📣 شهیدی که با مجروحیت شدید دوباره به جبههها رفت
🔸شهید سید رضا حسینپور در عملیاتهای مختلف حضور داشت و حاضر نبود جبهه را ترک کند. در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ بعد از عملیات والفجر ۸ به علت شدت جراحات، در حالی که بدنش از زخم بمبهای ضد انسانی شیمیایی سیاه شده بود و چشمانش جایی را نمیدید، او را به اجبار به خانه آوردند.
🔸این پایان کار سید رضا نبود او بعد تحمل سختی و به عشق حضور دوباره در جبهه با بدنی که هنوز کاملاً بهبود نیافته بود، در جبهه مهران حضور یافت و در همان جا از ناحیه پا و کمر به شدت مجروح شد.انگار این سید جوان با گلولهها عشق بازی میکرد، باز او را به خانه آوردند. مرهم عاطفه مادری او را به سرعت درمان کرد و او بعد از بهبودی دوباره لباس رزم پوشید و به جبهه رفت.
🔸سید رضا حسین پور، اهل مطالعه کتابهای علمی و مذهبی و بهویژه کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری بود. ازدواج نکرد و معتقد بود که فعلاً مسئله مهمتر جنگ است و هرگاه جنگ به اتمام رسید و خواست خدا براین امر قرار بگیرد، ازدواج خواهد کرد.
#شهید_انقلاب
🥀🕊 @baShoohada 🕊
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 جزئیات نحوه ترور و شهادت قاضی رازینی و قاضی مقیسه
🥀🕊 @baShoohada 🕊
پایان ۳۲ سال چشم انتظارے🕊️
🌷شهید سعید حیدری
تاریخ تولد: ۱۲ / ۱ / ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۸ / ۱۲ / ۱۳۶۲
محل تولد: مشهد،شاندیز،سرآسیاب
محل شهادت: جزیره مجنون
*🌷خواهرشهید← سعید قرار بود دانشگاه شرکت کند اما به جنگ رفت و در جزیره مجنون شهید شد🕊️همرزم← عملیات خیبر در 10 متری شهید حیدری بودم🌙در جاده خندق تعدادی از شهدا پیکرشان جا مانده بود و منتظر هلیکوپتر بودیم🚁 اماموفق نشدیم پیکر شهدا را به عقب برگردانیم🥀و پیکر سعید جزء شهدای مفقودالاثر قرار گرفت.🥀سال ۱۳۸۵ چند شهید پیدا شد و بهعنوان شهید گمنام در مشهد به خاک سپرده شد🌙که یکی از آنها پیکر سعید بوده🕊️خواهرش← یک شب سعید را در خواب دیدم که میگفت من برگشتم من مشهد هستم🕊️همه ما حقیقتاً منتظر چنین روزی بودیم🌙 و به نوعی به ما گواه شده بود که به زودی خبری از سعید به دستمان میرسد🌷۳۲ سال چشم انتظار و بیقرار بودیم🥀سعید روزهای دوشنبه و پنج شنبه همیشه روزه داشت💫 آرزو داشت با لبان تشنه شهید شود🕊️و حتی شب قبل از شهادتش به همرزمانش گفته بود من فردا شهید میشوم🕊️و فردای همان شب، روز دوشنبه هنگام نماز ظهر📿 با دهان روزه به شهادت رسید🕊️ او پس از 9 سال از خاکسپاریاش، مطابقت نمونه پیکرش با نمونه خون "عباس حیدری" و "صدیقه بابازاده" والدین شهید🌷هویتش مشخص و نتیجه آن اعلام شد🌙و مشخص شد آن شهیدی که سال ۸۵ در سپاه امام رضا(ع) (پادگان شهید کاوه سپاه) به خاک رفته 🌙سعید بوده*🕊️🕋
#شهید_سعید_حیدری
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
🥀🕊 @baShoohada 🕊
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔹خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد.
ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد.
فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد.
وقتی پاپیچش شدیم گفت:
کار بابا تو مغازه زیاده،
برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد.
🌹 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
📚 یادگاران ٩ صفحه ۵
🥀🕊 @baShoohada
52.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمالله الرحمن الرحیم
#یاد_شهدا
#بخیر
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
نماهنگی کوتاه از شهدا
به روایت :
🌷تصاویری زیبا از شهدا
🌷دلنوشته
🌷با صدای حجت اشرف زاده
نثارارواح مطهر و منور شهدا
اللهم صل علی محمد و آل
محمد و عجل فرجهم
🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
📣📣📣 با نشر این نماهنگ در ثوابش شریک و صدقه جاریه محسوب می شود
#ان_شاءالله
#سلامتی_و_ظهور_آقا_جانمان
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
#بدون یک کلمه اعتراض
مهدی از شناسایی برگشته بود و چون دیروقت بود و بچه ها توی چادر خوابیده بودند، همان بیرون روی زیلو خوابید. یکی از بسیجیها که نوبت نگهبانی اش تمام شده بود، برگشت و به خیال اینکه کسی که روی زیلو خوابیده، نگهبان پاس بعدی است، با دست تکانش داد و گفت: برادر! بلند شو! نوبت توست.
مهدی که خیلی خسته بود، بلند نشد. آن برادر دوباره صدایش کرد تا بیدار شود. سرانجام مهدی بلند شد و اسلحه را گرفت و بدون یک کلمه اعتراض رفت سرپست.
صبح زود، نگهبان پست بعدی آمد و سراغ آن بسیجی را گرفت و گفت: پس چرا دیشب من را بیدار نکردی؟
ـ پس کی را بیدار کردم؟
ـ نمی دانم، من که نبودم.
وقتی فهمید فرمانده لشکر را سرپُست فرستاده، هم ترسید و هم شرمنده شد؛ ولی مهدی هیچ به روی خودش نیاورد.
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada