#داستان_زندگی ❣ #بخش_اول ارسالی خانم صبا🙏🏻 داستان زندگی ماه سلطان خانم مادربزرگ پدری ایشون🌸 هنوز صبح نشده بود، ماه سلطان رو کرد به پسرش محمدعلی و گفت مادر دیگه نزدیک اذان صبحه، مردم الان بیدار میشن.. ببر این گوشتا رو تقسیم کن، مراقب باش کسی تو رو نشناسه، صورتت رو بپوشون تا شناخته نشی. میدونم خودمون هم به گوسفندا نیاز داریم و اما خیلیا هستن که محتاج نون شبن، درست نیست ما چند تا گوسفند داشته باشیم و اونا با شکم گرسنه بخوابن،، پدر خدا بیامرزتم همین کارو میکرد، دوست دارم اگه حالا نیست، راهش ادامه داشته باشه، برو مادر، برو تا بیای منم اینجا رو تمیز میکنم. محمدعلی در طویله رو بست، همون طویله ای که توش گاهی اوقات مخفیانه گوسفند قربونی میکردن و بین نیازمندا پخش میکردن، خودشون به گوسفندا نیاز داشتن، ولی مادر دلش نمیخواست کاری که پدر دوست داشت، زمین گذاشته بشه. مخصوصا اینکه حالا تعداد اعضای خونوادشون بیشتر شده بود، ماه سلطان، مادرش، برادر زاده ش رو هم اورده بود بزرگ کنه، چون پدر و مادری نداشت. مادرش ۱۰ ساله بود که محمدعلی رو به دنیا اورده بود و حالا ۲۸ سال داشت. محمدعلی تو سیاهی شب زد بیرون باید سریع گوشتها رو میرسوند به کسایی که مادرش گفته بود و مادرش قسمش داده بود بعد از اون هم این راه رو ادامه بده. در اول رو زد و گوشت رو گذاشت پشت در، دورتر وایساد تا در رو باز کنن بعد بره، خیالش از خونه اول که راحت شد رفت سراغ بعدیها. مادرش هیچ چیزی رو برای خودشون نگه نمیداشت حتی کله پاچه و پوست گوسفند رو، همه رو تقسیم میکرد و تا محمدعلی برگرده طویله رو تمیز میکرد و هیچ کس نمیفهمید که گوسفندی قربونی شده، هیچکس بجز محمد علی و مادرش ماه سلطان. پدرش نجفعلی، پارسال تو یه شب پاییزی با اسبش از دره نزدیک روستاشون سقوط کرده بود، نمیدونست اسمش رو باید میذاشت اتفاق یا قتل! پدرش محبوب ترین آدم توی روستا و روستاهای اطراف بود، همه سر اسمش قسم میخوردن، میشد گفت که بزرگ منطقه بود، چیزی که خان خیلی خوش نداشت! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#پرسش_اعضا 🌸 سلام‌‌خدا‌قوت‌‌یک‌سوال‌ازتون‌داشتم‌اگه‌میشه‌‌راهنماییم‌کنید‌یه‌سالی‌‌میشه‌مادر‌شوهرم‌فوت‌کرده😔من‌از‌ان‌روز‌به‌بعد‌همش‌‌فکر‌مرگ‌میکنم‌‌‌از‌زندگی‌لذت‌نمیبرم‌دکتراعصاب‌ومشاور‌هم‌رفتم‌برام‌قرص‌تجویز‌کرد‌فقط‌تا‌یک‌هفته‌خوب‌بودم‌همش‌فکرهای‌منفی‌میکنم‌ددر‌ضمن‌رفتارم‌با‌مادر‌شوهرم‌خوب‌بود این قضیه خیلی‌‌اذیتم میکنه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام و عرض ادب خدمت همه شما و تشکر از کانال خوبتون . لطفاً سوال منم بذارید من چند روز هست سنو و آزمایش انجام دادم دکتر گفته کبدت چربه گرید 2 😭 آنزیم های کبدی بالا قند رو مرز بود چربی بالا پرولاکتین بالا اصلاً انگار کل سیستم بدنم مختل شده. باید داروی شیمیایی استفاده کنم . حالا با توجه به این همه درگیری بدن ،آیا شما راه حلی برای اینکه از طریق طب سنتی یا اسلامی بهتر بشم دارین ؟ لطفاً راهنمایی کنید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام خسته نباشید من یه دختر 20ساله هستم 7ساله پیش عاشق پسر عمم شدم ولی خانواده هامون مخالف بودن عید گذشته عقد کرد ولی دختره بهش خیانت کرد اما پسره بازهم منو دوست داشت اومد سراغم گفت دیگه میشه بهم وعده داد عید پیاد خاستگاریم الان به خاطر یه قضیه کوچیک اینکه بدون اجازش باخالم رفتم بیرون دوماهه باهاپ قهره بهش دوسه بار پیام دادم جواب نداد به رفیقاشگفتم چرا اینجوریه گفتن گفته منو تحریم.کرده میخواستم ببینم به نظرشما باید چیکارکنم میشه راهنماییم کنین ممنون میشم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام من یه مشکلی دارم خیلی فوریه دبیرستانی هستم از مدرسه گفتن کلیپ درست کنید منم میخوام پاورپوینت درست کنم که متحرکه یعنی شبیه کارتن ولی هیچ برنامه ای رو پیدا نکردم اگه شما برنامه ی میشناسید بهم معرفی کنید خیلی نیاز دارم ممنون 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام وقتتون بخیر برای یکی از دوستان ی مشاور خوب میخوام داره زندگیش از هم میپاشه لطفا اصفهان باشه ایدی ادمین🌱👇🏻 @habibam1399

#یک_نکته_از_هزاران ❣ چند روز پیش داشتم برای فیلمنامه ای که در حال نگارشش هستم در مورد شغل "پرستاری کودک" تحقیق میکردم که به یک آگهی جالب برخوردم.. تیتر آگهی زده بود : استخدام پرستار کودک؛ ساعت کار 8 صبح تا 6 بعدازظهر؛ حقوق ماهانه سه میلیون تومان ... و اما متن آگهی: بچه ها سه تا بودند، سه پسربچه که "رسیدگی به درسشان در اولویت است؛ خانه نظافت می خواست تمام امور نظافتی منزل به عهده پرستار می باشد؛ اهل منزل شام و ناهار می, خواستند، امور منزل شامل آشپزی نیز میشود و پنجشنبه تعطیل بود مگر اینکه از قبل گفته باشیم" یعنی با تیتر "پرستار کودک" همزمان پرستار، نظافتچی و آشپز و معلم سرخانه ی تمام وقت استخدام می شد با حقوق روزانه کمتر از 150 هزار تومان... حالا در نظر بگیرید این خانم پرستار که باید بین " 20 تا 40 ساله " باشد هزینه رفت و آمد هم دارند و قطع به یقین خانه شان آن بالاها نیست و صبح باید خروسخوان راه بیفتد تا هشت برسد و شش هم که راه بیفتد شغال خوان می رسند خانه ی خودش و فردا روز از نو و روزی از نو. آگهی های استخدام دارد به جاهای ترسناکی می رسد. نیاز عده ای دارد عده ای را وقیح می کند. رحم نیست، همدلی نیست. جوری "استخدام" می کنند که انگار خریده‌اند، به بردگی گرفته اند.. نیازمند را "مجبور" در نظر میگیرند و مجبور را "مطيع". چون ما چیزی را داریم که او ندارد و محتاجش است: پول . به هم رحم کنیم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#پاسخ_اعضا 💚 خانمی که گفتن جاریشون با مادرشوهرش هماهنگ هستن عزیزم فقط باشوهرت خوش باش مهربان باش اگرخاست محبتی هم بکنه بزار انجام بده و توی دلت بگو فقط برای رضای خدا مطمئن باش خداخودش آدم مفسدو رسوامیکنه بعدشم بیکاری که دوست داری خانواده شوهرت دورو برت باشن هرچه دورتر بهتر ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ در جواب خانمی که گفته بود با جاریش مشکل داره. عزیزم. شما وقتی دیدین رودرو شدین خوب باشین به خاطر خدا زیاد هم پی این نباشین اونا چطورن چون بخاطر خدا احترام میزاری. کم کم اونها هم متوجه میشن اشتباه با کی هست فقط. مردم از خداشونه از جاری ومادرشوهر دور باشن زندگیها انقدر. سخت شده که نیامدن اونها توش گمه فقط پیش شوهرت زیاد گلگی نکن از اونها تا جبهه گیری نکنه اتفاقا اگر شوهرت از اونها گلگی کرد شما بگین شاید مشکلی داشته شاید وقت نکرده بیاد با این روش حتما میتونی. دوستی بین خودت وخانواده شوهرت برقرار کنی چون من با چهارتا جاری همین مشکل وداشتم چون مادر شوهرم خالم بود همه بامن چپ بودن الان که 23 ساله ازدواج کردم با جاریام مثل خواهریم انشا الله شما هم به ارامش برسین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

فراخوان کار 📢 فراخوان کار📢 🌈🌈درآمد روزانه ات چقدره؟! 🌈🌈اصلا درآمد روزانه داری؟ 🤔تا حالا با گوشی تلفن همراه ات درآمد داشتی؟ 😕یا فقط برا چت و پست خوندن و تماس ازش استفاده کردی!!! 🌚صحبت کردن درمورد موفقیت بقیه شمارو به موفقیت نمی رسونه! شروع کن من تا کسب درآمد کنارتم 👊👊 ⭕️باسرمایه اندک👌 مشاوره و پشتیبانی ۲۴ساعته 🛑بدونه محدودیت سنی و زمانی اطلاعات بیشتر👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/122945672C8c7ec680b3

خانومایی که دنبال کارن حتما سر بزنن😍😍👆🏻👆🏻👆🏻😋😋

#اقای_وکیل 👨🏻‍⚖ در صورت فوت پدر، حضانت فرزند با چه کسی است؟ حضانت فرزند حق و در عین حال تکلیفی است که قانون برای حفظ و نگهداری کودک به والدین سپرده است. وظیفه حفظ و نگهداری فرزندان زندگی مشترک بر عهده والدین است. در صورت فوت پدر طبق قانون مدنی در هر حال با مادر است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#پاسخ_اعضا 🌹 سلام برای دوستی که مشاور خوب میخوان که در اصفهان باشه من موسسه فرهنگ متعال رو سراغ دارم که مشاورشون آقای ادیب هستن ایشون بیش از ۳۰ سال تجربه مشاوره دارن و خیلی خوبن موسسشون خیابان چهارباغ خواجو هست اگه خواستین بگین شمارشون رو بفرستم براتون 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 برای اون خانمی ک برای دوستشون مشاور می‌خوان دکتر هاشم زاده عالی هستن 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام به ادمین گل وهمه بچه های کانال درمورداون عزیزی که میخواددرنظربقیه عزیزبشه دعای نادعلی هرموقع میخوان نزدکسی عزیز ومحبوب بشن روسه مرتبه بخونن وبه خودشون بدمن ☘☘☘☘☘☘ سلام خسته نباشید... درباره دوستی که دبیرستانی بودن و خواستن پاور پوینت درست کنن که متحرک باشه😁عزیزم من خودمم دبیرستانی هستم رشتمم کامپیوتر هست برای پویا نمایی یا متحرک شدن باید از برنامه پاور پوینت رو روی سیستم نصب کنی بعد عکس هایی که میخوای رو انتخاب کن بزار روی حالت اسلاید از نوار ابزار ها چند گزینه هست نوشته Animation و ... از اونجا میتونی پویا نمایی و حرکت بزاری روی عکسات به جز انیمیشن هم گزینه های دیگه ای داره که میتونی ازشون استفاده کنی ☘☘☘☘☘☘ سلام برای اون دختر خانمی ک می‌خوان پاور پوینت متحرک درست کنن با برنامه offici میتونن درست کنند 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 دوستی ک کبدش گرید ۲ هست سرکه انگبین اصل رو تهیه کن و ب مدت ۲،۳ماه استفاده کن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#دردو_دل_اعضا ❣ سلام به اعضای محترم گروه من ۳۰سالمه و شوهرم ۳۵ ده ساله ازدواج کردیم و پنج سال اول من باردار نمیشدم خیلی این در و اون در زدیم البته بیشتر من تا باردار شدم قبل بارداری میدونستم که داره بهم خیانت میکنه ولی به روی خودم نمیاوردم تو دوران بارداری هم همین طور نمیدونم چرا میترسیدم بهش بگم دخترم که سه ساله شد دوباره باردار شدم چپن فکر میکردم خوب شده زندگی رو روال بود و همه چیز خوب ، تا اینکه رفتارش مشکوک شد گوشی شو چک کردم دیدم بله بایکی در ارتباطه،این بار سکوت نکردم و دعوا راه انداختم یه مدت مثلا خوب بود یه شب که تو حاله خودش نبود منو کتک زد و فرداش رفت مسافرت یه هفته نبود منم باهاش قهر بودم،خلاصه گوشی شو نگاه کردم دیدم بایه زن رفته مسافرت و حسابی خو گذرونی کرده ویلای آنچنانی و ......دله شکسته ی من بیشتر شکست و فهمیدم که چهار ساله باهاشه و حتی باهاش کربلا هم رفته از خونه قهر کردم و با بچه ها رفتم خونه ی مادره مریضم ولی چیزی نگفتم بهش حالم خیلی بد بود پیام داد و از مریضی مادرم استفاده کرد و گفت اگه برنگردی میام بچه ها رو میبرم و خونه رات نمیدم برگشتم خونه و دعوا راه افتاد و زد تو گوشم،مهرش از دلم رفته چند هفته باهم قهر بودیم تا اینکه آشتی کردیم مثلا آشتی کردیم میدونم داره بهش فکر میکنه رابطشو با اون زن تموم کرده ولی من نمیتونم ببخشم حاله روحی بدی دارم تو این ده سال من همیشه تنها بودم و اون همیشه دنبال رفیق بازی هاش،الان بهم محبت میکنه همش میگه ببخش تو تنها تو قلبه منی ولی باور نمیکنم دلم میخواد خودم باشم و بچه هام من از نظر قیافه و اندام خوبم خودشم همیشه میگه تو چیزی کم نداری به نظر من این مردا مریضن با این کارا هم خودشون و هم شریک زندگیشونو نابود میکنن هرکار میکنم تا فراموش کنم ولی نمیشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#فال_عصرانه ☕️ نیت کنید و از عدد یک تا شش یکی رو انتخاب کنید👇🏻🌸 ۱ یک تماس خوشحال کننده دارید جوونی که دوستتون داره وخوشحالتون میکنه مسافرتی که کنسل میشه ویا به تاخیر میوفته یک مسافرت کاری میبینم پیشنهاد انجام کاری به شما میشه تکلیف زندگیتون مشخص میشه به موفقیت میرسید. ۲ دودلی کاری یا مالی دارید حرف یاقول دروغی به شما داده شده معجزه ای برای شما رخ میده دیدار وملاقات با کسی که مشکلتون رو حل میکنه عشق در زندگیتون دیده میشه واگر مجردید ازدواج در پیش دارید باعشقتون. ۳ کمی در رابطه عشقی وعاطفی از طرف عشقتون سردشدین خدا به شما در حل مشکلاتتون کمک میکنه قولی به شما داده شده یا میشه که بهش عمل میشه معجزه ای کوچک برای شما در پیشه ۴ سنگینی وسردی در رابطه ودوستیتون هستش برای زندگیتون یک تصمیم جدی میگیرید کسی که دوستش داری برمیگرده پول قابل توجهی دریافت میکنید زندگیتون خوب ومحکم میشه دلتنگ وبی قرار هستید. ۵ دیدار.رابطه.ازدواج.در پیش دارین راهتون باز وروشن هستش ناراحتید ولی برای حل مشکلتون باید صبور باشید اطرافیانت به شما حسادت میکنن شخص مورد نظرت بهت فکر میکنه عشقتون منجر به ازدواجتون میشه پولی به دستتون میرسه. ۶ باشخصی که به حل مشکلتون کمک میکنه دیدار میکنید زیر فشار مالی هستید عشقتون یک دنده ولجباز هستش واین شمارو اذیت میکنه دودل هستید درامور مالی وکاریتون کمی مشورت کنید با کسی که قصد حمایتتون رو داره ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#عاشقانه ❣ خونه مثل همیشه تمیز و مرتب بود... همه چیز گردگیری شده، سینک برق میزد، گل های توی گلدون آب خورده بودن، بوی غذا توی خونه پیچیده بود و من... من مثل همیشه بعد از تموم شدن کارهای هیجان انگیز روزمره ام، روی کاناپه‌ی جلوی تلویزیون لم داده بودم. مدت ها بود که زندگیم اینطور می گذشت، بیدار شدنم، منتظر موندنم، برگشتنش، غذا خوردنمون... و بعد از اون دیگه هیچ کدوم کاری نداشتیم با هم، حرفی نداشتیم برای گفتن و ذوقی نداشتیم برای هیچ فعل کوچیک و بزرگی... دیشب اما حس می کردم اون هم کلافه هست، انگار اون هم خسته شده بود از این وضع، از این حسی که دیگه بوی عشق نمیداد. حلقه ام رو از انگشتم در آوردم، جاش مونده بود، رد سفیدی به اندازه حجم بودنش. بیخود که نبود بحث عشق بود، زندگی بود، سالها بود، فداکاری بود و در اخر عادت شده بود. حلقه ام رو گذاشتم روی میز، نگاهش کردم و نگاهم کرد! التماسش کردم بهم حس بده، التماسم کرد ولش کنم! اونم خسته شده بود پس... تصمیمی که باید گرفته میشد رو گرفتم، چند دست لباس فقط برداشتم، من سهمی نمیخواستم. روتختی چند تا چین خورده بود، با دست چپم مرتبش کردم، آخ چقدر جای حلقه ام پیدا بود! کلید برق اتاق خواب را زدم، عمدا با دست راست.. حوصله دهن کجی اون قسمت سفید روی انگشتم رو نداشتم. زیر گاز رو خاموش کردم، غذا پخته شده بود و دیگه تمام... در رو قفل کردم، مردد بودم بین بردن کلید یا نه، اما هنوز هم بوی غذای من تو اون خونه بود پس کلید خونه هنوز هم سهم من بود. به ساعتم نگاه کردم، دو ساعت مونده بود به اومدنش، به دیدن جای خالیم، به دیدن شعله خاموش زیر غذا و در اخر احتمالا حلقه ام رو میدید، اون لحظه یعنی خوشحال میشد یا ناراحت؟ خوشحال میشد که این بازی رو من تموم کردم یا ناراحت میشد که چرا انقدر دیر؟ یا شاید هم دلش می‌گرفت از نبودنم!! یک ساعت شد که پیاده میرفتم، خیلی دور شده بودم از خونه که صدای گوشیم بلند شد، پیام بود از طرف...! از طرف خودش! خیلی وقت بود ما پیامی بهم نمیدادیم، اگر کاری داشتیم تماسی می گرفتیم. گذشته بودیم از تمام هیجانات!! با دست چپم پیامش رو باز کردم! لعنت به جای حلقه ام! پیام رو چند بار خوندم، به چشمام باور نداشتم... "عزیزم برات نارنگی گرفتم که امروز برام کیک نارنگی درست کنی...دلم تنگ کیکاته، موافقی تو هم؟" قلبم مثل روزای اول آشناییمون وقت پیام دادناش شروع به تپش کرد. مغزم فلش بک خورد: اولین کیک نارنگی که براش پختم. سفرای دو نفره دزدکیمون. گریه هایی که برای رسیدن بهش کرده بودم. تلاشهایی که برای باهم بودنمون کرد. قول و قرارایی که قسم خورده بودیم نشکونیمشون. خنده هامون! خنده های دو نفرمون کجا رفته بودن؟؟ دستام میلرزید، با لرزش دستام شروع کردم به تایپ کردن: "حتما عزیزم، منم دلتنگم" به ساعت گوشیم نگاه کردم، ۱ ساعت مونده بود تا رسیدنش، وقت داشتم برم، برسم، آماده بشم، زیر غذا رو روشن کنم و حلقه ام رو دستم کنم. من هنوز نجنگیده بودم برای زنده کردن خنده هامون، شروعش با اون بود، ادامه دادنش با هردومون. خنده‌ی سرخوشی کردم، سوار اولین تاکسی شدم و به سمت خونه حرکت کردم، دستم توی کیفم کلید خونه رو لمس کرد، قلبم آروم شد.. خندم پررنگ تر... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••

#پرسش_اعضا 💚 با عرض سلام وخسته نباشید به اعضای گروه میخواستم بپرس آیا یه دعا یا راهی هست ، دوستم مشکل داره تو زندگیش با چندتا بچه ولی شوهرش بعضی مواقع زن صیغه میکنه همه راهارو رفته چله نشینی ودعا و...ولی هنوز جوابی نگرفته وخیلی شوهرو بچه هاشو دوست داره ونگران آینده زندگیش هست لطفا اگر کسی راهی رو بلده راهنمایی کنه ،ممنونم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام من سه ساله طلاق گرفتم پدر وبرادران هیچ اهمیتی بمن ندادن نه کمک مالی نه محبت خودم خونه اجاره کردم وکار کردم روی پای خودم ایستادم خواستگار برام میاد بهم میگن حتما پدر وبرادران باشن بهشون میگم اونا با من خوب نیستن باور نمیکنن فقط خواهر از خودم بزرگ تر دارم شما بگید چکار کنم به حق حضرت زهرا کمکم کنید برام دعا کنید با این خواستگار م چه کنم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام ادمین جان لطفا سوال من را داخل گروه بزار تروخدا حالم خیلی بده من دوشنبه هفته پیش پریود شدم هنوز پاک نشدم و سابقه نداشته بیشتر از ۷ روز باشه ۷ماه هست که پریود میشم اصلا درد هم ندارم ولی خیلی پریودیم زیاد شده بگین چی بخورم قطع بشه کلاس هام داره حضوری میشه خیلی سختم هست 😔😔😔😔 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام کسی بوده عینکی و سرمه اثمد استفاده کرده باسه شماره چشمش اومده باشه پایین؟ اگه سراغ دارید بگید لطفا و تورو خدا پیاممو بزار ایدی ادمین🌱👇🏻 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••