روایتی زیبا درباره سخن گفتن #امام_جواد (علیه السلام) در لحظه ولادت
ظهور نهمین نور ولایت
حکیمه - دختر حضرت موسی بن جعفر و عمهی امام محمد جواد علیهمالسلام، حکایت کند:
چون هنگام ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام نزدیک شد، حضرت ابوالحسن، امام رضا علیهالسلام مرا به همراه همسرش، خیزران - مادر حضرت جواد علیهالسلام - با یک نفر قابله (ماما) داخل یک اتاق قرار داد و درب اطاق را بست.
وقتی نیمهی شب فرا رسید، ناگهان چراغ خاموش شد و اتاق تاریک گشت؛ و ما ناراحت و متحیر شدیم که در آن تاریکی، در چنین موقعیتی حساس چه کنیم؟
در همین تشویش و اضطراب به سر میبردیم که ناگاه درد زایمان برخیزران عرض شد؛ و اندکی بعد وجود مبارک و نورانی حضرت ابوجعفر، محمد جواد علیهالسلام از مادر تولد یافت و با ظهور طلیعهی نورش تمام اتاق روشن گشت.
حکیمه گوید: به مادرش، خیزران گفتم: خداوند کریم به واسطهی وجود مبارک و نورانی این نوزاد عزیز، تو را از روشنائی و نور چراغ بینیاز گردانید.
پس چون نوزاد بر زمین قرار گرفت، نشست و نور تشعشع انوار الهی، تمام اطراف بدنش را فرا گرفت، تا آن که صبح شد و پدر بزرگوارش حضرت ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام تشریف آورد؛ و با لبخندی نوزاد عزیز را در آغوش گرفت؛ و پس از لحظهای او را در گهواره نهاد و به من فرمود: ای حکیمه! سعی کن که همیشه کنارش باشی.
حکیمه در ادامهی حکایت چنین گوید: چون روز سوم مولود فرا رسید، آن نوزاد عزیز چشمهای خود را به سوی آسمان بلند نمود و بعد از آن نگاهی به سمت راست و سمت چپ کرد و سپس با زبان صریح و فصیح اظهار داشت:
«أشهد أن لا اله الا الله، وحده لا شریک له، و أن محمدا عبده و رسوله».
و هنگامی که شهادت بر یگانگی خداوند متعال و رسالت حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بر زبان جاری کرد، بسیار تعجب کردم و در حیرت قرار گرفته و با همان حالت از جای خود برخاستم و به حضور حضرت رضا علیه السلام آمدم و گفتم: صحنه ای بسیار عجیب و شگفتآوری را دیدم!
امام علیهالسلام فرمود: چه چیزی را مشاهده کردهای؛ که باعث شگفتی تو گشته است؟
در جواب حضرت گفتم: این نوزاد کوچک چنین و چنان گفت، و تمام جریان را برایش بازگو کردم.
همین که امام رضا علیهالسلام سخن مرا شنید، تبسمی نمود و سپس فرمود: چیزهای معجزهآسا و حیرتانگیز بیشتری را نیز مشاهده خواهی کرد. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها:
(1) الثاقب فی المناقب: ص 514، ح 432، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 394.
المناقب لابن شهرآشوب حَكِيمَةُ بِنْتُ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَتْ لَمَّا حَضَرَتْ وِلَادَةُ الْخَيْزُرَانِ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ ع دَعَانِي الرِّضَا ع فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ احْضُرِي وِلَادَتَهَا وَ ادْخُلِي وَ إِيَّاهَا وَ الْقَابِلَةَ بَيْتاً وَ وَضَعَ لَنَا مِصْبَاحاً وَ أَغْلَقَ الْبَابَ عَلَيْنَا فَلَمَّا أَخَذَهَا الطَّلْقُ طَفِئَ الْمِصْبَاحُ وَ بَيْنَ يَدَيْهَا طَسْتٌ فَاغْتَمَمْتُ بِطَفْءِ الْمِصْبَاحِ فَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ بَدَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الطَّسْتِ وَ إِذَا عَلَيْهِ شَيْءٌ رَقِيقٌ كَهَيْئَةِ الثَّوْبِ يَسْطَعُ نُورُهُ حَتَّى #أَضَاءَ الْبَيْتَ فَأَبْصَرْنَاهُ فَأَخَذْتُهُ فَوَضَعْتُهُ فِي حَجْرِي وَ نَزَعْتُ عَنْهُ ذَلِكَ الْغِشَاءَ فَجَاءَ الرِّضَا ع وَ فَتَحَ الْبَابَ وَ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ أَمْرِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي الْمَهْدِ وَ قَالَ لِي يَا حَكِيمَةُ الْزَمِي مَهْدَهُ قَالَتْ فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ #رَفَعَ_بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ نَظَرَ يَمِينَهُ وَ يَسَارَهُ #ثُمَّ_قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقُمْتُ ذَعِرَةً فَزِعَةً فَأَتَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ هَذَا الصَّبِيِّ عَجَباً فَقَالَ وَ مَا ذَاكِ فَأَخْبَرْتُهُ الْخَبَرَ فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ #مَا_تَرَوْنَ_مِنْ_عَجَائِبِهِ_أَكْثَر
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰نقل توصیه پیامبر به ابوالوفاء شیرازی درباره نحوه توسل به ائمه (علیهم السلام)
"قبس المصباح: ابو الوفای شیرازی روایت میکند که ابو علی الیاس صاحب کرمان او را دستگیر کرد. او میگوید که ابو علی مرا بست و چند نفری که نگهبان من بودند به من گفتند که ابو علی در مورد تو، نیت خوبی ندارد من از این مسأله مضطرب شدم و با واسطه قرار دادن ائمه اطهار علیه السلام شروع به نجوای با خدای خود کردم. در شب جمعه وقتی نماز خود را به پایان رساندم، به خواب رفتم و در خواب پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که میگفت:
برای برآورده شدن حوایج دنیوی و مادی به من و فرزندانم توسل مجوی بلکه تنها مسائلی را با ما بازگو کن که مربوط به عبادت خداوند و رضای اوست.
🔸و اما برادر من ابو الحسن انتقام تو را از کسانی که به تو ظلم کرده اند میگیرد.
او میگوید که من گفتم ای رسول خدا، چگونه انتقام مرا از ظالمان من خواهد گرفت در حالی که خود او با طناب بسته شد اما ساکت ماند و حقش غصب گردید و باز هم سکوت کرد. آن حضرت صلی الله علیه و آله با تعجب به من نگاه کرد و فرمود: آن پیمانی بود که من با او بسته بودم و دستوری بود که به او داده بودم و او باید که آن را انجام میداد و حق این موضوع را هم ادا کرد. اما وای بر کسی که به ولی خدا تعرضی کند و به کارهای او اعتراضی داشته باشد
🔸و اما علی بن حسین برای نجات از ظلم حکام و جادوی شیاطین است.
🔸و محمد بن علی و جعفر بن محمد برای امور اخروی و مسائل مربوط به عبادت خداوند هستند.
🔸و موسی بن جعفر برای درخواست سلامتی از خداوند متعال است.
🔸وعلی بن موسی برای سلامتی در بیابانها و دریاها است.
🔸و محمد بن علی برای درخواست روزی از خداوند متعال است.
🔸و علی بن محمد برای کارهای مستحبی و نیکی به دوستان و آشنایان و عبادت خداست.
🔸و حسن بن علی برای امور اخروی.
🔸و صاحب الزمان برای وقتهایی است که شمشیر در مقابل گلویت برسد -، در این لحظات از او یاری بخواه که او به تو کمک خواهد کرد.
حضرت این را گفت و دست خود را بر روی حلقش گذاشت.
ابوالوفاء گوید: من در خواب امام زمان را صدا زدم و گفتم: ای مولای من ای صاحب الزمان، مرا دریاب که دیگر کاری از دست خودم ساخته نیست. ابو الوفاء میگوید: از خواب بیدار شدم و دیدم که نگهبانان من غل و زنجیر را از من باز کرده اند.
🔹علامه مجلسی نقل دیگری از این روایت آورده است: که در ذیل توصیه به توسل امام زمان می فرماید: «وَ هُوَ كَهْفٌ وَ غِيَاثٌ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِهِ» یعنی «او همچون پناهگاهی است که هرکس از او چیزی بخواهد، خواسته اش بر آورده میشود.»
و در آخر نقل هم آورده است که: « صبح هنگام ابن الیاس مرا به حضور خود فرا خواند و غل و زنجیر مرا باز کرد و لباسی نو بر تنم پوشانید و از من پرسید که تو به که متوسل شده ای؟ پاسخ دادم به کسی که فریاد رس داد خواهان است از او خواستم که نیاز مرا از خدا بخواهد و شکر و سپاس برای پروردگار جهانیان است.»
ترجمه به نقل از ترجمه بحار موجود در نرم افزار قائمیه
متن عربی در پیام بعد
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
متن عربی:
قبس، قبس المصباح أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الصَّدُوقُ أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ النَّجَاشِيُّ الصَّيْرَفِيُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الْكُوفِيِّ بِبَغْدَادَ فِي آخِرِ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ أَرْبَعِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ وَ كَانَ شَيْخاً بَهِيّاً ثِقَةً صَدُوقَ اللِّسَانِ عِنْدَ الْمُوَافِقِ وَ الْمُخَالِفِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ التَّمِيمِيُّ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ حَكَى لِي أَبُو الْوَفَاءِ الشِّيرَازِيُّ وَ كَانَ صَدِيقاً لِي أَنَّهُ قَبَضَ عَلَيْهِ أَبُو عَلِيٍّ إِلْيَاسُ صَاحِبُ كِرْمَانَ قَالَ فَقَيَّدَنِي وَ كَانَ الْمُوَكِّلُونَ بِي يَقُولُونَ إِنَّهُ قَدْ هَمَّ فِيكَ بِمَكْرُوهٍ فَقَلِقْتُ لِذَلِكَ وَ جَعَلْتُ أُنَاجِي اللَّهَ تَعَالَى بِالْأَئِمَّةِ ع فَلَمَّا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِي نِمْتُ فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ ص فِي نَوْمِي وَ هُوَ يَقُولُ لَا تَتَوَسَّلْ بِي وَ لَا بِابْنَيَّ لِشَيْءٍ مِنْ أَعْرَاضِ الدُّنْيَا إِلَّا لِمَا تَبْتَغِيهِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ رِضْوَانِهِ وَ أَمَّا أَبُو الْحَسَنِ أَخِي فَإِنَّهُ يَنْتَقِمُ لَكَ مِمَّنْ ظَلَمَكَ قَالَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ يَنْتَقِمُ لِي مِمَّنْ ظَلَمَنِي وَ قَدْ لُبِّبَ فِي حَبْلٍ فَلَمْ يَنْتَقِمْ وَ غُصِبَ عَلَى حَقِّهِ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيَّ كَالْمُتَعَجِّبِ وَ قَالَ ذَلِكَ عَهْدٌ عَهِدْتُهُ إِلَيْهِ وَ أَمْرٌ أَمَرْتُهُ بِهِ فَلَمْ يَجُزْ لَهُ إِلَّا الْقِيَامُ بِهِ وَ قَدْ أَدَّى الْحَقَّ فِيهِ إِلَّا أَنَّ الْوَيْلَ لِمَنْ تَعَرَّضَ لِوَلِيِّ اللَّهِ وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلَاطِينِ وَ نَفْثِ الشَّيَاطِينِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ فَلِلْآخِرَةِ وَ مَا تَبْتَغِيهِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ فَالْتَمِسْ بِهِ الْعَافِيَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى فَاطْلُبْ بِهِ السَّلَامَةَ فِي الْبَرَارِي وَ الْبِحَارِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ فَاسْتَنْزِلْ بِهِ الرِّزْقَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ فَلِلنَّوافِلِ وَ بِرِّ الْإِخْوَانِ وَ مَا تَبْتَغِيهِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَلِلْآخِرَةِ وَ أَمَّا صَاحِبُ الزَّمَانِ فَإِذَا بَلَغَ مِنْكَ السَّيْفُ الذَّبْحَ فَاسْتَعِنْ بِهِ فَإِنَّهُ يُعِينُكَ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى حَلْقِهِ قَالَ فَنَادَيْتُ فِي نَوْمِي يَا مَوْلَايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَدْرِكْنِي فَقَدْ بَلَغَ مَجْهُودِي قَالَ أَبُو الْوَفَاءِ فَانْتَبَهْتُ مِنْ نَوْمِي وَ الْمُوَكِّلُونَ يَأْخُذُونَ قُيُودِي.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج91 ؛ ص32
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
🔰دعای توسل به امامان معصوم در حوائج خاص:
علامه مجلسی دعایی درباره توسل به ائمه نقل می فرماید که با مضمون روایت ابوالوفاء تناسب دارد و شیخ عباس قمی همین دعا را با نام «دعای توسل دیگر» اورده است.
همچنین حضرت آیت الله رخشاد به خواندن این دعا توصیه فرمودند:
🔸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى ابْنَتِهِ وَ عَلَى ابْنَيْهَا وَ أَسْأَلُكَ بِهِمْ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ وَ تُبَلِّغَنِي بِهِمْ أَفْضَلَ مَا بَلَّغْتَ أَحَداً مِنْ أَوْلِيَائِكَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِلَّا انْتَقَمْتَ لِي مِمَّنْ ظَلَمَنِي وَ غَشَمَنِي وَ آذَانِي وَ انْطَوَى عَلَىَّ ذَلِكَ وَ كَفَيْتَنِي بِهِ مَئُونَةَ كُلِّ أَحَدٍ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَّا كَفَيْتَنِي مَئُونَةَ كُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ وَ سُلْطَانٍ عَنِيدٍ يَتَقَوَّى عَلَيَّ بِبَطْشِهِ وَ يَنْتَصِرُ عَلَيَّ بِجُنْدِهِ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ ابْنِهِ جَعْفَرٍ إِلَّا أَعَنْتَنِي بِهِمَا عَلَى طَاعَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ وَ بَلَّغْتَنِي بِهِمَا مَا يُرْضِيكَ إِنَّكَ فَعَّالُ لِمَا تُرِيدُ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِلَّا عَافَيْتَنِي بِهِ فِي جَمِيعِ جَوَارِحِي مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى إِلَّا سَلَّمْتَنِي بِهِ فِي جَمِيعِ أَسْفَارِي فِي الْبَرَارِي وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ وَ الْقِفَارِ وَ الْأَوْدِيَةِ وَ الْغِيَاضِ مِنْ جَمِيعِ مَا أَخَافُهُ وَ أَحْذَرُهُ إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِ وَلِيِّكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ إِلَّا جُدْتَ بِهِ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى مَنْ وَسِعَكَ وَ وَسَّعْتَ عَلَيَّ رِزْقَكَ وَ أَغْنَيْتَنِي عَمَّنْ سِوَاكَ وَ جَعَلْتَ حَاجَتِي إِلَيْكَ وَ قَضَاهَا عَلَيْكَ إِنَّكَ لِمَا تَشَاءُ قَدِيرٌ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ إِلَّا أَعَنْتَنِي بِهِ عَلَى تَأْدِيَةِ فَرْضِكَ وَ بِرِّ إِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَهِّلْ ذَلِكَ لِي وَ اقْرِنْهُ بِالْخَيْرِ وَ أَعِنِّي عَلَى طَاعَتِكَ بِفَضْلِكَ يَا رَحِيمُ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَّا أَعَنْتَنِي عَلَى آخِرَتِي بِطَاعَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ وَ سَرَرْتَنِي فِي مُنْقَلَبِي بِرَحْمَتِكَ
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ صَاحِبِ الزَّمَانِ إِلَّا أَعَنْتَنِي بِهِ عَلَى جَمِيعِ أُمُورِي وَ كَفَيْتَنِي بِهِ مَئُونَةَ كُلِّ مُوذٍ وَ طَاغٍ وَ بَاغٍ وَ أَعَنْتَنِي بِهِ فَقَدْ بَلَغَ مَجْهُودِي وَ كَفَيْتَنِي كُلَّ عَدُوٍّ وَ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ دَيْنٍ وَ وُلْدِي وَ جَمِيعَ أَهْلِي وَ إِخْوَانِي وَ مَنْ يَعْنِينِي أَمْرُهُ وَ خَاصَّتِي آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج91 ؛ ص34
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
ترجمه دعا:
دعایی که در توسل به آن بزرگواران خوانده میشود:
خداوندا بر محمد و بر دختر او و بر دو پسر او درود سلام فرست و با توسل به آنان از تو میخواهم که مرا در امر عبادت و جلب رضای خود یاری کنی و به واسطه آنان بهترین چیزهایی را که به دوستداران خودت داده ای به من نیز بدهی که تو بخشنده و کریم هستی. خداوندا از تو میخواهم که به حق امیر مؤمنان علی بن ابی طالب از کسانی که به من ظلم کرده اند و ستم روا داشته اند و مرا مورد آزار و اذیت قرار داده اند و بر این کار خود اصرار دارند انتقام مرا بگیری و به واسطه علی علیه السلام شر تمام مردم را از من دور کن. ای مهربان ترین مهربانان به حق ولی ات؛ علی بن حسین از تو میخواهم که شر هر شیطان سرکش و حاکم ستمگری که با زور و نیروی خود بر من قدرت یافته است و از سربازان و سپاهیان خود برای مقابله با من یاری میگیرد از من دور سازی. تو بخشنده و بخشایشگر هستی و از تو میخواهم که به حق محمد و پسر او جعفر در راه عبادت و رضای خودت مرا یاری فرمایی و به واسطه آنان مرا به آن چه که رضای تو در آن است برسانی که تو بر انجام هر آن چه که اراده کنی توانایی. خداوندا از تو میخواهم که به حق موسی بن جعفر سلامت را به همه اعضا و جوارح و جوانح ظاهری و باطنی من ببخشی ای که بخشنده و بخشایشگر هستی. خداوندا از تو میخواهم که به حق جانشین خودت علی بن موسی الرضا مرا در هر سفری چه در بیابان و چه در خشکی و در کوه و دشت و درهها و بیشهها که میروم سلامت بداری و مرا از شر همه آن چیزهایی که از آن بیم دارم و میترسم در امان نگه داری که تو مهربان و رؤوف هستی و خداوندا از تو میخواهم به حق ولی خود محمد بن علی که به واسطه او از فضل و کرم خود به من ببخشی و از روزی گسترده خود به من عطا کنی و رزق مرا زیاد کنی و مرا از غیر خودت بی نیاز سازی و نیاز مرا فقط به درگاه خودت قرار دهی و اجابت آن را نیز خود به عهده بگیری که تو توانایی آن چه را که اراده کنی داری. خداوندا از تو میخواهم که به حق ولی خودت علی بن محمد مرا در انجام واجباتت و نیکی رساندن به برادران مسلمانم یاری رسانی و این کار را بر من آسان گردان و آن را با خیر و برکات قرار بده و با فضل و کرم خود ای مهربان مرا در عبادتت یاری بفرما. خداوندا از تو میخواهم که به حق جانشین خودت حسن بن علی مرا در امر عبادت و کسب رضایت تو و امور آخرتم، یاری رسانی و با رحمت خود مرا در روز قیامت که به دیدار تو میآیم، مسرور گردانی. خداوندا از تو میخواهم که به حق ولی خود و حجتت صاحب الزمان مرا در همه امور و کارهایم یاری کنی و به واسطه او شر هر آزار دهنده و طغیان کننده و ستمگری را از من دور کنی و یاریگر من باشی که صبر من به سر رسیده است و شر هر دشمنی را از من دور کنی غم و اندوه و قرضم را برطرف سازی و در امور مربوط به فرزندان و خانواده و دوستانم و هر کس که برایم اهمیت دارد و افراد نزدیک به من هستند، مرا یاری کنی. آمین یا رب العالمین.
ترجمه به نقل از ترجمه بحار موجود در نرمافزار قائمیه
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
🔰توصیه به توسل به امام جواد علیه السلام در «وسعت رزق و بی نیازی از دیگران»
از نقل ابوالوفاء و دعای توسل دیگر استفاده می شود که توسل به جواد الائمه در «وسعت رزق و بی نیازی از دیگران» سفارش شده است همین معنا با دستور کفعمی نیز تایید می شود.
کفعمی در کتاب البلد الامین آورده است که ساعت بعد از عصر متعلق به امام جواد علیه السلام است و برای این ساعت دعایی را می آورد که در این دعا نیز درخواست «وسعت روزی و بی نیازی از دیگران همراه با عافیت از خدای متعال» می شود:
«يَا مَنْ دَعَاهُ الْمُضْطَرُّونَ فَأَجَابَهُمْ وَ الْتَجَأَ إِلَيْهِ الْخَائِفُونَ فَآمَنَهُمْ وَ عَبَدَهُ الطَّائِعُونَ فَشَكَرَهُمْ وَ شَكَرَهُ الْمُؤْمِنُونَ فَحَبَاهُمْ وَ أَطَاعُوهُ فَعَصَمَهُمْ وَ سَأَلُوهُ فَأَعْطَاهُمْ وَ نَسُوا نِعْمَتَهُ فَلَمْ يُخْلِ شُكْرَهُ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ امْتَنَّ عَلَيْهِمْ فَلَمْ يَجْعَلِ اسْمَهُ مَنْسِيّاً عِنْدَهُمْ أَسْأَلُكَ بِحَقِ وَلِيِّكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ حُجَّتِكَ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِكَ السَّابِغَةِ وَ مَحَجَّتِكَ الْوَاضِحَةِ وَ أُقَدِّمُهُ بَيْنَ يَدَيْ حَوَائِجِي وَ رَغْبَتِي إِلَيْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ تَتَفَضَّلَ عَلَيَّ مِنْ وُسْعِكَ بِمَا أَسْتَغْنِي بِهِ عَمَّا فِي أَيْدِي خَلْقِكَ وَ أَنْ تَقْطَعَ رَجَائِي إِلَّا مِنْكَ وَ تُخَيِّبَ آمَالِي إِلَّا فِيكَ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنْ حَقُّهُ عَلَيْكَ وَاجِبٌ مِمَّنْ أَوْجَبْتَ لَهُ الْحَقَّ عِنْدَكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَبْسُطَ عَلَيَّ مَا حَضَرْتَهُ مِنْ رِزْقِكَ وَ تُسَهِّلَ ذَلِكَ لِي وَ تُيَسِّرَهُ هَنِيئاً مَرِيئاً فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ خَيْرَ الرَّازِقِينَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا (به جای کذا و کذا حاجت خود را بگوید)»
البلد الأمين و الدرع الحصين ؛ النص ؛ ص144
برای مشاهده نقل ابوالوفاء و دعای توسل دیگر روی عبارت را لمس کنید.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
فهرست مطالب امیرالمومنین:
1⃣این پیام و پیام های ذیل آن
2⃣روایت گوشت مسموم و براء
🔰روایتی مهم در مدح امیرمومنان توسط پیامبر اعظم (علیهما السلام)
جابر بن عبد اللَّه گويد:
چون على «ع» مژده فتح خيبر براى رسول خدا «ص» آورد رسول خدا «ص» باو فرمود:
🌸اگر جماعاتى از امتم در باره تو نميگفتند آنچه نصارى در باره عيسى بن مريم گفتند امروز در باره تو چيزى مىگفتم كه به هر جمعى گذرى خاك زير پايت و زیاده آب وضويت را براى شفا بگیرند.
🌸و همين بس كه تو از منى و من از تو ارث مرا برى وارث تو را برم.
🌸و تو نسبت بمن چون هرون باشى نسبت بموسى جز اينكه پس از من پيغمبرى نباشد
🌸تو ذمه مرا برى كنى
🌸و بروش من بجنگى
🌸و فردا بر سر حوض خليفه من باشى
🌸و تو اول كسى باشى كه سر حوض بر من وارد شوى
🌸و تو اول كسى كه با من جامه در بركنى
🌸و اول كسى از امت منى كه در بهشت در آئى
🌸و شيعيانت بر سر منبرهاى نور با روى سفيد گرد منند و از آنها شفاعت كنم و فردا در بهشت همسايههاى منند
🌸و به راستى نبرد با تو نبرد با منست و سازش با تو سازش با من
🌸سر تو سر منست و آشكار تو آشكار من و راز سينه توچون راز من،
🌸فرزندانت فرزندان منند
🌸تو وعدههاى مرا عمل كنى
🌸و حق با تو است و حق بر زبان تو است و بر دلت و ميان دو ديدهات ايمان با گوشت و خونت آميخته چنانچه با گوشت و خونم آميخته
🌸و دشمن تو سر حوض بر من وارد نشود و دوست تو پنهان نگردد تا بهمراه تو سر حوض آيد.
جابرمی گويد: على «ع» برو در افتاد و سجده كرد و گفت حمد خدا را كه بمن نعمت مسلمانى داد و بمن قرآن آموخت و مرا محبوب خير البريه نمود كه خاتم پيغمبران و رسولانست از احسان و تفضل خودش بر من گويد.
پيغمبر «ص» فرمود اگر تو نبودى مؤمنان پس از من شناخته نميشدند.
متن روایت:
عن جابر بن عبد الله، قال: لما قدم علي (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله) بفتح خيبر، قال له رسول الله (صلى الله عليه وآله):
لولا أن تقول فيك طوائف من أمتي ما قالت النصارى للمسيح عيسى بن مريم، لقلت فيك اليوم قولا لا تمر بملا إلا أخذوا التراب من تحت رجليك ومن فضل طهورك يستشفون به،
ولكن حسبك أن تكون مني وأنا منك، ترثني وأرثك، وإنك مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي، وإنك تبرئ، ذمتي وتقاتل على سنتي، وإنك غدا على الحوض خليفتي، وإنك أول من يرد علي الحوض، وإنك أول من يكسى معي، وإنك أول داخل الجنة من أمتي، وإن شيعتك على منابر من نور، مبيضة وجوههم حولي، أشفع لهم، يكونون غدا في الجنة جيراني، وإن حربك حربي، وسلمك سلمي، وإن سرك سري، وعلانيتك علانيتي، وإن سريرة صدرك كسريرتي، وإن ولدك ولدي، وإنك
تنجز عداتي، وإن الحق معك، وإن الحق على لسانك وقلبك وبين عينيك، الايمان مخالط لحمك ودمك كما خالط لحمي ودمي، وإنه لن يرد علي الحوض مبغض لك، ولن يغيب عنه محب لك حتى يرد الحوض معك. قال: فخر علي (عليه السلام) ساجدا، ثم قال: الحمد لله الذي أنعم علي بالاسلام، وعلمني القرآن، وحببني إلى خير البرية خاتم النبيين وسيد المرسلين، إحسانا منه وفضلا منه علي. قال: فقال النبي (صلى الله عليه وآله): لولا أنت لم يعرف المؤمنون بعدي
منبع امالی شیخ صدوق
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰قصه #هجرت_امیرمومنان_به_مدینه و دفاع از #فواطم
✅صفحه ۱
ابو عبیده نقل می کند: پدرم و ابن ابو رافع روایت کرده اند: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله، به علی ابن ابی طالب علیه السلام نامه ای نوشت و در آن به وی دستور داد که بدون تأخیر و انتظار نزد او بیاید.
فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابو واقد لیثی بود. هنگامی که نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله، به او رسید، برای بیرون آمدن و هجرت آماده شد،
و به کسانی از مؤمنان مستضعفی که همراه وی بودند نیز دستورِ پیامبر را ابلاغ کرد و به آنان دستور داد که به طور مخفیانه بیرون بیایند و عجله کنند.
هنگامی که شب، درون هر درّه ای را تا ذی طوی فرا گرفت. علی علیه السلام، #فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادرش #فاطمه بنت اسد فرزند هاشم، و #فاطمه دختر زبیر فرزند عبد المطلب را با خود همراه کرد. گفته شد که: این زن، ضُباعه بوده است. أَیْمَن بْن أُمِّ أَیْمَن غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابو واقد، فرستاده رسول خدا نیز به دنبال آنان به راه افتادند. او شترها را تند میراند و با آنان (مسافران) با خشونت رفتار میکرد.
علی علیه السلام فرمودند: - ای ابوواقد! - با زنان، مهربان باش؛ چرا که آنان ضعیف اند. گفت: من میترسم که جویندگان به ما برسند. علی علیه السلام فرمودند: صبر کن و عجله نکن. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند: ای علی! آنان نمی توانند به تو آسیبی برسانند. و خود افسار شتران را در دست گرفت و به آرامی آنان را میبرد و با خود این شعر را زمزمه میکرد:
کسی نیست جز خدا؛ پس به او گمان نیک داشته باشید و پروردگار آدمیان، آن چه را که تو را محزون ساخته است، کفایت میکند.
هنگامی به کوه ضجنان رسید، تعقیب کنندگان به او رسیدند و تعداد آنان هفت سوار کار از قریش بود که همگی نقاب بر صورت داشتند و هشتمین آنان #غلام_حارث_بن_امیه بود که جَناح نام داشت. علی علیه السلام که آن گروه را از دور مشاهده کردند، نزد ایمن و ابو واقد آمدند و به آن دو فرمود: شتران را فرود آورید و آنها را ببندید و جلو آمد و زنان را پیاده کرد. سواران نزدیک شدند.
علی علیه السلام در حالی که شمشیرش را بیرون کشیده بود به مصاف آنان رفت. آنان به طرف او هجوم آوردند و گفتند: ای - مکار - آیا گمان برده ای که تو با زنان نجات خواهی یافت، ای بی پدر، برگرد. فرمود: و اگر این کار را نکنم؟ گفتند: تو را مجبور میکنیم و یا با پر موترین قسمتهای بدنت (یعنی سرت) برخواهیم گشت و مرگ برای تو آسان تر است.
آن سوار کاران به زنان و شتران نزدیک شدند تا شتران را رم دهند. علی علیه السلام جلوی آنان را گرفت و یکی از آنان شمشیرش را بر آن حضرت فرود آورد. حضرت خود را کنار کشید و ضربه شمشیر به او اصابت نکرد و سپس بر او نیرنگی زد و شمشیرش را بر شانه اش فرود آورد. شمشیر در بدنش فرو رفت و به اسب رسید.
و علی علیه السلام مانند اسبی که روی پاهای خویش بایستد یا مانند سوار کاری بر روی اسب با شمشیرش به آنان حمله ور میشد، در حالی که این شعر را میسرود:
راه مرا که جاهد و مجاهدم باز کنید. من با خود عهد کردهام که کسی را غیر از خدای یکتا نپرستم.
آن گروه در برابر او تار و مار شدند و به او گفتند: ای فرزند ابو طالب! به ما کاری نداشته باش. فرمود: همانا من به سوی پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله در یثرب خواهم رفت،
هر کس که میخواهد گوشتش را تکه تکه کنم یا خونش را بریزم، به دنبال من بیاید یا به من نزدیک شود.
سپس نزد همسفرانش ایمن و ابو واقد آمد و به آنان گفت: شترانتان را حرکت دهید و سپس پیروزمندانه به راه افتاد تا در ضجنان فرود آمد و در آن جا یک شبانه روز ماندند و گروهی از مؤمنان مستضعف به وی پیوستند. در میان آنانام ایمن، کنیز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز بود.
در آن شب با فواطم نماز گزارد: مادرش فاطمه دختر اسد، فاطمه دختر رسول الله صلی علیه و آله و سلم و فاطمه دختر زبیر. آنان در حالت ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان، به یاد خدا بودند و با ذکر او سپری کردند و تا طلوع بامداد در این حالت بودند و سپس نماز صبح را گزاردند و به راه افتادند.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰 قصه هجرت امیرمومنان به مدینه و دفاع از فواطم
✅صفحه ۲
این کاروان کوچک در تمام طول راه ذکر میگفتند و با خضوع و خشوع، خداوند را عبادت میکردند تا به مدینه رسیدند، در حالی که فرشته وحی قبل از رسیدن آنان در حالت آنان چنین نازل کرده بود: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَیَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً» [همانان که خدا را (در همه احوال) ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (که) پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده ای] تا آن جا که: «فاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی»
منظور از ذَکَر، علی علیه السلام و مراد از أُنثی، فاطمه سلام الله علیها است «بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ» [از یکدیگرید] میگوید: علی
از فاطمه سلام الله علیها است - یا گفت: فواطم - و آنان از علی علیه السلام هستند
«فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» -. آل عمران / ۱۹۱ - ۱۹۵ -
{پس کسانی که هجرت کرده و از خانههای خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند، بدی هایشان را از آنان میزدایم و آنان را در باغهایی که از زیر (درختان) آن نهرها روان است، درمی آورم. (این) پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست} و پیامبر این آیه را خواندند «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» -. بقره / ۲۰۷ -
{و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است}. و به او فرمودند: ای علی! تو در میان امت، نخستین کسی هستی که به خدا و رسولش ایمان آورد و نخستین کسی که به خاطر خدا و رسولش هجرت کرد و آخرین کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از رحلتش دیدار خواهد کرد - و قسم به آن که جانم در دست او است - کسی جز مؤمنی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده است، تو را دوست ندارد و کسی جز منافق یا کافر با تو دشمنی نمی کند. -.
منبع: بحارالانوار، ج۱۹ص۶۴ به نقل از امالی طوسی: ۲۹۵ - ۳۰۱.
تر جمه از بازار کتاب:
https://www.ghbook.ir/Book/1014777019
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی
✅صفحه ۱
🔸از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: من و على نورى بوديم كه در پيشانى حضرت آدم قرار داشتيم، آنگاه از صلبهاى پاك و پاكيزه به رحمهاى پاك و مطهره انتقال يافتيم تا اينكه در صلب عبد المطّلب جايگزين شديم. آن نور به دو قسم تقسيم شد، يك قسم آن در وجود عبد اللّه و قسم ديگر آن در وجود أبي طالب عليهما السّلام جاى گرفت، من از نسل عبد اللّه و على از أبي طالب به دنیا آمدیم، اين است معنى قول خداى تعالى كه ميفرمايد:
الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً.
🔸[#على_ع_خانه_زاد_خدا است]
روايت شده كه فاطمه بنت اسد بن هاشم مادر امير المؤمنين در آن شبى كه آمنه بنت وهب مادر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وضع حمل كرد نزد آمنه بود، آنچه را كه آمنه در آن موقع مشاهده كرد فاطمه بنت اسد نيز مشاهده نمود. همينكه صبح شد و حضرت ابو طالب از طواف كعبه برگشت فاطمه بنت اسد از آن حضرت استقبال كرد و گفت: امشب چيز تعجبآورى ديدم، أبوطالب گفت: چه ديدى؟ گفت: آمنه بنت وهب مولودى زائيد كه بين آسمان و زمين براى او نورانى گرديد تا اينكه من چشم انداختم و شاخههاى خرماى يمن را ديدم، ابو طالب گفت: تو هم سبتى را يعنى چند سالى را صبر كن كه #بهمين_زودى_نظير_او_را_خواهى_آورد، بعد از آن فاطمه بنت اسد بفاصله سى سال امير المؤمنين را متولد كرد.
روايت شده كه سبت مدت سى سال است. و نيز روايت شده كه سبت بيست و هشت سال است.
🔸روايت شده كه فاطمه بنت اسد در آن موقعى كه به أمير المؤمنين حامله بود مشغول طواف كعبه گرديد و درد زائيدن او را در موقع طواف فرا گرفت، همينكه درد زائيدنش شدت يافت داخل خانه كعبه شد، على بن أبي طالب عليهما السّلام را در ميان خانه كعبه نظير آمنه كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله را زائيد متولد نمود، غير از على كسى قبل از آن حضرت و بعد از آن بزرگوار در ميان خانه كعبه متولد نگرديد.
🔸[نقل قصه کفالت ابوطالب از پیامبر]
[باز گشت روایت به پیش از ولادت پیامبر و انتظار فاطمه بنت اسد برای تربیت فرزند وعده داده شده]
در آن روز حضرت أبو طالب را فرزندى نبود، آن حضرت يكه و تنها بود. زن أبو طالب فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بود كه دختر عموى آن حضرت بشمار ميرفت، فاطمه بنت اسد از زائيدن فرزند محروم بود لذا نذر و نيازهائى ميكرد
هر وقتى كه فاطمه بنت اسد فالگير و دانشمند يهودى را از دربانان كعبه ميديد آن بىبى را خبر ميداد كه تو صاحب پسرى خواهى شد كه خودت او را نزائيدهاى، او را پرورش خواهى داد، آن بىبى را دستور ميداد كه هرگاه آن پسر بتو نصيب گرديد او را نگاهدار و حفظ كن و از خود دور منماى.
فاطمه بنت اسد از آنان درخواست ميكرد كه نام آن پسر را ببرند و اوصاف او را بگويند؟ فالگيرها در جواب ميگفتند: او نور درخشندهاى است، بشارت دهنده و ترساننده خواهد بود، در كوچكى مبارك و در بزرگى پيشگوئىكننده است، راه خدا و دين را واضح و آشكار مينمايد، خاتم پيغمبران خواهد بود، بدين با فضيلت (اسلام) مبعوث ميگردد، باطل را ريشه كن خواهد كرد، از اعمال و افعال او راستى و درستى ظاهر ميشود، تابعين او هدايت خواهند شد، خدا راه هدايت را به او نصيب ميكند، پرهيزكارى بوسيله او معلوم ميگردد.
فاطمه بنت اسد در انتظار اين فرزند بود، همينكه انتظار آن بىبى بطول انجاميد و صبر خود را از دست داد اين اشعار را انشاد كرد:
طالت التّرقّب للميعاد اذ عدمت
منّى الحوائل ولدا من عناصير
لما أتيت الى الكهان بشّرنى
عند السؤال عليهم بالمحابير
فقال يوعدنى و الدمع مبتدر
يا فاطم انتظرى خير التباشير
نورا منيرا به الابناء قد شهدت
و الكتب تنطق عن شرح المزامير
انى بذاك فقد طال الطلاع الى
وجه المبارك يزهر فى الدياجير.
🔸[در سرپرستى ابو طالب ع از رسول خدا ص]
موقعى كه عبد المطّلب از دنيا رفت حضرت ابو طالب به بهترين كفالت متكفّل رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله گرديد، بآن حضرت مهربانى و ترحّم ميكرد، در نگاهدارى آن بزرگوار رنج ميكشيد، بلطف آن حضرت چنگ ميزد، او را لباس و پوشاك ميداد، نسبت بآنهائى كه در اطراف آن حضرت بودند عطف و توجهى داشت.
حضرت ابو طالب مرد محترم و معظمى بود، بر طرف كننده اندوه بود، مرد بيهودهگو و پرحرف و مردم آزارى نبود بلكه مردى نيكوكار و با عاطفه و نسبت بآنچه كه داشت بخشنده بود، نسبت بآنچه كه برايش مقدور بود جوانمردى ميكرد، هيچ ترسى آن حضرت را از سبقت در سخنرانى مانع نمىشد، در موقع خصومت ملالى دچار او نميگرديد، نسبت برسول اللّه صلى اللّه عليه و آله محبّت بخصوصى داشت.
ادامه این روایت زیبا را از پیام بعدی ببینید
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی
✅صفحه ۲
🔸فاطمه بنت اسد نسبت برسول خدا صلى اللّه عليه و آله علاقه زيادى داشت، بجهت محبّت و برهانهائى كه از رسول خدا به آن بىبى وعده داده بودند عنان صبر را از دست داده بود. فاطمه بنت اسد ميگفت: بخداى آسمان قسم كه نذر من قبول و سعى من مقبول و دعاى من مستجاب گرديد، من محبّت حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله را در قلبم جاى ميدهم، بوسيله رؤيت آن حضرت از كليه اشخاصى كه نظير او هستند چشمپوشى مينمايم، چه كسى از من سزاوارتر است كه مثل حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله باو عطا شود، امر حضرت محمّد امر خلق نيست بلكه امرى است از طرف خداى بزرگ فاطمه بنت اسد پيغمبر خدا را (چون نور) چشم خود قرار داده بود، چنانچه خود آن حضرت يك لحظه از نظر فاطمه غائب ميشد تمثال او از نظر فاطمه بنت اسد غائب نمىشد، آن حضرت را مفقود نميدانست، ناراحت بود تا اينكه پيغمبر را حاضر نمايد و مشغول غذا دادن، شستشو كردن، نظيف نمودن، لباس پوشانيدن، روغن مالى كردن، خوشبو كردن و اصلاح كار آن حضرت شود، در روز مواظب شير دادن آن بزرگوار بود، همينكه شب مىشد مشغول بحاضر كردن رختخواب و (وسائل) خواب و متّكا و گهواره آن حضرت ميگرديد.
🔸صفات پسنديده رسول الله
حضرت صادق ع فرمود: در خانه ابو طالب درخت خرمائى بود كه زياد بار ميگرفت و بسيار خوش طعم و خوش خوراك بود، بدنبال طعم آن بوى خوش و معطرى نظير بوى زعفرانى كه با عسل آب شده باشد استشمام مىشد، آن درخت خرما پرپوست و كم خوار بود و هسته آن باريك بود.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله همه روزه با همسالهاى خود از قبيل ابو سفيان كه عموزاده آن حضرت بود و ابو سلمه و مشروح بن نويبه نزد آن درخت مىآمدند و آنچه را كه از آن خرما بوسيله وزيدن باد و منقار زدن پرندگان ريخته بود جمع ميكردند. فاطمه بنت اسد نميديد كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله در جمع كردن خرماى نارس و رسيده به همسالهاى خود سبقت بگيرد ولى كودكان ديگر براى جمع كردن خرما بر يكديگر پيشدستى ميكردند، اما پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در بين آنان با سكون و وقار و تواضع و تبسّم حركت مىكرد، از حرص و عجله كودكان ديگر تعجب مينمود! ولى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله چنانچه بعد از رفقايش چيزى از خرما مىافتاد آن را بر ميگرفت و الا با صورت باز و انبساط و خوشروئى تمام برمىگشت.
🔸فاطمه بنت اسد از كثرت حياء، نيكوكارى، دل نازكى، سرعت اشك و دل رحمى پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله تعجب ميكرد!
گاهى مىشد كه فاطمه بنت اسد قبل از آمدن كودكان براى آن حضرت خرما جمع مىكرد-، موقعى كه آن بزرگوار مىآمد خرماها را به او تقديم مينمود ولى آن برگزيده خدا دوست داشت كه خرماها را با كودكان ديگر بخورد.
🔸فاطمه بنت اسد ميگويد: روزى همسالان و همبازيان حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله آمدند و من خوابيده بودم. چون حضرت محمّد را با آنان نديدم از آنها سراغ آن حضرت را گرفتم و گفتم: محمّد چه شد؟؟ گفتند: با عموى خود ابو طالب در عقب ما هستند، دل من اندكى آرام گرفت، بچهها آن خرماهائى را كه در زير درخت بود بطورى جمع كردند كه در زير آن درخت چيزى ديده نمىشد.
آنگاه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بطرف آن درخت رفت و در زير آن توقف كرد، آن درخت خرما خيلى بلند بود. پيغمبر خدا بدست خود اشاره كرد، آن درخت خوشههاى خود را بقدرى پائين آورد كه نزديك شد ميوه آن بزمين برسد، پس رسول خدا آنچه كه ميخواست از آن خرما بر گرفت و دست خود را از آن درخت برداشت و اشاره كرد تا آن درخت بجاى خود برگشت، آن حضرت گمان ميكرد كه من خوابم ولى من خوابيده و بيدار بودم.
چون اين معجزه را از آن حضرت ديدم ترس بر من غلبه كرد، نتوانستم خوددارى نمايم پس نزد ابو طالب آمدم و در مكان خلوتى باو گفتم: من از حضرت محمّد چنين و چنان ديدم؟! ابو طالب گفت: آرام باش و اين گفتگو را جاى ديگر مكن كه شايد خوابهاى دروغى بوده است.
گفتم:
نه بخدا قسم بلكه بطور يقين در حال بيدارى بود نه در حال خواب، بچشم بيدارى ديدم نه در چشم خواب، من بخدا اميدوارم كه اين گمان مرا نسبت به محمّد صلى اللّه عليه و آله ثابت نمايد و آنطور باشد كه بوسيله پرورش آن حضرت بمن بشارت داده شده و من به جهت كفالت و عهدهدارى نفقه آن بزرگوار رستگار گردم.
🔸بعد از آن فاطمه بنت اسد در شب و روز از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله جدا نمىشد، از آن حضرت غفلت و از خدمتش كوتاهى نمىكرد، در جستجوى غذا و آب پيغمبر بود، پس رسول اللّه آن بىبى را مادر ميگفت.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی
✅صفحه ۳
🔸پیامبر اکرم به فاطمه بنت اسد دستور داد برای خداوند متعال قربانی انجام دهد
بعد از آن فاطمه بنت اسد قربانى را آماده كرد و گفت: من اين فرمان را از حبيب خود محمّد صلى اللّه عليه و آله قبول كردم و اين قربانى را محض خدا براى خدا ذخيره مينمايم.
🔸فاطمه بنت اسد آن شب را صبح نكرد مگر اينكه حسنى بر حسن و جمالى بر جمال او افزوده گرديد و عقيل را متولد نمود، بعد از عقيل حامله شد و طالب را زائيد، بعد از طالب حامله شد و جعفر را متولد كرد، هر روز نور صورت آن بىبى بجهت اينكه به پاك و پاكيزهترين و نيكوكارترين آنان يعنى على حامله شده بود رو بزيادى ميرفت. آنگاه فاطمه بنت اسد على را زائيد و در موقع ولادت امير المؤمنين بعضى از مشكلات دچار آن بىبى شد.
🔸آنگاه فاطمه بنت اسد فرزند خود على را در منزل پدرش ابو طالب آورد تا اينكه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله كام او را برداشت، او را در كنار خود نهاد، قبل از اينكه كسى على را قنداق كند پيغمبر خدا او را در كنار خود قنداق كرد. بعد از حضرت على ام هانى كه نام او فاخته بود و مباركه و پاكيزه و خواهر فرزندان پاكيزه پدر خود ابو طالب بود بفاطمه بنت اسد نصيب گرديد.
🔸ولادت اولين وصى پيغمبر عظيم الشأن اسلام
فاطمه بنت اسد در دهم ماه ذى حجه بعلى بن أبي طالب حامله شد
و در روز پانزدهم ماه رمضان او را متولد كرد [این نقل برخلاف تاریخ مشهور ولادت آن حضرت در ۱۳ رجب است]
🔸فاطمه بنت اسد پنج روز بعد از حامله شدن به على نشسته بود درحالىكه صورتش را نور و جمال فرا گرفته بود، صورت آن بىبى نورانيت مخصوصى داشت، پيشانى فاطمه بنت اسد در بين عدهاى از زنان قبيله قريش كه نام همه فاطمه بود ميدرخشيد
🔸تربيت رسول خدا ص امير المؤمنين ع را از كودكى]
راوى گويد: علي 7 در موقعى متولد شد كه سى سال از عمر شريف رسول خدا صلى اللّه عليه و آله گذشته بود، پيغمبر خدا على را زياد دوست ميداشت بطورى كه بفاطمه بنت اسد ميفرمود: اى مادر گهواره على 7 را نزد رختخواب من قرار بده، پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله شخصا متصدى پرورش و تربيت على مىشد، در موقع شيرخوارگى على شير را در حلق آن حضرت ميريخت، در موقع خواب على گهواره جنبان على بود، در وقت بيدارى با على هم سخن ميشد و آن بزرگوار را گاهى بسينه و گاهى بدوش خود حمل و نقل ميفرمود.
🔸رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ميفرمود: اين على برادر، دوست، معين، وصى، ذخيره، مورد اعتماد، داماد، شوهر دخترم و امين بر وصيّت من است.
پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله على را گردش بكوههاى مكه، شكاف كوهها، رودبارها و جادهها مىبرد.
🔸همينكه حضرت محمّد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله خديجه دختر خويلد را تزويج كرد و آن بىبى از محبت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بعلى آگاه شد از على 7 ديدن ميكرد، با بهترين لباس و جواهر آن حضرت را زينت ميداد، كنيزان خود را با على ميفرستاد، كنيزها ميگفتند اين على برادر محمّد و محبوبترين مردم در نزد او و نور چشمى خديجه و آن كسى است كه آرامش و اطمينان بر او نازل شده است.
[قصه کفالت پیامبر از امیر مومنان (صلوات الله علیهما و آلهما)]
🔸هديه و احسان خديجه متصلا در خانه ابو طالب روان بود تا آن موقعى كه قحطى شديد و خشكهسالى دچار قريش شد، چون حضرت ابو طالب مردى بخشنده و سرشناس بود لذا تهى دست گرديد و نانخوار او زياد شد، سال قحط آن حضرت را نيازمند كرد. پس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله عموى خود عباس را كه در آن وقت در ميان بنى هاشم كار و بارش خوب بود صدا زد، فرمود: اى عمو! برادر تو ابو طالب نانخوار زيادى دارد، نيازمند گرديده و تو ميبينى كه اين قحطسالى دچار مردم شده، ارحام هم سزاوارترند كه بآنان كمك شود، بايد نانخوار آنان را برد و نان داد، پس تو با ما بيا تا برويم و بعضى از عائله او را بياوريم بلكه نيازمندى او را تخفيف داده باشيم.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat