🌷 #معرفی_شهید
🌷 شهید "میکائیل آفتاب"
سوم مرداد 1342 در شهرستان مرند به دنیا آمد.
پدرش میر صفر حلبی ساز بود و مادرش کبری نام داشت.
تا دوم راهنمایی درس خواند.
به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
دهم اردیبهشت 1361، در دارخوین بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.🕊
پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.🌙
#شهید_میکائیل_آفتاب
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
4_5931339931581419076.mp3
39.83M
4_5782872326727009507.mp3
8.69M
دلم_گرفته💔 ای رفیق
تقدیم به همه عزیزانی که رفیق_شهید دارن
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🔰 ماجرای سنگ قبر شهید محمدحسن (رسول) خلیلی و خواب خطاط سنگ قبر؛
شهادت محمدحسن خلیلی همزمان شد با ضریح گذاری جدید برای حرم امام حسین علیه السلام و زمانی که این ضریح نصب شد، سنگ کاری داخل حرم امام حسین علیه السلام تغییر کرد و آن سنگهای مرمر سبز به سنگهای مرمر سفید رنگ تغییر کرد که از آن سنگ حرم، سنگ مزار شهید نیز به صورت شش ضلعی مشابه حرم امام حسین علیه السلام برش خورد، با آب طلا نیز نوشته شد و همزمان با آغاز سال نو، رونمایی شد.
از خطاط سنگ مزار شهید رسول نقل شده است:
وقتی در بهشت زهرا نگاهم به روح الله خلیلی و دوستش افتاد گفتم:
ببخشید این سنگ مزار چه کسی است؟ گفتند: چطور؟
گفتم: اصلاً نمیدانستم قرار است، امروز برای نوشتن سنگ قبر، به اینجا بیایم، دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام مرا خواستهاند و گفتند شما مأمور شدهای روی ضریح آقا، قرآن بنویسید.
آنها به من گفتند: سنگ را از حرم امام حسین علیه السلام آوردهاند و قرار است برای یک شهید نصب شود، حالم منقلب شد.
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🔻 خاطرهای جالب از شهید حمیدرضا الداغی به نقل از همدانشگاهی او
مهدی عرفاتی:
شهید حمیدرضا الداغی همدانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات میخوندم و حمید حسابداری (اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم.
ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشیها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو مینوازه… تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ...
رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوشهامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوشبریدهها…
شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه.
پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد. حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
4_5933972286972366854.mp3
42.15M
「💕🖇 」
دیدم ساعتش دستش نیست
گفتم پس ساعتت کو؟
گفت فردا مـےبندم !
فردایش هم ساعت را
نبسته بود،دوباره پرسیدم …
دوباره گفت روز بعد …!
بالاخره گفت ببین،وقتـے
ساعت مـےبندم،موقع قنوت
چشمم مـےافته به ساعت
و یاد شما مـےافتم …
حواسم از خدا پرت میشود!
قرارمان هم از اول این بود که
اول خدا، بعد خودمان …
پس اجازه بده توے قنوت
فقط حواسم به خدا باشد …(:
📚دخترهابابایـےاند
روایتهایےاز،زندگـےشهیدجوادمحمدے
🔗⃟♥️|#حرفقشنگ
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
لازمه همه یدونه داشته باشن ازش🥺
بزن رو لینک غافلگیر میشی♥️👇🏽
https://eitaa.com/sana_Leatherbags/423
-درجه کمال انسان به اندازه مقاومتی است که در برابر خواستههای ِنفسانی خود ، ابراز میدارد .
- شهید چمران
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از رفاقت با امام زمان(عج)
4_5936224086786052147.mp3
47.09M
✍ #یاد_خوبان
🌷لباس های راپل و پوتین هایش را خودش تهیه کرد و همه چیز خرید تا از سپاه چیزی نگیرد.
🌷 سفارش کرده بود؛ که، اگر شهید شد😔 و مراسمی برگزار شد. از سپاه هیچ کمکی قبول نکنند❌ .آخر هم مادرش به وصیت اش📝 عمل کرد.
🌷قضاوت کننده های مجازی و حقیقی ،مواظب باشند؛ چگونه روایت می کنند و در پایان چگونه قضاوت👨⚖️ می کنند.با کج و قوس روایت کردن ِ 🗣میدان رفتن ِ این علی اکبرها، خود را مدیون نکنید.😒
🌷هر شهید🥀 مصداق یک ویژگی است، نام گذاری این مصداق هم با شما، که چه نیرویی باعث می شود؛ در درمای هشت درجه زیر صفر، ۴۰۰ متر سینه خیز بروی تا دل دشمن؛ تا جاده شناسایی شود.😊
🌷هرشهید حسرت 😞دارد، اما؛ حسرت ابوامیر، امیر حسین ۵ ساله است که هرگاه دلش سنگینی می کند، چیزی جز سنگ ِ سرد ِ شهدای گمنام، وزن دلش💔 را کم نمی کند. جایی که شامه ای از عطر و بوی پدر😭می دهد.
🌷شاید گاهی برای بازکردن مسیر صعب العبور شهادت😓 باید توی سرمای استخوان سوز، سینه خیز بروی و خوش رقصی کنی...
#شهید #علی_آقاعبداللهی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊