سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*امام رضا (ع)..*🕊️
*شهید محمد زهرابی*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۱ / ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۱۸ / ۱۱ / ۱۳۶۱
محل تولد: شوهان،دزفول
محل شهادت: عراق
*🌹راوی← یکبار یکی از نیروهاش بهصورت او سیلی زد و ناسزا گفت‼️ولی محمد هیچ نگفت🥀پسرعمهی محمد گفت: بیا بریم درس عبرتی به او بدهیم مگه تو فرمانده نیستی!؟🍂محمد گفت: من از احوالات پیامبر شنیدهام که حتی شکمبه گوسفند بر سرش ریختند و هیچ نگفت🥀 من هم به تأسی از پیامبر میخواهم منش و خلق و خوی ایشان را در پیش بگیرم.»💫 عاقبت او با اصابت تیرهای تیربار💥 به پهلویش🥀همانند حضرت زهرا(س) شهید و مفقودالاثر شد🥀و مدت 11 سال از او خبری نبود🥀راوی← ۲۳ ماه ذی القعده بود، روز زیارتی مخصوص امام رضا💫 و بنا به روایتی شهادت امام رضا(ع) است🌙 گروه تفحص پس از قرائت زیارت عاشورا، ذکر مصیبت و توسلی به امام رضا(ع) کردند💫 و کار تفحص شهدا را آغاز کردند💫تا غروب آفتاب فقط پیکر مطهر 8 شهید بدست آمد‼️که یکی از این شهدا، محمّد زهرابی بود🕊️ اما نکته جالب این بود که با نام امام رضا💫 کار را آغاز و فقط 8 شهید را پیدا کردند💫جالبتر و مهمتر اینکه تمام این شهدا به پابوسی امام رضا(ع) رفته بودند🎗️و تذکره شهادتشان را از امام رضا گرفته بودند💫 در نهایت محمد هم به آغوش خانواده بازگشت*🕊️🕋
*شهید محمد زهرابی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
#زیارت_عاشورا
#شهید_مرتضی_بهزادی
میگفت
شب ها وقتِ نگهــبانی
از هم فاصله داشتیم،
برای اینکه خوابمون نبَره
بلند بلند #زیارت_عاشورا میخوندیم،
یه فراز من ، یه فراز مرتضی ...
مرتضیِ شهید شد، شهیدِ ۱۶ساله جنگ !
•قشنگ میشه اگر
یه لحظه چشم هاتو ببندی و بری
پشت خاکریز ، تو دل تاریکی شب
و داد بزنی يا اَبا عَبْدِ اللهِ ...
+حالا به همان آرزوی قدیمی که
دوست داشتم
دنیا را از چشم های مرتضی ببینم ،
یک دنیا حسرت را هم اضافه میکنم؛
حسرتِ رفاقتی از جنسِ رفاقت
آقا مرتضی ..!
#دمی_با_شهدا
🍂🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
.
.
•••🍁[ مــثــل قــاســم ]🍁•••
وقتی در حلقه محاصره دشمن گرفتار
شده بودیم و از اطراف مورد تیراندازی
قرار گرفتیم😢
تعدادی از بچه ها زخمی و شهید شدند
و بر روی رمل ها افتادند .تلاش ما برای
نجات آن ها بی فایده بود😔
از این رو مجبور به بازگشت شدیم🚶♂
وقتی از تیررس بعثی ها خارج شدیم،
حسین خرازی ایستاد ، خم شد و دست
روی زانوهایش گذاشت و بلندبلند شروع
به گریه کرد😭
در چنین شرایطی حسین احساس می کرد
تمام گناهان دنیا به گردن اوست💔
شرایط روحی او عالی بود. گفت : بچه ها
می دانید ، وقتی در آخرین لحظات منطقه
درگیری را ترک می کردم و نمی توانستم به
مجروحین مانده در منطقه کمک کنم یاد
مصیبت امام حسین ( ع ) افتادم💔
ڪه به حضرت قاسم فرمود : به خدا بر
عمویت ناگوار است او را بخوانی اما جوابت
ندهند ، یا جوابت دهد ولی سودت نبخشد🌿
سخن حسین و یاد او از حضرت سیدالشهدا
(ع) و مظلومیتش دل ما را آتش زد😭
همه حال توسل و گریه پیدا کردیم.مصطفی
ردانی پور آرام آرام شروع کرد و بقیه با او
هم ناله شدند 💚🙃
السّلام علیڪ یا وارثَ محمدٍ حبیب الله .
السّلام علیڪ یا وارثَ علی وصی رسول الله.
السّلام علیڪ یا وارثَ الحسنَ الرضی .
السّلام علیڪ یا وارثَ فاطمه بنتِ رسول الله .
📚 یڪ روز تا چذابه ، صفحہ ۳۱
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
⭕️خوابی که تعبیر شد و پیکری که بازنگشت🥀
🌹شهید محمد امین کریمیان🌹
تاریخ تولد: ۳۱ / ۶ / ۱۳۷۳
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۳ / ۱۳۹۵
محل تولد: مازندران،بابلسر
محل شهادت: حلب، سوریه
*🌹مادرش← محمد امین از يك دانشگاه در آلمان بورسيه شده بود، اما همه را رها كرد و براي جهاد به سوريه رفت
پلاک حضرت زهرا (س) را همیشه به گردن داشت و میگفت دلم میخواد مثل مادرم زهرا(س) گمنام باشم
پسرم به همرزمانش گفته بود: «خواب ديدم امشب عملياتی در پيش است و فرمانده و من شهيد میشويم و جنازهمان را نمیآورند.»
بعد غسل شهادت ميگيرد و آماده شهادت میشود.🕊️بعد از شروع عمليات سربازان سوری در جناحين آنها بودند
از شدت آتش دشمن زمینگیر ميشوند و فرماندهشان مجروح میشود
🥀محمد امین به سمت دشمن تیراندازی میکند اما خودش هم در کنار فرمانده شهید میشود🥀
و همه متوجه شدند که خوابش به زیبایی تعبیر شده است.
عکس پروفایلش عکس شهید امیر حاج امینی بود و خودش هم همانگونه شهید شد🕊️
و با دو تیر یکی به زانوو دیگری به پشتش به ملکوت اعلی پرواز کرد🕊️
تاکنون خبری از پیکرش نشده و معلوم نیست تکفیری ها با پیکرش چه کردند
🥀در نهایت او همانند حضرت زهرا(س) بی مزار ماندو به آرزوی دیرینه اش رسید*🕊️
🌹جاویدالاثرطلبه شهید محمد امین کریمیان🌹
🌹شادی روح مطهرهمه شهدافاتحه مع الصلوات 🌹
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🖤🖤🖤🖤🖤
با توجه به اینکه ایام شهادت مادرمان زهراس ،همراه با ایام شهادت شیعه ی پاکباخته ی او، حاج قاسم عزیزمان ،شده است ، دلگویه ای از دلم برآمده، تقدیم شما خوبان، ان شاالله بر دلتان بنشیند....
شیعه یعنی پیرو اهل ولا
شیعه یعنی جان، فدای مرتضی
شیعه یعنی خوردن خون جگر
شیعه یعنی ،آتش و مسمار در
شیعه یعنی تسلیت، سیلی شود
شیعه یعنی، صورتی نیلی شود
شیعه یعنی عشق بازی با خدا
شیعه یعنی، سیلی ای درکوچه ها
شیعه یعنی گریه های بی صدا
شیعه یعنی پر کشیدن تا خدا
شیعه یعنی کوثر نازِ رسول
شیعه یعنی،صدیقه، زهرای بتول
شیعه یعنی حاج قاسم،سردار دلم
پاسبانِ این حرم یا آن حرم
شیعه یعنی ارباً اربا پیکری
یک طرف دستی و یکجا هم سری
شیعه یعنی یاور رهبر شوی
در مسیرعشق تو پَرپَر شوی
شیعه یعنی شِبْـهِ عباسِ علی
یک علـمدارِ حریـم زینبی
شیعه یعنی خون جگر از غصهٔ مولا شدن
خانه ات هم ، بیت الـزهـرا شدن
شیعه یعنی از برای مظلومی باشی سپر
می خری بر جانِ خود ،تو هر خطر
شیعه یعنی یک جهان مجنون شده
از عروجت ،عالمی دلخون شده
#شاعر....ط_حسینی
@bartaren
🖤🖤🖤🖤🖤
تعمیرکار موتور بودم . دل کندم رفتم جبهه؛ توی جهاد. کار زیاد بود؛ گاهی شب تا صبح. پشت هم موتورهای ترکش خورده می آوردند برای تعمیر. کارم چند برابر تهران بود ، حقوق نصف نصف هم نبود.
آخر شب بود . رضوی آمده بود به ما سر بزند . قیافه ام خسته بود. پرسید :«چند شَبه نخوابیدی؟» خودش خسته تر بود. خندیدم ، گفتم «خواب فراوونه!»
خندید ، نشست روی چهارپایه. از زن و بچه ام پرسید و اینکه چطور خرجشان را می دهم. چند دقیقه ماند و بعد رفت. آخر بُرج حقوقم شد دو برابر . حقوق همه را زیاد کرده بود. گفتند : رضوی گفته :«کسی که زن و بچه اش را می گذارد می آید جبهه ، باید خیالِش از بابت خرجشون راحت باشه.»
#شهید_محمدتقی_رضوی
یادگاران ص ۶۳
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#تخریبچی
میانِ زمین و آسمان است...
آمادهترین برای شهادت...
معبر میزند برای همرزمانش
و خود در گمنامی
به دور از تمام هیاهوها
معبری به نَفس خود میزند.
چرا که معتقد است
اگر #تقوا نداشته باشد
#شهید نخواهد شد...
و چه سبک بال است تخریبچیِ باتقوایِ شهید...
به یاد تخریبچی تیپ سید الشهدا،
#شهید_مدافع_حرم_روحالله_قربانی...
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
*حضرت زهرایی*🕊️
*شهید مهدی صابری*🌹
تاریخ تولد: ۱۴ / ۱ / ۱۳۶۸
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۲ / ۱۳۹۳
محل تولد: مشهد
محل شهادت: سوریه
مزار: قم
*🌹مادرش← مهدی عاشق حضرت زهرا(س) بود💫 در روضهها و مراسمها که شرکت میکرد، سر و صورتش کبود بود🥀پدرش میگفت: «افراط و تفریط نکن.»🍂اما مهدی میگفت: «موقع روضهها آنقدر درد این جریان برایم زیاد است🥀که اصلا متوجه نمیشوم که این کارها را کی انجام دادهام🥀اگر خودم را هم بکشم متوجه نمیشوم، از این غصه خالی نمیشوم.»🥀 برای حضرت زهرا خیلی محزون میشد🏴به تمام معنا عاشق حضرت زهرا بود💚همیشه و همه جا در مورد حضرت زهرا با مخالفان ایشان بحث داشت🍂من همیشه فکر میکردم که مهدی، روزی توسط دشمنان حضرت زهرا (س) کشته شود🍂یا بلایی سر او درآورند🥀اما فکر نمیکردم که برای دفاع از حرم بی بی زینب برود🕊️و به این زودی به شهادت برسد🕊️همرزم ← مهدی زخمی شده بود🥀فرمانده شهید مصطفی صدر زاده به او میگوید زود به عقب برگرد🍂اما مهدی تنها گذاشتن نیروها را خلاف مروت دانسته و از برگشتن امتناع میکند💫رفت که نیروها را جهت کمک به بالا بفرستد🕊️که در همین حین چند گلوله💥 به سینه و پهلو میخورد🥀و زهرا گونه در ایام فاطمیه🏴 ایام شهادت حضرت زهرا (س)🏴 شهید و به آرزویش میرسد*🕊️🕋
*شهید مهدی صابری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
سفره ی فاطمیه ،گسترده اند
«هفت سین » سفره را وا کرده اند
سین اول«سیدالمرسلین» که پرواز کرد
سین دوم کان«سرشک»باریدنش آغاز کرد
سین سوم«سینه ای» خونین بُـوَد
کز فشارِ در، میخ هم رنگیـن بُـوَد
چارمین سین«سیلی ای»اندر زمان شدماندگار
گشت نیلی ، روی ماهش ، بهر یـار
پنجمینش«سردری»شعله ور از آتش است
بر سَرِ مظلومه ای، حِقدوحسد در بارش است
شیشمین سین آن«سند»که پاره گشت
زین ستم، امتی تا ابد آواره گشـت
هفتمین سین«سرومظلومی»که تنهامانده بود
یاورش در آسمان، او در زمین جا مانده بود.
فدای اولین مظلوم و مظلومه ی عالم...
سفره ی فاطمیه باز شده ،مارا از دعای خیرتان فراموش نفرمایید.
#دلگویه
#فی البداهه
#ط_حسینی
@bartaren
🖤🖤🖤🖤🖤
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
#داستان«سقیفه»
#قسمت : سیزدهم
امام علی (ع) رو به سلمان فرمود: او شیطان بود!! پیامبر(ص) به من خبر داد که ابلیس ،رؤسای یارانش در روز عید غدیرخم، شاهد منصوب شدن من به امرخداوند بودند و این که من صاحب اختیار آنان هستم و پیامبر هم به جمع دستور دادند تا حاضران به غائبان اطلاع دهند. در این هنگام شیاطین و بزرگان آنها به سوی شیطان روی آوردند و گفتند: این امت مورد رحمت خداوند قرار گرفته واز گناه دور خواهند بود، ما دیگر بر اینان راه نخواهیم یافت و نتوانیم که آنها را از مسیر رسیدن به خدا باز داریم ،آنها امام و پناهگاه امن خود را بعد از آخرین پیامبر شناختند ، و وای برما وای بر ما که کار از دستمان بیرون شده و در این زمان ابلیس بسیار محزون و درهم شده بود!!!!
امیرالمؤمنین(ع) فرمود : پیامبر (ص) به من خبر داده است که : ای علی(ع)،ای اولین ولی خدا پس از من ، بدان که بعد از من ، مردم در سقیفه بر سر حق ما، اختلاف پیدا می کنند و با دلیل ما استناد می کنند ،بعد به مسجد می آیند و اول کسی که بیعت می کند شیطان است که به صورت پیرسالخورده ای جدی در عبادت ،خواهد بود که این حرف ها را خواهد گفت و بعد خارج شده و شیاطین خود را جمع می کند، آنها در مقابلش سجده می کنند و می گویند: ای رئیس و بزرگ ما، تو همان کسی هستی که آدم را از بهشت راندی....
او هم می گوید : کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟!خیال کرده اند من دیگر راهی بر آنان ندارم؟! هان ای شیاطین؛ نقشه ی مرا چگونه دیدید؟ وقتی که به حیله ی من ،آنان امر خداوند را مبنی بر اطاعت از علی و امر پیامبر را راجع به همین مطلب ترک کردند،چگونه است این فکر؟
واین بی شک همان گفته ی خداوند است «همانا شیطان حدسی که درباره آنان زده بود به مرحله ی عمل رسانید ، سپس او را پیروی کردند جز گروهی از مؤمنان» «سوره سبأ، آیه ۲۰»
آری ،صحابه ی رسول الله به گفتار و کتابی که ایشان آورده بودند ،استناد کردند و به حقی که از آنِ آنان نبود تجاوز کردند و بعد از اتمام سر سپردگی و دنیا طلبیشان تازه یادشان افتاده بود که پیکر پیغمبر(ص) هنوز بر زمین است.
آنها دسته دسته وارد اتاق می شدند و درحالیکه روح ناپاکشان جای دیگر سیر می کرد ، ظاهرا بر پیکر پیامبر(ص) نماز خواندند.
علی (ع) پیکر پیامبر (ص) را در قبر نهاد ، انگار روح زهرا(س) در این لحظه به آسمان رفت ، زهرای مرضیه ، این تک دختر رسول ، این مادر پدر ، این سرور زنان دو عالم از دیده خون می بارید و خوب می دانست که رفتن پدر همان و ظلم های فراوان همان.... عروج پدر همان و غربت دختر همان ، پرواز محمد (ص) همان و تنهایی علی (ع) همان....
آن روز غم انگیز به شبی غم انگیزتر گره خورد...
#ادامه دارد....
🖊به قلم : ط_حسینی
@bartaren
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
#داستان«سقیفه»
#قسمت :چهاردهم
آسمان و زمین تیره و تار بود از ناله ای که سکوت شب را می شکست، هق هق دختری در فراق پدر ، صدای ناله از طرف مسجد می آمد....
نه از مسجد و نه از منزل پیامبر(ص) بلکه از منزل علی و زهرا ، همان خانه ای که زمانی پیامبر (ص) مسجد را بنا کرد ،دستور داد تمام درهایی که به مسجد باز می شوند ، به جز درب این خانه بسته شود.
آخر حرمت این خانه و اهلش با بقیه ی مردم ،توفیر داشت...
آخر ساکنان این خانه ، ذریه ی رسول الله بودند و حکم رسول خدا، بنا بر حکم پروردگار بود که خوابیدن کسی جز علی و فرزندانش در مسجد نهی شود .
تنها منزل علی و محمد بود که در مسجد خدا قرار گرفت تا فرزندان این بزرگواران ، فرزندان مسجد باشند و خداوند اینگونه برتری این خاندان را بر همگان فریاد زد .
یعنی بدانید که حرمتِ منِ پروردگار، حرمت این خاندان است ،همانطور که خانه ی من ،خانه ی این خاندان است.
همگان به این امر خداوند واقف شدند و حتی وقتی عُمر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت : اجازه دهید درب خانه ی من شکافی به اندازه ی یک چشم به مسجد باز باشد...
پیامبر (ص) مانع شد و فرمود : خداوند به موسی دستور داد تا مسجد طاهر و پاکیزه ای بنا کند که غیر از او و هارون و دو فرزندش، کسی در آن سکونت نداشته باشد، به من هم امر کرده که مسجد طاهری بنا کنم که جز خودم و برادرم علی(ع) و فرزندانش کسی در آن سکنی نگزیند....
و این یک اشاره از سوی پروردگار بود ، اشاره ای که آشکارا همگان را به وجوب احترام این خاندان مطهر امر می کرد...
حالا در این لحظات پر از التهاب و غم ناله ی زهرای مرضیه در رسای پدرش و در مظلومیت دینی که پدرش آورد و در غربت ولیِّ بلافصل بعد از پدرش ، بلند بود.
علیِ مظلوم ، مأمور بود برای عمل به وصیت پیامبرش ، وصیت اول را که همان غسل وتدفین وخواندن نماز بر پیکر او ،توسط امیرالمؤمنین علی (ع)، عمل نمود و حالا نوبت اجرای دومین سفارش بود.
پیش بینی پیامبر(ص) از اقدامات قریش پس از ارتحالش ،مانند تمامی سخنان ایشان ،درست از کار درآمد و حالا نوبت دومین سفارش بود و صدای محمد(ص) در گوش او می پیچید : اگر یارانی پیدا کردی ،برای احقاق حق خود و اجرای حکمی که خداوند به عنوان ولایت برمسلمین، به تو عطا کرده ،قیام کن ....
و چه سخت بود برای این مردترین مرد دوران ، چه طاقت فرسا بود برای این ولیِّ تنها....چه نفس گیر بود برای این نَفسِ عالمِ خلقت....
علی ، نزد زهرایش زانو زد ، اشک از دیدگان یارش پاک نمود، او با مهربانی نگاهش ،با شرم در حرکات و مظلومیت سیمایش ، با زبان بی زبانی حرفش را زد و زهرا(س) ،این همسر و همزبان علی(ع)، ناگفته های مردش را شنید ، به خاطرسنگینی باری که در شکم و غمی که در دل داشت ، دست علی (ع) را تکیه گاه نمود و از جا برخاست .
حسن و حسین هم که کودکانی بیش نبودند،پشت سر مادر برخاستند و علیِ مظلوم هم در پی آنان روان شد.
اینان می بایست، می رفتند تا تصویری از غربت و مظلومیت را خلق کنند ، می رفتند تا بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند...میرفتند تا حجت را تمام کنند....تا در روز رستاخیز برای کسانی که ادعای دوستی شان را داشتند روزنه ای نباشد که بگویند....نیامدی...نگفتی....روشن نکردی....سکوت کردی و ما سکوتت را علامت رضایت دانستیم....علی و زهرا و حسنین باید حجت تمام می کردند...هر چند که دلشان داغدار بود....هرچند که هنوز عروج پدر را باور نکرده بودند....هر چند که هنوز کسی برای عرض تسلیت نزدشان نیامده بود...هرچند....
#ادامه دارد....
🖊به قلم :ط_حسینی
@bartaren
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش عبدالرضا هست🥰✋
*فیلم بردارِ بهشت*🕊️
*شهید عبدالرضا مصلی نژاد*🌹
تاریخ تولد: ۱۴ / ۸ / ۱۳۳۰
تاریخ شهادت: ۲۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: جهرم،فارس
محل شهادت: شلمچه
*🌹راوی← عبدالرضا دوربینی داشت که مثل چشمانش مواظب آن بود🎥و در جبهه کار فیلم برداری را انجام می داد🎥بعد از شهادتش در اختیار من بود.🎥یک روز صبح می خواستم برای فیلم برداری بروم🎥یکی از پاسداران آمد و گفت: دیشب خواب رضا را دیدم💫 گفت به فلانی بگو، اگر از این دوربین استفاده کنی از کار می افتد!‼️چون به عبدالرضا اعتقاد داشتم شروع کردم به باز کردن قطعه دوربین🎥دیدم شاتر آن دارای گیری است‼️آن را در آوردم و رفع عیب کردم و گذاشتم🎥 بعدها جریان را به یک فیلمبردار حرفه ای گفتم. گفت: برادرت راست گفته، این قطعه قلب دوربین است💫اگر دوربین را با آن عیب روشن کرده بودی از کار می افتاد🍂همرزم← آتش دشمن سنگین بود💥 در آن شرایط دیدم عبدالرضا دوربین به دست دارد عکس می گیرد🎥 عصبانی شدم، گفتم همه اسلحه بدست دارند،💥 عبدالرضا دوربین.»🎥 سال ها گذشته است هر وقت فیلم هایی را که عبدالرضا گرفته در روایت فتح پخش میشود📺اشک به چشمانم مینشیند..»🥀عبدالرضا فیلم بردار بزرگ ایران🎥 او در شب شهادت حضرت زهرا(س)🏴 با اصابت ترکش به پهلویش🥀💥 شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋
*شهید عبدالرضا مصلی نژاد*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*