eitaa logo
کلبه عُشاق
3.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
670 ویدیو
2 فایل
با دوقبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) ⚘️کپی حلال ⛔تبلیغ نداریم #بابارکن_الدین شیرازی،بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو..ادامه👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مروج توحید
هو الفتاح سلام علیکم با عنایت عقیله بنی هاشم کبری سلام الله علیها از امروز سلسله گفتگوهای صمیمانه حضرت استاد را در محفلی دوستانه، با عنوان "حدیث آرزومندی" در کانال قرار می دهیم تا همگان از این سفره معنوی توشه برگیرند. لازم به ذکر است این گفتگوها در صورت مساعد بودن حال استاد برگزار می شود و قرار گرفتن آن  در کانال تحت نظم خاصی نخواهد بود. ------------------------------- 🆔 @moravej_tohid
علامه مروجی سبزواری ابقاه الله4_5865991995582845820.mp3
زمان: حجم: 1.62M
# فایل_صوتی_کوتاه 💢«حضرت زینب(س) مظهر مقام جبرئیلی» 🎤در محضر (طال عمره) 🍃برگرفته از: توحید_صدوق جلسهٔ شصت‌وسه کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
اصفهان، خ‌ سعادت‌آباد، 🧕 ➖پوشش ایرانی ‼️⁉️ گفته بودند: بانوی ایرانی اصالتش را با چادر و لچک از دست داده؛ اصلاً بانوی ایرانی مسلمان نبوده است. با این چادر مشکی، عرب شده است. بانوی ایرانی، لباس شایسته می‌خواهد. بعد هم لباس و کلاه فرنگی آوردند و لباس غربی‌ها شد لباس شایسته‌ی زنان ایرانی. 🤵‍♀👩‍🎤 حاج میرزاآقا همسرِ بانو، دست روی دست می‌زد. خسته و ناراحت که می‌شد روبروی بانویش می‌نشست و حرف می‌زد. و همین حرف زدن و گوش دادن‌های بی‌منّتِ بانو، آرامش می‌کرد. آن روز لب و دهان حاج‌میرزا از حرص می‌لرزید و از اوضاع زنان و حرف‌های بازاری‌ها می‌گفت. بانو به صورت میرزا لبخند می‌زد؛ اما دلش می‌گرفت از این همه گمراهی. بعد از آن پشت میزش می‌نشست و دست به قلم می‌بُرد تا روی کاغذ، جوابِ تمامِ این شبهه‌ها را بدهد. کتاب "روش خوشبختی" پاسخی بود از طرف بانو، برای سؤالاتِ خیلی از زنانِ ایرانی. 📚 ⭕️لطفاً روی هشتک 👉 بزنید. و با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️ برگرفته از کتاب: کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn@babarokn
21.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹ادب در مصیبت 🏴 حضرت‌زینب‌سلام‌الله‌علیها: «مَا رأَیْتُ إِلَّا جَمیلَا» 🍃🌺🍃 در محضر (حفظه‌الله) ▫️ادامه بحث را در توحید_صدوق جلسهٔ صدوچهاردهم دنبال‌کنید. کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
⭕️ وداع امام حسین(ع) با بانوی کربلا، بمناسبت سالروز وفات حضرت زینب سلام‌الله علیها: 🔻🔻🌹🔻🔻 ▫️حضرت سیّدالشهداء، آماده‌‌ی رفتن به میدانِ رزم میشوند: _چون که خـود را یکه و تنها بـدیـد _خـویشتن‌را دور ازآن تـن‌هـا بدید _پس به چالاکى به پشت زیـن نشست _این بگـفت و بُرد سوى تـیـغ، دست ▫️بانوی کربلا، حضرت زینب‌کبری سلام‌الله علیها می‌روند که با برادر وداع کنند 💞 _خواهرش‌بر سینه‌و بر سر زنان _رفـت تا گـیرد بـرادر را، عنان _سیل اشکش‌بـست بر وى راه‌را _دود آهش کرد حـیران شـاه را _کاى سوارِ سر گِران کم‌کن شتاب _جان من لَختى سبک‌تر زن رکاب _تا ببـوسم آن رخ دلـجـوى تو _تا بـبویم آن شـکـنج مـوى تو _شه سراپا گرم‌شوق و مست ناز _گوشه‌چشمى بدان سو کرد بـاز _دید!مِشکین‌مویى از جنس زنـان _بر فلک دستى و دستى بر عِـنان _زن مگـو مرد آفرینِ روزگـار _زن‌مگو بِنت‌ُالْجَلال اُخت‌ُالْوَقار _زن‌مگو خاکِ دَرَش نقشِ‌جَبـین _زن مگو دست خدا در آسـتـین 🔹وداع امام‌حسین(ع) با حضرت زینب سلام‌الله علیها 💔 ▫️حضرت سیّدالشهداء علیه‌السّلام قبل از رفتن به میدان رزم با خواهربزرگوارشان وداع میکنند 😢 _پس‌ز جان برخواهر استقبال‌کرد _تا رخش بوسد الف را دال کرد _همچو جان خود در آغوشش کشید _این سخن آهسته در گوشش کشید _کای عِنان‌گیرِ من، آیا زینبی؟ _یا که آهِ دردمندان در شبی؟ _باتو هستم جان‌خواهر همسفر _تو به پا این‌راه کوبی من به‌سر _جان خواهر در غمم زاری مکن _ با صدا بَهرَم عزاداری مکن _هرچه باشد تو علی را دختری _ماده شیرا کی کم از شیر نری _با زبان زینبی شه آنچه گفت _با حسینی‌گوش زینب‌می‌شنفت _با حسینی‌لب، هرآنچه گفت راز _شه به‌گوشِ زینبی بشنید باز _گفت زینب در جواب، آن شاه را _کای فروزان کرده مهر و ماه را _هر دو در انجام طاعت کاملیم _هر یکی امر دگر را حاملیم _تو شهادت جستی ای‌سِبط رسول _من اسیری را به جان کردم قبول ... 《گنجینةالاسرار》 📚 از: 《عمان سامانی》 👳‍♂ کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
علامه مروجی سبزواری ابقاه الله4_5865991995582845823.mp3
زمان: حجم: 1.79M
نقش حضرت‌زینب(س)در سیر الی‌الله امام‌حسین ع 🕊 🎤در محضر (طال عمره) برگرفته‌از:شرح توحید_صدوق جلسهٔ شصت‌وسه کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn@babarokn
در ذی‌الحجه ۱۴۲۴ هجری قمری ملاقاتی بسیار پُربار و صمیمی بین حضرت استاد و جناب آیت‌الله نجفی در تهران صورت گرفت. دراین ملاقات مطالب خوبی ردّ و بدل شد. از آنجمله: جناب دکتر بانکی از جناب آیت‌الله حاج سیّد احمد نجفی پرسید: چرا نام سلام‌الله علیها در زیارت عاشورا نیست؟ ⁉️ ایشان پس از تأمل کوتاهی فرمودند: از خودِ بپرس! مگر حقیقت او کمتر از حقیقتِ مومن است؟ همان‌طوری که در قرآن نام حضرت امیرالمومنین علیه‌السّلام نیست. ولی تمام قرآن از فضائل علی علیه‌السّلام پُر است. در زیارت عاشورا هم نام بی‌بی نیامده ولی تمام آن، فضائل و مصائبِ بی‌بی سلام‌الله علیها است. حضرت آقای شوشتری پرسیدند: چه سفارشی برای ماه مُحرّم و صفر که در آستانه آن هستیم دارید؟ فرمودند: محرّم و صفر، سفارش و توصیه نمی‌خواهد. چرا که جوشش درون است. خودجوش است. اما راجع به باید کار کرد. تبلیغ کرد. چرا که در آیه داریم "بلغ" و به حکم "بلغ" باید تبلیغ کرد. و چون تبلیغ از غدیر فراموش شد سقیفه و بقیه مسائل پیش آمد. در بیان خرابکاری بعضی از افراد جناب سیّد والا مقام فرمودند: آقای شوشتری امان از مُریدانِ خَر، که با ندانم کاری‌هایشان، هم خودشان را و هم پیرشان و مرادشان و بزرگشان را به زحمت می‌اندازند. برگرفته از کتاب: استاد حاج شیخ عبدالقائم شوشتری کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
مدافعان حرم 🪖 شهید سرلشکر پاسدار، حسین همدانی ➖قسمت چهارم 📝 بخشی از خاطرات همسرِ سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ۱۳۹۵ 💚 (س) 🏴 دمشق ناهار را توی بازار قدیمی و آرام که فاصله‌ی زیادی با حرم حضرت رقیه سلام الله علیها نداشت، خوردیم. در این بازار آثاری از جنگ دیده نمی‌شد. تنها فرق عمده که نسبت به بازار کنار حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به چشم می‌خورد، مردمانی بودند که در بازار رفت و آمد داشتند. سارا با غمی که دلیلش خیلی برایم روشن نبود از حسین پرسید: " اسم این بازار چیه؟ " _الحمیدیه. سارا گفت: کاش حرم حضرت زینب (س) هم کنار این بازار بود! حسین بلافاصله گفت: اگر می‌شد که خوب بود اما ظاهراً نمی‌شه! اینجا بازار شامه، بازار شام هم که اسمش با خودشه! حسین ادامه داد: " البته یه راه داره! " تنها راهش کاریه شبیه کار حضرت زینب ! خانم زینب(س) در آنروز، کوفه و کاخ یزید رو متحول کرد و امروز هم ما باید حقانیّت اسلام و مظلومیت حضرت زینب (س) رو به همه‌ی دنیا برسونیم! ...من با لحنی که بوی نگرانی داشت پرسیدم: "حرمِ خانم چطور؟ امن هست؟" اشک تا پشت پرده‌ی چشمم آمد. اما در همانحال بارقه‌ای دلم را روشن کرد، اینکه خوشحال شدم که در این اوضاع و احوالِ غُربتِ خانم زینب(س)، حسین را که برای دفاع از حرمِ خانم زینب(س) آمده را تنها نگذاشته‌ام. ابوحاتم برای عوض کردن موضوعِ بحث گفت: در مسیر آمدن به فرودگاه بسمت شما از حاج آقا پرسیدم: چرا زن و بچه‌تون را توی این اوضاع بحرانی به دمشق می‌آرید؟! حاج آقا جواب جالبی بهم دادن، گفتند: اتفاقاً همین موضوع را آقای بشار اسد، دیروز ازشون پرسیده که در جوابشون گفتن: ☝️ من پیرو مکتب حسین‌بن‌علی‌ام. سیّدالشهدا همه هستی‌شون رو از زن و فرزند و برادر و خواهر تا دخترِ سه ساله به کربلا بردند تا همه بدونن که ایشون از هیچ چیزی برای نجات مردم، دریغ ندارند! 👌 با خودم فکر کردم؛ البته حسینی که من طی سال‌های سالِ زندگی، می‌شناختم، مومن بود. معتقد بود. عمیق بود. پاکباز هم بود. اما این خصوصیات در مسیر انقلاب و دفاع مقدّس خودمان بروز و ظهور پیدا می‌کرد. حالا چه عاملی یا چه اتفاقی او را به این حدّ از جانبازی رسانده که حاضر است برای این مردم هرچه دارد و ندارد را در طَبَق اخلاص بگذارد، احساس کردم این هم از اثرات همین چهار ماه مجاورت و مجاهدت در راه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها است. بعد از خوردن غذا بسمت سفارتِ ایران حرکت کردیم. حسین گفت: از اینجا باید بروم دنبال کاری، شما هم با ابوحاتم برین بسمت بیروت. ...نزدیک‌های عصر بود که از هم جدا شدیم. حسین رفت و شور و حال را هم از بین‌مان بُرد. ابوحاتم که این پژمردگیِ ما را دیده بود، خواست که تغییری درحالِ ما ایجاد کند. برای همین گفت: هرچه از دمشق دورتر می‌شویم اثرات تخریبی جنگ کمتر می‌شه. مُسلّحین خیلی از مناطق اطراف دمشق را هم تصرف کردند مثل همین منطقه زبدانی که سرِ راهِمونه. نام زبدانی خیلی برایم آشنا بود، اما یادم نمی‌آمد که کجا و چطور آن را شنیده‌ام؟! کمی با خودم کلنجار رفتم تا یادم آمد که نام آن را سال‌ها قبل، در دوران دفاع مقدّس، از حسین شنیده بودم. روزهای پس از آزادی خرمشهر در خردادماه ۱۳۶۱ شمسی، پس از عملیات رمضان برایم گفته بود که: رزمندگان لشکر محمّد رسول‌الله (ص) به فرماندهی برای مقابله با حمله احتمالی اسرائیل به منطقه زبدانی رفتند. حسین همیشه حسرت آن روزهایی را می‌خورد که پای پله‌ی هواپیما از حاج احمد متوسلیان جدا شد. حسین به جبهه بازگشت و حاج احمد رفت به جنوبِ لبنان. رفتنی که البته تا امروز بازگشتی نداشته است..😔 👈《چاپ سیزدهم کتاب در سال ۱۳۹۵》 ⭕️ برای‌دسترسی‌به قسمتهای قبل، لطفاً روی هشتک 👉بزنید. و با فِلش‌ پایینِ صفحه، به قسمت‌های قبلی بروید.⭕️ 📚برگرفته از کتاب: ص ۵۰_۵۵ خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی، همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی ۱۳۹۵ کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn