eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفاف سازی پوست صورت و رفع لک صورت با مالیدن خربزه خوردن سکنجبین استاد خیراندیش ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 آیدا صبح روزبعد کلاس داشتم و جشن برای ساعت 12شروع میشد قرارشد بین زنگ دوم مامانم
🌸🍃 آیدا گفتم چراخاموشه پس گفت اهان خطشو عوض کرده یادش رفته بده بهت الان مسیجش میکنم برات. شمارشو فرستادسیوکردم دلبر💜 نتم بالانمیومد نمیدونم چرا منتظر مامان موندم بیاد بانت اون کانکت بشم...  ساعت 3ظهر بود مامان اومد فورا ناهارو براش حاضرکردم  گوشیشو برداشتم کانکت شدم  سرچش کردم بالا نمیومد  اون یکی اکانتشو چک کردم دیدم عه زده بلاک  قلبم انگار کند میزد مهمون اومد همون لحظه پاشدم به لباس عوض کردن و پذیرایی تا 11شب که مهمونارفتن سمت گوشی نرفتم  اما تمام این چندساعت قلبم گواهی خبر بدیو میداد اومدم تو اتاق دراز کشیدم  باز چک کردم دیدم بلاکم گوشی مامانو برداشتم  رفتم تلگرامش عرق سرد ازپشت کمرم میچکید پایین میلرزیدم شمارش توگوشی مامان بودش سرچش کردم دیدم عه یه چیزطلایی رو پروفایلشه بازش کردم دیدم زده خانوممM گفتم لابد این یکی دیگس یبار دیگ شمارشو سیو کردم دیدم درسته دستام میلرزید  به جرعت میتونم بگم تپش قلب 170 8تاپروفایل بود تندتند رد کردم دیدم یجا عکسای چشمای خودشه و یه دختره که اونم چشماش رنگی بود....  دیوونه شدم رد دادم ساعت 12شب نعره میکشیدم توخونه مامانم داد میزد چیشده گوشیو تودستم دید گفت یاخدا میخواست دستامو بگیره فرار کردم توحموم  مامانم داد و بیداد ک بیا بیرون گفتم مامان تموم شد میکشم خودمو  تموم شد  گفت زنگ میزنم به بابات گفتم زنگ بزن بابای بابام ساکت شدم  کل دستمو خط خطی کردم جفت رونای پام یهو دیدم شیشه حموم پرت شد وسط حموم مامانم اومد تو  خواست دستامو بگیره مشتمو بردم سمت صورتش یهو فهمیدم دارم چیکار میکنم شروع کردم ب زدن خودم بغلم کرد گفت فقط تاصبح اروم باش فقط تاصب دست و پامو پانسمان کرد از شدت سوزش و درد و گریه بیهوش شدم..  صبح که چشامو باز کردم قبل اینکه اسمم یادم بیاد یادم اومد که دیگه نیست  پاشدم رفتم سر کیف داروها مشت مشت قرص بود خوردم  و کسی نفهمید  تا یک ساعت بعد داشتم گوجه خیار خورد میکردم حس کردم بدنم داره سفت میشه و دیگه چیزی نفهمیدم تشنج کرده بودم نمیدونم چفدر گذشت باحس کردن یه چیزی که داره میره تو بینیم بهوش اومدم داشتن شلنگ برا شست وشو ردمیکردن هعی من عوق میزدم باز همون حس سفت شدن بدن و بیهوشی مطلق یک هفته بیمارستان و دوماه پیش تراپیست رفتن دردی ازمن دوا نکرد رفتم مدرسه گوشیمم بردم بهش پیام دادم گفتم بیا ببینمت و خداحافظی کنیم قبول نمیکرد اما یهو گفت باشه منم تومدرسه خودمو زدم به دلدرد بابدبختی مدیر قبول کرد با خدمتگذار مدرسه برم بیمارستانی ک بابام شاغله  خلاصه سرم و اینا نوشتن برام به بابام گفتم میبرم مامان بزنه قبول نمیکرد یه اخم خاصی داشت بابدبختی پیچوندمش داروهارو گذاشتم توکیفم و رفتم بهش پیام دادم کجایی گفت پشت فلان باشگاه رفتم توماشین باخودم میگفتم الان دیگه دلتنگمه اشتی میکنیم اما نگاهمم نکرد اون دختر شده بود همه چیزش گفت درست نیست این قرارمون بچه بازی فقط درنیار و بلایی سرخودت نیار بروپی زندگیت  گریه کردم زار زدم گفتم چطور میتونی  مهم نبود حالم براش....  پیاده شدم و رفتم خونه باحالی خراب  اما اون یه حرفش که گفته بود بچه نباش چشمای منو باز کرد روزها و شبا گذشت یه دختر افسرده داغون باافت تحصیلی تو سال اخردبیرستان بودم ازقضا دختر داییشم تودبیرستان ما ثبت‌نام کرده بود نشسته بودم ی گوشه به برگشتنش فکرمیکردم که دخترداییش زد روشونم بی هوا یهو گفت عه مگه میدونی امشب میره خواستگاری؟؟  اب دهنم خشک شد موندم چیکارکنم نمیخواستم نقطه ضعف نشون بدم  گفتم عروس خانوم کی هست؟ گفت مهسا دیگه نمیشناسیش؟  گفتم نه گفت باهمون عشق اولش ک دیگ دوباره برگشتن بهم...  پوزخند چرتی زدم گفتم مبارکه  زنگ خورد رفتم کلاس بچه ها فهمیده بودن  انگاری ک عزیزشون مرده نشسته بودن به حال من گریه کردن  معلم که اومد تو قبل سلام گفتم تومسابقات کشوری اسممو رد کنید ازخوشحالی داشت بال درمیاورد میدونست استعدادشو دارم دیگ اشکی رو صورت بچه هاخشک شده بود براش مهم نبود فقط مهم حرفی بود که زدم دلبر عقد کرد من حرصمو سر کلاسای فشرده خالی میکردم  درسو میجوییدم ساعت 7صبح میرم کلاس ساعت9شب با دماغ خونی که ازفشار درس و گرسنگی و گرما ترکیده بود برمیگشتم  روزش رسید رفتم مسابقات ک توجنوب بود سرسختانه امتحانمو دادم سومین روز روز اعلام نتایج بود.. ... ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهید حاج حسین بادپا 💜 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
زندگینامه شهید حسین بادپا🌸🍃 حسین بادپا به تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۴۸ و در خانواده ای مذهبی اهل شهر رفسنجان از توابع استان کرمان به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر محل تولدش سپری کرد اما تقارن سنین نوجوانی او با دوران دفاع مقدس باعث شده بود تمام فکر و خیال حسین مشغول اعزام به جبهه باشد. اشتیاق حاج حسین به حضور در جبهه ها بالاخره نتیجه داد و او به محض ورود به ۱۵ سالگی عازم جبهه های نبرد با نیروهای بعثی شد، حسین بادپا از آن به بعد مدت ۴ سال تمام را در جبهه ها گذراند و در این مدت به عنوان مسئول محور شناسایی و در مقاطعی هم در مقام فرمانده گروهان یا معاون گردان انجام وظیفه کرد. حسین باد پا از افراد بسیار زحمتکش و مخلص لشکر ۴۱ ثارالله بود که بارها مجروح شد و در نهایت با از دست دادن یکی از چشمانش به عنوان جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس شناخته شد ولی با این وجود پس از جنگ هم از پا ننشست و در ماموریت‌های جنوب‌شرق لشکر ۴۱ ثارالله در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار در سال ۷۰ پیشتاز نبرد بود. شهید بادپا خدمات زیادی را در عملیات های لشکر ۴۱ ثارالله در سال های ۷۱ تا ۷۳ درگردان زرهی تقدیم انقلاب کرد و حتی پس از بازنشستگی در سال ۱۳۸۳ هم، با راه اندازی دفتر خدمات درمانی روستایی منشا خدمت به روستاییان و مردم محروم بود و هیچ گاه ارتباط خود با بسیج و سپاه را قطع و حتی کمرنگ نکرد. با آغاز درگیری های بین نیروهای مقاومت و تکفیری ها در سوریه حاج حسین هم به عنوان نیروی مستشاری و به صورت داوطلبانه عازم شامات شد اما به خاطر روحیه ای که داشت هیچگاه از درگیری ها فاصله نگرفت و در این مسیر بارها هم با مجروحیت به ایران بازگشت اما هر بار بدون این که منتظر بهبودی کامل بماند به سوریه برگشت تا کار ناتمامش را تمام کند. سردار شهید حسین بادپا بالاخره مزد سال ها رزمندگی و ایثارگری را در سوریه و از عمه سادات گرفت و در اولین روز اردیبهشت ماه سال ۹۴ به همراه همرزم خود شهید هادی کجباف در عملیاتی در منطقه بصری الحریر استان درعا سوریه به شهادت رسید، از این شهید بزرگوار سه فرزند به یادگار مانده است. دعا برای شهادت ( از خاطرات شهید حسین بادپا )💜 بعد از مدتی حاج حسین بادپا رو به من گفت ابراهیم حاج قاسم از غیب خبر داره. گفتم یعنی چی از غیب خبر داره؟ حاج حسین گفت، آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم. پرسیدم چه خوابی؟ حاج حسین گفت چندی قبل خواب شهید کاظمی را که پیغام شهید یوسف الهی را برایم آورد و گفت تو شهید نمی شوی دیدم. در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعا نکرد. آمین بگو و گفتم خدا منو به شهدا برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید. حاج قاسم از کجا فهمیده که گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند، دعا کند، شهید می شوی؟ سردار حسین بادپا بعد از این خواب به روایت فیلمی که در آیین یادبود این شهید والامقام در کرمان پخش شد، درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار شهید کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند. حاج حسین آنجا از مادر شهید کاظمی می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند. و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد... مردی که میخواست دیده نشود ( از خاطرات شهید حسین بادپا )❤️ حسین بادپا سردار بی نام ونشانی که اخلاص را نزد رفقای شهیدش فرا گرفته بود هر گز نخواست دیده شود و نامش سر زبانها افتد . حسین بادپایی که دلش می خواست دیده نشود اصرار داشت که شهید شود و مگر نگفته اند عاقبت جوینده یابنده بود ومگر نگفته اند اگر دری را بکوبی واصرار کنی عاقبت ان در باز می شود . با شروع جنگ داخلی در سوریه وفعالیت گروههای تکفیری حسین به انجا رفت و هر بار که بر می گشت به اقتضای طبع وجودش که می خواست دیده نشود اگر سوالی می شد ، مختصر ومهربانانه ونرم وملایم همراه با لبخندی بر لب پاسخ می داد پاسخی که قانعت نمی کرد.  روزی پرسیدم حسین جان فرماندهان شهید تیپ فاطمیون را می شناسی تنها بدین نکته اشاره کرد که بله می شناسم و هرگز نگفت به همراه آنان در تپه قرین چه کربلایی برپا کرده بود وهرگز نگفت با انفجاری که سبب شهادت فرمانده تیپ فاطمیون و معاونش شد او نیز به هوا پرت شد و شهادت را در کنار خودش حس کرد
او از رشادتهایش در زمان جنگ تحمیلی و در زمان جنگ با تکفیریها هیچ نمی گفت چرا که می خواست دیده نشود و هر که بخواهد منیت را کنار بگذارد و با اخلاص برای خدا کار کند وبین خود وخدا را اصلاح کند یقینا خداوند نیز بین او و مردم را اصلاح کرده و او را شهره جهانیان می کند و با چشیدن شهد شهادت به او رضوان الهی را رزق وروزی او می کند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام به همگی دوستان ،من یه خانم بسیارتنهاهستم ۳۶سالمه وسه تابچه کوچیک دارم شوهرم کارمندولی متاسفانه اعتیادداره ،مشکل اصلی من بیداری هایی شبانه است طوری که هرشب ساعت چهاریاپنج صبح میادخونه یه دوست داره که مدام بااونه من هرشب بایدتنهابچه هاروبخوابونم تنهابخوابم اگرکوچکترین اعتراضی بکنم قهرمیکنه تامدت هاحرف نمیزنه من زن بسیارارام صبرهستم همیشه سعی کردم محیط خونه روگرم نگه دارم اصلاغرنمیزنم گیرنمیدم کاری به کارش ندارم ده سال ازدواج کردیم توی تمامی این مدت من شب باترس ولرزخوابیدم ازهرطریقی هم سعی کردم این عادتشوترک کنه فایده نداشت محبت ،دعوا،قهر...،خوب منم یه زنم بعضی وقتادوست دارم کنارهمسرم بخوابم به محبت نوازش احتیاج دارم ،هیج جاباهم نمیریم ،خانوادی هم ندارم که پشتم باشن حس میکنم ازسادگی خوب بودنم سواستفاده کرده اگربخوام ادم سرسختی باشم کارمون به طلاق میکشه ومن نمیتونم ازبچه هام دوربشم کسی روهم ندارم اون خیلی ظالمه وزورداره من ادم ضعیف وترسوی هستم ازطرفی هم نمیدونم باتنهاییم چیکارکنم تحمل این زندگی برام خیلی سخته ،لطفآراهنماییم کنیدچیکارکنم. ؟؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه. تو رو خدا اا زود هر کی میدونه جواب من رو بده🙏 چطور میشه پیام های گوشی را که از سطل زباله هم پاک شده باز گرداند؟ ؟؟؟ من هم باشم مامان ماهان ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه. یه راهنمایی ازتون میخواستم. دخترای من چهار سال و سه سال هستن. مشکلی که دارم بچه هام همش ضعف دارن، گشنه ن. الان ناهار میخورن،یساعت دیگه باز گشنه شونه. البته غذاشون کمه ،کم غذا میخورن اما تعداد دفعاتش زیاده. سعی میکنم مثلا تو عدسی لوبیا از گوشت یا استخون گوسفند استفاده کنم برای مقوی بودنش، اما فایده نداشته/ من خودم همیشه اینجوری بودم اما هیچ وقت نرفتم دکتر. حالا بچه هامم به خودم رفتن. از نظر وزنی هم میشه گفت لاغریم. لاغری مفرط نه. اما خب از طبقه لاغرا حساب میایم. اسمم شکیبا ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام و عرض ادب .. لطفاً راهنمایی کنید من تمام درها به روم بسته است . ی بچه دارم خونه ۵۰ متری پدر شوهر مادرشوهر زندگی میکنم با بدبختی که اگه بگم ی کتاب میشه شوهرم موادشیره مصرف می‌کنه رفیق باز واصلا خونه نمیاد پول نمی‌ده نه خرید نه تفریح نه گردش نه مسافرتی نه مهمونی نه مهمون میاد همش میگه ندارم خیانت کار هم هست هرچی فکرشو بکنید ی آدم بد داره در این هست .سرکار نمیزاره برم طلاقم نمی‌ده همه راه ها به روم بسته س .باهام هیچ رابطه ای ندارم ومن خیلی عصبی هستم و گاهی خودارضایی میکنم وبعدش انقد گریه میکنم که چشمام جایی رو نمی‌بینه ..من چیکار کنم واقعا موندم از خونه مادرش هم خونه نمیگیره که بریم .من خستم خیلی خستم کلا لال شدم حرف نمی‌زنم حوصله خودم رو هم ندارم .جوون هستم خوشگل خوش لباس ولیکن منو نمی‌بینه وهمش خیانت می‌کنه ومیگه به نظر خودم کارم درست بوده و هست تازه منو کتک میزنه اعتراض میکنم ومیزاره می‌ره نمیاد چند روز .من دیگه بریدم به معنای واقعی خواهش میکنم کمکم کنید . لطف کنید صلوات بفرستید برای گره گشایی زندگی من .خدا خیرتون بده. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت شما عزیزان من یه مشکلی دارم که خیلی عذابم میده بعد از زایمانم پریودیم نامنظم شده و تقریبا هفت روزی ده ردزی یکبار پریود میشم خونریزی طبیعی مثل پریودی نه لکه بینی آیا کسی اینجدری بوده راهکاری دارین دارویی چیزی خوردین خوب شدین. خیلی عذاب میکشم الان چهارماهی از زایمانم گذشته زایمان سومم هستش رواون دوتا بچم اینجوری نبودم الان اینجوری شدم 😔😔😔😭😭 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان عزیزم ،ممنون میشم اگه کسی می‌دونه جواب بده ،،من چند باری هست که یه مهمون برام میاد ولی هر وقت می‌ره منو شوهرم مدام بحثمون میشه و با هم دعوا داریم که گاهی ماهها طول می‌کشه این مهمون دو سه روز پیش اومد ولی وقتی رفت چشمم خورد به ریشه های قالی که به طرز عجیبی گره زده شده بودن ،،عکسشو میزارم اگه کسی بلده جواب بده 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام دوستان عزیزم ،ممنون میشم اگه کسی می‌دونه جواب بده ،،من چند باری هست که یه مهمون برام میاد ولی هر وقت می‌ره منو شوهرم مدام بحثمون میشه و با هم دعوا داریم که گاهی ماهها طول می‌کشه این مهمون دو سه روز پیش اومد ولی وقتی رفت چشمم خورد به ریشه های قالی که به طرز عجیبی گره زده شده بودن ،،عکسشو میزارم اگه کسی بلده جواب بده 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام به همگی دوستان ،من یه خانم بسیارتنهاهستم ۳۶سالمه وسه تابچه کوچیک دارم شوهرم کا
پاسخ اعضا 🌙🌸 سلام ونور جواب من به اون خانمی که میگه تا حالا مشهد نرفته هزینه جا و غذا رو هم نداره میتونی شهادت امام رضا بری چون اکثر حسینیه ها رایگان اسکان میدن و غذا هم میتونی از موکبها بگیری.داخل صحن از خادمها هم بپرسی جا واسه خوابو استراحت بهتون معرفی میکنند.رفتید التماس دعا 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام خانومی که شوهرش نمیزاره برای رانندگی بره خواهر گلم شما یک مدت اصلا در مورد رانندگی و گواهینامه صحبت نکن به شوهرت اقتداربده بگو هرچه شما صلاح میدونی مهلت باطل شدن گواهینامه یک ساله یکمدت رواعصاب همسر ت نرو کمکم آروم میشه ممکنه در مور د رانندگی خانوما توی جمعی چیزی شنیده حساس شده به نظر من به خاطر این چیزا زندگی روتلخ نکن 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام‌خدمت‌خانمی‌که‌شوهر‌سیگاری‌دارن،هرروز‌۳‌لیوان‌شیر‌گرم‌به‌همراه‌دارچین‌بدین‌بخوره‌از‌سیگار‌بدش‌خواهد‌آمد‌زیرا‌کلسیم‌‌موجود‌درشیر‌‌باعث‌تلخی‌دهان‌افراد‌سیگاری‌میشود‌واینکه‌برای‌جلوگیری‌از‌یبوست‌‌ایجاد‌شده‌ازمصرف‌شیر‌وسیگار‌روزی‌یک‌عدد‌مسهل‌گیاهی‌بعد‌ازشام‌مصرف ‌شود‌،نام‌این‌داروی‌‌گیاهی دایمولاکس 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام عزیزم در جواب اون خانمی که پرسیدند نذر نمک حضرت زهرا چه جوریه حقیقتش من خودم از ش حاجت گرفتم برای حاجتی که داری نذر نمک حضرت زهرا کن اگر حاجتت برآورده شد به تعداد سن حضرت محمد ص شیرینی مشکل گشا ویک تکه سنگ نمک تو پارچه توری یا مثلا زیپ کیفهای کوچیک بزار وبده به هر کی دلت میخادانشاالله که حاجت روا بشید 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلام وقت بخیر دوست مجازی عزیز وقتی ایمان داری که غذا خوب بوده اصلا به حرف هاشون اهمیت نده خیلی ها از حسادت این حرف ها رو میزنن (مهم نیست نسبتشون چیه دوره یا نزدیک) ویا چون در خودشون توانایی برگزاری چنین ضیافتی رو نمی‌بینند کار شما رو بی ارزش میکنند همواره در کنار همسرتون باشید گذشت زمان خودش همه چیز رو حل میکنه ضمنا شما اولین نفری نیستید که این مشکل براتون پیش اومده عروس همسایمون اشک می‌ریزه از دست خواهرش از زمان ازدواجش حسادت داشت چرا آرایشگاه بهتره تا خرید خونه و ویلا و ماشین حتی وقتی سنو گفت بچه اش دختره مدام زنگ میزنه به خواهرش تو فقط پسر میاری و عرضه دختر دارشدن نداری ولی من با عرضه ام و.....😡 یه چیزی میگم ولی باید عملا ببینید یا اون یکی اومد آرایشگاه برای عروسی فامیلشون خواهرش که هم خواهرش هست و هم جاریش اومد دنبالش چنان اخماش رفت توهم که باناراحتی گفت شما هم متوجه برخورد خواهرم شدین😔 و یکی که با خواهرش اومد انتخاب لباس عروس دختره یه لباس زیبا انتخاب کرد خانواده داماد قبول کردن و رفتند ۵ دقیقه بعد خواهره اومد گفت نه برای چیش و یه دونه قدیمی انتخاب کرد مسئول اونحا دراومد گفت خواهر اینجوری ندیدم این ها یک مثال بود زدم به دلیل اینکه انسان ها وقتی متوجه میشن دیگران هم چنین مشکلاتی دارند صبرش بیشتر میشه و تحملش بالا میره همواره در کنار همسرت باش ان شاءالله به زودی مادر و خواهرتون متوجه اشتباهشان میشن و روابط حسنه میشه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻 سلا م برای خانمی که شوهرت برای گواهینامه گرفتن لج کرده باهات سعی کن خودتو بیخیال نشون بدی اصلا یک مدت نرو چون تا یک زمانی وقت داری که بری از خود انوزشگاه بپرس شرایط بهت میگن. شاید از سرش بیوفته راحتتر بتونی بقیشو ادامه بدی. بعدم هروز روی چایی وهمه ی غذاهان سوره ناس بخون.وذکر یونسیه.و یاودود چند با رو خوراکی هات بخون خیلی مجربه شوهرت اروم میشه شک نکن. لازمم نیست فوت کنی به غذا فقط در حین اماده کردن چای وغذا اینارو رو خوردنی ها بخون خیلی خوبه. سلامتی وفرج اقامون صلوات🌷🌷🌷 ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ــ🌺🍃┅═ঊঈ 🌺﷽🌺ঊঈ═┅╮ ـ ✍تدابیر غذایی لازم برای از بین رفتن سردی رحم‼️ 🎥 خانم دکتر مقیمی 📲لطفا انتشار دهید😊👌 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🔴 ♻️ یکی از مشکلات رایج نوزادان، یبوست است. برای درمان نوزادی که دچار یبوست است، ابتدا باید اصلاح شود، چرا که تغذیه کودک از شیر مادر است. مادر با اصلاح مزاج و تغذیه، رفع سردی معده و استفاده از غذاهای باید شیر را اصلاح کند. 🔹 مصرف خاکشیر ناشتا با آب جوش و کمی عسل، استفاده از شیر بادام پوست گرفته با کمی روغن بادام شیرین، مصرف انجیر و آلو خیسانده، مویز و کشمش، مصرف روغن حیوانی با عسل، مصرف آبگوشت، آش جو و گندم با روغن زیتون ملین‌های خوبی برای مادر هستند. 🔹 نوزادانی که از استفاده می کنند بیشتر دچار یبوست می‌شوند. 🔹 چکاندن دو قطره در ناف و روغن مالی و در جهت عقربه‌های ساعت با این روغن برای رفع این مشکل بسیار موثر است. می‌توان روزانه ۲ قطره روغن بادام شیرین طبیعی تا رفع مشکل در دهان کودک چکاند. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔴 پرهیزات قاعدگی ♻️ مزاج بانوان نسبت به آقایان سرد و مرطوبتر است.️ با توجه به اینکه بانوان در دوران عادت ماهیانه در شرایط ویژه ای قرار می گیرند این سردی تشدید میشود، بنابراین باید برای حفظ سلامت خود پرهیزات خاصی را رعایت کنند؛ این پرهیزات هم شامل پرهیزات غذایی می‌شود و هم پرهیزات رفتاری. عدم رعایت این پرهیزات زمینه ساز مشکلات متعددی از جمله: دیسمنوره، بی‌نظمی قاعدگی، خونریزی‌های نامتعارف، سردی و بی‌میلی جنسی، افزایش ضخامت رحم، ایجاد کیست، فیبروم و میوم و حتی سرطان رحم و تخمدان خواهد شد. ‼️ پرهیز از: 🔷 غذاهای سرد (دمایی و مزاجی): گوشت گاو، عدس، ماست و خیار، سبزی گشنیز، قارچ، بادمجان، فست‌فود، املت، ماهی، نخود سبز، میوه‌های کال، آب سرد، یخ، بستنی 🔷شست ‌و ‌شو بعد از اجابت مزاج خصوصا در سه روز ابتدایی عادت ماهیانه 🔷حمام کردن 🔷استفاده از استخر 🔷نشستن در مکان های سرد (روی سرامیک و فلز و ...) 🔷مجامعت کامل (دخول) 🔷پوشیدن شلوار و لباس زیر تنگ 🔷استفاده از نوار بهداشتی و دستمال توالت (جایگزین مناسب نوارهای بهداشتی، پدهای پارچه ای قابل شستشو است و جایگزین دستمال کاغذی، دستمال نخی است که باید بعد از شست‌وشو در زیر نور آفتاب خشک شوند) 🔷پرخوری: چرا که پرخوری باعث ضعف قوه‌ی هاضمه و در نتیجه باعث تولید خلط سرد در بدن و سردی تن میشود. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ✅ سبزیهای برتر: 1️⃣ در درجه اول: سبزی که مانند نان نسبت به دیگر غذاها می باشد . 2️⃣ در درجه دوم که سبزی پیامبر ودرمان هزار بیماری است که یکی از آن نازائی است. 3️⃣ در درجه سوم باذروج است وشاید تمام انواع ریحان را شامل میشود ودر حقیقت سبزی حضرت امیر (ع) است . 4️⃣ در درجه چهارم که اسم آن بقله الزهراء یعنی سبزی حضرت زهرا سلام الله علیها است . 5️⃣ در درجه پنجم که سبزی پیامبر الیاس والیسع ویوشع بن نون است . 6️⃣ در درجه ششم و و است که تمام قسمت های آن خورده میشود ودور ریز کمتری دارد وهر قسمت یک فایده جداگانه دارد . 7️⃣ در درجه هفتم جزو سبزیهای گرم ومفید میباشد. 8️⃣ در درجه هشتم که معادل طلا ارزش دارد ودرمان خیلی از دردهاست . وشاید بتوان برگ کلم وگل کلم را نیز به سبزیجات ملحق کرد ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
21.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمان سنتی گرفتگی رگ های قلب و حرارت کبد ‌ ✅در این ویدیو با حضور دکتر اکبری ( پزشک فوق تخصص غدد و متخصص طب سنتی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و متصدی سلامتکده طب سنتی درشهریارکرج ) در مورد اینکه برای گرفتگی رگ های قلب استفاده از سیر ترشی و زالو درمانی بسیار مفید است همچنین برای درمان کبد بهتر است از ترکیب سیاه دانه و عسل برای باز شدن مجاری ها استفاده کنند صحبت می کنیم. این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️ ‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 سعد بن عبداللّه قمی حكایت نماید: روزی متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشكل را طرح و تنظیم نمودم تا از سرور و مولایم حضرت ابومحمّد امام حسن عسكری صلوات اللّه علیه پاسخ آن ها را دریافت نمایم . از شهر قم به همراه بعضی دوستان حركت كردیم ، هنگامی كه وارد شهر سامراء شدیم به سوی منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم ، داخل منزل رفتیم . همین كه وارد شدیم ، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكی خردسال را - كه چون ستاره مشتری می درخشید - روی زانوی خود نشانیده بود. امام عسكری علیه السلام به ما اشاره نمود كه جلو بیائید و در نزدیكی ما بنشینید. پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتیم و نشستیم و سپس مسائل خود را به طور كلّی مطرح كردیم . امام حسن عسكری صلوات اللّه علیه پس از شنیدن سخنان و مسائل ما، اشاره به كودك نمود و اظهار داشت : ای فرزندم ! جواب شیعیان خود را بیان كن . پس ناگهان ، آن كودك لب به سخن گشود و تمامی سؤ ال های ما را یكی پس ‍ از دیگری جواب كافی داد. و بعضی سؤال ها را پیش از آن كه مطرح كنیم ، خود كودك مطرح می نمود و جواب آن را می داد، به طوری كه همه ما مبهوت و متحیّر گشتیم كه این كودك خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت كافی دارد و با بیان شیوا تمامی سؤ ال های ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع می نماید؟! پس از آن ، امام حسن عسگری صلوات اللّه علیه متوجّه من شد و فرمود: ای سعد بن عبداللّه ! برای چه از قم به این جا آمده ای ؟ عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چون عشق زیارت و دیدار شما را داشتم ، بدین جا آمده ام . حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائی را كه تهیّه و تنظیم نموده بودی ، چه شد؟ پاسخ دادم : آماده و موجود می باشد. فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدی موعود علیه السلام آنچه می خواهی سؤ ال كن . و من بعضی از سؤال های باقی مانده را مطرح كردم ، از آن جمله عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! تاءویل و تفسیر كهیعص چیست ؟ كودك در حالی كه روی زانوی پدر نشسته بود، فرمود: این حروف ، رموز و اخبار غیبی الهی است كه خداوند متعال در رابطه با حضرت زكریّا پیغمبر علیه السلام بیان نموده است ؛ چون زكریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامی خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید. لذا جبرئیل علیه السلام نازل شد و آن اسامی مقدّس را به او تعلیم داد؛ و هر زمان حضرت زكریّا علیه السلام یادی از آن اسامی : محمّد، علی، فاطمه ، حسن ، حسین علیهم السلام می كرد، هر نوع مشكل و ناراحتی كه داشت ، حلّ و بر طرف می گردید. امّا هرگاه نام حسین علیه السلام بر زبان جاری می نمود و به یاد آن حضرت می افتاد، غم و اندوه فراوانی بر او عارض می شد؛ و افسرده خاطر می گردید. پس روزی اظهار داشت : خداوندا! علّت چیست كه هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور می شوم ، دلم آرام می گیرد؛ و چون پنجمین نفر را یاد می كنم محزون گردیده و در چشمانم اشك حلقه می زند؟! خداوند متعال كهیعص را در جواب حضرت زكریّا علیه السلام برایش ‍ فرستاد؛ و تمامی اخبار و جریاناتی را كه بر امام حسین علیه السلام مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز كلّی برایش بیان نمود: كاف یعنی ؛ كربلاء و حوادث آن ، هاء اشاره به هلاكت و شهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم ، یاء یزید - بن معاویه است - كه بر امام حسین علیه السلام ظلم نمود، عین اشاره به عطش و تشنگی آن حضرت و اصحاب می باشد؛ و صاد صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود. سپس آن كودك در ادامه فرمایشات گهربارش فرمود: چون حضرت زكریّا علیه السلام این خبر را - از فرشته الهی یعنی ؛ جبرئیل امین علیه السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گریه و زاری می كرد. و در پایان افزود: حضرت یحیی پیغمبر و امام حسین علیهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگی به دنیا آمدند. چهل داستان و چهل حديث از امام زمان(ع)/ عبدالله صالحي ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️ از حضرت امام صادق (ع) نقل است که اگر فرزندتان سرکش شده اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد با اعتقاد تام و باور کامل ، این سوره مبارکه را(107) مرتبه با نیت خالص و توجه به خدا بخواند فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
💜🍃 سلام خدمت دوستان❤️  من توی چند سالی که عضو کانالم یه وقتایی مطلب فرستادم براتون . امروز یه سری حوادث پیش اومد که دلم می خواست یه پست بذارم و همه بیاین تعریف کنید تا یه کم به مشکلات بخندیم و ببینیم که میشه از این زاویه هم بهشون نگاه کرد. هر تجربه ای از خواستگاری رفتن یا خواستگار داشتن که دارین حتی داغون ترین خواستگار هاتونم بگین تا یه کم بخندیم. اول خودم شروع می کنم. یادم هست که چند سال پیش با دختری آشنا شدم که برای ازدواج بیشتر همدیگه رو بشناسیم بعد از دو هفته از آشنایی مون گفت باید بیاین خواستگاری ماهم رفتیم دختر خانم از یه خانواده متوسط  و با چهره معمولی بود و خونه شون هم توی یکی از شهرک های نه چندان با ارزش اطراف شهر بود.  آقایی که شما باشین ما با خانواده شون چند بار ملاقات کردیم توی یکی از این جلسات در اومد گفت من خیلی خواستگار از بالا شهر داشتم که فامیل مون بودن امّا چون پسر شما بچه یه سالمی هست طوری نیست که خونه تون پایین شهره یعنی من اون لحظه دو نفر باید زیر بغلم رو می گرفتن می بردم . این قدر توی تنهایی می خندم. وقتی یادش می افتم.دیگه سر همین چیزا خانواده نذاشتن کار پیش بره.  یه پسر همسایه داشتیم که خیلی وضع ظاهری خودش و پدر و مادرش ساده بود از اون دسته آدم هایی بودن که پول نمی دادن برای تیپ ظاهر و اینکه ماشین هم نمی خریدند ولی به جاش خیلی توی کار خونه و زمین خریدن بودن. مادرش این قدر اصرار کرد به مادربزرگم که یه دختر برای پسرم پیدا کن مادر بزرگم هم یه دختر پیدا کرد و از قضا کارهاشون خوب پیشرفت تا روز آزمایش خون دیگه بعدش خانواده دختر جواب تلفن خانواده پسر رو نمی دادن  مادر بزرگ من زنگ زد که قضیه چیه اونام گفتن دیگه برای ما خواستگار این طوری پیدا نکنید  با ما قرار گذاشتن جلوی آزمایشگاه بعد که آزمایش دادیم تا ظهر طول کشیده ما رو بردن تو ایستگاه اتوبوس یه دسته بلیت برامون خریدن گفتن بفرمایین این بلیت می خواین برین خونه پیاده نرین 😂😐 یه دفعه هم برای خواهر من خواستگار اومد قرار شد یه مدت با هم آشنا بشن یه شب این آقا داماد برای شام اومد خونه مون برنج براش کشیدیم و گذاشتیم آقا چشم تون روز بد نبینه یه دونه از اون سوسک متوسطا که مثل قهرمان های دوی صد متر میدون اومد رفت تو ظرف برنج این آقا پسر اون هم سوپر من شد و گفت اشکالی نداره من حالا می گیرمش، آقا این شروع کرد به حفاری ظرف برنجش هر چقدر میکند این سوسکه بیشتر می رفت تو خلاصه پیداش کرد و مثل یک شوالیه قهرمان انداختش بیرون و اجازه نداد که برنجشو عوض کنیم و می خواست مردونگی خودش رو ثابت کنه همون برنج رو تا ته خورد البته قسمت نشد که داماد ما بشه امّا فکر کنم دیگه تا جایی قطعی نشده ازدواجش برنج سوسکی نخوره!😂   ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️مگه میشه فهمید گوش بچه ای اذان گفتند یا نه؟؟ ⬅️چندی قبل یه بنده خدا صاحب اولاد شده، دو نفر از روحانیون، اذان و اقامه در گوش نوزاد گفته بودند، برای تبرک، را پیش بردند و نگفتند که اذانش گفته شده، به ایشان گفته بودند اذان در گوش او بگویید، ایشان هم پذیرفتند، اما وقتی نوزاد را نگاه می کنند، می گویند: "اینکه اذان برایش گفته اند، چرا اذیت می کنید؟" این هم فیلم چند ثانیه‌ای از این رویداد. رازهائی در قرآن و احادیث هست که جز اولیاءالله کسی متوجه شون نمیشه! 🏴 شادی روحش صلوات هدیه کن🌹 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام به همگی دوستان ،من یه خانم بسیارتنهاهستم ۳۶سالمه وسه تابچه کوچیک دارم شوهرم کا
پاسخ اعضا 🌙🌸 ‌ سلام روزبخیر..من چندساله دچارگناهی هستم ک هرجومیکنم نمیتونم ازاین منجلاب بیام بیرون.هرچی از خدا کمک میخوام خبری نیس.واقعاخسته شدم خداخودش شاهده...نمیدونم چکارکنم اصلادوست ندارم ادامه بدم..برام دعاکنید... 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام . در جواب اون خانومی که شوهرش هیچ جا اجازه نمیده بره .و الان برا گواهینامه ثبت نام کرده. عزیزم منم شرایطم مث شما بود و شاید بدتر.من حتی اجازه که کسی بیاد یا جایی برم رو نداشتم. ولی الان ماشین دارم .کار دارم .و یه زن مستقل هستم .حالا میپرسید چطور؟؟ من دقیقا شرایط شمارو برا گواهینامه داشتم .ولی اول از همه خودمو به خودم ثابت کردم تا به بقیه . هرچه شوهرم بیشتر اذیت میکرد و میگف هیچی نمیشی .من مصمم تر میشدم . و گواهینامه رو بار دوم گرفتم و این شد که شوهرم فهمید من رو تصمیم خودم هستم. و الان کاملا تو اجتماع هستم عزیزم شما این سد رو بشکنی تمومه .پس میدون رو خالی نکن .کم نیار. و اگه بخوای کوتاه بیای دیگه اعتماد بنفس اصلا نداری و همیشه به خودت میگی ولش .نمیتونم .نمیشه ولی مصمم برو گواهینامه رو بگیر و شوهرتم می‌فهمه که تو میتونی و کوتاه میاد 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام خانمی ۳۶ساله که فرمودین دچار حواس پرتی شدین من یه مدت اینجوری شده بودم بعد متوجه شدم که کم خونم با خوردن شیره ی خرما هرروز یک قاشق و بادام مشکلم حل شد مشکل دیگت که فرمودین ما مرغ خیلی میخوریم عرض کنم که واقعا این مرغ ها خیلی خیلی خیلی خیلی بدن هیچ چیزی جز مریضی برای بدن ندارند درسته گوشت خیلی گرونه بخدا منم نفسم از جای گرم بلند نمیشه ولی تا میتونید مرغ نخورید از من که ضربه خوردم گوش کنید من تو دوران بارداریم و قبلش انقدر دستمون خالی بود که نمیتونستیم گوشت بخریم برای همین همش بجای گوشت بره یا گوساله مرغ میخوردیم و وقتی که باردار شدم بچم دور از جون بچه هاتون داخل بدنش تومور بوجود اومده بود و بعد شیمی درمانی و ... که هنوزم که هنوزه حرص میخورم که نکنه من باعثش بودم و بعضی وقتا میگم خدایا ببخشید من نمیدونستم انقدر این مرغ لعنتی ضرر داره برای بچم وگرنه ذره ای نمیخوردم و این روغن های مایع و جامد عامل اصلی سرطان در انسان ها هستند بخدا ما هم دستمون خالیه ولی اون پولی که میخوایم بدیم مرغ بخریم رو اخر سال جمع میکنیم یکم گوشت میخریم و بقیه ی اهن بدنمون رو با عدس و شیره و مقدار کمی بادام جبران میکنیم مرغ رو تا میتونید مصرف نکنید،بعد از یک مدت که مصرف نکردین تازه متوجه میشید که چقدر گوارشتون خوب کار میکنه و چقدر ورم شکم و خیلی مسائل بدنتون که بهم ریخته حل میشه،منم کوچیکتون سوگندم درجواب خانومی که با پسرای خواهروبرادرت دست میدی شوهرت ناراحت میشه من جای شما باشم دست دادن که هیچی چنان بغلشون میکردم بووووس آبدار هم ازشون میکردم دیگه از این حرفا نزنه والا درجواب خانومی که شوهرش اجازه کاری نمیده میخاد پیشرفت کنه من فک میکنم شوهرتون از چیزی میترسه احتمالا کسی از دوستان یا فامیل بهش گفته نباید بزاری خانومت پیشرف کنه اخه ما همچی موردی داشتیم البته قصدجسارت ندارم همه ی خانوما یه جور نیستن دور ازجون شما خانومی تو فامیل ما هس ازوقتی رف سرکار و دستش تو جیب خودش رف اخلاقش عوض شد کلاس رانندگی رف ماشین شرایطی خرید شروع کرد با دوستاش بیرون گردش رفتن دسته چک برا خودش گرف حساب بانکی وووو شوهرشو دیگه ادم حساب نمیورد کم کم ازش دور شد بعدش گف نیازی به شوهر ندارم یه پسر کوچیک داشت حضانت بچه رو گرف مهریه رو بخشید وحالا جدا زندگی میکنه برا خودش یه پا مردی شده پناه برخدا😔 مطمئن باش این بهانه ها و قهرها و سخت گیری های شوهرت از علاقه ی شدید به شماس😊 به شوهرت بگو میخام تو جلسات احکام و قران یا فعالیت های خیریه که هیچ پولی توش نیس برم و ثواب کنم یا باشگاه ثبت نام کنم حوصلم سر میره مشغول باشم اینجوری امتحانش کن ببین چی میگه اگه راضی شد حرفی نداشت دیگه مطمئن باشه این بهانه ها برا این بوده شما و زندگیشو از دست نده ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
نکته مهم ✅✅✅ ⛔️شب در کوه و بیابان ماندن ممنوع گردش و سفر به و تفریح و لذت بردن از هوای پاک در کوه و جنگل و کویر خوب است و باعث جذب انرژی های مثبت طبیعت می شود. اما چیزی که ما با آن شدیدا مخالف هستیم، شب را در طبیعت ماندن و به صبح رساندن است. چون کوه، کویر، جنگل و دریا مرتع و محل زندگی اجنه و شیاطین هستند و اگر ما شب هنگام در کویر یا جنگل چادر بزنیم، در واقع غیر مستقیم به این موجودات چراغ سبز نشان داده ایم که به سمت ما بیایند. و احتمال ابتلا به بیماریهای متافیزیکی را بالا میبرد انهایی بیمار متافیزیکی هستندبااین کار بیماریشون را تشدید میکنند کودکان درصدابتلا به بیماری متافیزیکی بالایی پیدا میکنند پزشک میگوید خود را در معرض ویروس قرار ندهید تا دچار بیماری نشوید. ما نیز به بیماران متافیزیکی و حتی به افراد سالم، توصیه می کنیم که اگر به طبیعت می روید، حتما تا قبل از غروب به منزل باز گردید و اکیداً از چادر زدن در شبهای طبیعت خودداری فرمایید. [گول تبلیغات تورهای گردشگری را نخورید] چون با این کار خود را در معرض خطرات متافیزیکی شدید و گاها جبران ناپذیر قرار می دهید. 《سیدامان الله میرزایی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🇮🇷⛔⛔⛔📚📚مضرات زیاده روی در مصرف سیب زمینی ۱- سیب زمینی جزو گیاهانی است که در تغذیه ی ما ایرانیها قدمت طولانی ندارد. ولی در غذاهای ما ایرانیها جای خودش رو باز کرده است.؟ مزاج آن سرد و تراست . ۲- وقتی سیب زمینی سرخ می‌شود ماده قندی آن با آلبومین ترکیب شده و سمی به نام آکریل آمید تولید می‌کند این ترکیب در چیپس‌های خوراکی باعث افزایش بیماری‌های عفونی بالاخص درکودکان و تنوعی از یبوستها می‌شود ۳- مصرف غیر متعارف سیب زمینی عامل چاقی بدن و مشکلات تنفسی و بالارفتن فشارخون و افزایش استرس ناشی از غلبه خلط بلغم ( یعنی خلط چسبنده درته حلق ) و افزایش گاز و نفخ گوارش و رشد دیابت و عامل اختلال درقوه هاضمه بدن شده است . ۴-  زیاده روی مستمردر خوردن سیب زمینی بیماری های سوداوی (سردو خشک) را در پی دارد و برای افراد مبتلا به قند خون بسیار مضر است. ۵- خوردن سیب زمینی زیاد در افرادی که با قوه هاضمه ضعیف هستند قطعا باعث نفخ شدید و ورم معده و شکم اوری ( استسقا ) و یبوستهای خیلی دردناک و بالا رفتن اسید معده واختلال درحافظه و خواب آلودگی و اختلال درهیپوفیز مغز و اسیب به هوش و ایجاد سستی دربدن و افزایش کم کاری تیروئید می شود.  ۶- مصرف زیاد سیب زمینی سرخ باعث کچلی و کهیر و خارش میشود. ۷- پژوهشگران ژاپنی هشداﺭ دادند که ترکیب سیب زمینی با ۹۹% از روغن های موجود( نباتی و یا مایع صنعتی ) باعث تضعیف پیازچه مو شده و یامصرف زیاد آن باعث ریزش مو و خارش سر و بداخلاقی خوﺍهد شد ۸- متاسفانه سیب زمینی سرخ کرده با پنیر و کالباس یکی از غذاهای مورد علاقه کودکان و نوجوانان است که هضم بسیار سنگینی دارد و دردهه های اتی کلکسیونی از بیماری نسل جوان را شاهد خواهیم بود . ۹- هنگامی که سیب زمینی را آب پز میکنیم مزاج آن کمی معتدل تر خواهد شد و بالعکس سیب زمینی سرخ کرده ظرف مدت ۱۲ ساعت نصفش هضم ونصفش دفع خواهد شد. سیب زمینی آب پز ظرف ۴ ساعت هضم خواهد شد و اگر سیب زمینی را باپوست ان برروی سنگ نانوایی سنگکی درمنزل طبخ کنیم طرف یکساعت هضم شده و از مضراتش بشدت کاسته میشود . راهکارها 🔻🔻🔻 بهتر آن است کمتر سیب زمینی مصرف کنیم و در صورت مصرف ، بصورت تنوری ،کبابی و همراه و و مصرف شود . 📚محقق طب سنتی و طب اسلامی حسین معارفی 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 💊💊💊💊آروغ یا بادگلو را با نگاهی به طب سنتی مدیریت کنیم ??باد گلو ( یا آروغ بدبو و ترش و سوزاننده ) با نگاهی به طب سنتی چیست؛: یک نوع حرکت معده است که معده گازهای زیادی که در اثرتخمیر غذا و یا بوسیله غذاهاو نوشیدنی های تولید کننده گاز(مثلا نان بربری خوردن ) و یا نقص هضم که در اثر حرارت کم معده ( معده سرد و رطوبی )ایجاد میشود حرکت و بخارات را به بیرون میفرستد . آروغ گاهی حالت دودی ( آروغ خاکستری ) دارد و این هنگامی است حرارت معده داغ داغ باشد ( فلفل جات زیاد خورده ایم )و نتیجتا معده غذای خورده شده را سوزانده و خشک میکند. یا اینکه اخلاط زیادی در معده شکل میگیردو سبب میشود که معده با انباشت نزله ها ضعیف شوندو در اثر حرارت کم معده بادهایی سمی و خطرناک در سطح بدن پراکنده شود . حالا اگر این بادها در اثر خلط بلغمی ( رطوبتها) باشد باد سرد است . بالعکس اگر بادها در اثر اخلاط صفرا ( گرمیجات) باشد باد گرم است .. اگر حرارت معده کم باشد غذا در آن میماند و عفونت میگیری و علامت آن باد گلوی بدبو است . اگر ضعف معده باشد بادترش و نشانه بلغم ترش است . اگر باد گلو مزه اش تلخ باشد این دلیل بر وجود خلط صفرا در معده و خشک شدن معده و ناتوان شدن معده است .( در شرایط کنونی چون فست فود خوری و تبعیت از غذای غربی و چند نوع غذاخوری در یک وعده داریم این حالت باد تلخ گلو بیدادکرده و کلکسیونی از ببوست و مدفوع خشک بوجود آورده است . اگر پس از ساعتهاغذا خوردن باد گلو فعال شد این نشانه سوء هاضمه است . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 آیدا گفتم چراخاموشه پس گفت اهان خطشو عوض کرده یادش رفته بده بهت الان مسیجش میک
🌸🍃 ایدا انگاری بجای خون تورگام استرس جریان داشت وسط اینهمه نخبه اومده بودم چیکار که ابروی منطقه رو ببرم؟  انقدر خودخوری کردم انقدر توفکر بودم وپاهامو روزمین کوبیده بودم اصلا متوجه خوندن اسامی نخبه هانشده بودم  یه دفعه دیدم نور افکن روی صورتمه و صدای دستای بچه های البزر و جیغ زدناشون و صدای مربیم که میگفت ایول دختر گفتم که میتونی دیدی گیج ومنگ به مانیتور بزرگی ک روبه روم بود نگاه کردم مستقیم داشتن نشونم میدادن رو صفحه  انگار که ازوسط کوه دراومده باشم و صداهای مبهم اطرافم یهوباز شده باشه صدای مجری رو شنیدم که میگفت نفر اول البرز ،ایران کوچک، رشته...  سرکار خانم آیدا .....  اشکام روصورتم سرازیر شدن  باپاهای لرزون بابدبختی خودمو رسوندم روی سن وقتی مدال طلا و لوح زرینمو گرفتم  فهمیدم واقعیته خواب نیست اون دختز ضعیف خیلی قوی شده مراسمای این چندساعتم به زودی تموم شد  زنگ زدم به خانوادم صدای جیغ ودست زدنشون به آسمون رسیده بود بامدرسه تماس گرفتم مدیرمون گریه میکرد گفت سال اخر خدمتم به این مدرسه واقعا سربلندم کردی توی این 30سال نفر اول نداشتیم.....  کارای انتقالمون به کرج انجام شد اول ورودی شهر عکسای چاپ شدمونو دیدم  پشت سرهم بنر وکسب موفقیت بود که دیدم خونم به جوش اومده بود و انگاری داشتم لذت میبردم ازاین کاری ک کرده بودم گوشیم زنگ خورد...  خودش بود! دلبر که جان فرسود ازاو.......  جواب دادم  باشرمندگی تبریک گفت  گفتم سلامت باشید  همونقدر سرد و یخ که روز اخری که دیدمش چشماش یخ بود دیگه ازسرم پریده بود به نظرم که عاشقش نبودم  وابستگی دوران بلوغ بود خوشحال بودم هرجا که فامیلیمو توی شهر میگفتن پشت سرش یه خداخیربده به خانوادم میفرستادن  انگاری تازه چشام بازشده بود من اصلی این بود نه اون دختر نابود قبل اونی که ضعیفی ازش میبارید تیکه مصاحبم تواخبار جوانه ها کانالای شهر  ستاد های شهر همشون دست به دست هم دادن که منو ببرن بالا جایی که هر ادم نا درستی دستش بهم نرسه........  چندسالی گذشت و دی ماه سال 1400 رسید  اون روز قشنگ که منو به تکامل و رشد واقعی رسوند.. یکمی بازم احساس تنهایی میکردم دروغ چرا دلتنگم میشدم اما  دیگه دوسش نداشتم  ساعتای 8شب بود یکی ازدوستای قدیمی که قبلا تویه گروه بودیم بهم پیام داد گفت گروه زدم میای؟ منم گفتم بذار ازاین حال و هوا دربیام گفتم ببر رفتم دیدم 8نفریم کلا همه هم دوستای قدیم  اونجا یکیو دیدم که قبلا یکمی خوشم میومد ازش  همین که رسیدم توگپ شروع کرد چت کردن باهام  دروغ چرا به مردا اعتماد نداشتم زیاد نمیتونستم باهاش کانکت بشم  اما دلم یجوری شدم براش  بچه ها سرشوخیو باز کردن که ارههه شما ازهم خوشتون میاد بیایین عقد بخونیم  انقدر باهامون شوخی کردن و مسخره بازی دراوردن گیییر دادن باید بیوگرافی اسم همدیگه روبذارید منم گذاشتم اسمشو اونم گذاشت همین شد جرقه بینمون بهمن ماه برام روز عشق کادو فرستاد  منم فرستادم  خیلی مناسب بود از نظرم، نماز و روزش بجا، سنش جوری نبود نپخته باشه، اهل خدا وپیغمبر بود دلم قرص بود ازطرفش....  همه جوره پشتم بود مشوقم بود برای پیشرفت  رفتم بیمه مشغول شدم برای یکمی کار کردن و ازبیکاری دراومدن از نزدیک ندیده بودمش حقوقمو ریخته بودن باهمکارم پاشدیم رفتیم چرخی بزنیم یه تیشرت دیدم خوشم اومد خریدم براش یه دستبند و گردنبند هم خریدم براش  یه دفعه همکارم گفت خب بروببینش این شد جرقه تو سرمن  دیدم خب واقعا راست میگه اون که سرکاره بذار برم سوپرایز کنمش شب ادرسشو گرفتم گفتم فردا بسته میفرستم برات 1ساعت فاصله بود صبح ساعت 11رفتم تارسیدم شد12 دقیقا تایم ناهارشون بود زنگ زدم بهش گفتم بروجلوی در اسنپ اومده  داشت میومدازپشت نرده های در داشتم میدیدمش قلبم ریخت برای مظلوم بودنش برای راه رفتنش تارسید جلوی در دید منو قفل کرد گفتم شاید خوشش نیومده کادوشو گرفتم سمتش تازه یادش افتاد سلام بده یکم باهم حرف زدیم دیدم صداش میکنن برای ناهار نمی‌خواست بره گفتم برو منم دیرمه  ... ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 حکم سپرده گذاری به نیت شرکت در قرعه کشی و دریافت جایزه🌸🍃 پرسش :سپرده گذاری به نیت شرکت در قرعه کشی و دریافت جایزه چه حکمی دارد؟ پاسخ :در بانک های اسلامی اشکالی ندارد و در بانک های غیر اسلامی در صورتی که از بانک های کشورهای محارب نباشد اشکالی ندارد. ماهیّت حساب های بانکی🌸🍃 پرسش :ماهیّت حسابهاى بانکى از نظر اسلام چیست؟ آیا در بانکها اعتبار و ارزش قراردادى پول به نام اشخاص ثبت و جابه جا مى شود، یا عین اسکناس و اجازه در تصرّف داده مى شود؟ شکلهاى مختلف حسابهاى بانکى (جارى، سپرده ثابت، مشارکتهاى بانکى و مانند آن) یکسان است یا متفاوت؟ حکم سودهاى على الحساب که در مشارکتهاى بانکى به سپرده گذار پرداخت مى شود چیست؟ پاسخ :ماهیّت سپرده هاى حساب جارى ماهیّت قرض است; و مشروط بر این است که به مجرّد مطالبه ادا شود. و ماهیّت سپرده هاى دراز مدّت و کوتاه مدّت نوعى مضاربه یا سایر عقود شرعیّه مانند آن است، و پرداخت سود على الحساب نوعى وام است که بعد از ظهور ربح محاسبه مى شود، و در صورت رعایت ضوابط عقود شرعیّه مانند مضاربه، سود مذکور اشکالى ندارد. رعایت عقود شرعیه و اعتماد به گفته بانک 🌸🍃 پرسش :آیا می توان به گفته بانک مبنی بر این که شرایط عقود شرعیه را رعایت می کند اعتماد کرد؟ پاسخ :اگر آنها ادعا می کنند که ما رعایت می کنیم می توانید بپذیرید. ما بارها با مسوولین بانک صحبت کردیم و حتی آیین نامه بانک بدون ربا را از آنها گرفته ایم و در جلساتی مورد بحث و بررسی قرار داده ایم. معامله با بانکها (دادن سپرده به آنها) طبق عقود شرعیه اشکالی ندارد مگر اینکه یقین داشته باشید که طبق عقود شرعیه عمل نمی شود. آگاهی به جزئیات عقود شرعیه بانک ها 🌸🍃 پرسش :آیا صرف امضا کردن یا قبول کلیّه شرایط عقود شرعیه با بانک ها به طور شفاهى با آن که از خصوصیّات و عناوین شرعیّه آگاهى ندارند، سبب تحقّق عقود مذکوره و مشروعیّت آنها مى شود؟ یا لازم به تفهیم و تفهّم از طرف بانکها یا متعاقدین مى باشد؟ آیا لازم است از جزئیات بعد از وکالت نیز آگاهی پیدا کرد؟ پاسخ :هرگاه وکالت مطلقه به بانکها بدهد که پول او را طبق عقود شرعیّه به کار گیرد و سود حاصل را به او بدهد اشکال ندارد و آگاهى به جزییات بعد از وکالت مطلقه لازم نیست. سود سرمایه پس انداز 🌸🍃 پرسش :بنده باشخصی قرارداد مضاربه بسته ام بعضی اوقات که جنس برای خرید نیست پول در حساب روز شمار بنده میماند ودر این مدت سودی به آن از طرف بانک تعلق میگیرد آیا با شخصی که بااو مضاربه دارم به او از سود بانک چیزی می رسد؟ پاسخ :احتیاط این است که در اینگونه موارد، صاحب پول و صاحب حساب با هم مصالحه کنند. وام گرفتن از بانک مسکن🌸🍃 پرسش :آیا وام گرفتن از بانک مسکن که بطور اجمال به صورت زیر میباشد اشکال دارد؟ - در بانک حسابی باز کرده و مدتی پول در حساب می ماند - پس از آن با توجه به اینکه چه مدت و چه مقدار پول در حساب مانده به ما وام می دهند - باز پرداخت وام به صورت اقساط و با بهره می باشد پاسخ :وام گرفتن از بانکها مانعی ندارد و در صورتی که طبق عقود شرعیّه باشد مبلغ اضافی را که می پردازد ربا نیست. گرفتن وام با شرایط بانک🌸🍃 پرسش :گرفتن وام از بانک های داخلی با شرایطی که خودشان وضع میکنند و گیرنده هیچ تغییری نمی تواند بدهد چه حکمی دارد. پاسخ :با رعایت شرایط عقود شرعیه، مانعی ندارد. و اگر آنها ادعا می کنند که ما رعایت می کنیم می توانید بپذیرید. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام دوستان من و جاریم تو یه ساختمان زندگی میکنیم جاریم طبقه پایین و من بالا باهم خوبیم الحمدلله خداروشکر سعی میکنیم خوب باشیم وتنش یامشکلی پیش نیاد و دو روز دنیارو بدون هیچ ناراحتی بگذرونیم فقط بعضی وقتا من از جاریم میخام بیاد طبقه بالا باهم باشیم قرار میزاریم بهش پیام یا زنگ یا تو راه پله ها صداش میکنم که بیا بالا اونم همون موقع قبول میکنه میگه باشه و منم همه چی اماده منتظر ولی خبری نمیشه نمیاد خبر هم نمیده که کاری پیش اومد یا بهونه ایی بیاره که بگه نمیام من منتظرش نباشم دوباره که پیام میدم جواب نمیده منم خسته میشم دیگه ولش میکنم مخصوصابعضی شبها که همسرم و همسراون کاری براشون پیش میاد و بیرون هستن حوصله ام سر میره جاریم هم تنهاس(بچه هامون ازدواج کردن رفتن ) دوس دارم بیاد باهم یه چایی دورهم بخوریم و حرف بزنیم خلاصه دوساعت میگذره میگه کار داشتم دیگه دیره نمیام یا روز بعدش میگه نشد بیام بالا میگه خسته بودم نشد منم یکم دلخور میشم‌‌میگم‌خب کاش همون موقع خبر میدادی که نمیام البته با شوخی وخنده که ناراحت هم نشه چون دوس ندارم خدایی نکرده اوقات تلخی بشه میترسم چون قبلا که جوان تر بودیم یوقتایی مشکل کوچکی پیش میومد زود ناراحت میشد براش مهم نبود قهر باشیم ولی من با شوخی و خنده سعی میکردم تموم بشه اصلا ازاین بچه بازی ها خاله زنک بازی ها خوشم نمیومد حالا هم‌ همینجور اگه از طرف اونم بود سعی میکردم یه جوری حل و فصل کنم طولانی نشه خلاصه یه جورایی اخلاقش دستم اومده حالا از شما عزیزانم تقاضایی دارم چطوری میتونم بدون اینکه ناراحت بشه و قهرکنه بهش بفهمونم که این کاراش اشتباهه خودشو اصلاح کنه؟ البته بگم بقیه فامیل هم یوقتایی یه خاطر خونسردی بی اعتنایی بیش از حدش دلخور میش ولی من دوسش دارم چون خوبی هایی هم داره ممنون از پاسخ گویی های شما ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ باسلام خدمت تمامی دوستان وحبیبه خانم عزیز خدمت مریم خانم خواهر گلی که فرمودند شوهر خواهرشون فوت شدند وهرجامیرند باید خواهرشونو ببرند بعدم هرچی میخاد میگه عزیزم از قدیم گفتن برای کسی بمیر که برات تب کنه ،مادر شوهر من همیشه میگه خواهر خواهرِ خودشه،برادرم برادرِ خودشه ،عزیزم دودستی بچسب به زندگیت بعضی خواهر برادرها متاسفانه راضی به مرگ آدم نیستن اما راضی به پیشرفت وخوشبختی آدمم نیستن شما هیچ وقت به خواهرت بی احترامی نکن اما روشت را عوض کن قرار نیست هرجا میری اونم ببری ،واقعا تعجب کردم از این حرف شما اخه یه وقت ادم دوست داره با شوهرش تنها جایی بره یا با بچه هاش،،، قرار نیست که به همه بگه ، شما خودتون خواهرتونو بد عادت کردید حالا هم کاری نداره از همین حالا شروع کن تمرین کن وکلا همه عادتهای بدی که خودت درست کردی را تغییر بده البته یکی یکی همیشه اعصاب ادم و زندگی خود آدم ازهمه چیز واجبتره قرار نیست شما دلواپس ناراحت شدن خواهرتون باشید ،خب ناراحت بشه کم کم عادی میشه ودیگه ناراحت نمیشه ،من خودمم از این مسائل با مادر وخواهر ومادرشوهرم داشتم اما کم کم وآروم آروم همون طوری که دوست داشتم براشون جا انداختم اولش ناراحت میشدن گلایه میکردن بعد یواش یواش عادی میشد ویادشون میرفت چون شما وهر کسی باید یاد بگیره که برای خودش باید زندگی کنه نه برای خواهر ومادر ونمیدونم هزار نفر دیگه،حالا نمیدونم خواهر شما از اول اینطور بودن یا بعد از فوت شوهرشون اینطور شدن ؟شاید هم حسادت ایشون باعث میشه که اینطور باشن😔 البته اگر قضاوت بیجا نکرده باشم اما برای وجهه خودتو ن وهمسرتون هیچ وقت خدایی نکرده بی احترامی نکنید به روش من با پنبه سر ببرید تا آب از آب تکون نخوره😜دست به کار بشید وهمه نکات منفی وازار دهنده را یکی یکی برطرف کنید مثلا دیگه به هیچ وجه گزارش کارهای خونه را به ایشون ندید چون ربطی به ایشون نداره ،یا از چند بار که بیرون میرید یکبار ببریدش وبعد از مدتی دیگه نبرید تا عادی بشه حبیبه جان بی زحمت اینو توی گروه اصلی بگذارید تا مریم جان بخونند شاید کمکی بهشون بشه حق نگهدارتون ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام خدمت حبیبه خانم و همه ی دوستان.بچه ی من ۱۱ماهه هست وقتی ب دنیااومدقدش۵۶سانت و وزنش۴کیلوو۱۰۰گرم بود.تا۶ماهگی وزنش۹کیلوونیم شد.۱۰ماهگی۱۰کیلوونیم.هروقت میبردم بهداشت همش میگفتن اضافه وزن داره.درضمن شیرخودم میخوره.سوالم اینه بچه ی من هیچ غذایی رونمیخوره یعنی دهنش میزارم میریزه بیرون.انگارحالت تهوع میگیره.قطره اهن ک اصلانمیخوره.اصلاقطره رومیبینه دستم عوق میزنه.حالا ی قطره طعم دارگرفتم براش بهش میدم بعضی وقتااستفراغش میکنه ولی بیشترمواقع میخورش.هرچیزی ک بگین امتحان کردم وبهش دادم نمیخوره.یکم میوه مزه میکنه وخیلی خیلی کم میخوره.شایدنصف ی قاشق مرباخوری شیربرنج بخوره.اگه بیشتربدم دیگه میل نداره واستفراغ میکنه.فقط وفقط باشیرخودم تغذیه میشه.البته خداروشکرشیرم خوبه وفقط ی سینه ام شیرداره.دکترهم بردم عکس ازمری گرفتن دکترگفت مشکلی نداره.ازمایش هم خوب بودفقط یکم کم خون بود.دکتراندوسکوپی نوشت که من دلم نیومدانجام بدم چون میترسم بچم اذیت بشه.خیلی خیلی نگرانش هستم .دوستان کسی تاحالاهمچین موردی دیده،بنظرشماچه مشکلی میتونه داشته باشه.ممنون میشم راهنماییم کنین چیکارکنم.خیلی نگران پسرم هستم.توروخداحبیبه خانم مشکل منواورژانسی بزارین⛔️⛔️مامان پدرام کوچولو ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وعرض ادب میخواستم برای سوسکهای ریز کابینتی ی راه حل بدید که شرشون کم بشه بچه کوچک دارم نمیتونم سم شیمیایی استفاده کنم خدا خیرتون بده ی راه حلی بگید که کارساز باشه چون بعضی از راه حل ها موقت جواب میده ودوباره سوسکها زیاد میشن خیلی ناراحتم چون خیلی حرص میخورم نمیدونم چکار کنم ممنونم از راهنماهی همه عزیزان 🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ شوهرم ۶۵ سا لش هست با یک زن تو شهر دیگه پیام وعکس ردبدل میکنند قسم می خورد دگه این کارا نمی کنم ولی مدانم دروغ می گویدچطور از گوشی بفهمم راهکاری جلوم بزارید۳ تا عروس دارم تو را خدا کمکم کنید چکار کنم دارم مریضی اعصاب می گیرم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت هم‌گروهی های عزیز و ادمین جان خانما من یک ماه هست شبها خواب ندارم یعنی از ساعت یک تا دو یا سه می‌خوایم دیگه بی خواب میشم خودم دلیلش را می‌دونم ولی نمی‌دونم چاره‌ای پیدا کنم یه پسر سی دو سه ساله دارم با دختر داداشم که پانزد سال ازش کوچیکتر دوست و از هیچ نظر به هم نمیاند والا پسرم از هر نظر عاقل بالغه از نظر کار درس درآمد ولی نمی‌دونم چه سحر جادویی کردنش که با این دوست شد من خیلی نگرانم نکنه با اینکارش به ازدواج فکر کنه آخ نه از نظر قد هیکل تیپ نه سن سال نه خانواده هیچی به هم نمی‌خوریم تازه من شوهرم و خودم با ازدواج فامیلی اصلا مخالف هستیم و خودمم اصلا به این ازدواج راضی نیستم اگه میشه لطف کنید یه راهنمایی بکنید من چه جور از این کابوس وحشت ناک راحت بشم هر ذکر و دعای که بوده تو گروه برداشتم ولی فایده ای ندارد لطفاً اگه کسی میتونید منا مشاوره و راهنمایی کنید به خدا دیگه دارم روانی میشم از ای موضوع اینم بگم که من تو فامیل خودم و شوهرم خیلی دشمن دارم و حسرت زندگی مونا میخورند که اگه این ازدواج سر بگیرد دشمن شاد میشم و می‌دونم این ازدواج عاقبت ندارد و دلخوری بین همه خانواده میشه 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
21.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👀 5⃣ نقطه حساس بدن! 💯اگه بسلامتی خودت اهمیت می دی، از روغن‌مالی این ۵ نقطه غافل نشو👋 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 در کتاب « معجم الادباء» از ابوطالب عزیز الدین از ادباء و علماء قرن ششم هجری نقل شده است که : در زمانی که فخر رازی به مرو آمده بود منزلتی بزرگ و آوازه ای بلند و ابهتی عظیم داشت به نحوی که به احترام او کسی سخنش را قطع نمی کرد و در مقابل او نفس نمی کشید. من برای استفاده از محضر او به محضرش آمد و شد داشتم. روزی به من گفت: دوست دارم برای من درباره سلسله نسب طالبیون ( فرزند ابوطالب) کتابی بنویسی تا آن را بخوانم چون نمی خواهم در این مورد جاهل باشم. گفتم می خواهید به صورت مشجر انساب ایشان را ترسیم کنم با یه صورت نثر بنویسم؟ گفت: من چیزی می خواهم که آن را حفظ و از بر کنم و نوشته مشجر قابل حفظ کردن نیست، گفتم: سمعا" و طاعة" رفتم و کتابی را که اسم آن را « الفخری» گذاشتم نوشتم و برایش بردم. چون آن کتاب را دید از مسند شخصی خودش پائین آمد و بر بوریائی که در آنجا بود نشست و به من گفت تو بر این مسند بنشین. من نشستن بر آن مسند را در حضور او جسارت دانستم ولی او با نهیبی سخت مرا مخاطب ساخت و گفت در جائی که من می گویم بنشین. از مهابت او بی اختیار در جائی که گفته بود نشستم و او در مقابل من نشست و آن کتاب را در حضور من قرائت کرد و مواردی را که برایش نامفهوم و پیچیده بود از من سؤال می کرد تا اینکه تمام کتاب را نزد من خواند و سپس به من گفت: اکنون در هر کجا که می خواهی بنشینی بنشین، که همانا این کتاب علم است و تو در این علم استاد من هستی و من شاگرد تو که در حضورت شاگردی می کنم و استفاده می کنم و از ادب نیست که شاگرد جز روبروی استاد در جای دیگری بنشیند. پس من برخاستم و او در مسند خود نشست و من بر بوریائی که او نشسته بود نشستم و به قرائت در حضور او پرداختم». 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 مرحوم امین در شرح احوال خود در دوران تحصیل و تدریس در نجف اشرف حکایت کرده است: در عراق سه سال قحطی و گرانی به وجود آمد و هم زمان با آن در لبنان ( جبل عامل) هم قحطی شده بود و در سال فقط پنج لیره عثمانی برای ما که آن موقع هفت سر عائله بودیم می آمد و به جائی نمی رسید. از هیچ جای دیگری هم چیزی به ما نمی رسید . پس در سال اول قسمتی از لوازم منزل را که می شد از آن دست کشید فروختيم و در مخارج قناعت به کم و اکتفاء به اغذیه نامناسب را در پیش گرفتیم. سال اول با قحطی و گرانی روز افزون در عراق و لبنان گذشت و ما همچنان به درس و بحث مشغول بودیم و از مراجعه و استمداد از این و آن روی گردان بودیم و به گرانی و کمبود اعتنائی نمی کردیم. مثل اینکه وضع عادی است. در سال دوم، قمستی از کتاب هائی را که ممکن بود بفروشیم فروختیم و آن سال را گذراندیم و در سال سوم، زیورآلات خانواده را فروختیم و سال چهارم آمد در حالی که ما هیچ چیز برای فروختن و امرار معاش نداشتیم و قحطی و گرانی هم همچنان ادامه داشت ما نیز بدون اعتناء به آن وضع به مطالعات و درس و بحث خود مشغول بودیم. خدا نیز ما را به حال خودمان رها نکرد و به فضل جاری و همیشگی اش ما را متنعم ساخت یک روز عصر که در منزل مشغول مطالعه بودم با صدای در برخاستم و در را باز کردم دیدم شیخ عبداللطیف العاملی الحداثی رحمة الله است. نامه ای به من داد. آن نامه از مردی بنام شیخ محمد سلامه عاملی بود. در آن نامه نوشته بود که: « حاج حسین مقدار ده لیره یا بیشتر، لیره طلای عثمانی به من داده است تا آن را برای شما بفرستم...» و من نه حاج حسین را می شناختم و نه تا آن وقت از شیخ محمد سلامه چنین سابقه ای دیده بودم. دانستم که این قضیه کار خدا است ... . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه صد و پنج قرآن کریم سوره مبارکه النساء ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Quran-page-105.mp3
2.55M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه صد و پنج قرآن کریم، سوره مبارکه النساء با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
🌱 ♦️در حدیثی آمده است هرکس در نزد جماع دست راست خود را بر ناف زن گذارد و هفت مرتبه سوره(قدر ) را بخواند و جماع کند هر اولادی که اراده نماید از دختر یا پسر خداوند به او کرامت فرماید.🔻 🌿🌺🌿 ♦️رسول اکرم صل الله علیه و آله فرمودند : چون فرزند به دنیا آِید این آیات را بر دو گوش او بخوانید تا خداوند متعال او را از صرع و غش نگاه دارد . هم چنین آورده اند چون کسی دیوانه شود این آیات را در گوش او بخوانند بهتر شود آیات ۱۱۵ الی ۱۱۸ سوره مومنون🔻 🌹أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ🌹   ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽