eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
رفاقت با شهدا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 شهید مدافع ولایت و امنیت #شهید_محمد_حسین_حدادیان 🌷 تاریخ تولد: ۱۳۷۴/۱۰/۲۳ محل تولد: تهرا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بخشی از وصیت نامه شهید مدافع امنیت محمد حسین حدادیان: ✅خوشا آنان که قسمتشان میشود.خدامی داند که بر خود واجب دانسته،که به پیروی از (ع) در جبهه های علیه باطل حضور پیدا کنم ،و از حرم عمه ی سادات در حد توان خود دفاع کنم که در روز قیامت شرمنده ی مادر سادات ،(س) و ارباب بی کفنم نباشم.جان ناقابلی دارم که پیشکش حضرت صاحب الزمان عج و نایب برحقش ای میکنم . مادر و پدر عزیزم دست شما را میبوسم و از شما میخواهم بابت تمام اذیت هایی که کرده ام ،مرا حلال کنید و از حرف آنهایی که می گویند ما برای پول و مادیات دنیا رفتیم ناراحت نشوید. پیرو خط رهبری باشید که قطعا راه درست و راه عج میباشد. اگر نشویم میمیریم. ❇️روز تولدم... خدا میداند که چقدر درسینه ام حرف هایی دارم که حاکی از مظلومیت این سید (امام خامنه ای )غریب اولاد پیغمبر است که حتما فکر کردن به آنها مرا و امثال من را آزار میدهد. 🌸🌸🌸 هدیه به روح مطهرش فاتحه وصلوات
✍ زیباترین نوعِ شهادت نصیب این رزمنده شد وقتی ترکش به قلبش خورد ، بلند گفت: یا مهدی(عج) ‌... سرش رو بلند کردم که بذارم روی پام ، اما گفت: ول کن سرم رو ، بذار آقا سرم رو بغل کنه... هنوز لبخند به لب داشت که پر کشید... چه رفتنی؟ سر به دامنِ مولا ... با لبخند... 📌نام شهید در منبع ذکر نشده 📚منبع: سالنامه سرداران عشق 1388 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
مداحی_آنلاین_بیا_آقا_بدون_تو_هوا.mp3
4.71M
احساسی (عج) 🍃بیا آقا بدون تو هوا دیگه نفس گیره 🍃همینطور جمعه های ما داره میره 🎤 👌بسیار دلنشین 💔 دهید 📡 💦⛈💦⛈💦⛈ https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
فرازی از وصیت نامه 🕊 🔸تا حالا من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است و این احساس را درخود می بینم که تازه متولد شدم و زندگی جدید را آغاز می کنم. 🔸شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی می ماند که وارثان خون پاک شهید از آن می بویند. 🔸خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر. 🔸ای پدر ارجمندم مرا حلال کن و با استقامت و صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کن مبادا روحیه خود را ببازی و گریه کنی چون گریه تو باعث ناراحتی روح من می گردد و و برای پاسداران و رزمندگان اسلام هر کجای جهان باشند دعا کن.. شادی روح شهدا صلوات جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
✨💖❣✨ 📖السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ... 🌱سلام بر تو ای یادگار بهانه خلقت، ای امیدِ مادر، سلام بر تو و بر روزی که دولت زهرایی ات جهان را منور خواهد ساخت. 📚 دعاى استغاثه به حضرت صاحب الزّمان (صلوات الله عليه) - مفاتیح الجنان. 🍃 🦋🍃 @takhooda
‏گفت که چی! هی جانباز جانباز ، شهید شهید! میخواستن نرن! کسی که مجبورشون نکرده بود! گفتم: چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد! گفت:کی؟ گفتم:همونی که تونداریش! گفت:من ندارم؟ چی رو؟ گفتم:غیرت 👌 ┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌺💫🌿💫🌺 شهید خلبان احمد کشوری 💠فقط برای خدا می جنگم💠 یک شب كه تعدادی از خلبان‌ها مشغول خوردن شام بودند، صحبت از جنگ شد. یكی می‌گفت: من به خاطر حقوقی كه به ما می‌دهند می‌جنگم، یكی دیگر می‌گفت من به خاطر بنی‌صدر می‌جنگم. یكی می‌گفت من به خاطر خودم می‌جنگم و دیگری گفت من به خاطر ایران می‌جنگم. شهید كشوری گفت: من همه این‌ها را قبول ندارم تنها چند تا را قبول دارم و گفت: من به خاطر خدا می‌جنگم. جنگ برای خداست، ما نباید بگوییم كه ما به خاطر فلان چیز می‌جنگیم. مگر ما بت پرست هستیم. ما به خاطر خدا، به خاطر اسلام می‌جنگیم. اسلام در خطر است نه بنی‌صدر. اسلام در خطر است ما به خاطر اسلام می جنگیم و جنگ ما فقط به خاطر اسلام است. 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌹لباس فرم معلم‌های زن کت‌های بلند با شلوار بود. زنگ‌های تفریح کت‌هاشون را در می‌‌آوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود. با دیدن این صحنه خیلی‌ ناراحت شد. گفت: " چرا باید این قدر راحت مسائل اسلام را زیر پا بگذارند. می‌خوام ادبشان کنم... 🌹جواد دوید جلو و گفت: می‌خوای چی‌ کار کنی‌ نکنه دردسر بشه ! خندید و گفت : نه ، فقط می‌خوام مجبورشون کنم با چادر برند خونه... " 🌹مهدی چادر‌های نماز خانه را برداشت؛ رفت بالای پشت بام. آهسته پرید توی حیات. کت‌های معلم ها را بدون این که متوجه شوند برداشت و جای آنها چادر گذشت... 🌹بعضی‌ معلم‌ها که نمیتوانستند با این وضع ‌‌ جلوی روستائیان از مدرسه بیرون روند مجبور شدند چادر ها را سر کنند و به خانه روند . "شهید مهدی کازرونی"🕊 🥀🕊 @baShoohada 🥀🥀
•بعدِ شهادت‌ اومد توی خوابم گفت‌ : اگه می‌خوایید بچه‌هاتون‌ مثل‌ من‌ بشن‌ بهشون‌ تاکید‌ کنید، ″نمازاول‌وقت‌ و زیارت‌عاشورا″☑️ هر شب شون ترک‌ نشه!📿 دعا الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🔸چند تا از بچه ها کنار آب جمع شده بودند. یکیشان برای ، تیراندازی💥 می کرد توی آب. سر رسید و گفت: این تیرها بیت الماله. حرومش نکنین❌ جواب داد: به شما چه؟ و با دست هُلش داد. 🔸زین الدین که رفت، صادقی آمد و پرسید: چی شده⁉️ بعد گفت: میدونی هل دادی اخوی؟ دویده بود دنبالش برای که جوابش را داده بود «مهم نیست😊 من فقط کردم گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته.» 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌹 شماره آخر تلفنت چنده؟ برای اون شهید ۵ تا صلوات بفرست 1 شهید حاج قاسم سلیمانی 2 شهید محسن حججی 3 شهید احمد یوسفی 4 شهید عباس دانشگر 5 شهید ابراهیم هادی 6 شهید محمود کاوه 7 شهیدان گمنام 8شهید محمدحسین فهمیده 9 شهید آرمان علی وردی 0 شهید برونسی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💌 عملیات محرم مجروح شد... طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند... ✅حضرت فاطمه اومده بود به خوابش فرموده بود: پسرم تو شفا گرفتی، بلند شو.. فقط باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی... 🌷بعد از این خواب سر از پا نمی شناخت... عملیات خیبر شد فرمانده گردان از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت "یازهرا"❤️ 🏴ایام بود ترکش خورده بود توی پهلوش و شهید شد. 🌹 📙برگرفته از کتاب مهر مادر 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌙تنها باز مانده گردان کمیل 🌙عشقعلی بخشی تنها باز مانده گردان کمیل :زمانی که توسط نیروهای بعثی، تیر خلاص خوردم همانجا به امام هشتم، سلطان علی بن موسی الرضا(ع) متوسل شدم. بعد از این که همراه پیکرهای شهدا به مشهد فرستاده شدم، پیکرها در فرودگاه شهید هاشمی نژاد توسط پزشکان مورد معاینه قرار می گرفت، در آن جا مشخص شد که من نمرده ام. آن جا بود که در به مدت ۱۱ روز در اغما بودم. 🥀 گفتنی است عشقعلی بخشی از جانبازان دفاع مقدس بوده و از ناحیه چشم تنها چند درصد بینایی دارد.🥀 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌹شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. در حین صحبت، دیدم. یک فشنگ کالیبر دستش گرفته و با آن بازی می کند. بعد به فشنگ اشاره کرد و گفت: «این تیر خوبه بخوره وسط پیشونی، جایی که پیشونی را روی مهر می‌گذاری.» با حسرت گفت: «چه کیفی داره!» عملیات فتح المبین آغاز شد. سعید به همراه حمید رمضانی برای سرکشی به یکی از محورها رفت. در بین راه مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و سعید شهید شد.  وقتی با جنازه سعید رو برو شدم، به اولین جایی که نگاه کردم پیشانی اش بود که تیر به سجده‌گاهش اصابت کرده و او را به آرزویش رسانده بود. 🔸راوی:حاج صادق  آهنگران   🌷 ‌‎‌‌‎ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
❣گفته بودم اسرار قلب مادر شهید برکسی فاش نمی شود حتی فرزندش اما وقتی در آغوش خداحافظی شان یک لحظه  بپیچد،به دل هر دو برات می شود...هر دو میفهمند که دیگر از آن بالا حواله شده...🕊 ❣و عشق...همان عهدی بود که مادر با خدا بست فرزندش را بدرقه کرد تا برود که اســلام بماند. 🌷✨ 📷 تصویری از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بر سر مزار مادرشان در روز ولادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌱هر وقت او را بیکار می دیدم، در حال قرائت دعای عهد بود. می گفت: ما الان در حال پی کنی و آماده سازی حکومت امام مهدی(عج) هستیم و من آرزﻭ دارم برای چند دقیقه هم شده است، امام زمان عج را درک کنم!🌙 قبل از شروع عملیات بود. قبل از ورود به آب پرویز نماز خواند.📿 سجده شکر کرد و باز دعای عهد را خواند و وارد آب شد.🌊 نزدیک کمین عراقی ها بودیم که آتش دشمن روی دریاچه ماهی شروع شد. گلوله اول به پرویز خورد،💥 اما راهش را ادامه داد. بلافاصله گلوله دوم هم به تنش نشست.💥 به جای اینکه کمک بخواهد یا داد و فریادی کند. دستش را جلو دهانش گرفت تا مبادا صدای ناله اش، تیربارچی دشمن را متوجه نیروهایش کند...🥀 🌷 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🔰یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش🛏 بچه‌ها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر می‌داشت و با آب داخلش می‌گرفت. 🌷می‌گفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم. می‌خوام بهونه نداشته باشم که نماز شبم رو از دست بدم.... بقیه‌ی بچه‌ها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود. 🌺خاطره‌ای به یاد شهید معزز مسعود شعربافچی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) 🌷 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
. ✍این روزها بیشتر باید این جمله ی شهید چمران رو با خودمون تکرار کنیم : 🔸خدایا ! هدایتم کن ! زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است...🍁 🌿 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🏷سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: ▫️من را هدف قرار دهید نه سپاه را اگر سپاه نبود کشور هم نبود 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
‍ ‍ 🔰شهیدی که پس از ، کارنامه دخترش را کرد. 🌷 🍂شهادت ۶۲/۱۱/۳۰ کردستان 🔵راوی : دختر شهید 🌸آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند. 🌺من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم. 🌸پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن 🌺فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود:  "این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی" و امضاء کرده بود. 🌼برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته کارنامه توسط علما و اداره آگاهی مورد تایید قرار گرفته و به رویت می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد. 📙برگرفته از کتاب آخرین نامه اثر گروه شهید هادی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🍒قوطی خالی کمپوت وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.» ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.🥀 📚نقل از شهید حسین خرازی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💚🌷♥️ مراسم جشن عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود، چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچهای فامیل عروسی بگیرد اما اکبر فقط برایش این مهم بود عروسیش مورد نظر عنایت امام زمان (عج) باشد.🎊 یک عروسی بدون گناه که البته به همه هم خیلی خوش گذشت.🎊 هنگام نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و وضو گرفت و برای نماز جماعت به نماز خانه رفت.📿 ♥️ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🎆 گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون. بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه!🥀 بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟!⁉️ برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ندیده؛ دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم؛ گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم!🥀 🌷ﺷﻬﯿﺪ عباس ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ🌷 هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات💐💐 ❣❣ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
💠 شهیدی که در زمان جنگ دشمن برای سرش جایزه ای بیشتر از فرمانده اش تعیین کرده بود! 💠 در لحظه شهادت قرآن را بوسید و زیر لب امام زمان (عج) را صدا میزد. 💠 در عملیات حصر آبادان توانست با اسلحهٔ خالی چند عراقی را اسیر کند‌. 💠 قبل از انقلاب، عکس شاه را از سر در مدرسه پایین آورد و به جایش عکس الاغ گذاشت! 💠 حاج قاسم درمورد ایشان گفتند: حاج مهدی کازرونی کلید لشکر بود و قسم میخورم در وجودش ذره ای ترس وجود نداشت! 🌷 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 ❄️ زمستان بود و دم غروب کنار جاده یه زن و یک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می‌گشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. ❓پرسید: کجا می‌رین؟ مرد گفت: کرمانشاه. علی گفت: رانندگی بلدی گفت بله بلدم علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب. مرد با زن و بچه‌اش رفتن جلو و ما هم، عقب تویوتا. ▫️عقب خیلی سرد بود. گفتم: آخه این آدم رو می‌شناسی که این جوری بهش اعتماد می‌کنی؟ اون هم مثل من می‌لرزید، لبخند زد و گفت: "آره ، اینا همون‌ کوچ‌ نشینایی‌ هستن‌ که‌ امام‌ فرمود به‌ تمام‌ کاخ‌ نشین‌ ها شرف‌ دارن. تمام سختی‌ های‌ ما توی‌ جبهه‌ به‌ خاطر ایناست " ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊