برگرد
مائیم و شهری که هوایم را ندارد
من نه هوایِ بچههایم را ندارد
نامرد دیدم باز مردی کردم آقا
با این دو کودک کوچه گردی کردم آقا
دیدم که خوشحالند خوشها جمع هستند
مظلومِ من مظلوم کُشها جمع هستند
طوعه در این نامردها یک شیر زن بود
تنها پناهم خانهی یک پیرزن بود
بیرون زدم تا شعله بر معجر نیفتد
مثل مدینه طوعه پشتِ در نیفتد
در راهها و کوچههایش چال کندند
رسم است اینجا ابتدا گودال کندند
گودال وقتی که بیفتی شیر گردند
دستت اگر زخمی شود شمشیر گردند
از پشتِ سر نامرد آمد گیرم انداخت
تیری به پایم خورد در زنجیرم انداخت
شُکر خدا خواهر ندارم تا ببیند
این دور و بَر دختر ندارم تا ببیند
ای آبرویم آبرویم را که بردند
از دور با نیزه گلویم را که بردند
نامِ تو را بردم لبم را چاک کردند
خون ریخت باچکمه زخم را پاک کردند
ای کاش سنگی گوشهای پنهان نمیماند
جای شما از من لب و دندان نمیماند
طفلی اگر مهمان کوفه گردد آقا
سرگرمیِ طفلان کوفه گردد آقا
از راه آمد زجر و خوشها جمع هستند
شمر آمده با زجر کُشها جمع هستند
رویِ زمین بودم که رویم را کشیدند
تا پشتِ بام از کوچه مویم را کشیدند
طوری کشیدند آنقدر مژگان من ریخت
تقصیرِ سنگِ پله شد دندان من ریخت
خورشید جایش در دل شب نیست برگرد
میدانِ کوفه جای زینب نیست برگرد
باخنده میآیند و خوشها جمع هستند
سربسته گفتم بچهکُشها جمع هستند
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
کوفه میا
در کوچه بی کس و ، تنها روانه ام
در اوج غربت است ، سیر شبانه ام
در کوفه یاد تو ، ماه یگانه ام
این شهر بی حیا ، شد آشیانه ام
هر دم کنم ندا ، کوفه میا میا
درهای خانه را ، بر من ببسته اند
از آل مصطفی، حرمت شکسته اند
از بهر قتل من ، هر سو نشسته اند
سر رشته ولا ، از خود گسسته اند
ای پور مرتضی ، کوفه میا میا
من وارث علی ، در کوفه ی غمم
بی یاور و غریب ، در شهر ماتمم
معنای بی کسی ، در اهل عالمم
گردیده یا حسین ، ذکر دمادمم
ای عشق اولیا ، کوفه میا میا
مردی نبود و من ، مهمان یک زنم
شب طی شد و رسید ، پایان ماندنم
دیدم پس از نماز ، در بین دشمنم
تیر و سنان بُوَد ، گل های گلشنم
با تو کنم نوا ، کوفه میا میا
من یک تنه به یک ، لشکر برابرم
شهری ز دشمنان ، شوریده بر سرم
هرگز نشد حریف ، آن خصم کافرم
دشمن به مکر خود ، بگرفته پیکرم
ای مظهر خدا ، کوفه میا میا
اکنون به روی بام ، بنما نظاره ام
سوسوی یاد تو ، باشد ستاره ام
من کشته ی تو بر ، دارالاماره ام
بشنو به ناله این ، ذکر دوباره ام
بنگر سر مرا ، کوفه میا میا
محمد مبشری
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شب_اول_محرم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_محرم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
روضه تو
در شهر کسی نیست عزادار نباشد
محرم نشود چشم اگر تار نباشد
بی نام تو هرگز گرهی واشدنی نیست
باروضه تو معجزه دشوار نباشد
در حلقه زنجیر تو نوکر شدنی نیست
هر کس که در این ماه گرفتار نباشد
قدر دو کلاف اشک نوشتم که بگویم
ارباب بعید ست خریدار نباشد
هر جای جهان سفره ای افتاد ندیدم
دست پسر فاطمه در کار نباشد
گاهی ته یک چاه خودش اول راه ست
یوسف نشود تا سر بازار نباشد
گفتم سر بازار دلم رفت به کوفه
مسلم به چه امید سر دار نباشد
با اینهمه آهنگر مشغول سه شعبه
مسلم چه کند فکر علمدار نباشد
جایی که همه در پی خلخال یتیم اند
جای نوه ی حیدر کرار نباشد
امکان لگد برتن و پهلو کمر هست
حتی اگر اینجا در و دیوار نباشد
شیطان سر انگشت سنان معجزه دارد
مردی که سه شعبه بزند جایزه دارد
امیر حسین آکار
#امیر_حسین_آکار #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم