فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🍃🌺🍃🌺
هر چه میخواهی ازخــدا بخواه
برای او غیرممکن وجود ندارد
🔆و تمام غیرممکن ها
فقط برای
کسانیست که؛
از ایمان دل بریده اند
و امیــد را به دل راه نمیدهند…
🙏خدای مهربانم از تو میخواهم تمام خیر و برکتها را
برای خودم و همه نزدیکانم
برای دوستان و عزیزانم
🙏خدایا از تو میخواهم حمایت بی وقفه ات را
سایه رحمتت
و نعمات فراوانت
🙏خدایا از تو میخواهم نظر لطفت را
که کم نشود از سر ما
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خداجان !!!
آرامش را در #توکل یافتم
وقتی خواستم و نشد
طلب ڪردم و بدست نیاوردم...
سپس آرام شدم
و حتی ڪمی بعد #لبخند زدم !!!
درست وقتی که #تو دستهایم را گرفتی... باهم قدم زدیم و حڪمتت را نشانم دادی
تو دوست خوبی هستی با تو باید بسیار قدم زد.. جانان!!!
#شعرهایم را برایت
دسته بندی میڪنم
ذڪرت غزل
یادت مثنوی
نامت قصیده
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق خدا باش،
او تنها کسی است که تو را ترک نخواهد کرد
و هر آنچه را که نیاز داری
به تو خواهد بخشید
فقط اعمال خود را به او تقدیم کن
و برای او زندگی کن...
خدا همواره رحیم است...
با سپـردن همـه چیــز
به دستان گرم خـدا ،
خـودت را برای
فردایی بهتر آماده کن
آنوقت زیباتر از همیشه
نفس میکشی …
و زیباتر از همیشه میبینی
اول و آخر هرچیزی خداست🧡💜💚💙
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨او کیست ؟ همان کلید اسرار حیات
💜✨او کیست؟ چراغ نور حق در ظلمات
🌸✨پیغمبر ما ، آنکه خداوند و ملک
💜✨همواره فرستند برایش صلوات
🌸✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💜✨وآلِ مُحَمَّدٍ
🌸✨وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ شبی پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند
و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
شبتون بخیر و سرشار از آرامش عزیزان
❤️ @roman222 ❤️
آرزو می کنم
همه خوبیهای دنیا
مال شما باشه
دلتون شاد باشه
غمی توی دلتون نباشه
خنده از لب قشنگتون پاک نشه
و دنیا به کامتون باشه.
روزتون بخیر و شادی🌷🌷🌷
دنیای فیلـــــــــــــــم👇👇👇
@Cinamatv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حل شود
صد مشگلم با گفتن یک یا علی💚
❤️قلب من
خورده گَره از روز اول با علی💚
🍃محرم میقات
را گَفتم چه گَویی زیر لب❓
❤️عاشقانه یک
تبسم كرد و گَفتا یا علی💚
🌸🎊پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک🎊🌸
دنیای فیلـــــــــــــــم👇👇👇
@Cinamatv
💠داستان مرد هندی و افسر انگلیسی! بخونید جالبه👌
🔹در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند ساده هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد.
🔸افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود؛ ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند..
🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه!
🔸افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی.
🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند! پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد...
🔸روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند.
🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم.
🔸ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند.
🔹افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند.
🔸ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد.
🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد!
🔸افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی.
🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است.
🔸ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد.
🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را در به پول فروخته بود، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد».
🔻این داستان، حکایت افراد زیادی است! آنان که با گرفتن پول و مقام، حقوق و وام نجومی، ملک و زمین و اموال، رانت و اختلاس و پارتی و سایر امتیازات، فرستادن فرزندان شان به اروپا و آمریکا و... کرامتِ خویش را فروخته اند، از ترس باختن اندوخته های کاذب خود لال شده اند و حرفی نمی زنند! داستانی آشنا برای همه ما...
داستان و مط🦋الب زیبا
༅🍃❤️🍃༅࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
میگویند با دوستان مروّت
با دشمنان مدارا ...
اما مشکل این است که
این روزها نمیتوان آنها را از هم
تشخیص داد ...!!
#آواۍزندگـے🕊
🍃
@avayeezendegii
خدا دوستت داره♡
خدا روزی رسونه♡
خدا کمکت میکنه♡
خدا شفا میبخشه♡
خدا برکت میده♡
خدا تورو میبخشه♡
خدا نگاهت میکنه♡
خدا حفظت میکنه♡
خدا معلم توست♡
خدا باهات حرف میزنه♡
خدا به من و تو اهمیت میده♡
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
💦💦💔 داستان واقعی: براساس سرگذشت دختری بنام " فهیمه "
💠 قسمت اول
از پشت میله های سرد زندان سرگذشت زندگی ام را برایتان می نویسم.
هفده سال بیشتر ندارم اما باید بادنیایی هراس و ناامیدی برای اجرای حکمم انتظار قانونی شدن سنم را بکشم.
حکمم اعدام است؛
جرمم هم قتل!
هر کس مرا می بیند اصلا باور نمی کند که قاتل باشم!
راستش خودم هم باور نمی کنم. گاهی با خودم می گویم ای کاش همه این اتفاقات در خواب افتاده باشد و من نیمه های شب هراسان از این کابوس رهایی پیدا کنم و در آغوش مادرم آرام بگیرم
اما خب، صد افسوس که همه چیز در عالم واقعیت رخ داده!
آری، من دختری هفده ساله هستم که دستانم به خون آغشته است. سرگذشتم را برایتان مفصل خواهم نوشت اما قبل از آن می خواهم چند کلمه ایی با دختران همسن و سال خودم صحبت کنم؛
آنهایی که تصور می کنند »دیگه تو این دوره و زمونه داشتن دوست پسر کاملا عادیه و هیچ ایرادی نداره!
« و یا آنهایی که می گویند »کی گفته سریال های ماهواره بدآموزی داره؟
« آری، من سرگذشتم را برایتان می نویسم تا بخوانید و عبرت بگیرید هرچند ما جوانها عادت داریم هر چیزی را خودمان تجربه کنیم اما باور کنید گاهی این تجربه کردن ها به بهای تباه شدن زندگی مان تمام می شود.
پس داستان زندگی ام را بخوانید و راهی که من رفته ام را نروید که آخر و عاقبتش نیستی و نابودی ست!
امروز نزدیک بود از خجالت تو مدرسه سکته کنم. وقتی مدیرتون کارنامه ت رو داد دستم با تشر بهش گفتم حتما اشتباه شده چون محاله فهیمه سه تا تجدید اورده باشه اما مدیرتون تو جوابم پوزخندی زد و گفت زیاد هم مطمئن نباشین خانم!
دختر شما از اول سال تحصیلی سر و گوشش می جنبه و ایراد از شماست که به وضعیت درس و مدرسه ش بی توجه بودین!
نمی دونی اون لحظه چه حالی داشتم؟ دلم می خواست زمین دهن باز می کرد و منو می بلعید!
مادر میگفت هر بار که بهت می گفتم فهیمه از مدرسه چه خبر؟ می گفتی هیچی مامان!
همه چیز روبه راهه، دارم حسابی درس می خونم تا مثل همیشه شاگرد ممتاز بشم.
می رفتی تو اتاق وکتابت جلوی صورتت میگرفتی. من بدبخت هم هر ساعت برات آبمیوه می اوردم
و می گفتم بذار دخترم تقویت بشه. دیگه چه می دونستم خانم داره برامون فیلم بازی می کنه!.....
#ادامه_دارد ...
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨او کیست ؟ همان کلید اسرار حیات
💜✨او کیست؟ چراغ نور حق در ظلمات
🌸✨پیغمبر ما ، آنکه خداوند و ملک
💜✨همواره فرستند برایش صلوات
🌸✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💜✨وآلِ مُحَمَّدٍ
🌸✨وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_عیدتان_شاد
امشب شب
شادی هاست
شب عیدسعیدغدیر
بنویس ازخوبیهای
زندگی،
عشق ،امید
وهرآن چه زیباست
شبتون بخیر
وعیدسعیدغدیر مبارک
♥️ 𝐉𝐨𝐢𝐧 :
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌳
❣🍀🌴
🌼🍃🌺...........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگی وقتی،
کاری برای انجام دادن
چیزی برای عشق ورزیدن يا
انگیزه ای برای امیدوار بودن داشتی
بدان که فرد خوشبختی خواهی بود...
#ارسطو
صبحتون بخیر 😊
🌟🌟
#آواۍزندگـے🕊
🍃
@avayeezendegii
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
💦💦💔 داستان واقعی: براساس سرگذشت دختری بنام " فهیمه " 💠 قسمت اول از پشت میله های سرد زندان سرگذشت زن
💦💦💔 داستان واقعی: براساس سرگذشت دختری بنام " فهیمه "💦
💠 قسمت دوم
..... دیگه چه می دونستم خانم داره برامون فیلم بازی می کنه! اگه اونقدر که می نشستی پای این ماهواره لعنتی به درست توجه می کردی الان اینطوری دسته گل به آب نمی دادی!
می دونی اگه بابات بفهمه چه قشقرقی به پا می کنه؟ درسته، شایدکوتاهی از من بوده اما خب، خودت شاهد بودی که درگیر اسباب کشی بودیم بعد می دونی که داداشت چه وقتی ازم می گیره واسه همین هم وقت سرخاروندن ندارم اما اینکه نیومدم مدرسه دلیل بر این نمی شه که تو درس نخونی.
تو همیشه شاگرد زرنگ کلاس بودی فهیمه، این سقوط حتما دلیلی داره. باید همین حالا دلیلش رو بگی وگرنه با بابات طرفی!
نام پدر که آمد مو بر تنم راست شد. پدرم کلا آدم بداخلاقی نبود اما قلق خاص خودش را داشت. می دانستم اگر مادر حرفی به پدرم بزند، با سین جیم هایش روزگارم را سیاه خواهد کرد. فوری خودم را که روی تخت ولو شده بودم جمع و جور کردم و به سمت مادر که دست به کمر در آستانه اتاقم ایستاده بود رفتم و با صدایی بغض آلود گفتم:
تو رو خدا به بابا حرفی نزن. بابا رو نمره های من خیلی حساسه و اگه بفهمه سه تا تجدید اوردم بیچاره م می کنه. خب، یه کم هم به من حق بده دیگه.وقتی داداش دنیا اومد حسابی توجه شما و بابا رو معطوف خودش کرد طوری که اصلا انگار نه انگار فهیمه ایی هم هست. از ذوق این که بعد از پونزده سال دوباره بچه دار شدین و این بار بچه تون یه پسر کاکل زری بوده اصلا دیگه کلا فراموشم کردین!
بعدش هم که اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه جدید.
خب، انتظار داشتین تو همچین شرایطی درس بخونم و شاگرد ممتاز بشم؟! تو اون لحظه هایی که داداشم رو می گرفتین بغلتون و حتی یه لحظه هم زمین نمی ذاشتینش، من داشتم از حسادت می ترکیدم.روحیه م حسابی خراب و داغون شده بود.
اونوقت به نظرتون تو این وضعیت حس و حال و روحیه درس خوندن داشتم؟!
این را که گفتم بغضم ترکید و دیگر نتوانستم ادامه دهم.
اما خودم خوب می دانستم که دلیل تجدید آوردنم هیچ کدام از این حرف ها نبود و فقط برای اینکه مادر به پدرم حرفی نزند اینگونه فیلم بازی می کردم تا او را مجاب کنم!
حرف هایم که تمام شد،به چهره مادر خیره شدم. می خواستم تاثیر حرف هایم را ببینم.
حالت نگاه مادر کلا تغییر کرده بود. دیگر از خشم چند دقیقه قبل در آن خبری نبود. با این وجود اما در حالیکه سعی می کرد هنوز عصبانی به نظر برسد گفت: ...
#ادامه_دارد ...
مورچه ها یه قطره آبو باهم ميتونن تقسیم کنن
اونوقت ما دنیایِ به این بزرگی رو نمیتونیم؟!
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
حکایت بسیار جالب عضدالدوله و قاضی !
در دوران عضدالدوله دیلمی مردی نزد قاضی شهر مال فراوانی به امانت نهاد و به حج رفت . چون بازگشت و مال خویش خواست ، قاضی انکار کرد . صاحب مال شکایت نزد امیر عضدالدوله برد . امیر اندیشید که اگر از قاضی مال را مطالبه کند او انکار خواهد کرد . از این روی چاره ای اندیشید . قاضی را فرخواند و گفت : مال بسیاری برای روز مبادای فرزندانم نزد من است و می خواهم آنرا نزد کسی به امانت بگذارم تا پس از مرگ من به آنان تحویل دهد و از این موضوع هیچ کس حتی فرزندانم نباید اگاه باشند . من وصف امانتداری تو بسیار بشنیده ام بنابراین به خانه رو و جایگاه محکمی برای آن فراهم ساز تا این اموال مرا مخفیانه بدان جای منتقل کنی . قاضی مسرور شد و با خود اندیشید چون عضدالدوله بمیرد چون کسی از راز این مال باخبر نیست می توانم همه ی آنرا برای خود تصاحب کنم . پس با شوق وصف ناپذیری به تهیه ی مقدمات کار پرداخت . عضدالدوله آنگاه مرد مالباخته را فراخواند و گفت : اکنون بنزد قاضی برو و دوباره مالت را طلب کن و بگو اگر امانت مرا باز پس ندهی شکایت تو را نزد امیر عضدالدوله خواهم برد . چون مرد مالباخته نزد قاضی رفت ، قاضی از بیم آنکه شهرتش لکه دار شود و امیر امانتش را بدو نسپارد فورا مال شخص مالباخته را پس داد . امیر چون خبر شد بخندید و قاضی را از شغل خویش برکنار کرد!
📙برگرفته از کشکول شیخ بهایی
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
می خواهم دعا کنم ؛
برای آبادانیِ کشورم ،
برایِ شادیِ دل هایِ بی قرار ،
و برایِ سامان گرفتنِ روزگارِ مردمی که به امیدِ فرداهایی بهتر ، سختیِ امروزهایشان را به جان خریده اند ...
می خواهم دعا کنم ؛
برایِ شفایِ تمامِ بیماران ، برایِ سلامتیِ تمامِ آدم ها و برایِ خوشبختی و حالِ خوبِ هرکس که به معجزه ی امید ، ایمان دارد ...
من روزهای خوب را ،
من آرزویِ تمامِ مردمِ سرزمینم را آرزو می کنم ...
و می دانم که یکی از این روزها ،تمامِ اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد و درختانِ تحول ، جوانه خواهند زد
من بالای آسمانِ این شهر ، خدایی دیده ام که هر غیر ممکنی را ممکن می کند ،
می دانم روزی می رسد که خاطراتِ روزهای سخت را مرور خواهیم کرد ، نفسی عمیق خواهیم کشید و آرام , زمزمه خواهیم کرد ؛
" تمام شد " .....
من به معجزه ی امید و عشق ؛
من به بزرگیِ پروردگارم ایمان دارم 🙏❤
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»
خدا را نالان و نهان صدا بزنید، ولی زیادهروی نکنید؛* زیرا او اهل زیادهروی را دوست ندارد.
اعراف_55
🔻منظور از زیاده روی اینهاست؛
خواسته های بیجا و غیرمعقول ، داد و فریاد زدن ، رعایت نکردن آداب دعا ، طول دادن دعا بیشتر از حال و حوصله ، ریاکاری در دعا و اصلاً دعا نکردن از روی غرور یا نا امیدی.
🔻یکی از آداب دعا همینه؛
که با فروتنی و یواشکی خدا رو صدا بزنیم.
گاهی یادمون میره دعا یعنی درخواست و طلب از خدایی که حکیمه و خیر خواه ماست!
و خدایی نکرده طلبکارانه و بیادبانه نباید خدا رو صدا کرد چون دوست نداره اینطوری...
خیلی جالبه با اینکه حق خداست که متضرع باشیم ، میتونست بگه اگه اینطوری صدا کنی مثلا عذابت میکنم چون حقم رو زیر پا گذاشتی ولی با لطافت تمام داره میگه "دوست ندارم" اینطوری صدام کنی❤️
🆔 #قرآن
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ شبی پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند
و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
شبتون بخیر و سرشار از آرامش عزیزان
❤️ @roman222 ❤️
🌸سلام به زندگى
🍃سلام به عطر دل انگیزمحبت
🌸سلام به معجزه لبخند
🍃سلام به عشق و مهربانی
🌸و ســــلام
🍃به تـو دوست گرامی
🌸روز زیبایت بخیر
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
🇮🇷 @iruniya 🇮🇷
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
💦💦💔 داستان واقعی: براساس سرگذشت دختری بنام " فهیمه "💦 💠 قسمت دوم ..... دیگه چه می دونستم خانم داره
💔 داستان واقعی: براساس سرگذشت دختری بنام " فهیمه "
💠 قسمت سوم
.... حالت نگاه مادر کلا تغییر کرده بود. دیگر از خشم چند دقیقه قبل در آن خبری نبود. با این وجود اما در حالیکه سعی می کرد هنوز عصبانی به نظر برسد گفت:
من به بابات چیزی نمی گم اما وای به حالت اگه ننشینی سر درست و این سه تا تجدیدی رو جبران نکنی!
مادر این را که گفت در آغوشش پریدم وصورتش را غرق بوسه کردمو گفتم: »چشم مامان، قول میدم!
مادر دیگر چیزی نگفت و از اتاقم بیرون رفت.من هم خوشحال بودم از اینکه توانسته بودم سرش را به طاق بکوبم! خودم خوب می دانستم که علت افت شدید درسی ام نه به دنیا آمدن برادرم بود و نه بی محبت های پدر و مادرم اما خب، حقیقت را که نمی توانستم به مادرم بگویم.
اگر پدرم بوئی می برد سرم را گوش تا گوش می برید.
همه چیز از خرید خانه جدید و نقل مکان به آنجا شروع شد یا بهتر است بگویم از زمانی شروع شد که مادرم به پدر گیر داد که: »حوصله مون سررفت تو خونه.
الان دیگه همه ماهواره دارن!« و ماهواره عضوی از خانواده مان شد. دیگر تماشای سریال های ماهواره ایی بخشی لاینفک از زندگی مان شده بود و تحت هر شرایطی آن را از دست نمی دادیم. بدبختی من هم ازهمین نقطه آغاز شد...
هنوز یکی دو هفته بیشتر از مشغول به تحصیل شدنم در مدرسه جدید نمی گذشت که پسری که تقریبا هر روز موقع رفت و برگشت به مدرسه او را جلوی در مغازه موبایل فروشی می دیدم توجهم را به خودش جلب کرد.
من یکی از طرفداران پرو پاقرص سریال های شبکه «فارسی وان» بودم و آن پسر جوان بی نهایت شبیه شخصیت اصلی سریالی بود که به آن علاقه داشتم آنقدر که حتی اگر آسمان به زمین می آمد باید آن سریال را تماشا می کردم!
#ادامه دارد..
🍀امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام فرمودند:
✍بدانید این پوست نازک را یارایِ آتش نیست، پس به خود رحم کنید. شما در مصیبتها و گرفتاریهای دنیا آتش را آزمودهاید؟
🔥آیا دیدهاید کسی که وقتی خاری در بدن او فرو میرود یا در روی شنهای داغ راه میرود چگونه میسوزد؟ پس چگونه خواهد بود میان دو لایه آتش، همبستر سنگ (مذاب) و همدم شیطان شدن؟!!!
📚نهج البلاغه خطبه 183
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»
خدا را نالان و نهان صدا بزنید، ولی زیادهروی نکنید؛* زیرا او اهل زیادهروی را دوست ندارد.
اعراف_55
🔻منظور از زیاده روی اینهاست؛
خواسته های بیجا و غیرمعقول ، داد و فریاد زدن ، رعایت نکردن آداب دعا ، طول دادن دعا بیشتر از حال و حوصله ، ریاکاری در دعا و اصلاً دعا نکردن از روی غرور یا نا امیدی.
🔻یکی از آداب دعا همینه؛
که با فروتنی و یواشکی خدا رو صدا بزنیم.
گاهی یادمون میره دعا یعنی درخواست و طلب از خدایی که حکیمه و خیر خواه ماست!
و خدایی نکرده طلبکارانه و بیادبانه نباید خدا رو صدا کرد چون دوست نداره اینطوری...
خیلی جالبه با اینکه حق خداست که متضرع باشیم ، میتونست بگه اگه اینطوری صدا کنی مثلا عذابت میکنم چون حقم رو زیر پا گذاشتی ولی با لطافت تمام داره میگه "دوست ندارم" اینطوری صدام کنی❤️
🆔 #قرآن
🆔:♡••࿐
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
آدمی اگر پیامبر هم باشد،
از زبان مردم آسوده نیست، زیرا؛
اگر بسیار کار کند،میگویند احمق است
اگر کم کار کند میگویند تنبل است
اگر بخشش کند میگویند افراط میکند
اگر جمع گرا باشد میگویند بخیل است
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است
اگر زبان آوری کند میگویند وراج و پر گوست
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند،
میگویند ریا کار است و اگر نکند،
میگویند کافر و بی دین است!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز خداوند نباید از کسی ترسید،
هر آنچه باشید که دوست دارید.شاد باشید!
مهم نیست این شادی چگونه قضاوت میشود.
#شیخ_بهایی
┏━━✨✨✨━━┓
🌸 🌸
┗━━✨✨✨━━┛
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨