eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5877483266482635809.mp3
863.2K
(عج) علیه السلام سبک: محسن عرب خالقی شعر: 〰〰〰〰〰〰 یابن‌الحسن می‌دونم که صاحب عزایی آقا یابن‌الحسن دلم باز گرفته کجایی؟ کجا یابن‌الحسن نشستم برای گدایی بیا شال عزات و قربون / بغض صدات و قربون هر صبح و شام می‌باری / خونْ گریه هات و قربون حق داری کوه غیرت / سنگینه این مصیبت چون همخوانی نداره / "زینب" "بازار" "اسارت" یابن الزهرا یامولا ۴ 〰〰〰〰〰〰 یابن‌الحسن کجا مجلس روضه داری آقا یابن‌الحسن کجا سر رو دیوار می‌ذاری کجا یابن‌الحسن بخون روضه‌ی بی قراری بیا سرِخورشید به نیزه است / حاملِ نیزه هم مست تماشاچی زیاده / گذرها میشه بن بست کاش حاملینِ این سر / قدری برن جلوتر تا نگاها نیفته / به حرم پیمبر یابن الزهرا یامولا ۴ . ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
علیه السلام (کوفه) سبک: محسن عرب خالقی شعر: 〰〰〰〰〰〰 سالار من ميرم كوفه با دست بسته حسين سالار من سرت روى نيزه نشسته حسين سالار من كى با سنگ سرت رو شكسته حسين اين دروازه مكان / يک عده بى سر و پاس اين دروازه مسير / ورود برده داراس باور كن اى برادر / اين جماعت كافر نون و خرما ميدن به / نواده هاى حيدر حسين غريب مادر ۴ 〰〰〰〰〰〰 سالار من چقدر زجر كشيدم من اين چند شبه سالار من ديگه جون من از غمت بر لبه سالار من بايد باورت شه كه اين زينبه رو نى ديدم سرت رو / رو خاكا پيكرت رو توو قتلگاه پر خون / بوسيدم حنجرت رو گهواره ها رو بردند / گوشواره ها رو بردند پيش چشماى مهتاب / ستاره ها رو بردند حسين غريب مادر ۴ 〰〰〰〰〰〰 مى بينى كه شدم از غم تو عزادار حسين مى بينى كه مى سوزم بدون علمدار حسين مى بينى كه شدم دربه در بين بازار حسين اين نامردا با گريه / ما رو اينجا كشوندن تازه اونجا ديدم كه / موى تو رو سوزوندن زينب از پا نشسته / اين نامردى كه مسته ديدم با خيزرونش / دندونت رو شكسته حسين غريب مادر
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت یوسف‌ترین شهید خدا پیرهن نداشت او رفت تا که زنده کند رسم عشق را از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت خورشیدِ شعله‌ور شده بر روی نیزه‌ها کنج تنور رفتن و افروختن نداشت هر کس شنید غربت او را سؤال کرد بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟!
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اینجا نگـارخانـۀ گل‌هــای پـرپـر است اینجا بهشت سرخ بدن‌های بی‌سر است حیـران ستـاده‌اید چــرا ای بنـی‌اســد امـروز روز دفــن عزیــز پیمبــر است من می‌شنـاسم ایـن شهـدا را یکی‌یکی سرهایشان اگرچـه بریـده ز پیکـر است این پیکـر حبیـب بــوَد، این تـن زهیر این مسلم‌بن‌عوسجه، این عون و جعفر است این پیکـری کـه مانده به گودال قتلگاه قـرآن آیــه‌آیــۀ زهــرای اطهـر اسـت این زخم‌ها که مانده بر این نازنین بدن آثار تیر و نیزه و شمشیر و خنجر است دارد دو زخم بـر کمـر و بر جگـر نهان زخمی که هر دو باعث قتل مکرر است داغ بــرادر آمــده یـک زخـم بـر کمر زخمی که مانده بر جگرش داغ اکبر است نتـوان شمـرد زخم تنش را به دید چشم از بس که جای زخم روی زخم دیگر است این پیکـر گسیخته از هـم از آن کیست؟ این است آن علـی که شبیـه پیمبر است چیـزی نمانــده از بـدن پــاره‌پــاره‌اش زخـم تنش ز پیکـر بـابـا فـزون‌تـر است ایـن جسـم پـاره‌پـارۀ دامــاد کربـلاست کو را عروس، نیزه و شمشیر و خنجر است پیراهـن زفــاف، زره گشتــه بــر بــدن بـاران تیـر: لاله، حنـا خـون حنجر است یک کشته دفن گشته همین پشت خیمه‌ها نامش علی‌ست ذبح عظیم است و اصغر است بـا هـم کنیـد رو بـه سـوی نهـر علقمـه آنجـا تـن شـریف علمــدار لشکــر است دست و سـرش جداست ولی مثـل آفتاب در موج خون بـه دشت بلا نورگستر است «میثم!» مزار این شهدا در دل است و بس زیـرا کـه دل مقـام خداونـد اکبــر است
. راس تو را به روی نی، هرچه نظاره می کنم  سیر نمی شود دلم، نگه دو باره می کنم  ز اشک و آه سینه ام، میان آب و آتشم  چو با توام، از این میان کجا کناره می کنم  گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان  ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره می کنم  به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد  گریه به گوشواره نی، به گوش پاره می کنم هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت زپی  گاه نگاه نگاه سوی مه، گه به ستاره می کنم  رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد  خنده زآه خویشتن به سنگ خاره می کند علی انسانی ✍ .___________________________ .
🖤🌹🌸🍀برمدارعشق🍀🌸🌹🖤 ♠️. دوبیتی_شهادت_امام_سجاد_ع♠️ ♠️ مصائب_شام♠️ ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ سجاده ی اشک تو ، به هر جا باز است صد جاده به سمت آسمانها باز است چشمان تو هر روز ، پر از عاشوراست چون پنجره ای که رو به دریا باز است ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ در سوگ امام ساجدین دل خون است. وز سوز غمش دیده ی دل جیحون است. رنجی که ز کربلا و کوفه تا شام او دید بیانش ز توان بيرون است. ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️ شب شادی شب غم گریه می کرد به اندوهی دمادم گریه می کرد کتاب عمر او تقویم روضه است محرم تا محرم گریه می کرد (آقای مومن نژاد) ▪️♠️▪️♠️▪️♠️▪️
بی فایده ست روضه و ماتم بدون تو  بی فایده ست اشک دمادم بدون تو  ای منتقم.... جان عمو جان تان بیا  بی فایده ست ماه محرم بدون تو  چنگی به دل نمیزند آقای غصه دار  بیرق-علم - سیاهی و پرچم بدون تو  در حیرتم چگونه حسین زمانه ام  روی کتیبه سر بگذارم بدون تو  ماه محرم آمده است محتشم بخوان  "باز این چه شورش است..."درعالم بدون تو  مزه نمی دهد که دو ماه عزا شوم  سینه زن حسینیه ی غم بدون تو  دارم زفرط غصه وغم آب میشوم  درپای روضه های "مقرم " بدون تو شاعر:
برات بیقرارم عزیزم حسین(ع) به داغت دچارم عزیزم حسین(ع) توو خوابم نمی دیدم این روز و که نباشی کنارم عزیزم حسین(ع) خزونی شدم، قد کمونی شدم تو بودی بهارم عزیزم حسین(ع) یه خلوت میخوام که بشینم فقط برات خون ببارم عزیزم حسین(ع) بدونِ تو زندونه دنیا برام دلِ خوش ندارم عزیزم حسین(ع) واسه خشکیِ حنجرت توو گلوم چقد بغض دارم عزیزم حسین(ع) تموم شد روزایِ خوش ِ خواهرت شبه روزگارم عزیزم حسین(ع) سرت رویِ نیزه ست و دیگه کجا- -سرم رو بذارم عزیزم حسین(ع)؟! کجایی ببینی میخنده سنان(لع) به این حال زارم عزیزم حسین(ع) به موهای غرقِ به خونت قسم گره خورده کارم عزیزم حسین(ع)!
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای مسیح خانه طه حسین یابن حیدر یابن زهرا یا حسین دست من کوتاه مانده از ضریح تو بگیر این‌دستهایم را حسین خیر دنیا با تو‌ مستی کردن است تو‌ نباشی مرگ بر دنیا حسین! در تمام‌ روزهای زندگیم‌ از همه خسته شدم الا حسین از مدینه میروم تا کربلا یا حسن گفتم رسیدم تا حسین غرق بودم‌ در لجن زار گناه هیچکس کاری نکرد اما حسین.. روی من آغوش خود را باز کرد! ای کس و کار من تنها حسین.. من از الان باز دل تنگ توام.. باز دعوت کن مرا اینجا حسین.. یک غریب و سی هزار اهل زنا.. نیزه ها کند است! واویلا حسین.. ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌ الله الرحمن الرحیم عمرِبی تو عمرِ بیهودست رسوایم مکن جان زینب یا حسین، مشغول دنیایم مکن عاشق ازلیلاییِ معشوق، حیران میشود ازخدا خواهم،که جز مجنونِ لیلایم مکن مدعی راه خودش را میرود،ما راه خود از غبارِ پای خود،دور ای مسیحایم مکن پرچمت آقا،نشانم میدهد راه تُرا دلبرا جز در مسیر عشق بینایم مکن من نشانِ خیمه هایت را ز هیئت یافتم «لَیتنا کنّا معَک» رَد این تقاضایم مکن تشنهٔ شهدِ شهادت مانده این لبَیکِ من وقتِ مردن،جز میان خون تماشایم مکن هیئتت میخانهٔ عشق است و ما مستِ مِی ایم مستیِ ما را مگیر و طرد از اینجایم مکن دل به هر کس بستم آخر رفت از دستم،چه زود پشتِ در آقا،مُعطَل بیش از اینهایم مکن یاری اَم تأخیر افتاده،ولی صبح و مساء گِریَم و گویم دگر،شاید و اَمایم مکن روز عاشوراست،قلبم سخت سنگینی کند دورم اما بی حضورِ قلب، معنایم مکن دستِ دور افتاده ها را هم بگیری عاقبت در دفاعِ از حرم، محرومِ امضایم مکن دربدر در کربلایم کن، قبولم کن،حسین یارِ زینب کن مرا،مدیونِ زهرایم مکن ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم هر که را مهر تو ای دوست عطایش نکنند عاشق وشیفتۀ کرببلایش نکنند پای میزان قیامت چه تهی دست بود آنکه را گوهر مهرتو عطایش نکنند به حریم تو که شد کعبۀ مقصود قسم دل بی عشق تورا قبله نمایش نکنند به حرمخانۀ عشق تو کجا ره یابد هرکه را درره تو آبله پایش نکنند کی غنی می شود ایدوست دل مسکینم بردر خانۀ تو گرکه گدایش نکنند هرکه امروز نبندد کمرخدمت تو به جزا با نظر لطف صدایش نکنند دل اگرنیست گرفتار کمند غم تو روز محشر زغم وغصه رهایش نکنند همۀ عمرطلب کرد «وفائی» زخدا که زدرگاه تو یک لحظه جدایش نکنند ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا کعبه و سعی و صفا و مروهء من کربلاست هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا روز محشر چونکه سر از خاک بیرون آورم می کند چشمم به هرسو جستجوی کربلا «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه بشنوم در گوشهء مقتل صدای فاطمه دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک با سرشک دیده سقّایی کنم در علقمه دوست دارم مرقد شش گوشه، گیرم در بغل اشک ریزم بر رخ و باشم دعا گوی همه «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» من کجا از دلبرم یک لحظه دل برداشتم!؟ پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک بهر گریه در غم آن جسم بی سر داشتم پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین مهر او را در دل از دامان مادر داشتم شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک بر گلوی تشنهء شش ماهه اصغر داشتم پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم پاره های دل بر آن صدپاره پیکر داشتم مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین تا برات کربلایم را کند امضا حسین با همین پروندهء سنگین و این بار گناه می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه ریختم اشک و زدم بر سینه، گفتم یا حسين من که از روز ولادت کربلایی بوده ام دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» خاک را در قتلگه گِل کردم از اشک دو عین ساختم مُهری و روی آن نوشتم یا حسین اشك من بر یوسف زهراست، دین و دِین من گریه کن ای دیده نگذاری بمانم زیر دِین ای اجل مهلت بده یک لحظه سقّایی کنم با سرشک دیده بر سقّای مقطوع الیدین از نفس های شب و عطر نسیم صبحگاه در مدینه در نجف در کربلا در کاظمین «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» زخم دل، زخم بدن، زخم جگر، زخم زبان آفتاب گرم و هرم تشنگی، داغ جوان سنگ، مُهر و قتلگه سجّاده، خون آب وضو ذکر بر لب، تیر بر دل، اشک بر صورت روان داد زیر خنجر قاتل نمازش را سلام گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان هر کجا پا می گذارم، هر طرف رو آورم از نسیم و از فضا و از زمین و آسمان «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا در فراقت مبتلایم مبتلایم مبتلا عاقبت با خون ثاراللّهیان تفسیر شد قصّهء "ذبح عظیم" و آیهء "قالوا بلى" آیهء قرآن نیفتاد از لب خشک حسین از کنار قتلگه تا دامن طشت طلا جان فدای کشته ای که با سر ببریده اش بر فراز نی چهل منزل به دشمن گفت، لا سال ها دیدم که در هر محفلی با سوزِ دل خوانده اند این بیت را با یکدگر اهل ولا «تشنهء آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا» ** «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
‍ ‍ بند اول السلام علیک ایهاالعریان ایهاالعطشان ای حسین جان السلام علیک ناطق قران سوره ی رحمان ای حسین جان هم پیرهن تو هم جوشن تو کل تن تو رفته به غارت هم به سر تو به خواهر تو به پیکره تو گشته جسارت از خونت تنت تر گشته ثارالله وبن ثاره اسبت بی صاحب بر گشته ثارالله وبن ثاره " بی کفن اباعبدالله " پاره تن اباعبدالله بند دوم روی خاک بیابان با لبه عطشان با تنه عریان افتادی تو پیشه چشمای زهرا روخاک صحرا زدی دست و پا جون دادی تو در بینه گودال رفتی تو از حال ای وای لگد مال شد پیکره تو لحظه ی اخر شمر ستمگر می زد با خنجر رو حنجره تو روی پیکرت با نیزه دیدم که سنان افتاده به روی نگینت چشم پسته ساربان افتاده " بی کفن اباعبدالله " پاره تن اباعبدالله بند سوم افتادی رو زمین و به روی پیکر نداری تو سر ای برادر بعد تو چی میادش به روزه خواهر بین این لشگر ای برادر میرم با ازار در کوچه بازار دربین انظار بی تو برادر بزم حرامی بی احترامی خنده ی شامی می بینه خواهر روی پیکرت با نیزه دیدم که سنان افتاده به روی نگینت چشم پسته ساربان افتاده " بی کفن اباعبدالله " پاره تن اباعبدالله به قلم: رضا نصابی حسین ریاحی. به نفس کربلایی مسعود فیروزی
4_5839170989971213346.mp3
10.75M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴سبک شور روضه ای ایام اسارت آل الله در کوفه،حضرت زینب سلام الله علیها 🏴بند اول میریزم اشک و،دلم حزینه چشام رو نیزه،تورو میبینه به جای من از،گلوی پارت نسیمه که بوسه رو میچینه وقتی که دیدم،سرت شکسته زدم سرم رو،به چوبه محمل میبینی داداش،گیرافتادم من بین یه عده،پست و اراذل حسینِ مظلوم 🏴بند دوم منو به زور از،پیشه تو بردن به جرم اینکه،خواهرت هستم به جون من با،کعب نی افتاد تا نرسه به،سر تو دستم بین من و تو،فاصله افتاد که اُف بر این روزگار نامرد سخته برا من،اسارت اما طعنه ی کوفی،قلبمو خون کرد حسینِ مظلوم 🏴بند سوم دم میزنم از،تو و پیامت هرجا برم من،خطبه میخونم کار منه صبر،به احسن الوجه پای قیامِت،داداش میمونم اگه بریزن،رو سر من سنگ پا به پای تو،میام تا آخر اگه بریزن،رو سرم آتیش نمیشه کم از،صبرم برادر حسینِ مظلوم 🏴بند چهارم فکر و خیاله،باطله دشمن اینه که میگیره از ما بیعت ولی نمیدونه تن نمیدیم حتی با قتل و،یا با اسارت میفهمونیم ما،به این حکومت که زیر بار،ظلمش نمیریم ما زیر بار،ستم نمیریم حتی اگه از،کتک بمیریم حسینِ مظلوم ۱۴۰۰/۰۶/۰۱ 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
4_5845989512546618105.mp3
1.01M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
حضرت_زینب اسارت به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب ژولیده نیشابوری اسارت چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست سر خي معجر من و پيشانيت حسين اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست در بين راه نيزه تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟ گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست محمد علی بیابانی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
حضرت_زینب اسارت نسبت به قبل بس که تو تغییر کرده‌ای بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین یک روح در دو تن همه‌اش نقل ما دوتاست تو در تنور رفتی و من سوختم حسین من زینبم که طاقت کوچک‌ترین خراش بر روی مصحف بدنت را نداشتم با دیدنت به نیزه کنار آمدم ولی دیگر توقع زدنت را نداشتم جانا ز روی نیزه‌ی اعدا نگاه کن مانند تو عزیز دلم دل‌شکسته‌ام گر تو سرت به سنگ حرامی شکسته‌ای من هم سرم به چوبه‌ی محمل شکسته‌ام بر روی نیزه آمده‌ای پا به پای من گاهی عقب می‌افتی و گاهی جلوتری دشمن خیال کرده که من بی‌کسم حسین بر روی نیزه هم تو مرا سایه‌ی سری می‌خواستم ببوسمت اما دلم شکست وقتی که دیدمت پُرِ خاکستر تنور مبهوت مانده‌ام من و اما سه‌ساله‌ات لحظه به لحظه بوسه به تو می‌دهد زدور گر چه جریحه‌دار شد اینجا غرور من اما به خاطر تو خودم را نباختم در کوفه بیشتر دل من سوخت چون که من یک در میان اهالی آن را شناختم مهدی مقیمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
حضرت_زینب اسارت آمده موسم تنهایی و حیران شده ام دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین خواهرت را نکند برده ای از یاد حسین؟! چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم " زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم" گم شده بین شلوغی سخن و فریادم شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم با صدایی که گرفته سویشان می گفتم: جوشن مانده به روی بدنش را نبرید سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید با سر نیزه توان سخنش را نبرید هر چه بردید ولی پیرهنش را نبرید بگذارید نگاهی به سویش بندازم لااقل چادر خود را به رویش بندازم محمد جواد شیرازی اسارت مردم لباس پاره ما خنده دار نیست کاخ غرور کاذبتان پایدار نیست مردان ما به نیزه و در کوچه های شهر گرداندن زنان حرم افتخار نیست در سختی و بلا به خدا تکیه میکنیم سر می دهیم در ره او، این شعار نیست ای بزدلان ز بام به ما سنگ می زنید در دست های بسته ما ذوالفقار نیست زن های شهر کوفه چرا گریه می کنید؟ دیگر به گریه های شما اعتبار نیست در بین طعنه های وقـیح تمام  شهر بدتر ز طعنه های بد نیزه دار نیست وحید قاسمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
حضرت_زینب اسارت تا که اشکت ز دوچشم ترت افتاد زمین کوفیان سنگ زدند و سرت افتاد زمین مَلَأِ عام همه دورو برم خندیدند تاکه از ضرب لگد خواهرت افتاد زمین به روی ناقه نگاهش به عموجانش بود که ز سیلیِ عدو دخترت افتاد زمین کربلا نیزهٔ اغیار امانِ تو برید یاد دارم که چطور پیکرت افتاد زمین ته گودال به چَشم خودم آنجا دیدم قاتلت تیغ کشید مادرت افتاد زمین از همان لحظه اسارت نقشهٔ دشمن شد که برِ علقمه آب آورت افتاد زمین علی اصغر رفیعی اسارت از پشت بام بر سر تو سنگ میزنند عمدً به پیش خواهر تو سنگ میزنند قرآن نخوان که گوش به قرآن نمیدهند این ها همه به باور تو سنگ میزنند از هوش میرود به خدا مادرش رباب وقتی به سوی اصغر تو سنگ میزنند آلاله های روی زمین را نگاه کن بر غنچه های پرپر تو سنگ میزنند این دختران به نیّت بازی نیامدند دارند سمت دختر تو سنگ میزنند آیینه ی غرور تو را تا که بشکنند بر من مقابل سر تو سنگ میزنند محمدحسن بیات لو ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
خروج از کوفه اشاره به راه شام کوفه دن یولاندی شامه کاروان کربلا قول قولا باغلی گئدوردی اهل بیت مصطفی دوندی بیر شهره باخوب زینب سرشگین سیلدی کوفه لیلردن خانم بیله گلایه ایلدی من عزالیدیم دئدی هیچ یانمادوز احوالیمه الره یاخدوز حنانی گلدوز استقبالیمه سیز همان ملت سوز هیچ ظلم و جفادن دویمادوز طعنه ویردوز چالدوز ال حرمت قوناقه قویمادوز هیچ دئموردیم رحم ائدیدوز گوزده کی گوزیاشیمه بی وفالر لا اقل کول توک میییدوز باشیمه شامه دونسون تاجهان وار دی ایشیقلی گوندوزوز گوزلروز قان آغلاسین هیچ گولمسین اصلا یوزوز دائما روشن گونوز غم غصه دن اولسون گجه دادگاه عدله محشرده گله جاقسوز نجه داش ویروب اول حسین باشینه قلبی داغلادوز ائتدیگوز ظلمه صورا ای بی وفا لر آغلادوز ؟ شاهد اول ای کوفه قلب مرتضانی سویدولار خارجی آد اهل بیت مصطفایه قویدولار الغرض دل داغلی قیزلار اولدولار ناقه سوار باشدا قاره گوزده قانیاش کوفه دن آیریلدیلار نیزه لرده شامه اون سگز کسیلمیش باش گئدور زینبه شمر جفا پرور اولوب یولداش گئدور نچه یردن سینمیشیدی قولسوز عباسین باشی نیزه ده صاف دورمادی آغلاتدی یکسر داغ داشی وئردیله آهسته رخصت قیز گلین گوزیاشینه کیم اوجادان آغلادی ویردیلا قمچی باشینه قوزانور دی قیزلارین قلبیندن عرشه زمزمه آغلیوردی قان او احواله عزالی فاطمه بیر سه ساله قیزواریدی نازنین شیرین زبان ساکت اولموردی ائدوردی نی کیمی آه و فغان بیر کجاوه گوشه سینده غرقیدی اشک تره گه علی اکبره آغلوردی گاهی اصغره اولدی یارب قلب عالم بو بیوک محنتده خون تازیانیله اونی ساکت ائدوردی شمردون ایلیوردی ناله ی جانسوزی هرقلبی کباب داغلانان قلبینده واریدی ملال بی حساب ناله سین عرشه اوجالدیردی گورن ساعتده، آب زینب هرنه یالواروردی ساکت اولموردی رباب اوخ کیمی قلبه گرک بوسوزگجه گوندوز دیه دمبدم لای لای دیوردی خالی بیر گهواریه قاسمین هجرینده داغلوردی سریه سینه سین کهکشانه قوزامیشدی وای اوغول ای وای سسین بو غم قامت شکن قلب جهانی داغلادی چون آناسی اولمادی عباسه زینب آغلادی بیر نچه فرسخ خلاصه شامه ساری گئتدلر یورقون اولدی کاروان بیر یرده اتراق ائتدیلر بیر نچه ساعت موقت استراحتدن صورا سالدیلار آهو کیمی دل داغلی قیزلاری تورا باغلادی خیردا اوشاقلاری دوباره قول قولا کاروانی شمر ظالم سالدی قمچیله یولا هرنه ایش گوردی عدو نیزه دایاندی گئتمدی اول مکانی راس خونین حسین ترک ائتمدی ایلدی آغلار گوزون زهرا عزیزی سلسبیل ایستدی سجادیدن اول مشکله زینب دلیل حضرت سجاد او اثناده توکوب گوزیاشینی گلدی گفتاره دانیشدیردی حسینون باشینی اولدورور دشمن دیدی سویله آماندی آی بابا یاره لی باشون نیه بیر دن دایاندی آی بابا یاره لی باش سسلدی باشه بلا سایه سالوب گئتمرم نازلی رقیه یم قورخولی چولده قالوب 99/6/15 خاکی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🌷🌷🌷 ✅بنداول زیارتت برام همیشه حسرته اماتو هیاتت باشم بازم غنیمته 🍀 بایه امیدمیام توهیا تت حسین (ع) کاشکے فدات بشم یک روز توبین الحرمین 🍀 فقط تو رو دارم آقا بهت بدهکارم آقا خودت میدونی که چقدردوست دارم آقا 🍀 فکری برام بکن حسین (ع) منو رهام نکن حسین( ع) ازصف نوکرات من وجدام نکن حسین (ع) 🍀 سالار زینبی حسین (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅بنددوم مثل رسول ترک یاکه بریر تو منم بخر بشم مثل حر وظهیرتو 🍀 بااین همه بدیم بااین روی سیام وبال گردنت هستم بااین بارگنام 🍀 اغفرذنوبناحسین( ع) ای شاه نینوا حسین(ع) انادخیلک آقاسلطان کربلا 🍀 ای سایه ی سرم حسین (ع) ای شاه محترم حسین (ع) فدای غربتت آقا ارباب مضطرم 🍀 سالارزینبی حسین (ع) 💠💠💠💢 201 ❌💠💠💠 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4_5913289721634620068.mp3
4.27M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم ، ضرر کردم لفی خسری که حق گفته بُوَد توصیف حال من که هر لحظه بدون روضه سر کردم کردم به غیر از خاطراتِ راه تو ، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا ، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم شاعر: #امام_حسین_ع_مناجات_محرمی اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم ، ضرر کردم لفی خسری که حق گفته بُوَد توصیف حال من که هر لحظه بدون روضه سر کردم کردم به غیر از خاطراتِ راه تو ، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا ، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم شاعر: اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم ، ضرر کردم لفی خسری که حق گفته بُوَد توصیف حال من که هر لحظه بدون روضه سر کردم کردم به غیر از خاطراتِ راه تو ، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا ، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم شاعر: