eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
89 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5875413414368512717.mp3
زمان: حجم: 1.59M
۹۹ تا دیدم که افتادی رو زمین منم از کمر خم شدم ببین پاشو خواهر تو داره ازاین/غصه میمیره پاشو ای علمدار لشکرم شده خیره دشمن سوی حرم ببین که ازاین دوری دخترم/بهونه گیره میگه عمو بیا/جونم به لب رسید در انتظارته/داره به تو امید اما نمیدونه/زخمیِ پیکرت ای وای اگه بیاد/آخر بالاسرت ..... میبوسم حالا چشم تار تو نگو که همینجاس مزار تو چطوری برم از کنار تو/برادر من پاشو ذکر حیدر رو دم بگیر پاشو روی دوشت عَلَم بگیر پاشو راه به سوی حرم بگیر/ای یاور من باور نمیکنم/دستت جدا شده با ضربه ی عمود/فرقت دوتا شده بعد تو دشمنم/تا خیمه ها میاد نقشه داره برا/اهل حرم زیاد .... سه شعبه زدن بی هوا به تو زدن تیر به مشک پُر آب تو با نیزه زدن دشمنا به تو/رحمی ندارن باکینه به سمت تو اومدن نخواستن یه ذره امون بِدن چه زخمایی به پیکرت زدن/چه بیشمارن خونا رو از سر و /روی تو میبرم من میدونم اومد/پیش تو مادرم گفته برای تو/از سیلی خوردنش گفته که حیدرو/دست بسته بردنش ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم
4_6033038782851187510.mp3
زمان: حجم: 2.5M
مراد زاده: 🎼 ✅بنداول ای علمدارم ای سپهدارم ای امیر لشکرم باوفا عباس باصفا عباس (ع) ساقی اهل حرم پاشو ای سقا برای طفلا جرعه ی آبی بیار همه بی تابن تشنه ی آبن ندارن صبرو قرار 🔘 ای وای از دلای اهل حرم داره جون میده علی اصغرم 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم تا که افتادی از روی مرکب یهو حُرّی ریخت دلم رو زمین خوردی با تن پر تیر با دو تا دست قلم وقتی افتادی به روی خاکا ای یل ام البنین(س) عدوی نامرد به سرت داداش زد عمود آهنین 😭 تا خوردی زمین بین دشمنا گفتی یاحسین ادرک یا اخا ای عباس من ای عباس من 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم ای حسین من نور عین من ای عزیز فاطمه میاد به یادم وقتی افتادم توی دشت علقمه بامشک خالی نا امید بودم با اون حال مضطرم تاشدم بی حال اومد استقبال مادرت باقدخم 😭 گفت عباس من گل پرپرم قربونت برم آه ای پسرم 😭 ای عباس من ای عباس من 🔘➖➖➖➖➖🔘
🏴 اشعار ________ علقمه بس کن دگر ، اینقدر طنّازی مکن اِدّعای بذل وبخشش ، دست ودل بازی مکن تشنه میمانی خودت از دست و لعلی تشنه لب پیش دریاها دگر بحثِ سرافرازی مکن در حَرم ذکر همه اطفال باشد العطش پس چو مردابی خموش و نغمه پردازی مکن کلِّ دریاها بُود سرباز دستانش ، تو پس.. از خجالت عزم رفتن بهر سربازی مکن گشته ساقی گرچه بی دست و سبویش چاک چاک بهر دشمن رود بودی ، رود ، غمّازی مکن تیر در چشمان او ، فرقش دوتا ، دستان جدا جعفر طیّار ، نزدش بحث جانبازی مکن قبر کوچک خود گواهت شد، یلِ اُمّ البنین نوحه خوان بس کن دگر تو مستند سازی مکن یک قلم در دست (تنها) مانده از مدحش خجل اشک ، قدری صبر کن اینک تو لجبازی مکن 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 اشعار _______ هرکه گرفتار غمت می شود زنده به احیای دمت می شود قطع یقین لطف نگاه شماست تا که کسی محتشمت می شود هر که به صحن تو مشرف شود شیفته ی جام جمت می شود طعنه به شاهان جهان می زند هرکه گدای کرمت می شود می زند آتش همه ی خلق را تا که کسی شمع غمت می شود روز قیامت گره اش وا شود هر که دخیل علمت می شود در صف عشاق،خریدار او والده ی محترمت می شود برگ امان نامه ی زهرا به حشر دست جدا و قلمت می شود ریخته بر شانه ی تو آبشار ماه ز روی تو بُوَد وامدار حال و هوای حرمش فرق داشت مثل مسیح است دمش فرق داشت معترفند کل علمدارها پرچم و رقص علمش فرق داشت هرچه گدا آمده بر خانه اش گفته عطا و کرمش فرق داشت روضه ی جانسوز زیاد و ولی روضه ی دست قلمش فرق داشت وقت سرودن ز غم مشک او مرثیه ی محتشمش فرق داشت صاحب منظومه ی احسان تویی شادی این کلبه ی احزان تویی 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 اشعار ________ تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی بوسیدن دستان تو شد افتخارم سلطانی ام در کربلا از توست عباس در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم تنها تویی که سه حرم داری در عالم دست جدایت را به چشمانم گذارم تا که صدا کردی برادر یاری ام کن بند دلم را پاره کردی ای نگارم هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم بوی مدینه می دهد خون لبانت حس می کنم مادر نشسته در کنارم شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن آشفته در هم گیسوانت ای بهارم بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن جان خودت صاحب علم دلشوره دارم ترسم شود زینب اسیر بی حیایی در فکر آن طفلان در حال فرارم 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
در میان علقمه دست عمویت شد جدا/ یا اباصالح بیا خورده بر رأسش عمود آهنینی بی هوا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 در میان هلهله آمد حسین ناله زنان/ العجل صاحب زمان در کنار حضرت عباس شد قامت کمان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 عضو عضو حضرت عباس از تن شد جدا/ یااباصالح بیا پیکر صدپاره اش در بین دشمن شد رها/ یااباصالح بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🏴 اشعار ____  از خواهش لبهای او بی تاب شد آب از شرم آن چشمان آبی آب شد آب وقتی که خم شد نخل‌ها یکباره دیدند لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب آنقدر بر بانوی دریا سجده می‌کرد تا در قنوت آخرش محراب شد آب زیباترین طرح خدا بر پرده‌ها رفت وقتی میان دستهایش قاب شد آب یک لحظه با او بود اما تا همیشه از چشمهای تشنه‌اش سیراب شد آب آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب تیر آمد و ... از حسرت مشکی که می‌مرد مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب 🔸شاعر: _____________________
‍ ‍ . عليه السلام 🎤 صلی الله علیک ای نور هر دو دیده دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده ای شهید سر جدا خامس آل عبا وعده بعدی ما اربعین کرب و بلا من اراد الله، به خیرا عشق تو برده، دل ما را بی تو می‌میرم، عزیزالله با تو محشورم ان‌شاءالله سخت است ای قاسمم تو روی خاک صحرا از من کمک بخواهی / پیشت نباشم اما یادگار مجتبی با تو این دنیا چه کرد با تن مثل گُلت نعل مرکب‌ها چه کرد بعدکَ ویلٌ، علی الدنیا پا نکش بر خاک، گل زهرا غربتت بغضی، گلوگیر است با همین غربت، کُشتی ما را دیدی آخر تو هم در خون خود تپیدی آخر به آرزویت در خاک و خون رسیدی شیشهٔ عمر حرم از چه با سنگت زدند دوره‌ات کردند و از هرکجا سنگت زدند ای که بی‌تابت، همه دلهاست کاکلت در دســـت قاتلهاست قد من از دا غ تو خم شد بردنت هم یکی از مشکل‌هاست ✍ ..................... عليه السلام صلی الله علیک ای نور هر دو دیده دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده ای شهید سر جدا خامس آل عبا وعده بعدی ما اربعین کرب و بلا من اراد الله، به خیرا عشق تو برده، دل ما را بی تو می‌میرم، عزیزالله با تو محشورم ان‌شاءالله ای قنداقت کفن سوزانده‌ای دلم را سنگ مزار پاکت / شد خاک داغ صحرا چون که در راه خداست سر نیامد صبر من ماندم اما خاک تو قبر توست یا قبر من ماندم اکنون با، دلی صدچاک مردم از داغت، و ما ادراک می‌کشد من را، همین غم که روی زخم تیر، می‌ریزم خاک خشکی کام تو محتاج آب و شیر است سهمت ولی علی‌جان تنها سه‌شعبه تیر است آسمان خون تو را بر سر دوشش گرفت مادرم قنداقه‌ات را در آغوشش گرفت روح پاکت با، رسول الله من ولی از دل کشیدم آه طفل من ذبحِ، عظیمی تو گشته آغوش ِ، من قربانگاه ........................ عليه السلام صلی الله علیک ای نور هر دو دیده دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده ای شهید سر جدا خامس آل عبا وعده بعدی ما اربعین کرب و بلا من اراد الله، به خیرا عشق تو برده، دل ما را بی تو می‌میرم، عزیزالله با تو محشورم ان‌شاءالله گفتی از تشنگیت شرمنده‌ام ز رویت شرمنده‌تر ولی از / من شد ز تو عمویت خم شد از داغت علی قامت آب‌آورم بی‌قرار رفتن است بعد تو ای اکبرم رفتنت کشته، همه ما را عمه را من را، دو دنیا را اکبرم رفتی، نخواهی دید چشم غرق خون سقا را نیزه در پهلویت ای روضه‌خوان زهرا یادآور مدینه‌ست/کشتی مرا تو بابا عمه‌ات هم آمده از میان همهمه پیش تو افتاده‌ایم یاد داغ فاطمه من بمیرم که، هزاران زخم بوسه بر جسمت زده اکبر مثل زهرا دو ره ات کردند با هزاران نیـــزه و خنجر .................... عليه السلام صلی الله علیک ای نور هر دو دیده دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده ای شهید سر جدا خامس آل عبا وعده بعدی ما اربعین کرب و بلا من اراد الله، به خیرا عشق تو برده، دل ما را بی تو می‌میرم، عزیزالله با تو محشورم ان‌شاءالله صلی الله علیک ای باب حاجت ما ما تشنهٔ تو هستیم/یا ساقی العطاشا ای شهید تشنه‌لب در میان علقمه ای که اول زائرِ تربتت شد فاطمه در غم چشمت عزاداریم ما مگر جز تو که را داریم؟ در تب هجر تو می‌سوزیم در فراق صحـــنت بیماریم من بمیرم که تو از روی زین میفتی بی دست و غرق در خون/ روی زمین میفتی ای همه امّید من ای تمام لشکرم می‌روی و بعد تو می‌شود تنها حرم تا که از دستت، علم افتاد اضطرابی در، حرم افتاد تو که از مرکب، زمین خوردی در حرم هم دخـــترم افتاد ................... صلی الله علیک ای نور هر دو دیده دست مرا بگیر ای / شاه گلو بریده ای شهید سر جدا خامس آل عبا وعده بعدی ما اربعین کرب و بلا من اراد الله، به خیرا عشق تو برده، دل ما را بی تو می‌میرم، عزیزالله با تو محشورم ان‌شاءالله از پیشم رفتی و جانم جدا شد از تن با تو وداع کردم / پیش نگاه دشمن حرفمان شد یک نگاه یک نگاه و یک درنگ فرصت صحبت نشد زیر آن باران سنگ ای وجود من، خداحافظ بعد تو تنها، شود زینب می‌شود بی‌تو، جهانم تار می‌رسد بی‌تو، جانم بر لب پیش چشمان من افتادی از روی زین تنها شدی میانِ / نامردهای بی‌دین دور تو غوغا شده قتلگاهت محشر است یک نفر با نیزه و یک نفر با خنجر است این امام عالم است ای قوم این که زیر دســـت و پا مانده من بمیرم که در این پیکر این‌همه تیر و نیـــزه جامانده ✍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ثبت با اشک... آقا دوباره با پای دل رفتی کنار علقمه با درد بسیار جاری میشه مثل مشک ِ پاره اشک تو با دیدن دست علمدار ارباب اومده پیش تن برادرش با ناله و قد ِخمیده در بین صدای هلهله بوسه زده با گریه بر دست بریده العجل الامان به سری که شکسته با عمود آهنین العجل الامان به قمری که خورد با صورتش روی زمین العجل به حقّ عباس العجل.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زبان حال حضرت عباس علیه السلام شرمنده اخا نشد برای اصغرت آبی به خیمه ها بیارم دستم به فدای اصغرت از غم خشکی لبش در احتضارم شرمنده نمونده دستی که به احترامت بزارم به روی سینه من رو نبری به خیمه گاه تا که نبینه زخمای من رو سکینه آه ببخش ،یا اخا اولین روزه که میفته از دستم علم میدونم بعد من تو می میمونی وبی پناهی اهل حرم العجل به حقّ عباس العجل... 🌸🌸🌸🌸🌸 وقتی که با صورتم زمین خوردمو موی سر من با خون حنا شد اومد مادر تو فاطمه پیش تن بی دست من صاحب عزا شد حالا تو شبیه مادرت کنار پیکرم یه دست به پهلو داری عبّاس بمیره ولی نبینه که شدی بی یاور و اشک تو جاری تیر از این چشم بکش بزار یه بار دیگه ببینمت برادرم الوداع نورعین سلام ِآخرم رو برسون به خواهرم العجل به حقّ عباس العجل... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 ای کاش یک ثانیه با ما همنشین باشی سخت است عمری این چنین تنهاترین باشی خاک دلم تسخیرِ بیگانه نخواهد شد ای دوست وقتی صاحب این سرزمین باشی شب،نور تو در کوچه های شهر جاری شد تا مثل فانوسی برای اهل ِ دین باشی دست خدا ترجیح داده دستِ کم اینبار تا دست فتنه رو شود،در آستین باشی خیلی به چشمان علی‌وار تو می آید در مسجد سهله امیرالمومنین باشی دنیا رکابش را هزاران سال صیقل داد تا شاید این جمعه رکابش را نگین باشی زهرا برای غربتت بارید از آن دم که فهمید تو باید غریبِ‌آخرین باشی ای کاش ما هم مهزیارت می شدیم آقا وقتی میان شیعه گرمِ دست‌چین باشی با درد و با اندوه و با گریه عجین باشم با درد و با اندوه و با گریه عجین باشی تا کی قرار است از فراقت این چنین باشم؟ تا کی قرار است از صبوری این چنین باشی؟ خیلی دلم می خواهد آقا وقت جان دادن آن لحظه ها،آن لحظه های واپسین،باشی اشکِ منِ بی معرفت خشکیده..،باید هم تو همچنان دلواپس هَل مِن مُعین باشی بار گناهان منِ نامرد باعث شد تا جای من پیش خدا تو شرمگین باشی پای برهنه،کربلا،با تو،چه می چسبد خیلی دلم میخواست با من اربعین،باشی برگرد،روضه،روضه ی سقاست،پس برگرد تا روضه‌گردانِ یلِ ام البنین باشی با آن عمود سهمگینی که به فرق‌ات خورد باید علمدار این چنین نقش زمین باشی زینب صدا زد:پاشو خوش‌غیرت،سنان آمد تنها تو باید سدِّ راهِ این لعین باشی بردیا محمدی فراق امامـزمان علیه السلام
  📌 به قلم 🦋🖋️بند اول❤️ چشم امیده دلای نا امید بهت زدم رو که بشم رو سفید یه جرعه آبِ خواهش این حرم ساعت جنگت عمو از راه رسید عمو نگاه کن تشنگی بچه هارو اینجور کرده رباب جلوی اصغرش شرمنده عدو داره به گریه هام میخنده امید دل های حرم علمدار حرم عباس ساقی طفلان حرم نگهدار حرم عباس 🦋🖋️بند دوم💔💔 رسیدی تا به فرات نینوا با خنده دادن نشونت بچه ها گفتن عمو جون میاره آب دیگه داد میزدن هی عمو زودتر بیا یهویی دیدم دو دست تو به ضرب شمشیر افتاد مشک میون انبوهی از تیر افتاد عمود رو سر با ذکر تکبیر افتاد راضی به زحمت نبودم اصلاً آب نمیخوام برگرد رقیتو بد میزنن برا گوشواره هام برگرد 🦋🖋️بند سوم🖤🖤🖤 گوشواره هارو در بیارید همه خیمه ها دیگه حالا غرقه غمه من نمیدونم بعضی زن ها میگن که بوی زهرا میاد از علقمه از وقتی رفتی حرومیا دستامونو میبندن به علیا مخدره می‌خندن از کوفه تا شهر یهود می‌گردن رفتی فقط درد و عذاب حرم بین طناب ای وای از مجلس بن زیاد سوی بزم شراب ای وای شعر و سبک های مهدی طاهرزاده
  حرم تشنه‌ی آبشاری که داری و زینب اسیرِ و قاری که داری دلِ اهلبیت از حضورِ تو قرص است از این جذبه‌ی اقتداری که داری تو هرجا که هستی حرم هم همانجاست همه گِردِ تو در مداری که داری علی هستی از اَلفَراری که دارند علی هستی از تار و ماری که داری  پُر از صولتی تو/پُر از غیرتی تو/پُر از همتی تو/همه ماتِ این ذوالفقاری که داری/همه بنده‌ی اعتباری که داری/ دیاری که داری/بهاری که داری/ دلِ استواری که داری/و دیوانه‌یِ بیشماری که داری/بس است این غباری که داری/ که صاحب نسب تو/امیرِ ادب تو/یل منتجب تو/و واجب تو و مستحب تو/فقط روی لب تو بگو با دل بی قراری که داری امیری حسین فنعم الامیری اگر رویِ دوشش عَلَم را بگیرد دعاهای زینب حرم را بگیرد برای سرودن از آقاییِ تو خدا باید اینجا قلم را بگیرد زمین تا که چیزی بگیرد زِ دستت کفِ خاکی از این قدم را بگیرد گره‌های کور مرا می‌گشاید اگر چشم اهل کَرَم را بگیرد به دل جا بگیرد/نفسها بگیرد/و بالِ  مرا لطفِ آقا بگیرد/و دستِ مرا پیش زهرا بگیرد/سه ساله به دوشش چه خوش جا بگیرد/نشد در حرم سر به بالا بگیرد/از این سینه‌ها هرچه غم را بگیرد/غبارِ پَرِ چادری محترم را بگیرد/غرورِ حسین است و نورِ حسین / به کف ذوالفقارِ دودَم را بگیرد/و دم را بگیرد امیری حسین فنعم الامیری  کسی پیش امواج دریا نماند به پیش تو طوفان صحرا نماند به لشکر بگویید اگر می‌تواند که حیرانِ آن قد و بالا نماند به جبریل گویید اگر می‌تواند که مبهوت آن چشم زیبا نماند چه خوش میدهی جان به تیغت به میدان چنان میزند سر سری جا نماند چنان میزند سر/چنان میزند پَر/چنان میزنی تو به لشکر مکرر/چو حیدر/از این سر به آن سر/از اول به آخر/که یک تَن در آنجا نماند برای تماشا نماند/و آنکه به ترسی دچار است به فکر فرار است/و زار است بگو زیر این دست و پاها نماند به رویِ لبت غیرِ این بیتِ غَرا نماند امیری حسین فنعم الامیری  دگر این برادر برادر ندارد چرا پیکرِ تو بجز پَر ندارد تو خوردی زمین خواهرت هم زمین خورد دعا کُن تَرَک آیِنه بر ندارد دلت آمد این خیمه‌ها را نبینی مگر این حرم چند دختر ندارد؟ گرفته است زهرا به دامن سرت را کسی تا نگوید که مادر ندارد نفسها پریشان/همه زار و گریان/به فکر عمو جان/رباب است حیران/فقط فکرِ باران/علی تشنه بی جان شده وقت غارت/اسارت /جسارت/نه جانی توانی/بجز خنده آن جمعِ لشکر ندارد/پدر دست بر سر زمین خورده دیگر/و خواهر که می گفت با نوامیس خیمه/کسی با خودش چند معجر ندارد حسن لطفی