#یذَره_کتاب
قصه معاویه، پسر یزیدِ پلید
(معاویة پسرِ یزید معروف به معاویه دوم)
#توحید_عشاق
✍به معاویهی دوم، پسرِ یزیدِ پلید نظر کن که؛ بعد از آنکه پدر او به جهنّم واصل شد. خلایق با او #بیعت کردند.
🤝
چون چهل روز از خلافت او گذشت، روز جمعه به منبر برآمد. بعد از حمد الهی و درود بر حضرت رسالت پناهی گفت:
🗣
《ای مردم! بدانید که بدن من جز پوستی و استخوانی نیست و طاقت آتش جهنّم را ندارد.🔥
ای قوم! آگاه باشید که امر خلافت به من و آل ابوسفیان نسبت ندارد و هرکس امام به حقّ واجبالاطاعه میخواهد، باید نزد امام #زینالعابدین علیهالسّلام که دخترزاده پیغمبرِ خداست برود و با او #بیعت کند؛ که اوست سزاوار خلافت.》
🙇♀🙇♂
این را گفت و از منبر پایین آمد و به منزل خود رفت و درب را به روی خلایق بست و دیگر از خانه بیرون نیامد تا به عالم آخرت پیوست.
در بعضی کتب روایت شده است: که معاویه پسرِ یزید، معروف به معاویه دوم، در منبر، به جدّ و پدرِخود لعن کرد...
خلاصه، ای برادر! پَست و بلندِ روزگار، چون برق در گذر است...
🔹ز حادثات جهانم همین پسند آمد/
🔹که خوب و زشت و بد و نیک، در گذر دیدم/
هیچ آفتابِ دولتی از افقِ طالع برنیامد که به اندک زمانی، سر به گریبانِ مغربِ فنا درنکشید.
و هیچ شامِ تیره روزی بر بیچارهای وارد نشد که به اندک وقتی، به صبح پیروزی مبدّل نگشت.
نه از آن خرم، و نه از این در غم باید بود.
🔹خیاط روزگار، بر اندام هیچ کس/
🔹پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد/
🧶🪡
برگرفته از:
#کتاب_معراج_السّعادة
نوشته: ملّا احمد نراقی
اخلاق اسلامی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc