سلام به مهربان عزیز و دوستان گل
الان سوتی که برادرشوهر جاریشون قلیون شوهرشون رو آورده بودن خوندم یاد سوتی خودم افتادم
یه سال من عقد بودم و همراه پدر و مادرم و همسرم رفتیم خونه عمم عید دیدنی ، بعد اذان شد و یه دفعه دیدم عمم میخواد یه چیزی رو بهم بده من اسکول نمیدونم رو چه فرضیاتی فکر کردم داره کادو میده 😂😂چون اون سال همه کادو میدادن
هی تشکر میکردم نمیخواد عمه جان ،این کارا چیه چرا شرمندم میکنید و از این حرفا 🫣🤭
اونم اینجوری شده بود 🤔🤨که این چشه ،،،
خلاصه یه دفعه گفت جا نمازو بده حاج آقا (همسرم) میخواست نماز بخونه [اخه جانمازم شکل کادو بود 😓😅]
واااای که چقدر خجالت کشیدم
منم باشم #مامان پوریا👶👶
#سوتی #خاطره #سرگذشتت رو بفرست برات تو کانال به اشتراک بذارم دوستِ من🤗👇
@adchalesh
ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ••࿐@azsargozashtha
سلام بر همه عزیزان واقعا باسوتیاتون خیلی شاد میشم انشاالله همه ی مردم ایران دلشون شادولبشون خندون باشه🙏🙏
این سوتی مال خاله همسرم هست ک میخوام بگم بنده خدا خیلی محجبه ومومنه (حجابشون درحدی ک فقط نوک دماغشون مشخصه)خلاصه این بنده خدا یه بار میخواست با تاکسی تا جایی بره دیده راننده تاکسی داره ماشینش رو میشوره اینم خواست بگه آقا ماشینت رو شستی مارودربست میبری؟ گفته آقا ماشینت رو شستی منم میشوری بنده خدا میگه راننده تاکسی منو باهیبتم دید هنگ کرده بود🙄🙄 خودش تا خونه زیر چادرش میخندید😂😂
#مامان فاطیما
#سوتی #خاطره #سرگذشتت رو بفرست برات تو کانال به اشتراک بذارم دوستِ من🤗👇
@adchalesh
ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ••࿐@azsargozashtha