سبک شور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثه مجنون که جنونی شدهام
نه زبونی، دل وجونی شدهام
دیگه همشهری سلمانو ببخش
اگه باتو خودمونی شدهام
خودمونیم، عجب کرببلایی
عجب صحنوسرایی داری
خودمونیم، چه آب و چه هوایی
چه خاک و چه شفایی داری
خودمونیم، غریبی ولی هرجا
که دیدیم آشنایی داری
چه صفایی داری ، سینهزنایی داری
چه قتیلالعبرات ، اهل بکایی داری
چه بهایی داری ، خیلی فدایی داری
به چه اسمی چه من اسمه دوایی داری
ای که هفتادودوتا اهل وفایی داری
سید اهل کساء عجب کسایی داری
چه خدایی داری ، چه خون بهایی داری
یه نفر هستی و دنیایی گدایی داری
«یا اباعبدالله، یا اباعبدالله»
دلی که بوی فراقش میرسه
عشق داره به حسابش میرسه
این چه ذکریه که تا میگم حسین
هفتپشتم به ثوابش میرسه
خودمونیم، چه نامی تو اسامی
چه شأنی چه مقامی داری
خودمونیم، به کام همه هستی
چه تربتِ به کامی داری
خودمونیم، همش حرفه توئه چه-
-نفوذِ در کلامی داری
چه مرامی داری ، عبد گرامی داری
نشده یادت بره یهجا غلامی داری
همه میگن غلام، عجب امامی داری!
دیگه پیش هرچه عزت احترامی داری
مست ذکر توأم حسین چه جامی داری
حس آرامش من چه التیامی داری
شاهمرد قیام ، مرد قیامی داری
کاشکی باشیم ببینیم چه انتقامی داری
"آقام آقام، آقام
#تخریب_بقیع
#توصیف_مرثیه
#غزل
اي بقيع اي روز وشب روياي من
اي حريمت قرب او ادناي من
وادي تو از طوي برده سبق
خاک صحنت صحنه سيناي من
صد چو شيرين در رهت فرهاد وش
صدچو مجنون در پي ليلاي من
جان دهم بهر وصال کوي تو
آري آري اين بود سوداي من
اشک وچشم وسينه ودل از غمت
باده و جام و خم و ميناي من
هجر –غربت- بزم بي شمع و چراغ
هر سه يکجا گشته جان فرساي من
روز و شب در حسرت دیدار تو
اشک در چشم و به لب آواي من
نور زهرا آن مه مدفون تو
چلچراغ خلوت شبهاي من
خاک پاي مجتبايت اي بقيع
مرحمي بر اين دل شيداي من
ناله هاي سيد سجاد تو
شد شرر افروخت سر تا پاي من
قبر باقر گر ندارد بقعه اي
ليک باشد جنت الماواي من
گردي از خاک قدوم صادقت
توتياي چشم نابيناي من
گشتم اما عاقبت پیدا نشد
مهبط آن سر ناپيداي من
مانده اندر بغض نايم اين نوا
واي من زهراي من زهراي من
#یاسر_رحمانی
🔸روضه
🔹شماره ۲۰
راوى گويد: بعد از شهادت امام صلوات اللّٰه عليه غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است.
ساعتى درنگ كردند آن گاه برطرف شد. هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير، اين شمر است كه حسين را كشت. مىگويد: من از دو صف جدا شده كنار حسين عليه السّلام ايستادم. آن حضرت در حال تسليم جان بود. به خدا سوگند كه من كشتۀ خون آلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهرهاى نورانىتر از او داشته باشد كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشۀ در امر قتلش باز داشته بود.
در همان حال آب مىخواست شنيدم يكى بدو گفت: به خدا كه از آب نمىچشى تا در جهنم از حميم آن بچشى. حسين عليه السّلام فرمودند: "نه، بلكه بر جدّم رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله وارد مىشوم و با او در خانهاش مأوى گزيده در جايگاه صدق در نزد سلطانى مقتدر و از آب غير متغير آشاميده و از جناياتتان نزد او شكايت مىبرم"
گويد: همگان چنان به خشم آمدند كه گوئيا خدا ذرّهاى رحم را در دل فردى از آنان قرار نداده در حالى كه حضرت امام عليه السّلام با آنان سخن مىفرمود سر مطهّرش را جدا نمودند و من از اين همه بىرحمى و سنگدلى به شگفت آمده گفتم: به خدا در هيچ امرى با شما اجتماع نمىكنم.
📚منبع:
لهوف سید بن طاووس؛ ترجمه میرابوطالبی؛ ص ۱۵۷
#روضه
🔹شماره ۲۰
خداوند سبحان به عيسى(عليه السّلام) فرمود: «اى عيسى! اشك چشمان و خشيت و هراس قلبت را در درگاه من به هديه بياور. بر سر قبور مردگان بايست و آنان را با صداى بلند بخوان تا شايد پند و موعظه ات را از آنان دريافت دارى و با خود بگو كه: من نيز به آنان ملحق خواهم شد.
به خاطر من از چشمانت اشك بريز و قلبت را براى من خاشع گردان.
اى عيسى! در روزگار سختى، از من كمك بخواه كه من گرفتاران را نجات مى دهم و پريشانها را اجابت مى كنم چون من ارحم الراحمين هستم».
📚منبع: عدة الداعی
#مطالب_مناجاتی
هرجا روی خاک میشینم
هرجا سنگ قبر میبینم_گریه م میگیره
زیر سایه بون میشینم_گریه م میگیره
نه گنبدی نه چراغ / نه صحن و رواق
میمیره برات / شیعه به خدا
بازم نم بارون / رو گونمون میزنه
دوباره غمت / داغ روی قلب منه
منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد
فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه
(آقام آقام آقام یابن الزهرا )
وقتی تو حرم میشینم
صحن مشهد و میبینم_گریه م میگیره
طاق و گنبد و میبینم_گریه م میگیره
نه صحن و ایوونی / نه روضه خونی
می باره قلبم / رو خاک بقیع
یه روز تو مدینه / برات حرم میسازیم
حرم برا تو / شاه با کرم می سازیم
جلوی حرم / صحن قاسم بن حسن
آره میسازیم آقا / خوبشم میسازیم
بازم نم بارون / رو گونمون میزنه
دوباره غمت / داغ روی قلب منه
منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد
فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه
(آقام آقام آقام یابن الزهرا )
شاعر: علیرضا رأفتی
📢حـاج مـــهدی رســولی
🔶هر جا روی خاک میشینم...
🔻سـالروز تـخریب بقیع
#حاج_مهدی_رسولی
#زمینه_فارسی
#حرم
#بقیع
#تخریب_بقیع
صوت⬇️⬇️⬇️
#روضه_امام_حسین
"السابقون السابقون" ، صحرا ، عطش ، دریای خون
نی، نینوا ، لیلا ،جنون ،"نون و القلم" ، "ما یسطرون"
شمشیر در شمشیر شد ، دستان حق زنجیر شد
طفل سه ساله پیر شد ، "آمنت ربّی فاسمعون"
طفلی به روی دست شد ، تیر سه شعبه مست شد
آن لحظه عالم پست شد ،"یا قوم ماذا تعبدون ؟
"اشبه به ذات مصطفی ، من فرط نوره اختفی
بعدک، علی الدنیا عفی ، "ما هؤلاء ينطقون"
فانیّ ِ باقی ، دیدهای؟! بیچشم راوی ، دیدهای؟!
بی دست ساقی ، دیدهای؟! "انّا الیه راجعون"
تا بی رمق شد پیکرت ، دعواست بالای سرت
پیراهنت ، انگشترت ، "مما رزقنا ینفقون"
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✨
شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند،
زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...
با خودش گفت:
حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...!
اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،
بلکه کلم مجموعهای از این برگهاست...
حکایت زندگی هم این چنین است!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده،
در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم...
و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم،
نه خوردنی بود نه پوشیدنی،
فقط دور ریختنی بود...!✨
زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم🍃🌹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅
🍃خــــواص آیـه الکـــرسے
①⇦•هنگام خارج شدن از منزل ↯
هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود
②⇦•هنگام ورود به منزل ↯
قطحی و فقر هرگز به منزل تان نرسد
③⇦•بعد از وضو ↯
هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد
④⇦•قبل از خواب ↯
فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند
⑤⇦•بعد از نماز واجب↯
فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود
📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
#حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
#علی_انسانی
کسی که راه به باغ توچون نسیم گرفتهست
صراط را زهمین راه مستقیم گرفتهست
تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله
که عطر، مرقدت از جنّتالنعیم گرفتهست
گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی
سرم به خاک درت،اُنس ازقدیم گرفتهست
همیشه سفرهٔ دل باز کردهام به حضورت
که فیض بازشدن غنچه ازنسیم گرفتهست
همیشه عبد، حقیرست در برابر معبود
به جزتوکی؟سِمَت عبد،باعظیم گرفتهست
بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت
به کف براتِ نجاتِ خودازجحیم گرفتهست
مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته
دراین مقام،فلک خویش رامقیم گرفتهست
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟
که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفتهست
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر
که رنگ وبوحرم تو ازآن حریم گرفتهست