eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.7هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 مهری از گریه کردن دنیا ترسیدم،دنیا وقتی حالمو دید گفت مامان نترس،مهدی به هو
❤️🍃 مارال من مارال هستم و الان ۳۲ سالمه. یه دختر قد بلند ،با موهای بلند و مژه های پرپشت مشکی.اطرافیان میگن چهره قشنگی دارم😅از خانواده م براتون بگم دو تا داداش دارم به نام های مهران و ماهان که سه سال از من بزرگترن و دوقلو هستن.البته قل سوم که خواهرم بوده همون موقع تولد بخاطر وزن پایین و فشاری که بهش اومده مرده.بابام کاسب قدیمیه و مامانم خونه داره.وضع مالی خوبی داریم و خداروشکر زندگی خوب میگذره.راستی ما ساکن یکی از شهرهای شمال کشور هستیم.❤ اون روزها سال سوم دبیرستان بودم و درسم خیلی خوب بود.نمره هام همه عالی بود و تلاش میکردم شیراز قبول بشم و برم پیش دوقلوها و کنار اونا دانشجویی رو با لذت و خنده بگذرونم. مثل همه دخترهای کم سن و سال و دبیرستانی منم کله م بوی قرمه سبزی میداد و پر از هیجان و غرور جوانی بودم و دلباخته پسر بور و چشم سبزی که موقع برگشتن از مدرسه،هر روز بهم خیره میشد و قلبم به تاپ تاپ میفتاد.توی رویاهام با اون زندگی میکردم و تو فکرم به اسمی که نمیدونستم چیه صداش میزدم،باهاش صحبت میکردم،سفر میرفتم،روز عروسیمونو تصور میکردم،به نظرم توی کت و شلوار خیلی برازنده میشد. اما همه اینا فقط توی فکر و خیال دخترونم بود.در عالم واقعیت جرات دوست شدن با جنس مخالف رو نداشتم.دو تا داداش و یه بابای سنتی داشتم و دلم نمیخواست لطمه ای به آبروشون بزنم. اسم پسر زیبا رو نمی دونستم هاااا ولی تو خیالاتم اون اسمش سهیل بود.اما یه روز که با دوستش از جلوی مدرسه رد میشدن فهمیدم اسمش شاهینه. خونه شاهین اینا انتهای خیابونی بود که مدرسه ما اونجا بود.متوجه شده بودم که دانشجوعه چون همیشه کیف دستی و کلاسور همراهش بود و منم که الهه ی توهم و رویاپردازی بودم از ظاهرش نتیجه میگرفتم دانشجو هست. یادمه اون روز کلاس فوق العاده داشتیم و تا ساعت دو مدرسه بودیم.خسته و کوفته از مدرسه بیرون اومدم،میخواستم زودتر ماشین بگیرم و برم خونه که یه دویست و شیش نقره ای جلوی پام وایستاد.ساعت دو خیابون خلوت بود و منم وحشت کرده بودم سریع عقب رفتم و مسیرمو عوض کردم.پیاده شد گفت نترس منم.بدتر ترسیده بودم.شاید اگه نمیدونستم کیه اونطوری قلبم به تالاپ تولوپ نمی افتاد.گفت امروز دیر تر از همیشه اومدی گفتم شاید امروز مدرسه نرفتی.منم لال نگاش میکردم.غرورمو حفظ کردم و خیلی سریع راه افتادم.گفت خواهش می کنم صبر کن.توروخدا شمارمو بگیر.من که نمیخوام اذیتت کنم.محل نذاشتم و تند تند راه میرفتم.خداروشکر تاکسی اومد و سریع سوار شدم.اما انگار نمیخواست بره.سایه به سایه میومد.دلم نمیخواست آدرس خونمون رو بدونه. یه لحظه ماشینو کامل اورد کنار تاکسی و یه کاغذ  انداخت توی ماشین.بعدشم گازشو گرفت ورفت.راننده چهارتا فحش خواهر مادر داد و منم واسه خالی نبودن عریضه همراهیش کردم.😂 دل تو دلم نبود.از استرس نفسم بالا نمیومد.زود رفتم توی اتاقم و در رو بستم و کاغذ رو باز کردم.یه شماره موبایل که پایینش نوشته بود اون لحظه ای که زنگ بزنی بهم جون دوباره میدی.منتظرم نذار. کاغذ رو قایم کردم و یه دوش گرفتم که استرسم کم بشه.میدونستم که آدم دوستی نیستم ولی نمیدونم چرا کاغذ رو نگه داشتم؟ هر روز میدیدمش،اما مواظب چشمام بودم که بهش خیره نشم.دوستام همه فهمیده بودن و تیکه مینداختن و میخندیدن.من نگاه نمیکردم ولی سارا و مهسا دوستای صمیمیم گزارش لحظه به لحظه میدادن.شاید دو سه ماه از اون قضیه گذشت.هر روز همون اتفاق تکراری.سر ساعت جلوی مدرسه بود.حرفی نمیزد فقط نگاهم میکرد. تابستون که اومد همون اتفاق تکراری هم قطع شد.باورم نمیشد من مارال سرخوش و شاد و شنگول الان دلتنگ پسری بودم که هیچ خاطره ای بجز نگاه هاش و رنگ چشماش نداشتم.عذاب وجدان دست از سرم بر نمیداشت.خودمو گناهکار می دونستم.اما دلم که حالیش نبود.من عاشق شده بودم.یه عشق پاک بچگانه.بچگانه که نه!نوجوانانه😄 تابستون ها بخاطر شرجی بودن هوای اینجا غروب ها با دختر خاله م میرفتیم ساحل و قدم میزدیم.بعضی وقتا هم دوچرخه سواری میکردیم که اونم چون بزرگ شده بودیم و قدمون بلند بود با محدودیت خانواده مواجه بودیم و فقط وقتایی که ماهان و مهران همراهمون بودن اجازه صادر میشد. از اون روزایی که رفته بودیم ساحل دیدمش.اول فکر کردم توهم زدم ولی خودش بود.با همون ۲۰۶ و یه پسر که اخم غلیظی داشت و دستاش توی جیبش،سرشو پایین انداخته بود و با کفشش ماسه ها رو به هم میریخت. با شک و تردید اومدن سمت ما.سریع دست الناز رو گرفتم و گفتم بریم هوا تاریک شده.الناز گفت چرا فرار میکنی؟صبر کن ببینم حرف حسابشون چیه این دو تا الدنگ؟با جیغ جیغ گفت چرا مزاحم میشید نامسلمونا مگه خودتون ناموس ندارید؟زنگ بزنم پلیس بیاد؟ دهن شاهین و دوستش از تعجب باز مونده بود.دوستش رو که نمیشد با صد من عسل خورد گفت شما خوبی؟خانم کی مزاحم شما شد؟خلی چیزی هستی؟ ...
🍎 📚📚📚علل خستگی مستمر دربدن و راهکارهافقط برمبنای طب سنتی علل خستگی درهرفرد متغیراست ۱- مایکروفر: یکی از لوازم برقی محبوب و پرکاربرد است.اما بخاطر داشته باشید که این دستگاه برای پخت و یا گرم کردن مواد غذایی از امواج الکترومغناطیس استفاده می کند و سبب خستگی و اختلال درخون کبد و بالارفتن گرید کبداست⠀  ۲-منابع منیزیم ویکی از علائم کمبود منیزیم در بدن اگر دائم احساس خستگی میکنید منیزیم بدنتان کم است منیزیم منابع مختلفی دارد از جمله: آجیل ها پسته  بادام ها فندق ۳- علل خستگی زیاد گاهی اوقات فشارذاتی قلب کم میشه لذا عروق خون رسان پمپاژشان کاهش میابد پس عرق بهارنارنج و عرق کیالک ترکیبی و مصرف روغن زیتون درروی غذا و ماساژارام پیوسته روی قلب ۴- یا رسوبات کلیه ( ادرارو مدفوع و آب منی و عرق ) زیادمیشه پس خوردن شربت خاکشیر(با تخم خرفه و گلاب و شکرسرخ) توصیه میشه و شربت سکنگبین روزی پنج قاشق دریک لیوان اب درناشتا ۵- و وقتی اخمومیشوی و یا افسرده میگردی یعنی مثانه قدرت ریختن رسوبات به بیرون را با ادرار و آب منی کاهش داده پس سوپ ها و یا سیرابی گوسفند ویا عسلاب و یا عرق خارشتر ۶- بانگاه دیگر میتوانم بگویم دلایلی که باعث می شود همیشه خسته باشید  صبحانه کامل و به موقع نمی خورید  آب کافی و یا دمنوش ایرانی مصرف نمی کنید کافئین ها را عادت کرده ای  آهن کافی مصرف نمی کنید الان فصل بهاراست مثل طالبی و توت سفید و گزنه و...  بیش از اندازه کار میکنید بالاخص شب موقع زنگ خواب  تیروئید کم کار دارید. یعنی بدنت غلبه خلط بلغم داره و سرده ۷- بعد پیاده روی جایگزین حجامت دوم دردفع فضولات هست و یا ورزش آرام ۸- گاهی اوقات دخول شرعی پی درپی و طولانی انجام شده ویا غسل نکردن بلافاصله بعد جماع شرعی با همسر عامل حضورشیطان دراعضا و جوارح است یعنی بدن درتصرف شیطان و خستگی رخ میدهد (کلام آیت الله میزا خواد ملکی تبریزی درکتاب سرالصلوه) ۹- گاهی شرایط جغرافیایی و کوچ محل اقامت است ۱۰- گاهی فصل بهار و تغییرات دمای بدن با کبد فرد همخوانی ندارد ۱۱-گاهی خواب بعدطللوع آفتاب که گسترش بلغم و چرک سفید را درصد هزارکیلومترعروق بدن گسترش داده ایم گاهی سیستم ایمنی بدن لطمه واردشده است ۱۲- بنده معتقدم فردی که درایران متولدشده باید از تغذیه و دمنوش و میوه جات اول فصل خودش استفاده کند متاسفانه بهره برداری از تغذیه غربی مثل فست فودها و روغنهای گریس درطبخ غذا سبب سستی عرق و گرگرفتگی و فشل شدن بدن دردفع رسوبات و ایجاد خستگی و غم شده و خلط صفرا به سمت آلودگی شتاب میگیرد 📚محقق طب سنتی و طب اسلامی حسین معارفی
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹 👌 صحبت های حکیم خیراندیش با موضوع: 💥 هوا. ✨ مهم تر از همه ریه ها هستند. ✨ چرا با عدم وجود غبار هنوز بیماری ریوی وجود دارد؟ ✨ چون ریه ضعیف است. 👌 راههای پیشگیری از بیماری های ریوی 📌 قسمت دهم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 تصرف در متعلقات خانه فروخته شده🌸🍃 پرسش :خانه ای که میفروشیم آیا می توان لامپ های آن را برداریم؟ پاسخ :چنانچه در ضمن معامله شرطی نشده نمی توانند لامپ ها را بردارند. پرداخت مبلغ معامله ملک بعد از فوت فروشنده🌸🍃 پرسش : شخصی سه دونگ خانه ی پدرش رو به مقداری پولی می خرد ولی پولی را نداده و مدتی بعد پدر فوت کند با اینکه وارث دیگری هم دارد تکلیف آن خانه و معامله انجام شده چیست؟ پاسخ :باید بدهی خود را بعلاوه نرخ تورم متوسط اجناس بپردازد و این مبلغ بین ورثه تقسیم می شود. استفاده از چک برای ضمانت خرید چک دیگر🌸🍃 پرسش :در فروش چک معامله اگر خریدار چک صاحب چک را به دلیل عدم اطمینان قبول نداشته باشد فروشنده چک می تواند چک خودش را به وی بدهد؟ پاسخ :در صورتی که دومی به صورت ضمانت باشد مانعی ندارد. گران شدن اجناس پیش فروش شده🌸🍃 پرسش :ماشینی خارجی را سی میلیون فروخته ۱۵ میلیون گرفته و قرار شده ۱۵ میلیون موقع تحویل بدهد و حالا دلار گران شده و ماشین هم گران شد آیا می تواند مبلغ بیشتری از خریدار طلب کند؟ پاسخ :باید طبق قرارداد عمل نمایند. معامله و استفاده از نرم افزارهای چت 🌸🍃 پرسش :آیا استفاده از نرم افزارهای مخصوص چت با دوستان می باشد و امکان ارسال پیامک ، عکس ، فایل صوتی ، یاداشت و حتی پیام های ویدئویی از این طریق ممکن است شرعا اشکالی دارد؟ پاسخ :چنانچه مطمئن باشند استفاده نامشروعی از آن نمی شود مانعی ندارد. استفاده از خرده های مواد اولیه 🌸🍃 پرسش :اگر نجاری یا آهنگری در ساخت برای جلوگیری از پرت مواد اولیه می تواند چوب یا آهن را به صورت دو تکه در کار مصرف کند در جای هم باشد که دیده نشود آیا غش در معامله است؟ پاسخ :در صورتی که این کار متداول و معمول باشد وتاثیری در استحکام نداشته باشد مانعی ندارد. گرفتن لایه چربی شیر قبل از فروش🌸🍃 پرسش :وقتی شیر از گاو می گیریم می گذاریم یخچال فردای آن روز یک لای چربی که روی شیر است را می گیریم بعد برای فروش به بازار می بریم نظر شما چیست؟ پاسخ :اشکال ندارد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سللام🍀🍀🍀 آقا پسری بنام بهنام ک گفتن بیمارن و غصه مادر و خواهرشون میخورن و خودشون درسشون ادامه ندادن ک خواهرشون ادامه تحصیل بدهن خدا کمکتون کنه و شفا وسلامتی بهتون بده ان شاالله خیلی ناراحت شدم بی تفاوت نیستم نسبت ب پیام های همه ی عزیزان ولی بعضی وقتا ماخودمون نمی خواهیم ک تغییری تو زندگیمون بدیم از بس با ناامیدی صحبت کردین نیمی از نوشتتون را خوندم (من حوصله آدم های منفی و ناامید ندارم واگر دوبار یکی از ناامیدی و یاس صحبت کنه دیگه سعی میکنم دوربرش پیدام نشه ) جناب بهنام درسته بیمارهستین ولی این همه ناامیدی یعنی چ امیدوار باش تلاش کن هدفی واس خودت داشته باش اینقد بیماری های سخت هست ک خیلی هاشون مثل شما فکر نمیکننن شما قبل از اینک این درد بخاد ازپادرتون بیاره فکروخیالتون گوشه گیر وافسردتون کرده هر آدم سالم سالمی هم ک روزانه بخادبارها بگه من مریضم من ندارم من آخرش مثل فلانی میشم خوب معلومه روز ب روز زندگیش ب یاس و ناامیدی و بدبختی بیشتر نزدیک میشه قبل ار هر چیزی هر فکر هر عملی لطفا امیدوارباش بخاطر اول خودت بعد مادر و خواهرت شماقبل از خودتون مادرتونو نابودمیکنید حداقل فکرمادرتون باشید باسیگارکشیدن هم کسی نابود نمیشه و نمی میره فقط ی خرج الکی میکنی و بیماری خودشو داره سیگارتون یواش یواش کم کنید خدا را شکر کن وازش بخاه تا کمکت کنه ان شاالله ک خوب میشی ماها کلا طایفه ای در هرسنی یکی ۱۰سالگی یکی نوزادی یکی ۶۰سالگی یکی ۳۰سالگی یکی ۲۰سالگی ی بیماری میگیرن و دوسالی هم بیمارن وبعد هم متاسفانه فوت میشن پس ماها کلا نباید زندگی کنیم ؟؟؟ ولی ماها بدون اینکه فکرکنیم نفربعدی ماییم زندگیمون میکنیم وسرحال و شاد چون توکل برخدا میکنیم وامیدواریم ۲۰سال پیش من آمپولی راباید میزدم ک کمیاب بود باید اداره بیمه تاییدمیکرداینقدعاجزنالی میکردم ناشکری میکردم شاید هنوز ب اندازه الانم اعتقادنداشتم ب خدا و معجزاتش رفتیم بیمه چنددتاخانوم پرسیدن چتونه گفتم این دارو را میخام گیرم نمیاد دیدن خیلی ناراحتم گفتن تو ک چیزیت نیس این دخترخانوم ۱۸ساله را میبینی این بیماری س ر ط ا ن داره باورنکردم چون دیدم اینقد این دختره روحیش خوبه اینقد اروم و پراز آرامش و امید از اونروز تقریبا تغییر کردم وادمی شدم ک میگم حوصله غم و اندوه و ناامیدی ندارم از نابینایی بدتر وسخت تر فک‌کنم دردی نیس ماچندتا نابینا داریم ولی درس خوندن ازدواج کردن زندگی میکنن بهتر از سالم ها و بیناها چون قبول کردن و پذیرفتن وکنار اومدن دختر خالم بیماری ناعلاج داره ولی میگه من توکلم ب خداس و سال ها شاد زندگیش میکنه امیدتو از دست نده و همش من مریضم من مثل بابامم نکن لطفا بیشتر مردم بیمارن ندارن گرفتاری دارن و خوب زندگیشون میکننن باور کنید بیماری جسمی ما بیشتر از فکر و خیال های واهی هست اگر دردی داریم یا بیماریم از بس ناامیدیم و حرفاوفکراوخیالات بد ب ذهنمون میدیم باعث میشه درد ومرض برماچیره بشه وروز ب روز بد بد تر بشیم درد را همه دارن همه ولی باش کناراومدن مهمه بر درد غلبه کنید ب ذهنمون بد راه ندیم توکل کنیم اعتماد ب خدا و دکتر و دارو تا بهتر و بهتر بشیم الهی ک خداوند واست خیر بخاد ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام خسته نباشید . ممنون از کانال خوبتون.میخواستم از دوستان بپرسم کسی تا حالا با
❤️🍃 سلام خواهری از یبوست پسرش ناراحته که حتما باید شیاف بزاره تا شکمش کارکنه دمکرده گل محمدی یا همون گل گلاب خیلی خوبه یا روزی یک قاشق غذا خوری تخم اسفرزه خیس کن بزار قشنگ ژله ای بشن بهش بده اگه دوست داره یک روز درمیان براش آش بصورت ابکی درست کن کمی هم ترش باشن با قرقروت خوبه چون پسرت گرم مزاج هست بیشتر خنکی بهش بده انشالله زود خوب میشه الهم عجل لولیک الفرج 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام عزیزجان علت لرزش زیر چشم ماله اعصابه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام دوستی که گفتن فصل سرما پسرش یبوست میگیره یه آجر بزاره رو شعله ده دقیقه بمونه بعد بزاره روی زمین یا سکو و حوله بندازه روی آجر و پسرش بشینه روی آجر تا مقعدش گرم بشه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام ممنون از کانال جالبتون برای نفس مینویسم از راننده شخصی که پدرتون گرفته بودند وتهمت بهش زدی حلالیت بطلب تا خدا زمینه آرامش شما رافراهم کنه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام به همه گرو خست نباشیدخانمی کی گفتن پسرچهارسالش زمستان‌ها پیوست میگیرباشیاف بعد ۵روزشکمش کارمی کنه مادرعزیزخیاربدبخوره سوپ جوبزاربراش والو بدبخوره انشاالله خوب میشه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خسته نباشی حبیبه جان اینم جوابی خانمی ک گفتن زگیل تناسلی دارن توکانال تنهامسیرآرامش حاج آقاگفتن راه درمانش سرکه سیب هست باپنبه آغشته کنن بزنن به زگیل کانال تنهامسیرآرامش خیلی خوبه هم کلاس همسرداری هم تربیت کودک هم مزاج شناسی هم دوره درمان آموزش میدن عزیزان گروه میتونن ثبت نام کنن دوره هاش خیلی زیادروزهای جمعه هم تخفیف داره ۲۰۰تومان ثبت نامش واقعازندگیهارونجات میدن حاج آقامحمدباقرحسینی 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خانومی که درباره خونه های مسکن ملی پرسیدن که چند قسط و شرایط چجوریه ما خونه های ۵ طبقه ۹۶ متری گرفتیم چند روز پیش واحد بندی کردیم یازده تا قسط ۴۰ تومنی دادیم میگن سه تا قسط دیگه هم باید بدین که البته از اول قرار بود ده قسط باشه ولی در کل خونه های خوبیه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام برای داستان نفس فقط میتونم این بگم که : هیچ کار خدا بی حکمت نبوده واقعا اگه پدر نفس به آنچه خدا براش مقدر ساخته بود یعنی نداشتن فرزند دختر راضی شده بود هیچ یک از این اتفاقات نمیفتاد واقعا که نمیشه یه چیزی را به زور از خدا خواست. ایشالا که خداوند به این دختر بی پناه هم کمک کنه والهی که به خانواده اش هم نعمت فراموشی اعطاء کنه بی آبرویی از داغ سخت تر هست الهی که به عفت وعصمت بانوی دوعالم حضرت زهرا قسم که هیچ خانواده ای به درد بی آبرویی مبتلا نشه 🤲 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام درمان زگیل صورت من بچه بودم تو پاهام خیلی زگیل زده بود دختر دایی م بهم گفت برای هر زگیلی یک جو بزار انگار گفت حمد وسوره بخون بعد بنداز تو چاه آب سبز که بشه زگیل میره من همین کار کردم رفت حالا واقعا در اثر همین عمل بود یا خیر ؟خدا میدونه اگه چاهی اطرافتون باشه این کار انجام بده شیره انجیر نارس یا برگ انجیر هم خوبه اما الان فصلش نیس ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ و نيز حاجى مؤ من مزبور - عليه الرحمه - نقل كرد كه در اول جوانى شوق زيادى به زيارت و ملاقات حضرت حجت عليه السلام در من پيدا شد كه مرا بى قرار نمود تا اينكه خوردن و آشاميدن را بر خودم حرام كردم تا وقتى كه آقا را ببينم (و البته اين عهد از روى نادانى و شدت اشتياق بود) دو شبانه روز هيچ نخوردم ، شب سوم اضطرارا قدرى آب خوردم حالت غشوه عارضم شد، در آن حال حضرت حجت عليه السلام را ديدم و به من تعرض فرمود كه چرا چنين مى كنى و خودت را به هلاكت مى اندازى ، برايت طعام مى فرستم بخور. پس به حال خود آمدم ثلث از شب گذشته ديدم مسجد (مسجد سردزك ) خاليست وكسى در آن نيست و درب مسجد را كسى مى كوبد، آمدم در را گشودم ديدم شخصى عبا بر سر دارد به طورى كه شناخته نمى شود، از زير عبا ظرفى پر از طعام به من داد و دو مرتبه فرمود بخور وبه كسى نده و ظرف آن را زير منبر بگذار و رفت ، داخل مسجد آمدم ديدم برنج طبخ شده با مرغ بريان است ، از آن خوردم و لذتى چشيدم كه قابل وصف نيست . فردا پيش از غروب آفتاب ، مرحوم ميرزا محمد باقر كه از اخيار و ابرار آن زمان بود آمد، اول مطالبه ظرفهارا كرد و بعد مقدارى پول در كيسه كرده بود به من داد و فرمود تو را امر به سفر فرموده اند اين پول را بگير و به اتفاق جناب آقا سيد هاشم (پيشنماز مسجد سردزك ) كه عازم مشهدمقدس است برو و در راه بزرگى را ملاقات مى كنى و از او بهره مى برى . حاجى مؤ من گفت با همان پول به اتفاق مرحوم آقا سيد هاشم حركت كرديم تا تهران ، وقتى كه از تهران خارج شديم پيرى روشن ضمير اشاره كرد، اتومبيل ايستاد پس با اجازه مرحوم آقا سيد هاشم (چون اتومبيل دربست به اجاره ايشان بود) سوار شد و پهلوى من نشست . اخبار از ساعت مرگ در اثناى راه ، اندرزها و دستورالعملهاى بسيارى به من داد و ضمنا پيش ‍ آمد مرا تا آخر عمر به من خبر داد ونيز آنچه خير من در آن بود برايم گذارش مى داد و آنچه خبر داده بود به تمامش رسيدم و مرا از خوردن طعام قهوه خانه ها نهى مى فرمود و مى فرمود: لقمه شبهه ناك براى قلب ضرر دارد با او سفره اى بود هروقت ميل به طعام مى كرد از آن نان تازه بيرون مى آورد و به من مى داد و گاهى كشمش سبز بيرون مى آورد و به من مى داد تا رسيديم به قدمگاه ، فرمود اجل من نزديك و من به مشهدمقدس نمى رسم وچون مرُدم ، كفن من همراهم است و مبلغ دوازده تومان دارم با آن مبلغ قبرى در گوشه صحن مقدس برايم تدارك كن و امر تجهيزم باجناب آقاسيدهاشم است . حاجى گفت وحشت كردم ومضطرب شدم ، فرمود آرام بگير و تا مرگم برسد به كسى چيزى مگو و به آنچه خدا خواسته راضى باش . چون به كوه طرق (سابقا راه زوار از آن بود) رسيديم اتومبيل ايستاد، مسافرين پياده شدند و مشغول سلام كردن به حضرت رضا عليه السلام شدند و شاگرد راننده سرگرم مطالبه گنبدنما شد، ديدم آن پير محترم به گوشه اى رفت و متوجه قبر مطهر گرديد، پس از سلام و گريه بسيار گفت ، بيش از اين لياقت نداشتم كه به قبر شريفت برسم ، پس روبقبله خوابيد و عبايش رابر سر كشيد. پس از لحظه اى به بالينش رفتم ، عبا را پس زدم ديدم از دنيا رفته است از ناله و گريه ام مسافرين جمع شدند، قدرى حالاتش را كه ديده بودم برايشان نقل كردم ، همه منقلب و گريان شدند و جنازه شريفش را با آن ماشين به شهر آورده و در صحن مقدس مدفون گرديد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 عباس و مریم❤️ همه تو محضر منتظر ما بودند .. با ورودمون همه کل کشیدند.. عاقد خطبه ی عقد رو خواند و ما بعد از امضای عقدنامه ، رسما زن و شوهر شدیم .. بعد از تموم شدن امضاها عباس نفس بلندی کشید و کنار گوشم گفت دیگه هیچ کس نمیتونه ما رو از هم جدا کنه ... بعد از محضر همگی شام خونه ی ما دعوت بودند .. خانمها طبقه ی بالا بودند و مشغول رقص و پایکوبی شدند .. موقع شام من و عباس به اتاق من رفتیم تا اولین شام زندگیمون رو تنهایی بخوریم .. آبجی فاطمه سینی غذا رو زمین گذاشت و گفت خوردید صدا بزن بیام ببرم .. رفت و در رو بست .. عباس پشت سرش در رو قفل کرد و برگشت با شیطنت نگاهم کرد و گفت بیا که از گشنگی دارم میمیرم .. گفتم منم و خواستم بشینم که عباس ....👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf طفلک دختره😢👆🙈 این داستان ایتارو ترکونده 😳
⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 عالیه این دعا 😳👆
🕊 کمک به خانواده ای با چهار بیمارِ خاص! : ۱.پدر خانواده معلولیت پا ۲.مادر خانواده مبتلا به سرطان خون ۳.پسر کوچک معلولیت دریچه قلب ۴.پسر بزرگ معلول مغزی _ حرکتی 😔متاسفانه روند درمان به علت هزینه های سنگین مختل شده! 🏮به نیت سلامتی امام زمان عج، در تامین هزینه درمانی این خانواده گرفتار در نقاط مرزی کشور، سهیم باشید؛شماره کارت‌ به‌ نام مجموعه جهادی (۵۰۰ سهم ۱۰۰ هزارتومانی)
5892107046668854
●Ir
820150000003101094929079
کد دستوری👈‎
*6655*1*33#
● 🪩 کانال رسمی "چشم به راه" را دنبال کنید 🔽 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/S7QfvmVIh2MaXNEm ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛ مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می شود. گروه جهادی مورد تاییده.با خیال راحت کمک کنید
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
🕊 کمک #فوری به خانواده ای با چهار بیمارِ خاص! #روایت_دردهای_خانواده_محروم_ساکن_نقاط_مرزی: ۱.پدر خانو
وجود یک بیمار توی هر خانواده ، همه رو درگیر می‌کنه ! حالا تصور کنید وضعیت این خانواده گرفتار رو که هر چهار نفرشون بیماری و معلولیت سخت دارند! "" از معتبر ترین مجموعه جهادی کشورِ و مورد تایید کانال ماست ✅️ با هر نیت خیری در رفع گرفتاری این خانواده گرفتار سهیم باشید 💞