eitaa logo
به دنبال ستاره ها...
6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
372 ویدیو
16 فایل
🌿 اینجا رمان های واقعی رو نه تنها بخونید که زندگی کنید #اعترافات_یک_زن_از_جهاد_نکاح... #ناخواسته_بود... #مثل_یک_مرد #چهارشنبه_ها... #رابطه #مزد_خون #پازل #سم_مهلک انتشار رمان ها بدون دستکاری متن بلامانع🌹🌹🌹 آیدی_ نویسنده🔻 @sadat_bahador
مشاهده در ایتا
دانلود
علی ۳۳ سالشه!!! این آقا عبدالرحمن ابن عوف ۴۰ سالشه!!! این آقا سعد وقاص ۴۵ سالشه!!! این آقا ۵۵ سالشه... چرا یه ۳۳ ساله رو گذاشت؟!🤔 این معلومه دنبال پادشاهیه... اگر ابوبکر این رو میگفت میدونید چه اتفاقی می افتاد؟! یا نیمی از جمعیت یا دو سوم جمعیت طرفدار او می شدن می گفتن راست میگه این(پیامبر) داره دروغ میگه... میشد چی؟! میشد جنگ بین مسلمونایی که از پیغمبر برگشتن با مسلمونایی که پیغمبرو قبول دارن... کشتار... خود پیغمبرم کشته می شد... در نتیجه اسلام می رفت هوا...) پیغمبر از این هراس داشت!! خدای متعال فرمود: یا رسول الله تو علی رو معرفی بکن، من نمیزارم این حادثه اتفاق بیفته... خب خدایا اگه تو بیایی تو میدون قضیه حله...👌 پیغمبر فرمود: مردم تا حالا رئیستون کی بوده؟! گفتن معلومه شما!! فرمود: هر کی تا حالا من رئیسش بودم از حالا به بعد رئیسش علیِ... میدونید اولین کسی که اومد بیعت کرد کی بود؟! همین ابوبکر!! چرا؟! خدا فکر اینو ریخت به هم، چون پیغمبر تاحالا علی را معرفی نکرده بود مگر بین جمع ده_بیست نفری، اینا اصلاً باور نمی کردن پیغمبر علی رو معرفی کنه جاده رو کشیدن برای رسیدن به حکومت آماده ان که یهو پیغمبر یه سنگ گنده انداخت وسط این جاده... فرمود: مردم ...
سعد بن عباده رئیس خزرجی ها بود، رئیس نیمی از مدینه... مریض بود تو خونه خوابیده بود بهش گفتن که سعد میدونی چی شد؟! ابوبکر شد رئیس؟! ابوبکر شد؟!😳 مگه پیغمبر نگفته بود چرا...!! گفتن علی جوانِ به درد نمیخوره... گفت اگه علی جوانه ما که جوان نیستیم... اینا یه باره پاشدن از مکه اومدن اینجا (مهاجرینن دیگه) رئیس شدن؟! ما خودمون مگه دستمون کجه؟! خودمون رئیس میشیم خب چیکار کنیم مسجد دست اوناست؟! (مسجد النبی دست اونا بود دیگه) گفت: عیبی نداره تو محله ی خودمون میریم توی سقیفه جمع میشیم اومدن تو سقیفه، اینو رو برانکارد آوردن... به مسجد خبر دادن ابوبکر میدونی سعد چی کار کرد؟! مخالفت کرد... گفت: غلط کرده!! چهارنفری پا شدن اومدن وارد سقیفه شدن سعد اینجا چی کار می کنی؟! گفت: هیچی میگن تو رئیسی؟! گفت: آره کی رئیست کرده؟! گفت: مسلمونا...!! گفت: پس علی چی شد؟! گفت: میگن علی جوانِ و فلان... گفت: آقا چرا تو بشی ما خودمون هستیم گفت: مگه نشنیدی پیغمبر گفت امامهای بعد از من همه از قریش هستن... گفت: چرا شنیدم گفت: خب مگه تو از قریشی؟! گفت: نه !! گفت: پس چی میگی...
حضرت زهرا سلام الله رفت سر قبر پیغمبر نشست یه فریاد کشید یا رسول الله تو از دنیا رفتی این امت تو در حق ما چه کردن... شروع کرد افشاگری و زنهای مدینه اومدن... (چون میدونین در زمان رسول الله زنها شاگرد زهرای مرضیه بودن مسئله ازش می پرسیدن، تفسیر قران ازش یاد میگرفتن مثلاً فضه که خادمه ی حضرت بود کنیز نبود که دختر یکی از ثروتمندان مدینه بود این میخواست تفسیر قرآن یاد بگیره اومد به حضرت زهرا گفت خانوم من میخوام بهم ویژه تعلیم قران یاد بدین در ازاش من میام در کارهای خونه تون بهتون کمک می کنم حضرت قبول کردن، این میومد تو یه سری از کارها کمک می کرد حضرت هم فرصت پیدا می کرد بهش قرآن یاد بده) وقتی که زهرای مرضیه شروع کرد به گریه کردن زن ها به عنوان همدردی اومدن... حضرت توی این گریه ها افشاگری میکرد یا رسول الله این ها اومدن قدرت رو گرفتن... این آقا همونی بود که تو جنگ احد فرار کرد... این همونی بود که شما برائت رو بهش دادی خدا گفت ازش بگیر... خب زنها گوش می کردن میومدن خونه یکی به برادرش میگفت یکی به شوهرش میگفت چرا همچین کردین؟! آقا مگه رسول الله نگفته بود !! چرا علی رو گذاشتین کنار؟! چرا اینا رو آوردین سرکار؟! خب اینا نیس که اون اول کار تو غوغا سالاری گیر کرده بودن آرام آرام موج بیداری از زهرا به زنها از زن ها به خانه ها برگشت شروع شد...👌
علی ۳۳ سالشه!!! این آقا عبدالرحمن ابن عوف ۴۰ سالشه!!! این آقا سعد وقاص ۴۵ سالشه!!! این آقا ۵۵ سالشه... چرا یه ۳۳ ساله رو گذاشت؟!🤔 این معلومه دنبال پادشاهیه... اگر ابوبکر این رو میگفت میدونید چه اتفاقی می افتاد؟! یا نیمی از جمعیت یا دو سوم جمعیت طرفدار او می شدن می گفتن راست میگه این(پیامبر) داره دروغ میگه... میشد چی؟! میشد جنگ بین مسلمونایی که از پیغمبر برگشتن با مسلمونایی که پیغمبرو قبول دارن... کشتار... خود پیغمبرم کشته می شد... در نتیجه اسلام می رفت هوا...) پیغمبر از این نگران بود!! خدای متعال فرمود: یا رسول الله تو علی رو معرفی بکن، من نمیزارم این حادثه اتفاق بیفته... خب خدایا اگه تو بیایی تو میدون قضیه حله...👌 پیغمبر فرمود: مردم تا حالا رئیستون کی بوده؟! گفتن معلومه شما!! فرمود: هر کی تا حالا من رئیسش بودم از حالا به بعد رئیسش علیِ... میدونید اولین کسی که اومد بیعت کرد کی بود؟! همین ابوبکر!! 😳 چرا؟!😏 خدا فکر اینو ریخت به هم، چون پیغمبر تاحالا علی را معرفی نکرده بود مگر بین جمع ده_بیست نفری، اینا اصلاً باور نمی کردن پیغمبر علی رو معرفی کنه جاده رو کشیدن برای رسیدن به حکومت آماده ان که یهو پیغمبر یه سنگ گنده انداخت وسط این جاده... فرمود: مردم
سعد بن عباده رئیس خزرجی ها بود، رئیس نیمی از مدینه... مریض بود تو خونه خوابیده بود بهش گفتن که سعد میدونی چی شد؟! ابوبکر شد رئیس؟! ابوبکر شد؟!😳 مگه پیغمبر نگفته بود چرا...!! گفتن علی جوانِ به درد نمیخوره... گفت اگه علی جوانه ما که جوان نیستیم... اینا یه باره پاشدن از مکه اومدن اینجا (مهاجرینن دیگه) رئیس شدن؟! ما خودمون مگه دستمون کجه؟! خودمون رئیس میشیم خب چیکار کنیم مسجد دست اوناست؟! (مسجد النبی دست اونا بود دیگه) گفت: عیبی نداره تو محله ی خودمون میریم توی سقیفه جمع میشیم اومدن تو سقیفه، اینو رو برانکارد آوردن... به مسجد خبر دادن ابوبکر میدونی سعد چی کار کرد؟! مخالفت کرد... گفت: غلط کرده!! چهارنفری پا شدن اومدن وارد سقیفه شدن سعد اینجا چی کار می کنی؟! گفت: هیچی میگن تو رئیسی؟! گفت: آره کی رئیست کرده؟! گفت: مسلمونا...!! گفت: پس علی چی شد؟! گفت: میگن علی جوانِ و فلان... گفت: آقا چرا تو بشی ما خودمون هستیم گفت: مگه نشنیدی پیغمبر گفت امامهای بعد از من همه از قریش هستن... گفت: چرا شنیدم گفت: خب مگه تو از قریشی؟! گفت: نه !! گفت: پس چی میگی...
حضرت زهرا سلام الله رفت سر قبر پیغمبر نشست یه فریاد کشید یا رسول الله تو از دنیا رفتی این امت تو در حق ما چه کردن... شروع کرد افشاگری و زنهای مدینه اومدن... (چون میدونین در زمان رسول الله زنها شاگرد زهرای مرضیه بودن مسئله ازش می پرسیدن، تفسیر قران ازش یاد میگرفتن مثلاً فضه که خادمه ی حضرت بود کنیز نبود که دختر یکی از ثروتمندان مدینه بود این میخواست تفسیر قرآن یاد بگیره اومد به حضرت زهرا گفت خانوم من میخوام بهم ویژه تعلیم قران یاد بدین در ازاش من میام در کارهای خونه تون بهتون کمک می کنم حضرت قبول کردن، این میومد تو یه سری از کارها کمک می کرد حضرت هم فرصت پیدا می کرد بهش قرآن یاد بده) وقتی که زهرای مرضیه شروع کرد به گریه کردن زن ها به عنوان همدردی اومدن... حضرت توی این گریه ها افشاگری میکرد یا رسول الله این ها اومدن قدرت رو گرفتن... این آقا همونی بود که تو جنگ احد فرار کرد... این همونی بود که شما برائت رو بهش دادی خدا گفت ازش بگیر... خب زنها گوش می کردن میومدن خونه یکی به برادرش میگفت یکی به شوهرش میگفت چرا همچین کردین؟! آقا مگه رسول الله نگفته بود !! چرا علی رو گذاشتین کنار؟! چرا اینا رو آوردین سرکار؟! خب اینا نیس که اون اول کار تو غوغا سالاری گیر کرده بودن آرام آرام موج بیداری از زهرا به زنها از زن ها به خانه ها برگشت شروع شد...👌