eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه امام جواد علیه السلام ای مولای اهلِ عالَم ای معظّم و مُکَرّم دارم در عزای جانگداز تو شرارهٔ غم یا بابَ النَّجاة،یا بابَ المُراد دلبند رضا،مولا یا جواد دریایِ کمال،جودَت بی مثال عِشقَت را خدا،در قلبم نهاد مولا یا جواد... بابا بر تو گریه کرده زهرا بر تو گریه کرده پیغمبر به ناله و به سوز و آوا گریه کرده از ظلم و ستم،از زهر جفا بین حُجره ای،زدی دست و پا با خونِ دل و،با وا غربتا بین حُجره ای،زدی دست و پا مولا یا جواد... داری تو چه روضه هایی داغت داغ کربلایی واقعاً که تو علیِ اکبرِ امام رضایی تو در حُجره اِی،فخرِ عالَمین شد پاره بدن،فرزند حسین جاری زین عزا،اشک از هر دو عین شد پاره بدن،فرزند حسین مولا یا حسین...
نوحه امام جواد علیه السلام پسر فاطمه،تویی بابُ المراد مدد ابن الرضا،یا امامِ جواد خدا مهرِ تو را،به دلِ ما نهاد مدد ابن الرضا،یا امامِ جواد یا امامِ جواد... حَرَمِ قُدسِ تو،قبلهٔ قلب ما کاظمِینَت بُوَد،کعبه و کربلا عَتَبه بوسی ات‌،روزیِ ما نَما کاظمِینَت بُوَد،کعبه و کربلا یا امامِ جواد... دشمنِ تو نِمود،به تو ظلم و جفا بین حُجره زدی،زِ جَفا دست و پا از غمت خونجگر،شده خَیرُالنّساء بین حُجره زدی،زِ جَفا دست و پا یا امامِ جواد... دست و پا میزدی،ولی اِی مُقتَدا ای اَمان از غَمِ شهِ کرببلا دخترِ تو نبود،که ببیند تو را ای اَمان از غم شهِ کرببلا یا امامِ جواد... همه جا کربلا،همه جا نینوا من ابالفضلی ام،به امید خدا یا حسین یا حسسن...
توهستي ساقيِ مستي منم غرقِ خماريها مرااي دوست ديدي باغم چشم انتظاريها روان گرديده ام هرشب به هرميخانه اي اما نشدآرام گيرددل شبي زین مِی گُساريها همه عالم زسوزآتش هجرتو ميسوزد بيا، تابنگري محفل به محفل سوگواريها خدا داند اگر پُرسي كه ميميريدبَهر وصل؟ يقينأ بشنوي از عاشقان فرياد آريها بهارِاوٌل مرگ است اگر ديدار روي تو دلم خواهدخزان گردم شَوَم جُزو بهاريها هرآن كس تاسحر هرشب چوعاصي بيقرارتوست الهي كام دل گيرد ازاين شب زنده داريها عاصی
ببار بارون بزار تر بشه زخمای رو لبامون که از تشنگی درنمیاد صدامون بیا سایه بنداز سر عمه هامون که رفت معجرامون کجا موندی خودت رو تو کاش کربلا میرسوندی واسه آب عمو رو به مقتل کشوندی سه شعبه توی چشم سقا نشوندی دلم رو سوزوندی نگفتی سه سالم تحمل دوری بابا ندارم دارم میرم اما شده زخمای رو تنم یادگارم حالا که بابا رفت باید پا رو خارای صحرا بزارم خداحافظیه منه و این دلی که واسه بابا بیتابه دلم تنگه لالاییه باباست سه ساله بی بابا نمیخوابه خداحافظی سخته بابایی واسه دخترا سخته مخصوصا بابا من میرم چون که مجبورم ولی تو بمن سر بزن حتما بند دوم ببار بارون میبنی تن بابا بی سایبونه سرشم روی نیزه ی ساربونه بشور اون چشایی روکه غرق خونه منو میسوزونه دلت اومد نباری رو چشمایی که نیمه بازه به ماهی که حتی رو نی دلنوازه چه جوری سرش با سر نی بسازه چشاش نیمه بازه نباریدی بارون تو وقتی سیاهی میرفت چشم بابا نباریدی بارون گذاشتی تو لب تشنه اونو رو خارا نباریدی بارون چه فرقی داری تو با چکمه سیاها به بابا نگو چی سرم اومد نگو چی به روز حرم اومد نگو یکی گوشواره هامو برد یکی هم پی معجرم اومد نگو به بابا کی سوزوند مومو کی با سنگ شکسته دو ابرومو یا اون دست سنگینی که میزد نگو ماجرای دو گیسومو بند سوم نبار دیگه تماشا نداره چشای پر از تب یا این گیسوایی که شد نامرتب میباره بجات چشمای عمه زینب چه دلخونم امشب برو بارون به اون پیکری که پر از زخمه برگرد خبر از بابایی بیار باد شبگرد نگو نیزه دارت چیا با دلم کرد چه جور عمه رو زد نباریدی بارون دیدی دشمنای بابایی زیادن نباریدی بارون دیدی خوردن آب اما آبش ندادن نباریدی بارون دیدی همه با نیزه هاشون آمادن دیگه نیست نیازی نبار بارون شده ماهِ رو نیزه سقامون دیگه نیست نیازى بتو خوش باش حالا که دیگه رفته بابامون فقط کاش نفهمه النگوهام همونایی که هدیه ی باباست یکی برده با سیلی از دستم الان دست اون بچه شامی هاست
درسته رو نیزه نشستی اما این که میگن یتیم شدم دروغه سایت هنوزم بالای سرم هست شاید سرِ رو نیزه هم دروغه شاید دارم خوابای بد میبینم سنگی که خورده به سرت دروغه خونی که داره میچکه رو نیزه از تو رگای حنجرت دروغه بگو دروغه که شب و سپر کردی توی تنور بگو دروغه که داری میری بی من یجای دور روزم رو شب کنم بیتو چه جور بند دوم میخوام که درد دل کنم بابایی مونده تو قلبم حرفای نگفته اما میون زنها پنهون میشم تا که چشات به صورتم نیافته آخه دیگه چیزی نمونده از من نگام کنی بال و پرم میریزه یجوری سوختم توی شعله ها که نازم کنی موی سرم میریزه فقط اگه میشه از اون بالا بخند توو روی من مثه تو میسوزه از تشنگی هنوز گلوی من رو نیزه ها نشستی روبروی من بند سوم حالا که اومدی بیا بشینیم خستگی در کن روی دامن من پاک کنم این غبارو از رو چشمات اگرچه خاکیه پیراهن من لباس من خاکی تر از زمینه اما تو خاکی تری از لباسم چقد عوض شدی ولی هنوزم همون بابای مهربونی واسم منم عوض شدم چقد بابا شبیه دختره تو بی انگشتری دخترتم بدون معجره ولی هنوز چشات نازمو میخره
راه رفتنت رو آهسته تر کن فکری برای خستگی همسفر کن ای نیزه داری ، که روبرومی فکری برای این زنای خون جگر کن مسیر عمه رو سد نکن طفل مریضو لگد نکن بی معجرن زنای حرم برو نگاهای بد نکن نگاه نکن گوشواره هامو هدیه ی باباییه بمن نمونده نایی دیگه برام تورو خدا آرومتر بزن نزن چشمام شده کم سو نمیبینم یا لااقل نزن محکم ندارم جون نزن با پا بزن با دست تنم زخمه بیا بابا از این صحرا برم گردون بند دوم ماه منو به ، آتیش کشوندن هم رومو هم گیسومو هم دل رو سوزوندن یادم میمونه ، بابا همیشه که عمه هامونو روی خارا نشوندن انگار نمیشناسن عمه رو بگو که ناموس حیدره اون که نشونش میدن به هم خواهر سقای لشکره اون کسی که زمین خورده بهش میگن بنت الحیدر یکم حرمت نگهدارو با کعب نی نزن رو سر اونی که پیش چشم دخترت داره سرتو بین این لشکر میچرخونه میدونه داغ بابا از همه بیشتر دل دختر بچه هارو میسوزونه بند سوم از نی طلوع کرد ، خورشیدم امروز کم سو شده مثل چشام امیدم امروز به اون کسی که ، انگشتتو برد گوشواره هامو با یه سیلی میدم امروز منو روی خاکا میکشن تنم رو رو خارا میکشن دستی که قد صورتمه رو روی موها میکشن افتاده عمه روی زمین یکی با تازیونه اومد هردفعه عمه سپر میشد با هرچی داشت عمه رو میزد تا وقتی که عمو عباس کفیلش بود ندیده بود سایشو هیچ کجا هیچ کس حالا میخوره سیلی میشنوه دشنام داره میچرخه بین هرکس و ناکس