eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
32.6هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
11.2هزار ویدیو
110 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود و صد سلام به امروز خوش آمدید 🗓 به چهارشنبه خوش آمدید ☀️ ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ خورشيدی 🎄 ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌙 ۸ صفر ۱۴۴۳ قمری ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﻏﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﻗﯽ ﺳﺖ 🌺ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﻝ ﺑﺎﺵ؛ ﻧﻪ ﺩﻝ ﻣﺸﻐﻮﻝ... 🌸ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ؛ 🌺ﺍﺯ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻣﺎست؛ 🌸ﭘﺲ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﮔﺮ ”ﻓﺮﻫﺎﺩ” ﺑﺎﺷﯽ؛ 🌺ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ “ﺷﯿﺮﯾﻦ” ﺍﺳﺖ 🌸روزت عاشقانه و زیبا دوست من ─━━━━⊱🎁⊰━━━━─ 🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 : ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه راه ساده بهتون بگم .. 👤 برای خودت زندگی کن ؛ نه برای نظرات دیگران ، نه برای خواستِ آدم ها ، و نه برای دوست داشته شدن ... بی توجه به حرف ها ، نگاه ها و دغدغه های بی فایده ؛ هدف های خودت را دنبال کن و موفق شو ... زندگی ات را آنقدر زیبا بساز که برای شاد بودنت نیاز به هیچ واسطه ای نداشته باشی ! کسی باش که حضورش ؛ آرزوی آدم هاست ، نه کسی که حقیرانه منتظر می مانَد تا لابه لای هوس های بیشمارِ آدم ها ، انتخاب شود ! 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدارادارم...👌❤️ اوست هر قافیه و وزنو وصدا خدا رو دارم... ❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
15.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی رو مصرف کنید... زندگی جیره ی مختصری ست، مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یه حبه ی قند زندگی را با عشق نوش جان باید کرد... 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدارادارم...👌❤️ اوست هر قافیه و وزنو وصدا خدا رو دارم... ❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
‍❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_سی_ام ✍🏼بلند شد #وضو گرفت و نماز مغربش رو خوند بعد از نماز دستاش رو بل
‌❤️ 💌 ✍🏼خیلی مهربون مادرش رو بغل میکرد و دستاش رو میبوسید شوهرم گفت در بین تمام فرزندانم از همه بهتره... اون موقع هم که بچه بود میدونست که من به تنهایی برام سخته هزینه خونه رو جور کنم(مصطفی هم در کودکی پدرش رو ازدست داد)وقتی میدید سختی میکشم هرچی بهش میدادم بره خرج کنه جمعش میکرد و در زمان مبادا بهم برمیگردوند همیشه سرش رو میگذاشت روی من تا خوابش میبرد... تنها کسی که دفتر مشقش خیلی دیر تموم میشد مصطفی بود، چون هیچ خطی رو جا نمیزاشت حتی گاهی اوقات در گوشه های دفترش مینوشت کمی که بزرگتر شد رفت سرکار و توی خرج خونه بهم میکرد. 😔مادر شوهرم نمیدونست مصطفی فردا از پیشمون میره برای همیشه خود به خود اینا رو میگفت حتی بیچاره گریه اش هم گرفت، منم بزور میتونستم خودم رو نگه دارم منکه همیشه توی حرف این و اون میپریدم و همش میخندیدم، اون فقط ساکت بودم، رو آماده کردم و نشست تا افطاری کند 😞نمیخواستم به عسلیش کنم چون گریه ام میگرفت، به خودم گفتم من باید باشم اما چه طوری بدنی که نداشته باشه است و درجا نمیمیره؟ ✍🏼گفت پاشو بریم خونه پدرت تا خداحافظی کنم برای آخرین بار ببینمشون خیلی رو دوست داشت خیلی زیاد... مادرم هم همینطور مصطفی رو دوست داشت بعضی وقتها برادرهام به مصطفی میکردن و میگفتن مادرم مصطفی رو بیشتر از ما دوست داره با وجود اینکه پسرش نیست و دامادشه، خودم رو آماده کردم و رفتیم من کلید خونه پدرم رو داشتم، خونه نبودن، گفتم لامپها رو روشن نکن همینطوری خوبه هر دو نشستیم روبه روی هم بود اما میتونستم ببینمش همینکه صورت آلودش رو دیدم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم تا تونستم کردم... 📞مصطفی تلفن رو برداشت و به گوشی برادرم زنگ زد و گفتن الان برمیگردیم، مادرم چون مصطفی رو خیلی دوست داشت زودی برگشتن رفته بودن خونه برادر کوچیکم الحمدلله همه داشتن سرو سامان میگرفتن خواهرم هم یک ماهی میشد که کرده بود... 😢وقتی اومدن تو دیدن لامپها خاموشه و من چشمام پف کرده شدن فکر کردن با هم کردیم هر چند مادرم میدونست که مصطفی اهل دعوا نیست و همش به من میگفت چی شده؟ بازم مصطفی رو کردی؟هیچی نمیگفتم...مصطفی گفت نه بخدا خودش کمی آخه میخوام بازم برم سفر کاری اون هم ناراحته...مادرم گفت اینهمه گریه واسه اینه 😔مصطفی به پدر و مادرم همش میکرد و زود به زود میگفت تو روخدا کنید من خیلی اذیتتون کردم، مادرم میگفت مصطفی جان آخه تو چیکار کردی عزیزم بخدا انقدر دوست دارم شاید بگم از پسرانم بیشتر پدرمم میگفت بخدا خیلی گلی مصطفی جان... من حوصله نداشتم گفتم بریم دیگه دیره من حتی چادرم رو هم روی سرم برنداشته بودم محدثه میومد و میرفت چون مادرم رو خیلی دوست داشت نمیخواست برگرده، رفتیم پایین پله ها مصطفی گفت بازم ازتون میخوام مادرم هم و با گفت حلالی بابا...خداحافظی کردم و محدثه رو بغل کردم، مصطفی ماشین نیاورده بود وایسادیم واسه که یکی از مصطفی مارو دید و وایساد همسرش هم توی ماشین بود وقتی سوار شدیم محدثه خوابش برد دوستش هم همش باهاش حرف میزد در آخر گفت آقا مصطفی بیایید یه شب بیایید خونمون خوشحال میشیم... مصطفی هم گفت اگر وقت شد میاییم همسرش هم با من حرف میزد منم به خاطر اینکه تابلو نباشم منم حرف میزدم، گفت بیایید خونمون... 😭توی دلم گفتم نه دیگه من هستم و نه مصطفی کجا بیاییم ولی گفتم چشم ان شاءالله توی یه فرصت خوب میاییم، پیاده شدیم، مصطفی گفت میخوام دستت رو محکم بگیرم تو دستم محدثه بیدار شد و با پای خودش راه افتاد وقتی دستم رو گرفت منم بهش دادم انگار واقعا نمیتونستم راه برم من داشتم قدم به قدم به و نزدیک میشدم و این من رو ذره ذره آب میکرد😭 رسیدیم خونه گفت میخوام خودم محدثه رو بخوابونم گفتم باشه محدثه رو بغل کرد و براش خوند... دختری دارم شاه نداره از خوشکلی تا نداره به کس کسونش نمیدم به هر کسونش نمیدم به کسی میدم باشه پیرهن تنش پاره باشه بخواب لالا بخواب دخترم ماه من لالا عزیزم پدر میره اما دلش اینجاست 😔لالا چشمام پر از غصه است چقد سخته ازت جدا میشم 😭خدایا رو تو نگهدار منکه میرم خودت مواظبش باش... 💓هر چی توی دلش بود رو میگفت محدثه چون پدرش کمی آهنگ داشت گریه اش گرفت اما خوابید 😭منم رفتم وسایلش رو آماده کنم ساکش رو برداشتم دو دست لباس براش گذاشتم، کمی و آلبالو درست کرده بودم میدونستم خیلی دوست داره و گذاشتم تو ساکش کمی هم خریده بود 90 درصدش رو گذاشتم ساکش والله با بستن ساکش وجودم میلرزید و انگار . ✍🏼 ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چیز برمیگرده به ذات آدم ...! بعضیا رو هر چقدر هم ببخشی هر چقدر هم بهشون فرصت بدی هر چقدر در مقابلشون گذشت و مهربونی داشته باشی پروتر و طلبکارتر میشن؛ چون ذاتشون خرابه، کمبود محبت و توجه دارن، بخاطر همین لطف مکرر ما، حق مسلم میشه از نظرشون ...! مراقب آدمای کم ظرفیت و بد ذات باش... 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه راه ساده بهتون بگم .. 👤 برای خودت زندگی کن ؛ نه برای نظرات دیگران ، نه برای خواستِ آدم ها ، و نه برای دوست داشته شدن ... بی توجه به حرف ها ، نگاه ها و دغدغه های بی فایده ؛ هدف های خودت را دنبال کن و موفق شو ... زندگی ات را آنقدر زیبا بساز که برای شاد بودنت نیاز به هیچ واسطه ای نداشته باشی ! کسی باش که حضورش ؛ آرزوی آدم هاست ، نه کسی که حقیرانه منتظر می مانَد تا لابه لای هوس های بیشمارِ آدم ها ، انتخاب شود ! 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه راه ساده بهتون بگم .. 👤 برای خودت زندگی کن ؛ نه برای نظرات دیگران ، نه برای خواستِ آدم ها ، و نه برای دوست داشته شدن ... بی توجه به حرف ها ، نگاه ها و دغدغه های بی فایده ؛ هدف های خودت را دنبال کن و موفق شو ... زندگی ات را آنقدر زیبا بساز که برای شاد بودنت نیاز به هیچ واسطه ای نداشته باشی ! کسی باش که حضورش ؛ آرزوی آدم هاست ، نه کسی که حقیرانه منتظر می مانَد تا لابه لای هوس های بیشمارِ آدم ها ، انتخاب شود ! 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
رحیم خدای من ، چگونه از تو نا امید باشم در حالی كه نسبت به من سخت مهربانی❤️ رفیق من می دانی زیباترین لحظه زندگیِ من كجاست!؟ همانجا كه روبه روی عظمتت سجــده می كنم همانجاست كه دلم را تمام وجودم را می سپارم به بزرگیت❤️ از همانجاست کـه تمام نگرانی هایم ، تمام آشوب هایم را به باد میدم از همانجاست که می شوم همان بنده آرامت خدایم ممنون كه هستی❤️ 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
🔴کلاغی که مامور خدا بود! 🍃آقای شیخ حسین انصاریان می‌فرمود: یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم درست کردن. سفره ناهار چیده شد ماست، سبزی،نون . 💥دوتا از دوستان رفتن دیگ آبگوشتی رو بیارن که یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضله ای انداخت تو دیگ آبگوشتی.. 🔰گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار،توکوه گشنه بودیم همه ماست و سبزی خوردیم. 🔶خیلی سخت گذشت و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن گاهی هم میخندیدن ولی در اصل ناراحت بودن. ✅وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن، دیدیم دیگ که خالی کردن یه ته دیگ هست! 💠و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود. 🔷اگر اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمونو گرفت.. حالتو نگرفت، جونت رو نجات داد! ✅خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه. ⭕️امام حسن عسکری فرمودند: هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است. 🌺چقدر به خدا حسن ظن داریم؟! 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
گاهی زندگی یعنی ریسک کردن برای رؤیایی که هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد. ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
تنها چیزی که؛ شخصیت هر انسان را عوض می کند، سختی های زندگی است؛ سعی کن در سختی ها انسان بمانی، چون دنیای ما، دنیای روابط آدم‌ها با آدم‌ها نیست... دنیای روابط، نقاب ها با نقاب هاست... آدم ها کمتر فرصت میکنند... تا سیمای حقیقی هم را ببینند... ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
🔘 🌷✨ روزی جوانی از پدرش پرسید معنی حمد چیست؟ پدرش گفت: پسرم، گمان کن در شهر می‌روی و سلطان تو را می‌بیند و سلطان بدون این‌که به او چیزی ببخشی، وزیر را صدا کرده و به تو کیسه‌ای طلا می‌بخشد. آیا تو از وزیر تشکر می‌کنی یا سلطان؟؟ پسر گفت: از سلطان. پدر گفت: معنی شکر هم این‌ است که بدانی هر نعمتی که وجود دارد از سلطان (خدا) است. اگر کسی به تو نیکی می‌کند او وزیر است و این نیکی به امر خدا است. پس او لایق همه حمدها است. 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️نماز بی وضو ...! 🎙 در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است ..‌. 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ "ﺣﺎﻓﻆ" از دنیا می‌رود، ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ "ﻣﺎﻧﻊ" ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ "ﺷﺎﻋﺮ" ﺩﺭ "ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ" ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ،. به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ "ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ" ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ. "ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ" ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ "ﮐﺘﺎﺏ" ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ "ﻓﺎﻝ" ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ "ﻏﺰﻝ" ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ "ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ" می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به ﺰﯾﺮ می‌افکنند، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود. "ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ." 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
❤️ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭقتی ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ … ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ … ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ … ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ … ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ … ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ،ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ …ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ … ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ … ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
💫 آرامش یعنی قایق زندگیتان را دست کسی بسپارید که صاحب ساحل آرامش است... و امشب از خدای مهربان قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین و بهترین شب را برایتان آرزومندم شبتون خوش ✅به جملات زیبا بپیوندید👇 🆔: ❤️ @rooman222 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود و صد سلام به امروز خوش آمدید 🗓 به پنجشنبه خوش آمدید ☀️ ۲۵ شهریور ۱۴۰۰ خورشيدی 🎄 ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌙 ۹ صفر ۱۴۴۳ قمری ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼به نام خدای مهربان 🌸چونکه صبح آمد وچشمم باز شد 🌼خلقـتم با خالقم هم راز شد 🌸غرق رحمت میشود آنروز که 🌼صبحش با نام تو آغاز شد 🌸 روزهای 🌼سرشار از خیر و برکت ─━━━━⊱🎁⊰━━━━─ 🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧
❤️ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭقتی ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ … ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ … ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ … ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ … ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ … ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ،ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ …ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ … ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ … ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
✨﷽✨ 🌼بیماری خطرناک!! ✍️ یکی از بیمارى‌هاى خطرناک، مرضى بى‌صداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد، اما مى‌تواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید. این بیماری، مرض «عادى‌شدنِ نعمت» است! 👌 این بیمارى چهار نشانه دارد: 1️⃣ اینکه نعمت‌هاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویىا این حقى بوده که کسب شده! 2️⃣ این که وارد خانه شوى و همه‌ى اعضاى خانواده‌ در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى! 3️⃣ وارد بازار شوى و خرید کنى و مایحتاج روزانه را تهیه کنی و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى. 4️⃣ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى! 🙏 خدایا مراقبم باش اینگونه نشوم! آمین ‌┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ @ba_khodabash1 ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
‌❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_سی_و_یکم ✍🏼خیلی مهربون مادرش رو بغل میکرد و دستاش رو میبوسید #مادر شوه
‍❤️ 💌 ✍🏼همینکه مصطفی خوابید رفتم لباسی که تنش بود بشورم تا واسه فردا تمیز باشه اونم شستم... 😔تا نخوابیدم توی حیاط بودم اومدم تو که سحری رو آماده کنم دیدم مصطفی داره نماز میخونه اونم نخوابیده بود سحری رو آماده کردم و صداش کردم خیلی بودیم ، بعد از غذا کرد و رفت بگیره.... منم سفره رو جمع کردم وقتی وضوش تموم شد یه دفعه چشمش به ساکش افتاد یه دفعه یه حالی شد و سرش رو انداخت پایین ، خوند و گفت باید برم بیرون کار دارم... گفتم بهش که تو امروز مسافری نگیر ، بهت واجب نیست امروز با وجود خیلی سخته روزه هم بگیری گفت دوست دارم زبونم با روزه باشه من تا ظهر منتظرش بودم برگرده ساعت 2 برگشت همون لباسی رو تنم کردم که اولین روز به هم رسیدیم تنم بود یعنی لباس .... همینکه برگشت خیلی بود از سر و صورتش گرد و خاکیش معلوم بود کرد و جوابش رو دادم یه بالش براش آوررم تا کمی استراحت کنه دراز کشید و دست چپش رو گذاشت روی سرش نمیتونستم ازش بشم... 😭کنارش نشستم به چهرهاش که نگاه میکردم گریه ام گرفت متوجه شدم که مصطفی هم گریه میکنه صدای هق هق گریه هام تمام اتاق رو گرفت من گریه میکردم و اشکهام روی سر مصطفی میریخت و مصطفی گریه میکرد و اشکش روی بالش.... 😭هیچ کدوممون نمیتونستیم حتی یک کلمه هم بگیم فقط صدای هق هق گریه ی من بود که شنیده میشد خدا رو شکر محدثه پیش مادر شوهرم بود اگه این صحنه رو میدید میترسید... تقریبا نیم ساعتی همینطوری گریه میکردیم که مادر شوهرم صدام کرد و گفت بیا محدثه تو رو میخواد... من وقتی گریه میکردم تا یک روز بعدش آثار گریه توی صورتم مشخص بود چون چشمام درشت بود رفتم که محدثه رو بیارم مادر شوهر فهمید کردم گفت میکنم که چرا انقدر میکنی گفتم نمیتونم یه روز هم دوریش رو تحمل کنم من خیلی سختی کشیدم دیگه نمیخوام ازش دور باشم گفت یه سفر 1 هفته ای که این همه گریه نمیخواد آخ از پاره پاره ام خبر نداری جان نمیدونی که مصطفی داره برای همیشه میره... رفتم خونه خودمون مصطفی رفته بود حموم تا مرتب و تمیز باشه به محدثه غذا دادم و خوابوندمش لباسهای مصطفی هم خشک شده بود اتوش کردم و بهش دادم بپوشه... 😔انگار باهم بودیم نمیتونستیم هیچ حرفی بزنیم این دقایق آخر هیچ استفاده ای از کنار هم بودن نکردیم فقط بود و .... 😭زیپ ساکش رو بستم فکر کنم زیپ قلب خودم کنده شد و داشت میومد بیرون من دارم با دستهای خودم وسایل خودم و مصطفی رو آماده میکنم.... 😔این یعنی اوج ، خیلی بهم میاورد که حتی یک بار بهش بگم نرو تنهام نزار دارم جون میدم دارم میمیرم اما نتونستم چون والله میدونستم که واجبه و من نمیتونم جلوی مردی که میخواد در راه الله جهاد کنه رو بگیرم باید مشوقش باشم... 💪🏼باید بتونم کمکش کنم که راحتتر بره پس خودم وسایلش رو آماده میکنم تا بدونه که من ناراضی نیستم درسته که خیلی میکردم اما ناراضی نبودم این امتحان خیلی خیلی سختی بود فقط میکردم بتونم امتحانم رو خوب پس بدم. 😭خدایا این اشکها و ها رو به پای حساب نکن به پای این حساب نکن که من نمیخوام رو بفرستم در راهت جهاد کنه به پای این حساب نکن که ناراضیم... 😔به پای حساب کن به پای این حساب کن که واقعا به پای این حساب کن که برام سخته منی که قلبم رو دو دستی تقدیم کردم الان قلبم داره از سینه ام جدا میشه واین هم داره. 😔همینطوری داشتم با خودم حرف میزدم که مصطفی گفت نیم ساعت دیگه باید برم این رو که گفت تکون عجیبی خوردم خودش هم فهمید کاملا خشکم زده بود. ✍🏼 ... ان شاءالله
25.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بسیار زیبارو ببینید❤️ ❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی بازی زندگی اگه ایمانت انقدر قوی باشه که بدونی پشتیبانت خداست، و از هیچ اشتباهی نترسی، و باور داشته باشی برای خدا هیچ بن‌بستی وجود نداره واسه نجات دادنت از اشتباهات، و لبخند بزنی و امیدوار باشی ... خدا رو واقعا حس میکنی خدا دوستت دارد آفرینش تو نشان از عشق خدا به تو دارد... خداوند برای هرکس همونقدر وجود داره که او به خداوند ایمان داره 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ وقت تو دعواهاتون با کسی همدردی و مشورت نکنین ... 🎙 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی"نامردیه" از کسی دیگر "حاجت" بخوام؛ وقتی که "خدا" رو دارم...! انوشه ❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ها فکر میکنن خدا دوستشون نداره 🌼پس این کلیپ رو حتما ببینن برا دوستان تون فوروارد کنید ❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
هنگامی که حضرت نوح کشتی را ساخت و انواع حیوانات را در آن جای داد، الاغ از کشتی بیرون ماند. هر چه نوح او را وادار میکرد سوار نمیشد، بالاخره خشمگین شد و گفت: سوار شوای شیطان! شیطان این سخن را شنید و خود را در پی الاغ آویزان کرد و داخل کشتی شد. حضرت نوح خیال می‌کرد شیطان سوار نشده، همین که کشتی به حرکت در آمد چشم نوح به شیطان افتاد که در صدر کشتی نشسته بود، پرسید: چه کسی به تو اجازه داد؟ گفت: مگر تو نگفتی سوار شو ای شیطان. آن گاه گفت: ای نوح! تو بر من حقی داری و بر من نیکی کرده ای، می‌خواهم آن را جبران کنم. نوح پرسید: آن خدمت چه بوده؟ در پاسخ گفت: تو دعا کردی قومت به یک ساعت هلاک شدند، اگر این کار را نمیکردی من حیران بودم با چه وسیله ای آنها را منحرف و گمراه کنم و تو مرا از این زحمت راحت کردی. حضرت نوح دانست شیطان او را سرزنش میکند. او بعد از طوفان، پانصد سال گریه میکرد؛ از این رو «نوح» لقب گرفت و پیش از آن «عبد الجبار» نام داشت. خداوند به او وحی کرد که سخن شیطان را گوش کن. نوح به شیطان گفت: آنچه می‌خواستی بگویی بگو. گفت: تو را از چند خصلت نهی می‌کنم: اول این که از کبر پرهیز کن؛ زیرا اولین گناهی که نسبت به خداوند انجام شد همین کبر بود؛ چون پروردگار مرا امر کرد به پدرت آدم سجده کنم، اگر تکبر نمیکردم و سجده میکردم مرا از عالم ملکوت خارج نمی کردند. دوم از حرص دوری کن؛ زیرا خداوند تمام بهشت را برای پدرت آدم مباح گردانید و فقط او را از یک درخت نهی کرد؛ اما حرص، آدم را واداشت تا از آن درخت بخورد و دید آنچه باید ببیند. سوم، هیچ گاه با زن بیگانه و اجنبی خلوت مکن؛ مگر این که شخص ثالثی با شما باشد. اگر بدون کسی خلوت کنی من در آن جا حاضر می‌شوم و آن قدر وسوسه می‌نمایم تا خطا کنی. خداوند به نوح وحی کرد که سخن شیطان را قبول کن. 📙پند تاریخ ۳/ ۳۱. ۳۰ ؛ به نقل از: الأنوار النعمانیه / ۸۱ 🌸 🌸 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨