#توحید_عشّاق
#یذَره_کتاب
خواندن یکی از #داستانهای_مثنوی،
(روستائی و گاو) توسط
#سیّد_هاشم_حدّاد در اولین ملاقاتم
در حالیکه مشغول کار بود و لحظه ای کوره و چکش و گاز انبر آهنگیر نشد، این اشعار را با چه لحنی و چه صدایی و چه شوری و چه عشقی چه روحانیّتی برای من(آیت الله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی) خواند:
روستائی گاو در آخور ببست/
شیر،گاوش خورد و بر جایش نشست
روستائی شد در آخور سوی گاو/
گاو را می جست شب آن کنجکاو
دست می مالید بر اعضای شیر/
پشت و پهلو، گاه بالا گاه زیر
گفت شیر، اَر روشنی افزون بُدی/
زَهره اش بدریدی و دلخون شدی
این چنین گستاخ زان میخاردم/
کو در این شب گاو می پنداردم
حق همی گوید که ای مغرورِ کور/
نی ز نامم پاره پاره گشت طور
که لَو اَنزَلنا کِتابًا لِلجَبَل/
لَانصَدَع ثُمَّ نقَطَع ثُمَّ ارتَحَل
در تعلیقه ی مثنوی گوید: لَو اَنزَلنا هَذاالقُرءانَ عَلَی جَبَلِ.... . یعنی اگر این قرآن مجید را بر کوهی(طور) میفرستادیم، میدیدیم(میدیدی) او را ترسنده و شکافته شده از بیمِ خدا؛ اینست مَثلها که میزنیم.
برگرفته از #کتاب_روح_مجرد
حاج سیّدهاشم حدّاد
#داستانهای_مثنوی
حکایت فیل در تاریکی
#توحید_عشّاق
#مثنوی مولانا
.....اما یک جور اختلاف ِ دیگر هم در درون دین بوجود آمد آنهم توسط علمای دین.
بطوری که هیچ موضوعی در دین را سراغ نداریم که درآن اختلاف نکرده باشند.🤔
#قرآن منشاء این اختلاف در خود دین را که از سوی خود علمای دین ایجاد میشود ناشی از ظلمی میداند که در نفسهای این عالمان کامن است. که همان ظلم به نفس است و به خودشان ظلم کرده اند.😳
پیل اندر خانه ی تاریک بود/
عرضه را آورده بودندش هنود/
از برای دیدنش مردم بسی/
اندر آن ظلمت همی شد هرکسی/
دیدنش با چشم چون ممکن نبود/
اندر آن تاریکیش کف می بسود/
حکایت اینها حکایت آن آدمهایی است که فیل ندیده بودند و #هندویان شب هنگام فیل را به شهرِ آنها آورده و در خانه ای برده بودند.
مردم شهر که مشتاق دیدن فیل بودند همان شبانه هجوم آوردند برای دیدن فیل.
و چون با چشم امکان دیدن فیل نبود، با کفِ دست خواستند ببینند فیل چه شکلی است.🥺
آن یکی را کف به خرطوم افتاد/
گفت همچون ناودانست این نهاد/
آن یکی را دست بر گوشش رسید/
آن برو چون بادبیزن شد پدید/
آن یکی را کف چو بر پایش بسود/
گفت شکل پیل دیدم چون عمود/
آن یکی بر پشت او بنهاد دست/
گفت خود این پیل چون تختی بُدست/
همچنین هر یک به جزوی که رسید/
فهمِ آن میکرد هرجا می شنید/
کسی که به خرطومش دست میکشید، فیل را بشکل یک لوله تصور کرد.
کسی که بر گوشِ فیل دست می کشید، فیل را بصورت بادبزن تصور کرد.
کسی که دست به پای فیل میگذاشت، فیل را بشکل ستون مجسم کرد.
فرد دیگری دست روی کمر فیل کشید و فیل را به شکل تخت تجسم کرد.
ظلم به نفس یعنی اینکه نفس خودرا در همان حالت نازل و پست و حیوانی نگه داشتند و آن را تزکیه نکردند و انوار ملکوت را در #قلب جلوه گر نساختند و از راه عقل دنیایی (عقل جزئی) به سراغ فهمِ دین رفتند و از راه #قلب بسراغ شناخت آموزه های دینی نرفتند و نفسشان در مقابل روحشان حجابی سخت شده بود.😵💫😢🥺
از نظرگه گفتشان شد مختلف/
آن یکی دالَش لقب داد این الف/
علّت اختلاف آنها این بود که در تاریکی بسراغ شناختِ #فیل رفتند و در تاریکی با حسّی بسیار ضعیف خواستند فیل را بشناسند.
چرا که حسّ لامسه بر همه فیل احاطه نمیتواند داشته باشد.
اما اگر آنها با حس بینایی یا روشنایی بسوی فیل می رفتند دیگر درباره فیل دچار اختلاف نمی شدند.☺️😊
در کفِ هر یک اگر شمعی بُدی/
اختلاف از گفتشان بیرون شدی/
چشمِ حس همچون کف دست است و بس/
نیست کف را بر همه ی آن دست رس/
چشمِ دریا دیگرست و کف دگر/
کف،بِهِل و ز دیده ی دریا نگر/
همچنین عالمان دین میخواهند در ظلمتِ نفسِ خود با قوه ی عقلِ جزیی بسراغ شناخت خدا و ماوراءطبیعت بروند.
اگر آنها در فضای روشنِ باطن و قلبشان و با نورِ قدسیِ خود بسراغ شناخت خدا می رفتند دیگر اختلافی پیدا نمیکردند.
اینستکه چنین عالمانی نمیتوانند طبیبان نفوس باشند😔
این مطالب در وصف طبیبانی که از درمان کنیز در داستان پادشاه و کنیزک درمانده بودند مولانا فرمود:
جمله گفتندش که جانبازی کنیم/
فهم آریم و اَنبازی کنیم /
هریکی از ما مسیح عالمیست/
هر اَلَم را در کفِ ما مرهمیست/
گر خدا خواهد، نگفتند از بَطَر/
پس خدا بنمودشان عجز بشر/
این چنین عالمانی چون از نفس نگذشته اند چه بسا دچار #غرور و خودخواهی هم بشوند
#مُشرکان نیز در مقابلِ انبیاء ایستاده و به آنها گفتند: ما با علوم خودمان برای خود قانون درست میکنیم و نیازی به علوم الهیِ شما نداریم و به علم خودشان مغرور شدند.
امّا #انبیاء علیه السّلام با هم هیچ اختلافی نداشتند. دلیلش این بود که اختلاف در جایی است که چیزی را نبینیم و بخواهیم با رجوع به قرائن و شواهد ی درباره ی آن قضاوت کنیم. مثل ماجرای فیل در خانه ی تاریک☺️❤️
#کتاب_حکمت_پهلوانی
علّامه شیخ حمیدرضا #مروجی سبزواری
#داستانهای_مثنوی
#توحید_عشّاق
🍃حکایت فیل در تاریکی
🐘
.....اما یک جور اختلاف ِ دیگر هم در درون دین بوجود آمد آنهم توسط علمای دین.
بطوری که هیچ موضوعی در دین را سراغ نداریم که درآن اختلاف نکرده باشند.🤔
قرآن، منشاءِ این اختلاف در خودِ دین را، که از سوی خودِ علمای دین ایجاد میشود، ناشی از ظلمی میداند که در نفْسهای این عالمان است. که همان ظلم به نفس است و به خودشان ظلم کرده اند.😳
🔹پیل اندر خانهی تاریک بود/
🔹عرضهرا آورده بودندشهنود/
🔹از برای دیدنش مردم بسی/
🔹اندر آنظلمت همی شد هرکسی/
🔹دیدنشبا چشم،چون ممکن نبود/
🔹اندر آن تاریکیش کف می بسود/
حکایت اینها حکایت آن آدمهایی است که فیل ندیده بودند و #هندویان شبهنگام، فیل را به شهرِ آنها آورده و در خانهای برده بودند.
👀
مردم شهر که مشتاق دیدن فیل بودند همان شبانه هجوم آوردند برای دیدن فیل.
و چون با چشم امکان دیدن فیل نبود، با کفِ دست خواستند ببینند فیل چه شکلی است.
✋🤚
🔹آن یکی را کف به خرطوم افتاد/
🔹گفتهمچون ناودانست این نهاد/
🔹آن یکی را دست بر گوشش رسید/
🔹آن برو چون بادبیزن شد پدید/
🔹آن یکی را کف، چو بر پایش بسود/
🔹گفت شکلِ پیل دیدم چون عمود/
🔹آن یکی بر پشتِ او بنهاد دست/
🔹گفت خود این پیل چون تختی بُدست/
🔹همچنین هر یک به جزوی که رسید/
🔹فهمِ آن میکرد هرجا میشنید/
کسی که به خرطومش دست میکشید، فیل را بشکل یک لوله تصور کرد.
کسی که بر گوشِ فیل دست می کشید، فیل را بصورت بادبزن تصور کرد.
کسی که دست به پای فیل میگذاشت، فیل را بشکل ستون مجسم کرد.
فرد دیگری دست روی کمر فیل کشید و فیل را به شکل تخت تجسم کرد.
ظلم به نفس یعنی اینکه نفْسِ خود را در همان حالت نازل و پَست و حیوانی نگه داشتند. و آنرا تزکیه نکردند. و انوار ملکوت را در قلب جلوهگر نساختند و از راه عقلِ دنیایی، به سراغ فهمِ دین رفتند. و از راه #قلب، بسراغ شناخت آموزه های دینی نرفتند. و نفسشان در مقابل روحشان حجابی سخت شده بود.
🌫
🔹 از نظرگه گفتشان شد مختلف/
🔹آن یکی دالَش لقب داد این الف/
علّت اختلاف آنها این بود که در تاریکی بسراغ شناختِ #فیل رفتند و در تاریکی با حسّی بسیار ضعیف خواستند فیل را بشناسند.
چرا که حسّ لامسه بر همه فیل احاطه نمیتواند داشته باشد.
اما اگر آنها با حس بینایی یا روشنایی بسوی فیل می رفتند دیگر درباره فیل دچار اختلاف نمی شدند.☺️😊
🔹در کفِ هر یک اگر شمعی بُدی/
🔹اختلاف از گفتشان بیرون شدی/
🔹چشمِ حس همچون کف دست است و بس/
🔹نیست کف را بر همه ی آن دست رس/
🔹چشمِ دریا دیگرست و کف دگر/
🔹کف،بِهِل و ز دیدهی دریا نگر/
🕯
همچنین عالمان دین میخواهند در ظلمتِ نفسِ خود با قوه ی عقلِ جزیی بسراغ شناخت خدا و ماوراءطبیعت بروند.
اگر آنها در فضای روشنِ باطن و قلبشان و با نورِ قدسیِ خود بسراغ شناختِ خدا میرفتند دیگر اختلافی پیدا نمیکردند.
اینستکه چنین عالمانی نمیتوانند طبیبان نفوس باشند😔
این مطالب در وصف طبیبانی که از درمان کنیز در
#شرح_داستان_پادشاه_و_کنیزک
درمانده بودند مولانا فرمود:
🔹جمله گفتندش که جانبازی کنیم/
🔹فهم آریم و اَنبازی کنیم /
🔹هریکیاز ما، مسیح عالمیست/
🔹هر اَلَمرا درکفِ ما، مرهمیست/
🔹گر خدا خواهد، نگفتند از بَطَر/
🔹پس خدا بنمودشان عجز بشر/
این چنین عالمانی چون از نفس نگذشتهاند چه بسا دچار #غرور و خودخواهی هم بشوند.
#مُشرکان نیز در مقابلِ انبیاء ایستاده و به آنها گفتند: ما با علوم خودمان برای خود قانون درست میکنیم و نیازی به علوم الهیِ شما نداریم و به علم خودشان مغرور شدند.
✨امّا انبیاء علیهالسّلام با هم هیچ اختلافی نداشتند.
دلیلش این بود که اختلاف در جایی است که چیزی را نبینیم و بخواهیم با رجوع به قرائن و شواهدی دربارهی آن قضاوت کنیم. مثل ماجرایفیل در خانهی تاریک.
🕶🐘
#کتاب_حکمت_پهلوانی
علّامه شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc