eitaa logo
|بهارنارنج|
171 دنبال‌کننده
465 عکس
59 ویدیو
7 فایل
🔆 بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆 ✨‌مطالب این کانال، نذر سلامتی و ظهور حضرت حجت (عج) است فاطمه‌ام افــضـــلی مادر| نویسنده| کتــــــاب‌خوار| کارشناس‌ارشد فلسفه| مشغولِ عکاسی‌وتصویرگری‌وجهادِفرهنگی| 🔰 @mrs_faaf
مشاهده در ایتا
دانلود
|بهارنارنج|
🪴 خبر آمد خبری در راه است... ظرف یکی‌دو روز آینده، منتظر عیدی من باشید و چشم از کانال بر ندارید :)
🪴 🍃بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر خیلی بد است آدم گم بشود. خودش نه، آرزوهایش و خاطراتش. همان معجزه‌ای است که درهای ذهنت را باز می‌کند و کم‌کم از ته انباری نمور خاطرات، سرک می‌کشی و می‌آیی وسط حیاط زندگی، کنار شمعدانی‌های قرمز لب حوض. مبنایی که شوی تازه یادت می‌آید توی بچگی، درخت اکالیپتوسی سر کوچه‌تان بوده که محل قرار تو با هانیه بوده. هانیه، همان دختر سرکشِ فرزند طلاقی که پدرش را بیشتر از مادرش دوست داشت و توی مدرسه هیچ‌کس -به جز تو- باهایش رفیق نمی‌شد. مبنایی که شوی تازه می‌فهمی تو، به اندازه nرمان، تجربه زیسته داری و زندگی‌ات آن‌قدرها هم معمولی نیست. حالا ما -- منتظرت هستیم. جایی حوالی بهار. در دوره . و این هم عیدانه من به شما. از طریق این لینک وارد شوید و کد «eydaneh» را بنویسید. http://B2n.ir/b26282 راستی؛ مبنا ته ندارد اما لطفا شما تا تهش بیایید! ما در ، منتظرتان هستیم. قرار ما، سال دیگر، همین موقع‌ها، باشگاه :) 🔰 @baahaarnaranj ‌‌ ‌‌
🪴 🍃بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر و ما، یک روز مانده به بهار، وارد شدیم. بعد از جلسه خوش‌آمد باشگاه، جمله حاج قاسم را نوشتم و چسباندمش گـَلِ دیوار، درست روبروی میزم. آیه ۵۵-۵۴ سوره قمر که برکت می‌دهد به وقت را زدم بالایش. عکس «نورٌ علیٰ نور» را هم گذاشتم روبرویم. دیوان حافظ جان را باز کردم و خواندم: سزد کز خاتم لعلش زنم لافِ سلیمانی چو اسم اعظمم باشد، چه باک از اهرمن دارم؟ با این ترکیب، حالا دیگر خوب یادم می‌ماند آنقدر کارِ روی زمین‌مانده داریم که وقت خواب نیست. وقت پاپس کشیدن نیست. وقت ترسیدن نیست. وقت کم آوردن نیست. ما، در زمانه زندگی می‌کنیم و از قضا . راستی فقط تا ساعت صفر امشب وقت داری مبنایی شوی! :) ۲۸/اسفند/۱۴۰۲ 🔰 @baahaarnaranj ‌‌ ‌‌
🪴 خیلی بد است آدم گم بشود. خودش نه، آرزوهایش و خاطراتش. همان معجزه‌ای است که درهای ذهنت را باز می‌کند و کم‌کم از ته انباری نمور خاطرات، سرک می‌کشی و می‌آیی وسط حیاط زندگی، کنار شمعدانی‌های قرمز لب حوض. مبنایی که شوی تازه یادت می‌آید توی بچگی، درخت اکالیپتوسی سر کوچه‌تان بوده که محل قرار تو با هانیه بوده. هانیه، همان دختر سرکشِ فرزند طلاقی که پدرش را بیشتر از مادرش دوست داشت و توی مدرسه هیچ‌کس -به جز تو- باهایش رفیق نمی‌شد. مبنایی که شوی تازه می‌فهمی تو، به اندازه nرمان، تجربه زیسته داری و زندگی‌ات آن‌قدرها هم معمولی نیست. حالا ما -- منتظرت هستیم. در دوره نویسندگی خلاق. دریافت برنامه دوره و ثبت‌نام: ✏️ https://B2n.ir/r83815 راستی؛ مبنا ته ندارد اما لطفا شما تا تهش بیایید! ما در ، منتظرتان هستیم. قرار ما، سال دیگر، همین موقع‌ها، باشگاه :) 🔰 @baahaarnaranj ‌‌ ‌‌