را ببینم.این بار دیگه فکر کنم .سکته رو زدم.😂😂😂😂😂😂
خدا به ما شفا بده.
بیچاره بچه هام با این مامان خل وچل
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در رابطه با اون خانم که از موجودات ماورایی میترسن ❤️❤️❤️البته جن وجود داره شکی نیست ولی اگه بهش فکر کنین بیشتر اذیت میشین❤️❤️واینم بدونین که اونا بدون اذن خدا نمیتونن به شما آسیبی برسونن ❤️❤️رابطه خودتونو با خدا بیشتر کنین این ترس یک دلیلش اینه که ما به بزرگی خدا کم اعتمادیم اگه اونا از ما بالاتر نیستن چون از امامان وپیامبر ما اطاعت میکنن❤️❤️در خانه ای که تمیزه وقران تلاوت میشه جن نمیتونه ازار اذیت کنه البته جنهای کافر جایی که ذکر خداست وارد نمیشن وخدا به انها اجازه نداده که به چشم انسان ظاهر بشن❤️❤️ارواح خبیث واجنه فقط زمانی شمارو اذیت میکنن که به انها بها بدین واعمال منکر انجام بدین ❤️❤️برای آرامش بیشتر چهار قل را بنویسید ودر خانه نصب کنین وسوره ناس را موقع ترس بخونید متشکرم ❤️❤️اگه خیلی ترسیدی بفرستش پیش من تا حالشو بگیرم😁😁😁😜😝😭
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹❤️❤️
با سلام راجع به سوال اون خانمی که گفتن زیاد در کانالها بودن واز موجودات ماورائ شنیدن ودر واقع یقین پیدا کردن بهتر است همیشه در حال خواندن معوذتین باشن وذکر صلوات وبهتر هست بدونن تا ما خودمون نخوایم کسی نمیتونه به ما اسیب بزنه در ضمن برای دفع سحر و جادو ودوری از اجنه و موجودات شرور وحفظ سلامتی خودمون و خانواده بهترین کار همراه داشتن حرز امام جواد علیه السلام میباشد با عرض پوزش بابت وقتی که از شما گرفتم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️🌹❤️
سلام در جواب اون خانم که گفتن از جن و اینا میترسن😂باید بگم که منم دقیقا مثل شما از وقتی توی چند تا کانال عضو شدم و اینجور داستان ها رو خوندم خیلی ترسم بیشتر شده و الانم تنهام از ترس بدجوری عرق کردم😢😅ولی دوست عزیز فکر کن ببین توی اطرافیانت کلا چند نفر از این اتفاقا براشون افتاده؟
اصلا تا حالا شده خودت به عینه جن ببینی؟ اینا همش زاده ی فکر و خیاله... نمیگم جن وجود نداره چون در قرآن هم اشاره شده که موجودات ماوایی هست اما دنیای متفاوتی دارن...حق ورود به دنیای ما رو ندارن مگر اینکه احضارشون کنی... خود منم تو همه ی داستان های ترسناکی که خوندم علت وجود جن طلسم یا همون احضار بوده...
ولی برای رهایی از این فکر و خیالات خوندن نماز شب رو بهتون پیشنهاد میکنم... آرامشی که میده حد و مرز نداره. 💖
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن
آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو
راه من با اینکه طولانیست حرفش را نزن
دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن
عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی
گر نگاه خسته ما نیست حرفش را نزن
خورده ای سوگند روزی عهد خود را بشکنی
این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نزن
خواستم دنیا بفهمد عاشقم گفتی به من
عشق ما یک عشق پنهانیست حرفش را نزن
عالمان فتوی به تحریم نگاهت داده اند
عمر این تحریم ها آنیست حرفش را نزن
حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
@azsargozashteha💚