eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
مولاعقب نمونید😌..❤️ فرمانده گردانے میگفت: خواب دیـدم امام عصر «عج» رو... آقا گفت لیسـت گردان رو بده📜 لیسـت رو دادم شـروع ڪردند با خوڪار قرمز ، زیر بعضـی اسم ها رو خط ڪشیدن..🖍 زیر هررررر اسمے خط ڪشید؛تو عملیات..شهیــد شد😭❤️ بچه هاااا..! لیست اســم شماها دسـت شهداسـت دارن میبــرن پیش امام زمـان...«عج» میگن آقـا من از این دخـتر؛ از این پـسر ، خیلییی راضی ام😇 آقا براش خوشگـل بنویس😍 بعد فڪر ڪن ، آقا خودڪار سبزشـو ور داره بگہ این سرباز خودمہ💚😍 بچه هاااا...🗣 بخـر بخره ها..!🕊 مهمونـیہ😍 بچـہ ها زود باشـین..🙂 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
Ostad_Raefipour_Zarfiyathay_Tamadon_Sazi_Ashoura_Jalase_28_99_06.mp3
11.28M
🔊 سخنرانی استاد رائفی پور 🔮 « ظرفیت‌های تمدن سازی عاشورا » جلسه ٢۸ 📅 ۳ شهریور ١٣٩٩ - تهران - هیئت سید الشهدا 📥 10 MB 🍃 🌼🍃 @takhooda 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃◼🍃 ⭐ ️‌‌در این شبهای محرم ⭐️تو هیئتها تو خلوتهاتون هرجایی که دلتون لرزید یا گوشه ی چشمتون اشک نیازی جمع شد به عشق امام حسین(ع) برای همه دعا کنیـد ⭐#️عزاداری_تون_قبول 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋ *پایانِ ۳۴ سال چشم انتظاری در محرم ۱۳۹۹*🏴 *شهید علی محمد قنبری*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۴۴ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۶ / ۱۳۶۵ محل تولد:خرم آباد←همدان،نهاوند،بیان محل شهادت: جزیره مجنون 🌹 مادرش←خبری از پسرم نداشتیم🥀لباس و زنجیری که با آن عزاداری میکرد را در مسجد گذاشتیم🏴 به امید برگشتنش🕊️ *خدا می‌داند در آن روزها چه کشیدیم از چشم‌انتظاری*🥀🖤 هرکس که درب خانه را می‌زد🚪 *احساس می‌کردیم که یا علی‌محمد است یا از او از خبری آمده اما خبری نبود و دست‌خالی برمی‌گشتیم*🥀خواهرش← دو نفر از هم‌رزمانش گفتند: *در جزیره مجنون سوار بر قایق بودند که با گلوله دشمن💥قایق واژگون می‌شود🥀و پیکر علی‌محمد داخل آب می‌افتد💦ولی با تلاش هم‌رزمان از آب خارج‌شده و بعد از درگیری سنگین پیکر برادرم مفقود می‌شود*🥀در تشییع شهدا حضور پیدا می‌کردیم🌷به عشق اینکه روزی شناسایی شود🕊️ *پدر خدابیامرزم آرزوی برگشت پیکرش را داشت🥀و می‌گفت ای‌کاش پسر من هم بیاورند تا من هم کم‌تر چشم‌انتظار باشم ولی حیف.»*🥀سرانجام *او که در ماه محرم شهید شده بود🏴 بعد از ۳۴ سال چشم انتظاری*🥀پیکر او تفحص و شناسایی شد و به وطن بازگشت🕊️ *پیکر پاکش با رعایت پروتکل‌های بهداشتی روز دوشنبه ۳ شهریور مصادف با ۴ محرم سال ۱۳۹۹🏴* تشییع و به خاک سپرده شد🕊️🕋 *شهید علی محمد قنبری* *شادی روحش صلوات*🌹💙 Zeynab:Roos..🖤💔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠خاطرات شهدا توی خط مقدم ڪارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور میڪردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد… حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا ڪن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا “س” ) مداح با  اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشڪر بود… خلاصه تورجی زاده را پیدا ڪردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برامون بخون… تورجی زاده فقط یڪ بیت زمزمه ڪرد  ڪه دیدم حاجی بیتاب شد… در بین آن دیوار و در        زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید از پهلویش خون میچڪید زهرای من... زهرای من... زهرای من... زهرای من... خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تڪبیر میگویند.. الله اڪبر  الله اڪبر ، خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار ڪرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(س) گره ڪار باز شده بود...  🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
📚 🕊📚 + شش درس از شش شهید🔖👇🏻 [🕊]شهیدمحمودرضابیضائے : شیعه‌به‌دنیاآمده‌ایم‌تا‌مؤثر درتحقق‌ظهورمولاباشیم. [🌱]شهیدرسول‌خلیلے : به‌برادر،برادر‌گفتن‌نیست به‌شبیه‌شدنه. [🦋]شهیدمصطفےاحمدی‌روشن : ظهوراتفاق‌می‌افتد،مهم‌این‌است که‌ماکجای‌ظهور‌ایستاده‌ایم. [🧡]شهیدروح‌الله‌قربانے : شهادت‌خوب‌است‌اماتقوی‌بهتراست تقوایےکه‌درقلب‌است‌ودر،رفتاربروز پیدا‌می‌کند. [☘]شهیدمصطفےصدرزاده : سخنان‌مقام‌معظم‌رهبری‌را‌حتما گوش‌کنیدقلب‌شمارابیدارمی‌کند وراه‌درست‌رانشانتان‌می دهد. [🤍]شهیدحسین‌معزغلامے : دربدترین‌شرایط‌اجتماعے‌و‌اقتصادی‌و .. پیرو ولی‌فقیه.باشیدوهیچگاه‌این‌سیدمظلوم‌ حضرت‌آقا، سید‌علے‌را‌تنهانگذارید. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
🥀🕊 🕊 [ • ناشناس‌آمدوناشناس‌رفت در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی در میان ازدحام سوگواران ، مرد میان سالی با کلاه نمدی و شلوار گشاد که معلوم بود از اطراف اصفهان است بر مزار عباس خاک بر سر می ریخت و به شدت گریه می کرد. گریه اش دل هر بیننده ای را به درد می آورد.آرام به او نزدیک شدم و با بغضی که درگلو داشتم پرسیدم: پدر جان این شهید با شما چه نسبتی دارد؟ مردگفت:من اهل روستای ده زیار هستم .اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تگنا بودند.ما نمی دانستیم که او چه کاره است ؛ چون همیشه با لباس بسیجی می آمد.او برای ما حمام ، مدرسه و حتی غسالخانه ساخت . همیشه هر کس گرفتاری داشت برایش حل میکرد. همه اهالی او را دوست داشتند . هروقت پیدایش می شد همه با شادی می گفتند: اوس عباس آمد. او یاور بیچاره ها بود.تا اینکه مدتی گذشت وپیدایش نشد گویا رفته بودتهران . روزی آمدم اصفهان،عکس هایش را روی دیوار دیدم.مثل دیوانه ها هر که را می دیدم می گفتم:او دوست من است. گفتند: پدر جان ، می دانی او چه کاره است ؟ گفتم:او همیشه به ما کمک می کرد. گفتند: اوتیمسار بابایی فرمانده عملیات نیروی هوایی بود. گفتم:اوهمیشه می آمد برای ما کارگری می کرد.دلم از اینکه او ناشناس آمد و ناشناس رفت آتش گرفته بود..|•°🥀🕊 پروازتابی‌نهایت‌صفحه266 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5922567357800122764.mp3
24.17M
🔊 استاد 📝«ظرفیت تمدن سازی عاشورا-جلسه ٢٩» 📅 ٤ شهریور ١٣٩٩ - تهران-هیئت سید الشهدا 🍃 🌼🍃@takhooda 🕊
سردار_سلیمانی: با‍‍شهدا بودن سخت نیست با‍‍شهدا ماندن سخته شهدا بودن سخت نیست شهدا ماندن سخته راه ‌‍‍شهدا یعنی... آتش در دستانت @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 🔻 . ڪجا و ازدواج ما ڪجا...؟!⁉️ گاهی دلم برای ازدواج هایی به سبڪ شهـدا تنگ می شود... . 💞 ازدواجی به سبڪ .... ڪه بجای اینڪه به فڪرِ برگزاری مـراسـم تجمـلاتی باشد به فڪر رساندن به حرم حضـرت معصومه بود... مـراقب بود در مجلسش نشود...آخر مهمان ویژه ی مجلسش بود... . 💞 ازدواجی مثل ... ڪه شبِ عقـد از همسرش در خواست ڪرد تا نمـاز شُکـر بجا آورد‌... میتوانست مثل خیلی های دیگر شب عقد مشغول و بی بند و باری باشد اما فهمید ڪه همسر نعمت خداست و در قبال نعمت باید شڪر ڪرد نه عصیان... . 💞 یا مثلا ازدواجی شبیه به ... ڪه همسرش گفت نمیخواهم ام بیشتر از یڪ جلد قرآن و شاخه نبات باشد... او هم میتوانست هزار جور بهانه بیاورد و بگوید مهـریه پشتوانه است و حـق زن است و ... 😇 🖊 ....
💞 🔻 . 💞 یا دلم برای ازدواجی به سبڪ تنگ شده...ڪه خـرید عقـد همسرش یڪ و یڪ جفت ڪیف و ڪفش بود و مـراسم عقـدش را خیلی ساده با سی_چهل نفر مهمون برگزار ڪرد... 💞 یا شهید ڪه زندگی شان را در اتاق ڪوچڪی روی پشت بام شروع ڪردند! دریغ از یڪ چراغ خوراڪ پزی در اوایل زندگی... 💞یا شهید ڪه اهل سادگی و از تجملات بیزار؛ ڪه زندگی را در دو اتاق خانه ی پدری شروع ڪردند! همراه با وسایل ضروری زندگی ڪه آن قدر ڪم بود در یڪ پیکان استیشن جا می شد... . ✅آن روز ها مـراسم را سـاده میگرفتند در به و توجه میڪردند نه پول و ظواهر... خدایی عمل میڪردند و علوی زندگی میکردند... . ⛔️این روزها سخت درگیر و ظـواهـر شدیم و معترض هم هستیم ڪه چرا اینقدر و بدبختی زیاد است... . ⚠️ما بجای توجه به "شعائر" الهی به "ظواهر" دنیوی توجه میکنیم.... . ‼️به راستی ڪه همه ی ما میدانیم راه و شهدا چیست ... و وای به حال ما که میدانیم و اینگونه عمل می ڪنیم.... 😇 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋ *شهادت همانند حضرت علی اصغر(ع)*🏴 *شهید محمد تقی غیور انزله*🌹 تاریخ تولد: ۴ / ۶ / ۱۳۴۸ تاریخ شهادت: ۲ / ۲ / ۱۳۶۶ محل تولد: مشهد محل شهادت: ماووت-عراق مزار: حرم امام رضا (ع) 🌹همرزم← ۱۶ سال سن داشت✨ بچه‌ها او را عارف کوچولو صدا میکردند🌷 *در خط سوم، جایی که قبضه‌های خمپاره مستقر بودند قرار داشتیم* میخواستم با او خداحافظی کنم🤝🏻 هر چه دنبالش گشتم نبود🎋 *کنار رودخانه پیدایش کردم*💦نشسته بود با خودش زمزمه‌ای داشت و گریه میکرد🥀به شوخی گفتم: چیه؟ خلوت کردی، التماس دعا🤲🏻گفت: *«روضه علی‌اصغر میخوانم» پرسیدم: «چرا علی‌اصغر»؟؟ گفت: من هم مثل علی اصغر به شهادت میرسم*🕊️بعد گفت: اگر قول بدهی به کسی نگویی برایت تعریف میکنم🌷 *خندیدم و گفتم: قول میدهم ولی تو رو که به خط نمیبرن، چطور شهید میشوی⁉️* «گفت: همینجا✨ *کنار قبضه‌های خمپاره، سه روز دیگه* من به همراه برادران توکلی و عزیزی به کمک قبضه‌های خمپاره میرویم، یک ناشناس با ماست💫 *ناگهان گلوله‌هایی از آسمان می‌آید💥 من گلوله را میبینم*💥عزیزی و توکلی از ما جدا میشوند و گلوله کنار ما به زمین میخورد💥 *ترکش بزرگی گلوی مرا میبرد*💔 من و آن ناشناس شهید میشویم»🕊️ *دقیقاً همان شد که گفته بود. سه روز بعد همانند حضرت علی اصغر(ع)🏹🥀ترکش گلویش را برید*🕊️🕋 *شهید محمد تقی غیور انزله* *شادی روحش صلوات*💙🌹 Zeynab:Roos..🖤💔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 شهید مدافع حرمی که ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرد ... کارمند کمیته امداد توضیح داده بود که ۲ خانواده و ۳ یتیم تحت پوشش و حمایت مالی علی آقا بودند. یعنی علی مجموعا" ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرده. تازه بعد از یک عمر زندگی با علی فهمیدم که درآمدهایش را کجا خرج می کرده و من که مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد! 🔹یک خیّر به تمام معنا پدر شهید مدافع حرم علی امرایی می‌گوید پس از شهادت فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک را برعهده داشته و از او به عنوان «کم‌سن‌ترین خیّر» تقدیر شده‌بود. 🌷شهید علی امرایی(حسین ذاکر) ولادت: ۱۳۶۴/۱۰/۱۲ شهادت: ۱۳۹۴/۴/۱ درعا ،سوریه شادی روح پر فتوح شهید 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...!! 🌷دیدن گلدسته ها و گنبد طلایی حرم سیدالشهدا و بوسه زدن به ضریح شش گوشه، آرزوی مردان جنگ بود و تنها راه رسیدن به آن، پیروزی عملیات ها. در عملیات والفجر مقدماتی، دو کانال سخت منطقه فکه و رقابیه را که پشت سرگذاشتیم، به میدان مین رسیدیم. تخریب چی ها یا شهید شده بودند و یا مجروح. برای باز شدن معبر هم راهی جز خنثی کردن مین ها نبود. مسافت طولانی، تاب از کف بچه ها ربوده بود. همه در فکر یافتن راهی بودند. ناگهان.... 🌷....ناگهان لبخندی بر روی لب های محسن طالبی نقش بست. گویی برای یارانش خبر خوشی داشت. بی درنگ و مصمم جلو آمد و فریاد زد: تنها راهِ زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) همین است. همه مات و مبهوت، نگاهش می کردند. هیچ کس نمی دانست چه خیالی در سردارد. محسن چند قدمی حرکت کرد و آهسته روی مین ها دراز کشید. گویی قصد خوابی طولانی داشت. 🌷باید پا روی او می گذاشتیم و رد می شدیم! این تنها راه پیروزی بود. اولین نفر که پایش را روی محسن گذاشت، مین ها منفجر شدند و او با پیکری خونین، به زیارت حرم ابی عبدالله ( علیه السلام) مشرف شد و راه را برای دیگران هم باز کرد. 🌹خاطره اى به ياد شهيد معزز محسن طالبى راوی: رزمنده دلاور محمدعلی ابراهیمی 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*پیکری اِربـاً اِربـا* *شهید علی اکبر حسام*🌹 تاریخ تولد: ۳ / ۳ / ۱۳۳۶ تاریخ شهادت: ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: گرگان / ر.شاهکوه محل شهادت: شلمچه مادرش← او سومين فرزند من بود🌷قبل از تولد، خواب ديدم در اتاق بزرگى هستم و پرسيدم اين اتاق مال كيست؟ صدايى آمد و گفت براى شماست🌸 ديدم يك وجب زمين را سيمان كرده‏‌اند *و روى آن اثر انگشتان آقا ابوالفضل(ع) است💚 آن را برداشتم و بوسيدم و به يقه‌ام زدم و بعد از آن خداوند علی اکبر را به ما عطا كرد.*🌷 هر وقت از جبهه مىآمد *دستم و كف پايم را مى‏‌بوسيد و می‌گفت: بهشت زير پاى مادران است*💝 همرزم← بايد ۷ نفر ديده‏ بان را آماده می‌کردند *كه اين كار با تاخير انجام شد*🥀به همين خاطر پس از نماز صبح پيش من آمد و گفت كارى نداريد💫گفتم پيش آقاى نوريان (ديده‏‌بان) برويد و ببيند چه مشكلى دارد⁉️ اگر خسته هست او را تعويض كنيد *و اگر خسته نيست بى‏سيم او را چک كن*📞به نزد ديده ‏بان رفت و در حال بازبينى بى‏ سيم بود📞كه در ساعت 5/6 صبح در دژ شرقى كانال ماهى *گلوله توپى در كنارشان به زمين خورد*💥 چند لحظه پس از انفجار ديدم *سر على اكبر از بدن جدا و بدنش تكه تكه شده است🥀🖤 دو سوم سرش از بين رفته بود*🥀🖤 در نهایت *پيكر پاره پاره على ‏اكبر*🩸در ميان اندوه مردم به خاک سپرده شد🕊️🕋 *سردار شهید علی اکبر حسام* *شادی روحش صلوات*💙🌹 Zeynab:Roos..🖤💔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊