eitaa logo
بچه های ایران 🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
968 عکس
1.5هزار ویدیو
127 فایل
حاج قاسم :امروزه قرارگاه حسین بن علی #ایران است. جمهوری اسلامی #حرم است.🇮🇷 🔰کانال #بچه_های_ایران کانالی برای جواب به دغدغه های دوره نوجوانی و جوانی و دغدغه های فرهنگی شما حاج آقا رحیمی @modafe70 ادمین @Dokhtar_paiiiz
مشاهده در ایتا
دانلود
📜🙃🍃 من آنچنان که باید پایبند حجابم نبودم .نمی گویم که اصلا حجاب نداشتم و نماز نمی‌خواندم ؛اصلا اینطور نبود نماز ام را می‌خواندم . پشت رهبر و اسلام هم بودم اما آنطور که باید نه... وقتی بحث راهیان نور پیش آمد زمزمه هایی در کلاس به راه افتاد بیشترین حرفی که بین بچه ها رد و بدل می‌شد حرف راهیان بود یکی میگفت میرم یکی میگفت نه از این جور حرفا توی کت من نمی رود یکی هم از راه دور و خطر تصادف میترسید‌ .اما دغدغه من این نبود ترس این در جانم بود که شاید لایق این سفر نباشم شاید اصلا شهدا من را نطلبیده باشند بیشترین حاجتی که در دل داشتم و بعد از نماز از خدا میخواستم این بود که کمکم‌ کند بروم، حتی ۲هزار صلوات هم نذر کردم تا قسمت من هم بشود... بلاخره شهدا من را طلبیدند و من و دیگر دوستانم به راه افتادیم ..از حال و هوای طلائیه و شلمچه نمی‌گویم چون باید خودت حس کنی باید لذت و شیرینی اش را خودت بچشی فقط آنقدر می‌گویم که وقتی در سه راهی شهادت قدم گذاشتم قلبم لرزید وقتی راوی از شهدا گفت قلبم در سینه فشرده شد نمیتوانم حس و حالم را توضیح بدم فقط میتوانم بگویم که تا کنون انقدر گریه نکرده بودم نفسم از شدت گریه بالا نمی آمد وقتی روی آن خاک متبرک قدم میذاشتم و به این فکر میکردم که چه جوان های رشیدی برای من و امثال من پرپر شدند گریه ام شدت می گرفت. من در هر کجا که رفتیم آنچنان حس خاصی نداشتم، اما امان از طلائیه که قلب غرق در گناهم را دگرگون کرد. به خاطر چه بود نمی دانم شاید همه دوست داشتن در شلمچه بدون کفش راه بروند اما آنچنان که طلائیه مدهوش ام کرده بود متوجه نشدم که کی خم شدم و کفش از پای درآوردم و به راه افتادم راه رفتم و فکر کردم آنقدر غرق در فکر بودم که نفهمیدم که کی این راه را طی کردم ولی وقتی به خود آمدم دیدم روبه روی ورودی قرارگاه حضرت ابوالفضل العباس بودم ... از شلمچه ام نگویم که در آنجا دل بیقرارم آرام گرفت نگویم که چه بر سر این قلب بی جنبه ام آورد فقط این را بگویم که هنوز وقتی داشتم وسایل ام را جمع می کردم در فکرش بودم... با بغضی در گلو مشغول جمع وسایلم بودم دروغ چرا نمی‌خواستم برگردم دوست داشتم تا ابد تنها مسیری که می روم مسیر طلائیه و شلمچه باشد میترسیدم دیگر نتوانم بیایم میترسیدم... حال تنها چیزی که به آن امید دارم این است که دوباره بیایم طلائیه دوباره من باشم و طلائیه و طلائیه قلب غرق در گناه ام را پاکیزه کند..... وسلام 💐 ✅ کانال 🌷 🆔 @b_iran 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بچه ها 👇 عجب آن نیست که آمدی دلم صید تو شد عجب آن است که من عاشق صیاد شدم... یاد کنیم شهدا رو حتی با ذکر صلوات 🌷 ✅ کانال 🆔 @b_iran 🇮🇷
🌐 🇮🇷 چی جواب بدیم❓ چجوری حرف بزنیم با مردم و دوستانی که پر از سوال و شبهه اند⁉️ در این زمانه چگونه ⁉️ با چه زبانی ⁉️ با چه مبنا و رویکردی ⁉️ با چه شیوه ای⁉️ باچه روشی باید با مردم مخصوصا جوانان و نوجوانان حرف بزنیم ⁉️ چطوری تو مسیر بمونیم ❓ با شرایط الان جواب مردمو چی بدیم❓ چی بخونیم که حرف برای گفتن داشته باشیم❓ تو این همه کاری که هست از کدوم شروع کنیم❓ اگه دنبال جواب سوالاتی از این قبیل میگردی ، اگه دغدغه مندی و میخای کار کنی به کانال بچه های ایران سر بزن 🔰 کانال قرارگاهی برای بچه های دغدغه مند و علاقه مند به جهاد در عرصه تبیین و عرصه فرهنگی است ❤️ 🙏 عضویت در کانال بچه های ایران 👇👇 🆔 http://eitaa.com/b_iran
📜🙃🍃 تا حالا فکر کردید شهید گمنام یعنی چی ؟ تا حالا فکر کردید وقتی میگیم شهید گمنام ، چه حرفی داریم میزنیم؟ وقتی مزار یه شهید گمنام می بینید به این فکر کردید که یک خانواده یه عزیزشون رو گم کردند؟ وقتی مزار یه شهید گمنام می بینید به این فکر کردید که یه مادر، یه پدر، یه همسر، یه فرزند، یه عزیزی رو گم کردند؟ وقتی مزار یه شهید گمنام می بینید به این فکر کردید که در این سالها که این شهید اینجا خوابیده یه خانواده در انتظار به سر میبرند؟ می دونید چشم انتظاری یعنی چی؟ می دونید سال ها گوش به زنگ بودن برای رسیدن یک خبر یعنی چی؟ می دونید این همه شهید گمنامی که در سراسر ایران به خاک سپرده شدن یعنی چی؟ وقتی میگیم شهید گمنام، یعنی یه خانواده، یه مادر، یه پدر، یه همسر، یه فرزند، سال هاست که چشم انتظاره... سال هاست منتظره یک خبره... سال هاست شب ها به امیدی میخوابه... سال هاست گوشه چشماش خیسه اشکه... سال هاست که درد دوری رو داره تحمل میکنه... سال هاست که چشم انتظاره .... وقتی میگی شهید گمنام یعنی یه عزیز گمشده.... یعنی یه گمشده ای که سال هاست عده ای چشم انتظار خبری از اون عزیز هست... و چقدر چشم انتظاری و درد دوری سخت و طاقت فرساست... ✅ کانال 🌷 🆔 @b_iran 🇮🇷
⁉️ تو کانال قراره فقط دلنوشته و همین مطالب گذاشته بشه ؟ 🧐🤨🤔 🔰 نخیر قرار نیست کانال به این صورت ادامه پیدا کنه این کانال برای پاسخ به های تشکیل شده 💢 اما منتظریم یه سری از بچه های دیگه تا تاریخ چهارم اسفند اضافه بشند بنده هم از اردوهای راهیان نور برگردم تا ان شاالله کار را شروع کنیم 🙏ممنون از صبوریتون ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Mahmood Karimi - Nemishe Bavaram (320).mp3
13.42M
صوت آمدم ای شاه پناهم بده ✅ کانال 🆔 @b_iran 🇮🇷
Mahmood Karimi - Nemishe Bavaram (320).mp3
13.42M
🌷 حاج محمود کریمی نمیشه باورم که وقت رفتنه کانال 🆔 @b_iran 🇮🇷
📸 ارسالی از بچه های زائر شهدا
📜🙃🍃 بسمِ رَبِّ الشُّهداء والصّدیقین کم است از تو گفتن ،تو بسیاری و هزاران لغت در وصف تو شرمسار... چند دقیقه با شهید علیرضا فاتحی پیکانی. حضرت محمد(ص)می فرمایند:سه گروه در روز قیامت نزد خدا شفاعت میکنند: انبیاء،علماء وشهدا. سلام و درود بر عموی عزیز تر از جانم، عمویی که تا خود را شناختم جز نام نیک از او تصوری در ذهنم نقش نبست.اگر چه توفیق تجربه داشتن تو را در کنار خود در زندگی نداشتم ولی از گفته های مادربزرگ در زمان کودکیم تا آخرین لحضات عمرش ،شخصیتی از تودر فکر و ذهنم نقش بسته است که بیش از پیش به بهای دُرِّ وجود تودر زمانه پی بردم. تا یاد دارم مادربزرگ در زمزمه های روز و شبش از دلتنگی هایش برای تو سخن به میان می آورد،از چند سالی که خبر آسمانی شدنت به خانواده رسیده بود ولی چشم به راه پیکر فرزند بودند. به یاد دارم مادربزرگ از روز هایی برایم حرف می زد که با وجود شنیدن خبر شهادتت باز هر ثانیه از این چند سال چشم به در خانه دوخته و امید بازگشت تو را در دل داشتند. عمو علیِ مهربانم،مادربزرگ همیشه از عزم راسخت برای دفاع از وطن تعریف می کرد از زمانی که هر چند سن کمی داشتی و زمان تحصیل تو بود ولی بر رفتن به جبهه پافشاری می کردی.او می گفت مدتی بود که خبری از تو نداشتند پس از چند روز تو آمدی با یکدست لباس رزم و یک جفت پوتین.مادربزرگ می گفت این چند روز تحت آموزش بودی و حال که آمدی با یک دست لباس بزرگتر از خودت.از او خواستی تاآن را تنگ و کوتاه کند تا قابل پوشیدن شود ولی مادرت که فکر ها برایت داشت غافل از این بود که ملائکه ی خیاطی جامه ی شهادت برای پسر اندازه زده اند جامه ایی که هیچ گاه موصوف به صفت کهنگی نمی شود و روز به روز به جلا و زیبایی و آراستگیش افزوده می شود. خوشا به لیاقتت عمو جان،بالاخره به هدفت رسیدی و راهی خط مقدم شدی.اما افسوس که بازگشتی در رفتن تو نبود و لباس کوتاه شده ات به امانت نزد مادر داغدیده به یادگار ماند.بعد از فوت مادربزرگ، این لباس رزم و نامه ها و عکس هایت،بهترین و با ارزشترین گوهری است که از توبه ما به ارث رسیده است. عمو جان هر چند تا ابد به شهادت و مسیری که انتخاب کردی افتخار میکنم ولی این حسرت به دل دارم که عمویی همچون تو زنده بود و از نزدیک از وجودش همچون روشنایی در ظلمات آخرزمان بهره می جستم. عمو جان از تو می خواهم در مسیر زندگی راهبر و راهنمای برادرزاده ات باشی ودر فراز و نشیب های زمانه، دستگیر. امیددارم دعای خیرت در دنیا همراهم گردد و در آخرت شفاعتت شامل حالم شود. 🌹✨گزیده ای از وصیت نامه شهید علیرضا فاتحی پیکانی: و اما شما ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین و با هدف شهید شد و حضورتان را در جبهه های حق ثابت نگه دارید و آنان که نمی توانند بسوی جبهه ها بشتابند بسوی این خیمه گاه های حسینی،پایگاه های مقاوت بسیج بشتابند انشاالله فردای قیامت در مقابل خداوند متعال و شهدا و فرزندانشان شرمنده نباشند. ✅ کانال 🌷 🆔 @b_iran 🇮🇷