#حضرت_زهرا
امشب که ناله از لبت اُفتاده رو مَگیر
بعد از سه ماه که تبت اُفتاده رو مَگیر
دیدار تو اگرچه غم انگیز میشود
بعد از سه ماه قسمتِ من نیز میشود
دردِ عیال دارم و پیرم نمودهاند
سی و سه سال دارم و پیرم نمودهاند
این آشیانه داغِ پرستو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
امروز فضه گفت که خانم وضو گرفت
بعد از سه ماه خانهی ما رنگ و بو گرفت
گفتم که کار کم بکن اینجا عزیزِ من
ممنونِ نان تازه ام اما عزیزِ من
نان را بدونِ قوَت بازو نمیپزند
نان را که با جراحت پهلو نمیپزند
این خانه مدتیست که جارو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
اصرار میکنیم که نانی -کمی- بخور
ای پلکِ نیمه باز تکانی -کمی-بخور
رد تو از تنور به بستر هنوز هست
زینب دوید گفت که مادر هنوز هست
او دختر است حسرتِ آغوش میخورد
این سینهی شکسته-بمان-جوش میخورد
دستت شکسته است که بالا نمیرود؟
این شانهات چه دیده چرا جا نمیرود
چشمِ تو نیز بستن بازو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
یادم نرفته تا در خانه تو را زدند
یادم نرفته با در خانه تو را زدند
چشمِ علی شکستنِ اَبرو ندیده بود
من را مدینه دست به زانو ندیده بود
امشب چقدر پیشِ حسن سوخت دخترت
امشب ببین که با سه کفن سوخت دخترت
گفتی وصیتت دو سه بوسه به حنجر است
گفتی لباسِ محسنِ تو قدِ اصغر است
بس کن رباب دستِ خودت را تکان نده
بر رویِ نیزه زخمِ گلو را نشان نده
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خندهی انظار میشود
حسن لطفی
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
خورشید دلبرنده و دلجو ظهور کن
شد بیتو روزگار ، سیهرو ظهور کن
شد فاطمیّه ، باز عزادار گشتهای
آقای من! به خاطر بانو ظهور کن
یا صاحب الزّمان! چه بگویم ز مادرت
سوگند به شکستنِ پهلو ظهور کن
بعد از هجوم ،در دل آن کوچه ، فاطمه
مجروح گشت بین هیاهو ظهور کن
یابن الحسن! به خاطر آن سینهی جریح
یا منتقم! به سرخیِ بازو ظهور کن
شد صورتش کبود بهدست عدو ؛ شها!
از داغ گوشواره و ابرو ظهور کن
هجده بهار روی زمین بود مادرت
از حُزن کوچ زودِ پرستو ظهور کن
در هُرم شعله ، پشت در و بین بسترش
کرده طلب ظهور تو را او ظهور کن
محمدعلی نوری
#حضرت_زهرا
در بین بسترت چِقَدَر درد می کشی
با سُرفه های وقت سحر درد می کشی
زحمت نکش عزیز دلم،غصه ام گرفت
جارو که می کنی به نظر درد می کشی
بال و پرت شکسته و پرواز می کنی
ای زخمیِ قساوت در، درد می کشی
با صورتِ کبود از این خانه می روی
شرمنده ام که وقت سفر درد می کشی
بیش از سه ماه رنج کشیدی حلال کن
از روزِگار خیر ندیدی حلال کن
حالا چگونه جمع کنم بستر تو را
بانو چگونه غسل دهم پیکر تو را
حالا بدونِ تو چه کسی شانه می زند
گیسوی پُر گره شده ی دختر تو را
سیلِ غمی که بعد تو مهمانِ خانه شد
با خود به نا کجا ببرد حیدر تو را
رفتی ولی چگونه فراموش شان کنم
لبخند های بی رمقِ آخر تو را
از بعد تو برای منی که ندارمت
دنیاست غم زده، به خدا می سپارمت...
علی علی بیگی
.
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#قصیده
تو بی کرانه تر از آسمان و دریایی
تو عطر باغ بهشتی امید گلهایی
به احترام تو پیغمبر است پیغمبر
که در تمام شئون در کنار بابایی
برای خلقت عالم دلیل دیروزی
برای (ما خلق الله) امید فردایی
تو آن یگانه ی دردانه ای که پیشانی
به جز برای خدا بر زمین نمیسایی
تو رو گرفته ای از آن فقیر نابینا
که خلق را برسانی به اوج بینایی
نخواستیم جهانی که نیستی در آن
که نیست بی تو بهشت خدا تماشایی
تویی جمال خداوند از تمام جهات
تویی تصور حق در کمال زیبایی
فقط مرید در خانه ی شما شده است
به طعم ناب طعام جنان پذیرایی
تو کوثری به همه خیر میرسد از تو
که مایه برکت در تمام دنیایی
نه قدر و کوثر و تطهیر و هل اتی، تنها
که در سراسر آیات وحی پیدایی
کبیره ای است به شکل زنا و رنگ ریا
نماز بی تو مگر چیست غیر رسوایی؟؟؟
در این قصیده که اوصاف توست ای مادر
چه کار میرسد از ما به غیر شیدایی؟؟؟
دمیده میشود آن دم که صور اسرافیل
ملائکه همه هستند در صف آرایی
شفاعتی برسان محضر خدا و بگو
که غیر حب تو مارا نبوده دارایی
سری که حب تو دارد قیامت است بلند
به نام نامی تو میشود شناسایی
قسم به خنده ی شیرین مرتضی که بهشت
نداشت بی گل لبخندی ازتو ، گیرایی
اگر نبود علی صادق مُصدَّق گفت
برای فاطمه هرگز نبود همتایی
به غیر از این که در عالم برای همسری ات
فقط علی است برازنده،چیست یکتایی؟؟؟
صدای کوبه درب بهشت نام علی است
نبوده در نظرت دلنشین تر آوایی
برای خیر رساندن به ما که پایینیم
هبوط کرده ای ، اصلا تو اهل بالایی
مگر نه اینکه بهشت است خانه ی تو چرا؟
مقیم خانه ی غمها میان صحرایی؟
میان این همه ظلمت به نور زهرایی
طلوع میکنی از خاک سرد تنهایی
حریف عزم تو این زخمها نخواهد شد
شهیده میشوی اما کنار مولایی
خِمار روی سرت بوده یا نه روز هجوم؟
برای ما شده این ماجرا معمایی
کدام دست سیاهی به عرش لطمه زده؟
چگونه پا زده بر بال چادرت پایی؟
چرا هنوز نگاهت کبود و تب دار است؟
تویی که مادر دو بهتر از مسیحایی
شکسته دست تو گهواره را نداده تکان
چقدر بغض گلویت نخوانده لالایی؟؟؟
دلیل داشت که در کوچه ها زمین خوردی
نداشت زانوی از پا فتاده ات نایی
چه حکمت است که بعد از خسوف،ماه علی
در آسمان غریبانه اش نمی آیی؟
اگرچه صورت تو زخمی است وسرخ کبود
هنوز فاطمه هستی هنوز زهرایی
#محمد_علی_بقایی ✍
#مدح_حضرت_زهرا
.
.
#عیادت
#حضرت_زهرا
#بستر_بیماری
این روزها مردم تو را بیمار میبینند
حال و هوای خانه ام را تار میبینند
آن ها که این مدت نپرسیدند حالت را
حالا تو را با خواهش و اصرار میبینند
بدبینترینها هم خیالش را نمیکردند
روزی تو را بین در و دیوار میبینند
دیوارهای خانه بیش از پیش میسوزند
وقتی تو را سرگرم استغفار می بینند
فرزندهایم خیره بر طرز نماز تو
در سجده رفتنهات را دشوار میبینند
هرچیز جز بیماریات را تاب میآرند
هی دست بر پهلوی خود نگذار... میبینند
کمتر صدا کن فاطمه، آرام جان من
همسایه ها از ناله ات آزار میبینند
#محمد_حسین_ملکیان
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
...........____________________________
.
#حضرت_زهرا__س__زمینه
خونه بی تو
مث یه ویرونه میشه خدا میدونه
اشک حسرت
از توی چشمام میباره به روی گونه
دارم آتیش میگیرم از دیدن این حاله زارت
دلم داره ملرزه تا میگی یه روز میرم از کنارت
مبینم از همین الان خودمو سره مزارت
داری میبینیکه
از گریه نزدیکه
بالا بیاد جونم
اینخونه بی تو به خدا تاریکه
زهرای من زهرا
بند دوم
اون حادثه
افتاده توی مدینه ورده زبونا
سخته واسم
بشنوم از همسایه ها افتادی از پا
روا نبود ای گله من بکنن تو رو از ریشه
فضه رو میزدی صدا که داشتی باره شیشه
میخوام برات کاری کنم دله من ارومنمیشه
این روزای آخر
حالت شده بدتر
وقتی میبینم کهپره خونه روسری و معجر
زهرای من زهرا
بند سوم
هر نیمه شب
صدای آهه نفسات منو سوزونده
بعد از چند روز
از پیکرت چیزی دیگه باقی نمونده
مثله گذشته ها برام تو رو خدا درد و دل کن
بیا روزای آخرو گریه بر منو ول کن
ابر آسمونا رو با اشک چشمات خجل کن
یکلحظه انصافا
حرفی بزن با من
قلبمرو آرومکن
نزن به غمو غصه ها دامن
زهرای من زهرا
حضرت زهرا (س)
زمینه
#سبک_زمینه_حضرت_زهرا_س_
#مجموعه_اشعار_دهه_فاطمیه_۱۴۴۱🏴
#بسیار_زیبا😍
#اجرانشده
بند اول:
فاطمیه آمده
شد مدینه غمکده
داغ زهرا آتشی
بر دل و جان ها زده
عالم و آدم بپوشید جامه ی غم را همه
آمده سوگ و عزای مادرِ ما فاطمه
آه و واویلا
از غمِ مادر
شیعه میگرید
میزند بر سر
آه و واویلا از غمه زهرا
بند دوم:
وای از آن کوچه خدا
از ستم ها و جفا
زهرا مظلومانه خورد
سیلی از آن بی حیا
فاطمه را آنچنان زد کافرِ رذلِ پلید
که به هجده سالگی قدِّ رشیدِ او خمید
آه و واویلا
مظهرِ پاکی
شد سر و پا و
چادرش خاکی
آه و واویلا از غمه زهرا
بند سوم:
فاطميّةَ الْعَزاءْ
رايَةٌ سَتَعتَلي
عِنْدَ قَبْرِ فاطمٌ
نَهتِفُ بِيا عَلي
تَنْدِبُ الزَّهراءُ يا مَهدي وَ تَشْكيْ وَضْعَها
كَيفَ خَلْفَ الْبابِ ظُلماً قَدْ كَسَرو ضِلْعَها
يَابْني يا مهدي
قَد ظَلَموني
فوْقَ خَدّي آه
قَد لَطَموني
آه و واويلاه ماتَتِ الزَّهراء
بند چهارم:
اِیْلَدی ظُلْمْ اَشقیا
اُوت وُروبْلارْ قاپیا
فاطمه دوشْدی یِرَهْ
یاسَ باتْدی مرتضی
میخ در اوخ کیمی سانجیلدی یانانْ سینه سینَه
بالالار آغلادیلار فِضَّه خُذینی سَسینَه
پوزولوب یِکسر
گلشنِ حیدر
سَسْلَنور زینب
یارالی مادر
آه و واویلا از غمه زهرا
📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#استاد_ناصر_آلبوعبید
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5778251251154160923.mp3
8.43M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴تو کوچه مون اومدن
🌴این خونه رو چشم زدن
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #واحد
👌بسیار دلنشین
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_6014786718031428568.mp3
958.7K
خادم اهل بیت 🌺:
#سبک_روضه_حضرت_زهرا_س_
#لطمه_زنی
#شعر_اجرانشده
( سبک مسیر روضه باز )
بند اول:
دارن میسوزونن، خونمونو ای وای
یکی بیاد واسه کمک برای ما
مادره مظلومم، تو آتیشا ای وای
گیر افتاده زیرِ، هجوم دست و پا
افتاده درِ خونه روش ای وای
میبینم شکسته پهلوش ای وای😭
از رو مادرم دارن رد میشن
رو زمین افتاده بیهوش ای وای
مادرم مادرم واویلا
بند دوم:
بابامو میبینم، که دستاشو بستن
چهل نفر دارن میکشنش ای وای
مادرم افتاده بین در و دیوار😭
چرا شده خونی، کل تنش ای وای😭
دختره پیمبرو واویلا
توی خونش نزنین نامردا
هِی جلو چشای بابام حیدر
تازیونش نزنین نامردا😭
مادرم مادرم واویلا
📝: #یاحسین(طاها تحقیقی
#سبک8_فاطمیه
زمینه وشور
ورودیه
با نوای یا زهرا
بپوش پیرن مشکیتو
نشون بده پاکیتو
نشون بده به بی بی چشمای اشکیتو
بگو مادر هرچی که من بدم
ولی باز تو هیئتت اومدم
قبولم کن که بی تو بی کسم
نکن از در این خونه ردم
عمریه نوکر آل توأم
باتوهستم ندارم دیگه غم
نمک گیر سفره ی جودتم
ذکرتو میگیرم من دم به دم
اغیثینی مولاتی فاطمه....
🌸🌸🌸🌸🌸
چشماتو دریایی کن
گل حیدر پرپره
بی نفس پشت دره
نگاه زینب به اون زخمای مادره
می بینه خون از سینه جاریه
برای بابا قحط یاریه
غمای اول شهید علی
روی قلبش چون زخمی کاریه
می بینه خونه پر از دشمنه
چاره ی گلها غصه خوردنه
هرکی باهرچی تو دستش داره
جلو چشماش مادرو می زنه
اغیثینی مولا تی فاطمه.....
🌸🌸🌸🌸🌸
لطمه بزن ای نوکر
برای زخم بازو
برای درد پهلو
برای صورت سیلی خورده ی بانو
وقتشه بشه حیدر بی پناه
دیگه این درداشو بگه به چاه
بزنه فریاد از این روزگار
بگه کشتند زهرامو بی گناه
وقتشه حیدر بشه باخبر
وقت غسل، سینه ش بشه پرشرر
بکشه دست از زیر پیرهنش
جای جسارتای چل نفر
اغیثینی مولاتی فاطمه...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن