#نکات_خانه_داری 🏡
از بین بردن لکه های چربی🌿
اضافه کردن نمک به سرکه کارایی آن را دو چندان میکند و میتوان از آن جهت از بین بردن لکه های چربی از سطوح متفاوت استفاده کرد.
تمیز کردن دیوارهای رنگ شده🌿
سرکه در تمیز کردن دیوارهای رنگ شده ی شما نیز موثر است و میتوان آن را با آمونیاک مخلوط کرد و به طور کاربردی تر از آن استفاده کرد.
از بین بردن لکه ی خون روی فرش🌿
برای از بین بردن لکه ی خون روی فرش میتوان از مخلوط سرکه و صابون و کمی نمک به همراه آب استفاده کرد. این ترکیب به راحتی لکه های خون را پاک می کند و آسیبی به فرش نمی
از بین بردن گرد و خاک🌿
برای از بین بردن گرد و خاک موجود در خانه میتوان از سرکه استفاده کرد و خانه را از وجود میکروب ها پاک کرد. در این مورد باید دقت داشته باشید که به مقدار خیلی کمی از سرکه استفاده کنید.
جلوگیری از چرب شدن بطری روغن زیتون🌿
برای جلوگیری از چرب شدن بطری روغن زیتون، اطراف آن را دستمال کاغذی ضخیم و تاخورده بپیچید و یک کش دور آن بیندازید، این دستمال قطره های روغن را به خودش جذب می کند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نامه_های_آسمانی 🕊
وصیت نامه ی شهید مجتبی اکبری نسب
همیشه ندای درونی به من حکم میکرد که وارد راه حق و حقیقت شدن آسان است ولی تا آخر استقامت کردن بسیار مشکل است.
بخشهایی از وصیتنامه شهید اکبری نسب را بخوانید:
«بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده ستمگران. رسواکننده منافقان و کوردلان. حبیب محبان، معشوق عاشقان، دوای دردمندان و حافظ اسلام راستین.
همیشه ندای درونی به من حکم میکرد که وارد راه حق و حقیقت شدن آسان است ولی تا آخر استقامت کردن بسیار مشکل است.
پدرم! واقعا میدانم که شما هرچه ناراحتی و نافرمانی از من دیدی همچون علی(ع) در دل حبس کردی؛ ولی بیا بجان محمد(ص) و علی(ع) از من درگذر چون اگر شما و مادرم مرا حلال نکنید و از اشتباهات من چشمپوشی نکنید، خداوند تبارک و تعالی از گناهانم نخواهد گذشت و این بدن و روح ضعیف تاب و توان عذاب و آتش دوزخ را ندارد. از شما و مادرم تشکر میکنم که به من اجازه دادید در این لحظه حساس از زمان خود را آزمایش کنم. از شما قدردانی میکنم که اجازه انتخاب راهی را به من دادید که آرزوی دیرینه من بود.
این پیر جماران علیوار جلوی دریایی از مشکلات ایستاده، شما را به خدا قسم او را تنها نگذارید. چشم همه عالم مخصوصا مسلمین و مستضعفین جهان به انقلاب ما دوخته شده پس بخاطر این ستمکشیدهها و مظلومین و حقانیت اسلام از امام و جمهوری اسلامی دفاع کنید.»
درباره شهید
شهید مجتبی اکبری نسب جوان 21 سالهای بود که زندگیاش را در هنرستان و کار کردن در یک شرکت برقی میگذراند. جوان سادهای بود و کاری به کسی نداشت. با دوستانش به کوه میرفت و بعد پای برج آزادی با آنها عکس یادگاری میانداخت. آنموقع هنوز رضا را ندیده بود. رضا روزبهانی یکی از بچههای مسجد احرار بود. کار او با رضا به عقد اخوت میکشد، آنهم ظهر عاشورا.
«مامان! بابا با تو» مستند زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب شهید مجتبی اکبری نسب است. او سه سال بعد از اینکه امام خمینی(ره) فرموده بود که سربازانش در گهوارهها هستند، متولد شد.
مستند «مامان! بابا با تو» در اداره کل صوت و فیلم خبرگزاری تسنیم تهیه و تولید شده است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی 🌸🍃 تو همین فکر و خیالات بودم که از در و همسایه به گوشم رسید که مادر فائزه همه جا رو
#داستان_زندگی 🌸🍃
نشستم کنارش و همه حرفا رو زدم ، گفتم پشیمونم دلم نمیخواست اینجوری بشه .
بی مورد اطمینان کردم .
مادر شوهرم گفت من ماجرا رو که شنیدم فکر کردم واقعا محمدرضا کاری کرده ،
آخه وقتی مجرد بود از طریق یکی دو تا واسطه شنیده بودم که دختر همسایه ، یعنی فائزه و مادرش خیلی به محمدرضا راضین. ولی خودش تو رو میخواست .
دستمو گرفت و گفت برگرد سر زندگیت .
هنوز میخواستم جوابشو بدم که زنگ در خونه رو زدن و خواهر بزرگتر محمدرضا پشت در بود .
اومد داخل خونه باهام گرم سلام و احوال پرسی کرد ، تلفنشو برداشت رفت تو اتاق به بهونه و بعد چند لحظه صدام کرد .
با خوشحالی رفتم تو اتاق که گفت واسه چی اومدی اینجا ؟ مگه طلاق نمیخواستی ؟
داداشم رفته دادگاه درخواست طلاق داده ،
مهریتم خودمون میدیم فقط دیگه شرت بالا سر زندگی ما نباشه .
چه گناهی کردیم که تو شدی زن داداشمون؟
با حرفای خاله زنکیت نزدیک بود مادرمون بمیره ، الانم اوضاعشو ببین .
اونقدر پررویی که اومدی به این خونه ؟
خواهرش گفت از اینجا برو خواهشاً .
رفتم پیش مادرش و خدافظی کردم ، از در اومدم بیرون و زنگ زدم به محمدرضا .
من گریه میکردم و اون میگفت خودت گند زدی به زندگیمون من دلم دیگه باهات صاف نمیشه.
بعد اون ماجرا به گوش مامانم رسید ، یکی خانواده من میگفتن دو تا خانواده محمدرضا جواب میدادن .
این وسط من مونده بودم و محمدرضایی که هیچ کاری واسم نمیکرد .
دست آخر به خودم اومدم و دیدم دو طرف خانواده ها به خاطر حرمتی که دیگه نیست و حرفای خاله زنکی راضی به طلاق شدن…
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام .....من دوماه پیش چکاب کامل دادم عفونت معده ومیکروب معده داشتم دکتربهم امپرازول
#پاسخ_اعضا 💜🍃
سلام دوست عزیزی که تو تیم مخالف والیبال خواهرشوهر و جاریتون هستین و برای خراب کردن شما کاری ناعادلانه انجام دادن عزیزم اگه شما هم آبروی اونا رو ببرید چه فرقی دارید با اونا که آبروی شما رو نشانه رفتن خدا رو شکر کنید که همسرتون طرف شما رو گرفته و خواهرش و متوجه اشتباهش کرده حالا اونا خودشون نمیخوان بپذیرن کارشون بد بوده شما بسپارید به خدا اون خودش جای حل نشسته مگه نخوندید تو قرآن که ( مکرو مکر الله و الله خیر الماکرین) خداوند بهترین مکر کننده است شما که از بیگناهی خودتون مطمئن هستید کسی که مکر و حیله کنه به خدا واگذارش کنید اون حیله ش و به خودش برمیگردونه شک نکنید . پس اونا پرده دری و بی آبرویی کردن شما نکنید چه بسا این کارها به زندگی مشترکتون هم آسیب بزنه و باعث دلخوری بیشتر بشه به فکر همسرتون هم باشید از خدا کمک بخواهید بگید خدایا به تو واگذارشون میکنم خودت کمکم کن .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
در جواب اون خواهرمون ک گفته شوهرش قدش کوتاه هست عزیزم قد کوتا یا بلند ک خوشبختی نمیاره خداروشکر کن ک معتاد نیس یا این ک هزار تا کوفت و زهرمار دیگه ک این روزا زياد شده تو جامعه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام داستان زندگی اون آقای ک عشقش سرطان داشته و خانواده اش مخالفت کردن
واقعا ناراحت شدم 😭😭
منم پسر خالم همدیگه رو خیلی دوست داشتیم ولی خالم مخالفت کرد و نزاشت با این ک خالم بعد چند سال بهم گفت حلالم کن 😭😭😭ولی من خیلی دوسش داشتم هنوزم دارم ولی دیگه خوشبختیشو میخوام
ولی نمیتونم فراموشش کنم همیشه دعاش میکنم سر نماز
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام علیکم یه کلیپی بوداز آقای ناصری هرکارکردم نتونستم ارسال کنم براتون.خلاصش اینه که برای رفع گرفتاری ،فقروبچه دارشدن توخونه تون اذان بگید.لازم نیست باصدای بلندباشه یابرین پشت بام.داخل خونه وباصدای معمولی اذان بگید.
🌱🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام .در جواب خانمی که میگن گوش بچه اش میگیره .دختر منم هر از چندگاهی میگفت گوشم خاموش میشه بردم متخصص گوش همه میگفتن جرم داره .طب سنتی که بردم گفتند آب پیاز ازصافی رد کن دوتا قطره تو هر گوشش بنداز . به مدت دو شب .من این کار را کردم جواب گرفتم. انشالله شماهم جواب بگیری التماس دعا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام در جواب اون عزیزی که گفتند استخوان روی لپ وگوششون درد داره و از گوش ودندانشون نیست. من برادر زادم اینطور بود میگفت مثل درد دندان هست ولی دندانش مشکلی نداشت رفت دندانپزشکی عکس کامل فک وصورت گرفت گفتند که دندان نهفته داری وباید جراحی بشه شماهم احتمالا دندان نهفته باشه.
دندان نهفته هم یعنی به جای اینکه دندان به طرف بالا رشد کنه کجه وروی لثه ودندان کناری فشار میاره که برای دندانهای کناری مشکل ساز میشه ودرد میگیره حتما دکتر برو
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام در جواب خانمی که گفتن دست به قران بزارن قسم دروغ بخورن چی میشن
شنیدم چند نفرشون که اینکارو کردن به سال نکشیده جوان مرگ شدن
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
: امانت 🌸🍃
قال الله الحكيم : (ان الله يامر كم ان تودوا الامانات الى اهلها
: خدا به شما امر مى كند كه امانت را به صاحبانش باز دهيد)
قال الباقر عليه السلام : فلو ان قاتل على بن ابيطالب انتمنى على امانة لاديتها اليه
: اگر قاتل حضرت على عليه السلام امانتى به من بسپارد هر آينه آن را به وقتش به او باز مى گردانم
شرح كوتاه :
هر چيزى كه برسم امانت نزد انسان گذاشته شود حفظش واجب و خيانت به آن حرام است ، فرق نمى كند صاحب امانت مسلمان يا كافر باشد.
امانت دار بخاطر حفظ متاع مردم ، مورد لطف خداى مى باشد.
خيانت در وديعه مردم ، سبب مى شود كه مردم به چشم دزدى و پستى به او نگاه كنند.
از نشانه هاى ايمان كامل آنست كه در اداء امانت خيانت نكند؛ تخلف از دادن ، خدا پرده فقر مى پوشاند. امانات يا مال يا اسرار يا فروج يا مركب و امثال اينهاست . و شيطان صدها دام مى نهد تا بتواند امانت دار را اغوا و گمراه كند تا به وسوسه خيانت در آنها نمايد!
1- امانت دارى ام سلمه
موقعى كه على عليه السلام تصميم گرفت كه به عراق براى اقامت برود، نامه ها وصيتنامه خود را به (ام سلمه ) سپرد، و هنگامى كه امام حسن عليه السلام به مدينه برگشت آنها را به وى برگردانيد.
وقتى كه امام حسين عليه السلام عازم عراق شد، نامه و وصيت خود را به ام سلمه سپرد و فرمود: هر گاه بزرگترين فرزندم آمد و اينها را مطالبه كرد به او بده . پس از شهادت امام حسين عليه السلام امام سجاد به مدينه بازگشت و سپرده ها را به وى برگردانيد.
(عمر پسر ام سلمه ) مى گويد: مادرم گفت : روزى پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام به خانه من تشريف آورد و پوست گوسفندى طلب كرد؛ در پوست مطالبى نوشت و به من داد و فرمود: هر كه با اين نشانه ها از تو اين امانت را طلب كرد به وى بسپار.
روزگارى گذشت و پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت كردند تا زمان خلافت اميرالمؤ منين كسى طلب اين امانت را نكرد، تا روزى كه مردم با على عليه السلام بيعت كردند.
من (پسر ام سلمه ) در ميان جمعيت روز بيعت نشستم پس از آنكه على عليه السلام از منبر فرود آمد مرا ديد و فرمود: برو از مادرت اجازه بگير، مى خواهم او را ملاقات كنم من نزد مادرم رفتم و جريان را گفتم مادرم گفت : منتظر چنين روزى بودم .امام وارد شد و فرمود: ام سلمه آن امانت را با اين نشانه ها به من بده . مادرم برخاست از ميان صندوقى ، صندوق كوچكى بيرون آورد و آن امانت را به وى سپرد، سپس به من گفت : فرزندم دست از على عليه السلام بر مدار كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله امامى جز او سراغ ندارم .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام منم میخوام درددل کنم و مشورت بگیرم شوهرم کلا ادم سرد مزاجیه و میل جنسی پایینی داره. خیلی ساله باهاش کنار اومدم و اما مدتی هست وقتی میخونم یا میشنوم که خانمی تو سن بالا باردار شده یا ناخواسته باردار شده یا بعد مرگ عزیزترینش باز رابطه ای بوده که منجر به بارداری شده ، خیلی دلم به حال خودم میسوزه. مرتب در حال مقایسه خودم و بقیه هستم. همه اش از خودم میپرسم چرا سرنوشتم این بوده که شوهرم این مدلی مشکل داشته باشه. وفتی جوانتر بودم میگفتم امتحان زندگیم اینجوریه اما الان سنم رفته بالا و نیازهام براورده نشده و فقط حسرت میخورم. میدونم تعدد رابطه دلیل بر دوست داشتن زن نیست ولی من هم خیلی احساس بیارزشی و پوچی میکنم. اینکه نمیتونم مثل بقیه زنها تو نقش همسری موفق باشم اینکه مرد من رابطه براش مهم نیست موندم با این مقایسه های ذهنی و افکار مخرب چکار کنم؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم ممنون بابت کانال خوبتون من سوالم اورژانسی هس اگه خواهرای گلم جواب بدن من مادرم چندروزه میگه که زیردلم بعد باکشاله رانم دردمیکنه رفتن پیش متخصص زنان زایمان دکترهم واسه مادرازمایش سونوهمرونوشته بعدسنوضخامت رحم نشون داده جواب ازمایششون یکم خون دیده شده بعدبهشون داروداده که بخورن الآنم هنوزدردداره بعدمادرمم قبلامشگل گوارش داشته دکترزنان که رفتن گفتن ممکنه ازمعدتون باشه حالامخاستم بدونم کسی می دونه مشکل مادرم چیه یاداروی یادمنوشی چیزی بخورن دردش کمتربشه😔 بعدیه مشکل دیگه هم دارم دخترم ۸ساله هس بعدببخشیدازجای خصوصیش موی اومده بیرون بعدالان مخاستم ببینم که ایابلوغ زودرس گرفته بعدچون زیادجسه بزرگی نداره خیلی ریزه بعداحتیاج به دکترداره یانه حالااگه کسی خدایی نکرده ازاین مشکلاداشت راهنمایی کنه هم واسه مادرم نگرانم هم واسه دخترم ندیده دوستتون دارم خانمهای گروه مامان رهاهستم😘❤️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت ادمین عزیزوتشکرفراوان بابت کانال خوب ومفیدتون پسرشش ساله ای دارم که خیلی بهانه گیرهست راجع به هرچی من اسم بیارم یاتوخونه هست نظرمیده وبهونه میگیره مثلامیگه به بالش من زیب بدوزیا.....خیلی اذیت میکنه کلافه شدم ازدستش روزی هم یه چی میخوادایقدبه یه چیزاصرارمیکنه تانخره ول نمیکنه دوستان کسی اگه بچه این جوری داشته یانظری راجع به این موضوع داره بگه ممنونم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سوالم اورژانسی هست. سلام دوستم با شوهرش به اختلاف خودن به دلیل این که مردش زود انزالی داره راهکاری دارید دوستان تا خدای نکرده منجر به طلاق نشه. ممنونم.
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به شما عزیزان لطفاً هرکس میدونه راهنمایی کنه شوهرم چندساله تشنج میکنه زیرنظردکترهم هست داروهم استفاده میکنه ولی بازم تشنج میکنه خیلی سخته برام سرکارهم میره خیلی وقتهاحالش بدمیشه سرکارمیارنش خونه همکاراش حالا سوال من اینه من بخوام برم سرکتاب براش بردارم برامریضیش مشکلی داره ؟ من فقط میگم سرکتاب بردارم شایدبهتربشه حالامیگن که مثلاکسی مشکل وگرفتاری داره سراغ دعانویس نرن ولی من برامریضیش میخام سرکتاب بردارم آخه چندسال پیش مایه عروسی رفتیم از عروسی که برمیگشتیم پای شوهرم شکست وبعدازاون تشنج کردن لطفاً هرکس میدونه راهنمایی کنه اگه مشکلی نیست دعانویس خوب ومؤمن درشیراز سراغ دارین بهم معرفی کنین تشکر میکنم ازهمه عزیزان دلسوز
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر خانمهای گروه لطفا برای من اگه میتونید دعا کنید من ۸ماهه زایمان کردم اصلا ازین رو به رو شدم تا همین حالا که دارم مینویسم سرگیجه دارم اصلا نمیدونم یه دفعه چی میشه حالم دگرگون میشه هر لحظه میگم الآن از هوش میرم سر درد دارم سرم و گوش هام سنگینه و گرفته از طرفی گوش چپم بشدت صدای تپش قلب میده کلافه شدم...قرص آهن میخورم شیره انگوز مغزیجات همه رو مصرف میکنم اما دریغ از یه ذره تغییر لطفا کسی میتونه راهنماییم کنه خیلی درمانده شدم😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام اجرتون به حضرت مهدی. لطفااین سوال بزاریدتوکانال. من صورتم دوره چانه ام بینیم جوشهای زیرپوستی خیلی بزرگی میزنه بعضیهاش کامل میمونه سربازنمیکنه مثله خال گوشتی میشه. اونایی هم که سرباز میکنه جاش لکه میشه میمونه. چندسال پیش کنارلبم زدشدخال گوشتی لیزرم کردم نرفت.حالاچندتازده همینجورشده. هرکه راحلی داره لطفا بهم بگه اجرتون به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
#ترش کردن و #رفلاکس
توجّه: در روایات داریم: اگر در أوّل غذا مخلوط پودر نمک سنگ با پودر آویشن بخورید، بسیار خوب است.
1.بعداز ناهار، انارشیرین را با پردۀ نازک روی دانهها بخورید؛ توجه: اگر یبوستدارید، بجای انار، یکاستکان آبِ انارشیرین بنوشید.
2. بعداز شام یکعدد سیب بخورید؛ توجه: اگر یبوست دارید، به جای سیب، یک استکان آبِ سیبِ طبیعیِ رسیدۀ شیرین بنوشید.
3. بعد از صبحانه، نهار، شام، حدّاقل 10 دقیقه راه بروید (صبحانه را اول آفتاب و شام را ابتدای شب بخورید).
4. قبل از خواب، دستشویی رفته و سپس وضو بگیرید.
5. متکّا و بالِشِ خود را ضخیم تر قرار دهید؛ که سر و گردن در راستایِ تَنِه نباشد.
6. پیورۀ سیب زمینی بدون پوست (یعنی سیب زمینی تراشیده شدۀ بدون پوست) یا یک سیب زمینی آب پز بعد از غذا بخورید.
7. کسیکه کبدچرب و ترشا دارد و همچنین پُر خوری کرده، برای درمان به مورد زیر عمل کند: مخلوط گل و برگ کلپوره (= مریم نخودی) + سبزی شاهتره، به نسبت مساوی، یا مخلوط جوشاندۀ گل و برگ کلپوره + عرق شاهتره به نسبت مساوی
8. اگر بیمار علاوه بر تُرشا، نفخ و یبوست و گرفتگی قلب دارد، بایستی سیب رسیدۀ شیرین (بدون پوست و دانه) را به همراه میوۀ گلابی رسیدۀ شیرین (بدون پوست و دانه) را بعد از غذا بخورد و سپس 10 دقیقه راه رود.
9. خوردن یک قاشق چایخوری مصطکی (مستکی= صمغ درخت پستۀ جنگلی) بعد از غذا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
)
- عطار خيانت كار
در زمان (عضدالدوله ديلمى ) مرد ناشناسى وارد بغداد شد و گردنبندى را كه هزار دينار ارزش داشت در معرض فروش قرار داد ولى مشتى پيدا نشد. چون خيال مسافرت مكه را داشت ، در پى يافتن مردى امينى گشت تا گردن بند را به وى بسپارد.
مردم عطارى را معرفى كردند كه به پرهيزكارى معروف بود. گردنبند را به رسم امانت نزد وى گذاشت به مكه مسافرت كرد. در مراجعت مقدارى هديه براى او هم آورد.
چون به نزدش رسيد و هديه را تقديم كرد، عطار خود را به ناشناسى زد و گفت : من ترا نمى شناسم و امانتى نزد من نگذاشتى ، سر و صدا بلند شد و مردم جمع شدند او را از دكان عطار پرهيزكار بيرون كردند.
چند بار ديگر نزدش رفت جز ناسزا از او چيزى نشنيد. كس به او گفت : حكايت خود را با اين عطار، براى امير عضدالدوله ديلمى بنويس حتما كارى برايت مى كند نامه اى براى امير نوشت ، و عضدالدوله جواب او را داد و متذكر شد كه سه روز متوالى بر در دكان عطار بنشين ، روز چهارم من از آنجا خواهم گذشت و به تو سلام مى دهم تو فقط جواب سلام مرا بده . روز بعد مطالبه گردن بند را از او بنما و نتيجه را به من خبر بده .
روز چهارم امير با تشريفات مخصوص از در دكان عبور كرد و همين كه چشمش به مرد غريب افتاد، سلام كرد و او را بسيار احترام نمود. مرد جواب امير را داد، و امير از او گلايه كرد كه به بغداد مى آيى ، و از ما خبرى نمى گيرى و خاسته است را به ما نمى گويى ، مرد غريب پوزش خواست كه تاكنون موفق نشدم عرض ارادت نمايم . در تمام مدت عطار و مردم در شگفت بودند كه اين ناشناس كيست ؛ و عطار مرگ را به چشم مى ديد.
همين كه امير رفت ، عطار رو به آن ناشناس كرد و پرسيد: برادر آن گلوبند را چه وقت به من دادى ، آيا نشانه اى داشت ؟ دو مرتبه بگو شايد يادم بيايد. مرد نشانه هاى امانت را گفت : عطار جستجوى مختصرى كرد و گلوبند را يافت و به او تسليم كرد؛ گفت : خدا مى داند من فراموش كرده بودم .
مرد نزد امير رفت و جريان را برايش نقل كرد. امير گردنبند را از او گرفت و به گردن مرد عطار آويخت و او را به دار كشيد دستور داد: در ميان شهر صدا بزنند، اين است كيفر كسى كه امانتى بگيرد و بعد انكار كند. پس از اين كار عبرت آور، گردن بند را به او رد کرد و او را به شهرش فرستاد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
.#داستان_عباس_مریم ❤️
تو مسیر برگشت به این فکر کردم که اصلا لباس مناسبی ندارم .. برای خودم دو تا تی شرت و تاب و شلوار خریدم .. مدتها بود که برای خودم خرید نکرده بودم و همین چند تکه لباس کلی حال دلم رو خوب کرد .. از جلوی مغازه ی لباس زیر فروشی رد میشدم که بی اختیار ایستادم .. وضع لباس زیرهام خیلی بد بود حتی از لباسهای بالایی بدتر...
امشب ...
با یادآوری اتفاقی که قراره امشب بیوفته طپش قلبم تندتر شد و تو یه لحظه تصمیم گرفتم خرید کنم .. دو تا ست رنگی خریدم .. درسته ازدواجمون موقته ، ولی مرد جوونی که امروز برای اولین بار دیدم برخلاف انتظارم مرد خوشتیپ و جذابی بود و نمیخواستم برای همیشه با یادآوری من حالش بهم بخوره ..
با قدمهای تند خودم رو به خونه رسوندم ..
قبل از رفتن به طبقه ی خودم ، آقا موسی رو صدا کردم .مجبور بودم ماجرای عباس رو بهش بگم ..سرم رو پایین انداختم و گفتم راستش من .. شوهر کردم و اون پول رو داده ..
آقا موسی کمی مکث کرد و بعد از چند لحظه گفت انشالله عاقبت بخیر بشی دخترم..
از خوشحالی اینکه قرار نیست جابه جا بشم تمام غذایی که دیشب دست نخورده مونده بود خوردم و کمی خوابیدم ..
چشمهام رو که باز کردم غروب شده بود .. سریع بلند شدم و کمی خونه رو مرتب کردم و یه دوش گرفتم ..
موهام رو سشوار کشیدم .. خواستم کمی آرایش بکنم ولی خجالت میکشیدم .. موهام رو از پشت ساده بستم و یکی از تیشرتهایی که ظهر خریدم رو پوشیدم .. از ساعت هشت بیکار نشستم و تلویزیون نگاه کردم .. چشمهام تلویزیون رو میدید ولی هواسم به قدری پرت بود که نمیفهمیدم چی نشون میده .. تو دلم رخت میشستند .. نکنه حامله نشم و بخواد پولی که داده رو پس بگیره .. نکنه حامله بشم و یه وقت مامان بیاد تهران و بفهمه .. نفهمیدم کی زمان گذشت .. با صدای زنگ از جا پریدم ....👇👇👇👇👇
ادامه در اینجا👇👇👇❤️
https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5
داستان زندگی مریم و عباس 👆🏻😍
همون که ایتارو ترکونده😍😍
تموم شده ها کاملشو برید بخونید👆🌸سنجاق شده❌🌸