eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
نوجوانان زینب(س) ۱۴۰۱ دید زینب چون حسین بن علی تنها شده شد بلا گردان ، دوباره یاور مولا شده گفت آقا من نباشم همدم غمها شوی خواهرت زینب نمرده تا که تو تنها شوی ای برادر بهر مظلومیِ تو حیران شدم با غم تنهایی تو دم به دم گریان شدم دسته گلهایم همه قربانیِ یک موی تو دلبر من ، هَستیَم بادا فدای روی تو این دو گل را یا حسین از عشق تو پرورده ام هستی خود را همه نذر نگاهت کرده ام گرد شمعت این دو را پروانه کردم یا حسین جان نثار و خادم این خانه کردم یا حسین هر دو گل را ای حسین آورده ام در محضرت هدیه های من فدای روی ماه اکبرت دل پریشانم نکن آقا به جان مادرت می نمایم هر دو را نذر علیِ اصغرت تا پرستوهای زینب پر زدند در خاک و خون گفته زیر لب حسین اِنّا اِلیهِ راجعون خواهرش زینب نمی آید بُرون از خیمه ها تا نگردد شرمسار مولا از او در کربلا @babollharam
واحد یا سنگین پسران زینب (س) نذر تو ، کرده ام این دو گلم را مبادا ، بشکنی حسین دلم را ای یار و یاورم ، غریب مادرم عُون و محمدم ، تقدیم سرورم آه ، کن تو قبول ، این دوگلم ، جان بتول وای ، ای برادر ، ای برادر ، ای حسین جان (۲) یا حسین ، از هر دو دل بریدم بعد از این ، من مادر شهیدم تو دست رد نزن ، بر سینه ام حسین نذر تو کرده ام ، دو هدیه ام حسین آه ، پریشونه ، خواهر تو ، نوحه خونه وای ، ای برادر ، ای برادر ، ای حسین جان (۲) گل های ، پرپرم سالار زینب فدایت ، ای حسین دلدار زینب دلهای پاکشان ، مست میِ ولی است رمز شروعشان ، یاحیدر و علی است آه ، غم رو ببر ، آبرومو ، از من بخر وای ، ای برادر ، ای برادر ، ای حسین جان (۲) @babollharam
حضرت زینب(س) یا حسین برادرم من بمیرم تنها شدی چرا بی یار و یاور توی کرببلا شدی عزیزِ خواهر حسین ، زینب نمرده یار تو برای غربت تو کاش بمیره خواهر تو ببین دلم میگیره زینبِ تو می میره ‌‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌ای برادر حسین جان (۴) ای حسین جان الهی شوم بلا گردان تو هم محمد هم عُونم شوند هر دو قربان تو جان زهرا مادرم تو رد احسانم نکن ای برادر بیا وُ تو دل پریشانم نکن افتخار زینبند ذوالفقار زینبند ای برادر حسین جان دسته گلهای زینب پرپر شدن تو قتلگاه با چه حالی آوردن اونها رو توی خیمه گاه مادرشون نیومد اصلاً بیرون از خیمه ها تا خجالت نکشه حسینش توی کربلا به عشق روی جانان شده اند در خون غلطان ای برادر ‌حسین جان @babollharam
واحد یا سنگین حُرریاحی با عشقت ، کربلایی شد دل من غرق حق ، شد دل ناقابل من از باده ی ولا ، لبریز و پُر شدم با یک نگاه تو ، مستانه حُر شدم آه ، رویم سیاه ، کِی می کنی ، من را نگاه وای ، ( آقام حسین ۳ ) ۲ آقاجان ، تو فقط هستی حبیبم نگاه کن ، بر دل محنت نصیبم من‌ بر گیسوی تو ، آقا شدم اسیر افتاده ام ز پا ، دست مرا بگیر آه ، بارم گناه ، دستم بگیر ، ای قرص ماه وای ، ( آقام حسین ۳ ) ۲ من حُرّم ، که شکستم دل طفلان اما تو ، وا نمودی درِ غُفران شرمنده ام‌ حسین ، از روی خواهرت کن توبه ام قبول ، به جان مادرت آه ، کن تو قبول ، عذر مرا ، جان بتول وای ، ( آقام حسین ۳ ) ۲ @babollharam
ریاحی زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) حُرم و شرمنده ام که راه تو رُو بسته ام کن حلالم یا حسین دل تو رُو شکسته ام حُرم و سوزانده ام قلب کودکان حرم دل زینب آزردم لطفی نما تو از کرم هستم آقا سر به زیر بیا وُ دستم بگیر ای حسین فاطمه (۴) کن قبولم یا حسین دلم از این غُصه بردار جان زهرا مادرت. ببین هستم من گنهکار بیا وُ اذنم بده روم میدان با شهامت گر نگاهم کنی تو می شوم عبد و غلامت ای پناه عالمِین کن حلالم یا حسین ای حسین فاطمه کسیکه آب و بسته به روی تو منم حسین می کنم هدیه آقا این سر و این تنم حسین شکرُ لِله که دارم می کنم جان خود فدا لحظه ی آخر دارم بر لب خود ذکر زهرا جان من قربان تو من بلاگردان تو ای حسین فاطمه @babollharam
علیه‌السلام دید خود را در کنار نور و نار با خدا و با هوا، در گیر و دار در حدیث نفْس بود و گفت‌وگوی نور و ظلمت می‌کشانْدش از دو سوی دید، بی‌پرواست نفْس و سرکش است در کمین خرمن او، آتش است گفت: از چه زار و دَروا(۱) مانده‌ای؟ کاروان، راهیّ و بر جا مانده‌ای گر چه خاری، رو به سوی باغ کن لاله باش و جست‌وجوی داغ کن.. نیست این در، بسته، راهت می‌دهند دو جهان، با یک نگاهت می‌دهند گوهر خود را بجو تا دُر شوی خالی از خود شو که از او پُر شوی :: در دلش، غوغایی از خوف و رجا خوف، رفت و بر رجا بخشید، جا غرقه خود را دید و از بهر حیات دست و پا زد سوی کشتی نجات حر، سراپا لمعه‌ای از نور شد هم‌چو موسی، ره‌سپار طور شد آب بر رخ داشت، آتش در ضمیر روح او در اوج بود و سر به زیر گفت: ای روح شتاب و صبر من! وی به دستت، اختیار جبر من! ای غبارت، آبروی سلسبیل! خاک پایت، توتیای جبرئیل! من غبار روی دامان تواَم خود میَفشانم که مهمان تواَم.. رَسته‌ام از چاه و رو کرده به راه عذرخواهم، عذرخواهم، عذرخواه کوله‌باری از گناه آورده‌ام وز بساط شرم، آه آورده‌ام هم‌چو موجی گر به ساحل راندی‌ام شکر! ای دریا! سوی خود خواندی‌ام.. اسم، دارم حر، مُسمّایم ببخش لفظ من بِستان و معنایم ببخش بر رخ بلبل، ره گلشن مبند من اگر بستم، تو راه من مبند آب می‌خواهم که من در آتشم سر به زیرم کرده نفْس سرکشم.. پایه‌های عرش اگر لرزانده‌ام آیۀ «لا‌تَقنَطوا» را خوانده‌ام.. :: دید حر، از پای تا سر، حر شده‌ست سنگ، جُسته گوهر خود، دُر شده‌ست حرّ ویران رفته، آباد آمده‌ست نُوسواد عشق، اُستاد آمده‌ست.. گفت: سر بالا کن، ای مهمان ما! وِی به چشمت، سُرمۀ عرفان ما! ما پِی امداد تو برخاستیم گر تو پیوستی به ما، ما خواستیم عذر، کم‌تر جو که در این بارگاه عفو می‌گردد به دنبال گناه آب، از سرچشمۀ دل، گِل نبود جُرم تو از نفْس بود، از دل نبود خوب دادی امتحان، رد نیستی تو، بدی کردی، ولی بد نیستی.. قطره بودی، وصل بر دریا شدی تو دگر «تو» نیستی؛ تو «ما» شدی «هر کسی کاو دور مانْد از اصل خویش بازجوید، روزگار وصل خویش».. :: گفت: ای دُرِّ کرم! دریای جود! در برِ جود تو، جود آرد سجود.. مَحرَمم کن! در حرم، راهم بده روشنی از پرتوِ آهم بده حلقه از این ننگ، در گوشم مخواه سر، گران باری‌ست، بر دوشم مخواه گر نریزی آب رحمت بر سرم آتش خجلت کند خاکسترم بار این عصیان ز بس سنگین بُوَد زندگی زین پس، مرا ننگین بُوَد.. رخصتم دِه، جُرم خود جبران کنم پای تا سر جان شوم، قربان کنم.. :: رود گشت و سوی دریا رفت، حر چون مصلِّی بر مصلّا رفت، حر هم زمین دادَش بشارت، هم زمان رو به قلب خصم، چون تیر از کمان چون ندای «اِرجِعی» بِشْنیده بود پاک، «نفْس مطمئن» گردیده بود :: گفت: مس رفته، طلا برگشته‌ام نی طلا، بل کیمیا برگشته‌ام.. ای به پیشانی کوفی، داغ ننگ! پُشت بر آیینه و در مُشت، سنگ! مردمِ گم کرده راهِ مَردمی! گم شده در وادی سردرگمی! ای گریزان، آبِ رو از جویتان! وی سیه، چون نامه‌هاتان، رویتان!.. ای ز اسلام شما، کافر، خجل! داغ، پیشانی ولی بی‌داغ، دل.. از میان خیمه‌های بوتراب یک صدا می‌آید آن هم: آب‌آب دست و خاک و تیغتان باید به سر آب، مَهر مادر و تشنه، پسر؟ ای شما بهر علی در چشم، خار! از وفا بی‌بهره، هم‌چون روزگار.. ای همه حقّ نمک نشناخته! دین عَلَم کرده، به قرآن تاخته!.. ای فریب از پای تا سر، چون سراب! از چه بر آب‌آفرین بستید آب؟ باغبان و باغ در بی‌آبی‌اند وز عطش، خورشیدها، مهتابی‌اند آن که زو دارد حیات، آب حیات داغ لب‌هایش به دل دارد، فرات بندبندش، پُرنوا هم‌چون نی است صد پرستوی مهاجر با وی است گر نه قرآن است، با قرآن که هست گر نه دل‌بند علی، مهمان که هست دید مست جام غفلت، سربه‌سر غافلانند و سراپا کور و کر راهیِ بی‌راهه، دید آن گم‌رهان تاخت چون شیر ژیان بر روبهان لاجَرَم، جام شهادت، نوش کرد جسم خود از زخم‌ها، گل‌پوش کرد دید چون تاجی به سر، پای امام یافت شعر عمرِ او، حُسن ختام تا سر بشْکسته‌اش در بر گرفت حر، سرافرازی خود از سر گرفت 📝 @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بن حسن(ع) ۱۴۰۱ لاله ی باغ کرامت ، یادگار مجتبی کودک اما غیرت الله از تبار مرتضی نام او عبدلله است و وارث شیر جَمَل نوجوان اما دلاور ، مرد میدان عمل گفته دیگر طاقت ماندن ندارم اِی عمو ناله های غربتت بُرده قرارم اِی عمو آمدم در کربلا تا جان کنم قربان تو گر چه طفلم اِی عمو هستم بلا گردان تو نغمه ی هَل مِن مُعینَت تا شنیدم اِی عمو از حرم تا قتلگه با سر دویدم اِی عمو چون رسیده جان من از غُصه بر لب یا حسین پس کشیدم دست خود از دست زینب یا حسین از غریبیِ تو دارم سینه ای پر سوز و آه تا شوم یارت ، شتابان آمدم در قتلگاه تا که بالا برده قاتل تیغ خود از روی کین کرده دست خود سپر بر آن امام نازنین دست عبدلله جدا گشت و شد آویزان به پوست دست خود را هدیه داده در مسیر عشق دوست این دَم آخر حسین او را در آغوشش گرفت مثل بابایش حسن سر را به زانویش گرفت چون که غمخوار عمو بود آخرش پرواز کرد با شهادت قتلگه را مَنظَری غمساز کرد @babollharam
واحد یا سنگین عبدالله بن حسن(ع) عبدالله ، یتیم مجتبایم در راهت ، هر لحظه جانفدایم فداییِ توام ، عموی مهربان با رفتن همه ، شد باغ تو خزان آه ، ای سرورم ، بنگر به این ، چشم ترم وای ، ای عموجان،ای عموجان ، ای حسین جان (۲) خون من ، گشته آب وضویم پیش تو ، جان من شد آبرویم دیگر مرا عمو ، از خود مکن جدا در راه تو حسین ، کِی میشوم فدا آه ، مدیونتم ، عمو حسین ، قربونتم وای ، ای عموجان ، ای عموجان ، ای حسین جان از غمِ ، تو با این دل سوزان جدا شد ، دستم از پیکر عمو جان در کربلای عشق ، گشتم فدا عمو گردیده ام دگر ، غرق بلا عمو آه ، مثل اصغر ، پیکر من ، شده پرپر وای ، ای عموجان ، ای عموجان ، ای حسین جان @babollharam
بن حسن زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) عمه جانم یا زینب رسیده وقت امتحان دل عمو حسینم از غریبی شد نگران ببین عمویم حسین تنها مانده بین میدان بذار عمه برم من ، عمو شده دل پریشان آمده جانم بر لب کن رهایم یا زینب ای عمو جان یا حسین (۴) من به پایت عمو جان هست خود را می گذارم برای یاری تو ، دست خود را می گذارم تا شنیدم صدای هَل مِن مُعینَت یا حسین لا اُفارق گفتم تا. تنها نمونی نور عین شدی غریب و مضطر بی کس و یار و یاور ای عمو جان یا حسین شُکرُ لِلّه حاجتم در کربلا روا شده با یه تیرِ حرمله دردم اینجا دوا شده مثل قاسم اینجا من به آرزوهام رسیدم توی آغوش عمو ، سوی بابا پر کشیدم داده ام جان برایت سر و دستم فدایت ای عمو جان یا حسین @babollharam
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند گل‌های مدینه داغ‌دارش بودند آن‌روز که جای مجتبی خالی بود در کرب‌و‌بلا دو یادگارش بودند @babollharam
تصویری از اشک و آه شد فریادم در کرب‌و‌بلا، مدینه آمد یادم در یاریِ از امام خود در گودال چون مادر خویش، دست بیعت دادم استاد @babollharam
عشق فرمود که لیلای حسین است حسن آی دنیا! همه‌دنیای حسین است حسن بی نیازِ دو جهان،کلِّ نیازش حسن است از خداوند تقاضای حسین است حسن همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن خَلق فهمید که آقای حسین است حسن جان ؛ حسین است ولی جانِ همین جان ، حسن است مثل یک روح در اجزای حسین است حسن بیرقِ خونِ خدا ، پرچمِ سبزِ حسنی‌ست در حقیقت خودِ معنای حسین است حسن قاب شش‌گوشه نشسته است به دیوار بقیع دائماً محو تماشای حسین است حسن با دعاهای حسن دور حسین است شلوغ عاشق دیدن غوغای حسین است حسن حرم فاطمه را شخص حسن خواهد ساخت خالق مرقد زهرای حسین است حسن یا حسن حک شده بر مشکِ علمدار حسین ذکر توحیدیِ سَقای حسین است حسن دو حسن داد به شاهِ شهدا..،شاهِ کرم چِقَدَر با دل و جان پای حسین است حسن روضه خوانده است که لایَوم کَیومَک،عطشان! فکر پاخوردنِ لب‌ها‌ی حسین است حسن ▪️ تو ندیدی که چه کردند سُمِ مرکب ها... این طرف، آن‌طرف اعضای حسین است، حسن! @babollharam
گریه کن های حسینیم و گدای حسنیم خاک پاهای حسینیم و برای حسنیم جمع ما را حسن آورد سوی کرببلا کربلایی شده ی خیر دعای حسنیم صور این الحسنیون  که قیامت بزنند با حسین بین صفوف رفقای حسنیم کوری چشم همانها که رهایش کردند.. تا خدایی خدا هست به پای حسنیم  نوکر آن است که قربانی یارش باشد هم فدایی حسینیم و فدای حسنیم ما به این کرببلا شهر حسن میگوییم که در آن خیره به شش گوش طلای حسنیم.. کربلا آمده ای خرجی تو با حسن است اربعین ما همه مهمان عطای حسنیم به حسن بوده اگر حاجت مارا دادند زیر این قبه همه زیر عبای حسنیم عطر سیب حرمش را ز بقیع آوردند بخدا پیش حسین مست هوای حسنیم. هیچکس نیست زیارت کند اورا امروز داغداران غم صحن و سرای حسنیم تشت خونین حسن مقتل خونین حسین هم عزادار حسین هم به عزای حسنیم @babollharam
همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته‌ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟ برترین اسم‌ به لب‌های حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند، حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد، حسن قاسم داد در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لب‌های حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن
؛ عشق فرمود که لیلای حسین است حسن آی دنیا! همه‌دنیای حسین است حسن بی نیازِ دو جهان، کلِّ نیازش حسن است از خداوند تقاضای حسین است حسن همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن خَلق فهمید که آقای حسین است حسن جان، حسین است؛ ولی جانِ همین جان، حسن است مثل یک روح در اجزای حسین است حسن بیرقِ خونِ خدا، پرچمِ سبزِ حسنی‌ست در حقیقت خودِ معنای حسین است حسن قاب شش‌گوشه نشسته‌ست به دیوار بقیع دائماً محو تماشای حسین است حسن با دعاهای حسن دور حسین است شلوغ عاشق دیدن غوغای حسین است حسن حرم فاطمه را شخص حسن خواهد ساخت خالق مرقد زهرای حسین است حسن "یا حسن" حک شده بر مشکِ علمدار حسین ذکر توحیدیِ سَقای حسین است حسن دو حسن داد به شاهِ شهدا...، شاهِ کرم چِقَدَر با دل و جان پای حسین است حسن روضه خوانده است که لایَوم کَیومَک، عطشان! فکر پاخوردنِ لب‌ها‌ی حسین است حسن ** تو ندیدی که چه کردند سُمِ مرکب‌ها... این طرف، آن‌طرف اعضای حسین است، حسن! @babollharam پیام شاعر: این غزل در استقبال غزلی از برادر مهربان و عزیزتر از جانم با مطلع زیر سروده شده است. همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن
بن الحسن (ع) وارث جنگ جمل آئینه دار مجتبی صاحب فضل و کرامات و وقار مجتبی آمده در کربلا تا جان دهد در راه دوست چونکه جان دادن برایش خوشگوار و آرزوست با عمویش گفته بر من اِذن مِیدان می دهی با نگاهی افتخار دادن جان می دهی جان ناقابل چه باشد تا که قربانت کنم هستی خود را فدای روی تابانت کنم اِی عمو جان غُربَتَت از کف رُبوده طاقتم این غمِ تنهائیت کرده کفن بر قامتم دیده ای که قاسمت بوی پدر دارد عمو در رکاب تو دلم شوق سفر دارد عمو تا که اِذن جنگ را آخر ز مولایش گرفت سُمِ مَرکَب ها گلاب از استخوانهایش گرفت یادگار مجتبی هم اِرباً اِربا گشته است چون علی اکبر تن او پخش صحرا گشته است از امام مجتبی هر کس که در دل کینه داشت جای نعلِ مَرکَبَش را روی جسم او گذاشت یادگار مجتبی هم سوی حق پرواز کرد دفتری از عشق را بر روی عالَم باز کرد @babollharam