° #عاشقانہ_شهدا💕
.
.
ﺷﺎﻳـﺪ بهترین لحظہ هایے
ﻛہ با ﻫـﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻴمـ🍃
نمازاے دو نفره مون بود...📿
ﺍﻳݧ کہ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑهش ﺍقتدا ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ🌸
ﺍﮔہ ﺩﻭﺗﺎیے² کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ
ﺍﻣﻜﺎن ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮنیم🌙
منطقـه کـہ میرفت...👣
تحمـل خونہ🏩°
بدون حمید واسم سخت بود✋🏻
"وقتے تو نباشے چہ امیدے به بقایمـ
این خانہے بےنام و نشان سهم کلنگ استـ "
.
.
☁ُ• #شهید_حمید_باکرے
🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
شهید حمید باکری🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲ محل تولد: ارومیه محل شهادت: خیب
ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو…
خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ…!
میگن تو خونمون تقسیم کاره…
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ…
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد…
ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ…
این در حالی بود…
که قبل ازدواج…💕
ﺗﻮ خونه بهم میگفتن…
ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ…
میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم…😜
میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ…
میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم…😁
ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ…🙃🙃
ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم…💕
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ…
حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم…❤
(خانم امیرانی، همسر #شهید_حمید_باکری)
🌈💙
#زندگی_بهشتی
حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من میگفت: « فاطمه ! این چیه که زنها میپوشند؟»
میگفتم:« مقنعه را میگویی؟»
میگفت: « نمیدانم اسمش چیه .
فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و
روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریست.
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی. »
گفتم:« من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟
خندید گفت:« هر دوش »
از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ،
تا یادش باشم، تا یادم نرود او کی بوده، کجا رفته، چطور رفته، به کجا رسیده.
#شهید_حمید_باکری 🌹
#به_روایت_همسر
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🕊 #دوستان_شهدا 🕊
#شهـــید_حمید_باکری🌷
(فرزندانم) یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت، اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد؛ بنابراین در هر زمان و هر موقعیت، همت به اعمالی بگمارید که مورد تأیید رهبری و امامت باشد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
حمید به این چیزها خیلی حساس بود.
به من میگفت« فاطمه ! این چیه که زنها میپوشند ؟»
میگفتم « مقنعه را میگویی ؟ »
میگفت : « نمیدانم اسمش چیه .
فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریست.
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی . »
گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد؟»
خندید گفت « هر دوش!!»
از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم،
تا یادش باشم،
تا یادم نرود او کی بوده،
کجا رفته،
چطور رفته،
به کجا رسیده ....
#شهید_حمید_باکری
#همسرشهید
#للهم_الرزقناتوفیق_الشهادة_فی_سبیلک
#یادشهدا_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
💜
🔴شهید حمید باکری
حمید باکری کسی است که:
بی دلیل از سپاه ارومیه اخراجش کردند
بسیجی به جبهه رفت با زدن انگ و تهمت او را برگرداندند گفتند صلاحيت جبهه رفتن نداری
مجددا خواست جبهه برود او را
وادار به نوشتن توبه نامه نمودند
گفت کشور نیاز دارد آبرو برای چه می خواهم
وادار به خواندن توبه نامه در نمازجمعه کردند.... اما... زیر بار این نقشه موذیانه نرفت....
رفت جبهه پیش بچه های آذربایجان و کنار برادرش مهدی باکری.....
و دیگر به شهر برنگشت.....
جنگید و جهاد کرد.....
تا در عملیات خیبر کنار پل شحیطاط جایی که از زمین و آسمان آتش می بارید به شهادت رسید....
پیکرش در معرکه ماند...💥
برادرش مهدی فرمانده لشکر مانع برگرداندن پیکر او به تنهایی شد و گفت : همه شهدا حمید هستند هر موقع همه را آوردید او هم....
لجبازی در عقبه جبهه و ستاد نشینان ادامه یافت....
حاضر به قبول و اعلام شهادت حمید نشدند.....
گفتند. : از کجا معلوم پناهنده نشده.... از کجا....
باید پیکر وی را بیاورید تا شهید اعلام کنیم.....
مهدی برادرش هم در عملیات بدر در دجله به حمید پیوست و شهید شد....
و
مخالفان و تهمت زنندگان به باکری ها نفس راحتی کشیده......
و
بعدها لقب... میلیاردی را به خود اختصاص دادند.....
سفارشات منتسب به حمید باکری چه زیبا شرح حال رزمندگان را می دهد.....
✍ ما تا الان چقدر پای کار انقلاب بودیم؟
از وقت و مال و آبرو هزینه کردیم برای دفاع از اسلام؟ یا فقط طلبکار و مدعی بودیم و در برابر بیمهری فلان مسئول و فلان نهاد قیافه حق به جانب گرفتیم و مدعی انقلابیگری شدیم!!
#شهید_حمید_باکری
#شادی_روح_پاکش_صلوات