eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.7هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم 🔸خاک گلدان طبیعی محل زندگی اجنه است = خرافات علمی و مذهبی🚫 ✅گلدان، باغچه برای منزل بسیار عالی است. مخصوصا اگر از درختان و گیاهان میوه دار و دارویی باشد 🔸وجود آینه قدی در منزل باعث آمدن اجنه = خرافات عوامانه🚫 ✅در منزل حتما قرآن و مفاتیح و آینه داشته باشید 🔸لباس صورتی و قرمز برای بانوان جذب جن میکند= دروغ و خرافات شاخدار🚫 🔸پنجره ها قبل غروب بسته شوند تا جن نیاد= دروغ شاخدار و مضحک🚫 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سارا خانم های گل، من تو یه خانواده ی متوسط رو به بالا بزرگ شدم، کمبود خاصی نداشتم هیچوقت به علاوه چون مودب و درس خون بودم همیشه تو مدرسه و فامیل مورد توجه بودم کلا نظر دیگران راجع به من و خانوادم مثبت بوده همیشه و ما رو تو هم نسل های خودمون، سالم تر و بهتر میدونستن رشته ی دانشگاهی هم که قبول شدم مقبولیت داره حالا بگذریم که زیاد مورد پسند خودم نبود اون اوایل ولی الان خیلی راضی هستم و هر چی دارم از همین رشته دارم ببینید من قبل از اینکه دانشگاه برم اصلا خواستگار نداشتم، دلایلش هم میتونه این باشه که خواهرم از من بزرگتر بود و ازدواج نکرده بود و بقیه میدونستن پدر من آدمی نیست که تو سن کم به ازدواج دخترش رضایت بده بعد از اینکه خواهرم ازدواج کرد بلافاصله دو نفر زنگ زدن یعنی در حدی که ما تعجب کردیم چجوری انقدر زود خبردار شدن خواهرم هنوز تازه رفته بود قرار محضر عقد گذاشته بود یه خواستگار زنگ زد خونمون(این قضایا مال ۸ سال قبله) من الان ۲۹ سالمه نزدیک ۳۰ خلاصه نمیتونم کتمان کنم که از این توجه خوشم اومد خودمم با اینکه از همون ترم دوم دانشگاه درآمد داشتم و سرکار میرفتم ازدواج رو دوست داشتم با سومین خواستگار عمرم، ازدواج کردم کلا برای فامیل هم خیلی عجیب بود که خانواده ی من تو سن ۲۱ و ۲۲ سالگی راضی به ازدواج من با یه دانشجو شدن که پشتوانه ی مالی هم نداره خلاصه با هر سختی بود زندگیمونو ساختیم و خونه و ماشین خریدیم این وسط ها انقدر بحث و دعوا و قهر داشتیم که قضیه هاشون طولانیه یه نامزدیه طولانی مدت داشتیم و بعدشم عروسی و شروع زندگی مشترک با تمام چالش هاش چون هم به خاطر بحث های طولانیمون خیلی دلسرد شده بودیم و هم مراسم عروسی رو طبق نظر من گرفتیم و هزینه هاش واقعا زیاد شد یک سال اول حقوق هر دومون کفاف نمیداد ببینید بحث های مالی باعث شده بود ما استرس بگیریم، شما فکر کنید گرونترین آتلیه رفته بودیم ولی پول نداشتیم یه هارد بخریم که فیلم عروسیمونو بریزن توش بدن بهمون همه ی این مسائل باعث شده بود حتی مشاوره هامونم قطع کنیم و یه فشار روانی دیگه هم بهمون وارد بشه که مجبوریم مشکلات رو خودمون حل کنیم  یه جایی به بعد کم کم بحث و دعوا زیاد شد، همسرم متوجه شد که خشونت فیزیکی بهترین راهه که دعوا تموم بشه فاصله ی دعواها و درگیری ها کمتر می شد هربار تا اینکه رسیدیم به جاییکه من برای اینکه جلوی اینکارش بگیرم رفتم پیش مشاوره و با یه وکیل مشورت کردم و رفتم پزشکی قانونی نامه گرفتم بابت کبودی ها، البته بگم که تا شاهد نداشته باشید وجهه ی قانونی نداره براتون تایید پزشک قانونی اونجا فقط تایید میکنن که شما جراحت داشتی، نمیگن از طرف کی بوده ببینید همسر من اصلا همچین شخصیتی نداشت ولی ما تو فشار بودیم و هیچ وقت هم مشکلاتمونو به خانواده ها نگفته بودیم من که کلا ترس دارم از اینکه یکی واقعیت زندگیمو بفهمه اونم از اول شرطش این بود دعواها بین خودمون حل بشه برام عجیب بود که اون مرد با محبت و عاشق پیشه و اهل هنر چجوری اخه خشن شده به حدی بود که تا بحث شروع میشد میومد طرفم دستامو میگرفت جلو دهنمو میگرفت و ... ببینید واقعا در حدی کتک نمیزد که بگم مشت و لگد و... ولی آزار دهنده بود و من آسیب میدیم و بدار از همه اینکه متوجه شده بود تو زور بدنی من ازش کمترم از این طریق میخواست کنترلم کنه انگار مشاور هم میخواست با همسرم صحبت کنه ولی اون نمیرفت ما حدودا ۳ ماه قهر بودیم(همسرم سرد هم شده بود) طوریکه جدا میخوابیدیم جدا آشپزی میکردیم و... منم دیگه صبرم تموم شد و یه بار که اومدم خونه ی مادرم دیگه برنگشتم اولش تعلل کردم که به خانوادم بگم چی شده چون کلا در جریان نبودن من هیچوقت مشکلاتمونو بهشون نمیگفتم بعد از یک هفته متوجه شدن که دلتنگی و... بهانه است و من اومدم که بمونم با لباس های تنم اومدم فقط حتی طلاهامم باز کرده بودم‌گذاشته بودم خونه ماشین رو هم که به نامم بود نیوردم حتی از فشارهای روانی اوایلش چیزی نمیگم چون طولانی میشه خانوادم همسرمو خیلی دوست داشتن و چون من از اول بهشون چیزی نمیگفتم راجع به دعواها و مشکلات، این علاقه بیشتر هم شده بود و براشون سوال بود که چرا من دارم جدا میشم و منو مقصر میدونستن و وضعیتم اصلا خوب نبود ولی خب هیچوقت بهم اجبار نکردن برگردم ...
❤️ شهید میثم نجفی 💜 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید میثم نجفی شهدا اتفاقی به درجه شهادت نرسیدند. همیشه شرایطی باید باشد که باعث جوانه زدن ایمان در دل باشد. گاه وجود پدری زحمتکش که با عرق جبین و نان حلال شکم خانواده اش را سیر می کرد یا مادری که با روضه های امام حسین ع فرزندش را شیر می داد. میثم در چنین خانواده ای به دنیا آمد. حاج محمد کارگری ساده بود که با خلوص و ایمانش توانست فرزندی تربیت کند که نامش در زمره شهدای مدافع حرم قرار گیرد. و مادری که مهم ترین مشوق حضور میثم در صحنه های ایثار بود. گذری داریم بر زندگی شهید پاسدار مدافع حرم میثم نجفی. محمد و اکرم در دومین ماه بهار جوانه داد و میثم در دهمین روز اردیبهشت سال 1367 در ورامین به دنیا آمد. فرزندی قانع بود و هیچ‌وقت تقاضای بی موردی از ما نداشت. حتی پول‌توجیبی از ما دریافت نمی‌کرد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که راهش به مسجد محله باز شد و نمازخواندنش شروع شد. مادرش می‌گفت: وقتی من نماز امام زمان(عج) را می‌خواندم میثم شنیده و یاد گرفته بود. حدوداً 9 ساله بود که این نماز را در مسجد خوانده بود و یکی از نمازگزاران مسجد که مرد مسنی بود، فکرمی کرده میثم فقط خم و راست می‌شود و الکی این نماز را می خواند ولی خوب که دقت کرده بود، متوجه شده با وجود سن کم، تمام نماز را صحیح می خواند. بعد از تمام شدن نماز، او را بغل کرده، بوسیده و گفته بود: « تو با این سن و سال، نماز امام زمان(عج) را درست خوانده ای، ولی بعضی ها که سنشان هم زیاد است، این نماز را بلد نیستند.» بعد از آن ماجرا یک روز دختر همان آقا که منزلشان هم روبروی مسجد بود، به منزل ما آمد و گفت: «اکرم خانم خوش به سعادتت، پسر تو با این سن، نماز امام زمان(عج) می خواند. » نوجوانی وقتی زحمات پدر را دید تصمیم گرفته پایش کار کند. در کار کردن رضایت صاحبکار برایش خیلی مهم بود سعی می کرد حق صاحب کار ضایع نشود و تلاشش را می کرد که کار را تمام و کمال انجام دهد. از همان دوران هم عضو بسیج دانش آموزی شد. میثم بیشتر از سنش زحمت میکشید و خانواده را درک میکرد. در کنار صلابت مردانه اش همیشه خنده بر لب داشت و همانطور که پدر را تنها نمیگذاشت کمک حال مادر هم بود. به سن تکلیف که رسید تازه به عمق اعتقاداتش پی بردیم. ایمانش بسیار قوی بود و غسل جمعه را ترک نمیکرد. و با روضه های حاج منصور در مسجد ارک بزرگ شد. جمکران هم زیاد میرفت. دیپلم گرفت و به عضویت سپاه درآمد. وقتی علت آمدنش به سپاه را پرسیده بودند گفته بود که مادرم، مشوق من بوده است. ازدواج میثم با ورودش به سپاه، اعلام کرد که میخواهم ازدواج کنم. به دلیل فصلی بودن شغل پدر و کم سن و سال بودن میثم، خانواده سعی کردند که میثم را متقاعد کنند که هنوز برای ازدواج زود است اما میثم در برابر اصرار خانواده گفت: «ازدواج امر خدا و سنت رسول الله(ص) است، وقتی ازدواج میکنی، خداوند همه چیز را فراهم میکند، من هم به خدا توکل میکنم و نمیترسم، چون خدا همه کارها را جور میکند. » خانواده با صحبت های میثم متقاعد شدند. میثم گفته بود اگر دختر خوب و نجیبی که با اخلاق و شرایط کاری من سازگار باشد سراغ دارید، پا جلو بگذارید و من تمام شرایطم را به او میگویم .» با معیارهای میثم یکی از دختران فامیل را به او معرفی کردند و بعد از چندبار دید و بازدید در مهرماه سال 88 صیغه عقد بین میثم و زهره جاری شد و بعد از ماجرا فتنه 88 ، زندگی مشترکشان را آغاز کردند. میثم وقتی میخواست ازدواج کند فقط یک موتور و 500 هزار تومان پول داشت که آن مقدار را هم، برای سفر مکه کنار گذاشته بود. او دوست داشت قبل از ازدواج، حج عمره برود. ولی زمان ازدواج، آن را برای مراسم عقد خرج کرد و خدا همه شرایط را فراهم کرد. زندگی شیرین تر از عسل اعتقاد میثم این بود که اگر ایمان قوی باشد، همه چیز درست میشود. سرزنده و شاداب بود. خانه شادبی اش را از وجود میثم وام میگرفت. همسرش میگفت: خیلی شوخ طبع بود و سر به سر همه میگذاشت. خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل شعر و آواز میخواند. یادم هست یکبار که میخواستم نماز بخوانم، گفتم: «چقدر سر و صدا میکنی! کمی آرام باش ». با خنده گفت: «زهره! روزی بیاید آنقدر خانه ساکت باشد که بگویی ای کاش سر و صداهای میثم بود. » دغدغه میثم میثم اهل ظاهرسازی نبود. تنها دغدغه اش بی عدالتی بود. و هر وقت ریاکاری و یا بی عدالتی میدید خیلی ناراحت میشد و حرص میخورد. زمزمه های رفتن، اولین اعزام از همان جلسه اول خواستگاری گفته بود که به جهاد علاقه دارد و اگر هر جا درگیری باشد برای دفاع از اسلام می رود. سال 93 اولین بار که داوطلبانه برای دفاع از حرم به عراق رفته بود، به کسی نگفت کجا میخواهد برود. شب آخر ماه صفر بود با مادر تماس گرفت و گفت: «مامان، من را حلال کن، میخواهم همین اطراف به ماموریت بروم » در جواب گریه مادر گفت: «مامان چرا گریه میکنی؟ ای کاش اصلا نگفته بودم .» ...
🍎 👶گرم یا سرد بودن شیر مادر چه تاثیری در رشد نوزاد دارد؟ ✍مصرف زیاد سردیجات باعث سرد شدن مزاج شیر مادر می شود ؛ اگر شیر مادر سرد باشد👇 🔸نوزاد مدام رفلاکس معده و برگردان شیر دارد 🔸 آب دهانش مدام سرریز می‌شود 🔸 دفع او دشوار است 🔸صورتش لَخت و افتاده و حالت چشمانش خمار و فاقد نشاط و روشنی است ✍اما اگر مادر در حد اعتدال از گرمیجات استفاده کند مزاج شیر مادر گرم می شود ✍نوزادی که با شیر گرم تغذیه می شود👇 🔸رفلاکس معده ندارد 🔸کودک پرزور و راحت دفع مدفوع دارد 🔸نگاهش نافذ و پرنشاط و خندان است. ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌ 🍒🍃 🔶🔹سرو شیرازی داروی بوی بد پاها 🔹و آرامبخش و ضد بواسیر 🔹و ضد شقاق مقعد ♦️درخت سرو شیراز: ✳️بسیار قابض است. ✳️از پوست و برگ و بذر آن می توان استفاده کرد. 🔴موارد مصرف: ✅برای از بین بردن بوی بد پا حرف اول را می زند. ✅در آرامبخشی اعصاب حرف اول را می زند. ✅برای بواسیر فوق العاده است. ✅درمان شقاق مقعد است. 🔶🔹طریقه مصرف: 🔹برای رفع بوی بد پا، سر شاخه هایش را بکنیم (پوستش هم همین خاصیت را دارد) و در آب بجوشانیم ♨️ و پاها را در آن استراحت دهیم. ☘برای شقاق و بواسیر: سرشاخه ها را بجوشانیم♨️ و یا آن را خرد کرده و بکوبیم و به همراه روغن دنبه حرارت♨️ دهیم و مقدار ذوب شده را، جدا کنیم و بگذاریم که سرد شود و بعدش استفاده نماییم.( به شکل موضعی استفاده می شود) 🔹برای آرامبخشی اعصاب : برگش را بجوشانیم♨️ و بصورت دمنوش☕️ استفاده کنیم و جوشانده بذرش (بذری که داخل میوه آن است) برای آرامبخشی اعصاب از بهترین داروها است. ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌ 🍒🍃 🔴 : علت، درمان و پیشگیری ♻️ در بدن انسان چهار هضم صورت میگیرد: معدی، کبدی، عروقی و بافتی. خون قاعدگی فضله هضم چهارم است که خداوند مقدر کرده تا جنین هم از همان تغذیه کند. 🔶 چرا فرد یائسه می‏شود؟ از شدت تجمع فضولاتی که در بدن و بافت‏ها پدیده آمده است، بدن سرد شده و مسیر خروج مواد زائد سد می‏شود. 🔷 برای رفع ، باید بدن افزایش یابد تا مجددا دوره قاعدگی شروع شود. برای این کار باید سبک تغذیه و زندگی تغییر کند و همچنین متناسب با مزاج فرد، کبد، معده و مزاج عارضی نوع غذا را تعریف کرد تا درمان صورت بگیرد. ولی کلی که بتوان برای پیشگیری و درمان آن توصیه کرد عبارت است از: 🔹 ناحیه و با روغن بابونه با پایه زیتون، یا خود روغن زیتون 🔹 رازیانه، بابونه یا بومادران: یکی از این موارد را در آب بجوشانید تا غلیظ شود، بعد در تشتی پر از آب گرم بریزید و به مدت 20 دقیقه در آن بنشینید. قبل از سرد شدن آب، از آن خارج شوید. 🔹 استفاده از لباس زیر نخی 🔹 رحم: یک روز درمیان و در دوران پاکی 🔹 : با پشم در زمستان و پارچه نخی در تابستان 🔹 تند 🔹 پرهیز از خوردن 🔹 پرهیز از راه رفتن بر روی : سرامیک، سنگ، ... سرد. در صورت نیاز با جوراب یا دمپایی انجام شود. 🔹 پرهیز از نشستن در جاهای سرد: سنگ، سرامیک، خاک، چمن، .... 🔹 پرهیز از و یا استفاده از آب بعد از اجابت مزاج (ادرار) در ایام ، به خصوص 3 روز اول ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این سوره معروف به سوره خانواده ست👨‍👩‍👦 اون کسایی که به قدری استرس دارید ناآرومید وسواس دارید خوندن این سوره تو روایت آمده آرامش رو زیاد می‌کنه ... 🎙استادرفیعی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
پاسخ اعضا 🌸🌙 سلام ممنون از زحمات ادمین عزیز در پاسخ به خانم ۶۰ ساله که از همسرش دلخور هست و میگه سرزنشم کنید و خودشو لعن می‌کنه خواهر خوبم از کجا میدونی اگر طلاق میگرفتی وضعیت تون بهتر بود😳 به نظرم شما عزت نفس ندارید و خودتون رو دست کم گرفتید آبجی من با وجود همسر لاابالی وبی مسئولیت و معتاد وفقر ۷ تا پسر رو به سامان رسوند ،خوب حالا یه پسرش بیمار شده ،ولی خواهرم هرگز مایوس نشد و تلاش کرد برای بهبودی پسرش ، و حالا هم که خواهرم فوت کرده همچنان مورد تحسین همگان هست با این گذشت و ایثاری که داشت شما هنوز وقت برای جبران داری حتی میتونی با لطایف الحیل به دل همسرت نفوذ کنی قدرت یک زن رو کم نبین بگو یا علی و پاشو آنقدر به شوهرت محبت کن و بهش اقتدار بده که ملکه خونت بشی راه داره جونم تو قوی هستی ،خودت خبر نداری آقایون شاید هارت و پورت داشته باشن ولی اگه قلقشون دستت بیاد حرف آخر رو میزنن( هر چی بگی میگن چشم) تجربه شده ها 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام برای اون خواهر شوهر عزیز مینویسم که عروسشون کیست اندومتریوز دارن ... عزیزم دختر من هم ۱۸ ساله اس این کیست رو داره البته نه به این بزرگی ،بردم دکتر بعد از ام ار ای وبقیه موارد صدتا مریضی دیگه هم اضافه کردن خیلی دل شکسته شدم ،امسال برای کنکور میخونه روحیه اش داغون شد ،نذر حضرت رقیه کردم راهی جلوی پام بزاره ،اتفاقی با کانال بانوان سیاهدانه دکتر احسانیان آشنا شدم دستور زاج وعسل وروغن زیتون دادن البته برای دختران وبانوان فرق داره انشاالله با توکل به خدا وتوسل به ائمه این ماه میخواد شروع کنه به درمان ، البته دکترا اول خیلی میترسونن ولی خواهر بزرگترم هم این کیست رو داره ،زندگی طبیعی داره با شوهرش ،یه پسر گنده هم داره 😂از تمام بچه های فامیل گنده تره😂همیشه هم با من مشکل داره 😁میگه خاله نامهربونه ... نترسید همه اینها درمان داره بعد از ازدواج میتونه این دستور رو انجام بده بعد هم باردار بشه ،هم این دردهای پریودی از بین میره ،دکتر به خواهر من گفت اگر باردار بشی به طور طبیعی رحم پاکسازی میشه تمام این مشکلات برطرف میشه...ولی خواهرم میگه بچه نمیخوام همین یکی کافیه عزیزم روحیه خیلی در روند درمان موثره بزارید شاد باشه از زندگی ودوران عقد لذت ببره بعد از عروسی هم انشاالله باردای های پی در پی ،خونه شون پر از بچه میشه به این روزا واین نگرانی هاتون میخندید💐💐 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام دوستان عزیزوحبیبه خانم براخانمی که مهندس هستن وشوهرشون اذیتش میکنه دخترگلم اشتباه نکن این اقادرست شدنی نیست خداروشکر مهندسی درامدخوبی هم داری به گفته خودتون‌ زیبایم هستی به فکرایندت باش جوانی خودت وتباه نکن ازش جداشوماخودمون همچین آدمی داشتیم خانمش کارمنددانشگاه بودنذاشتش بره سرکار الان هم جلو همه مخصوصاخانواده خودش مسخرش میکنه تااخرطلاق هم رفتن ولی حاضرنشدطلاقش بده الان با۲بچه واقعاداره عذابش میده دخترم شماگول مهربونی ۱ساعتش ونخور 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام ارادت در پاسخ خانمی که دخترشون گربه از سایت دیوار از بچگی آوردن گربه از لحاظ روحی روانی به دخترتون کمک زیادی میکنه که حالش خوب باشه اگه وابسته هست اصلا ازش جدا نکنید. اما در مورد مو و سلامتی اعضای خانواده اگه گربه واکسن سه گانه بزنه و قرص ضد انگل رو بخوره و گوشت خام گاو و گوساله نخوره هیچ مشکلی نداره همه دامپزشکان خودشون گربه تو خونه دارن شخصا ۲۰ ساله گربه دارم هیچ مشکلی هم نه خودم نه اعضای خانواده نداشتیم برکت هم با خودشون تو زندگیتون فراوون میارن . ممنون از گروه خوبتون ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 در دورانی كه امام حسن عسگری (علیه السلام) زندانی بود، یكسال بر اثر خشكسالی قحطی شد، گرسنگی بیداد می كرد، علمای اسلام مردم را جمع كرد و برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند، نماز خواندند، و حتی چند بار نماز استسقاء خواندند ولی اثری از باران دیده نشد. عجیب اینكه علمای نصاری با مسیحیان نماز استسقاء خواندند باران آمد، روز بعد نیز نماز خواندند، باران زیادتر آمد... و این موضوع باعث شكست و آبروریزی مسلمین شد، یكی از شیعیان به هر نحوی بود خود را به زندان رسانده و خدمت امام حسن عسگری (علیه السلام) رسید و جریان را عرض نمود و دید در میان زندان قبری كنده شده گریه كرد و عرض نمود ای امام بزرگوار من طاقت ندارم شما را در این قبر دفن كنند، حضرت فرمود: ناراحت نباش ، خدا نیز چنین مقرر نكرده است . او عرض كرد: دو مطلب مهم مرا به اینجا آورده است : 1 - از شما بپرسم كه طبق روایات شما باید با روزگار دشمنی نكرد، منظور چیست ؟ امام فرمود: منظور از روزگار ما اهلبیت هستیم : شنبه متعلق به حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) یكشنبه به علی (علیه السلام) دوشنبه به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، سه شنبه به امام سجاد و امام باقر (علیهماالسلام) و امام كاظم و امام رضا (علیهما السلام)، چهارشنبه به امام جواد و پدرم حضرت هادی (علیهما السلام) و پنج شنبه متعلق است به من و جمعه متعلق است به فرزندم حضرت مهدی (علیه السلام) كه زمین را پس ‍ از آنكه پر از ظلم و جور شد پر از عدل و داد می كند. 2 - سوال دو مهم این است كه علمای شیعه سه روز برای نماز استسقاء به بیابان رفتند و نماز خواندند باران نیامد ولی علمای نصرانی رفتند و نماز خواندند و باران آمد و هر بار رفتند باران بارید و اگر امروز هم به دعای آنها باران بیاید ترس آن است كه شیعیان در عقیده خود متزلزل شوند و به مسیحیت بگروند. امام فرمود: اما نصاری روزی به قبر یكی از پیامبران برخوردند و استخوان ریزی از بدن آن پیامبر بدست آوردند و اكنون در نماز آن استخوان را در میان انگشتان خود گذاشته ظاهر می كنند و از این رو باران می آید، تو خود را فورا به او برسان و از میان انگشتان او آن استخوان را بیرون آور تا ابرها متفرق شود و باران قطع گردد. آن مرد همین دستور را انجام داد و در انجامش موفق گردید، در نتیجه ابرها رفتند و خورشید تابید، و علمای نصاری هر چه دعا كردند باران نبارید و شرمنده شدند، و شیعیان در حفظ ایمان خود استوار گشتند و از شك و تردید بیرون آمدند. و به نقل دیگر، خلیفه وقت امام حسن عسگری (علیه السلام) را از حبس ‍ بیرون آورد و به بیابان برد و جریان را به آن حضرت عرض كرد، امام جریان استخوان را بیان نمود و وقتی كه توسط یكی از خادمان ، استخوان را از دست عالم مسیحی ربود دیگر باران نیامد. داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🔴 داستان زیبای توبه 🔴 سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت ولی قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری توی کوچمون اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد‌.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم نه...نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم فقط گفتم خدایا خودت نجاتم بده 😭،اخرش یه شب اومد در خونه و یه پاکت نامه رو انداخت توی حیاط و فرار کرد.شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد و نامه رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون اینکه چیزی بگه با عجله رفت بیرون.میتونستم تو این فاصله در برم ولی پاهام انگار خشک شده بود .هنوز نیم ساعت نگذشته بود که یهو دیدم چند نفر با لگد دارن میکوبن به در...👇⛔️ https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf ماجرای زندگی این خانم دلتونو میلرزونه😭
🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴 فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی زیر را با گلاب و زعفران در سه برگه نوشته، اولی را به همسر بنوشاند. برگه دوم را داخل بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد ،ان شاء الله به خواست خود خواهد رسید...👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆
💜🍃 سلام به مادر عزیزی که پیام نوشتن که برا پسرشون بله برون گرفتن و به اصطلاح پسرشون نامزده، حالا متوجه شدن دختر خانم قبلا کس دیگه خواستگاراش بوده.... خواهرهای عزیزی اومدن سریع جو گیر شدن اره ولش کنید خواهرهای عزیز مگه ما حرفهای اون دختر شنیدیم که فورا تجویز جدایی کردید!!!!!فرض کنید این دختر، عزیز خودتون دوست داشتید کسی بیاد نامزدش کنه بعد بدون دلیل بزار بره!!!!! پسری خواستگارش بوده جواب رد داده!!!!! اصلا با پسر دوست بوده چه دوستی و چه خواستگاری تعهد به ازدواج ایجاد نمی کنه !!!!!! خود این خانم نوشته این پسر از لحاظ روحی نرمال نیست حتما این دختر خانم متوجه شده پسر بدردش نمی خوره جواب رد داده.... مادر عزیز جای این سوال اینجا نیست شما اومدی تاییدیه خانم های گروه بگیری بری نامزدی پسرت بهم بزنی.... خانم محترم شما در مورد حرفهای اون پسره و خانوادش نوشتی ولی شاید قصد این پسره بهم زدن زندگی اون دختره....خود دختر خانم در مورد این پسر چی می گه!!!! خانم محترم خودتون نوشتید چند سال !!!! ایا چند سال برای اومدن به خواستگاری و عقد و عروسی کافی نبوده؟؟؟؟!!!! چرا اون پسر طی چند سال عقد و عروسی نگرفته!!!! الان پسر شما نامزدیش با اون دختر بهم بزنه اون دختر خانم با اون پسره ازدواج می کنه؟؟؟؟!!!! نه عزیزم شما نامزدیت بهم بزنی اون پسر و دختره باهم ازدواج نمی کنند!!!! خانمی نوشتن یه بله برون بوده اتفاقی نیوفتده خانم عزیز این دختره قبلا با یه نفر حرف زده شده ایراد براش و یکی داره نامزدیش بهم می زنه اون وقت با یکی نامزد کنه و بهم بزنه هیچ اتفاقی نی افتده؟؟؟؟!! اگه اون خواستگار خودکشی کنه به تو پسرت هیچ ربطی نداره!!!!! ولی اگه بری دختر مردم نامزد کنی و نشونش کنی بعد بدون دلیل موجه بهمش بزنی اه اون دختر نمی داره پسرت روی خوشی و خوشبختی ببینه...این نظر شخصی منه شما اون دختر نامزد کردید، اگه دختر خوبی و ایراد دیگه ایی نداره، و پسرت خوشبخت اجازه بده زندگیشون کنند!!!!! و جلوی اون پسر و خانوادش هم محکم بایست... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ⭕️⭕️ با سلام خدمت همه دوستان کانال حبیبه خانم‌ من دوسال میشه داخل این کانال هستم خیلی ها به میگن دعا گرفتیم خوب بود یا آدرس دعا نویس رو میخوان ❌ الان به شخصه چیزی که با چشمان خودم رو دیدم میگم یکی از فامیلهای نزدیک خودم که یه دختر مجرد هست خدا شاهد که هیچ کس از فامیل❌ به خاطر ظاهر امروزی که واسه خودش درست کرده و ۱۰سال هست که خونه باباش نمیره میگه داخل روستا هست و خودش اومده داخل شهر داخل خوابگاه داخل اینستا پیج زده میگه من دعا نویسم که خدا شاهد اگه ببینیش میگی یعنی من پول ریختم به حساب این ❌برام دعا نوشته خانم‌ از شهر های مختلف زنگش میزنن ۲میلیون تا ۵ میلیون میگیره علکی فقط میگه طلسم شدیه آینده نگری برات میکنم طرف هم باور میکنه ❌ نکنید این کارها رو نکنید خدا شاهد فقط پول میگره واسه خودش بهترین لباسها و طلاها رو گرفته اون طرف ساده لوح بعداز چند وقت بهش زنگ میزنه میگه هیچ اتفاقی نیفتاد باز میگه دعای سنگین‌تر برات انجام بدم ❌ نکنید این کار رو نکنید تا خدا هست به بنده خدا چه نیاز طرف رو پشت تلفن وچند تا واریزی قلابی که خودش کارت به کارت میکنه میزاره داخل پیچ از پیچ های دیگه عکس بر میداره میزاره اعتماد میکنید واسه چی دلتون واسه پولهاتون نمیسوزه که یکی دیگه میخوره کیف میکنه ولی خودتون دست خالی به هیجا نمی‌رسین تمام صورتش تزریق چربی و ژل هست هی شماها دنبال دعا نویس باشید این هم یک مورد از زندگی دعا نویس که براتون گفتم از اول عمرش تا الان دو رکعت نماز نخونده بعد میخواد واسه شماها وامسال من تو واسطه بین من وخدا بشه نکنید این کار رو خواهران نکنید اعتماد تلفنی نکنید طرف رو برید ببینید ⭕️❌ این پیام بزار داخل هردوتا کانال تا دوستان ببین حبیبه جان بابت کانال خوبت واقعا دستت درد نکنه خیر ببینی🙏 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 سارا خانم های گل، من تو یه خانواده ی متوسط رو به بالا بزرگ شدم، کمبود خاصی نداشتم
🌸🍃 سارا اوایلش همسرم کاملا بی تفاوت بود به اومدنم ولی میدونستم که به خانوادش نگفته من رفتم تنها تو خونمون زندگی میکرد من یه بار رفتم به خونم سر زدم گلدون هامو مثل خودم مراقبت کرده بود دو تا پرنده و ماهی داشتم جاشون تمیز و... بود معلوم بود بهشون رسیدگی میکنه ولی هنوزم خبری از درخواست برای برگشت نبود و اتفاقا یه بار که گفتم میخوام بیام لباسامو بیارم گفت بیاید اینجا من در رو باز نمیکنم بعد از دو ماه همسرم خیلی اصرار کرد که برگردم انگار کلا از این رو به اون رو شده بود مشاوره رو ادامه داد اومد دنبالم پیغام فرستاد ولی میدونید من دیگه نمیخواستم برگردم اون موقع واقعا سرد شده بودم انگار اصلا نمیدیدم چجوری داره تلاش میکنه واسم گفت حق طلاق میدم فقط برگرد و ببین که تغییر کردم رفتارش با دو ماه قبل و یه ماه آخری که باهم بودیم ۳۶۰ درجه متفاوت شده بود جوریکه مشاورم زنگ زد بهم گفت این با یه توجه تو حالش از این رو به اون رو میشه و خیلی دوستت داره بهم گفت برگرد حق طلاق با تو خونه رو هم به نامت میکنم از طریق خواهرم مادرم و خانوادم پیغام میفر ستاد ولی من اصلا دیگه نمیتونستم برگردم خودمم روحیم انقدر داغون شده بود که باورتون نمیشه حتی شده بود اخرهفته کلا تو رختخواب بمونم گریه کنم و... مادرم از همه بیشتر داشت داغون میشد بعد شما فکر کنید تو فامیل ما یه وجه ی عالی ساخته بودیم از خودمون همه یه علامت سوال بودن که چرا آخه منم اصلا غرورم اجازه نمیداد بگم چی شده بینمون و این‌ه ما تقریبا رابطه ی خاصی هم نداشتیم من برنگشتم خلاصه و ازدواج ما تموم شد ما تو پروسه ی طلاق حتی بهم تو نگفتیم خانواده ها صداشون نرفت بالا مادرش چقدر برام‌گریه کرد و... هنوزم برای شخصیت خودش و خانواده ی ماهش ارزش زیادی قائلم به هر حال نشد که بشه و منم کوتاهی های زیادی داشتم کوتاه کردم که حوصلتون سر نره چون مشکلم بعد از اینه اشتباهم و موضوع اصلی از اینجا شروع شد که، من بلافاصله بعد طلاق رفتم تو رابطه این رابطه انقدر تند و آتیشی و عاشقانه شروع شد که منو غرق کرد برخلاف همسر قبلیم، نفر جدید همه چیزش برام جذاب بود از پسرهای خوشتیپ و خوش برخورد و خوش قد و بالا و نسبتا پولدار بود انقدر باهاش خوش میگذشت که اصلا فشار روانی بعد طلاق رو حس نکردم زندگی بهم رو کرده بود وقتی باهاش یه جا میرفتم بهترین لحظات عمرم بود انقدر شیفتش شده بودم که اصلا اهمیتی نداشت برام خانوادم‌نگرانم هستن اونم درخواست نامعقولی ازم نداشت منو به دوست و آشنا معرفی میکرد و.. ببینید در حدی عاشقانه رفتار میکردیم که یه بار یه خانم تو کوه گفت چشم میخورید بخدا، یه کم جلو بقیه رعایت کنید و من خندیدم به حرفش اونم خندید و گفت شما لطف دارید مادر حالا مگه تحفه ایم اینکه همسر سابقم‌دوباره برگشت اصرار کرد به اینکه دوباره برگردیم اوایل من این موضوع رو ازش پنهان کردم چون یکی از خط هام دائمی بود و اون یکی ایرانسل همون شماره ی دائمی بود  دلم نیومد که عوض کنم و همسر سابقم بهم‌پ داد و زنگ زد من اولش باهاش صحبت کردم و راستش یه کم دلم شکست که رابطمون بهم‌خورده و بلاکش کردم ولی با خط های دیگه مدام پیام میداد اون متوجه شد و خیلی ناراحت بود از اینکه خط قرمز رابطمون که پنهان کاری بود رو شکستم بهم گفت تموم کنیم بهم گفت دیگه دیدگاهش نسبت به من برای همیشه تغییر کرده و قشنگ یادمه اون روزی که متوجه شد ما بیرون بودیم، منو رسوند خونه و ازم خداحافظی کرد بدون هیچ دعوایی... منم انقدر دوستش داشتم که داشتم میلرزیدم به خودم ازش خواهش کردم بمونه  بهش گفتم‌من بلاکش کردم بهش گفتم از پیام مشخصه که من اشتباهی نداشتم به چشمام‌نگاه میکرد و گریه میکرد و میگفتی من خیلی دوستت داشتم چجوری تونستی اینکار رو کنی باهام قبل از این داستان هم روم حساس بود مثلا میگفت زیاد بیرون نرو تنها جایی نرو بگو با خودم بریم فالوورهات کین چرا من نمیشناسم چرا شلوارت کوتاهه ساق پات معلوم و... یا مثلا میگفت هر کاری تو خونه میکنی بهم بگو زنگ میزنم جواب بده ولی خب اصلا دستوری نمیگفت که بدم بیاد منم انجام‌میدادم چون خودش از منم مقیدتر بود هر کاری میخواست بکنه مشورت میکرد باهام و... بعد از اون روز، یه مدت سرد شد و همش میگفت شاید یه نشونه است که تو برگردی به زندگیت ببین همسرت بر گشته داره تلاش میکنه نکنه من بینتون قرار گرفتم نکنه من دارم باعث میشم که تو عاقلانه تصمیم نگیری نکنه من خونه خراب کن شدم و... .... و من هربار گریه میکردم و میگفتم اون آدمو نمیخوام به این دلیل که فکر میکردم همسر سابقم با برگشتش رابطه ی عاشقانه ی منو خراب کرده یک بار که اومد خونمون من رفتارم‌باهاش خیلی بد بود بهش توهین کردم پیش خانوادم و بهش گفتم برو دیگه ولم کن اون فقط سرشو انداخته پایین و چیزی نمیگفت و دستاش میلرزید نمیدونم شاید آه اون بود که منو گرفت