#خاطــره🎞
همیشه می گفت #سرباز_امام_زمانم و زمانی که به او می گفتم بمان و ادامه تحصیل بده، می گفت من صدای هل من ناصر امام حسین(ع) را الان می شنوم.
حرف های #عجیبی می گفت که ما را مجاب می کرد.
محمدرضا می گفت چون #حضرت_آقـا فرمودند ما به سوریه کمک می کنیم و هیچ #قیدی نیاوردند که چطور کمک میکنیم، من به عنوان #پیرو حضرت آقا خودم را آماده کردم و آموزش های تکاوری و #تخریب دیدم که هر موقع آقا اراده کند من آماده باشم.
میگفت شما فکر کن #امام_زمان (عج) ظهور کند و چشمش به من بیفتد و دست روی شانه من بگذارد و من یک جوان بی فایده باشم؛
امام زمان (عج) اینطور خوشحال می شود یا یک جوان سرباز و #آماده که ایشان را خوشحال کند؟
#شهیدمحمدرضادهقان
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🔹میگفت در #سامراء، هم دفاع از حرم امامین می کنی که از همه چیز بالاتر است و آنجا در خاکریزی🏜 و اینجا پشت میزی و همه می خواهند به شما #احترام بگذارند ولی آنجا فقط خودت هستی و خدای خودت
🔹البته می گفت که #حضرت_آقا و یا نماینده ایشان امر کنند که کار شما اینجا مهمتر است من قبول می کنم بگویند برو #رفتگر محله باش، نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد
🔹من می رفتم همان کاری که نیاز نظام است انجام می دادم و به این نتیجه رسید که #دفاع از حرمین و مبارزه با تکفیری ها الان خط مقدم دفاع از اسلام است.
🔹آقا مهدی همواره به دنبال #خدمت بود گاهی دوستانش می گفتند که به خاطر #جانبازی که داشت دنبال حق و حقوقت باش اما او معتقد بود که اگر به دنبال حاشیه باشد از اصل مطلب جا می ماند
🔹 به قول آقای ماندگاری که در مراسم #شهید_نوروزی سخنرانی می کرد، می گفت: ایشان حقوق دهه 57 را می گرفت. اما با تمام توان خدمت می کرد
◽️#محلشهادتعویناتعراق
◽️#شهید_مهدی_نوروزی
◽️#سالروزولادت :۱۳۶۱/۰۴/۱۵
◽️#سالروزشهادت :۱۳۹۳/۱۰/۲۰
◽️#شیرسامرا
#شهید_مهدی_نوروزی
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🕊#روحالله خدمت #حضرت_آقا رفته بود.
#آقا ❤️ به او فرموده بود:چه قد رعنایی داری!...
بچه کجا هستی؟
پسرم هم گفته بود بچه #آمل هستم.
#حضرت_آقا❤️ به سر پسر شهیدم دست می کشند و به #روح الله می گویند:
#دانه_بلند_مازندران😍💔
📎به روایت مادرشهید
🌺#شهید_روح_الله_سلطانے🌺
#شادی_روح_پاکش_صلوات
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💠کرامت شهدا
🔰 از زبان مادر شهید
❣✨بعد از شهادت غلامرضا خیلی بی تابی میکردم🥀 دلم میخواست هر طــور شده به دیدار #حضرت_آقا بروم و یادبودی از ایشان داشته باشم.
❣✨غلامرضا زیاد به خوابم می آمد و از دلم خبر داشت. خلاصه اینجور که یک قاری لبنانی نقل میکند: "یک عصر کنار مزار شهید لنگری زاده🌷 بودم، آخه به این شهید خیلی خیلی #ارادت داشتم. بعد از ذکر توسل و درد دل با او از کنارش پا شدم و گلزار را به قصد رفتن ترک کردم🚶♂
❣✨همون شب به #خوابـم آمد. باغ بزرگ و سرسبزی بود، یک سر باغ او بود یک سر باغ من. با همون خنـ😍ــده ی همیشگی ش بهم گفت:
-امروز شما #مهمان ما هستید، اعظم سادات در تدارک نهار هستن(در صورتی که خدا میداند اصلا من نام #همسر ایشون رو نمی دانستم)
+آقا غلام رضا از حضور شما شرمنده ام، متاسفانه نمیتونم بمونم😔 باید برگردم، عذر بنده را بپذیرید.
-حالا که میروی صبـر کن دلم میخواد اون شال سبزی که به گردنته به #مادرم بدهی. بهش بگو از طرف ماست اینم #هدیه_حضرت_آقا💝
+تا که این جمله رو گفت از خواب پریدم خواب عجیبی بود، آخه غلام رضا درست میگفت: این شال همان شالی بود که #حضرت_آقا در دیداری که با ایشون در مسابقات قرآنی داشتم به بنده هدیه🎁 داده بودند و حالا این شهید از من میخواست آن را به مادرش بدهم.
❣✨بله عزیزان "پسرم حاجت من را از طریق یک #خواب و آن هم به واسطـه ی یک #قاری_لبنانی برآورده کرد. و طولی نکشید که شال سبز این فرد لبنانی از طریق واسطه ها به دست من رسید و اکنون دست من است.
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده 🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
همیشه می گفت #سرباز_امام_زمانم و زمانی که به او می گفتم بمان و ادامه تحصیل بده، می گفت من صدای هل من ناصر امام حسین(ع) را الان می شنوم.
حرف های #عجیبی می گفت که ما را مجاب می کرد.
محمدرضا می گفت چون #حضرت_آقـا فرمودند ما به سوریه کمک می کنیم و هیچ #قیدی نیاوردند که چطور کمک میکنیم، من به عنوان #پیرو حضرت آقا خودم را آماده کردم و آموزش های تکاوری و #تخریب دیدم که هر موقع آقا اراده کند من آماده باشم.
میگفت شما فکر کن #امام_زمان(عج) ظهور کند و چشمش به من بیفتد و دست روی شانه من بگذارد و من یک جوان بی فایده باشم؛ امام زمان(عج) اینطور خوشحال می شود یا یک جوان سرباز و #آماده که ایشان را خوشحال کند؟
#شهید_محمدرضا_دهقان
🥀🕊 @baShoohada 🕊