بسم الله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_ولادت #صلوات
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
سنگ حَجر نشانه ی خال او
باغ بهشت است به دنبال او
زمزمه ام هفده ماه ربیع
سلام بر "محمد و آل" او
از عرش پیام سرمدی آوردند
به به چه مَه زبانزدی آوردند
در روز ولادت "امام صادق "
یک دسته گل محمدی آوردند
بسمالله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_ولادت
#اسماعیل_شبرنگ
در آسمان چشم تو رأفت گذاشتند
آثاری از طلوع محبت گذاشتند
با خلقت تو ای همه ی آبروی خلق
منّت سر اهالی خلقت گذاشتند
تو آمدی که ما همگی متحد شویم
نام تو را منادی وحدت گذاشتند
باران لطف تو همه جا را فراگرفت
در ابر چشم های تو رحمت گذاشتند
اشفع لنای هرشب بارانی مرا
در نزد تو برای اجابت گذاشتند
روز ازل به پیش همه ... ایها النبی
روی سر تو تاج نبوت گذاشتند
از بارش کرامت بی حد نوشته ام
بر روی سینه نام محمد نوشته ام
یاایها الرسول دلم را جلا بده
ای با صفا صفا به دل بی صفا بده
با دست خالی آمده ایم ایها الکریم
چیزی به ما تو محض رضای خدا بده
اینجا نشسته ام که بگویم طبیب عشق
نسخه برای درد دل بی دوا بده
چشم تو خاک را به نظر کیمیا کند
رنگی به تیرگی دل سنگ ما بده
از سائلان هرشب ایرانی توام
رزق مرا توسط موسی الرضا بده
حتی اگر مدینه بیایم شبانه روز
می خواهم از تو تذکره ی کربلا بده
وقتش رسیده نور ولی را نشان دهی
راه علی و آل علی را نشان دهی
ما شیعه ایم شیعه ی سرمست حیدریم
لب تشنگان باده ی ساقی کوثریم
محشر میان جمع محبان فاطمه
سایه نشین چادر خاکی مادریم
یک عمر ما فقط به علی رو زدیم و بس
حاجت به پیش هرکس و ناکس نمی بریم
نام علی که بر لبمان سبز می شود
در بین مجلسیم ولی جای دیگریم
در صحن با صفای نجف سیر می کنیم
گوشه نشین مرقد سلطان محشریم
شیخ الائمه چشمه ی جاری مرتضاست
ما پیروان مکتب پربار جعفریم
نام مرا خدا همه جا مبتلا نوشت
از شیعیان صادق آل عبا نوشت
بسمالله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_و_ولادت
#محمدحسن_بیات_لو
اوج پروازم آستانه ی توست
مقصد بالم آشیانه ی توست
سبک زیبای زندگانی من
به لبم بازهم ترانه ی توست
آمدی و محبّت آوردی
مهربانی فقط نشانه ی توست
ای وَرای تصور دنیا
از زمین تا خدا کرانه ی توست
آمدی طبع شاعرم گل کرد
غزلی را که عاشقانه ی توست
آرزوی همه پیمبرهاست
شال سبزی که روی شانه ی توست
معجزات رسیدنت گویاست
که بگویی زمان زمانه ی توست
روشنی بخش ظلمت دنیا
نخل اسلام از جوانه ی توست
با تو نام زبانزدی داریم
دین ناب محمدی داریم
ای رسول خدا امین خدا
رحمت الله مسلمین خدا
ای نثارت درود جبرائیل
ای به معراج همنشین خدا
ای رسیده به گوش تو در عرش
صوت زیبا و دلنشین خدا
ای اصولت کرامت و خوبی
ای مرامت دوام دین خدا
مثل ماه شب چهارده بود
دست تو بین آستین خدا
لحظه ی خلقتت یقین دارم
به تو بوده است آفرین خدا
مکه از مقدمت تبرّک شد
باتو شد مکه سرزمین خدا
معدن خیر و رحمت و برکات
به قدوم مبارکت "صلوات"
بسمالله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#وحید_محمدی
▶️
همه ی حرف های من با تو
آبرو، اعتبار دنیا تو
نور،خورشید،بندگی،توحید
همه تفسیر می شود با تو
گرد پایت به شانه ی جبریل
یعنی از عرش آنچه اعلی، تو
جای پای تو آسمان روئید
رد شدی از مسیر هر جا تو
بالمان سوخت، خاک نشین شدیم
نرسیدیم آخرش تا تو
و به جایی نمی رسیم آقا
تا نگیری تو دستمان را ... تو
کاش دستی به دستمان بدهی
آسمان را به ما نشان بدهی
نور توحید را به ما دادی
تو به دل های ما صفا دادی
ما شدیم اهل صبر، اهل ولا
بعد هر وعده غم، بلا دادی
به غریبان جمع یکباره
رزق ما را جدا جدا دادی
دست ما را به فاطمه دادی
دست ما را به آشنا دادی
حس نابی که شاعران دارند
هر چه داریم را شما دادی
با علی آشنایمان کردی
بعد هم منصب گدا دادی
با نگاه تو انتخاب شدیم
که گدای ابوتراب شدیم
لطف داری شما به نوکر هم
خوب و بد را خریده ای در هم
مست جام شما شدیم-و بعد
مست جام طهور کوثر هم
رحمت آوردی و به ما گفتی
رحمتی از خداست دختر هم
پادشاهی که می نشینی با
هر غلام و فقیر و نوکر هم
در جمالت ملاحتی جاری...
بود اینگونه تا به آخر هم
جان ماها چه ارزشی دارد
می گذاریم پای تو سر هم
تو دلیل وجود ماهایی
آبروی تمام دنیایی
مکه را اعتبار دادی تو
نعمت بی شمار دادی تو
به نفس های مرده ی این شهر
عطر و بوی بهار دادی تو
آمدی نقل حسن یوسف را
بعد عمری کنار دادی تو
ابتدا بی قرارمان کردی
بعد ما را قرار دادی تو
و علی را نه خم، همان اول
سر جایش قرار دادی تو
چون علی روی شانه ات رفته
شیعه را اقتدار دادی تو
دین تو کامل از ولایت شد
شیعه بعد از شما هدایت شد
بسم الله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#محمد_فردوسی
جبرئیلی که از او جلوهی رب میریزد
به زمین آمده و نُقل طرب میریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب میریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» میریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشتهای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشتهای
پیش گهوارهی خورشید ، قمرها جمعاند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمعاند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمعاند
جلوی بتکدهها باز تبرها جمعاند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّی و هبل ، سجدهکنان افتادند
«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولی داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هدف خلقتی و «خواجهی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یک دانهی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از بادهی پیغمبریات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی مینوشیم
تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد
از کرمخانهی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنی آدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
«اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود
حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود
یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود
دوستی علی و فاطمه منشور تو بود
ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم
تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوههایت همگی سیّد و سرور ماندند
ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت
بُت پرستی که برای تو رجز میخواند
به خدا مال زدن نیست خودش میداند
ای که در شدّت غم «چهرهی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روحنوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری؟!
کوری چشم حسودان زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
عشق تو عاشق بیتاب عمل میآرد
قمر روی تو مهتاب عمل میآرد
خم ابروی تو محراب عمل میآرد
خاک پای تو زر ناب عمل میآرد
همهی عشق من این است مسلمان توام
عجمی زاده و همشهری سلمان توام
بسمالله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_و_ولادت
#محمدجواد_شیرازی
ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم
اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم
پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم
با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم
خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین
ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین
از همه سیریم الا رحمة للعالمین
ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم
ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم
با دعاهای محمد پر صلابت مانده ایم
با عنایت زیر باران محبت مانده ایم
تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم
گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت
مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت
بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت
قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم
جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه
در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه
ما نمک گیریم... محشر در جنان فاطمه...
... غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم
شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است:
از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است
برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است
غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم ¹
باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است
بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است
هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟!
حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم
ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم
آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم
با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم
پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم
پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم
نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم
عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم
ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم
شمس تابان امامت منجلی باشد بس است
یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است
نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است
با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم
هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم
در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم
راوی دین با روایات امام صادقیم
غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم
می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم
در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم
طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم
بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم
آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم
حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم
سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم
بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم
عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم
دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم
مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم
منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم
⏹
۱. شیخ طوسی در کتاب امالی از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نقل می کند:
هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد و این همان است که خداوند می گوید: «و قفوهم انهم مسئولون»
بسم الله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#محمد_فردوسی
جبرئیلی که از او جلوهی رب میریزد
به زمین آمده و نُقل طرب میریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب میریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» میریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشتهای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشتهای
پیش گهوارهی خورشید ، قمرها جمعاند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمعاند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمعاند
جلوی بتکدهها باز تبرها جمعاند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّی و هبل ، سجدهکنان افتادند
«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولی داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هدف خلقتی و «خواجهی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یک دانهی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از بادهی پیغمبریات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی مینوشیم
تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد
از کرمخانهی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنی آدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
«اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود
حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود
یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود
دوستی علی و فاطمه منشور تو بود
ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم
تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوههایت همگی سیّد و سرور ماندند
ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت
بُت پرستی که برای تو رجز میخواند
به خدا مال زدن نیست خودش میداند
ای که در شدّت غم «چهرهی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روحنوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری؟!
کوری چشم حسودان زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
عشق تو عاشق بیتاب عمل میآرد
قمر روی تو مهتاب عمل میآرد
خم ابروی تو محراب عمل میآرد
خاک پای تو زر ناب عمل میآرد
همهی عشق من این است مسلمان توام
عجمی زاده و همشهری سلمان توام
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
چهارده #صلوات نذر نام بلندش
بر شب قدسی آسمان محمد
بر نفس گرم آستان محمد
بر شکن زلف دلستان محمد
بر دل عشاق بی نشان محمد
یا که قسم بر خودش به جان محمد
نام علی هست در اذانِ محمد
آمده با جلوه تمامی اسماء
آمده صاحب مقام سورهی اسراء
کعبه موسی شده است قبلهی ترسا
ریخته قبل تشرفش به مصلی
کنگرههای بلند سنگی کسرا
آی زمین آمده زمان محمد
نور ازل ، عقل کل و صادر اول
اوست کتاب مبین ، ظهور مفصل
بر همهی انبیاست مَرجع و مُرسل
بر همه ماسواست اقدم و افضل
تا به ابد بین خلق اعلم و اعقل
هست جهان نقطهی جهان محمد
شمس برآورده است در شب بطحا
دامن مادربزرگِ حضرت زهرا
مادر او آمنه است ، خم شده اما
بوسه زند تا به دست اُمِابیها
این نفَس فاطمه است و قبلهی مولا
ای به فدای دو جاودان محمد
جلوه حق با خودش که مشتبه آمد
حضرت خورشید مکه شامگه آمد
زلف به غارت گشود با سپه آمد
شام غم و جهل رفت و مِهر و مه آمد
نور یکی بود و جلوهی چهارده آمد
چهارده آینه آمد از کران محمد
دست به دامان توست اینهمه دستان
هست غبارت به چشم باده پرستان
حیف که خاکِ تو هست مامن پَستان
کاش دعایی کنی به حرمت مستان
تاکه شود این عربستان حسنستان
ناب ببینیم تا نشان محمد
ای جلواتت همه جمال حسینت
ارث تو شد هیبت و جلال حسینت
خورده گره حال تو به حال حسینت
خون دل عاشقان حلال حسینت
نیست در این سر بجز خیال حسینت
جان به فدای حسین جانِ محمد
نور خدا را ببین به رغم منافق
پُر شده عالم از این شمیم شقایق
گفت فقط جعفری است مذهب عاشق
میشکفد شیعه از صراحت صادق
هست علی بر لبت تمام دقائق
کوری چشمانِ دشمنان محمد
نالهی من تا انا سائلکم شد
بارِ گناهم کنار لطف تو گم شد
قمست ما کاظمین و مشهد و قم شد
مستی ما شد فزون نوبت خُم شد
این صلوات و سلام چهاردهم شد
باد مبارک به خاندان محمد
شاعر: #حسن_لطفی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
زمین، به زمزمه میآید، همان شبی که تو میآیی
همان شب، آمنه میبیند، درون چشم تو دنیایی
ستارهای بدرخشید و رسید و ماهِ دل ما شد
چه سرنوشت دلانگیزی، چه عاشقانهی زیبایی
همین که آمدهای از راه، قریش، محو تو شد، ای ماه!
یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی
سلام ماه بنیهاشم! سلام بر تو ابوالقاسم!
دل از نگاه تو شد مُحرم، چه حج محشر و گیرایی
چنان کنار ابوطالب، ستوده حُسن تو را یثرب
که شد یقین به دل راهب: همان ستودهی عیسایی
به هیچ آینه، جز حیدر، نه پادشاه و نه پیغمبر
شکوه و حُسن تو را دیگر، خدا نداده به تنهایی
به دختران نهان در گِل، بیا محمدِ نازک دل!
ببار تا که شود نازل، به قلب پاک تو، زهرایی
به آرزوی نگین تو، درآمدهست به دین تو
مسیح من! به کمین تو، نشسته است یهودایی
قسم به لیل و به گیسویت، به ذکر یاحق و یاهو یت
به آیه، آیهی ابرویت، به آن دو چشم تماشایی
در این هزارهی ظلمانی، میان این همه حیرانی
برای این شب طوفانی، بخوان از آن دل دریایی
از او که خال تو را دارد، که نام و حال تو را دارد
به شانه، شال تو را دارد، میاید او و تو میآیی
بخوان که در عرفاتم من، کنار آب حیاتم من
طنین یک صلواتم من، به شوق این همه زیبایی
شاعر: #قاسم_صرافان
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
ای جان جهان فدای نامت
مرغ دل عاشقان به دامت
ای آنکه خدا ز شوق رویت
با وحی رسانده حق سلامت
هم آنکه تویی نبی و مرسل
هم داده خدا تو را امامت
هنگام طلوع طلعت تو
خورشید نشسته روی بامت
چشم همه انبیا به دستت
قلب همه اولیا مقامت
هر دم ز لبان نازنینت
ریزد دُر و گوهر از کلامت
هستی همه مست چشم مستت
مستان همه جرعه نوش جامت
ای آنکه به حد قاب قوسین
در عرش نموده ای اقامت
تو رحمت عالمینی ای جان
لبخند تو بهترین علامت
آنجا که علی بود عبیدت
شاهان همه کمترین غلامت
جبریل به همره ملائک
همواره نموده احترامت
دریای کرامت و سخایی
شاهنشه جودی و کرامت
تو معرفت مجسم هستی
من کشته و مرده ی مرامت
ای باده نور جام مستی
ای جان جهان و جان هستی
ای جلوه ذات حی معبود
از روز ازل نوید موعود
ای آنکه تمام آفرینش
از عشق تو حق نمود موجود
ای علت و رمز و راز هستی
بر خلقت کائنات مقصود
ای پاکترین حقیقت محض
در وصف تو حق چه نیک فرمود
لولاک لما خلقت الافلاک
عالم ز وجود توست خشنود
تو آینه ی صفات ذاتی
بر جلوه ی ذات حق تو مشهود
تو نور خدای ذوالجلالی
کان شب به جلال تو بیفزود
پیموده ای آن رهی که حتی
بودست به جبرئیل مسدود
معراج تو تا به قاب قوسین
آنجا که تو بودی و خدا بود
حتی ز بهشت و خلد و فردوس
بُد پاکترین سرای بهبود
حجت تویی و دلیل و برهان
بر خلقت ماسوی تو فرنود
چون سجده نکرد بر تو ابلیس
از درگه حق بگشت مطرود
گر ختم نبوتی ولی هر
پیغامبری ره تو پیمود
نوحی که به ورطه ی بلا بود
چون دید تو ناخدایی آسود
آتش به خلیل شد گلستان
با مرحمتت ز خشم نمرود
موسی ارِنی چو گفت در طور
نور تو به طور جلوه گر بود
جان یافت مسیح از دم تو
دم می زد و مرده زنده بنمود
شد بنده ی درگهت سلیمان
تا ارث دهد به نسل داوود
همواره ز تو مدد گرفتند
ادریس و شعیب و صالح و هود
شد ابرهه و سپاه فیلش
در سال ولادت تو نابود
آتشکده ای که بود روشن
خاموش و تهی ز نور و شد دود
دریاچه ی ساوه خشک گردید
پر آب سماوه گشت و شد رود
شد کنگره ها جدا ز کسری
خسرو پس از آن فسرد و فرسود
ای پاک و ستوده ای محمد
ای احمد و مصطفی و محمود
بی مهر تو و ولای حیدر
طاعات خلائق است مردود
تو رحمت بی کرانی ای جان
مدحت نشود به شعر محدود
ای مطلع تو همیشه عالی
ای طالع تو همیشه مسعود
ای جلوه پر فروغ سرمد
ای سیّد کائنات احمد
شاعر: #جواد_کریم_زاده
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_و_ولادت
دیوانه ی نگاه توام یامحمدا
گرد و غبار راه توام یامحمدا
مشتاق روی ماه توام یامحمدا
عمریست در پناه توام یامحمدا
دستی اگر بروی سرم میشود بکش
دستی دگر به چشمِ ترم میشود بکش
خوش آمدی تو ای سرو سامان عصرها
با مقدمت بخاک بیافتند قصرها
مستضعفین به یُمنِ تو بینند نصرها
مستکبران روند بدامانِ حصرها
با مقدم تو بر دل ما غم نمانده است
جایی برای غصه بعالم نمانده است
نقش ترا خدا چو در این دیده قاب کرد
ما را برای فخرِ بشر انتخاب کرد
خورشید را ز نور رخَت آفتاب کرد
نام تو در تمام جهان انقلاب کرد
"عبدالمطلب" آمد و قنداقه اَت بدست
فرمود: این نشان الهی "محمد" است
قنداقه ی مبارک تو در شهود بود
از آسمانِ مکه ملَک در فرود بود
هر کس که دید روی ترا در سجود بود
تنها به بغض و کینه قلوبِ یهود بود
امت، امامِ رحمتِ خود را که خوب دید
قومِ عنود هستیِ خود، در غروب دید
تو آمدی و مَه سرِ جایش خجل نشست
نام ترا که گفت خدایت، به دل نشست
تخت شهنشهان ز طلوعت به گِل نشست
آتشکده ز نور رخَت منفعل نشست
تو آمدی که جلوه دهی اقتدار را
آن سیزده ستاره ی دنباله دار را
وقتی علی به گِردِ تو در اقتدار شد
زهرا ز عطر و بوی تو کوثر مدار شد
آری حسن به یُمنِ شما سفره دار شد
پس تا ابد حسین، ترا اعتبار شد
بعد از حسین، داده خدا لطفِ تام را
از صُلبِ تو رسانده به او نُه امام را
تو مقتدای صادق آل عبا شدی
تو رهنمای مکتبِ شیعه بما شدی
تو ابتدای دانش و علمِ خدا شدی
تو انتهای جاده ی قالوا بلا شدی
ما نورِ فقهِ جعفری از تو گرفته ایم
آیاتِ راهِ رهبری از تو گرفته ایم
شکرِ خدا که یکّه و تنها نیامدی
بی نسل و بی دوام بدنیا نیامدی
بی انتصابِ یوسف زهرا نیامدی
بی نعمتِ شفاعتِ عقبا نیامدی
یعنی خدا ز نسلِ تو منّت نهاده است
تا آخرِ جهان بتو برنامه داده است
تو آمدی و دینِ خدا با تو آمده
هم مصحفِ مبینِ خدا با تو آمده
هم ختمِ مرسلینِ خدا با تو آمده
سلطانِ مومنینِ خدا با تو آمده
وقتی علی امینِ خدا تا قیامت است
یعنی که جانشینِ خدا تا قیامت است
تو آمدی به اصلِ عدالت عمل کنی
یعنی به آیه های رسالت عمل کنی
فطرت نشان دهی، به اصالت عمل کنی
بر ذاتِ عقل، ضدِ جهالت عمل کنی
تو آمدی بشر به هدایت قدم زند
یعنی که در صراطِ ولایت قدم زند
هر چند امت تو غدیری نمانده اند
بر محورِ امام پذیری نمانده اند
تا انتها میانِ مسیری نمانده اند
جز اندکی، بپای امیری نمانده اند
اما قلیل، چون غلبه بر کثیر داشت
همواره راه پاکِ تو اهلِ غدیر داشت
□ □ □
دست از حمایتِ تو که امت نمیکشد
این دست را ز دست ولایت نمیکشد
بر موهِنانِ پَست که منّت نمیکشد
این انتقام را به قیامت نمیکشد
کوته کنیم، دستِ خیانت کنندگان
ای ننگ بر تمام اهانت کنندگان
فرموده ای: یهود و نصارا رفیق نیست
هر مدعی که یار و رفیقِ شفیق نیست
قرآن کتاب و مصحفِ عهدِ عتیق نیست
آیاتِ آن، بجز کلماتی دقیق نیست
باید ز دشمنانِ خدا ناامید بود
باید هماره پیروِ راهِ شهید بود
ما حمزه های دین "محمد" شویم باز
پس همصدای یاری احمد شویم باز
بر روی خصم، سیلیِ بی حد شویم باز
با "بولهب" چو آیه ی سرمد شویم باز
"تَبَّت یدی اَبی لَهَب" آیات سرمد است
یعنی خودِ خداست که یار "محمد" است
آن طایفه که مَردمِ قعر جهنمند
تا روز حشر هیزم قعر جهنمند
آن غاصبین سه چارمِ قعر جهنمند
آتشفشانِ گندم قعر جهنمند
شد انتقام از قَتَله، آرزوی ما
"یا منتقم" بیا و بخر آبروی ما
شاعر: #محمود_ژولیده
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
چهارده #صلوات نذر نام بلندش
بر شب قدسی آسمان محمد
بر نفس گرم آستان محمد
بر شکن زلف دلستان محمد
بر دل عشاق بی نشان محمد
یا که قسم بر خودش به جان محمد
نام علی هست در اذانِ محمد
آمده با جلوه تمامی اسماء
آمده صاحب مقام سورهی اسراء
کعبه موسی شده است قبلهی ترسا
ریخته قبل تشرفش به مصلی
کنگرههای بلند سنگی کسرا
آی زمین آمده زمان محمد
نور ازل ، عقل کل و صادر اول
اوست کتاب مبین ، ظهور مفصل
بر همهی انبیاست مَرجع و مُرسل
بر همه ماسواست اقدم و افضل
تا به ابد بین خلق اعلم و اعقل
هست جهان نقطهی جهان محمد
شمس برآورده است در شب بطحا
دامن مادربزرگِ حضرت زهرا
مادر او آمنه است ، خم شده اما
بوسه زند تا به دست اُمِابیها
این نفَس فاطمه است و قبلهی مولا
ای به فدای دو جاودان محمد
جلوه حق با خودش که مشتبه آمد
حضرت خورشید مکه شامگه آمد
زلف به غارت گشود با سپه آمد
شام غم و جهل رفت و مِهر و مه آمد
نور یکی بود و جلوهی چهارده آمد
چهارده آینه آمد از کران محمد
دست به دامان توست اینهمه دستان
هست غبارت به چشم باده پرستان
حیف که خاکِ تو هست مامن پَستان
کاش دعایی کنی به حرمت مستان
تاکه شود این عربستان حسنستان
ناب ببینیم تا نشان محمد
ای جلواتت همه جمال حسینت
ارث تو شد هیبت و جلال حسینت
خورده گره حال تو به حال حسینت
خون دل عاشقان حلال حسینت
نیست در این سر بجز خیال حسینت
جان به فدای حسین جانِ محمد
نور خدا را ببین به رغم منافق
پُر شده عالم از این شمیم شقایق
گفت فقط جعفری است مذهب عاشق
میشکفد شیعه از صراحت صادق
هست علی بر لبت تمام دقائق
کوری چشمانِ دشمنان محمد
نالهی من تا انا سائلکم شد
بارِ گناهم کنار لطف تو گم شد
قمست ما کاظمین و مشهد و قم شد
مستی ما شد فزون نوبت خُم شد
این صلوات و سلام چهاردهم شد
باد مبارک به خاندان محمد
شاعر: #حسن_لطفی