eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷همانطوری که میگن خدا از رگ گردن به آدم نزدبکتر هست فاصله حق وباطل هم یه تار موهست 🔷خیلی هامون از نظر خودمون ظالم نیستیم ولی اگه با رفتار وکردارمون حال روحی شخصی را بدکردیم اشکش دارآوردیم یقین بدونیم که داریم ظلم میکنیم برای شادی روح زهرا دختر همسایه ما وشفای همه مریضا یه صلوات بفرستید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 نجمه هر روز صبح میرفتم دادگاه و ظهر برمیگشتم، سحر اکثرا تو خونه تنها بود.
❤️🍃 نجمه خوب نبودم ، همه دارو ندارم تو کیفم بود، پولم، مدارکم.. بالاخره به خودم اومدم ،شماره پلاک رو از یکی از آقایون گرفتمو رفتم کلانتري نزدیکمون، خیلی خودمو کنترل میکردم که اشکم در نیاد...برای سرباز دم در توضیح دادمو اونم بهم گفت که کدوم اتاق باید برم،گوشیمو تحویل دادم و رفتم تو ( همون موقع که گوشیو خطمو فروختم، با یه مقدر از پولش یه گوشی 1100 دست دوم و یه خط اعتباری خریدم) در اتاقو زدمو رفتم تو، یه آقایی پشت میز نشسته بود و داشت چیزی می‌نوشت، بدون اینکه نگام کنه گفت بفرمایید ، صدام بغض داشت، گفتم کیفمو زدن، خودکارشو گذاشت رو میزو سرشو آورد بالا، اخم داشت، گفتم من باید چیکار کنم، گفت دیدینش؟ مشخصاتشو دارین؟ شماره پلاکش رو برداشتین؟!رفتم جلوتر و کاغذ تو دستمو گذاشتم رو میزش، یه نگاه به شماره پلاک کرد و یه نگا به من، فهمید حالم خوب نیست، یه کاغذ جلوم گذاشت و گفت اسم و شماره تماس‌ تون رو بذارید، ما پیگیری میکنیم... هرچی که خواستو نوشتم و دست از پا دراز تر برگشتم خونه... دلم پر بود، خیلی از خدا گله داشتم اما نمیدونستم این روزای تلخ شروع یه زندگی آرومه... چند روز بعد از کلانتری زنگ زدن و گفتن دزدو پیدا کردن، انقدر ذوق زده بودم که نفهمیدم به جای کفش دمپایی پوشیدم، رسیدم کلانتری، بازم گوشیمو تحویل دادم و رفتم تو همون اتاق، در زدمو و سلام کردم، داشت با تلفن حرف میزد دستشو آورد بالا و به صندلی های کنار میزش اشاره کرد... روی صندلی نشستم.. تلفنش که تموم شد گفت ببخشید خیلی طول کشید، گفتم خواهش میکنم، پیداشون کردین؟ گفت بله، و بلند شد و از کمد کنار میزش کیفم رو درآورد، چشمام چراغونی شد، بلند شد و رفتن طرفشو کیفمو گرفتم، گفت همینجا بازش کنید، دوباره رو صندلی نشستم و کیفم رو باز کردم و داخلش رو چک کردم، چند بار نگاه کردم ولی نبود، متوجه حالم شد و پرسید چیزی شده، گفتم 200 هزار تومن پول توش بود که نیست، گفت مدرکی دارین؟ از تو کیفم فیش برداشت بانک رو درآوردم و دادم بهش، گفت چند لحظه صبر کنید و از اتاق رفت بیرون... وقتی برگشت یه بسته دو هزار تومنی دستش بود که گذاشت رو میز، گفتم، این پولای من نیست، گفت اونارو خرج کردن، اینارو داشتن، پولارو برداشتم، خیلی خوشحال بودم، کلی تشکر کردم، خواستم از در برم بیرون که فامیلیمو صدا کرد، برگشتم،میخواست یه چیزی بگه یکم من من کرد و گفت به سلامت، اون موقع اصلا تو حال خودم نبودم که بخوام تعجب کنم، دوباره خداحافظی کردمو رفتم خونه.. طیبه خانم تو یه خیاطی برام کار پیدا کرده بود هم محیطش زنونه بود هم حقوقش خوب بود..اون روزا من خوشحال ترین آدم بودم طرفای ظهر بود داشتیم با سحر تکرار سریال جواهری در قصر رو نگاه میکردیم، که زنگ رو زدن، چادرمو سرم کردم و رفتیم پایین، رحیم پشت در بود،خیلی تعجب کردم آخه خیلی وقت بود ندیده بودمش، تعارفش کردم بیاد تو ولی نیومد فقط گفت قسط کمیته امداد عقب افتاده، بهم زنگ زدن، رحیم ضامنم شده بود تا از کمیته امداد 500 هزار تومن وام بگیرم... خیلی خجالت کشیدم، گفتم ببخشید تازه کار پیدا کردم زود همه رو پرداخت میکنم، گفت میخوام ضمانتمو پس بگیرم، با تعجب نگاش کردم، اشکام پشت پلکام منتظر بوددید حالمودید جیزی نگفت، دلش سوخت، میدونستم حرفای خودش نیست، کار نرگس بودبدون هیچ حرفی فقط خداحافظی کرد و رفت برگشتم بالا، حالم خیلی بد، چرا نرگس انقدر از من بدش میومد، من مگه چیکارش کرده بودم سعی کردم آروم باشم، هدف اونا این بود یه کاری کنن زندگی من خراب شه و بگن دیدین نتونست، ولی نمیخواستم بذارم همچین اتفاقی بیفته یادم نمیاد برای چی اما دو سه روز تعطیلی بود،تصمیم گرفتیم بریم روستا،هم از خیاطی مرخصی گرفتم و هم از مدرسه سحر و با اتوبوس راه افتادیم صبح زود رسیدیم اونجا، به کسی خبر نداده بودم، راننده اتوبوس مارو کنار تاکسی خطی های روستامون پیاده کردنیم ساعت بعد رسیدیم سر کوچه مون، قلبم تند تند میزدطاقت حرفای تلخ خانم جونو نداشتم، ولی دلم واسه دیدنشون پر پر میزددر حیاط باز بود، درو باز کردم و بلند گفتم آقاجون، خانوم جون نسرین اومد رو ایوون، سحر دستمو ول کرد و رفت طرف خالش، عاشق همه دیگه بودن.خانوم جون اومد بیرون، سحرو بغل کرد و جواب سلام منو داد، همه رفتیم تو، آقا جون نبود. عصر همون روز نرگس و رحیم و دخترشونم اومدن، نمیدونستم قراره بیان وگرنه من نمیومدم، اصلا دلم نمیخواست باهاشون چشم تو چشم بشم اما راهی نبودبا نسرین شامو آماده کردیم، سحر یه تیشرت و شلوار صورتی پوشیده بود، تازه خریده بودم براش و خیلی دوسشون داشت، چند تا گیره صورتی هم داشت که زده بود جلوی موهاش، و کلی ذوق داشت براشون و هر چند دقیقه میرفت جلوی آینه و مرتبشون می‌کردسر سفره شام بحث رسید به احمد، نمیخواستم بشنوم اما چاره ای نبود، نرگس گفت حیف شد مرد خوبی بود، ...
از لبنان برای غزه نوشتند: ای غزه! ما به تو وفادار بودیم؟ گرانبهاترین دارایی‌مان را، پدرمان را، عزیزمان را، سیدمان را پیشکش کردیم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 ادامه زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری💜🍃 همکارش وارد می شود و می گوید: «امرو
❤️🍃 زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری ادامه✅ . یکی از بهترین اخلاق های صادق این بود که هیچگاه نه نمی گفت، مثلاً وقتی با تمام وجود خسته از سر کار به منزل می آمد، حتما هر روز من را بیرون می برد، ما برنامه هفتگی و ماهانه داشتیم و به همه جا می رفیتم. از لاله پارک و بازار گرفته تا گلزار شهدا! هر چند حضور در برخی از این مکان ها برای شان سخت بود، اما به خاطر من می پذیرفتند و اصلاً نه نمی گفتند! عشق شهدایی صادق صادق کلاً عاشق شهدا بود با اینکه آنها را ندیده بود و ارتباطی نداشت، اما توفیق این را داشت که بعد از آمدن پیکرهای تفحص شده شهدا به شهرمان در قسمت ایثارگران سپاه فعالیت کند و استخوان های پاک و مطهر این شهدا را با همکاری دوستانش در پارچه ها بپیچند و به خانواده ها تحویل دهند؛ تا اینکه به زمانی رسیدیم که پیکر شهدای مدافع حرم به وطن آمدند که در این زمان هم جنازه ها را از فرودگاه ها تحویل می گرفت و کفن و دفن آنها را خودشان انجام می دادند. در بین شهدای دفاع مقدس به شهید تجلایی و هم چنین به طیف شهدای غواص علاقه عجیبی داشتند، وقتی ماجرای شهادت آنها را می شنید بسیار تحت تأثیر قرار می گرفت. از بین شهدای مدافع حرم نیز به آقای محمودرضا بیضایی که اولین شهید تبریزی بود، علاقه داشت. در آن زمان وقتی خبر شهادت ایشان را شنید بسیار جا خورد و من گفتم: «شما که آن قدر آرزوی شهادت دارید با این حال الان شما نمی دانم که باید تبریک بگویم یا تسلیت؟» که گفتند: «من از شهادت ایشان ناراحت نیستم از ماندن خودم ناراحتم که به آن مرحله نرسیدم.» با شهید حاج عباس عبداللهی که در اواخر شهید شدند ارتباط داشتند و به ایشان علاقه بسیار زیادی داشتند و دائما از تکیه کلام های شان استفاده می کردند. در این اواخر نیز با خانواده شهید حامد جوانی ارتباط زیادی برقرار کرده بود، حتی زمانی که شهید جوانی در بیمارستان تهران بستری بود و از ناحیه هر دو چشم و هر دو دست مصدوم و مجروح بود به ملاقاتش رفته بود؛ الان در کنار مزار شهید جوانی صندلی تعبیه شده است که آن صندلی را صادق از انبار اسقاطی سپاه گرفته بود و جوشکاری و بقیه کارهایش را نیز خودش انجام داده بود؛ با این نیت که پدر مادر شهیدان مدافعان حرم در کنار مزار فرزندانشان راحت باشند و خسته نشوند. در روز پدر امسال از سوریه با پدر شهید جوانی تماس گرفته بود و روز پدر را تبریک گفته بود، وقتی آقای جوانی از اوپرسیده بود «از کجا تماس گرفته ای؟» گفته بود: «من از کنار پسرتان حامد با شما تماس می گیرم.» یعنی احساس می کرد که با حامد دوش به دوش ایستاده است؛ صادق خودش شهادتش را احساس کرده بود، آقای جوانی از او پرسیده بود که چه زمانی باز می گردید گفته بود: «دو گروه هستیم که یک گروه برگشته اند و گروهی در حال بازگشتند.» اشاره ای نکرد که خودش هم بر می گردد. آرزوی شهادت همسر برای صادق زمانی که صادق به مأموریت می رفتند من برای شان نامه ای می نوشتم و در بین لباس یا قسمتی از چمدانش می گذاشتم که ببیند. سال گذشته وقتی ایشان برای بار اول به کربلا رفتند من دو تا نامه نوشتم که یکی برای خودشان بود که گفتم در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع) ایستاده و این نامه را از طرف من بخوانید و دیگری را بعد از اربعین در حرم امام حسین(ع) بیانداز و نخوان! با اینکه مطمئن بودم نمی خواند، اما نمی دانم چرا آن دفعه نامه را خوانده بود. من در نامه شهادت صادق را از آقا خواسته و نوشته بودم: «آقا جان تو را به جان خواهرت زینب(س) قسم می دهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت سعادت، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی. صادق، پاره تنم در مسیر تو قدم گذاشته و به تو می سپارمش! آقا جان آرزوی شهادت در سر دارد من نیز عاشق شهادتم، اما آتشم به اندازه عشق و علاقه صادق تند نیست آرزویی همچون برادرزاده شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرین تر از عسل است برایش.» صادق که این نامه را خوانده بود وقتی به خانه برگشت خوشحال بود و گفت: «باور نداشتم که اینگونه از ته دل برایم بخواهی تا شهید شوم. » من در اوایل نمی توانستم این دعا را بگویم و برایم سخت بود، اما می دیدم که در این دنیا عذاب می کشد، بعدها متوجه شدم که من خودخواه شده ام و صادق را فقط برای خودم می خواهم، اما از سال گذشته به این فکر افتادم که بهتر است کمی هم صادق را برای خودش بخواهم. فردی نبود که در قبال انجام کاری توقع قدردانی و سپاس داشته باشد. من هم یاد گرفته بودم به جای تشکر به صادق می گفتم الهی شهید بشی و همنشین سیدالشهدا(ع). ایشان هم می گفت: «دعات قبول. ولی آخه من خود خدا رو می خوام.» خصوصیات صادق صادق یک سپاهی همه فن حریف بود. با وجود سن کمش در هر رسته و حیطه ای تخصص داشت. روحیه صادق همچون نظامی ها نبود. علاقه زیادی به گل و گیاه داشت؛ ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🌻🍃 سلام شوهرم خدا رو شکر خلقیات خوب خیلی زیاد داره و مذهبیه، اما خیلی دقیق و زود رنج و احترام و اطاعت خیلی می خواد، میگه زن نباید جلوی شوهرش خودش رو نشون بده و باید همیشه خودش رو پایین‌تر از مرد بدونه. از خیلی از رفتارها و حرف هام و لحنم ناراحت می شه زود، که شاید اگه مرد دیگه ای بود ناراحت نمی شد اصلاً. خیلی احترام می خواد ازم. می خواد همیشه هر چی میگه بگم باشه چشم. بحث نکنم. اگه چیزی رو با یه کم لحن بد بگم ناراحت می شه و عصبی و قهر ...، وقتی ناراحتم میگه حق نداری بی محلی کنی. اصلاً حق ندارم خودم رو براش بگیرم. وقتی ازم انتقاد می کنه و نمی‌پذیرم و باهاش بحث می‌کنم بهم میگه بچه‌ای. نمی خوای رشد کنی، وقتی جوابش رو میدم میگه چرا داری بهم می پری، حق نداری بهم بپری. در صورتی که من فقط یه کم تند جواب دادم.  ۹۵ درصد قهرها مون مقصر منم و همیشه من میرم سمتش. خیلی خسته شدم از این وضع،  ۲ ساله ازدواج کردیم ...، به نظرم خب حق با اونه. زن باید از شوهرش اطاعت کنه و همیشه بهش احترام بذاره و ...، اما من قصد بی احترامی ندارم ولی بعضی اوقات از دستم در میره. چیز بدی هم نمی گم ... بعضی اوقات از روی ترسه که چیزی نمی گم. میگم هیچی نگم که باز دعوا نشه، چه کار کنم که همیشه لحنم خوب باشه و زن مطیعی باشم و کارهام بی احترامی تلقی نشه؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باسلام وخسته نباشید خدمت دوستان همگروه من پسری دارم که سه سالشه ومتاسفانه بیماری،اگزما(حساسیت پوستی)داره،وکف پاش ترک داره،متخصص بردم پماد ترکیبی دادن،خوب میشه ولی تا دارو رو قطع میکنم دوباره ترک پا برمیگرده اگه از دوستان کسی تجربه ای داره ممنون میشم راهنمایی کنند چنانی هستم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام تورو دکتراورلوژی براناباوری شوهرم سنش چهل و شش یک پسربیست از ازدواج اول داره ومن که سنم بالاس حالا ضعیفه وتحرک اسپرمش دو درصد تورو دکترخوبی تهران یاشهریارمعرفی کنیددامن هرکه نداره سبزبشه خداخیرتون بده منم نتیجه بگیرم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام‌وعرض‌‌ادب‌واحترام‌خسته‌نباشیدحبیبه‌خانم‌‌خواهش‌میکنم‌‌بانفس‌گرمت‌اکه‌راهکاری‌سراغ‌داری‌‌قسمت‌میدم‌بحق‌‌امام‌زمان‌دریغ‌نکن،یه‌مشکلی‌دارم‌‌طی‌‌این‌مدت‌‌طولانی‌‌که‌‌‌توی‌گروهم‌هرچی‌نگاه‌میکنم‌شایدکسی‌مشکل‌منوداشته‌باشه‌که‌‌‌‌بتونم‌ازطریق‌دوستان‌راه‌حلی‌پیداکنم‌‌‌ندیدم،سه‌تاخواهریم‌مجردسن‌سه‌تامونم‌متاسفانه‌‌بالاست‌دوتاخواهرم‌که‌ازمن‌بزرگترن‌اصلن‌ازمن‌خوششون‌نمیاد‌‌توی‌یک‌خونه‌زندگی‌میکنیم‌خیلی‌سخته‌مخصوصا‌درخصوص‌ازدواج‌‌سخت‌باازدواج‌من‌مخالفن‌بخدانمیدونم‌چکارکنم‌دیگه‌خسته‌شدم‌نمیزارن‌ازدواج‌من‌سربگیره‌خدانکنه‌‌کسی‌ازمن‌خواستگاری‌کنه‌‌دیگه‌‌شب‌وروزندارن‌کلن‌باهام‌قهرمیکنن‌هرروزخونمون‌جروبحث‌وجنگ‌‌ودعواست‌‌تاموقعی‌که‌بهم‌بخوره‌‌خیلی‌موردا‌روقبل‌ازاینکه‌بمن‌چیزی‌بگن‌ازطرف‌خودشون‌ردکردن‌بااینکه‌دختریم‌اهل‌‌نمازاول‌وقت‌قران‌ونمازشب‌‌‌دیگه‌‌درمونده‌شدم‌‌خیلی‌‌چله‌میگیرم‌دعاونذررونیازمیکنم‌دوسال‌بدون‌وقفه‌شایدم‌بیشترنمازجعفرتیاربه‌نیت‌ازدواج‌خوندم‌میسرنشدظاهروقیافه‌خوبی‌دارم‌ازنظردیگران‌احترام‌‌خاصی‌دارم‌ندیده‌‌‌‌همه‌بهم‌لطف‌دارن‌خداروشکرولی‌نمیدونم‌چراازدواجم‌جورنمیشه‌‌بعضی‌وقتافکرمیکنم‌تقدیرم‌‌گره‌خورده‌‌به‌صلاح‌واجازه‌خواهرام‌تاجایی‌که‌دستشون‌برسه‌درحقم‌ظلم‌‌میکنن‌‌درغیاب‌من‌بجام‌‌تصمیم‌میگیرن‌حتی‌‌موردی‌داشتم‌‌که‌‌چیزی‌به‌عقدمون‌نمونده‌بودباتلفن‌انقدازبدی‌من‌گفتن‌‌که‌‌‌اون‌اقاازمن‌متنفرشده‌بودجدیدن‌یه‌نفرم‌ازم‌خواستگاری‌کردگفت‌اقاسراغ‌یه‌دخترباایمان‌‌مث‌شمامنم‌باتوکل‌به‌خداراضی‌شدم‌بازم‌خواهرام‌‌درحقم‌کارشکنی‌کردن‌یه‌ماهی‌بودروزگارموسیاه‌کردن‌‌باجروبحثاشون‌‌قرارشداون‌اقامرخصی‌بگیره‌یکی‌دوروزدیگه‌بیادبازم‌مثل‌همیشه‌‌بامخالفتای‌بیجاشون‌‌جلواونم‌گرفتن‌نزاشتن‌بیادخیلی‌کارم‌گیره‌قسمتون‌میدم‌‌بحق‌خدا‌بحق‌‌پیامبران‌خدا‌بحق‌چهارده‌معصوم‌یه‌راهکارجلوپام‌بزاریدکه‌بتونم‌‌ازاین‌برهان‌‌نجات‌پیداکنم‌اگه‌شماره‌تلفن‌‌یکی‌ازعلماروداریددریغ‌نکنیدیه‌عمرتوقنوت‌نمازشب‌دعاتون‌میکنم😭😭😭😭 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺🔺🔺🔴آشنایی با پیشگیری و علت دررفتگی ناف ♻️ چه رفتارهایی بدن را در برابر آسیب بیجاشدگی ناف مصون میدارد؟ ❓حرکت کش و قوس پس از بیدار شدن از خواب مفید است یا مضر ⁉️ و چه رفتارهایی باعث افزایش احتمال خطر میگردد 📌 توضیحات پزشک و متخصص طب سنتی، دکتر عزیزخانی را بشنوی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام شوهرم خدا رو شکر خلقیات خوب خیلی زیاد داره و مذهبیه، اما خیلی دقیق و زود رنج
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ سلام وقت همگی بخیر خانمی سوال پرسیده بودن در مورد وام بانک مسکن خواستم بگم اصلا ارزش نداره مبلغ وام ۸۰۰میلیون تومنه که شما باید۲۲۰تومن اوراق بخریدحداقل ۳۰ تومن هم هزینه سند رهنی هست میمونه ۵۵۰تومن با قسط ماهیانه ۱۶،۱۷ میلیون و بابت ۵۵۰ تومن شما باید یک میلیارد و هشتصد بازپرداخت کنید،پیگیر مسکن ملی باشید ان شاالله اون براتون جور بشه 🌹🌹🌹 در جواب خانمی که دندونهای جلوی پسرشون شکسته عکس بگیرید ان شاالله ریششون آسیب ندیده باشه یکی از دندونهای پسر منم همینجوری شکست بردم دندانپزشک ترمیمی زیبایی خیلی طبیعی با کامپوزیت ترمیمش کرد اصلا معلوم نیست موادش چند نوع بود من قیمت متوسطش رو گفتم استفاده کرد الان ۳ ساله مشکلی نداره فقط گفت باید مواظبش باشه باهاش چیزی گاز نزنه 🌹🌹🌹🌹 در مورد خواهری که گفتن شوهرشون میگه به خودت نمیرسی و این حرفها شما میگی عصرها بچه ها رو نگه میداره همون موقع آرایشگاه برو به خودت اهمیت بده برای رفع موهای صورتت نخ رو به شصت پات بزن و جلو آینه اصلاح کن،اگه نمیتونی چندبار تمرین کنی یاد میگیری ابروهات هم زمانی که آرایشگاه میری یه کم که درمیاد اضافه ها رو تمیز کن نزار بلند بشن که بلد نیستی بری تو خط ابروت،کمون ابروت باید حفظ بشه ،ابروهات رو گاهی یه کم رنگی بزن که از حالت یکنواختی دربیاد اگه کسی رو داری بچه ها رو نگه داره بزار پیشش و با شوهرت باشید، بیرون برید و لذت ببرید یا بزارید خانه بازی جایی یه کم از دو نفره بودنتون لذت ببرید ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام درجواب خانمی که دندان بچه اش شکسته اصلا نگران نباش با پول همه چی درست میشه ببر دندان پزشک خودشون میفهمن چی کار کنن بچه منم همین طور شد دکتر نمیرانیان شیراز براش درست کرد چندین سال اصلا هم معلوم نمیشه 🌺 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام وقت بخیر دندان پزشک تیزی دندان شکسته رو تراش میده وروکش میکنه دندان مثل اولش میشه بفرمایید نگران نباشن ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام و عرض ادب خدمت برادری که فرزند دو سال دارن و همسرشون جدا زندگی میکنن و الان ابراز پشیمونی کردن و میخوان برگردن : به نظر من یه فرصت دیگه بده شاید واقعا متنبه شده باشه ولی دو نکته رو مدنظر داشته باش ۱- محبت بکن ولی تا وقتی خودش رو ثابت نکرده دلبستش نشو ۲_مراقب باش نقشه ای تو سرش نباشه .مثلا نخواد ظاهری محبت کنه وبا چرب زبونی یه چیزی رو از چنگت در بیاره و بعد بزاره بره خیلی حواست باشه دارایی یا حق و حقوقی رو بهش نبخشی. ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 درجواب دختر خانمی که گفتن میخوان نماز بخونن مرجع تقلید میخواهد یا نه باید بگم که اره یه مرجع پیدا کن و نظر اون مرجع رو نسبت به ارکان نماز بخون و اجرا کن در مسائل دینی دیگر هم به کارت می اید مثلا می تونی حضرت ایت الله خامنه ای رو انتخاب کنی چون اسون میگیرن زیاد سخت گیر نیستن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 شاه دارویی( بنام عسل و عسلاب) برای درمان تمام بیماری های سرد - عسل ناشتا ۲- برای بخشی ازسردمزجان عسل با یک ذره دارچین البته برای خشک مزاجان زیاددارچین با عسل خوب نیست بلکه با قدرلیموترش مخلوط شود «پروفسور خیراندیش پدر طب سنتی ایران ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🍃 درمان انواع عفونت ها مثل عفونت ریه، گوش، چشم، گلو، رحم، مثانه، لگن، عفونت ادراری و ... 🍂 جوشانده سیر؛ سه عدد سیر را نصف کرده و نیم ساعت جوشانده و روزی سه بار میل کنید؛ از بین برنده قوی عفونتهاست همچنین میتوانید دو عدد سیر خام حلقه شده، به همراه جوشانده سیر میل کنید تا اثر آن بیشتر شود 🍂 جوشانده پیاز قرمز؛ یک عدد پیاز قرمز را یک ساعت بجوشانید و روزی دو بار میل کنید ⛔️در ایام بارداری ممنوع است. 🍂 یک عدد پیاز قرمز را ورق ورق کنید و داخل عسل بزنید و میل کنید؛ پیاز زرد و سفید نیز مفید است. 🍂 یک لایه نمک در قابلمه بریزید و سه عدد شلغم را روی نمک بگذارید و با شعله ملایم بپزید و هر روز میل کنید 🍂 سیاهدانه و عسل هر هشت ساعت یک قاشق 🍂 یک مشت تخم شنبلیله و یک مشت انجیر را نیم ساعت بجوشانید و آب آن را میل کنید 🍂 روزی سه قاشق مرباخوری آویشن و نمک بخورید؛ یک سوم نمک با دو سوم آویشن 🍂 جوشانده یک قاشق نعنا، پونه و کمی آویشن روزی دو بار 🍂 میتوانید کمی اویشن و نمک را به همراه پیاز یا سیر یا شلغم بپزید و میل کنید 🍂 دود دادن اسفند، کندر، آویشن و گلپر در درمان عفونتها بسیار مفید است 🍂 شربت آبلیمو عسل به همراه نمک فراوان روزی سه بار 🍂 استفاده موضعی از نمک؛ به صورت استنشاق، غرغره، ضماد نمک، کیسه نمک گرم، شسشتوی با آب نمک و ... 🍂 استفاده از پشم به صورت کلاه یا شال و ... 🍂 قرار دادن پیاز نصف شده در کنار متکا بسیار مفید است 🍂 جوشانده دو تا از این گیاهان: مریم گلی، پر سیاوش، اسطخودوس و زوفا ✅ پرهیزات از همه موارد مذکور مهمتر هستند. به دلیل اینکه بخش زیادی از عفونتها ناشی از بلغم هستند، ترک بلغم زاها مثل لبنیات و آب فراوان، بسیار ضروری هست. ✅ میتوان یک یا دو مورد از نسخه های بالا را برای درمان عفونت استفاده کرد. همچنین میتوان میزان استفاده از موارد پیشنهادی را زیادتر کرد. مثلا به جای سه تا سیر، پنج عدد سیر استفاده کرد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ اگر سرفه خلط دارد ، یعنی عفونت، ریه یا گلو: دود عنبر نسارا، و بخور کاه جو، تخم گشنیز،در آبجوش, یا بخور یک ملاقه ماست شیرین، و یک قاشق چایخوری نمک اسید بوریک در آبجوش و بعد بخور صورت خشک شود, و سشوار بگیرید, ریه را با حوله گرم،( پشت و جلو) ، گرم نگه دارید،ولی بقیه دستورات با سرفه خشک مشترک است، سرفه خشک: چهار تخم(دو نوع قدومه, تخم مروی, بارهنگ) صمغ عربی دار، یک قاشق مرباخوری در یک لیوان آبجوش، ولرم شد, با کمی عسل گون بخورید، شکرتغار50گرم, پودر شود, و سپستان50گرم, خردخرد شود, با 100 گرم قدومه شیرازی, در یک شیشه بریزید, روزی یک قاشق مرباخوری,با یک لیوان آبجوش در قوری دم شود, کم کم بخورید, ماساژ ریه با روغن زیتون، اول زیر سینه حرکت افقی، بعد کل قفسه سینه رو به بالا، و گرم نگه دارید، حریره شیر، اردجو یک قاشق غذاخوری، به کمی آبسرد حل کنید با یک لیوان شیر, و یک قاشق چایخوری پودر شکرتغار, با شعله کم هم بزنید حریره شود, بخورد، برگه هلو خشک را مثل چای دم کنید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💫💫کسانی که کنجد میخورند کمتر دچار ریزش مو، چروک پوست و کم خونی می شوند. ✍ در صبحانه کنجد و عسل را جای دهید و برای طبخ غذاها از روغن کنجد استفاده نمایید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💊معجزه طب سنتی برای دیابتی ها💊 ❌️ باور غلط دیابت درمان نشدنیه ❌️ ✔️ باور درست دیابت به روش گیاهی درمان میشه ✅️ 💣 طی یک ماه تمام داروهای شیمیایی کنار میذاری و قندت زیر ۱۰۰ میاد.💫 👈 فقط کافیه نترسی و شروع کنی، طی ۳ دوره قطعی درمان میشی بدون بازگشت ✅️ 👈برای مشاوره رایگان همین الان پیام بده و شماره ات برام بذار🙂 👇 https://eitaa.com/joinchat/323224406C5490bfcf3a و یا فرم مشاوره را پر کنید 👇 https://survey.porsline.ir/s/6NSVGTP7