eitaa logo
به دنبال ستاره ها...
6هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
362 ویدیو
16 فایل
🌿 اینجا رمان های واقعی رو نه تنها بخونید که زندگی کنید #اعترافات_یک_زن_از_جهاد_نکاح... #ناخواسته_بود... #مثل_یک_مرد #چهارشنبه_ها... #رابطه #مزد_خون #پازل #سم_مهلک انتشار رمان ها بدون دستکاری متن بلامانع🌹🌹🌹 آیدی_ نویسنده🔻 @sadat_bahador
مشاهده در ایتا
دانلود
این‌نفس‌بےتوبعیـداست‌کہ‌تڪرار‌شود
سلام بزرگوار لطف خداست که چنین توفیقی نصیب ما شده... ممنون از دعای خیرتون...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرمود: روضه ی عمو هر جا خونده بشه من اونجا سر میزنم.... سلام آقای خوبم... السلام علیک یا ولی ا... السلام علیک یا بقیه الله...
شب نهم محرم... شب آقامون ابوالفضل... شب باب الحوائج... راوی میگه: فَسَمَعَ الاطفال یُنادونَ العطش العطش “هی بچه ها فریادمیزدن عمو.. آب…
فَرَکِب فَرَسَه ” سوار براسب شد ” و اَخَذَ رُمحَهُ والقِربَه “ مجلسی نوشته: مشک روبرداشت، نیزه روبرداشت، ” وقَصَدَ نحوُ الفرات ” رفت سمت آب ، لشکر روشکافت تعداد زیادی رو به درک واصل کرد… “حتی دخل الماء ” تا به آب رسید داخل آب شد… چه آبی بود این آب؟! چه هابه روز حرم آورد این آب... این بندمشک راکه گرفت به روی دوش ، آب رو پر کرد… راوی میگه : “فََلمّا اَرادَ اَن یَشرَبَ غُرفة من الماء ” دست برد زیرآب ، آب رابالا آورد … ذَکَر عَطَشَ الحسین “ یاد تشنگی امام حسین و بچه هاش افتاد ” فَرَمَی الماء ” آب رو روی آب ریخت …
رود می گفت؛ که یک جرعه مرا می نوشد عشق می گفت: که نشناخته ای سقا را ای آب!
وَ مَلَأ القِربَه ” مشک روپرکرد... ” وحملها علی کِتفِه الاَیمن ” روی دوش راست انداخت ” وَ تَوَجَّه نُحوَالخَیمه ” حرکت کرد چقدر امیدوار، بچه ها منتظر… عموشون رفته آب بیاره… اما یه اتفاقی افتاد، جلو راهشو گرفتن راهشو بستن… دیشب من یه حرفی زدم روضه علی اکبر …گفتم ؛ دور علی اکبر رو گرفتن…گفتم:”وَاحتَواهُ القَوم…”گفتم: دور امام حسینم لحظه های آخر جمع شدن …اینجا راوی میگه: ” وَ اَحاطوا به مِن کلِّ جانِب ” دورش حلقه شدن، ” فَحارَبهم ” آقا شروع کرد جنگیدن، جنگ نمایانی کرد تا اون نامرد اومد ضربه ای زد به دست راستش...
فَقَطَعها ... افتاد دست راست... دست چپ هم...
فَحَمَل القِربَه بِاَسنانِه ” به ناچار مشک رو به دندان گرفت اما ” فجاءو سهمٌ فَاصابَ القِربَه ” تیر آمد به مشک اصابت کرد… اینا فهمیدن باید چیکارکنن عباس(ع) از پا در بیاد….و اُریقَ مائهاُ ” جلوی چشم‌هاش آب روی زمین ریخت… بعضی ازمقاتل نوشتن؛ میدونی چی شد اینجا ؟! دست راست رو زدن مشکلی نبود… دست چپ روزدن مشکلی نبود… مشک رو به دندان گرفت به راهش ادامه داد اما وقتی تیر به مشک خورد… راوی میگه ؛ “فَوَقَفَ العباس متحیرا…” عباس متحیر یه لحظه ایستاد… نمی دونست بایدچیکار کنه ؟! نمی دونست چه کنه ؟! آقا حیران شد… سرگردان شد … {صلی الله علیک یا اباعبدالله }
روضه ای که عباس(ع) رو کشته اینه... عباس(ع) رو عمود نکشت! عباس(ع) رو تیغ نکُشت! فرق شکافته نکُشت! تیر به چشم نکُشت! نیزه و سنگ و خنجر و تبر نکُشت.. امان از شرمندگی...
حسین(ع) اومد پیکر رو جمع کنه کنار علقمه عباس(ع) هنوز زنده بود… صدازد:”یا اخی ما تُرید مِنّی ؟! می خوای بامن چه کنی ؟! یه وقت منو به خیمه ها نبری ؟!
10533914_128.mp3
7.8M
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی... این بچه ها دیگه نمی خوان آب تو رو میخوان... میشه براشون باز سقا شی... وقتی خجالت می کشی شرمنده تر میشم... سقا بدون دست هم سقاست باور کن... تو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه بی تو حسین تنهاست باور کن... دریا تو دستاته برادر ممنون دستاتم علمدار... چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگ چشماتم... علقمه بوی گل یاس میاد... صدای مادر عباس میاد... [ التماس دعای ویژه...♡🌱 ]
الهی بالحسین العفو... الهی بالحسین عجل لولیک الفرج... الهی بالحسین شهادة فی سبیلک... https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . حاجی کنار ارباب به یاد ما هم باش..‌. ورزقنا شهادت فی سبیلک یا مولای..‌.🌿 https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
{امام حسین میدونم هوای هیئت هایِ تک نفره کنجِ اتاق رو هم داری دیگه؟مگه نه آقا..؟}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ شب دهم محرم... شب عاشورا... امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود...
مثل امشبی سیدبن طاووس نوشته”وجلس الحسین یُصلح سیفه”آقا یک گوشه ای نشسته بود شمشیرش رو اصلاح میکرد... یه اشعاری زیر لب زمزمه میکرد: ”یَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ‏” ای روزگار اف بر دوستی تو باد... ”كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ”” مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ”” وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ” ای روز گار اف بر تو باد چقدر شب و روز، دوستان رو کشتی، بین دوستان جدایی انداختی” وَ كُلُّ حَیٍّ سَالِكٌ سَبِیلِ، هر زنده ای آخرش باید این راه رو طی کنه.... مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ، زمان کوچ کردن از دنیا چقدر نزدیک شده...
“وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ” وقتی آقا این اشعار رو خوندند “فسَمِعَت زینب بنت فاطمه ذلک” زینب این حرفا رو شنید، اومد خدمت برادر ،”فقالَت یااخی هذا کلامُ مَن اَیقَنُ بالقتل” این حرف مال کسیه که یقین به کشته شدن داره،”قال نعم یا اختاه” حالا زینب شب عاشورا رو ببین، زینب فرداشبم ببین، یه زینب دیگه شد...
فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُكْلَاهْ یَنْعَى الْحُسَیْنُ إِلَیَّ نَفْسَهُ” وای بر من! برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده... اینجا سیدبن طاووس میگه:”وَ بَكَى النِّسْوَةُ “زنان حرم شروع کردند به گریه کردن... ”وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ ” به صورت ها لطمه زدند... ”وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ”گریبان چاک کردند...
اما بیشترین لطمه ها رو کجا زدند؟ من از زبان امام زمان(عج) در ناحیه مقدسه میگم، ترجمه هم نمیکنم:” فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ” دیدند زین ذوالجناح واژگون شده” وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات” همه از خیمه ها بیرون دویدند،چه لحظه ای؟امام زمان(عج)فرمودند:” وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ “ اون لحظه ای که محاسنت رو در دست گرفت… {صلی الله علیک یا اباعبدالله }
یه مطلب دیگه هم امشب از ذهنم کنار نمیره! به این عکس نگاه کنید...
سربسته می گویم... این خار مغیلان است... در صحرای کربلا از این خارها زیاد می روید.‌.. حسین(ع) عباس (ع)علی اکبر(ع) و... امشب در بیابان مشغول کندن خار... تا...
Mahmood Karimi - Dir Residam (320).mp3
5.96M
به سمت گودال از خیمه دویدم من؛ شمر جلوتر بود  دیر رسیدم من…  سرِ تو دعوا بود؛ ناله کشیدم من… سرِ تورو بردند  دیر رسیدم من…  عزیزِ خواهر؛ غریبِ مادر… عزیزِ خواهر؛ غریبِ مادر…  به سمت گودال از خیمه دویدم من؛ شمر جلوتر بود  دیر رسیدم من…  سرِ تو دعوا بود؛ ناله کشیدم من… سرِ تورو بردند  دیر رسیدم من…  یه گوشه ی گودال؛ مادرو دیدم من که رفته بود از حال…  دیر رسیدم من…   { التماس دعای ویژه...♡🌱}