eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
668 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️برای چند ثانیه به تو فکر می‌کنم.. ★زنـدگــی‌ام گلسـ🌺ـتان مــی‌شــود ❣️بعضی‌ها عجیب هستند. با یک می‌آیند و می‌نشـینند تــه تـه دلت‌💗 خوب خوب گوش میکنند ★اصــلا انــگـار آمــده‌انـد کـه مایه دلگرمیت باشـند😍 حـ💥ـتی اگر ❣️رد پایـشان👣 روی دلت میماند تا تمام عمر عشـ💖ـق میورزند بعضی‌ها عجیب یادشـان که می‌افتی روحت😇 جانـی دوبــاره مـی‌گــیــرد ★یـادشان که می‌افتی لـبخنـد🙂 به لبـانت مینشیند‌. ❣️بعضـی‌ها عجیـب و عجیب‌تر آنکه دیگر نمیروند❌ حتی وقتی که از کنارت رفته‌اند ●⇜لبـخندشان ●⇜تصـویرشان ●⇜صـدایـشان ●⇜ همه را پیشت امانت میگذارند بعــضی‌ها 🌺 ( از عاشقان شهید هادی بود ) 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نایت کویین
* فروشگاه کفش ملکه جاییه که همیشه یه چیز خاص واستون وجود داره👢👠👟 * 💬 کیفیت زمانی حاصل میشود که مشتریان برگردند نه محصولات ...🌹❤🙋 ✅ کلیه محصولات دارای 6 ماه ضمانت زیره و رویه میباشد.✨ 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1892614251C59c62e92e6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطره ایی از 🌷شهیده اعظم شفاهی🌷 کارهای ریز و درشت خانه بعلاوه سر و کله زدن با پنج تا بچه قد و نیم قد ، تمام وقت اعظم را گرفته بود . اما در میان این همه کار ، بیشتر از بقیه هوای شوهرش را داشت . نمونه بارزش سفر حج شوهرش بود . سفری که به خاطر مشغله کاری جفت و جور نشده بود . اعظم خودش دست به کار شد و با پس اندازی که از کار در کارگاه سفید آب سازی ذخیره کرده بود ، شوهرش را برای حج تمتع نام نویسی کرد . همین کارهایش بود که او را در خانه به یک مدیر واقعی تبدیل کرده بود. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
. . . 🌸|° ده سال با محمد زندگی کردم ، هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه ، به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد. . 🌸|• مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد. . 🌸|° بارها بهش می گفتم : مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین. بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین. . 🌸|• ولی محمد می گفت : شاید توی همین راه کوتاه ، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم ؛ الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم ؛ اگه رسیدیم خونه ، کامل هم می خونم. . 🥀 🕊 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
٦_ساعت_پرواز_تا_موقع_بسته‌بندى_شهدا....! 🌷در سال ١٣٦٠ براى اولين بار به جبهه اعزام شدم و در «عمليات طريق‌القدس» در «تپه‌هاى الله‌اکبر» شهر «بستان» مسئول خط بودم. در اول شب که وارد خط شديم و خط مقدم دشمن را تصرف کرديم، همان اول خط، تير به پايم اصابت كرد و مجروح شدم و از نيروها عقب ماندم. نيروها رفتند و من تنها ماندم. براى اينكه حركت كنم تا حدودى جلوى خونريزى پايم را گرفتم و با همين مجروحيت عمليات را ادامه دادم. آخر عمليات با يكى از دوستانم رفتيم و به جايى رسيديم که عراقى‌ها سنگرهاى محکمى ساخته بودند و از داخل آن سنگرها به نيروهاى ما تيراندازى مى‌كردند. 🌷من و دوستم هر کدام از يک طرف به سمت سنگر عراقى‌ها حمله و آن را تسخير کرديم. نيروهاى دشمن تسليم شدند. در همان نزديكى ديدم دوستم روى زمين افتاده است. او را برگردانم و ديدم شهيد شده است. بوسيدمش و چفيه‌ام را بر رويش انداختم و با او خداحافظى کردم. در کنار دوستم بودم که درد پايم را احساس ‌کردم. غروب بود و نزديک اذان مغرب. گفتند با خودرو حمل مجروحان بروم. 🌷سپاه زياد رغبت نداشت من به جبهه برگردم به آنها گفتم خواهش مى‌کنم اجازه دهيد برگردم چرا که اگر مشغول مى‌شدم اجازه بازگشت نمى‌دادند. به هر شکلى که بود اجازه برگشت گرفتم. روز ١٧ بهمن‌ماه سال ٦٠ بود. مى‌دانستيم عراق در حال حمله به «چزابه» است. شب قبل آن روز در سنگر نماز خواندم و به همراه بچه‌ها دعاى توسل طبق روال شب‌هاى قبل قرائت شد. 🌷ساعت ١١ روز، چند گلوله پى در پى از ناحيه چپ گردنم رد شد و من از بالاى سنگر پايين افتادم و قطع نخاع شدم. در ابتدا فکر کردند که من شهيد شده‌ام. شهيد «مردانى» گفته بود جنازه صفايى را ببريد تا بچه‌ها نبينند چون روحيه آنها خراب مى‌شود. مرا به همراه شهدا به حسينيه شهدا منتقل کرده بودند. 🌷پنج تا شش ساعت از مجروحيتم مى‌گذشت. زمانى که مى‌خواستند شهدا را به اصطلاح بسته‌بندى کنند و عطر و گلاب بزنند و به شهر منتقل کنند فردى که اين کار را انجام مى‌داده است، مى‌گويد: ديدم شکل و روى شما با بقيه شهدا فرق مى‌كند بنابراين به بقيه گفتم که تو زنده‌اى متأسفانه مرا از کاروان شهدا جدا و به بيمارستان منتقل كرده بودند. راوى: جانباز قطع نخاع سردار غلامحسين صفايى منبع: سايت تابناك 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
!! 🌷چهل و پنج روز بهش استراحت داده بود. آوردیمش خونه. عصر نشده، گفت: "بابا! من حوصله‌م سر رفته." گفتم: "چی کار کنم بابا؟" گفت: "منو ببر سپاه، بچه‌ها رو ببینم." بردمش. تا ده شب خبری نشد ازش. ساعت ده تلفن کرد، گفت: "من اهوازم. بی زحمت داروهامو بدید یکی برام بیاره!" 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید حسین خرازی 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا