اواخر ماه صفر بود
تازه از سفر کربلای #اربعین برگشته بودیم
درد در ناحیه شکمش بود و خیلی اذیتش میکرد کف حجره میخوابید و به خودش میپیچید گریه میکرد
میگفتیم: علی اونقدر درد داری که گریه میکنی؟ قوی باش پسر!
میگفت: نه؛ دارم به یاد غربت امام مجتبی گریه میکنم؛ میگن زهر، پاره های جیگر آقا رو کنده بود و....
خاطره از یکی از دوستان شهید
#طلبه_بسیجی
#شهید_علی_خلیلی
شهید امر به معروف و نهی از منکر ولادت: ۱۳۷۱ تهران
شهادت: ۱۳۹۳/۱/۳ تهران
آرامگاه: تهران گلزار شهدای بهشت زهرا (س)
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#به_روایت_مادر_شهید
شهید #علی_خلیلی ❤
#رفیق_شهیدم
نمیتونست غذا بخوره؛
نمیتونست درست آب بخوره؛
نمیتونست درست راه بره؛ و این حال حدود سه ماه طول کشیده بود..!
(کم زمانی نیستا..!)
ولی علی بیخیال نبود!
ایام فاطمیه بود و چله های زیارت عاشورای علی شروع شده بود
میگفت میخوام برای فاطمیه دوم بلند شم و نوکری کنم!
البته بیماری روز به روز بیشتر میشد و علی ضعیف تر..!
تا حدی که به وزن چهل کیلو رسیده بود!
بااین وضع امکان عمل جراحی نبود..
علی برنامه های بلند مدت برای خودش بسته بود
تو همین ایام دوستان نزدیکش تعریف کردند که فرق هایی تو رفتاراش هم دیده بودن!
آروم تر از گذشته.. صبور تر.. ولی همچنان مقاوم و با انگیزه..!
#خادم_الزهرا (س)
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
🌸زندگینامه شهید علی خلیلی🌸 علی خلیلی در سال ۱۳۷۱ در استان تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع د
💚رفاقت تا بهشت💚
رفاقتشان از مدتها پیش شکل گرفته بود، رفاقتی که هیچ ڪدام همدیگر را بعد از جداییِ دنیایی فراموش نکردند... نه شهید علی بعد از رفتنش آقانوید را فراموش کرد و حق رفاقت را بجای آورد و نه آقا نوید فراموش کرد ، هرکاری از دستش برمیآمد برای رفیق شهیدش میکرد. از سر زدن به خانوادهاش و پرکردن جای خالی علی برای مادر تا برگزاری روضه و شرکت در روضههای منزل شهید ...
به گواهی خیلی از اطرافیان ...
بعد از شهادتِ شهید علی خلیلی (شهید امر به معروف) ، حال و هوای آقانوید هم عوض شد و انگار آرزوی پنهان شده در دلش راه نجات یافته بود. در یکی از نوشته هایش گفته که :
علی راه را به من نشان داد ...
آقانوید از کرامات شهید علی از همان اولین روزهای آشناییمان زیاد برایم میگفت. یکبار که دوستانش مشهد بودند، به عکس علی نگاه کرده و گفته : " علیجان دوستانم رفتند پیش آقا و من تنهـام ، خیلی دلم روضه میخواد.." و خیلی ناگهانی همانروز از طرف مادر شهید دعوت به روضه در منزل علی آقا میشوند. و می گفت چقدر روضه اون شب چسبید.
یادم هست یکبار که یکی از اقوام به رحمت خدا رفته بود، بهش گفتم چقدر سخته آدم با مرگ عادی بره ، یعنی ما قراره چطور بریم. یکی از عکسهای داخل قبر پوشیده شده از پرچمِ شهید علی خلیلی رو نشونم داد و گفت: " انشاﺀالله اینطوری " . عکس رو که دیدم گفتم خوشبحال شما رزمنده اید و میتونید شهادت زیبا از خدا بخواید و... نوید گفت : "شهادت طلبی، شهادت رو در پیش داره ، مگه علی خلیلـی رزمنده بود که اینطور رفت.. "
در عمق رفاقتشان همین بس که حدود یکسال و نیم بعد از شهادت علی ، خواب زیبایی را آقانوید میبیند که شهید به او میگوید: امشب توانستیم اذن شـهادتت را بگیریم …
ٱنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود، که گوشهٔ چشمی بهما کنند
شهیدامارادریابید😔💜🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada🕊
🌀🌷🌀
⚜ خاطرات حاج عماد ⚜
اشعه مستقیم آفتاب می گداختش. می دانست که پدر هم در زیر همین گرمای طاقت فرسا مشغول به کار است. با ارّه ای نسبتاً بزرگ به جان درختان خشک و بر زمین ریخته باغ افتاده بود. صاحب باغ که آمد از کار دست کشید و به تنه کوچک درخت پرتقال تکیه زد و نگاهش را به سمت او روانه ساخت.
🗯 👈با این که هوا گرم است امّا خوب کار کردهای...
آفرین. در این دو ماه چهره باغ عوض شده...
می دانم کم است. می دانم. امّا چه می شود کرد. بیا بگیر. این هم دستمزد این مدّت.
🌷 #عماد_مغنیه به آرامی جلو رفت و از صاحب باغ تشکر کرد.
از باغ که بازگشت مستقیم رفت پیش روحانی روستا و گفت:
🗯 👈می دانم کم است. امّا با خودم عهد بسته بودم همه دستمزدم را بدهم به شما که برای ساخت مسجدِ روستا خرج کنید...
🌷 شهید حاج عماد مغنیة 🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
♥️| #کلـام_شهدا
تـویدشتذوالفقاریشهـیدشد.🕊
بامـرامبود،ولوتـیمنـش🌸
شـجاعوبیباڪوخیـلیمهربان🌹
اهلفعالیـتبیوقفـہ،💫
تویجبهـہهایجنوبمحبوب♥️
دلهابود. بـهشمیگفتن
حـرّانقـلآب
همیشهمیــگفت:)
اگرافڪارانسـاندرسـتبشـه
رفـتارشهـمدرسـتمیشـہ🍃
#شـهیدشـاهـرخضـرغام🕊
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#سیره_شهدا
شب عملیات فتح المبین با گریه می گفت ،
یوسف فاطمه (س) !
من شرم دارم از روز قیامت ، که من سر به بدن داشته باشم و تو نه ، از تو خجالت می کشم که سر داشته باشم !
وصیت کرده بود در همان قبری دفنش کنند که خودش کنده بود
قبر را که باز کردند دیدند قبر کوچکتر از حد معمول است !
بدنش که برگشت راز این کوچک بودن قبر را فهمیدند ،
سر در بدن نداشت ،
ترکشهای خمپاره سر او را با خود برده بود....
#سردار_شهیدشیرعلی_سلطانی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada ✨
✍ زیباترین نوعِ شهادت نصیب این رزمنده شد
#متن_خاطره
وقتی ترکش به قلبش خورد ، بلند گفت: یا مهدی(عج) ...
سرش رو بلند کردم که بذارم روی پام ، اما گفت: ول کن سرم رو ، بذار آقا سرم رو بغل کنه...
هنوز لبخند به لب داشت که پر کشید...
چه رفتنی؟ سر به دامنِ مولا ... با لبخند...
📌نام شهید در منبع ذکر نشده
📚منبع: سالنامه سرداران عشق 1388
#شهادت #مرگ #امام_زمان #عاقبت_به_خیری
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
✍ طرح جالبِ جمعی از رزمندگان برای ترک گناه
#متن_خاطره:
چند تا از رزمندهها یک قرار قشنگ گذاشته بودند: «اینکه هرجا کسی داره غیبت می کنه صلوات بفرستند.»
با اینکار هم طرف متوجه اشتباهش میشد و غیبت نمیکرد ، هم صلوات میفرستادند و ثواب میبردند. واسه همین هر جا کسی مشغولِ غیبت بود ، یکی میگفت: بلند صلوات بفرست ...
📌شهدا نسبت به عاقبت به خیریِ دیگران بی تفاوت نبودند ... ما نیز بیتفاوت نباشیم
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#قرار_عاشقی♥️
بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند.
خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنند و از خدای او حاجت و شفاعت میخواهند. او معجزه خداست.
آدرس : بهشت زهرا، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲، مزار شهید سید احمد پلارک
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
#قرار_عاشقی♥️ بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند. خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیا
🥀🖤
#معرفی_شهید
فرزند سید عباس متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است. در سال66عملیات کربلای 8در شلمچه به شهادت رسید.🥺
در 6سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد 😢و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگیاش بود.😊 وی دائماً به منطقه میرفت. او فرمانده😌 آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت.
در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود😔🖤.
#شهید_احمد_پلارک
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
#قرار_عاشقی♥️ بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند. خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیا
شهید پلارک
*همون شهید معروف که از مزارش بوی عطر میاد*
از زبان مادرش :
در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نشده بود.
شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت...
مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش چهارکار را هرگز ترک نکرد:
1. نماز شب
2. غسل روز جمعه
3. زیارت عاشورای هر صبح
4. ذکر 100 صلوات
اشکهای شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش میکند.
❤️مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه در وصف این شهید والامقام فرمودند: 🌿«یکی از نهرهای بهشت از زیر قبر مطهرشان رد میشود».🌿
خیلی ها او را با نام شهید عطری می شناسند.
❤️میگویند خودش به مادر وصیت کرده که بعد از شهادتم از مزارم #بوی_حسین_(ع) به مشامتان می رسد. حقیر که توفیق زیارت قبر مطهر این شهید را پیدا کردم واقعاً نتوانستم بوی عطری که از قبر ایشان به مشامم رسید را با عطرهای دنیوی مقایسه کنم بوی عطرش خیلی خاص است. رایحه دلپذیر و مشام نواز معطری که از خاک شهید سید احمد پلارک که پایانی ندارد نظر همگان را به خود جلب می کند.
#شهید_احمد_پلارک
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
#قرار_عاشقی♥️ بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند. خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیا
بعد از خواندن هر دو رکعت نماز شب، می خوابید و بیدار می شد تا دو رکعت دیگر بخواند از او سوال شد .چرا؟
در جواب گفت «نفس را باید رنج داد تا پاک شود».😑🥺
#شهید_احمد_پلارک❤️🌱
رفاقت با شهدا
#قرار_عاشقی♥️ بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند. خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیا
《 خاطرات غسال شهدا 》
صفر آزادی نژاد، غسالی است
که در طول ۳۰ سال خدمت
پیکر افراد زیادی را غسل داده است
شهدای زیادی از اول انقلاب و دوران جنگ
از جمله شهید چمران ره
شهید رجایی ره
و شهید صیاد شیرازی ره
۳۰ سال خدمت «صفر آزادی نژاد»
در غسالخانه بهشتزهرا
آن قدر خاطره برایش به جا گذاشته
که اگر ساعتها هم نشینش شوی
باز هم حرف برای گفتن دارد
اما حال دلش با بعضی خاطرهها خوشتر است
مثل روزی که بوی عطر گلاب از پیکر شهید پلارک در غسالخانه پیچید
غسال شهدا خاطره آن روز را روایت میکند :
در غسالخانه مشغول تطهیر بودیم
که نوبت به غسل و کفن کردن یک شهید رسید
هنوز زیپ کاور را باز نکرده بودیم
بوی گلاب همه جا پیچید !!!
به کمک غسالها گفتم چرا به کاور گلاب زدید؟
بگذارید غسل بدهیم آن وقت گلاب میزنیم
کمک غسالها با تعجب نگاه کردند و گفتند :
ما گلاب نزدیم !!!
اسم شهید را خواندم " منوچهر پلارک "
( البته معروف به سید احمد پلارک )
زیپ کاور را که باز کردم و پیکر را بیرون آوردیم
بوی گلاب مشام مان را پر کرد !
فکر کردم قبلاً غسلش دادهاند و اشتباهی شده
دقت کردم دیدم نه ، هنوز خاکی است !!!
این شهید «غسیل الملائکه» بود !!!
انگار ملائک قبل از ما غسلش داده بودند
گریه کردم و او را شستم
حال همه آن روز عوض شده بود !
ما پیکر شهدا را با گلاب میشستیم
چون پیکر خیلی از آن ها
چند وقت بعد از شهید شدن
غسل داده میشد و بو میگرفت
اما این شهید خودش بوی عطر گلاب میداد
و نشان به آن نشان که هنوز هم
محل دفنش در قطعه ۲۶ بهشتزهرا
با عطر گلاب شهید پلارک عطرآگین است !
این آقای غسال ادامه داد :
در این مدت چیزهای عجیب و غریب
از شهیدان زیاد دیده بودم !
مثل جوانی که چند ماه از شهادتش میگذشت
اما بدنش هیچ آسیبی ندیده و تازه بود !
شهیدانی که وقتی آن ها را میشستم
محو لبخند روی صورتهای شان میشدم
اما شهید پلارک چیز دیگری بود !
یک هفته بعد از تشییع پیکرش
یک شب به خوابم آمد و گفت
شما برای من زحمت زیادی کشیدی
میخواهم برایت جبران کنم
اما نمیدانم چه میخواهی !؟
من در عالم خواب گفتم
آرزوی دیرینهام رفتن به کربلاست
باورکنید چند روز بعد از بلندگو
اسمم را صدا زدند و گفتند
صفرآزادی نژاد مدارکت را برای رفتن به کربلا
به مسئول سالن تطهیر تحویل بده !
هاج و واج مانده بودم و اشکم بند نمیآمد
این شهید مرا حاجت روا کرد !
همان روز سرقبرش رفتم
و یک دل سیر با او درد دل کردم
《 من مفتخرم به تطهیر شهدا 》
ایشان ادامه داد :
جنگ که تمام شد
فکر میکردم ...
پرونده غسل و کفن کردن شهدا هم بسته شد
( مثل همان فکری که
بعد از پیروزی انقلاب کردم ! )
اما وقتی مأمور غسل و کفن کردن
شهید صیاد شیرازی شدم
فهمیدم هنوز هم برای سربلندی
و حفظ این آب و خاک باید شهید بدهیم
چهره بعضی شهیدان در زمان تطهیر
تا عمر دارم از یادم نمیرود !
《 مثل صورت شهید صیاد شیرازی
که ( غرق در نور و آرامش بود !!! )
آن قدر آرام که ...
وقتی غسلش تمام شد
و پیشانی اش را بوسیدم
دور و بریهایم گفتند مگر مرده را میبوسند؟!
گفتم :
این بوسه بر پیشانی حکایتی دیگر دارد ...
شادی روح شهیدان اسلام صلوات 🌷
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو #آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
رفاقت با شهدا
#قرار_عاشقی♥️ بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند. خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیا
وصیت نامه شهید پلارک
بسم ا... الرحمن الرحیم
ستایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نمود و اگر ما را هدایت نمی کرد، ما هدایت نمی شدیم السلام علیک یا ثارالله، ای چراغ هدایت و کشتی نجات، ای رهبر آزادگان، ای آموزگار شهادت بر حران، ای که زنده کردی اسلام را با خونت و با خون انصار و اصحاب باوفایت، ای که اسلام را تا ابد پایدار و بیمه کردید. (یا حسین دخیلم) آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم، به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان بر روی مادر شیعیان زده، برای انتقام آن بازوی ورم کرده، میرویم برای گرفتن انتقام آن سینه سوراخ شده می رویم. سخت است شنیدن این مصیبت ها
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊