eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ امورات خانواده روز جمعه بود که خدمتِ آقای بهشتی رسیدیم. یکی از دوستان گفت: «یکی از مقامات خارجی به تهران اومده و از شما تقاضای ملاقات داره». آقای بهشتی گفتند: «من برای روزهای جمعه برنامه دارم. باید به امورات خانواده بپردازم. به بچه ها دیکته بگم و توی درس هاشون کمک کنم. در کارهای منزل هم کنار خانومم باشم. البته اگه امام دستور بدن قضیه فرق می کنه». شهید محمد حسینی بهشتی سیره شهید بهشتی، صفحه70 مقام معظم رهبری مرد در کشاکش زندگی مردانه خود احتیاج به یک لحظه آرامش دارد تا بتواند راه را ادامه دهد.آن لحظه آرامش کی هست؟ همان وقتی است که او در محیط سرشار از محبت و عطوفت خانوادگی خودش قرارمی-گیرد مطلع عشق، صفحه 28 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌿 📌تقلبهای مردانه برای شیفته کردن زنان گوش زنان همان کار چشم مردان را انجام می دهد ❌حساسیت زن به شنیدن تعریف های بی نظیر چنان قوی است که حتی بعضی از زن ها هنگام شنیدن نغمه های عاشقانه ی محبوبشان، چشمان خود را می بندند مانند: خانومم تو بهترینی خانومم تو خوشگلترینی من بهت افتخار میکنم تو محبوبترینی از صمیم قلبم عاشقتم ممنون که کنارمی ممنون بابت فهم و درکت و ... راحت همسرتان را شیفته کنید 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍃 آقايان شايد بارها شنيده‌اند كه وقتی از خانمی می‌پرسند چه شوهری می‌‌پسندی، می‌‌گويند: «مردی كه بتوانم به او كنم!» ❎ بايد يادتان باشد منظور زنان از «تكيه كردن»، سينه سپركردن و قوی بودن برای دعوای سر کوچه و چهره خشن و بزن بزن نيست، اصلاً و اصلاً اينگونه نيست!!! ✅ آنان نیازمند «امنیت روحی» هستند نه «امنیت جسمی». آنان نیازی به یک قلدر ندارند، بلكه آنان با توجه به روحيه‌ی لطيف‌شان، دوست دارند با تمام وجود باور کنند که در کنار آنها همواره یک حامی صادق است که آنان را از لحاظ روحی و و ، حمایت و پشتیبانی می‌کند. 👈 خصوصا احترام به زن در محافل خصوصی و عمومی بالاخص: فاميل، اقوام، ، نزديكان 🌼🌼🌼 🍃 استاد حائری شیرازی می‌فرمایند: «حرفی که به کسی میزنی، دانه است و فکر او زمین. اول ببین در این زمین چقدر بذر می‌توان پاشید؟!» 👈 اگر در یک متر زمین، یک کیلو گندم پاشیدی، همه دانه‌ها سبز نمی‌شوند، تازه اگر هم دربیایند، همدیگر را خفه می‌کنند. موعظه زیاد، باعث می‌شود که حرفها همدیگر را لِه کنند، همدیگر را بپوشانند. 👈 همسر شما اگر مدام در معرض موعظه و نصیحت‌های شما قرار بگیرد. نه تنها نصیحت‌هایتان اثر نمی‌کند. بلکه بالعکس حرف‌هایتان پوشیده می‌شود. پس دست از کردن زیاد بردارید. ✅ اگر درمراحل قبل ازدواج هستید؛ در انتخابتان دقت کنید تا مجبور نشوید با نصیحت و... رفتار طرف مقابل را بعد تغییر دهید. که موفق هم نمی‌شوید... 🔑 پنج كليد موثر :⬇⬇ ۱- به جای پنهان كردن ، "تعمير" كنيد. از ، ناراحتی ها و دلخوری ها فرار نكنيد. آنها روی هم تلمبار شده باعث ميشود منفجر شده يا نا اميد شويد. ۲-"با یکدیگر همكاری" كنيد. رابطه يک كار دو نفره است. یک نفر به تنهايی نميتواند رابطه را به موفقيت برساند. ۳- نشان دهيد قابليت شنيدن گله و "انتقاد" را داريد. اگر گلايه همسرتان به شما بربخورد به مرور رابطه رو به خواهد گذاشت. ۴- تمركز خود را بر قسمتهای "مثبت "رابطه بگذاريد نه قسمتهای منفی آن ۵-برقراری "درست" را بياموزيد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 سوگند شب دوم شد و قبلش خیلی گریه میکردم و استرس داشتم ک زنبابام اومد بم گفت سوگ
🌸🍃 سوگند   اشک تو چشمای دوتامون بود بغض کرده بودیم من ک باورم نمی شد کسی روداشته باشم ک خونوادم باشه ینی ناتنی نباشه هیچوقت نعنی خونواده رو نفهمیدم وقتی حاج اقا گفت این دوجوان رو رسما شرعا قانونا زنو شوهر اعلام میکنم انگار بعد از ۲۳ سال زندگی که بامرگ فرقی نداشت تازه زنده شده بودم مراسم تو محضر تموم شد و مهدی  گفت بیا بریم خونمون منه منحرفم گفتم فکرمیکنی به همین راحتی هاست به همین زودی؟؟؟😂که ای کاش نمیگفتمش اونم باکلی اصرار منو برد خونشون من احمق فکرم جای دیگه بود قلبم داشت تاپ تاپ می زد که نزدیک خونشون شدیم و یهویی سانروف ماشینو بازکرد گفت اسمونو نگاه کن!  نگاا کردم دیدم یهویی اسمون روشن شد اینقدر اتیش بازی کردن که اسمون شب عین روز روشن شده بود ماشینو برد تو پارکینگ دیدم کلی ادم دعوت کرده😂 واسم یه جشن خیلی بزرگ گرفته بود فکرنمیکردم همه اونجاباشن سوپرایزم کرد ولی بدجور ضایع شدم 😂 اون جشن تاساعت یک شب طول کشید و باماشین خونوادش منو رسوندن خونمون بماند که ازخونوادم هیچکس تواون جشن نبود فقطتومحضر بودن و وقتی رسیدم خواهرای ناتنی وحشیم حمله کردن سمتم که کدوم گوری بودی توکرونا حتما داری حق نداری بیای توخونه و باید تو حیاط بمونی😭 من بیچاره با لنز توی چشم تو گرمای هوا نشستم تو حیاط اینقدگریه کردم تا زنبابام بیدار شد اوردم داخل بهشون گفت شماغلط کردید بیرونش کردید مگه من مردم ک اینو بیرون میکنید اومد دستمو گرفت گفت بیا گفتم نمیام گفت بخاطر من بیا گریه کرد وقتی گریشو دیدم رفتم توخونه😔 بهترین شب زندگیم نشستم گریه کردم ازون ماجرا به مهدی چیزی نگفتم اجازه ندادم زندگینحس من شب اول زندگی مشترکمونو خراب کنه اونشب تاصبح از عاشقانه هامون باهم گفتیم بعد از عقد یک ماه بعد تصمیم گرفتیم عروسی بگیریم همه چیز اماده بودحتی خونه رهن کردیم ک این وسط داییم فوت کرد😑 البته داداش زنبابام بود و نشد عروسی بگیریم و بجاش رفتیم ماه عسل توحرم امام رضا زندگیمونو شروع کردیم توی بهترین هتل  شب اول زندگی مشترکمون سرمو وقتی گذاشتم رو دستش حس کردم کل  خستگی ۲۳ سالم در رفت کل تنهاییام همه چیز رفت .... مهدی گفت یعنی تنهای خوابیدن تموم شد؟ گفت ۲۷ سال دنبالت گشتم خیلی تشنتم تشنه ی محبتت تابحال کسی رو ندیدم اینقدر اروم و مهربون باشه زندگی باتو چکارکرده که صدات درنمیاد....من اینقدر خسته بودم از این دربدری هایی ک کشیدم که اصلا باهاش نمیتونستم حرف بزنم فقط میخواستم ارامش بگیرم  ۳ یا ۴ روز گذشت و من بخاطر مشکل وآژینیسموسم نتونستم ... ولی همش باصبوری میگفت اشکال نداره صبرمیکنیم  اونجا ک بودم مشهد ک بودم کرونای شدید گرفتم طوری که۷۰ درصد ریم درگیر شد داشتم میمردم و بهم رمدیسور زدن...  وقتیم برگشتم خونه بااون حال کرنایی خودم براخودم سوپ درست میگردم هیچکس پیشم نبود چ تازه عروسی بودم ک هیچکس خوش امدمم نگفت خونه ای که چیده بودم رو تمام جهیزیمو خودم خریده بود هزارتومنم از کسی نگرفته بودم بجز بانک ک ازش وام گرفته بودم.‌‌... عاشق خونم بودم لوکس و قشنگ شده بود عشقم این بود صبح تاشب کارخونه بکنم تاوقتی شب عشقم میاد واسش قشنگترین لباس بپوشم بهترین عطرو بزنم و سفره براش بچینم ..مهدی هیچی واسم کم نمیذاشت منو شدید غرق محبت کرده بود بعد ۱ ماه مشکل واژینیسموسم حل شد و دیگه زندگیم مشکلی نداشت  ماه دوم زندگیم بود که مهدی گفت ازت بچه میخوام  گفتم اخه الان که خیلی زوده من کروناداشتم یکم جوونی کنیم بریم سفر بگردیم کیف کنیم ولی قبول نمیکرد اصرار پشت اصرار که بچه میخوام... منم بعد کلی کلنجار رفتم قبول کردم  ماه اول اقدام کردم نشد ماه دوم اقدام کردم نشد ماه سوم اقدام کردم .‌‌‌...😔 نشد  رفتیم دکتر انواع ازمایشارو دادیم همه گفتن همسر سالمه خانم تنبلی تخمدان داره ذخیره تخمدانشم خیلی کمه بااینکه ۲۳ سالشه😳   رفتم عکس رنگی دادم گفتن یه لولش بسته و باید بره لاپارا بکنه😳 شاخ دراوردم اخه اینهمه مشکل داشتم ؟؟؟؟؟ و شوهرم اینقدر بچه دوست داشت😔 کارم شده رود روزی ۸ تاقرص خوردن چرتو پرتای خانم تاجیکی سیاهدونه عسل و حرفاس عطاری روانجام دادن ولی باز نمی شد  میخواستم برم سراغ ای یو ای که .....  ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام به همه ی دوستان عزیزم سوالی داشتم من در دوران نامزدی خیلی همسرمودوست داشتم ولی به مروراین احساس کمترشد تاجایی ک الان دیگه دوستش ندارم فقط بخاطره پسرم دارم زندگی میکنم البته دلیل این دوست نداشتن خودهمسرم هست ک موضوعی پیش میادهر چندکوچیک بزرگش میکنه بعدشم بی احترامی وفوش های ناموسی😔 من ازتموم همسایه هاخجالت میکشم وقتی میخوام بیرون برم من حتی اجازه ی اینم ندارم که ناراحتی مونشون بدم واعتراض داشته باشم ممکنه کاردستم بده وسیله خونه بشکنه یاحتی منو به اجبارازخونه بیرون کنه البته اینم بگم ۶تابرادرهستن فقط این اینجوری هست وخانوادش خیلی متدین و تحصیلات بالایی دارن شکایت همسرموپبش خانوادش بردم ولی...پیش روان پزشک هم رفتیم گفتن مشکل شخصیتی داره قطره ی هالوپریدول دادن ولی زیادتاثیرنداشته الانم اصرارداره ک یه بچه ی دیگه هم بیارم ومن مخالفت میکنم خیلی جدی باعصبانیت میگه مگه دست توعه باید۲تابچه داشته باشیم من هم توان مقابله باهاشوندارم ازدوستاوخواهرای عزیزم عاجزاااانه سوالی دارم دارویی هست ک من به همسرم بدم دیگ نتونه بچه بیاریم.البته ذکریاودود سوره ی مزمل وهرسری غذادرست میکنم به نیت یکی ازائمه درست میکنم ولی...😔😔وپسرم مشکل پیش فعالی داره میرم مهمونی یابیرون بشددددت اذیتم میکنه ک اشکم درمیادیعنی دیگ توان نفس کشیدن ندارم ازدست پدروپسر. حتی نمیزاره یک باربدون بچم جایی برم ک یکم نفس بکشم یایه روحیه ای بگیرم مدام توخونه تنهام وباخانوادمم هم قهره هیچ کس هم نمیتونه بیادخونمون واقعاخسته شدم جونی موازسن۱۸سالگی بااین مردگذاشتم ک وقتی بحث مون میشه منوبخوادبیرون کنه.وناگفته هازززیاده 🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓ لطفا پیام من رو اورژانسی بذارید حالم خیلی بده سلام تورو خدا هرکس میتونه کمکم کنه من هشت ساله ازدواج کردم شوهرم معتاده با وعده وعید قول داد ترک کنه اما ترک نکرده بود که یک سال بعد ازدواج باردارشدم ودختر بدنیا اومد تمام دوران بارداریم با جنگ ودعوت واسترس و گرسنگی و نداری وفقرگذشت بعد دخترم شوهرم اعتیادش شدیدترین بارها بردم کمپ اومد باز شروع کرد بعد دخترم همش جلو گیری کردم باردارنشم چون واقعا دوران شیر دهی راباگرسنگی گذروندم دخترم بزرگتر شد رفتم سر کار تونستم زندگی خودم دخترم بچرخونم نمیتونم طلاق بگیرم چون خونوادم پشتم نیستن بعد پنج سال جلوگیری ناخواسته باردارشدم چون وضعیتم سخت بود گرسنگی وفقر ونداری داشتیم بچه رو هفت هفته سقط کردم همش فکر میکردم با دوتابچه چکارکنم چجوری بزرگ کنم شوهرمم همش بارفیقاش خونه میورد پیش بچم مواد مصرف میکرد وقتی من سرکار بودم بعد سقط عذاب وجدان شدید گرفتم وافسردگی شدید وتوبه کردم قول دادم اگر باردارشدم نگهش دارم حتی شده خودم بچه هامو با نداری بزرگ کنم بعد یک سال ناخواسته علی رغم میل باطنی باردارشدم خیلی گریه کردم چون باباش معتادسختی شده بود هرجورشده توبمو نشکستم بعد نه ماه دخترم ب دنیا اومد بازم بارداری پراسترس و پراز فقر ونداری ولی هنوز عذاب وجدان دارم وافسردگی بخاطر اون سقط جوری ک انقد حالم بد میشه نمیتونم ب زندگیم برسم وباباشونم هنوز اعتیاد داره توروخدا ب دادم برسید چکارکنم افسردگیم خوب شه عذاب وجدانم بره آروم شم آیا خدا منو بخشیده راهنماییم کنید اجرتون با خانم فاطمه زهرا 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام من زیر چشمم لکه سفید چربی زده یک بار برداشتم دوباره زده خواستم ببینم کسی تجربه داره چکار کنم 👇❤️ @adminam1400
🌱 حارثه پسر سراقه یكی از دلاوران مخلص و ثابت قدم اسلام در صدر اسلام بود، و بقدری شیفته اسلام بود كه آروز داشت در راه دفاع از اسلام جان عزیزش را فدا كند، از این رو به پیامبر (ص) عرض كرد: دعا كن تا خداوند مقام شهادت را نصیب من كند. پیامبر (ص) نیز برای او چنین دعا كرد: خدایا مقام شهادت را به حارثه روزی گردان . حارثه در جنگ بدر شركت ، با كمال دلاوری به حمایت از اسلام پرداخت ، سرانجام تیری از ناحیه دشمن به گلوی او اصابت كرد و به شهادت رسید؛ خبر شهادت او به مادر و خواهرش رسید. مادر و خواهر او همراه سایر بانوان كه به استقبال پیامبر (ص) می رفتند، حركت كردند، مادر او می گفت : سوگند به خدا تا پیامبر (ص) نیاید و از او نپرسم كه آیا پسرم در بهشت است یا در دوزخ ، گریه نمی كنم ، وقتی كه پیامبر (ص) آمد و در پاسخ سئوال من فرمود: در دوزخ است آنقدر گریه كنم كه پایان نیابد، و اگر فرمود: پسرت در بهشت است ، هرگز گریه نمی كنم ، بلكه بسیار شادمان خواهم شد. پیامبر(ص) به سوی مدینه می آمد، مادر حارثه در راه به حضور پیامبر(ص) رسید و عرض كرد: میدانی كه من پسرم را بسیار دوست داشتم ، او نوردیده ام بود، در عین حال با شنیدن خبر شهادتش گریه نكردم ، با خود گفتم پس از آمدن پیامبر(ص) از آن حضرت می پرسم كه آیا پسرم در بهشت است یا در دوزخ ، اگر فرمود: در دوزخ است ، آن گاه ناله و گریه ام بلند می شود. پیامبر(ص) به فرمود : بهشت درجاتی دارد، پسرت در فردوس اعلی در بالاترین مقام بهشت است. مادر گفت : بنابراین هرگز برای او گریه نمی كنم . پیامبر(ص) آبی طلبید و اندكی از آن برداشت و مضمضه كرد و سپس از آن آب آشامیدند و به دستور پیامبر(ص) اندكی از آن آب به گریبان خود پاشیدند، سپس به مدینه بازگشتند، نوشته اند: بعد از جنگ بدر (تا مدتی) هیچ زنی در مدینه دیده نشد كه خوشحال تر و چشم روشن تر از این مادر و خواهر شهید باشد. داستان دوستان/محمدمحمدي اشتهاردي 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ابوطلحه انصاری نخستین میزبان پیامبر (ص) در مدینه ، همسری داشت كه به او ام سلیم می گفتند. ام سلیم هنگامی كه دختر بود، به اسلام گرویده بود، ابوطله از او خواستگاری كرد، او قاطعانه در پاسخ ابوطلحه گفت : همسر تو می شوم مشروط بر اینكه قبول اسلام كنی . او در این باره و در مورد بی اساسی آئین بت پرستی ، با ابوطلحه گفتگوی بسیار كرد تا اینكه ابوطلحه به اسلام گروید و ام سلیم با او ازدواج كرد، ام سلیم مهریه خود را همان اسلام ابوطلحه قرار داد. پس از مدتی این زن و شوهر، دارای پسری شدند، این پسر همدمی زیبا برای آنها بود، تا روزی سخت بیمار گشت و در همین بیماری جان سپرد. ابوطلحه بیرون بود و اطلاع نداشت ، ام سلیم ، جنازه كودكش را در جامه ای پیچید و در گوشه ای نهاد، ابوطله به خانه آمد، ام سلیم بدون آنكه وانمود كند، پسرش مرده ، غذای مطبوعی كه پخته بود نزد شوهر گذاشت ، ابوطلحه از حال پسرش جویا شد، ام سلیم گفت : او خوابیده ، غذایت را بخور. ام سلیم با لبخندها و گفته های شیرینش ، شوهر را سر گرم كرد و در این میان به او گفت : راستی چندی قبل امانتی نزد تو بود و آن را به صاحبش رد كردم ، قطعا نگران نیستی . ابوطلحه گفت : چرا نگران باشم ، باید امانت را به صاحبش رد كرد. ام سلیم گفت : خداوند فرزندی را كه به من و تو امانت داده بود، امروز آن را از ما گرفت . ابوطلحه از صبر و تحمل همسرش تعجب كرد و گفت : من به صبر و استقامت به تو سزاوارترم ، بر خاست و بچه را غسل داد و كفن كرد وبه خاك سپرد. آنگاه ابوطلحه به حضور پیامبر (ص) آمد و جریان صبر و شكیبائی و دانائی همسرش را برای پیامبر (ص) تعریف كرد. پیامبر (ص) از اینكه در امتش چنین بانوئی وجود دارد، شاد گردید و خدا را چنین شكر كرد: خداوند را شكر می كنم كه در امت من بانوئی همچون بانوی بااستقامت بنی اسرائیل در امت موسی (ع)، قرار داده است (كه استقامت او نیز در برابر حوادث تلخ این گونه بود). داستان دوستان/محمدمحمدي اشتهاردي ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام خدمت دوستان عزیز.خواهرای گلم من چهارده ساله ازدواج کردم ازاول هم تقریبا سرد مزاج بودم تورابطه یعنی دوماهی یه بار به ارگاسم میرسم وبعضی وقتا مثلا قبل ازپریودی متوجه نیاز خودم میشم ولی تو مساله رابطه خیلی خجالتی هستم و هرجور باخودم کلنجار میرم‌ که تا حس دارم نیازمو ابراز کنم نمیتونم یعنی تواین چهارده سال یه بار هم نشده من پیش قدم بشم وتو رابطه هم چون دیر به ارگاسم میرسم خجالت میکشم وازهمسرم میخوام که بیخیال بشه البته ایشون هم مشکل زود انزالی دارن وخیلی سعی میکنن که من راضی باشم ولی نمیتونم وهمین مشکل نگفتنم باعث شده بعضی وقتا توخواب تویه لحظه خودبه خود به ارگاسم میرسم که ابن موضوع خیلی ناراحتم میکنه که چرا هیچ لذتی نمیبرم باابنکه خیلی عاشقانه همدیگه رودوست داریم ولی توابن موضوع خیلی خجالتم عذابم میده نمیتونم باهمسرم راحت باشم. خواهرای گلم اگه تجربه ای دراین مورد دارین بادرمانی بلد هستین ممنون میشم راهنماییم کنید.سپاس از شما🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام پیام قبلیمو که نذاشتین.. لطفا اینو بذارید تورو به حضرت زهرا بذارید کسی از شما عزیزان بوده که سزارین سوم و چهارم انجام داده باشه خودم برای بار چهارم میخوام باردارشم که برای زایمان باید سزارین بشم، البته بچه اولم طبیعی بود زن داداشم هم خیلی دوست داره بچه سوم دنیا بیاره ولی میترسه سزارین سوم خطر ناک باشه. هرکسی تجربه داره یا چنین موردی توی فامیل و اشنا داشته لطفا بگه تا ما بتونیم تصمیم درست تری بگیریم اجرتون با بی بی دو عالم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشیدممنون ازکانال خوبتون من توده صفرا دارم دکترگفته باید صفراتو برداریم میخام ببینم کسی هست تواین گروه ک صفراشو ب علت پولیپ دراورده باشه مشکلی پیش نیومده براش من خیلی استرس گرفتم کلا میترسم نکنه چیز بدی باشه ازدوستان میخام اگهدکسی مورد مشابه داشته ی اطلاعاتی ازبیماریش دراختیارم بزاره ممنون از بزرگواریتون اجرتون با بی بی فاطمه زهرا🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر ببخشید من سه سال هستش ازدواج کردم دوست دارم شوهرم بهم وابسته باشه و نظرم براش مهم باشه بایدچیکارکنم به حرفم باشه ؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خواهش میکنم سوال منم در گروه بزارین چون خیلی نگران دخترم هستم،،،دخترم کلاس پنجم هست و در بعضی مواقع زبونش گیر داره و خیلی ناراحت میشم، ،،اگه کسی میتونه راهنمایی کنه منو راهنمایی کنه تا ببینم چی برا گیر کردن زبون دخترم خوبه،،ممنونم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وخسته نباشیدمن یه خانم ۳۸ ساله متاهل هستم که یه پسر۱۸ ساله ویه دختر۱۱ ساله دارم دخترم بسیارخانم ودوست داشتنی ودرس خون است ولی پسرم از بچگی خیلی خیلی شلوغ کاربود وهرچه بزرگترمیشه اذیتاش نوعش فرق میکنه وبیشترمنووپدروخواهرشواذیت میکنه از کلاس نهم درس نخوندودرسش هم خیلی ضعیف بود وکلاس هفتم رودوسال گزروند وباوضع کروناموفق شدتاکلاس ۹ درس بخونه علاقه ای به درس وکارنداره خییییلی براش ناراحتم روز وشبم روگرفته دوستای خوبی نداره وهمشون مثل خودش هستن اولاشبادیرمیومدکه باعث ناراحتی مامیشدوهرشب باگریه وناراحتی شبوصبح میکردیم والان دیگه چندشب یکبارخونه میادخیلی عصبی وبداخلاق شده وخیلی بددهنی به مامیکنه روپشت بوم هم لونه کبوترگزاشته تامیادخونه داعم باعث آزارهمسایه هم هست خداشاهده انقدربراش دعا ونزرونیاز کردم خسته شدم چهرم شده مثل زن ۵۰ ساله هرجامیرم درپی یک راه نجات هستم😔 توروخداراهنماییم کنیدچکارکنم چطوربااین موضوع کناربیام از زندگی سیرشدم ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید ممنون میشم😭😭😭🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام اگ میشه پیام منو ارژانسی بزارید توگروه جاریم و برادر شوهرم خیلی تهمت به من زدن و یه سری حرفا پشت سرم زدن ک روحمم خبر نداره هروزم یه چیز جدی سر هم میکنن و ب مردم میگن .هرچی نماز میخونم که خدا حقمو بگیره دعا میکنم حداقل ب مردم ثابت کنه که حرفاش دروغه . روم نمیشه جلو مردم سر بلند کنم پیش خودم میگم بینم چه چیزایی پشت سرم گفتن خیلی افسرده شدم بعضی وقتا ب خود کشی فکر میکنم خیلی حالم بده. تورو خدا اگ راهکاری بلدید بگید ممنونم🙏 و همچنین واس افزایش روزی و برکت مال چه کاری انجام بدیم شوهرم از صب تا شب سر کاره و آخر ماه هیچ پس اندازی نداریم کلا درجا میزنیم نمیدونم چرا 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام خدمت دوستان عزیز.خواهرای گلم من چهارده ساله ازدواج کردم ازاول هم تقریبا سرد مزا
🌸🍃 سلام ادمین عزیز اورژانسی این پیام را بزارید لطفا دوست عزیزی که از غیبت و نق نق و بدگویی خواهرت در عذابی با تمام وجود درکت میکنم چون خواهر خودم همینجوره وتمام انرژی و وقت منو میگرفت از بچه گیش میگفت تا الان که ۶۳ سالشه همش از خدا میخواستم یه راهی به من نشون بده که شرش از سرم کم بشه و اینقد داغون نشم به هیچ صراطی مستقیم نیس که نیس . خدا کمکم کرد و خونه مادرم سر یه موضوعی ازش ناراحت شدم و بحثمون شد خیلی در حد چند دقیقه و من از اون روز راحت شدم خداراشکر و دیگه زنگ نزده و من یه نفس راحت کشیدم خداراشکررررر . حالا عزیز دنبال فرصت باش و دعا کن که خدا راهی برات باز کنه ان شاءالله . این که صله رحم نیس خود پیامبر ص فرمودند هرجا در عذاب بودید هجرت کنید اینم یجور عذابه که باید رها بشی برات دعا میکنم در ضمن هر موقع شمارشو رو تلفن میبینی که زنگ میزنه برندار بعدش بگو خونه نبودم . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام در جواب خانمی که درمان ریزش موی سکه ای یا آلوپسی رو می خواستن من پسرم اینطوری شده بود چند تا متخصص پوست و مو بردم هیچ تاثیری نداشت تا اینکه یه دکتر طب سنتی به ما گفت روزی ۳ مرتبه روغن سیاهدانه و روغن پیاز عنصل که همه عطاریا دارند ترکیب کنیم و به جایی که مو ریخته بزنیم و خدا رو شکر موهاش دراومد و مثل اولش شد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام عزیزان جواب رهاجان اگه اذیتشون نمیکنه دسش نذارن عمل نکنن. اگه سر گیحشون خوب شد. جراحی نکنن. یا مدتی دیگه صبرکنن اگه رشد نکرد که جراحی نیاز نیس ممکنه علت سر گیجه چیز دیگه باشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام به همه برای اون عزیزی که گفته بودند تو سرشون کیست هست پسر ۱۴ساله من هم سردرد های شدیدی داشت که ام آی ار داد گفتند تو سرش کیست هست خدا می‌دونه من هم چقدر ناراحت بودم و گریه میکردم چند تا متخصص مغز و اعصاب نشون دادم گفتند کیست مادر زادی هست و باید سالی یکبار ام آی آر بدهید تا ببینیم بزرگ نشه یه دکتر دیگه گفت اصلا بزرگ نمیشه و مشکلی براش نداره یکی دیگه گفت اصلا سر درش ربطی به کیست نداره و آزمایش خون داد جواب آزمایش چربی خون داشت و کلسترول خونش بالا بود دارو داد خدارا شکر سرودرد هاش خیلی بهتره شما هم اگه کیست بزرگ نمیشه و خطری نداره عمل نکنید و تحت نظر باشید انشالله خدا تمام مریض ها را شفا بده 🤲 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خانمهای گروه خانمی دخترش عرق میکنه وبوی بدی داره دخترم اینجوری بود یک کرم هست قوطیش آبی و کرمش سفید اسمش شهد عسل توی عطاری و کسی وسایل ارایش دارن قیمتش چهل وپنج تومان هر وقت رفت حمام بعد از حمام برای زیر بغلش بزنه دیگه اصلا بد بوی نداره🙏 خداروشکر 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خانمی گفتن کیست تو سرشون هست.خواهر زادم دوسه سال پیش سردرد داشت اونم دکتر گفت کیست تو سرشه البته نمیدونم اسم کیست چی بود دکتر گفت اصلا مشکلی نداره و نمیخاد عمل کنی خیلیا اینطورن ولی نمیدونن ممکنه مادرزادی باشه ولی مشکلی ایجاد نمیکنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت همه دوستان وحبیبه خانم عزیز درجواب خانمی که فرمودن شوهرشون مشکل بیقراری پا دارند ،۱-باید از غذاهای طبع سرد پرهیز کنند ۲-هیچوقت پاهاشونو با اب سرد نشورن وحتما با اب ولرم بشورن وسریع خشک کنند تا پاهاشون یخ نکنه۳-بعضی وقتها هم علت بیقراری ، اعصاب آدمه۴-وراه رفتن زیاد، من خودم همینطورم مثلا وقتی غذاهایی مثل برنج یا ماست وچیزهایی که طبع سرد دارند مصرف میکنم پاهام وحتی دستام ضعف میره که در علم پزشکی بهش میگن بیقراری وفقط باید ۳قاشق شیره انگور بریزم توی لیوان اب مثل شربت بخورم تا مشکلم حل بشه در واقع باید گرمیجات بخوریم وغذاهای سرد حتما با مسهلش مصرف بشه البته بعضیا با خوردن ابجوش زنجبیل ،یا خوردن خرما ویا ابجوش نبات یا چایی نبات این مشکل را برطرف میکنن حالا شما خواهر عزیز به همسرتون بگید اینارا امتحان کنه ببینه کدومش براش موثره وجواب میده ان شاالله که خدا گره از کار همه دوستان باز کنه❤️❤️ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 درجواب خانمی که شوهرش بهش شکاکه .ایشون اختلال پارانویید داره.بهش بگید بریم پیش روانپزشک واگه قبول نکرد حتما درخواست مهریه و طلاق بدید تا خود دادگاه بفرستتون مشاوره و مشکلتون رو حل کنه.خدابهتون صبر بده و همه مریضای جسمی و روانی رو هم شفا بده 🌹🌹🌹 خانمی که همسرت کتکت میزنه و قصد خودکشی داری.ومیگی بخاطر ابروم به خانواده ام نمیگم.خب خودکشی که خیلی بدتر و زشتره و خانواده ات رو ناراحت میکنه.بابزرگترا مشورت کن و به خونوادت بگو بهتر از خودکشیه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
و ❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو که هنوز توی بازی بود رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود و دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. ساکم رو برداشتم و دیگه منتظر یک کلمه حرف از جانب عباس نشدم و از خونه زدم بیرون .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5 داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 از دستش نده این داستان 😍🔞👆🏻👆🏻 کاملش سنجاق شده✅✅
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۴۶۴🌼 @azsargozashteha💜