eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که استعاره قلم را فرا گرفت.. جای حسن ع نوشت غریب و عزا گرفت.. اشکی لطیف گونه او را که بوسه زد.. با بغض و گریه دست به سوی خدا گرفت..   باز این چه شورش است که در خلق عالم است.. آه این قبور خاکی اولاد خاتم است؟؟   تعبیر میشود بخدا خوابهایمان.. روزی شود شراب عسل آبهایمان.. گردد بقیع و دورو برش یکسره حرم.. جانم فدای گنبد اربابهایمان..   گرچه حریم بهر امامان مکتب است.. اذن دخول گریه به سالار زینب است.. وقتی شکست حرمت صحن و سرای تو.. زهرا س گریست از غم بی انتهای تو.. غربت کشیده ای چقدر حضرت غریب.. جانم بسوخت زین همه درد و بلای تو..   فوج ملایکه ز غمت اشک میفشاند.. جبریل آمدو به مزار تو روضه خواند..   آن روز شوم غم به دل بوتراب ع شد.. تنها بقیع نه، خانه عالم خراب شد.. یک مشت حرمله به دل ما شرر زدند.. آری دعای عایشه ها مستجاب شد..   قلب خدا هم از غم عظمایتان شکست.. تخریب قبرهای ائمه شجاعت است؟؟   تا جان به پای ایل و تبارت گذاشتیم.. مرهم به قلب خسته و زارت گذاشتیم.. آورده ایم پرچم عباس ع را ولی.. گنبد نداشتی به مزارت گذاشتیم..   حالا بگو خدای کرم ای امیر عشق.. گریم به حال قبر شما یا که بر دمشق؟؟   گرچه ثقیل لحظهء سخت وداع بود.. کس غم نداشت، زینب کبری س شجاع بود.. اما چه بود سخت تر از آن وداع تلخ.. اینکه حریم عمه ما بی دفاع بود..   باید که خون گریست ازین غصه شیعیان.. خمپاره میزنند به گنبد حرامیان..   خمپاره ها نشست به جان امام عصر عج.. گریه ربود تاب و توان امام عصر عج.. فرقی میان زینب و زهرا که نیست، باز.. آتش زدند بر در خوان امام عصر عج..   آقا بیا! به جان رقیه س هوا پس است.. دستم به دامنت بخدا شیعه بی کس است.. 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babolharam
نهان شده به بقیع هشتم شوال سالروز تخریب قبور بقیع شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) -------------------------- چهار گوهر نایاب نهان شده به بقیع چهار قبله و محراب نهان شده به بقیع چهار نور هدایت نهان شده به بقیع چهار راه سعادت نهان شده به بقیع هزار دیده ی پرآب نهان شده به بقیع گلی که شد گلاب نهان شده به بقیع چهار شمس درخشان نهان شده بقیع چهار مفسر قرآن نهان شده به بقیع چهار کوکب اقبال نهان شده به بقیع هزار حالت واحوال نهان شده به بقیع به سینه ماتم و غم نهان شده به بقیع که آرزوی یک پرچم نهان شده به بقیع ببین که غربت حیدر نهان شده به بقیع امان که حضرت مادر نهان شده به بقیع بسوز که جان جهان نهان شده به بقیع اشکِ صاحب الزمان نهان شده به بقیع چهار صحن طلایی نهان شده به بقیع چهار مرد خدایی نهان شده به بقیع دریغ ناله و غربت نهان شده به بقیع دریغ غربت تربت نهان شده به بقیع هزار روضه ی مستور نهان شده به بقیع دوباره نورٌ علی نور نهان شده به بقیع دوباره سوز فرج نهان شده به بقیع امید به روز فرج نهان شده به بقیع ------------------------ شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babolharam
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره سالروز تخریب بقیع و روضه‌ی‌ِ امام حسن مجتبی علیه السلام دیروز میانِ کوچه امروز بقیع این غربت و غم‌هایِ تو بی‌پایان است دیروز غمِ سیلی و رویِ نیلی امروز حرم خاکی و سرگردان است آقایِ غریب و بی‌کسِ خاکِ بقیع حتّی غمِ کوچه مانعِ صبرت نیست آهسته بگویم دلِ زهرا خون است یک شمع و چراغ هم رویِ قبرت نیست یک روز میانِ کوچه‌ای تنگ کسی.... با ضربه‌یِ سیلی بدنت لرزانده حالا تویی و حریمِ خاکی اِی وای در صحن خودِ فاطمه روضه خوانده اِی وای خدایِ من حسن وای حسن در قلبِ گلم غصّه و غم جا دارد او دیده چه آمد به سرم در کوچه او حکمِ عصایِ دستِ زهرا دارد دیروز جگر سوخته و پاره شده تیر و تن و تابوت و کفن و خونین بود امروز کسی که صحنِ او ویران کرد می‌گفت خرابی‌اَش به نفعِ دین بود بازیچه‌یِ دنیا شده دین واویلا سهم حسن و حسین و زینب شد درد اِی منتقمِ غصّه‌یِ زهرا مهدی جانِ حسن و حسین و زینب برگرد . ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
. سالروز تخریب بقیع کاش صحنی در بقیعِ غصّه‌ها می‌ساختیم گنبد و گلدسته‌هایی چون رضا می‌ساختیم کاش یک شب تا سحر با بچّه‌هایِ هیأتی آب و جارو می‌زدیمَش سینه را می‌ساختیم کربلا را کوششِ ایرانیان آباد کرد کاش آنجا را چنان کرب و بلا می‌ساختیم روضه می‌خواندیم در صحنِ کریمِ اهلِ بیت مجلسی از بُغضِ سختِ مجتبی می‌ساختیم در رکابِ مهدیِ زهرا برایِ فاطمه چون نجف طاقِ طلایی در سرا می‌ساختیم سینه‌زن می‌گفت یازهرا به عشقِ مادرش مثلِ هیأت در مدینه کوچه‌ها می‌ساختیم کوچه‌یِ سینه‌زنی وا می‌شد و آقایِ ما روضه می‌خواند و فدک را جابه‌جا می‌ساختیم ذوالفقارِ انتقامِ مادرش را می‌کشید صورتِ ملعون به سیلی آشنا می‌ساختیم ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت ▶️ در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : " قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی " هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده وارد شدن در وادی طور خدا سخت است از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است تنهایی ارباب های با وفا سخت است گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است گریه کنانش آستینی در دهن دارند اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش از ابرهای آسمان باران نبارد کاش وقتی بباری کار ما مشکل شود باران قبر امامان غریبم گِل شود باران تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد انگشتری مادرم نذر حرم گردد تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتی را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صحنی به نام مادر باب‌الحوائج ساخت در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5947296417985857354.mp3
1.02M
همۀ زمین سهم شماست کلام خدا این سخنه مدینه همش ارثیۀ مادریِ آقام حسنه بقیع اگه خراب شده دل ما خاک پات که هست درسته تاریکه بقیع چراغ هیئتات که هست یه روزی میاد تُو دلا عشقتونو جا می‌کنیم سراسرِ این زمینو حرم شما می‌کنیم اِنَّ الاَرضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصّالِحُون .................................................... دل ما از این ظلم و ستم خدا می‌دونه خیلی پُره خدا می‌دونه زهرا چقد برا شما غصه می‌خوره مدینه‌ای که می‌بینیم هنوز همونه که بوده هنوز علی غریبه و بازوی زهرا کبوده همین‌جا بوده که یه روز مردم با هیزم اومدن فاطمۀ پیمبرو پشت درِ خونه‌ش زدن اِنَّ الاَرضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصّالِحُون ............................................ بالاخره این جور و جفا یه روزی به پایان می‌رسه تولیت این خاک یه روزی به رهبر ایران می‌رسه روزی که راه مکه و مدینه رو وا می‌کنیم نماز جماعتو توی بقیع برپا می‌کنیم دنیا می‌بینه که میگن همگیِ مردم ما حرمِ امام‌حسنه کربلای دوم ما ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
4_5848172919301087934.mp3
1.23M
💠شور حماسی تخریب بقیع💠 بند اول گفتم‌ یاحسن    پر زدم تا بقیع همه حرفم اینه   یامرگ یابقیع باذکر حسن        شیعه جون میگیره از دستای حسن   آب و نون میگیره با لطف حضرت الله با اذن از علی مولا آخرش بنا میشه صحن حضرت زهرا آخر در بقیع یه روزی وا میشه باطل و حق دیگه ازهم جدا میشه اذن ساخت حرمو میده بی بی زهرا کارگری ساخت صحن قسمت مامیشه مولا حسن بند دوم گفتم یاحسن      با شور و شعف آخر بقیع میشه   مثل شهر نجف زیبارو حسن        یاهوالهو حسن همچو ذوالفقاره   تیغ ابرو حسن ‌ شب و روز ذکرمه لعنِ قاتل حضرت زهرا ذکر تسبیه من اینه اشهد ان حسن مولا اشهد ان حسن امام و ما نوکر اشهد ان کریم حسن یل حیدر میکنیم حک روی سر در بقیع اینو اشهد ان حسن فاتح و جنگاور مولا حسن بند سوم گفتم یاحسن     پر زدم کربلا لایوم کیومک     یا اباعبدلله باذکر حسن          شاه محترم سینه خیز میرم    صحن صاحب علم عالم غرق دعا میشه بقیع آخر بنا میشه گوشه گوشه ی صحنش مثل کرببلا میشه واسه ی حسن تو دلهامون حرم داریم از شتر سوار جنگ جمل بیزاریم مثل ضریح خوشگل امام حسین مولاحسن ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
❣﷽❣ 🎆🥀🍂 🎆🌷 💔روزها را بادعاے فاطمہ رد مےڪنیم 🌴نوڪرےِ درگه اولاد احمد مےڪنیم 💔مےشود روزے مدینہ پایتخٺ شیعیان 🌴آخرش این شهررا مانند مشهد میڪنیم 🎆⚫️ 🎆💔 🎆🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️🥀🥀🥀🥀🥀🥀✾••┈
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت روزی اینجا بهار داشته است چار سنگ مزار داشته است به حریمش پناه می برده هرکه با هر که کار داشته است مثل مشهد در اين حرم زائر از خودش اختیار داشته است شانه ي بی قرارِ لرزان و گونه ی آبدار داشته است اشک با پلک، رو به روی ضریح آشکارا قرار داشته است روزگاری به خادمیِ بقیع جبرئیل افتخار داشته است روی زوار باز بوده حرم ساعت دو سه چار داشته است شاخه هایش به سنگ محکوم است هر درختی که بار داشته است * گیرم اینجا خراب هم باشد دائما آفتاب هم باشد دل مهم است بین ما با قبر گیرم اصلاً طناب هم باشد گاه مثل بقیع میبایست در زیارت شتاب هم باشد این خودش باب رحمت است اگر زدن شیعه باب هم باشد پیرهن خود ضریح خواهد شد زیر آن گر کتاب هم باشد چون که اُمّ البنین در این خاک است باید اینجا رباب هم باشد باید اینجا شبیه کرب و بلا ناله ی آب آب هم باشد * باید اینجا حرم درست کنند چار تا مثل هم درست کنند با امام حسن سزاوار است چند باب الکرم درست کنند با طلا دور مرقد سجاد بیتی از محتشم درست کنند به تولای باقر و صادق صحن دارالقلم درست کنند نزد ام البنین نمادی از مشک و دست و علم درست کنند "دودمه" نه در این مکان باید شاعران "چاردم" درست کنند با کریمان "کریم خانی"ها قطعه ی "آمدم" درست کنند دورِ گنبد چهار گلدسته ولی از داغ خم درست کنند کاش هر چیز را نمی سازند کوچه را دست کم درست کنند کوچه را در ادامه ی طرحِ از حرم تا حرم درست کنند... ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت درد دل ما بی تو فراوان شده آقا دل ها همه امروز پریشان شده آقا بد می گذرد زندگی مردم دنیا بی تو همه ی سال ، زمستان شده آقا ای باب نجات همگان دست بجُنبان تو نیستی و بد شدن آسان شده آقا آرامش دنیای نفس گیر ، کجایی بدجور جهان بی سر و سامان شده آقا حال دل بیچاره ما تا تو نباشی مانند بقیعی است که ویران شده آقا داده است به ما سوختگان جانِ دوباره رویای بقیعی که چراغان شده آقا ای کاش نمیریم و ببینیم که آنجا چون کرببلا یا که خراسان شده آقا ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت شبیه این زمین در آسمانها آسمانی نیست ندارد وسعتی اما به وسع او جهانی نیست بجای گنبد و گلدسته کفترها نما دارند نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست به اجبار عده ای باب الکرم را روی ما بستند به در مانده نگاه میزبان و میهمانی نیست مدینه شهر پیغمبر بگو تو لااقل با ما چرا روی سرخورشیدها پس سایبانی نیست؟ نه سینه زن نه یک دسته نه حتی یک حسینیه همه آمادۀ اشکند اما روضه خوانی نیست به یاد چادرخاکی بقیع امروز خاکی شد وحالا زائرش جز مادری قامت کمانی نیست همان مادر که آمد کوچه و با قد خم برگشت بلایی برسرش آمد که آثارش نهانی نیست چنان سیلی به رویش زد که حوریه زمین افتاد صدا زد که حسن در زانویم دیگر توانی نیست ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت در بقیع قبر حسن آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آسمان شهر یثرب تار شد هرچه شد بین در و دیوار شد صحن اینجا کمتر از جنت نبود (بشکند دستی که ویرانش نمود) چشم اهل‌البیت گوهر بار شد هرچه شد بین در و دیوار شد قبر فرزندان زهرا شد خراب روزها تابد بر آنها آفتاب بیت‌الاحزان قصّه اش تکرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد اشک خون میریزد از چشم ترم مثل مادر شد حسن هم بی حرم تربتش بی خادم و زوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آن بقیع با صفا یادش به خیر آن ضریح دلربا یادش به خیر از جفا پامال آن گلزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چار قبر نازنین یادش به خیر تربت ام‌البنین یادش به خیر حال با خاک زمین هموار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چادر مادر اگر خاکی نبود اینچنین قبر پسر خاکی نبود هر چه بر آل نبی آزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد دومی باب جسارت را گشود قصد نبش قبر زهرا را نمود خون به قلب حیدر کرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد با همان دستی که زهرا را زدند شعله بر کاشانه مولا زدند قبر فرزندانشان آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا نیمه‌ی شبها علی ناله میزد از غم زهرا علی بعد زهرا بی کس و بی یار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا پیش چشم مرد و زن تیر باران شد تن پاک حسن مثل مادر پیکرش خونبار شد هرچه شد بین در و دیوار شد از همین جا دود و آتش پا گرفت کربلا دامان دخترها گرفت عمه سادات کارش زار شد هرچه شد بین در و دیوار شد گر نمی‌شد کشته محسن پشت در اصغری در خون نمیزد بال و پر تیر کین هم‌دست با مسمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد پای زهرا باز شد در کوچه ها بسته شد دستان زینب از جفا از همین‌ جا راهیِ بازار شد هرچه شد بین در و دیوار شد ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
Mahmoud_Karimi_-_Ye_Madine_Ye_Baghie_(128).mp3
4.89M
حاج محمودکریمی یه مدینه یه بقیعه
متن نوحه یه مدینه یه بقیعه یه امامی که حرم نداره محمود کریمی یه مدینه یه بقیعه یه امامی که حرم نداره سینه زن ها کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره امون ای دل امون ای دل امون ای دل امون از غریبی امون ای دل امون ای دل امون ای دل امون از غریبی یه بقیعه یه مدینه یه امامی که حرم نداره یه بقیعه یه مدینه یه امامی که حرم نداره سینه زن ها کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره یه مدینه، یه بقیعه، یه امامی که حرم نداره یه مدینه، یه بقیعه، یه امامی که حرم نداره دانلود مداحی یه مدینه یه بقیعه یه امامی که حرم نداره محمود کریمی سینه زن ها کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره امون ای دل امون ای دل امون ای دل امون از غریبی امون ای دل امون ای دل امون ای دل امون از غریبی یه مدینه، یه بقیعه، یه امامی که حرم نداره یه مدینه، یه بقیعه، یه امامی که حرم نداره سینه زن ها کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره امون ای دل امون ای دل امون ای دل امون از غریبی امون ای دل امون ای دل امون ای دل امون از غریبی دل بی تاب دیگه شد آب که تو آفتاب نه سایه بونی داره دل بی تاب دیگه شد آب که تو آفتاب نه سایه بونی داره نه یه خادم نه یه زائر نه کنارش یه روضه خونی داره @majmaozakerine یه مدینه یه بقیعه محمود کریمی
صحنه‌ای بس جان فزا و دل نشین دارد بقیع رنگ و بو از لاله‌های باغ دین دارد بقیع گشته دامانش زیارتگاه قرص آفتاب سایه از بال و پر روح الامین دارد بقیع ز آسمان وحی دارد در بغل خورشید‌ها گر چه جا در دامن خاک زمین دارد بقیع تا چراغش قبر بی شمع و چراغ مجتی است روشنی در دیده اهل یقین دارد بقیع خرمنی از مشک جنّت بر سر هر تل خاک از غبار قبر زین العابدین دارد بقیع تا توسل بر مزار حضرت باقر برند یک جهان دل در یسار و در یمیم دارد بقیع صادق آل محمد خفته در آن خاک پاک راستی فیض از امام راستین دارد بقیع لالةِ عبّاسی از دامان پاکش سرزند خُرّمی از تربت امّ‌البنین دارد بقیع قبر ابراهیم را بگرفته در آغوش جان فیض‌ها از پیکر آن نازنین دارد بقیع خاک آن صحرا صدف، دُرّ فاطمه بنت اسد گوهری چون مادر جبل المتین دارد بقیع پیکری گم گشته در اشک امیرالمومنین لاله‌ای از رحمةٌ للعالمین دارد بقیع بر مشام (میثم) آید بوی قبر فاطمه سینه‌ای خوش‌بو تر از هلد برین داردبقیع استاد حاج غلامرضا سازگار ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بقیع و چار مزاری که برده طاقت را مفسّری ست که تفسیر کرده غربت را بقیع و خلوت شب های سوت و کور خودش نشانده بر دل خود داغ بی نهایت را خرابه های بقیع آسمانی از نور است که خیره کرده به خود چشم های جنّت را بهشت گمشده ی شیعیان، بقیع ولی در اختیار گرفته ست کُنج عزلت را هزار مرتبه لعنت بر آن کسی که گذاشت به روی شانه ی ما بار این مصیبت را هنوز مرد کرم بی حرم ترین آقاست ندیده هیچ کریمی چنین کرامت را بقیع؛ داغ حسن؛ کوچه ی بنی هاشم مدینه دیده به چشمان خود قیامت را من از حوالی کوچه رسیده ام گودال چگونه هضم کنم : "زینب و اسارت " را همانکه دست خودش را به خون حنجر شُست کشانده سمت حرم دست های غارت را سر بریده و سر نیزه های بی احساس ... به نزد فاطمه من می برم شکایت را بقیعِ شام؛همانجا که دختر ارباب ادامه داد مسیر کمال نهضت را بقیع، خاک غریبی که قصّه ها دارد بقیع در دل خود داغ کربلا دارد ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
چند تا ایوان طلااحمد ایرانی نسب بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن - - پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئناً تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری در لابه لای خاک، گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن" بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاک ها خانه ات آباد! ای که خانه ات آباد نیست ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحرم @babollharam
غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلاً» گرچه خاک است روی قبر تو، اما مثلاً ... گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن گنبدِ خضرا مثلاً چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان ! جنسِ هر پنجره‌اش هست مُطلّا مثلاً چقدَر پارچه‌ی سبز گره خورده به آن می‌کنی باز، تمام گره‌ها را مثلاً خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم، در این صحنِ مُعلّا مثلاً تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلاً هیئتی شکل گرفته‌ست میان حرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلاً روضه‌خوانی وسطِ صحن، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو؛ حالا مثلاً ... مادری با پسرش رد شده از آن، اما ... هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلاً دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست، در آنجا مثلاً مادرِ قصه‌ی ما رفت صحیح و سالم وَ نپوشاند رخ از دیده‌ی مولا مثلاً بعدِ مجلس همه رفتند، زیارت کردند تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلاً .غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلاً» گرچه خاک است روی قبر تو، اما مثلاً ... گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن گنبدِ خضرا مثلاً چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان ! جنسِ هر پنجره‌اش هست مُطلّا مثلاً چقدَر پارچه‌ی سبز گره خورده به آن می‌کنی باز، تمام گره‌ها را مثلاً خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم، در این صحنِ مُعلّا مثلاً تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلاً هیئتی شکل گرفته‌ست میان حرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلاً روضه‌خوانی وسطِ صحن، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو؛ حالا مثلاً ... مادری با پسرش رد شده از آن، اما ... هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلاً دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست، در آنجا مثلاً مادرِ قصه‌ی ما رفت صحیح و سالم وَ نپوشاند رخ از دیده‌ی مولا مثلاً بعدِ مجلس همه رفتند، زیارت کردند تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلاً ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
خاكي كه چون عرش خدا شأنش رفیع است بي بقعه درگاهي ست كه نامش بقــیع است اينجا قيامت را به خلوت مي توان ديد زيرا كه پنهان در دلش چندين شـفیع است از عرض حاجت بي نيــازي زائر اينجا چونكه مَـزورَت* هم عَليم و هم سَميع است با چار امامي كه کریم بن الكريــمند حتّيٰ کرم در این حرم عبد مُطیع است مهمان همیشه کاسه اش سرشار فیض است آنجا که صاحب خانه را طبعي مَنیع است همسايه ي مكّه ست وقتي كه مدينه پس هرکه پابوسش می آید مُستطیع است زائر ! نمي فهــمي زيارت كرده يا نه ! آنقدْر كه سِــير زمان اينجا سَـريع است آيــنده اش را كه تصــوّر مي كنم باز در ذهنم از اين صحن تصويري بَديع است بعد از ظهورِ حضرت مَـعشوق ، بي شك اينجا تمام فصلهايش چون رَبيــع است با خاك يكسان كرده هركس اين حرم را روز قيام منتـقم ، وضعش فَجــیع است اين خاكها شد زير و رو،مرثيه خوان گفت: امشب گُريزم ، روضه ي طفل رَضيع است ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز صدای گریۀ زهرا در انتظار فرج هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست علی ست بی کس و تنها در انتظار فرج هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش صدای نالۀ مولا در انتظار فرج هنوز ناله کشد از جگر امام حسن گشوده دست دعا را در انتظار فرج هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج هنوز می رسد آوای دلربای حسین ز نوک نیزۀ اعدا در انتظار فرج هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری کنار کشتۀ سقا در انتظار فرج هنوز خون شهیدان کربلا جاری ست ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست چو چشم فاطمه، دنیا در انتظار فرج شاعر: ـــــــــــــــــــ «کانال ِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
▪️مثنوی شهادت حضرت حمزه علیه السلام اثر مجتبی صمدی شهاب ▪️ باز هم دل شد به دام غم اسیر میخورد بر سینه از غم موج تیر باز دل در سوگ دلداری نشست سرو رعنایی ز جور و کین شکست زنده شد یاد احد در ذهن و جان یاد حمزه آن شهید قهرمان او عموی با وفای احمد است یاور دین خدای سرمد است حمزه ای که بود سردار سپاه دین حق را بود او پشت و پناه با دلی روشن ز حق آگاه بود پشت گرمی رسول الله بود مرد حق بود و دلیر و صف شکن سخت می ترسید از او اهرمن دشمن از او کینه ای دیرینه داشت بغض او را در درون سینه داشت عاقبت آن فانی راه خدا کشته شد با دست قوم اشقیا امشب این دل از غمش بی تاب شد دیده ها از سوز دل پر آب شد از احد آن سرزمین غم فزا می رسد فریاد صد وا ویلتا حمزه افتاده به خاک و خون ز کین سرخ شد از خون پاک او زمین غسل شد جسمش میان خاک و خون نیزه از جسمش نمی آید برون می چکد خون از لب و از حنجرش مثله گردیده ز کینه پیکرش تا به خاک و خون قرینش یافتند سینه اش را تا جگر بشکافتند هرکه جسم حمزه را اینگونه دید آه جانسوز و حزینی بر کشید گفت با خود یا رب این مجروح کیست جای سالم در تن این کشته نیست تا رسول اله بشنید این خبر ناله زد جانسوز ،از عمق جگر یک ردا انداخت روی پیکرش تا نبیند جسم او را خواهرش یا رسول اله وای از کربلا وای از آن ماتم و آن ماجرا وای از آن لحظه که با سوز و آه خواهری آمد درون قتلگاه زینب آمد دید یارش را به خاک زد گریبان را ز اوج ناله چاک سوخت از بس ناله ها زد از محن دید یارش سر ندارد در بدن کند گیسو زین مصیبت از سرش بوسه باران کرد در خون حنجرش ـــــــــــــــــــ «کانال ِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شهادت حضرت حمزه علیه السلام با حمزه سَرو و سایهء سر داشت احمد در غزوه ها صد شیر لشگر داشت احمد گرچه یتیم مکّه بود او با وجودش مثل پدر یک سایه بر سر داشت احمد وقتی علی و فاطمه با حمزه بودند سرو روان ، کوثر ، صنوبر داشت احمد بهتر بگویم این سه تن وقتی که بودند بابا، برادر ، مِهر مادر داشت احمد عشق عمو و این برادر زاده ناب است این عشق را از لطف داور داشت احمد وقتی می آمد قلب او آرام میشد او را شبیه کوه باور داشت احمد وقتی علی با حمزه می آمد به میدان در معرکه طوفان محشر داشت احمد صد حیف شد پشت و پناهش را گرفتند نامردها جان سپاهش را گرفتند یک نیزهء نامرد سوی او رها شد قلب پیمبر سوخت و دارُالعزا شد میخواستند قلب پیمبر گُر بگیرد یک خنجر آمد سینه اش بدجور واشد میخواستند رویش شناسایی نگردد دیگر نمیگویم سر و رویش چها شد پیغمبر از غم دست و پای خویش گُم کرد وقتی صفیّه باخبر زین ماجرا شد تا چشم خواهر جسم پُر خون را نبیند آقا متوسّل به سِتر یک عبا شد آقا کجا بودی که زینب لطمه میزد وقتی حسین بی سرتو زیر پا شد قحطی زده ها پیکرش را لخت کردند ته ماندهء سهمش فقط یک بوریا شد انگشت را با حرص انگشتر بریدند قانع نبودند و ز سر معجر کشیدند ........... ........... زهرا پس از حمزه شکایت داشت از غم مانند شمعی آب شد آرام و کم کم میرفت بالا قبر حمزه گریه میکرد آهش پُرآتش بود و چشمش مثل زمزم میگفت با صد آه و ناله ای عموجان بعد از تو و بابا شدم مجروح ماتم دیدند تنهائیم سوزاندند مارا بستند دستان علی را پیش چشمم مانند تو برسینه ام زخمی عمیق است میخ درِآتش گرفته خورده مُحکم سردرد دارم ای عمو از ضرب سیلی دور سرم گردید از آن ضربه عالم زیر در افتادم لگد باران شدم من از آن زمان دیگر عمو شد قامتم خم در بیت الاحزان مینشینم بر مزارت ایکاش زهرا زودتر آید کنارت مجتبی صمدی شهاب ۱۸ خرداد ۹۹ ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
162.7K
شهادت حضرت حمزه ع😭 اجرای سبک: ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
▪️ نوحه شهادت حضرت حمزه علیه السلام اثر حاج مجتبی صمدی شهاب ▪️ خون چکد از دو دیده پیغمبر ز داغ حمزه شد دلش پر آذر سالار لشگر نبی فدا شد از داغش ماتم و عزا بپا شد واویلا آه و صد واویلتا مثله شده پیکر او از کینه تیغ عدو دریده از او سینه گرچه او گشته اینچنین فدایی اما وای از شهید کربلائی واویلا آه و صد واویلتا ز داغ او نصیب دل شد ماتم فاطمه گریه میکند از این غم بعد از او فاطمه گردد دل آزار سوزد از آتش آن در و دیوار واویلا آه و صد واویلتا ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
حضرت علی علیه السلام خوشم با حب حیدر قد کشیدم دلم را از همه عالم بریدم به غیر از مرتضی چیزی ندارم به غیر از مرتضی چیزی ندیدم چه شوری در دلم افکنده عشقش پر از عشقم، پر از از خوف و امیدم خوشم حلقه به گوش این سرایم به هر محفل ثنایش را شنیدم حیاتش ساده تر از بندگان بود عجب شاه و امیری برگزیدم گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه صد و ده بار ذکر هو گرفتم از این دنیا و اهلش رو گرفتم مگر عقلم کم است از او نخوانم مگر کم آبرو از او گرفتم دل من زیر و رو شد از شبی که به دستم در حرم جارو گرفتم خراسان و نجف، این آبرو را هم از این سو، هم از آن سو گرفتم علی گفتم کمی زهرا بخندد چه پاداشی از این بانو گرفتم گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه خدا رو کرد با او گوهرش را تجلی صفات و مظهرش را زمان وحی نور قل هو الله میان کعبه خوانده مادرش را نبی هم در شب تاریک فتنه به حیدر می سپارد بسترش را میان اوج پرواز نمازش به سائل می دهد انگشترش را همه بی تاب بر سجده می افتند اگر افشا نماید قنبرش را گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه نجاتم داده استغفارهایش دلم را برده با رفتارهایش شده سرتاسر نهج البلاغه نَمی از باطن پندارهایش ملائک از شعف هو می کشیدند همیشه لحظه ی پیکارهایش نبی دلگرم بازوی علی بود به جای تک تک سردارهایش چنان از قلعه در را مرتضی کند ترک برداشت تا تالارهایش گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه رها کردن مرامِ پیر من نیست به دست دیگران زنجیر من نیست مرا دیوانه می خوانند مردم اگر مجنون شدم تقصیر من نیست اگر از مرتضی کمتر بخوانم اثر بر ناله ی شبگیر من نیست بدون گوهر حب ولایت به غیر از معصیت تکبیر من نیست گره خورده دلم با حب حیدر به جز این عشق در تقدیر من نیست گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه ازل از جام خود بر ما چشانده همین باده دل ما را کشانده زمان خلقت آب و گل ما کمی خاک عبایش را تکانده کسی که روی دوش مصطفی رفت یتیمان را سر دوشش نشانده خدا هم از زبان مرتضایش پیمبر را شب معراج خوانده به شوق وعده ی " یا حارَ هَمْدان..." برایم طاقت و صبری نمانده ¹ گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه برای مؤمنین یعسوب دین است خداوند کرم روی زمین است عبای وصله دار کهنه ی او تجلی همان حِصن حصین است نشستن زیر ایوان طلایش برایم بهتر از خلد برین است اگرچه منکرانش هم نفهمند فقط حیدر امیرالمومنین است به یمن شیر پاک مادر خود تمام عمر، حرفم این چنین است گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه 🔸شاعر : محمدجواد شیرازی ـــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam