#کتاب و کتابخوانی
حکایات از درسهای عرفانی، اخلاقی حضرت استاد شیخ عبدالقائم شوشتری
📿
یکمرتبه درکتابخانهی مدرسهی فیضیّه نشسته بودم و در مورد اسماءالله کار میکردم.
یک رفیق که همسفرِ ما در مسائل معنوی بود و هست، ایشان مشغول مطالعه کتابهای علمی بود. به او گفتم:
_تو و طوبی و ما و قامت دوست _فکر هرکس بهقدر همّت اوست (دیوانحافظ نسخهقدسی)
تو بهمین عبارات مشغول باش!
به همین ضَرَبَ ضَرَبَ و ما هم به #اسماءالله.
ببینیم چه کسی برنده میشود؟! همانجا منقلب شد و چنان گریه کرد که مطالعهاش تعطیل شد.
📚 برگرفته از کتاب:
#خِرمن_معرفت
استاد حاج شیخ عبدالقائم شوشتری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
#سِرّ #عید نوروز 🌱 در محضر علامه_مروجی_سبزواری #سخن_بزرگان کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
👆🌷قرآن مجید🌷
✨أَوَلَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بقَادرٍ عَلَی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَی وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ
آیا آن ذات قادری که آسمانها و زمین را خلق فرموده قدرت ندارد که مشابه این آدمها را خلق جدید بفرماید! البته که می تواند و او آن به وفور خلق کنندهی دانا به انواع خلقتهاست.
يس(81)
#قیامت #عبرت #تبیین
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
4_5931432054334952314.mp3
2.58M
#پادکست
🔹آبدر کشتی،هلاکِکشتی است/
🔹آب اندر زیر کشتی پُشتی است/
#پاکسازی #نکات_اخلاقی
🧎♂در محضر
علامه_مروجی_سبزواری
(دامت برکاته)
🍃برگرفتهاز:
جلسات تفسیرمثنوی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
4_6016841039543797670.mp3
13.24M
#شرح_حدیث_معراج
جلسه پنجاه و ششم
درمحضر علامه_مروجی_سبزواری
🔹دقیقه ۳
کوهِ مَن(جبل انانیت)!
این کوه بین انسان و خدا واسطه است.
و انسان نمیتواند خدا را ببیند، مگر اینکه این کوه از بین برود.
🏜
🔹دقیقه ۵
حضرت موسی(ع):
🔹دقیقه ۹
پرهیز یعنی چه؟
زاهد کيست؟
🔹دقیقه ۱۴
اگر کسی عقل الهیش باز شود،عقل معاش او هم باز میشود.
🔹دقیقه ۱۶
" و ان الدار الآخره لهی الحیوان" ۶۴،عنکبوت
دار آخرت حیات است، این دنیا حیات نیست
🔹دقیقه ۲۲
چرا پیش مردم که هستیم، گناه نمیکنیم؟ چرا انسانها در خلوت گناه میکنند؟
چرا از مردم، بیشتر از خدا، حساب میبرند...
《 #مذاکره
لعنت به صهیون و صهیونی
#غزه_تحت_القصف 》
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
یذَره #کتاب
توحید_عشاق
#شیخ_نخودکی_اصفهانی
🔹از آن مردِ خدا از دیده اُمّی بود پنهان/
🔹که عارف، داغ بر دل دارد و زاهد به پیشانی/
📜کرامات حضرت شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی قَدّسسرّه
👳♂
حکایت ۷_ و نیز همان سیّد (سید ابوالقاسم هندی) نقل میکرد:
روزی مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی بمن دستور داد که به شهر تربت جام بروم.
و شب را در کوه "بیجک صلوة" بمانم و پیش از طلوع آفتاب مقداری معین از علفی که نشانی آنرا داده بودند بچینم و با خود بیاورم.
طبق دستور به تربت رفتم.
اهالی مرا از ماندنِ شب در آن کوه، منع کردند و گفتند:
دراین کوه، ارواحی هستند و به اشخاصی که درآنجا بخوابند آسیب خواهند رسانید. اما من به گفته آنها ترتیب اثر ندادم و به آن کوه رفتم.
👻
هنگام غروب که فرا رسید، سر و صدای فراوانی به گوشم خورد، مرکب خود را دیدم که آرام نمیگیرد و مانند آنست که از کسی فرار میکند. ناگهان فریاد زدم:
من فرستادهی حاج شیخ حسنعلی هستم! اگر به من آسیبی برسانید شکایت شما را به او خواهم برد.
با این جمله سر و صداها تمام شد و به من هم صدمهای نرسید.
خلاصه شب را در کوه خوابیدم و پیش از آفتاب، علفها را برطبق نشانی و بمقدار معیّن چیدم.
ولی درهمین وقت به این اندیشه افتادم که خوب است مقداری هم برای خود بچینم شاید روزی مرا به کار آمد.
به محض آنکه خواستم فکر خود را عملی کنم ناگاه دیدم که سنگهای عظیمی از بالای کوه سرازیر شد، چهارپای من افسار خود را پاره کرد که فرار کند، آنرا گرفتم و استوارتر بستم.
⚠️
باز فکر کردم که شاید حرکت سنگها امری طبیعی بوده است خواستم مجدداً به چیدن آن گیاه بپردازم که دیدم باز سنگها شروع به غلطیدن کرد.
اینبار فهمیدم که این ماجرا امری طبیعی نیست در نتیجه از آن کار صرف نظر کردم و به مشهد بازگشتم و خدمت حاج شیخ رسیدم.
حاج شیخ چون مرا دیدند فرمودند:
تو را چه به این فضولیها؟
چرا میخواستی بیش از حدی که دستور داده بودم از آن گیاه بچینی؟
📛
آنوقت بود که متوجه شدم آن مردِ بزرگ، در طول انجام مأموریتم، همواره مراقب حال و کار من بوده است.
📚برگرفته از کتاب:
#نشان_از_بی_نشانها
(جلداول،ص ۴۸۰)
مؤلف: علی مقدادی اصفهانی فرزند گرامیِ شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
➖
@babarokn
کلبه عُشاق
💦 #تفسیر_مثنوی جلسه هجدهم ١٨ #علامه_مروجی_سبزواری 🔹شروع از بیت (دقیقه ۳): دل بدو دادند ترسایان تما
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ریلز
ابلهی! صیاد آن سایه شود...
#حقیقت کجاست⁉️
🐀🐺🐜
در محضر
علامه_مروجی_سبزواری
🍃ادامهبحث درجلسهٔ هجدهم
تفسیر #مثنوی_معنوی دنبال کنید.
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
#نهج_البلاغه 🌷
📜ترجمه خطبه ۱۶۸
پس از بیعت مردم با امام علیه السّلام در سال ۳۵ هجری قمری گروهی از صحابه گفتند:
ای کاش شورشیان بر ضد عثمان را کیفر میدادی؟
پاسخ فرمود:
⚠️
۱_ واقع بینی در مبارزه:
ای برادران! از آنچه شما میدانید بیاطّلاع نیستم. اما قدرت اجرای آنرا چگونه بدست آورم؟
آنان با ساز و برگ و نیرو براه افتادند، برما تسلط دارند و ما بر آنها قدرتی نداریم!
هم اکنون بردگانِ شما با آنها میجوشند(همانند غربزدگان و منافقین وطنی).
و بادیه نشینانِ اطرافِ شما به آنها پیوستهاند(کشورهای همسایه).
🤕
#برای_ایران
آنها درمیان شما زندگی میکنند. و هرمشکلی را که بخواهند بر شما تحمیل میکنند. آیا برای خواستههای خود توانایید؟
⁉️
۲_مشکلات جنگ داخلی
کاری که پیش آمده از جاهلیت است. شورشیان یار و یاور دارند.
اگر برای کیفر دادنشان حرکتی آغاز شود مردم به چنددسته تقسیم میشوند:
★گروهی خواستههای شما را دارند
★و عدهای برخلاف شما فکر میکنند
★و گروهی نه این را میپسندند و نه آن را.
پس صبر کنید تا مردم آرام شوند و دلهای مضطرب درجای خود قرار گیرد. و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود.
۳_ضرورت اطاعت از رهبری
🧎♂
اکنون مرا آسوده گذارید و در انتظار فرمانِ من باشید. کاری نکنید که قدرت، ما را تضعیف کند، و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد و سستی و زبونی به بار آورد.
این جریان سیاسی را تا میتوانم مهار میکنم. اما اگر راه چارهای نیابم، با آنان میجنگم که:
سرانجامِ درمان، داغ کردن است. 【فَآخِرُ الدَّواءِ الکَیُّ:
ضرب المثلی در زبان عرب است. یعنی بقول حافظ:
تیغ سزاست هر که را درک سخن نمیکند.】
#امریکا
📚برگرفته از نهج البلاغه:
ترجمه: دشتی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
May 11
کتاب #داستانهای_شاهنامه
📚معرفی شخصیتهای شاهنامه فردوسی
➖بخش نهم
افراسیاب
🥷
سالها گذشت و منوچهرشاه که پیر شده بود پادشاهی را به پسرش نوذر سپرد و او را به نیکوکاری و درستکاری سفارش کرد و از دنیا رفت.
اما نوذر نصیحت پدرش را فراموش کرد و بزرگان و موبدان را رنجاند. سرکشیها آغاز شد و نوذر را وحشت فرا گرفت و دست به دامان سام شد.
سام بلافاصله به ایران آمد و دلاوران را سرزنش کرد که نوذر از نژاد پادشاهان است و پادشاهی فقط شایستهی اوست. اگر هم شاه به بیراهه رفته باید او را راهنمایی و نصیحت کرد.
بزرگان پذیرفتند و سام با این روش بین آنها آشتی برقرار کرد و به زابل برگشت.
وقتی پادشاه توران، پشنگ، از مرگ منوچهر باخبر شد با نامداران و بزرگان به گفتگو نشست که اکنون زمان مناسبی برای حمله به ایران است. و باید برای گرفتن انتقامِ سلَم و تور، آماده شوید.
⚔
افراسیاب، پسر پشنگ، با دلی پُر از کینه اعلام کرد که برای جنگ با ایرانیان آماده است. خبر حمله تورانیان به نوذر رسید و بلافاصله به مقابله با آنها برخاست.
دراین میان، سام از دنیا رفت. افراسیاب فکر کرد که از سوگواری زال استفاده ببرد،
و سیستان و کابلستان را نیز تصرف کند. پس سی هزار سوار به سوی سیستان فرستاد.
#سیستان
در میدان نبرد وقتی نوذر فهمید که توان مقابله با تورانیان را ندارد به پسرانش، توس و گُستَهَم دستور داد به پارس رفته و زنان و فرزندانش را به کوه البرز ببرند تا از آسیب تورانیان در امان بمانند. نبرد دو روز متوقف شد، روز سوم نبردی دیگر آغاز گردید.
شاپورِ نستوه که سمت راستِ سپاه ایران را فرماندهی میکرد کشته شد و رخنه در سپاه افتاد. نوذر به قلعهای پناه برد و جنگ متوقف شد.
پارس
افراسیاب از فرصت استفاده کرد و سپاهی را بطرف پارس فرستاد تا زنان و فرزندانِ دلاورانِ ایرانی را به قتل برسانند.
🗡
قارَن که فرماندهی سپاه ایران بود از ماجرا باخبر شد و با سپاهی بطرف پارس رفت. افراسیاب بار دیگر به سپاه ایران حمله کرد و پس از نبردی سنگین، نوذر و سرداران ایرانی به اسارت تورانیان درآمدند.
افراسیاب در میان ایرانیان، قارَن را ندید و اطمینان پیدا کرد که او به پارس رفته است، پس سپاهی را بدنبال او فرستاد اما آنها از قارَن شکست خوردند.
زابل
از طرف دیگر، سپاهی از تورانیان به زابل نزدیک شد. زال برای به خاک سپردن سام به بیرون شهر رفته بود و مهراب موقتاً بر تخت فرمانروایی نشسته بود. او با دیدن تورانیان وحشت کرد و بدنبال چارهای گشت و توانست با حیلهای زال را از حضور سپاه توران با خبر کند...
ادامه دارد...انشاءالله
👋
🍃⭕️برای دسترسی به داستانهای قبلیِ شاهنامه، لطفاً روی 👈 #شاهنامه_فردوسی بزنید.
سپس با فِلشِ پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️🍃
برگرفته از کتاب:
داستانهای #شاهنامه_فردوسی
👀 کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn
4_6003513820448818677.mp3
14.25M
💦 #تفسیر_مثنوی
جلسه بیست و دوم
علامه_مروجی_سبزواری
📗
موضوع داستان:
➖ادامه داستان وزیر پادشاهِ جهود که نصرانیان را میکُشت از بهر تعصب
#غزه_تحت_القصف
🔻عناوین:
🔹 دقیقه ۶:
#داستان زره نپوشیدن حضرت حمزه(ع)
🔹 دقیقه ۹:
مصیبت بسته بودن قلب
🔹 دقیقه ۱۴:
راه باز شدن حواس باطنی
🔹 دقیقه ۲۸:
#داستان موسی و شبان
🔹 دقیقه ۳۱:
آتش فراق در دل عاشق
🔹 دقیقه ۳۵:
#داستان مجنون و فصّاد
کلبه عشاق
https://eitaa.com/babarokn