eitaa logo
کلبه عُشاق
4.5هزار دنبال‌کننده
782 عکس
445 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت فیل در تاریکی مولانا .....اما یک جور اختلاف ِ دیگر هم در درون دین بوجود آمد آنهم توسط علمای دین. بطوری که هیچ موضوعی در دین را سراغ نداریم که درآن اختلاف نکرده باشند.🤔 منشاء این اختلاف در خود دین را که از سوی خود علمای دین ایجاد میشود ناشی از ظلمی میداند که در نفسهای این عالمان کامن است. که همان ظلم به نفس است و به خودشان ظلم کرده اند.😳 پیل اندر خانه ی تاریک بود/ عرضه را آورده بودندش هنود/ از برای دیدنش مردم بسی/ اندر آن ظلمت همی شد هرکسی/ دیدنش با چشم چون ممکن نبود/ اندر آن تاریکیش کف می بسود/ حکایت اینها حکایت آن آدمهایی است که فیل ندیده بودند و شب هنگام فیل را به شهرِ آنها آورده و در خانه ای برده بودند. مردم شهر که مشتاق دیدن فیل بودند همان شبانه هجوم آوردند برای دیدن فیل. و چون با چشم امکان دیدن فیل نبود، با کفِ دست خواستند ببینند فیل چه شکلی است.🥺 آن یکی را کف به خرطوم افتاد/ گفت همچون ناودانست این نهاد/ آن یکی را دست بر گوشش رسید/ آن برو چون بادبیزن شد پدید/ آن یکی را کف چو بر پایش بسود/ گفت شکل پیل دیدم چون عمود/ آن یکی بر پشت او بنهاد دست/ گفت خود این پیل چون تختی بُدست/ همچنین هر یک به جزوی که رسید/ فهمِ آن میکرد هرجا می شنید/ کسی که به خرطومش دست میکشید، فیل را بشکل یک لوله تصور کرد. کسی که بر گوشِ فیل دست می کشید، فیل را بصورت بادبزن تصور کرد. کسی که دست به پای فیل میگذاشت، فیل را بشکل ستون مجسم کرد. فرد دیگری دست روی کمر فیل کشید و فیل را به شکل تخت تجسم کرد. ظلم به نفس یعنی اینکه نفس خودرا در همان حالت نازل و پست و حیوانی نگه داشتند و آن را تزکیه نکردند و انوار ملکوت را در جلوه گر نساختند و از راه عقل دنیایی (عقل جزئی) به سراغ فهمِ دین رفتند و از راه بسراغ شناخت آموزه های دینی نرفتند و نفسشان در مقابل روحشان حجابی سخت شده بود.😵‍💫😢🥺 از نظرگه گفتشان شد مختلف/ آن یکی دالَش لقب داد این الف/ علّت اختلاف آنها این بود که در تاریکی بسراغ شناختِ رفتند و در تاریکی با حسّی بسیار ضعیف خواستند فیل را بشناسند. چرا که حسّ لامسه بر همه فیل احاطه نمیتواند داشته باشد. اما اگر آنها با حس بینایی یا روشنایی بسوی فیل می رفتند دیگر درباره فیل دچار اختلاف نمی شدند.☺️😊 در کفِ هر یک اگر شمعی بُدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی/ چشمِ حس همچون کف دست است و بس/ نیست کف را بر همه ی آن دست رس/ چشمِ دریا دیگرست و کف دگر/ کف،بِهِل و ز دیده ی دریا نگر/ همچنین عالمان دین میخواهند در ظلمتِ نفسِ خود با قوه ی عقلِ جزیی بسراغ شناخت خدا و ماوراءطبیعت بروند. اگر آنها در فضای روشنِ باطن و قلبشان و با نورِ قدسیِ خود بسراغ شناخت خدا می رفتند دیگر اختلافی پیدا نمیکردند. اینستکه چنین عالمانی نمیتوانند طبیبان نفوس باشند😔 این مطالب در وصف طبیبانی که از درمان کنیز در داستان پادشاه و کنیزک درمانده بودند مولانا فرمود: جمله گفتندش که جانبازی کنیم/ فهم آریم و اَنبازی کنیم / هریکی از ما مسیح عالمیست/ هر اَلَم را در کفِ ما مرهمیست/ گر خدا خواهد، نگفتند از بَطَر/ پس خدا بنمودشان عجز بشر/ این چنین عالمانی چون از نفس نگذشته اند چه بسا دچار و خودخواهی هم بشوند نیز در مقابلِ انبیاء ایستاده و به آنها گفتند: ما با علوم خودمان برای خود قانون درست میکنیم و نیازی به علوم الهیِ شما نداریم و به علم خودشان مغرور شدند. امّا علیه السّلام با هم هیچ اختلافی نداشتند. دلیلش این بود که اختلاف در جایی است که چیزی را نبینیم و بخواهیم با رجوع به قرائن و شواهد ی درباره ی آن قضاوت کنیم. مثل ماجرای فیل در خانه ی تاریک☺️❤️ علّامه شیخ حمیدرضا سبزواری
کلبه عُشاق
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی -------------------------------- مدفون در تخت فولاد ، ایوانِ
______ مدفون در تخت فولاد ، ایوانِ ورودی بابارُکن الدین -------------------------- 🔸🔸🔸 🌷سیلی زدن مردِ قصاب چراغعلی خانِ زنگنه، حاکم اصفهان بود که در سال ۱۲۶۵ قمری به حکومت آمد و مدتی حکمرانی داشت مردی و معرفت دوست بود. و به صحبت عرفا و اربابِ حال، رغبتی داشت. وسایل برانگیخت که به زیارت ملا حسن بیاید.ملا حسن اجازه نداد چون در خواهشِ ملاقات تاکید کرد، یک روز خود ملا حسن به ملاقات حاکم رفت. او را نشناختند و از در بیرون راندند. این خبر به حاکم رسید.و سراسیمه بیرون دوید و خود را روی قدم های ملا حسن انداخت و با احترام هرچه تمام‌تر او را به منزل برد و همچون بندگانِ خدمتگزار، پیش او بایستاد و لوازم و خاکبوسی به جای آورد و خواهش کرد چیزی در خانه او تناول کند. ملا حسن به عذر اینکه روزه واجب گرفته است چیزی نخورد (حقیقت مطلب این است که ملا حسن بیشتر ایام سال روزه‌دار بود). مجدداً درخواست کرد که حداقل چیزی از او بخواهد. ملا حسن گفت: این را می‌خواهم که دیگر خواهشِ ملاقات نکنی! چون از منزل چراغ علی خان بیرون آمد در راه برگشت، به دَکه رفت که برای غذای شب کمی گوشت بخرد. دست او به تخته ی قصاب خورد و به خاطر ظاهر مندرس و ژولیده ی وی، قصاب پنداشت، او گدایِ است که دستگاه او را کرده. او را با مشت و لگد از دکه بیرون انداخت و چندان محکمی بر صورت او نواخت که اثرش بر رخسار وی نمودار بود. چون به مدرسه بازگشت، دور او را گرفته که در محضر حاکم چه گذشت و اثر سیلی از کجاست؟ ملاحسن با کمال متانت و خونسردی ماجرا را شرح داد و گفت: از قصاب ممنونم که من را و حاکم را از مغزم بیرون کرد. همانطور که رفته بودم بازگشتم... 👋 ادامه دارد... انشاالله برگرفته از: https://eitaa.com/babarokn
🍃حکایت فیل در تاریکی 🦣🐘 .....اما یک جور اختلاف ِ دیگر هم در درون دین بوجود آمد آنهم توسط علمای دین. بطوری که هیچ موضوعی در دین را سراغ نداریم که درآن اختلاف نکرده باشند.🤔 منشاء این اختلاف در خود دین را که از سوی خود علمای دین ایجاد میشود ناشی از ظلمی میداند که در نفسهای این عالمان کامن است. که همان ظلم به نفس است و به خودشان ظلم کرده اند.😳 _پیل اندر خانه ی تاریک بود/ _عرضه را آورده بودندش هنود/ _از برای دیدنش مردم بسی/ _اندر آن ظلمت همی شد هرکسی/ _دیدنش با چشم چون ممکن نبود/ _ اندر آن تاریکیش کف می بسود/ حکایت اینها حکایت آن آدمهایی است که فیل ندیده بودند و شب هنگام فیل را به شهرِ آنها آورده و در خانه ای برده بودند. مردم شهر که مشتاق دیدن فیل بودند همان شبانه هجوم آوردند برای دیدن فیل. و چون با چشم امکان دیدن فیل نبود، با کفِ دست خواستند ببینند فیل چه شکلی است.🥺 _ آن یکی را کف به خرطوم افتاد/ _گفت همچون ناودانست این نهاد/ _آن یکی را دست بر گوشش رسید/ _ آن برو چون بادبیزن شد پدید/ _آن یکی را کف چو بر پایش بسود/ _گفت شکل پیل دیدم چون عمود/ _آن یکی بر پشت او بنهاد دست/ _گفت خود این پیل چون تختی بُدست/ _همچنین هر یک به جزوی که رسید/ _فهمِ آن میکرد هرجا می شنید/ 🤕 کسی که به خرطومش دست میکشید، فیل را بشکل یک لوله تصور کرد. کسی که بر گوشِ فیل دست می کشید، فیل را بصورت بادبزن تصور کرد. کسی که دست به پای فیل میگذاشت، فیل را بشکل ستون مجسم کرد. فرد دیگری دست روی کمر فیل کشید و فیل را به شکل تخت تجسم کرد. ظلم به نفس یعنی اینکه نفس خودرا در همان حالت نازل و پست و حیوانی نگه داشتند و آن را تزکیه نکردند و انوار ملکوت را در جلوه گر نساختند و از راه عقل دنیایی (عقل جزئی) به سراغ فهمِ دین رفتند و از راه بسراغ شناخت آموزه های دینی نرفتند و نفسشان در مقابل روحشان حجابی سخت شده بود.😵‍💫😢🥺 از نظرگه گفتشان شد مختلف/ آن یکی دالَش لقب داد این الف/ علّت اختلاف آنها این بود که در تاریکی بسراغ شناختِ رفتند و در تاریکی با حسّی بسیار ضعیف خواستند فیل را بشناسند. چرا که حسّ لامسه بر همه فیل احاطه نمیتواند داشته باشد. اما اگر آنها با حس بینایی یا روشنایی بسوی فیل می رفتند دیگر درباره فیل دچار اختلاف نمی شدند.☺️😊 در کفِ هر یک اگر شمعی بُدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی/ چشمِ حس همچون کف دست است و بس/ نیست کف را بر همه ی آن دست رس/ چشمِ دریا دیگرست و کف دگر/ کف،بِهِل و ز دیده ی دریا نگر/ همچنین عالمان دین میخواهند در ظلمتِ نفسِ خود با قوه ی عقلِ جزیی بسراغ شناخت خدا و ماوراءطبیعت بروند. اگر آنها در فضای روشنِ باطن و قلبشان و با نورِ قدسیِ خود بسراغ شناخت خدا می رفتند دیگر اختلافی پیدا نمیکردند. اینستکه چنین عالمانی نمیتوانند طبیبان نفوس باشند😔 این مطالب در وصف طبیبانی که از درمان کنیز در داستان پادشاه و کنیزک درمانده بودند مولانا فرمود: جمله گفتندش که جانبازی کنیم/ فهم آریم و اَنبازی کنیم / هریکی از ما مسیح عالمیست/ هر اَلَم را در کفِ ما مرهمیست/ گر خدا خواهد، نگفتند از بَطَر/ پس خدا بنمودشان عجز بشر/ این چنین عالمانی چون از نفس نگذشته اند چه بسا دچار و خودخواهی هم بشوند نیز در مقابلِ انبیاء ایستاده و به آنها گفتند: ما با علوم خودمان برای خود قانون درست میکنیم و نیازی به علوم الهیِ شما نداریم و به علم خودشان مغرور شدند. امّا علیه السّلام با هم هیچ اختلافی نداشتند. دلیلش این بود که اختلاف در جایی است که چیزی را نبینیم و بخواهیم با رجوع به قرائن و شواهد ی درباره ی آن قضاوت کنیم. مثل ماجرای فیل در خانه ی تاریک☺️❤️ علّامه شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
🍃حکایت فیل در تاریکی 🐘 .....اما یک جور اختلاف ِ دیگر هم در درون دین بوجود آمد آنهم توسط علمای دین. بطوری که هیچ موضوعی در دین را سراغ نداریم که درآن اختلاف نکرده باشند.🤔 قرآن، منشاءِ این اختلاف در خودِ دین را، که از سوی خودِ علمای دین ایجاد میشود، ناشی از ظلمی میداند که در نفْسهای این عالمان است. که همان ظلم به نفس است و به خودشان ظلم کرده اند.😳 🔹پیل اندر خانه‌ی تاریک بود/ 🔹عرضه‌را آورده بودندش‌هنود/ 🔹از برای دیدنش مردم بسی/ 🔹اندر آن‌ظلمت همی شد هرکسی/ 🔹دیدنش‌با چشم،چون ممکن نبود/ 🔹اندر آن تاریکیش کف می بسود/ حکایت اینها حکایت آن آدمهایی است که فیل ندیده بودند و شب‌هنگام، فیل را به شهرِ آنها آورده و در خانه‌ای برده بودند. 👀 مردم شهر که مشتاق دیدن فیل بودند همان شبانه هجوم آوردند برای دیدن فیل. و چون با چشم امکان دیدن فیل نبود، با کفِ دست خواستند ببینند فیل چه شکلی است. ✋🤚 🔹آن یکی را کف به خرطوم افتاد/ 🔹گفت‌همچون ناودانست این نهاد/ 🔹آن یکی را دست بر گوشش رسید/ 🔹آن برو چون بادبیزن شد پدید/ 🔹آن یکی را کف، چو بر پایش بسود/ 🔹گفت شکلِ پیل دیدم چون عمود/ 🔹آن یکی بر پشتِ او بنهاد دست/ 🔹گفت خود این پیل چون تختی بُدست/ 🔹همچنین هر یک به جزوی که رسید/ 🔹فهمِ آن میکرد هرجا می‌شنید/ کسی که به خرطومش دست میکشید، فیل را بشکل یک لوله تصور کرد. کسی که بر گوشِ فیل دست می کشید، فیل را بصورت بادبزن تصور کرد. کسی که دست به پای فیل میگذاشت، فیل را بشکل ستون مجسم کرد. فرد دیگری دست روی کمر فیل کشید و فیل را به شکل تخت تجسم کرد. ظلم به نفس یعنی اینکه نفْسِ خود را در همان حالت نازل و پَست و حیوانی نگه داشتند. و آنرا تزکیه نکردند. و انوار ملکوت را در قلب جلوه‌گر نساختند و از راه عقلِ دنیایی، به سراغ فهمِ دین رفتند. و از راه ، بسراغ شناخت آموزه های دینی نرفتند. و نفسشان در مقابل روحشان حجابی سخت شده بود. 🌫 🔹 از نظرگه گفتشان شد مختلف/ 🔹آن یکی دالَش لقب داد این الف/ علّت اختلاف آنها این بود که در تاریکی بسراغ شناختِ رفتند و در تاریکی با حسّی بسیار ضعیف خواستند فیل را بشناسند. چرا که حسّ لامسه بر همه فیل احاطه نمیتواند داشته باشد. اما اگر آنها با حس بینایی یا روشنایی بسوی فیل می رفتند دیگر درباره فیل دچار اختلاف نمی شدند.☺️😊 🔹در کفِ هر یک اگر شمعی بُدی/ 🔹اختلاف از گفتشان بیرون شدی/ 🔹چشمِ حس همچون کف دست است و بس/ 🔹نیست کف را بر همه ی آن دست رس/ 🔹چشمِ دریا دیگرست و کف دگر/ 🔹کف،بِهِل و ز دیده‌ی دریا نگر/ 🕯 همچنین عالمان دین میخواهند در ظلمتِ نفسِ خود با قوه ی عقلِ جزیی بسراغ شناخت خدا و ماوراءطبیعت بروند. اگر آنها در فضای روشنِ باطن و قلبشان و با نورِ قدسیِ خود بسراغ شناختِ خدا می‌رفتند دیگر اختلافی پیدا نمیکردند. اینستکه چنین عالمانی نمیتوانند طبیبان نفوس باشند😔 این مطالب در وصف طبیبانی که از درمان کنیز در درمانده بودند مولانا فرمود: 🔹جمله گفتندش که جانبازی کنیم/ 🔹فهم آریم و اَنبازی کنیم / 🔹هریکی‌از ما، مسیح‌ عالمیست/ 🔹هر اَلَم‌را درکفِ ما، مرهمیست/ 🔹گر خدا خواهد، نگفتند از بَطَر/ 🔹پس خدا بنمودشان عجز بشر/ این چنین عالمانی چون از نفس نگذشته‌اند چه بسا دچار و خودخواهی هم بشوند. نیز در مقابلِ انبیاء ایستاده و به آنها گفتند: ما با علوم خودمان برای خود قانون درست میکنیم و نیازی به علوم الهیِ شما نداریم و به علم خودشان مغرور شدند. ✨امّا انبیاء علیه‌السّلام با هم هیچ اختلافی نداشتند. دلیلش این بود که اختلاف در جایی است که چیزی را نبینیم و بخواهیم با رجوع به قرائن و شواهدی درباره‌ی آن قضاوت کنیم. مثل ماجرای‌فیل در خانه‌ی تاریک. 🕶🐘 علّامه شیخ حمیدرضا مروجی سبزواری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc