#حرف_دل_اعضا❤️
سلام دوستان و ادمین گل
من زن زشتی ام
زشتی ای که اگه بخوام عمل کنک باید عمل فک کنم بره عقب عمل بینی کنم کوچیک شه که نمیشه چون خیلی کوفته اس باید عمل پلک کنم چون پفی و افتاده اس پوستمم تیره و بدرنگه البته دو رنگه و زشته
واسه همین سعی کردم روی اعتماد به نفسم کار کنم چون ظاهرم یه ۵۰۰ میلیونی خرج داشت تازه اگه دکترا بهمم نزنن😅
بنابراین خیلی رو اعتماد به نفسم کارکردم موهامو بلند کردم سالم نگه داشتم روی هیکلم کار کردم و ریا نشه سیکس پک دارم😆با اینکه ۱ شکم زایمان کردم
شوهرم ولی زشتیمو به روم میزنه درسته جلوش کم نمیارم
مثلا هر وقت غیر مستقیم میگه تو دماغت گنده اس بوهارو بهتر میفهمی، میگم دماغ گنده امتیازه که هیچکی نداره یا رنگ پوستمو میگه چرا دو رنگه میگم خدا خواسته خاص باشه اصلا جلوش کم نمیارم
ولی قلبم تیکه پارس همه زشتیمو به روم میزنن عمه ام علنا گفت خداروشکر روشا شکل تو نشد
من در جوابش گفتم اره چون من به خاندان پدریم کشیدم😁
ولی باور کنین اگه به زشتی من بودین این حرفا کم کم عذابتون میداد
خواهر من شبیه منه رفته داده عمل کردن بازم زشته یعنی ما ازوناییم که با اسید هم اصلاح نمیشیم😄
حالا نیومدم دلداریم بدین بگین که خداروشکر سلامتی یا بچه سالم داری یا اعتماد به نفست خوبه جلوی بقیه کم نمیاری
فقط اومدم بگم بخدا ما زشتا حق انتخاب نداشتیم اگه داشتیم هممون از خدا میخواستیم مارو شبیه تیلور سوییفت کنه
خب ما زشت افریده شدیم مثل این گوجه های کج و کوله وسط انبوهی گوجه گرد و زیبا
یا بادمجونای خم اونا چه گناهی کردن اون بامجوناهم به خوشمزگی بامجونای صافن فقط زشتن
من انقدر زشتم که کل بارداریم التماس خدا میکردم بچم به من نره خداروشکر کپی مادرشوهرمه
مادرشوهرم چشم رنگی و سفیده با بینی قلمی
یعنی خطر از سرم گذشت😁😁😁
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_دهم عشرت گفت الهی ذلیل شی نازی.. چه مرگته شیون میکنی؟ چمباتمه زده گفتم نگاش کن یجوری شده چشم
#قسمت_یازدهم
تا به حال این همه اتفاق افتضاح توی یه روز برام نیوفتاده بود،
عشرت هم بیشتر نمک روی زخمم میپاشید، دستشو توی هوا چرخوند و گفت چیه؟ انتظار نداشتی جز ادمم حسابت نکنن نه؟
حوصله جر و بحث نداشتم ولی توی دلم در حالیکه اشک از چشمم میومد گفتم نه... نداشتم..
گفت منم البته حسرت میخورم، نگاه کن برای پسر خودشون چه عروسی ای گرفتن، اونوقت حمید من بدبخت شد... توی خرابو گرفت، آرزو داشتم کت شلوار دومادی بپوشه و جلوش دو دستماله برم ولی نشد..
سرمو انداختم پایین، جرم کاری که من کرده بودم توی اون زمان انقد سنگین بود که خودمم باورم شده بود راستی راستی من حمید و اغفال کردم.. من دلبری کردم و خطاکار فقط منم،
انگار من حمید رو گول زده باشم یا مجبورش کرده باشم،
برای همین در برابر این حرفاش سکوت میکردم و سرمو مینداختم پایین...
ولی دلم از خانوادم شکسته بود، درسته که اشتباه بزرگی مرتکب شده بودم اما دیگه شوهر داشتم، زندگی داشتم و مستقل شده بودم، کینه بدی از همه شون به دل گرفتم..
توی خونه کلا خودمو حبس کرده بودم که کسی کبودیا و کتکای حمید رو نبینه..
حمید خیلی مرد گوشی ای بود، وقتی مادربزرگش میومد سر میزد و میگفت این زن و دوست داشته باش بهش احترام بذار، و باهاش حرف میزد، تا چند روز خوب بود اما دوباره بعد چند روز با یه تشر عشرت روز از نو روزی از نو..!
یک روز هم به اصرار بی بی حمید رفت برای خدمت دفترچه پست کرد، درسته که بداخلاق بود و گاهی اهل مشروب بود ولی دوسش داشتم و خداروشکر میکردم معتاد نیست.
به امید اینده بهتر از زیر قران ردش کردیم و فرستادیمش بره، بره که شاید برگرده و بتونیم جایی براش کار دست و پا کنیم و از این جا خلاص شیم.
عروس یکساله بودم که رفت و توی این یکسال هیچ کدوم از اعضای خانوادمو ندیده بودم یا اگر توی کوچه اتفاقی دیده بودم مثل دو تا غریبه رد شده بودیم..
خود نریمان گفته بود مثل دو تا غریبه باید رد شیم، و منم انقد مغرور بودم که نخوام سلام کنم.
شب اولی که حمید رفت تا صبح اشک ریختم، تنها بودم حالا تنهاتر شدم، افتاده بود یه شهری که یک روز و نیم توی راه بود.
سرمو به کارای خونه گرم کرده بودم و وقتی سمیه میخواست کمکم کنه دیگه نمیذاشتم که سرم گرم شه....
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام عزیزم میشه از دوستان تو گروه بپرسید برای کسی که سال هاست درگیر قارچ و عفونت زن
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام خسته نباشید
برا عفونت زنان وقارچ از شیافت ماریانا استفاده کنید خیلی خوبه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد اون خانمی که گفتن سردی رحم و مثانه دارن و عفونت و تکرر ادرار
عزیزم حتما به طب سنتی و درمان سوجوک تراپی مراجعه کنید جواب میگیرید .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در پاسخ اون خانمی که عفونت زنان دارن .عزیزم بهتر شما وقتی میرید دستشویی محلول جوش شیرین واب ولرم درست کنید وبا سرنگ خودتون رو شستشو بدین عالیه. وبعد دم کرده پونه برای عفونت خوبه بخورین. منم مثل شما بودم عفونت دست بردار نبود همه کارهای بهداشتی رو انجام میدادم ولی بازم مریض بودم تا اینکه شستشو جوش شیرین رو انجام دادم .وقتی حموم هم میرید میتوانید محلول رو درست کنید و داخل لگن بشینید .البته اگر دختر نیستین این کارو بکنید .برای دختر خانوم ها ممنون .انشاالله خوب میشید😘
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
اون خانمی که عفونت دارن یک تشت تمیز آب نمک طبیعی(نمک دریا یا سنگ)درست کنن.البته شوریش مثل آب برنج باشه😁،توش بنشینند یک ساعت و چند روز این کار رو تکرار کنند و یک آفتابه هم آب با جوش شیرین مخلوط کنند و در تولت بگذارند و پس از شستشو با آب،کمی از آب آفتابه استفاده کنن و به هیچ وجه از دستمال کاغذی و توالت و...برای خشک کردن استفاده نکنن که بیشتر عفونت میاره...میتونن از یک پارچه ی سفید نخی تمیز که بتونن پس از هر بار استفاده توی آفتاب خشکش کنند...انشاالله خبر خوب شدنتون رو با استفاده از این روشها بگین.اینها همه تجربه شده هست و ما کلا زنان قبیله مون از همین روشها استفاده میکنیم و الحمدلله عفونت نمیکنیم😊😊
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که گفتن مدام عفونت و قارچ دارند باید بگم طبعشون بلغم که دائمی سردیشچن میشه.بلغم یعنی سرد و تر...این عزیز باید از غذا ها و خوراکی های طبع گرم و خشک استفاده کنند تا طبعشون متعادل بشه.بیشتر عفونت ها از سردی وتری بدن ایجاد میشه.در مورد طبایع چهارگانه از منظر طب اسلامی و سنتی مطالعه داشته باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزم میخواستم در جواب خانمی که گفتن عفونت رحم دارن بگم که عنبر نسارا عالیه ....شما میتونین هر روز یه عنبرنسارا رو دود کنید بعد بزارین داخل یه شیشه ولبه شیشه رو نزدیک دهانه رحم ببرین تا دود به رحم تون برسه این کارو رو هرروز تکرار کنین اگه هم حوصله داشته باشین روزی دوبار انجام بدین عالیه😉❤❤❤
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.
خدمت فردی که عفونت زنانگی دارن.
گیاه پنیرک خوبه. (طرز استفادهشو تو نت جستجو کنید.) عسل و سیر هم همینطور.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در مورد اون خانمی که عفونت دارن هر روز عنبر نسا رو رو آتیش بزارم بعد بیندازن تو شیشه و موضع را دود بدهند .و عسل هم خوبه
وبرای تکرر ادرار عرق نعنا با نبات میل کنند .
این خانم کلا طبع سردی دارن که این اتفاقا براش می افته خوبه حتما به طب سنتی خوب رجوع کنند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درموردخانمی که عفونت دارن،ازشیاف عسل استفاده کنن به این صورت که هفت تاسرنگ راازعسل پرکنندوشبهاقبل خواب استفاده اگه خوب نشدن دوباره تکرار کنند،خانمهای زیادی میشناسم که جواب گرفتن🙏🏼🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
دختر من هم همین مشکل رو داشت
طب اسلامی گفتن که شبا موقع خواب با چند قطره روغن زیتون و روغن سیاه دانه پهلوهاشو جرب کنم و ماساژ بدم و در آخر با پارچه ی نخی ببندم
من اینکارو گردم الان خداروشکر خوب شده
شبا هم موقع خواب مایعات نخوره
وسط غذا مایعات نخوره و بعد از یک ساعت مایعات مصرف کنه خییلی بهتره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در پاسخ به سوال خانمی که برای قارچ و عفونت درمان میخواستن
حتما حتما از نوره زرنیخ دار(نوره اسلامی) استفاده کن هم برای عفونت و قارچ خوبه هم یه شیمی درمانی طبیعی هست
عسل طبیعی واژینال اگه متاهل هستید
یه تخم مرغ محلی بشکونید رو یه کیسه تمیز بذارید نیم ساعت روش بشینید به نحوی که بدونید به رحم نفوذ میکنه
سرکه سیب طبیعی و نمک دریا تو یه تشت اب ولرم بریزید و نیم ساعت توش بشینید
شیاف گیاهی ماریانا هم خیلی خوبه البته باید از جای مطمئن تهیه کنید که یه کانال محصولات اسلامی تو ایتا هست سرچ کنید محصولات سلامت مسجدی از اونجا سفارش بدید نوره هم دارن
تند تند دفع دارید دیابت ندارید؟! اگه نه این از سردی رحم هست اگه لکه بینی هم دارید خیلی رحمتون سرده! سعی کنید هر شب دورانی با روغنهای گرم بویژه سیاهدانه ماساژ بدید، هر صبح ۲۱عددسیاهدانه و یک قاشق عسل ناشتا بخورید
کلا غذاهای گرم رو بیشتر کنید و سردیجات مخصوصا شبا استفاده نکنید...
ان شاءالله بحق این ماه همه مریضا شفا بگیرن
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین محترم طاعات وعباداتتون مقبول ، لطفامشکل من روبزاریدداخل کانال تا اعضا راه حلی پیشنهاد بدن که حل بشه پدرم ۷۵ سالشه و۷ سال پیش به بیماری سرطان مثانه مبتلاشدوشکرخدابیماریش به اعضای دیگه سرایت نکرده بود برای همین دکترامجبورشدن مثانه رودربیارن ، بعدازبیماریش به علت یه سری مسائل درمان روانی براش انجام نشدو ازنظرروحی بسیارزودرنج و کم توقع شده و مادرم هم به علت بیماریهایی مثل آرتروزوپوکی و رماتیسم و ناراحتی کلیوی و... که درگیرشه بارضایت پدرم وتمام اعضای خانوادم مجبورشدبه همراه خواهرم ازشهرمون (یه شهرستان دراستان کرمان)به شهرکرمان سفرکنه ومدتی اونجازندگی کنه تادسترسی بهتری به امکانات پزشکی داشته باشه بعدازاین مدت پدرم تحت تاثیراطرافیان و همسایه ها و آدمهای فضولی که سرشون به جای اینکه روی گردنشون باشه توی زندگی بقیه هست پشیمون شد وسرناسازگاری گذاشت که چرارفته و من رو تنهاگذاشته و فلان همسایه گفته این چه زنی هست که پیره مردی رو تنها گذاشته واگه اتفاقی برام بیفته وبمیرم کسی نمیفهمه ، درصورتی که مرتب خواهرم و برادرم که درهمون شهرزندگی میکنن بهش سرمیزنن و تنهانیست ، واین درحالی هست که مادرم زیاداصرارمیکنه که پدرم بیادکنارشون ولی پدرم به شدت به محیط اونجاو آدمهای اونجا وابسته هست و قبول نمیکنه ، این بُعدفاصله باعث یه سری اختلافات بینشون شده به حدی که دیگه همدیگه روباورندارن ، مشکل من الان اینا نیست مشکل ازاینجاآغازشده که پدرم چندشبه خواب خواهر۶ ساله ام روکه ۴۸ سال پیش دراثربیماری مالاریا فوت شده رو میبینه و با دامادمون به محل اقامت ۵۰ سال قبل پدربزرگ مادریم میره (زمان این اتفاق مادرم منزل پدرشون بودن) تا قبرخواهرم رو ازنزدیک ببینن ( یه روستای نزدیک خونمون) اونجا چون قبرستان قدیمی بوده و مزارخواهرم رو پیدانمیکنن و از یه پیره مرد محلی میپرسن و اون یه روایت جدید از مرگ خواهرم تعریف میکنه و میگه که بچه شما داخل جوی آب افتاده و خفه شده و همین شده آغاز یه مشکل به حدی که پدرم فقط گریه میکنه و میگه چرا این همه مدت به من دروغ گفتن ، اما مادرم چون اهل پنهانکاری و دروغ نیست قسم میخوره و میگه بچه فقط تب میکرده و هیچی نمیخورده وقتی بردیمش دکتر بخاطربی تابی نمی گذاشته بهش واکسن مالاریا بزنن و دکتربهش قرص میده وازونجایی که قرص خیلی قوی بوده و بچه این مدت بخاطرتب و ضعف بیحال بوده همین باعث مرگش شده ، الان من واقعا نمیدونم چکارکنم پدرم به شدت به شایعه ها و آدمای ازخدانشناس و مریض که حرفی روبدون صحت سنجی پخش میکنن توجه میکنه و ناراحته و حرف هیچ کسی رو باورنمیکنه 😔 وازطرفی مادرم هم اهل پنهانکاری و دروغ نیست و میگه که شایعه افتادن بچم درآب رو یکی از آشناهامون درست کرده بوده ، فقط من نمی دونم اون پیره مرد چرا توی این سن وقتی چیزی رو به عینه ندیده این حرف رو زده و چطوری پدرم رو قانع کنم که باورکنه این اتفاق و فوت خواهرم تعمدی نبوده 😔 و حرف مادرم رو باورکنه و بعدازگذشت ۴۸ سال از این ماجرا دنبال مقصر نباشه لطفا اعضا اگه راه حلی دارن پیشنهادبدن ، ممنون ازوقتی که گذاشتین ، روزخوش
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
سلام بابای من خیلی متعصب بود
این تعصبش هم فقط برای دختراش بود
یه روز نمیدونم از کجا یه خواستگار پیدا شد گفت آسمون بیاد زمین باید زن این بشی وگرنه تو باغچه چالت میکنم
گریه ها و زاری هامم اثری نداشت به زور منو فرستاد خونه شوهر
همسرم ده سال ازم بزرگتر بود کله اش جا به جا موهاش ریخته بود با اینکه بیست و هفت سالش نمیشد چون از بچگی خودش کار کرده بود و زحمت کشیده بود قیافش مثل مردای چهل ساله بود
من ازش بدم میومد
کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری دوست شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم کارم شده بود شبانه روز براش نامه های عاشقانه نوشتن
هیچ وقت موقعیت جور نشد باهم بیرون بریم ارتباطمون بیشتر اینجوری بود
یکبار گفت عکس بی حجابت و بده منم خر و خام شدم یه عکس براش فرستادم
بعد اون کم کم تهدیداش شروع شد
هزار بار خواستم تسلیمش بشم باز نتونستم تمام عشق و علاقم از بین رفته بود
شوهرمم فهمیده بود یه مشکلی دارم ولی ما اصلا نمیتونستیم باهم حرف بزنیم
یک شب پسره نامرد گفت یا فردا در خونت و باز میکنی یا شب میام زنگ خونت و میزنم به شوهرت میگم
نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم گفتم خدایا خودمو سپردم دست خودت نجاتم بده
شب اومد در خونه زنگ درو زد پاکتی که توش نامه ها و عکس بود انداخت دم در رفت
میدونست اگه شوهرم خونه باشه همیشه اون درو باز میکنه
شوهرم رفت و پاکت به دست اومد تو بدون حرف دست کرد تو پاکت اول عکسمو دراورد یکی یکی نامه ها رو خوند
منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم نگاش میکردم
همه رو خوند لباس پوشیید رفت بیرون
صداشم خیلی خونسرد بود
میتونستم تو این فاصله در برم ولی نشستم سرجام و فقط از خدا کمک خواستم دو سه ساعت بعد...👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_یازدهم تا به حال این همه اتفاق افتضاح توی یه روز برام نیوفتاده بود، عشرت هم بیشتر نمک روی زخ
#قسمت_دوازدهم
این وسط عشرت گفت خیلی بخور بخوابی.. من خرج الکی ندارم به تو بدم شوهرتم که نیست..
به اوستا قالی گفت و یه دار قالی گوشه اتاق برام زد،
دخترا اون زمان همه بلد بودن قالی ببافن، منم سرمو به اینکار گرم کردم و بدم نبود.
تیکه های عشرت دیگه برام عادی شده بود،
توی آینه اتاقم موهایی که از ته چیده شده بودن و حالا خیلی بلندتر شده بودن رو برانداز میکردم، با خودم دو دوتا چهارتا میکردم که کی دوباره همونقدر بلند میشن..
توری روی پشتی رو برداشتم و با گیره لباسی چسبوندم روی سرم، توی آینه نگاه کردم و تصور کردم که عروسی برام گرفتن، مثل عروسی نریمان مثل بقیه دوستام...
بعد دیدم اینجور نشدنیه، به چشمام سرمه کشیدم، توی رویاهام غرق بودم و مثل دیوونه ها از این طرف به اون طرف برای خودم میرقصیدم..
یدفعه با صدای در از جام پریدم و توری رو از روی سرم کندم،
برگشتم پشتم رو نگاه کردم سعید بود.. یهو خندید و گفت تو نزده میرقصی، چته نازی؟
دهنش بوی الکل میداد، دوییدم سمت روسریمو سرم کردم گفتم لطفا برو بیرون از اتاقم
ولی بیشتر و بیشتر نزدیکم میشد، عقب عقب رفتم و اون بیشتر نزدیک میشد...
گفت نازی خیلی ماه شدی هااا ولی دیوونه ای..
ترسیده بودم، ادامه داد اگه دیوونه نبودی با داداش احمق من نمیموندی...
دستشو اورد جلو و مچ دستمو گرفت، انقد مواد بهش فشار اورده بود که زورش خیلی کمتر از من بود و پیزوری شده بود..!
دستمو از دستش کشیدم و اخر مجبور شدم آینه ی توی تاقچه رو بردارم و محکم بزنم توی سرش...
آینه توی سرش خورد شد و از گوشه سرش خون جاری شد، یدفعه ترس برم داشت، عقب رفتم و همونجور پا برهنه از خونه زدم بیرون...
اشکام سرازیر میشد، به خودم اومدم و دیدم ناخواسته در خونه آقاجونمم... دستمو بردم روی زنگ ولی نتونستم بزنم... نتونستم...
اخر نخ در و کشیدم و رفتم توی خونه و توی حیاط روی تخت نشستم.
با اینکه توی یه محله بودیم اما چقد هوای اینجا خوب بود...
از توی خونه بوی دلمه میومد، یادم افتاد تو این فصل حداقل هفته ای یبار دلمه میخوردیم..
به گل محمدیای توی باغچه که حالا پر پشت تر شده بود نگاه کردم، چقدر همه چیز اینجا خوب و مطبوع و دلنشین بود..
چیزایی که هر روز میدیدمشون گلهایی که هر روز باید آبشون میدادم و غرمیزدم چرا باید من گل آب بدم، و دلمه ای که همیشه غر میزدم خسته شدم چقد دلمه بخورم....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
دوستان من سه ماهه که عقد کردم من از همون اوایل عقد اعتماد به نفسمو از دست دادم
دلیل هم این بود که فکر میکردم شوهرم از همه لحاظ از من سرتره مامانم همیشه از رفتارهای ازش تعریف میکرد و اینکه خودمم فکر میکردم از من خوشگل تره
جدا از اینا همسرم شب اولی که پیش هم بودیم بهم گفت که خیلی لاغری البته همون شب معذرت خواهی کرد ولی من تا نصف شب بیدار بودم و گریه کردم بدون اینکه بفهمه
و از اون به بعد هم فهمیدم زبونش خیلی نیش داره اذیتم می کنه و با حالت تمسخر حرف میزنم و بعدش دوباره میاد دلجویی میکنه اصلا یه طوری شده وقتی بهم ابراز علاقه میکنه فکر میکنم دروغ میگه بهم در حالی که صد در صد مطمئنم این طوری نیست چکار کنم
جدا از اینا من اصلا بلد نیستم شروع کننده ی یک موضوع جذاب بین خودمون باشم احساس میکنم هنوز هیچی نشده از هم دوریم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام وقت بخیر. ممنون میشم مشکل منم بزارید...
ما دیشب متوجه شدیم که خواهر کوچیکم شپش گرفته😐😔. و خب خیلی سخته .
موهاش هم خیلی بلند نیست تا بالای گردنه و خیلی خیلی هم روی این موضوع حساس بود، ولی خب...
تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که اینجا بگم.حالا ممنون میشم اگر خانم ها یه راه حل مطمئن سراغ دارن بگن که از شر این خلاص بشیم.
ممنون🌸
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا به هر دو سوال پاسخ بدید🙏🌹
@azsargozashteha💚
#تجربه_اعضا ❤️
سلام. من تازه با کانال شما اشنا شدم. خیلی دوست دارم پیام منو منتشر کنید. تا الان فقط مشکلات زناشویی دیگران رو خوندم ولی الان میخوام از زندگی خودم بگم. من ۲۷ سالگی ازدواج کردم اهل هیچ برنامه و دوست پسر و چیزای دیگه نبودم. از نظر اقوام و دوستان خیلی دیر ازدواج کردم و حرف و حدیث بسیار شنیدم. ولی ناامید نشدم با خدا معامله کردم همه چیو سپردم به خودش.
پدرم فوت شده بود. همیشه با خدا درد و دل میکردم که من بابایی بالاسرم نیست پشت و پناهی ندارم از خودت میخوام که واسم پدری کنی یه مرد خوب نصیبم کنی.
تا بالاخره وقتش رسید و مردی که از خدا میخواستک نصیبم شد. البته اینو بگم که به خدا نامه نوشتم و خصوصیات مرد ایندمو بهش دادم. به خودش قسم عین همون چیزایی که نوشتم نصیبم شد.
من لیسانس کامپیوتر و شوهرم لیسانس مکانیک. با هم همسن هستیم. یه فرشته به تمام معنا. هم رفیقیم هم زن و شوهر. یه آدم صاف و ساده که بینمون هیچ دروغی نیست. ما همدیگه رو به خاطر خودمون دوست داریم. به قول شوهرم میگه تو چاق بشی لاغر بشی عشق اول و اخر منی.
من تا حالا ندیدم تو این ۷ سالی که پیش همیم بابت غذا درست نکردن بابت کثیف بودن خونه بابت ظرفای کثیف به من ایراد بگیره. بگم حال نداشتم انجام بدم خودش دست به کار میشه و همه جارو تمیز میکنه.
ما یه پسر ۴ ساله داریم زمانی که خیلی اذیت بکنه و من خسته باشم به پسرم میگه اجازه نداری دور و بر مامانت بری. خودش هوای بچه رو داره تا من استراحت کنم. خلاصه هر چی از خوبی شوهرم بگم کم گفتم.
حقوقشو واریز میکنن دو دستی تقدیم من میکنه و میگه هرجور صلاح میدونی خرجش کن.
من اگه روزی هزار بار بابت شوهرم خداروشکر کنم کمه. خوبیای زیادی داره که بخوام بگم خودش یه کتاب میشه. خصوصیاتی داره که هر زنی ارزوشه داشته باشه. ولی من خداروشکر همه شو یه جا دارم.
فقط خواستم بگم بجای اینکه دنبال زن و شوهر از تو سایت و... باشید به خدا توکل کنید و از اون بخواید. ممنون
@azsargozashteha💚
سلام ایام به کام ❤️
چالش پنجم 💚😍
دوستان عزیزم میخوام بدونم خودتون یا اطرافیانتون ایده ای برای کسب درامد داشتید؟؟
بهمون بگید چطور شروع کردید
الان چقدر ازش درامد دارید؟
منتظریم 👇🌹
@habibam1399
لطفا هر کس تجربه ای داره بگه🙏🌹
@azsargozashteha💚