eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
677 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 شهیدی که با مجروحیت شدید دوباره به جبهه‌ها رفت 🔸شهید سید رضا حسین‌پور در عملیات‌های مختلف حضور داشت و حاضر نبود جبهه را ترک کند. در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ بعد از عملیات والفجر ۸ به علت شدت جراحات، در حالی که بدنش از زخم بمب‌های ضد انسانی شیمیایی سیاه شده بود و چشمانش جایی را نمی‌دید، او را به اجبار به خانه آوردند. 🔸این پایان کار سید رضا نبود او بعد تحمل سختی و به عشق حضور دوباره در جبهه با بدنی که هنوز کاملاً بهبود نیافته بود، در جبهه مهران حضور یافت و در همان جا از ناحیه پا و کمر به شدت مجروح شد.انگار این سید جوان با گلوله‌ها عشق بازی می‌کرد، باز او را به خانه آوردند. مرهم عاطفه مادری او را به سرعت درمان کرد و او بعد از بهبودی دوباره لباس رزم پوشید و به جبهه رفت. 🔸سید رضا حسین پور، اهل مطالعه کتاب‌های علمی و مذهبی و به‌ویژه کتاب‌های استاد شهید مرتضی مطهری بود. ازدواج نکرد و معتقد بود که فعلاً مسئله مهمتر جنگ است و هرگاه جنگ به اتمام رسید و خواست خدا براین امر قرار بگیرد، ازدواج خواهد کرد. 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 جزئیات نحوه ترور و شهادت قاضی رازینی و قاضی مقیسه 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ پایان ۳۲ سال چشم انتظارے🕊️ 🌷شهید سعید حیدری تاریخ تولد: ۱۲ / ۱ / ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۸ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: مشهد،شاندیز،سرآسیاب محل شهادت: جزیره مجنون *🌷خواهرشهید← سعید قرار بود دانشگاه شرکت کند اما به جنگ رفت و در جزیره مجنون شهید شد🕊️همرزم← عملیات خیبر در 10 متری شهید حیدری بودم🌙در جاده خندق تعدادی از شهدا پیکرشان جا مانده بود و منتظر هلی‌کوپتر بودیم🚁 اماموفق نشدیم پیکر شهدا را به عقب برگردانیم🥀و پیکر سعید جزء شهدای مفقودالاثر قرار گرفت.🥀سال ۱۳۸۵ چند شهید پیدا شد و به‌عنوان شهید گمنام در مشهد به خاک سپرده شد🌙که یکی از آنها پیکر سعید بوده🕊️خواهرش← یک شب سعید را در خواب دیدم که می‌گفت من برگشتم من مشهد هستم🕊️همه ما حقیقتاً منتظر چنین روزی بودیم🌙 و به نوعی به ما گواه شده بود که به زودی خبری از سعید به دستمان می‌رسد🌷۳۲ سال چشم انتظار و بی‌قرار بودیم🥀سعید روزهای دوشنبه و پنج شنبه همیشه روزه داشت💫 آرزو داشت با لبان تشنه شهید شود🕊️و حتی شب قبل از شهادتش به همرزمانش گفته بود من فردا شهید می‌شوم🕊️و فردای همان شب، روز دوشنبه هنگام نماز ظهر📿 با دهان روزه به شهادت رسید🕊️ او پس از 9 سال از خاکسپاری‌اش، مطابقت نمونه پیکرش با نمونه خون "عباس حیدری" و "صدیقه­ بابازاده" والدین شهید🌷هویتش مشخص و نتیجه آن اعلام شد🌙و مشخص شد آن شهیدی که سال ۸۵ در سپاه امام رضا(ع) (پادگان شهید کاوه سپاه) به خاک رفته 🌙سعید بوده*🕊️🕋 💙🌷 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 🔹خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد. ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد. فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد. وقتی پاپیچش شدیم گفت: کار بابا تو مغازه زیاده، برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد. 🌹 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان 📚 یادگاران ٩ صفحه ۵ 🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
52.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 نماهنگی کوتاه از شهدا به روایت : 🌷تصاویری زیبا از شهدا 🌷دلنوشته 🌷با صدای حجت اشرف زاده نثارارواح مطهر و منور شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 📣📣📣 با نشر این نماهنگ در ثوابش شریک و صدقه جاریه محسوب می شود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک کلمه اعتراض مهدی از شناسایی برگشته بود و چون دیروقت بود و بچه ها توی چادر خوابیده بودند، همان بیرون روی زیلو خوابید. یکی از بسیجیها که نوبت نگهبانی اش تمام شده بود، برگشت و به خیال اینکه کسی که روی زیلو خوابیده، نگهبان پاس بعدی است، با دست تکانش داد و گفت: برادر! بلند شو! نوبت توست. مهدی که خیلی خسته بود، بلند نشد. آن برادر دوباره صدایش کرد تا بیدار شود. سرانجام مهدی بلند شد و اسلحه را گرفت و بدون یک کلمه اعتراض رفت سرپست. صبح زود، نگهبان پست بعدی آمد و سراغ آن بسیجی را گرفت و گفت: پس چرا دیشب من را بیدار نکردی؟ ـ پس کی را بیدار کردم؟ ـ نمی دانم، من که نبودم. وقتی فهمید فرمانده لشکر را سرپُست فرستاده، هم ترسید و هم شرمنده شد؛ ولی مهدی هیچ به روی خودش نیاورد. 🥀🕊 @baShoohada