eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
170.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام شبتون بخير وخوش خانمی که برا وسواس گفتن قم یه خانمی هست بنام خانم بیدگلی لین
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ درجواب شما دخترعزیزم که صورتتون جوش داره و درونگرایی و خجالتی چرا باید اینطوری باشی من الان درهمه صورت اعتماد به نفسم خیلی بالاست و همیشه موفقم شماهم باید اعتماد بنفستون رو بالا ببرید واز اون چیزی که هستید ناشکری نکنید و خودتون رو همینطور که هستید قبول داشته باشید و بپذیرید بجای ناشکری کردن همیشه ودر همه حال بابت تن سالمتون خدا روشکر کنید شما دوست داشتید یک بیماری لا علاج داشتید ولی پوست صورتتون صاف بود مسلما نه ودیگر اینکه برای خجالتی بودنتون درست شوهر منم همینطور بود ولی من نه بسیار آدم معاشرتی و خوش مشرب که اینقد به شوهرم گفتم که الان تو جمع پرحرف و اجتماعی شده از خودم بهتر واعتماد بنفسش هم ۱۰۰۰ شده😊 پس در وهله اول خودت خودتو همینطور که هستی قبول کن و دوست داشته باش همه چی حله گلم. امیدوارم خوشبخت بشین و عاقبت بخیر. مریلا از مشهد ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 درجواب این خانم اینه که خواهر منم حول وحوش ۵ سال دستهاش همینطوری بود درحدی که خون ازش میزد بیرون تا اینکه یک روز مادرشوهر من به خواهرم گفت تا حالا گلیسیرین و آبلیمو رو امتحان کردی خواهرم گفت نه و بعد از اون خواهرم گلیسرین و آب لیموی تازه رو در ظرفی در بسته ریخت و روزی دو بار به دستاشون خوب می‌مالید. که این آب بود روی آتیش . مریلا از مشهد ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام به دختر خانومی که گفتن رشته پرستاری قبول شدن و پوست صاف ندارن... ببین من فقط ۲۷سالمه،اونقدری تجربه ندارم که بخوام نصیحتت کنم.اما تو منو یاد خودم انداختی،من هم بهت بگم از اول ابتدایی تا آخر پیش دانشگاهی شاگرد زرنگ بودم ، سرم تو درس و کتاب بود. از دبیرستان به اونور، می‌دیدم دوستام چقدر به خودشون می‌رسند ب قول خودت پوست صاف، هیکل خوب، بیان خوب.. اما من یک دختر خجالتی ، صورت پر مو که حتی (سبیل) هامو هم برنمیداشتم، یعنی مد نبود اصلا..جوش زیاد.لاغر مردنی.. و البته یه ویژگی داشتم که تو نداری، هنوزم دارم. اونم لکنت زبان. نمیدونی من چه زجرهایی کشیدم موقع انشا خوندن، شفاهی جواب دادن... پیش دانشگاهی مو ک خوندم، یهو این بغض چند ساله ترکید . از قیافم لکنت، عدم روابطم با بقیه، باعث شد بزنم زیر همه چیز، دیگه نرفتم دانشگاه. گفتم من ک قیافه ندارم کجا برم. من که زبون ندارم چجوری کنفرانس بدم. خلاصه عین الان تو.. اما الان ک دارم این متن رو می‌نویسم ،چقدر هم سعی میکنم کوتاه بنویسم چون داستان من،ناراحتی های منم زیاده... الان ازدواج کردم دوتا بچه دارم. خدارو شکر ناشکری نمیکنم. اما ای کاش اون موقع به راهم ادامه میدادم. منم رشته م تجربی بود میخواستم یکی از رشته های پزشکی رو بخونم مطمئن بودم قبول میشدم حتی رتبه دو رقمی می‌آوردم‌. اما صد حیف وافسوس به چه چیزای مسخره ای فکر میکردم..هنوزم ک هنوزه جوش جوشی ام 🙄. این کارو با خودت نکن. خودکشی بخاطر جوش؟؟؟!! کاش پیشم بودی ی دل سیر باهات حرف میزدم. شکیبا ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام به خانومی که گفتن همش عفونت میگیرن. تجربه مو میگم‌‌... من راهی ک دیگه عفونت نگیری رو نمی‌دونم. ولی اگه عفونت گرفتی این کارو بکن: عطاری برید دو قوطی ✓شیاف لیابل ✓ بخرید، در ایام پاکی ،هر یک شب در میان ب کمک اپلیکاتور استفاده کنید, اولش خود شیاف مثل شن و ماسه ازتون خارج میشه نترسید، بعد یچیزایی مثل دستمال کاغذی میاد بیرون. اون همون ذرات پنبه نوار بهداشتی هست که ب مرور وارد رحم شده چون« رحم خاصیت مکش داره» عفونت تون برطرف میشه. البته خاصیت های دیگه ای هم داره... شکیبا ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام به خانومی که گفتن بچه شو سر فشار عصبی زدن...الان احتمالا بیان بگن خب شوهرت چی، شوهرت کمکت نمیکرد؟ پدری مادری خواهری ، کسی رو نداشتی؟ همسایه ای؟! نه خانم نداشتم نداشتم که سر فشار عصبی به نوزادمم رحم نکردم. من با تمام وجودم درکت میکنم. غریبی بدچیزیه آره. آیا قوم الضالمین همون چیزی که برای عروس شون میخواد ،برای دخترشونم میخواد؟! معلومه که نه‌... دخترای اونا میتونن پیش مادراشون باشند. کمک کنند کمک بگیرن، خوش بگذرونن. اما عروسا انگار از زیر بوته عمل اومدن. باید زندگی رو تو دوش خودشون بذارن.. خدا از شون نگذره. چی بگم. که درد و دل الکی دوایی از شما درمان نمیکنه. اینکه عذاب وجدان داری حق داری ، ولی فقط پنجاه درصد مقصری، بقیه شو نه. هم دردیم. می‌دونم چی می‌کشی.‌ شکیبا. ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 مرحوم شريف رازي نقل مي کند : آيت الله حائري يزدي، بنيانگذار حوزه علميه قم داراي خصايص اخلاقي و انساني و سجاياي بسياري بود. از خصوصيات بارز او شدت ارادتش به پيامبر و خاندانش ، به ويژه سالار شهيدان حضرت سيدالشهداء عليه السلام بود که زبانزد خاص و عام بود. اين ارادت به گونه اي بود که مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزماني تبريزي که يکي از خوبان بود از سوي آن جناب دستور داشت همه روزه پيش از آغاز درس فقه آن مرحوم، دقايقي ذکر مصيبت امام حسين عليه السلام را نمايد و آنگاه جناب حائري درس فقه خود را آغاز مي کرد. دهه محرم مجلس سوگواري داشت و روز عاشورا خود به نشان سوگ حسين عليه السلام گِل بر چهره و پيشاني مي ماليد و جلو دسته عزاداري علما حرکت مي کرد. از شدت ارادت او به کشتي نجات امت، امام حسين عليه السلام و دليل آن پرسيدند که در پاسخ فرمود: « من هر چه دارم از آن گرامي است.» و آنگاه يکي از کرامتهاي آن حضرت در مورد خودش را بدين صورت شرح داد. : هنگامي که در کربلا بودم شبي در خواب ديدم که فردي به من گفت: « شيخ عبدالکريم! کارهايت را رديف کن که تا سه روز ديگر از دنيا خواهي رفت.» از خواب بيدار شدم و غرق در حيرت گشتم، اما بدان توجه زيادي نکردم. شب سه شنبه بود که اين خواب را ديدم ، روز سه شنبه و چهارشنبه را به درس و بحث رفتم و کوشيدم خواب را فراموش کنم و روز پنج شنبه که تعطيل بود با برخي از دوستان به باغ معروف « سيد جواد کليدار» در کربلا رفتيم و پس از گردش و بحث علمي نهار خورديم و به استراحت پرداختيم. هنوز خوابم نبرده بود که به تدريج تب و لرز شديدي به من دست داد و به سرعت شدت يافت و کار به جايي رسيد که دوستان هر چه عبا و روانداز بود همه را روي من انداختند اما باز هم مي لرزيدم و آنگاه پس از ساعتي تب سوزاني همه وجودم را فراگرفت و احساس کردم که حالم بسيار وخيم است و با مرگ فاصله اي ندارم. از دوستان خواستم که مرا هر چه زودتر به منزل برسانند و آنان نيز وسيله اي يافتند و مرا به خاانه انتقال دادند و در منزل به حالت احتضار افتادم و کم کم علائم و نشانه هاي مرگ از راه رسيد و حواس ظاهري رو به خاموشي نهاد و تازه به ياد خواب سه شنبه افتادم. در آن حالت بحراني بودم که ديدم دو نفر وارد اطاق شدند و در دو طرف من قرا گرفتند و ضمن نگاه به يکديگر گفتند: « پايان زندگي اوست و بايد او را قبض روح کرد.» من که مرگ را در برابر ديدگانم مي ديدم با قلبي سوخته و پر اخلاص به سالار شهيدان توسل جسته و گفتم: « سرورم! من از مرگ نمي هراسم اما از دست خالي و فراهم نکردن زاد و توشه آخرت، بسيار نگرانم، شما را به حرمت مادرت فاطمه عليها السلام شفاعت مرا بکن تا خدا مرگم را به تأخير اندازد و من کار آخرت را بسازم و آنگاه بروم.» شگفتا که پس از اين توجه قلبي ديدم فردي وارد شد و به آن دو فرشته گفت: « سيدالشهداء عليه السلام مي فرمايد: « شيخ، به ما توسل جسته و ما شفاعت او را نزد خدا نموده ايم و تقاضا کرده ايم که عمر او را طولاني سازد. و خدا از سر مهر به ما اجابت فرموده است او را رها کنيد.» و آن دو به نشانه اطاعت خضوع کردند و آنگاه هر سه با هم صعود نمودند. درست در آن لحظات احساس کردم که رو به بهبود بازگشتم. صداي گريه خاندانم را شنيدم و توجه يافتم که به سر و صورت مي زنند، به طور آهسته خود را حرکت دادم و ديده گشودم اما دريافتم که چشمانم بسته و برصورتم پوشش کشيده اند. خواستم پايم را حرکت دهم که ديدم دو شصت پايم را نيز بسته اند. دستم را براي کنار زدن پوشش از صورتم به آرامي حرکت دادم که ديدم همه ساکت شدند و گفتند: « گريه نکنيد حرکت دارد.» و آرام شدند، پوشش از روي من برداشتند و چشمم را گشودند و پاهايم را باز کردند. اشاره کردم که آب بياوريد و آب را به دهانم ريختند کم کم از بستر مرگ برخاستم و نشستم و به تدريج بهبودي کامل خويش را يافتم و اين به خاطر برکت و عنايت مولايم حسين عليه السلام بود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🔴 داستان زیبای توبه 🔴 سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت ولی قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری توی کوچمون اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد‌.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم نه...نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم فقط گفتم خدایا خودت نجاتم بده 😭،اخرش یه شب اومد در خونه و یه پاکت نامه رو انداخت توی حیاط و فرار کرد.شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد و نامه رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون اینکه چیزی بگه با عجله رفت بیرون.میتونستم تو این فاصله در برم ولی پاهام انگار خشک شده بود .هنوز نیم ساعت نگذشته بود که یهو دیدم چند نفر با لگد دارن میکوبن به در...👇⛔️ https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf ماجرای زندگی این خانم دلتونو میلرزونه😭
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
⛔هشدار جدی برای تمام بانوان و آقایان ایران 🚧مشکلات زناشویی بانوان زمینه ساز 80% طلاق ها 90% خیانت ها در ایران🚧 1⃣ اختلالات بهداشتی بانوان 2️⃣ عفونت مجاری ادراری /پروستات 3️⃣زگیل تناسلی 4️⃣ کیست/ناباروری 5️⃣تنبلی تخمدان 6️⃣فیبروم ✅بانوان برای درمان ناتوانی های جنسی حتما لینک پایین را مشاهده نمایید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1839858301Cb947a39770
🔴 قابل توجه دیابتی ها ‼️ ❌ انسولین، متفورمین، زپمنت و... هیچوقت درمانت نمیکنه❌ ✅اگر میخوای تا آخر عمر محتاج دارو نباشی ✅زخم دیابتت درمان بشه ✅از شر عوارض دیابت و داروهای شیمیایی رهایی پیدا کنی همین الان به بزرگترین انجمن درمان دیابت بپیوندید و مشاوره تخصصی رایگان دریافت کنید روی لینک زیر کلیک کنید https://eitaa.com/joinchat/1925448559C47aaaebec6
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه صد و بیست و شش قرآن کریم سوره مبارکه المائدة ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Quran-page-126.mp3
2.43M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه صد و بیست و شش قرآن کریم، سوره مبارکه المائدة با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
🌱 ✨ جهت فتوحات بی نهایت و زیاد شدن ثروت اثری عجیب و نفعی غریب دارد. 💫 بمدت چهل شب هر شب چهل بار سورۀ لیل را بخواند واین آیۀ را سه مرتبه بخواند. 💫 (و ما لاحد من نعمه تجزی) و در زمان انجام این ختم بسیار باید مراقب تقوا و دوری از گناه باشید 🌿🌺🌿 ✨ جلوگیری اگر پشت سر شما یا خانواده یا میکنند و میزنند، برای این که از پراکنی یا خود جلوگیری کنید،۲۰ دانه گندم تهیه کرده و بر هر کدام ۳ مرتبه سوره 《 الم نشرح 》 را بخوانید و بعد بگویید؛ بستم زبان بدگویان به حق آیه های قرآنی، بستم تا من نگشایم کسی نگشاید. سپس گندم ها را به خورد مرغ دهید. 📚 دو هزار دستورالعمل مجرب ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۲۱ شهریور | سنبله ۱۴۰۳ 🗓 ۷ ربیع الاول ۱۴۴۶ 🗓 11 سپتامبر 2024 🌹 متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️2 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج ▪️10 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام ▪️27 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️31 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده،‌ ای پاینده ❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد ❇️ روز به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه می‌شود. 📚 شب : طبق آیه ی ۸ سوره می‌باشد. ⛔️ برای و دادن روز مناسبی نیست. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌. ✅ امشب برای خوب است. ⛔️ برای رفتن روز مناسبی نیست. 🔰 زمان : از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر. 🔸امروز روز  است. 🔸شروع کارها بسیار است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خوب است. 🔸کسی که در این روز شود زود بهبود یابد.ان شاءالله 🔹کسی که امروز گم شود، پس از چند روز پیدا میشود. ان شاء الله. 🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔹برگزاری و ساختن صیغه ی عقد، پسندیده است. 🔹کشاورزی و وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹خرید و و خوب است. 🔸میانجیگیری برای ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خوب است. 🔸کسی که در این روز متولد شود سعادتمندخواهدشد. اگر خدا بخواهد. 🔸رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸 دادن خوب است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، روح، امروز در « » است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹مسیر رجال الغیب در سمـت میباشد. ❤بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیک یا رِجالُ الغیب. السلام علیک ایتها الارواح المُقَدّسه. اَغیثونی بِغَوله و اُنظروا اِلَیَّ بِنَظره یا رُقبا یا نُقبا یا نُجبا یا ابدال یا اوتاد یا غوث یا قُطُب👈🏼و به هر که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.  ☜ صبح 04:19 اذان ظهر 12:01 ☜ مغرب 18:35 طلوع آفتاب 05:44 ☜ آفتاب 18:17 نیمه شب 00:18 🌹 🌹 به جهت وسعت و رسيدن به دولت و ثروت بسيار مجرب است پيامبر اكرم(ص) فرمود: من آيه اى را در مى شناسم كه اگر تمام انسانها دست به دامن آن شوند براى حل مشكلات آنها كافى است و آن آيات سوّم و چهارم سوره است «وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْث لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْىء قَدْراً» طريقه ختم آيه به جهت وسعت : آيه مذكور را از روز دوشنبه شروع كند، تا چهل روز، روزى 153 مرتبه بخواند و روز چهلم 178 مرتبه بخواند به جهت وسعت و مال و رسيدن به دولت و ثروت بسيار مجرب است. 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۱۵:۵۲ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍃💖 اگر خدا لطف کرد شهادت را نصیبمان کرد، بنده از شهدایی هستم که حتما یقه بی‌حجا‌ب‌ها و کسانی که ترویج بی‌حجابی می‌کنند را می‌گیرم در آن دنیا ... ✾═┅┄┈ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 بارها در کانال سواالاتی از خانم ها مطرح شده که چرا خواستگار میره و برنمیگرده، یا اینکه چرا خواستگار برام معرفی میشه اما خواستگاری نمیان؟! میخوام تجربه خودم رو بگم. شاید پاسخی باشه برای دخترانی که براشون سواله. سال گذشته برادر ما، دختر خانمی رو جایی دیده بود و پسندیده بود، (شناختش در حد فقط اسم، فامیل،آدرس خونه، سلام و خداحافظ بود). اومد به خانواده اطلاع داد و گفت یک همچین فردی هست، برید ببینید آمار بگیرید چه جوریاست و این ها کی هستند و به هم میخوریم یا نه. تا بعدا بریم خواستگاری رسمی. ما هم، با پرس و جو و به همراه واسطه ای که با جستجوی زیاد پیدا کردیم و اون رو مییشناخت، به بهانه ای رفتیم خونه شون. (البته و متاسفانه  واسطه از دهنش در رفته بود و به دختر گفته بود ما کی هستیم ولی مادر دختر نمیدونستن). اون جا که رفتیم اتفاقا آشنا هم از آب در اومدن. اما از نظر فرهنگی و سبک زندگی بهم نمیخوردیم. ما هم واقعیت رو به برادرمون گفتیم و خودش هم تحقیق کرد از برادر خواهر های اون دختر گرفته تا بقیه. پدر و مادرم بهش گفتن با این حال، تصمیم نهایی با خودته و ما دخالتی نمیکنیم؛ (برادرم وابستگی و شناخت کامل ازش نداشت فقط به عنوان گزینه ای که فکر میکرد قابل بررسی هست تصمیم به خواستگاری داشت)، در نهایت بعد از فکر کردن و بررسی، منصرف شد. و الان همین ماه آینده داره با یک دختر خانم دیگه که  با هم سازگاری فرهنگی و تفاهم دارند نامزد میکنه. حالا شما دختران عزیز این هایی که ممکنه خانم باجی وار میان به عنوان خواستگاری اولیه بیان منزل و یا اینکه شما در جلسه اول خواستگاری پسر و خانواده ش رو میبینید اصلا و ابدا به چشم خواستگار نهایی نبینید و امید نبندید این ها رو فقط به چشم گزینه ببینید که قراره بعدش هر اتفاقی بیافته. تعهدی که نیست و قول و قراری نیست که زده بشه زیرش. قرار نیست با هر خواستگاری و هر دیدنی، به شما تعهد داده بشه که این قراره با شما ازدواج کنه. متاسفانه خواستگاری سنتی در فرهنگ ما همینه، به  این زودی هم تغییر پیدا نمیکنه. اگر خواستگاری سنتی رو به این چشم و از این زاویه ببینید این جوری آرامش بیشتری دارید. و کمتر سوال میکنید، اما اگر کیسی  دارید که قبلا به شناخت کافی در اثر ارتباط طولانی با هم رسیدید و ایشون قول و قرار ازدواج داده اما زده زیرش و ناپدید شده  میتونید ازش شاکی باشید. من خودم دخترم، من هم مثل شما اعصابم خورد بود که چرا میان و میرن و پیداشون نمیشه. ولی دیگه از بعد این اتفاق برای برادرم دیگه خودم هم اصلا به این خواستگارهای سنتی به چشم خواستگار نهایی نگاه نمیکنم و میان و میرن و برام دیگه مهم نیست ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ سلام دوستان  من دختری ۲۶ ساله از یه شهر بزرگ هستم که لیسانس پرستاری دارم و طرح میگذرونم، پدرم کارگر و از نظر مالی سطح پایین هستیم ولی در ازدواج من سخت گیری نمی کنم اصلا برام مادیات مهم نیست این دوره پسرها خیلی سخت میگیرن. من موارد زیادی خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم حتی زنگ نزدن جواب بگیرن هر چی هم فکر میکنم میبینم من چه مشکلی دارم برای همین اینجا دارم پیام میذارم که از شما نظرات تون رو بپرسم از نظر ظاهری خوشگل هستم ولی از لحاظ جثه ریزه میزه هستم، پسرانی هم که بهم معرفی میکنن هم از نظر قدی بلند نیستن ولی بیشتر پسرها به خاطر قدم از من ایراد گرفتن. من خودم در جلسات خواستگاری از مادیات شون نمی پرسم ولی اون ها حتی حقوق منو دقیق میپرسن، واقعا برام سواله چرا اینقدر پسرا سخت گیر شدن مثلا سه مورد آخر خواستگاری که برام اومد و خودشون رفتن را میگم . مورد اول ۲۷ ساله کارمند، خونه نداشت و پراید داشت از نظر ظاهری قد ۱۷۰ و لاغر، پدرشون هم فرهنگی، از نظر مالی پایین، یه عالمه هم تو جلسه خواستگاری حرف زدن ولی بعدا به خاطر اختلاف قدی ۲۰ سانتی رفتن. دومی لیسانس  کارمند از نظر مالی خوب و ۳۳ ساله ظاهری معمولی و اعتقادی مثل هم هم محله ای بودن، ولی بازم خبری نشد ازشون، نمیدونم چرا... سومی هم دیپلم ۳۶ ساله ظاهری خوب، شغل آزاد و اعتقادی مثل هم معمولی داشتیم، از نظر مالی هم نمیدونم در چه سطحی بودن ولی بازم رفتن بدون اینکه با عقاید یکدیگه آشنا بشیم، از قضاوت ظاهر من و موقعیت خانوادگیم میرن و پشت سرشون رو نگاه نمیکنن. من حتی تصمیم دارم مهریه ام کم باشه و از نطر مالی هیچ توقعی ندارم، چون خودم هم ماشین دارم هم پس انداز خدا رو شکر، ولی چون ازدواجم نمیشه خیلی روحیه ام خراب شده و از زندگی ناامید شدم، از بس حرف بقیه را میشنوم میگن سخت نگیر، ولی من سخت نمیگرم پسرها دارن سخت میگیرن، من دوست پسرم ندارم ولی چون سنم داره میره بالا. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام شبتون بخير وخوش خانمی که برا وسواس گفتن قم یه خانمی هست بنام خانم بیدگلی لین
آتی: پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ سلام خواهر عزیزی که شوهرت تومور مغزی داشت عزیزم من اطلاعاتی ندارم ولی میگن دکتر خیراندیش و شاگردانش هستند میتونید به اون هم سر بزنید و درمان بشن انشاالله میگن تو امامزاده زینعلی هستند بازم تحقیق کنید گلم بحق حضرت زهرا ع که زود خوب خوب بشن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام سلام. برا میخچه هیچی بهتراز گوجه نیست. سه شب ی نصف گوجه بزاری روش‌ها پارچه ببندیش. ب قول قدیمی ها *یک وایکه 😃* من متحانش کردمه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وقت همگی به خوبی وخوشی باشه .منم موافقم که پدر ومادر ها باید بچه هارا تا حدودی آگاه کنن .یک خاطره برای خنده از خودم بگم ۱۶سالم بود ازدواج کردم کلا صفر بودم در مورد این مسائل ازدواج واینا.حتی پریودی که فکر میکردم بیماری گرفتم از بس رفتم دستشویی وآمدم زن داداشم شک کرد از من پرسید وبهش گفتم چی شده تازه فهمیدم من مریض نیستم و.......شب اول ازدواجم مادرم فقط جلو در گفت مواظب خودت باش😔😳حالا من مثل سگ ترسیده بودم تا صبح بدنم یخ زده بود تکون نخوردم 😂 .شروع کرد به خندیدن تازه فهمیده بود چه زن خنگی داره .آره والا😂از آن روز گفت باید برات کلاس بزارم انگار خیلی پرتی یعنی ماه مبارک رمضان بود عقد کردیم من روزه میگرفتم نمیدونستم روزم باطله 😢یه شب خانه مادر شوهرم خیلی زن فهمیده ای هستن دیدم زودتر از بقیه من را بیدار کرد گفت مامان جان اگه حمام میخوای بری جلو برادر شوهر ات خجالت نکشی 😳خوب چرا من باید کله سحر برم حمام .دباره بد بخت شوهرم را بیدار کردم گفتم ببین مامانت چی میگه .که تازه فهمیدم ای بابا من خیلی عقبم انگار .برای همین من خودم به دختر وپسرم توضیح های لازم را دادم وبه موقع چیز های دیگه را هم میگم ‌.اصلا هم اشکال نداره حتی پسرم از پریودی خانم ها میدونه .من که ناراحت نیستم از مامانم چون زمان اونا فرق داشته ولی در کل من بابام بیشتر باهام راحت بود تا مادرم .می‌شنیدم صبح ها که برای نماز صدام می‌کرد مامانم .بابام میگفت شاید احتیاج نیست بلند بشه چکار ش داری .بخواد نماز بخونه خودش بلند میشه .خدا خیرش بده بابام .ولی مادرم اصلا حواسش به دختر بودن من نبود حتی یه بار پریود بودم گشنه .تشنه تا ظهر سر زمین بودیم هیچی برام بر نداشته بود که جلو داداش هات زشته .ظهر که حالم بد شد داشتم آب میخوردم بابام دید کلی با مادرم دعوا کرد .خودش برام ناهار آورد 😔 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام عزیزم خوبی واقعا خسته نباشی بااین گروه خوبتون میخواستم در جواب اون خانمی که دختر گلش شبا توخواب جیغ میزنه میخوام تجربه شخصی خودمو بگم دختر منم چن سال همین جوری بود وحشتناک جیغ میزد گریه می کرد وتو خواب میدوید تا که ی بنده خدای اسم ی دعا نویس بهمون معرفی کرد رفتیم پیشش الان چن ساله که خدارو شکر خوب شده 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام حبیبه خانم ودیگر آدمین های عزیز کانال ممنون بابت زحمات ووقتی که برای مطالب این کانال ومشکلات مردم میزارید.سلام دوستان.. الان مشکل یه خانمی رو توی کانال خوندم که گفتند از خرو پف میکنند. راستش شاید یک سال پیش توی همین کانال یه خانمی پیام داده بودند که شوهرشون شب ها خیلی خرو پف میکرده ویه زمانی که به خاطر یک مشکل دیگه معجون سیر و لیمو مصرف کرده بوده کلا خرو پفشونم برطرف شده. حالا پیشنهادم اینه که ایشون هم برن اینترنت طرز تهیه سیر ولیمو رو سرچ کنند واگه برای مشکل دیگه ای براشون ضرر نداره استفاده کنند انشالله که شفا باشه. ممنون 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام در جواب آقایی که فرمودن۵ سال پیش سرطان گرفتن و بعد از خوب شدن ازدواج کردن و یک ماه بعد از عقد دوباره حالشون بد شده با چیز هایی که شما تعریف کردین هر کس جای اون دختر بود چند ماه قبل گذاشته بود رفته بود اولآ شما راجع به بیماریتون باید از قبل ازدواج باهاش صحبت میکردین دومآ میگین باباش وظیفه داره گوشی رو براش درست کنه چرا شما برای مادرتون میتونی خرج کنید در حالی که میگین مادرتون خودش حقوق بگیره خانومتون مانتو میخواد میگین ندارم از حرص همسرتون به مامانتون میگید جانم تا لج اونو در بیارین مادرتون گفتن بعد ازدواج تو خونه اون زندگی کنید من نمی گم خدای ناکرده به مادرتون بی احترامی کنید اما باید هوای همسرتون رو هم داشته باشید چطور انتظار دارین ایشون درقبال شما تمام وکمال مسئولیت هاشون رو انجام بدن ولی شما در مقابلشان هیچ وظیفه ای ندارین لطفا خودتون چند بار از رو متنی که نوشتید بخونید و روش فکر کنید تا ببینید که با اون دختر چکار کردین بعد بیاین بگین زیر سرش بلند شده دنبال کس
دیگه ای هستش و داره بهت خیانت میکنه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام.درمورد تکیه پهنه کلا ساری.که تو روستا پهنه کلا هست.یک تکیه ای که خیلی زائر داره مخصوصا اخر هفته ها.حیاط و مسافر خونه داره.مغازه داره.جای خوبیه.خودم چنبار رفتم. ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 صبرا سلام  حالم بد بود گفتم اینجا قصمو بگم... من بیست و شش سالمه..ازبچگیم پدر و مادرم با هم مشکلات زیادی داشتن اما طلاق نمی گرفتن..تمام دوره بچگیم و نوجوونیم تو استرس و دعواهاشون گذشت.. وقتی نه سالم بود متوجه شدم که دوست خانوادگیمون که یه زن بیوه هم بود با بابام داره ارتباط برقرار میکنه تلفن و پیام داشتن..یادم میاد ی روز ک رفته بودیم پیک نیک و به دعوت مامانم اون خانم و بچه هاشم باما اومده بودن وقتی مامانم استراحت می کرد، من و بچه های اون خانم داشتیم کنار رود بازی می کردیم...من بین اون خانم و بابام نشسته بودم،دقیقا یادمه بابام بهم گفت از این وسط پاشو و خودش نزدیک تر به اون خانم نشست ... یادم میاد تا قبل از اون روز من شک داشتم به ارتباطشون اما اون روز مطمین شدم... دیالوگی هم ک بینشون ردو بدل شد این بود که اون خانم به بابامگفت الان میان میبینن ما داریم حرف میزنیم بابام بهش گفت اون خابه الان نمیفهمه و نمیاد  هنوز بعد از گذشت این همه سال دلم اتیش میشه بایاد اوریش و یادمه اون روز تا چند ساعت نمبتونستم حرف بزنم و همش بغض داشتم تا برم خونه و خالیش کنم  یادمه بعد از اون اتفاق حساس شدم به تماسای بابام... و کم کم وفتی حرف از رفت و امد با اون خانواده میشد میگفتم من نمیام.. و کمی بعد به مامانم قضیه روگفتم و ازش پرسیدم چطوری با این زنه دوست شدی  گفت پدر این خانم قبلا از اشناهای دور ما بوده و بعد از سالها ی مشکلی براشون پیش میاد با شوهر مرحومش میرن اداره و بابات مشکلشونو رفع میکنه و با شوهرش دوست میشه و کم کم شدن دوست خانودگییمون...  گفتن این قضیه به مامانم هیچ سودی نداشت، چرا که بابام خیلی راحت و خیلی پرو گرانه صحبتکردنشو ادامه داد  یادمه همش منو با دختر اون خانم مقایسه میکرد مامانمو با اون خانم مقایسه میکرد و خیلی روزها و سالهای سختی رو گذروندم..و مرتب از بابام فاصله گرفتم... کم کم وقتی مجبور می شدن اون خانم و خانوادش روببینم بدقلقی می کردم تا دیگه بعد از  دو سال  ارتباطاتشون قطع شدن...البته در ظاهر...در واقع رفت و امدا قطع شد و محدود شد... اینا گذشت و از اون روزا یه استرس همیشگی موند بامن..ی وحشت کم راهنمایی رو شروع کرده بودم و چند تا دوست خوب داشتم ومشکلاتم رو کنارشون فراموش میکردم درسام عالی بود ..رابطم با بابام خیلی معمول و غریبانه بود..و تو خونه کلا شاد نبودم... تفریحمو دلخوشیم درس و لباس بود و اینکه بتونم ایندمو بسازم... رابطه پدرومادرمم همون طور بد بود و دعواها و بحث ها برقرار.. یادمه قبل ازهر عروسی و مراسمی هم دعوا داشتن و من کلا همیشه باچشم گریون و روحیه افسرده تو جمعا شزکت می کردم... اینا گذشت  رفتم دبیرستان...کم کم تو محیط دبیرستان با جدا شدن از دوستام روحیم هی افسرده تر شد،درسم سال اولم عالی بود..اما سال دوم دبیرستان ب بعد به طوری افت کردم که دبیرای سال اول همه صداشون دراومده بود ک چت شده.. افسرده شده بودم..حضور و رابطه صمیمانه با بابامو کم داشتم، بحث و دعواهاشون با مامانم روحیمومی گرفت..همش حس بد داشتم ساعتها کتاب جلوم بود اما نمیفهمیدم هیچی..از معدل نوزده و هفتاد سال اول..رسیدن به معدل دیپلم ده...و با هزارافسردکی دبیرستانمو تموم کردم...از وزن پنجاه و سه یهو تو یه سال رسیده بودم به هشتاد و هفت و همه چیز هی بد و بدتر میشد اونقدر افسرده و داغون بودم ووهمش به فکر راهی برا فرار ازخونه..ی سال موندم پشت کنکور ک بدتر افسردگیم تو محیط خونه بیشتر شد..مشکلات خونه هی منو بیشتر درهم میریخت..یه مشاوره رفتم در حد پنج جلسه همزمان با سال اولی ک رفتم دانشگاه ک یکم بهم کمک کرد با زندگیم کنار بیام، تو محیط دانشگاه درسم عالی بود و وکنار بقیه اروم بودم و شاد... گذشت و گذشت..سر و کله خواستگارا پیدا شده بود  اما من به خاطر دردو دلایی ک مامانم از بابام می کرد و به خاطر محیطخونه و دعواهاشون از مردا متنفر بودم و این یه واقعیت بزرگ بود! فکرکنین کسی ک تو اینهمه جارو جنجال بزرگ شده بود ووپر بود از فکرای بد راجع ب زندگی مشترک میخواست ازدواجکنه... از سن بیست تا بیست و سه فقط یه مورد رو جدی تر صحبت کردم ک دوسش داشتم اما امادگی ازدواجو نداشتم و منتفی شد  بماند ک بابام تو خواستگاریام مثل یه غریبه می اومد و مینشست و مامانمم هر کسی می اومد و جدی تر میشد هی مینشست گریه می کرد و میگفت من میترسم  و من نه پدرم اونطورک باید کنارم بود و نه مادرم... خیلیا اومدن و رفتن..این بین تو بیست و سه سالگیم با یه مورد اشنایی دو ماهه و نیم ای داشتم که متوجه شدم مستقل نیست و خیلی به حرف مادرشه و منتفی شد از سمت اونا و اینجا بود ک من بهش یکمم علاقه مند شده بودم..اخه زبونچرب و نرمی داشت..منم ک محبت ندیده..جذبش شده بودم..اون رابطه ادامه پیدا نکرد..اما تا مدتها شمارشو پاک نکرده بودم ... ...
🍎 ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ سفید شدن موی 👇👇👇👇 ⏪نام بیماری:سفید شدن مو ⏪علل:غلبه سردی باهرمنشاء( سردیهایی اعم از سن سردی-غلبه سردی به بدن یاعضو-افسردگی,استرس و...) ⭐نکته کلیدی:دقت کنید تولیدمو دربدن بسان تولید دوده دربخاری است.(مطلب فقط تشبیه بود نه تمثیل به عین) همانگونه که حرارت وسوختن موجب ایجاده دوده میشود حرارت معتدل دربدن نیز موجب تقویت پیازچه های مو وتغذیه صحیح مو وانتقال خون گرم به پیازچه ها ودرنتیجه ایجاد رنگ موی تیره میشود. هرچه رنگ موتیره تریعنی گرما بیشتروهرچه روشنتریعنی حرارت کمتروسردی بیشتراست. ⏪علائم:موهای بدن بسمت سفید شدن وروشن شدن میروند(سفیدی مودریک نقطه یا درنقاط مختلف ). 🌺 درمان: ۱_پرهیز از غذاهای طبع سرد اعم از سرد وتر وسردوخشک مانند غذاهای روحی(افسردگی,غم,تنهایی,کم خوابی,استرس و..) غذاهای بازاری,فست فودها,لبنیات سرکه,ترشی,سیب زمینی,عدس وبوهای سرد مثل مواد ضدعفونی,سرکه,عفونت و... ۲-مصرف اسطوخودوس ,آویشن صبح وشب ودر خانمها جوشانده تخم رازیانه فقط شبها.بهمراه عسل بمدت چهل روز_تا ۲۰ روز روزی دوبار من بعد تا ۲۰ روز روزی یکبار ۳-مالیدن روغن سیاهدانه شبها به پوست سر تا ۲۰ روز هرشب ومنبعد تا دوماه یک شب درمیان ۴-استشمام بوهای گرم وزدن به لباس مانند عطر گل محمدی,یاس و... تا دوم۵_هلیله سیاه را بکوبید تاخوب پودرشود در گلاب بخوابانیدوبگذارید درآفتاب تا گلاب تبخیرشودوهلیله سیاه خشک شود کمی عسل اضافه کنید تا مثل خمیرسفت شود. از این خمیرسفت,حب هایی اندازه نخود استفاده کنیدودو تا سه عدد بعد هروعده غذایی میل کنید. بعد ازمصرف معمولا لینت مزاج(ملین است) پیدا میکنیدکه طبیعی است. اگرلینت زیادبودمقدار هلیله را کاهش دهید. هلیله حداقل را چندماه مداومت داشته باشید. ورزش وپیاده روی داشته باشید. ✅✅تذکر:کسانیکه با مالیدن روغن سیاهدانه بدنشان جوش میزند کمی خنکی هم بخورند. در سنین بالا که سفیدی مو طبیعی است اصرار برسیاه کردن مو موجب خسارت به بدن است. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🇮🇷🇮🇷🔴 تدابیر حفظ سلامتِ ♻️ با توجه به شروع فصل و طبع سرد و خشک آن، این فصل متضاد با افراد دارای مزاج سرشتی سرد و خشک و همینطور متضاد با حال و مزاج سالمندان است. تدابیری که برای این افراد جهت فرار از بیماری باید در نظر گرفت به شرح زیر می‌باشد: 1- اجتناب از: زیاده روی در ، با آب سرد، نوشیدن ، خوابیدن در ، زیاده روی در خوردن خصوصا سرد و خشک، استفاده از غذاهای بسته بندی شده و دارای و مغایر با طبیعت انسان 2- مصرف و کمی تند از قبیل یا مرغ جوان رسمی و ..... 3- متناسب با سردی اول صبح و شب و گرمای ظهر، بپوشند تا از خطر دوری گزینند، یعنی صبح و شب که سرد است لباس گرم پوشیده و ظهر با گرمی هوا لباس گرم را از بدن خارج کنند. 4- حتی‌الامکان در این فصل حتی در منزل بپوشید. 5- سالمندان در این فصل میتوانند از همراه با کمی نیز بهره ببرند . نکته: این موارد به سایر افراد نیز توصیه می شود، ولی سالمندان باید به این توصیه ها بیشتر توجه فرمایند. 🔴 تدابیر تندرستی در فصل در یک نگاه ♻ مزاج فصل پاییز: سرد و خشک توصیه‌ها: ۱. پرهیز از گوشت گاو، فست‌فودها، ادویه تندوتیز، ترشی‌ها، بادمجان، عدس، پنیر شور، لبنیات ترش، رُب و سس‌ها، چای پررنگ، شوری‌ها، قهوه، نسکافه، کاکائو، کشک، پنیر، ماست، دوغ و... و در عوض مصرف خوردنی‌های گرم و تر مانند گوشت گوسفند، تخم‌مرغ عسلی، شیرینی‌های طبیعی تهیه شده از عسل و بادام و پسته، مغزها، انجير، كشمش و مویز، شيره انگور، زيتون، به، سيب، انار، انگور، خربزه، گلابی،‌ سبزی خوردن، شلغم، خاكشیر و... ۲. پرهیز از نوشیدن آب سرد و دوری‌جستن از سرمای بامداد و شب و گرمای میانه‌ روز ۳. استفاده معقول از غذاهای مقوی سنگین مانند هلیم، آش‌ها، آبگوشت‌ها، کله‌پاچه و... به جهت قوی‌شدن دستگاه گوارش در فصول سرد سال ۴. کاهش فعالیت جنسی ۵. پوشاندن سر در زمان خواب و پرهیز از خواب روز، خواب با معده پر، خوابيدن در مكان‌های سرد و مرطوب، زیاد خوابیدن و زیاد بیداری‌ کشیدن ۶. دوری‌جستن از خشم، اضطراب و اندوه و پرداختن در حد اعتدال، به شادی و سرور و امید ۷. پرهیز از زالو درمانی، مگر به تشخیص طبیب متخصص ۸. بوئیدن عطرها و گل‌های خوش‌بوی ملايم و مناسب مزاج ۹. حمام یك‌روز درميان با آب نيم‌گرم و چرب‌کردن بدن با روغن بادام یا بنفشه بادام ۱۰. ورزش معتدل،‌ بیشتر از تابستان ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش درمان معجزه آسای دیسک کمر، درد سیاتیک و آرتروز گردن توسط یازده حرکت 🔹این ویدئوی ساده تعداد زیادی از افراد مبتلا را برای همیشه از این دردها نجات داده است التماس دعا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 پرسش سلام من یه سوال داشتم ازتون خیلی ممنون میشم راهنمایی کنید . سوالم اینه چند وقت پیش یکی از پسرای دانشگاه از من خوششون اومده بود و خیلی اصرار میکردن واسه اومدن به خواستگاری با وجود اینکه من راضی نبودم . اما شخصی رو واسطه کرده بود که منو راضی کنن اجازه بدیم واسه خواستگاری بیان . بعد از اینکه من کلی با خودم کلنجار رفتم و سعی کردم قبولشون کنم و حداقل یه ذره احساس ازشون تو دلم ایجاد کنم ، مادر و خواهرشون اومدن و خیلی هم پسندیدن و خیلی شاد و خوشحال رفتن ! جلسه بعد آقا پسر با خانوادشون اومدن و اتفاقا از حرف هایی هم که توی جلسه خواستگاری زده شد مشخص بود پدرشون هم خیلی پسندیدن ! وقتی هم که با خود آقا پسر حرف زدم مشخص بود خیلی مشتاقن و خوشحالن از اینکه اجازه دادیم بیان و حتی کلی حرف از آینده دو نفره و این چیزا زدن ! اما دو روز بعد مادر اقا پسر زنگ زدن و گفتن که ا استخاره زدیم ولی بد اومده ! ان شاء الله که خوشبخت بشن و از این حرفای کلیشه ای ! . میخواستم بدونم دلیل اینکارشون چی بود ؟! آقا پسرا تو همچین شرایطی چی باعث میشه اینقدر راحت پشت پا بزنید به همه اون چیزی که میخواستید ؟! من غرورم واقعا پیش خانواده و بقیه شکست ! آخه نه به اون همه اصرار ، نه به این جواب رد دادن سریعشون ! خود آقا پسر قبل از جلسه ی خواستگاری به خود من گفته بودن که اصلا نمیتونن با جواب رد من کنار بیان !! اما بعد از اینکه خانواده خودشون زنگ زدن و منو رد کردن به واسطه گفته بودن که پدرشون راضی بودن یهو ناراضی شدن ! من میخوام بدونم چطور با جواب رد من کنار نیومدن ، اما با رد کردن پدرشون راحت کنار اومدن و در عرض دو روز جواب رد رو به ما دادن ! ایشون منی که یه غریبه بودم رو تونستن به هر طریقی راضی کنن! اما پدرشون که اتفاقا راضی هم بودن اولش رو نتونستن راصی کنن؟! با عقل جور در میاد؟! اونم به این سرعت کنار اومدن با نظر منفی پدرشون ! یعنی هیچ مقابله ای ، اصراری ، چیزی به پدرشون نکردن بخاطر من ؟! اینجا من حق اعتراض دارم یا نه؟! من که همون اول نمیخواستم چرا به زور منو راضی کردن و احساسات منو درگیر کردن و بعدشم خودشون همه چیز رو کنار گذاشتن ! جالب اینه که هنوزم ادعا میکنن که منو دوست دارن و خودشون هم سخته براشون این اتفاق ! میخوام بدونم پس چرا اینقدر راحت نظر پدرشون رو قبول کردن با وجود اینکه میدونستن اگه جواب رد از طرف اونا باشه دیگه راه برگشتی نداره؟ من کم خواستگار نداشتم ! واسه هیچکدوم خودمو درگیر احساسات نمیکردم . اما این مورد چون خیلی اصرار کردن و واسطه هم در موردشون خیلی با من حرف زدن سعی کردم دوستش داشته باشم و اجازه بدم بیان ! اما وقتی اومدن این اتفاقا افتاد ! دلیلش چی میتونه باشه؟! در صورتی که پدر و مادرشون عاقل بودن و خوب میدونستن استخاره جایی نداره توی اینطور مواقع. یعنی اون اقا پسر داشتن دروغ میگفتن و من گول خوردم؟! ممکنه ایشون واسه اینکه بخوان ثابت کنن به هر چیزی که بخوان میرسن این همه اصرار کردن و آخرشم منو رد کردن و اینهمه من اذیت شدم؟! یعنی الآن من باید ساکت بشینم بدون هیچ حق اعتراضی؟! اونا هر وقت دوست داشتن بیان ، هر وقت هم دوست داشتن برن بدون اینکه نظر من مهم باشه ؟! لطفا شماها قضاوت کنید ببینید حدسیات من درسته؟ من بازیچه شدم ؟! 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜 سلام ایام به کام❤️ قرار ازدواج داشتید که یهو به هم بخوره؟؟ چرا ؟؟ به چه دلیل؟؟ عکس العملتون چی بود؟؟ ادمین 👇🌹 @adminam1400 منتظریم ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهید جواد اسدی 💜
زندگینامه شهید سید جواد اسدی شهید اسدی یکی از شهدای مدافع حرم استان مازندران بود، که در اردیبهشت سال 1395 و در کربلای خانطومان بهمراه 12 نفر دیگر از شیرمردان این خطه دل از دنیا شست و در سوریه آسمانی شد و و پیکر مطهرش به وطن بازنگشت. در گیرودار برگزاری مراسم شهدای مدافع حرم در حسینیه عاشقان شهرستان ساری در سال 1395، پسری حدود 9 یا ده ساله به همراه یکی از بستگان خویش در مراسم حضور یافت. دیدم کاغذی در دستش است و مورد تفقد برخی از اطرافیان قرار می‎گیرد، در حین برنامه نیز وقتی برایش تعیین کردند که قرار بود دلنوشته خویش را برای پدرش بخواند. پرسان پرسان به اسم سیداحمد اسدی رسیدم که فرزند شهید مدافع حرم استان مازندران در واقعه خان‌طومان است. برای پدر نوشته بود که پدرم قامت تو تکیه‌گاهی برایم بود. نوشته بود برای پدر که نمی‌دانم دلتنگی‌هایم را با که بگویم و دستانم را به آغوش گرم و لبخند چه کسی غیر از بابا جوادم باز کنم. سیداحمد در ادامه بیان دلتنگی خویش از پدر شهیدش اینگونه می‎نویسد: تو خیلی زود من و مادرم را تنها گذاشتی. در ادامه این نامه به راه ارزشمندی که پدر در آن پا گذاشت اشاره می‎کند و این گونه خودش را قانع می‎کند و در دلگویه خویش می‌آورد: من ناراحت نیستم چون تو برای دفاع از خاک مسلمانان شهید شدی. سیداحمد نمی‎تواند دلتنگی‌های بچه‌گانه‌اش را دوباره پنهان کند، سعی دارد در ادامه نامه با پدر عشق‌بازی کند با یادآوری خاطرات دورانی که سایه پدر بر سرش بود اینگونه می‎نویسد، بازی‌ها من و تو فوتبال و هنری رزمی و داستان‌های شبانه و داستان حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) بود. فرزند شهید اسدی دوباره تلاش دارد از پدر دل ببرد، اینگونه می‌نویسد: تو تعزیه خوان حضرت علی اکبر و علی اصغر شش ماه بود، هیچ کس صدای گرم و زیبای تو را ندارد. اوج عشق بازی فرزند شهید مدافع حرم در این بند نامه به خوبی مشخص است که تلاش دارد پدر را احساساتی کند، راستی امسال چه کسی به جای تو تعزیه خوانی می‎کند! اما در این بند از دلگویه سید احمد اسدی با پدر شهیدش نشان می‌دهد که شهید سید جواد اسدی فرهنگ شهادت را در خانواده خویش نهادینه کرد، فرزند این مدافع حرم برای پدر نوشت: تو قهرمان هستی که همیشه در در تاریخ و یاد مردم زنده می‌مانی، من به شهادتت افتخار می‎کنم. سید احمد اگر چه به ظاهر کودک هشت نه ساله به نظر می‌رسد ولی رسم رفاقت و قدر دانی را خوب بلد است، با زبان بچهگانه ولی شیرین اما هر آنچه از دل بر می‌آید را به نوشته تحریر درآورد و نوشت: با تشکر از کسانی که در این مدت در کنارمان بودند. فرزند شهید مدافع حرم در پایان نامه خودش را سرباز امام زمان (عج) می‎داند و می‌داند که این انقلاب باید به دست صاحب اصلی‌اش امام زمان برسد و برای واگذاری این انقلاب باید رهبر انقلاب اسلامی ایران در سلامت کامل باشند، به همین دلیل نوشت: برای ظهور امام زمان، سلامتی رهبرمان و شادی روح شهدا و باباجوادم صلوات. وصیت نامه شهید سید جواد اسدی❤️🍃 بسم الله الرحمن الرحیم ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون شهیدان راه خدا را مرده نپندارید بلکه به حیات ابدی زنده‌اند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود. آل‌عمران 169 هر شخص عاقل و باایمان که این جهان را به‌سوی جهان جاویدان می‌داند لازم است که پیوسته در فکر عالم پس از مرگ بوده و خود را برای سفر پرخوف آخرت آماده و اعمال ناقصه و تکالیف فائقه خود را با وصیت تدارک و جبران نماید. خداوندا تو را شاکریم که توفیق یافتیم در عصری نفس بکشیم که معطر به بوی امامی است که سرچشمه همه خوبی‌ها بوده و لیاقت سربازی رهبری را داریم که پیروی حقیقی اسلام و آرمان‌های آن پیر سفرکرده است. از تو ممنونیم که مفتخر به پوشیدن لباسی هستیم که سبز آن آراسته به خون شهیدانی است که سربازان راستین امام زمان(عج) بودند و در عرصه جهاد اکبر و اصغر سربلند. تو را سپاس می‌گویم که در تقدیر ما حضور در دانشگاهی را رقم زدی که نامش، هدفش، خصوصیاتش و پرچمش حسینی است تا فداکاری و مجاهدت را از مکتب والای او بیاموزیم. ما سربازان ولایت افتخار مشترکمان حضور در دانشگاه امام حسین‌(ع) است که سربازان عاشورایی خمینی کبیر در آن پای نهاده بودند و ما در آن جهاد و شهادت را از بزرگان مکتب ایثار و شهامت آموختیم. اکنون که توفیق درک سربازی نائب امام زمان(عج) را یافته‌ام و در اردوگاه منتظران ظهورش حضور دارم در ردای سبز سربازان امام خامنه‌ای با تو عهد و پیمان می‌بندم، عهدی عاشقانه و میثاقی حسینی، عاشورایی باشیم و حسینی بمانیم و خود و فرزندانمان را در میدان حسینی گری پرورش دهیم. الهی به مادر دل‌شکسته‌ام؛ نظر لطفی بفرما تا ما ازجمله محبان و خاندان عصمت و طهارت قرار بدهی و دست از ذیل عنایت آن بزرگواران کوتاه نفرمایی.
خداوندا تو خود می‌دانی که من هلاک در دوستی و محبت اهل‌بیت عصمت و طهارت هستم پس جزای کسی که در راه تو شهید شده و خون خود را ریختند و در راه آنان جنگیدند جزا ده و ثواب شهیدان بده. آمین. آمین. آمین و اما خدمت همسر و عیال مؤمنه‌ام و کفو و همتای محترمه‌ام سلام عرض می‌کنم امیدوارم که حال آن عزیز خوب بوده و باشد و ظل توجهات ایزد منان توفیق انجام و اعمال صالحه را یابد و از راه پرپیچ‌وتابی که شیطان برای اغوای ما همیشه در انتظار است به‌سوی شاهد حقیقی رهنمون باشد و هرچه بیشتر از مکتب رهایی‌بخش اسلام خصوصاً جهت زنان درس زیستن را بگیرید تا زنی در خط فاطمه(س) و در کاروانی به قافله‌سالاری حضرت زینب(س) باشید. ان‌شاءالله همسر مهربانم چند سال زندگی خوشی را که در کنار هم با مشکلات فراوان تحمل کرده‌ایم و از خود ثمره‌ای بر جا گذاشتیم که فرزند عزیز آقا سید احمد را طوری تربیت کنید و تعلیم دهید که ادامه‌دهنده خون سرخ شهیدان کربلایی 61 هجری و کربلای ایران باشد و نگذارد که اسلحه‌ام بی‌صاحب بماند و دست از ولایت و رهبری برندارد و برای دفاع از ناموس و مملکت و حفظ قرآن و اسلام باشد و نگهبان اصول و فروع دین احکام الهی باشد. آمین در پایان از همگی شما هم‌خون‌ها، بستگان دور و نزدیک، همکاران و دوستان و آشنایان و بخصوص همسر و فرزند عزیزم تقاضای عفو و بخشش را داشته و حلالیت را طالبم و محل دفنم، در روستای امره، قبرستان احمدآباد مجاور شهیدان غرقه‌به‌خون و پدر و برادر گرامی‌ام می‌باشد. الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتمی کنار مهدی خامنه‌ای را نگهدار در پایان از همگی شما خداحافظی می‌نمایم دیدارتان سرای آخرت ارادتمند شما؛ سید جواد اسدی 1394/4/6 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام شبتون بخير وخوش خانمی که برا وسواس گفتن قم یه خانمی هست بنام خانم بیدگلی لین
پاسخ اعضا 🌙🌺 سلام خانم ها من میخام یه کسب و کار راه بندازم دوره سوسیس و کالباس خریدم ولی گوشیم شیایومی هست و حافظه اش پایین هست الان حدود یه هفت تومنی پول دارم دلم میخواد قسطی یه گوشی خوب بیارم میشه یه گوشی که کیفیت دوربین و حافظه اش مناسب باشه و قیمتش هم مناسب باشه بهم معرفی کنید ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت همه دوستان اون خواهر ی که گفته اند چند دانش آموز برای انجام دادن تکلیف کمک میکنند باید ب شما خواهر عزیز صد آفرین ومرحبا بگوییم شما زن توانمند هستید توی خونه برای خودت اشتغالزایی کردید نمی دونم کدام شهر هستید ولی بهتره روزی ۵۰ می گرفتید راجب سر درد شما باید بگم آب زیاد مصرف بکنید چون با بچه‌ها زیاد حرف می زنید دچار کم آبی میشوید روزی یک بار از نسکافه استفاده بکنید برای سر درد روغن سیاه دانه هم به سر و پیشانی بزنید خیلی موثر هست برای میگیرن یک کمی پرهیز معده بکنید خیلی تاثیر دارد انشالله موفق باشید این هم باشد تجربه کار در منزل البته خانم ها مومن من می توانید اگر تلفظ صحیح قرآن بلد هستید برای اموات قرآن بخوانند و پول بگیرند ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام به نظرمن این آقا دختر مردم رو رها کنند بره .ازاین آقا شوهر درنمیاد این آقا بچه ننه است وهمینطور ببخشید نو کیسه بزارید بخونه لطفا ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خواهش میکنم پیامم رو بزارید .خانمی که نازنین هستی .و داستان زندگیتون رو گذاشتین .اینجا اکثرا خانومها واقایون پخته وجا افتاده هستند و داستان شما نمیدونم .چی بگم یه جورایی مثل زندگی زن وشوهرهای هست که ۵۰ سال عاشقانه زندگی کردن .فقط خوشحالم که دخترم سواد خوندن این داستان مبتذل رو نداره مگر شما به هم محرم بودین که بهت می‌گفته خونه حاج خانمم هستم .واینکه آنش تند زود خاکستر میشه .منم باشم مامان حامد من خیاطی رو به عنوان یک کاردر خونه قبول دارم و واقعا راهی برای کسب درآمد هست یا میشه تولیدی زد ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام دختر خانم عزیزی که گله مند هستی از اینکه چرا فرهنگ آگاهی دادن به فرزندان در مورد عادت ماهیانه و یا دستگاه تناسلیشون هنوز جا نیوفتاده آره عزیزززم کاااملا موافقم با نظرت این فرهنگ رو پیاده نمیکنن ولی نه همه من خودم در اطرافیانم کسی رو میشناسم که فرزند دخترشون رو پدر و مادر باهم ۳تایی رفتن پیش مشاور و براش توضیح می‌داد و بقیه هم این کارشون رو تحسین میکردن آفرین دخترخانم گل مشخصه شما هم عاقلی و بالغ و امیدوارم این نظر شما رو بقیه همه عملی کنن ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمتتون و خدمت خواهری که نگران بوی بد دخترتون هستید عزیزم ببریدش دکتر طب سنتی تا مزاجش رو بشناسه و درمانش کنه یا بهش دارو بده ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمتتون و خدمت عزیزی که ۴۲ساله و خروپف میکنن شما برید طب سنتی دکتر خوبی تا مزاجتون تشخیص بدن و بهتون راه کار بدن که خروپف نکنید البته فقط اینو شنیدم باید سرو سینوس هارو خالی کنن موقع خواب سر خودتون رو بخور بدید و خلطهارو خالی کنید انشاالله که خوب بشید چیز دیگه من وقتی رو پهلو باشم خروپف نمیکنم یا کمتر ولی وقتی روی پشت بخوابم خروپف میکنم ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدمت خواهرعزیزی که پرستاری قبول شده و به خاطر صورتت ناراحتی عزیزدلم نگران نباش اینا رو عمدتا با توجه به سن و سالشون داشتنه و دارن عزیزم حتما اول یه طب سنتی عالی و خوبی برو تا هم مزاجتو درست کنه و هم دارو بده و راهکار واینکه غذاتو و سبک زندگیتو اصلاح کن ،سرخ کردنی کمتر استفاده کن و شیرینی جات و اینکه موضوع بسیارمهم اینکه خوابت رو تنظیم کن شب زود بخواب و روز زود بیدارشو و صبحونه روبخور و به کارهات برس بعد ارتباطت رو با اهل البیت و پروردگارمون هم بهتر و بیشتر کن و دوستهای خوب و مومن پیدا کن میتونی به مسجدمحل بری و وعده های نمازتو اونجا بخونی و آرامش خاصی نصیبت میشه بازم نگران نباش عزیزم امید به خدا ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
13.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشخیص بیماری از روی زبان ‌ با دکتر افراسیابیان در برنامه پرسش و پاسخ به سوالات شما عزیزان پاسخ دادیم و در این پست درمورد تشخیص بیماری ها از روی زبان صحبت می کنیم. این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بزارین ❤️ ‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 هنگامي که شاه اسماعيل صفوي به کربلا مشرف شد نخست به زيارت سالار شهيدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل عليه السلام و ديگر شهداي کربلا عليهم السلام را زيارت نمود. اما به زيارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت. پرسيدند: « چرا؟» استدلال کرد که اگر توبه او پذيرفته شده بود از سالارش حسين عليه السلام دور نمي ماند. توضيح دادندکه: « شاها ! از آنجايي که او در سپاه يزيد فرمانده لشکر بود و آشناياني داشت پس از شهادت در راه حق و در ياري حسين عليه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسيار از ميدان جنگ خارج ساختند ودر اينجا به خاک سپردند.» شاه گفت: « من مي روم با اين شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهيد باشد نپوسيده است و براي او مقبره مي سازم. در غير اين صورت دستور تخريب قبرش را صادر خواهم کرد. » پس از اين تصميم به همراه گروهي از علما، سران ارتش و ارکان دولت خويش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد. هنگامي که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که ديدند پيکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بيش از يک هزار سال صحيح و سالم است. زخمهاي بي شمار گويي تازه وارد آمده و دستمالي نيز که سالارش حسين عليه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگي است بر پيشاني دارد. شاه اسماعیل گفت: « اين دستمال از امام حسين عليه السلام است و براي ما مايه برکت و پيروزي بر دشمنان و مايه شفاي بيماران. به همين جهت با دست خويش آن را باز کرد و دستمال ديگري بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاري شد و هرگونه کوشش براي متوقف ساختن آن بي حاصل ماند. به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه اي از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همين جهت دستور داد براي او مقبره ساختند و مردم را به زيارت ایشان فراخواند. ايشان فرمودند: نوادگان مرحوم حاج شيخ كه فرزندان مرحوم برادر من هستند با آنكه هيچ كدام زمان حاج شيخ را درك نكرده اند، چنان به پدربزرگ خود معتقدند كه با توسّل به او بيشتر بوسيله خواب او را زيارت مى كنند و از او كمك مى گيرند و در اين باره قضاياى بسيارى است كه براى نمونه يك داستان را نقل مى كنم : برادرم يعنى داماد مرحوم حاج شيخ اواخر عمر چون پا به سن گذاشته بود و فشار بار زندگى هم بر دوش او سنگينى مى كرد عصبانى مزاج شده بود. شبى از سفر رسيده بود و همسرش يعنى صبيه مرحوم حاج شيخ غذا براى او آورده بود در حاليكه رنگ غذا كه آبگوشت بوده خيلى تيره و بد رؤ يت بوده ، مى پرسد كه چرا رنگ اين كاسه اين جور است ، مثل اينكه چيزى از خارج به داخل آن ريخته شده ، چرا موقع پخت غذا رسيدگى نمى كنيد؟ بر اثر اين پيش آمد عصبانى شده و كاسه آبگوشت را به داخل حياط مى اندازد؛ طبعاً همسرش ناراحت مى شود. صبح قبل از آفتاب كه براى نماز صبح از خواب بر مى خيزد شوهرش را صدا مى زند و مى گويد: ملاحظه كنيد! فورى زردچوبه را در استكان آب جوش مى ريزد، همان رنگ نامطبوع غذا پيدا مى شود و مى گويد ديديد تقصير من نبوده . همسرش مى گويد: شما كه مى دانستيد چرا از اين زردچوبه استعمال كرديد؟ مى گويد: ديشب حاج آقا مرحوم حاج شيخ را به خواب ديدم فرمودند كه چرا نگرانى ؟ قضيه آبگوشت و عصبانيت شما را گفتم . فرمودند: آن رنگ بد و تيره از زردچوبه است ، از آن زردچوبه استعمال مكن ! واقعاً عجيب است ، آنقدر روح آن بزرگوار محيط و مسلط و آزاد است كه از زردچوبه خانه فرزندش آگاه است و در اين پيش آمد كوچك به او كمك مى نمايد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
❤️🍃 سلام در مورد اون خانمی ک با شوهرشون خوب بودن و بعد از یه مدت که بچه دار شدن شوهرشون ۳۶۰درجه تغییر کرده و میگه کاش بچه دار نمیشدیم دقیقا دقیقادقیقا من هم بعد از بدنیا اومدن فرزندم مشکل شما رو داشتم تا ۶سالگی بچه ام هم درگیر این مسئه بودم و زندگیمون دیگه گرمای قبل رو نداشت ولی من خیلی تحقیق کردم و فکر کردم و دنبال علت بودم که چرا اینجوری میکنه متوجه شدم شوهر من یه حس حسادت به بچمون داره و من دیگه توجه قبلو به شوهرم نداشتم وقتی من بچه رو بغل میکردم میگفت تو یه بچه بدرد نخور بار میاری بلد نیستی بچه تربیت کنی حتی وقتی پسرم برای پدرش نقاشی میکشید مسخره اش میکرد که چی کشیدی و بچه گریه میفتاد ولی من یه کاری کردم: قبل ازینکه شوهرم بیاد خونه یه کم غذا میدادم به پسرم که بخوره ولی یکم دیگه جا داشته باشه میگفتم بقیش رو وقتی بابا اومد بخور و وقتی شوهرم میومد سفره پهن میکردم و میگفتم پسرمون منتظر مونده تا دور هم شام بخوریم وقتی پسرم خوراکی میخرید میگفتم نخور تا شب با بابا بخوریم و شب به شوهرم میگفتم پسرمون خوراکی هاش رو نخورد تا شما بیای با هم بخوریم و یاد دادم پسرم میگفت بهش وقتی کنار بابا چیزی میخورم خوشمزه تر هست وقتی شوهرم از سر کار میومد بچم میرفت جلوش و بهش خوش آمد میگفت و بهش سلام میکرد و دسشو میبوسید میگفت خسته نباشی بابا جون ممنون که برای ما زحمت میکشی یعنی خانم عزیزمن هم تا ۶سالگی خیلی اذیت شدم تا اینکه کم کم به پسرم یاد دادم که چطور با این کارهاش حساسیت پدرش کم بشه شوهر من جوری بود که اصلا و ابدا موافق نبود که یه بچه دیگه بیاریم و بشدت مخالفت میکرد و میگفت همین یکی بسه یه چیز دیگم بگم وقتی شوهرم دید که پسرمون خیلی از رفتارهاش شبیه بچگی های خودش هست و مثل خودش رفتار میکنه و اطرافیان بهش میگن پسرت عین خودته خیلییی بهتر شده و میگه عین خودمه یه کاری هم که خودم کردم این بود که همیشه به شوهرم میگم اولویت من تویی و من تورو از همه بیشتر دوست دارم حتی از بچه مون هم بیشتر دوستت دارم چون اگه تو نبودی پسرمونم نبود لب بود که خنده اومد خلاصه بهش میفهمونم که اون اولویت اولمه نه بچم شما هم عزیز دلم کاری کن که کارهایی رو که شوهرت دوست داره رو پسرت انجام بده تا به مرور خوب بشه انشاالله 🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱❤️🌱 عرض سلام و ادب خدمت مدیر گروه عزیز و همه ی دوستان همراه و دلسوز...نمیدونم پیام من منتشر میشه یا نه ولی میخوام هر جور شده انتقاد و نظر خودم رو بگم..تمام داستان نازنین رو فقط به این امید خوندم که فکر میکردم الان که داره تعریف میکنه بالغ شده یا ازدواج کرده و میخواد بگه که چقدر کارا و رفتاراش زشت و بچه گانه بوده..از مدير عزیز تعجب می‌کنم که این داستان سخیف و بی محتوا رو منشر کردن چون من همیشه داستان ها رو دنبال میکنم و چیزهای زیادی از این داستان های واقعی یادگرفتم...و چند جمله هم با نازنین خانم...عزیز دل حالت خوبه؟ چرا احساس بدبختی میکنه؟ چون داییت مرده؟ خوب کی زنده در خونه خدا رفته؟ اونم سرنوشتش این بوده دیگه ...واقعا پیش خودت فکر نمیکنی که خیلی داری بچه بازی در میاری؟ میدونم الان با خوندن حرفای من ناراحت میشی ولی اشکال نداره حرفامو یادت باشه هر وقت ۳۵ سالت شد به یادت بیار و بگو ای داد بیداد چه خل و چل بازی هایی که در نیاوردم از خودم😂 مثلا میگی من تنها و بیکسم به خدا من نه خواهر نه برادر نه دوست هیچ کس هیچ موقع در دوران زندگیم نداشتم...پدرم آنقدر سخت گیر و تند خو بود حتی جرات فکر کردن به آزادی های شما رو هم نداشتم...شما این جور که نوشتی چندین شب تا حالا با به قول خودت عشقت بودی بعد دیگه این چس ناله های تنهایی و بی کسی چیه؟ بعد گفتی خیانت پدرت رو فهمیدی و باز ناله کردی...ناله ندارم گلم مگه تو با امانت خدا چی کار کردی؟ مگه با جسمت چی کار کردی؟ مگه با امکانات خانوادت چی کار کردی؟با زیباییت؟با استعدادت ای کاش من فقط استعداد نوشتن و داستان نویسی تورو داشتم.‌آنقدر قشنگ نوشته بودی داستانت رو تا آخر دنبال کردم و هی فکر کردم آخرش خوب میشه.. قدر دان بودی؟ نه گلم تو هم به خدای خودت خیانت کردی پس از خیانت پدرت ناله نکن که اصلا بهت نماید...بعد در مورد دوستات یعنی غیر از این که مواظب تو باشن که خودکشی نکنی هیچ کار دیگه ای ندارن؟ خوب آدم به این ضعیفی رو میخوان چی کار؟ بعد این عشق شما در این عصر ارتباطات نمیتونه یه گوشی بخره که هی آویزون این و اون نباشه؟بعد به قول خودت مادر عشقت که میدونه تو این قدر ضعیف نفسی که فرت و فرت خودکشی میکنی چرا تورو برای پسرش انتخاب کرده و با تو گرم گرفته؟ من احساس میکنم پسره حتما یه مشکلی داره که مادرش میخواد اون رو با دلبستگی پسرش به تو رفع کنه چون من خودم یه مادرم دوتا پسر دارم هرگز هرگز اجازه نمیدم پسرم با دختری با موقعیت شما که بسیار ضعیف نفس و سرشار از احساس های وابستگی و تجربه خودکشی ازدواج
کنه چون بعد از اون باید هر لحظه نگران عروسمم باشم.‌‌..حرف آخرم دختر گل به شما اینه دور این عشق بچگانه رو خط بکش به درس و آینده فکر کن این قدر خودت رو پیش این و اون خوار و خفیف نکن شکر گزار همه ی نعمت هایی باش که خدا بهت داده تا خدا بهترین ها رو بهت بده❤️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽