eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ عملی که شهید باقری در هیچ شرایطی راضی به ترکِ آن نبود سوار بلیزر بودیم و می‌رفتیم خط. حسن آقا تا صدای اذان را شنید ، گفت: نگهدار تا نماز بخوانیم...گفتیم: توپ و خمپاره میاد ، خطر داره! حسن آقا جواب داد: کسی که جبهه می‌آید ، نباید نماز اولِ وقت را ترک کند... مادر شهید حسن باقری هم تعریف می‌کرد: یکبار با هم جایی می‌رفتیم. حسن داشت رانندگی می‌کرد. وقت اذان که شد ، من به عینه دیدم که پسرم داره می لرزه. مسیر رو عوض کرد تا به مسجد برسه و نمازش را اول وقت بخواند. 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حسن باقری 📚منابع: کتاب مجموعه خاطرات14/ سالنامه یاران ناب 90 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
‍ 💕💝هوالعشــــــــــق 💕💝 همسر سردار : وقتی این مرد بزرگ از جبهه به خانه می آمد آن قدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و استخوان و حتی روزها گرسنگی کشیده بود، جاده ها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود، اما در خانه اثری از این خستگی بروز نمی داد. می نشست و به من می گفت در این چند روزی که نبودم چه کار کرده ای، چه کتابی خوانده ای و همان حرفهایی که یک زن در نهایت به دنبالش هست. من واقعاً احساس خوشبختی می کردم. 🌹 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
~🕊 از منطقه که برمی گشتیم، یک نفر نظرمان را جلب کرد. او را که روی زمین ریخته شده بود جمع می کرد و در داخل سطلی که در دست داشت می ریخت. تعجب کردیم چون در اوضاعی که بچه ها حتی یک را نادیده می گرفتند و زیادی را که در اطراف ریخته شده بود رها می کردند ، این فرد چرا ها را جمع می کند؟ جلوتر رفتیم، بود. وقتی متوجه نگاههای متعجب ما شد رو به ما کرده و گفت: است اینها روی زمین بماند، باید صاحبانش بکار گرفته شود . 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
رب الشهدا و الصدیقین خودمان را برای عملیات والفجر مقدماتی آماده می کردیم. حسن باقری به من گفت: «بیا بریم از اسرا بازجویی کنیم.» در بین اسرایی که چند شب پیش گرفته بودیم، سه نفر از فرماندهان عراقی به چشم می خوردند و حسن می خواست بداند، عراق در مورد منطقه ای که ما برای عملیات انتخاب کرده ایم، چگونه فکر می کند. او حتی در انتخاب اسیر نیز دقت می کرد. به هر حال، بازجویی را آغاز کردیم. آن شب بازجویی به درازا کشید و تا ساعت یک بامداد به طول انجامید. من خسته شده بودم؛ به او گفتم: «حسن! چقدر از این ها سؤال می کنی؟ مگه می خوای آموزش ببینی؟» گفت: «چه اشکالی داره؟ ما باید از این ها اطلاعات بگیریم.» خستگی شدیدا بر من غلبه کرده بود. جالب اینکه، در آن لحظات، من به علت خستگی در ترجمه سؤالی که او گفته بود، اشتباه کردم و او با اینکه هنوز به زبان عربی تسلط نداشت، به من گفت: «شما در سؤال کردن اشتباه کردی؟ سؤالت رو درست بپرس.» آن قدر دقیق و نکته سنج بود که حتی اشتباهات سؤالات عربی را نیز می فهمید. وقتی دید که من دیگر نمی توانم ادامه دهم، گفت: «شما برو استراحت کن.» من هم رفتم و از خستگی نفهمیدم که کی خوابم برد. در یک لحظه از خواب پریدم. نگاهی به دور و برم انداختم و با کمال تعجب دیدم که حسن هنوز مشغول بازجویی از اسراست و دست و پا شکسته، از آن ها سؤال می کرد و جواب می گرفت. -راوی مؤید رضوانی منبع: یاران ناب-جلد ۶-من اینجا نمی مانم-به کوشش: علی اکبری-انتشارات یا زهرا(س) 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! گفتند: نگذاشتم امام زمان(عج) در زندگیمان گم شود. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💌 🍃 من به این نتیجه رسیده‌ام ڪه شهادتـــــ دستـــــ خودمان استـــــ، انتخابـــــ شهادتـــــ را خداوند به عهده خودمان گذاشته استـــــ این ما هستیم ڪه میتوانیم شرایط آن را فراهم ڪنیم ما هستیم ڪه تعیین ڪننده ‌این مسئله هستیم. 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌹 🍃 اول حسن خودش را معرفی کرد.بعد مسائل کلی مطرح شد و ایشان در همه حرف ها،تأکیدش روی مسائل اخلاقی بود.🦋 یادم نمی رود؛قبل از این که وارد این جلسه شوم،وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم: (( خدایا خودت از نیت من با خبری؛هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.))😍 بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم....🕊 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
چند سالته؟! . از بیت امام تا لشگر ویژه شهدا؛ . در سن۲۱ سالگی فرمانده لشگر ویژه شهدا فرمانده ای که گروهک های ضد انقلاب برای زنده و مرده‌ی او جایزه تعیین کردند... و عاقبت در سن ۲۵ سالگی به رسید! . . شهادت دو برادر در یک روز؛ . در سن ۲۱ سالگی مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد و چندی بعد به فرماندهی لشگر علی ابن ابیطالب رسید. و در سن ۲۵ سالگی در کنار برادرش مجید به رسید! . . فرمانده ای با دست قطع شده؛ . از گردان حبیب بن مظاهر تا فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا در عملیات والفجر ۲ با وجود شدت زخم خود را به سنگر دشمن رساند و با سیم ارتباطی آن‌ها با عقبه‌شان قطع کرد. و در نهایت در ۲۸ سالگی به رسید! . . چشم بینا و مغز متفکر دفاع مقدس؛ . فرمانده قرارگاه نصر در عملیات های فتح المبین، بیت المقدس، رمضان که در نهایت در سن ۲۷ سالگی به رسید! . . سردار خیبر ، ابراهیمِ قربانگاهِ جزیره‌ی مجنون فرمانده لشگر۲۷ محمد رسول الله؛ که در سن ۲۸ سالگی به رسید! . . فرمانده سپاه و حماسه ساز هویزه؛ . در سال ۵۸ نمایشگاه پیش بینی جنگ در اهواز بر پا نمود! در سال ۵۹ کلاسهای قرآن و نهج البلاغه و تاریخ اسلام در سپاه پاسداران برگزار کرد. و در ۱۶ دی ماه ۵۹ در سن ۲۲ سالگی به رسید! . . دیده بان ولایت و انقلاب؛ . در بزرگی او همین بس که می گوید: من این است که حرف‌هایم را زودتر از زمان خودم گفتم... که در سن ۲۷ سالگی به رسید! . . . از بی برکتی خجالت میکشم! آنگاه که انسان می تواند خود را بسوزاند و از این سوختن، نور مشعل نسل هایی گردد در تاریکی دنیا‌... . ما در مانده ایم! درگیر هزاران تعلقات پوچ و بی ارزش... و بازیچه ی و و ... . از عبور کنیم... . . راستی تو...چندسالته؟ 🥀🕊 @baShoohada 🕊